پیشوای صادق، مصداق حقایق (۳)

۱۴- بهترین نصیحت   فاضل ترین سفارش و نصیحت آن است که همیشه به یاد خدا باشی و او را فراموش نکنی و عصیان و نافرمانی او را به خود روا نداری و بندگی او را چنان که مأموری به جا آری و در هیچ حال، از او غافل نباشی و به نعمت او فریفته نشوی و نعمت او را در مصارف نالایق صرف نکنی و شکر نعمت او به جا آری و از ذکر عظمت و بزرگواری او غافل نشوی تا به گمرا ...

پیشوای صادق، مصداق حقایق (3)

14- بهترین نصیحت
 

فاضل ترین سفارش و نصیحت آن است که همیشه به یاد خدا باشی و او را فراموش نکنی و عصیان و نافرمانی او را به خود روا نداری و بندگی او را چنان که مأموری به جا آری و در هیچ حال، از او غافل نباشی و به نعمت او فریفته نشوی و نعمت او را در مصارف نالایق صرف نکنی و شکر نعمت او به جا آری و از ذکر عظمت و بزرگواری او غافل نشوی تا به گمراهی و هلاکت نیفتی.
و بدان که دردها و بلاهای الهی آمیخته است به کرامت ها و عزت هایی که هرگز انقطاع ندارد و در نتیجه محنت ها و زحمت های الهی رضای پروردگار و قرب به جناب اوست. خوشا حال کسی که محنت های دنیا را به خود گوارا کند و توفیق این را داشته باشد.
و جمع کرده است حضرت باری تعالی همه وصیت ها و سفارش ها را در یک خصلت که آن تقوا است.
و به سبب تقوا، بنده به درجات عالیه و مرتبه های بلند می رسد و عمر خود را با خداوند تعالی بسیار پاک و پاکیزه می گذراند.

15- توکل به خدا
 

توکل به خداوند عالم، جامی است سر به مهر الهی، که نمی شکند مهر او را، مگر کسانی که توکل به خدا کرده باشند و کار خود به او گذاشته و خدای تعالی، توکل را کلید ایمان و ایمان را قفل توکل قرار داده است.
حقیقت توکل، ایثار و غیر را بر خود اختیار کردن است با وجود پریشانی.
و توکل حقیقی و خالص آن است که اختیار کند علت حقیقی آن را که قرب الهی باشد. پس اگر خواهی که متوکل باشی، بگذر از همه آرزوها و وداع تن از همه تعلقات و برای تحصیل حیات ابدی، از حیات عارضی که پر از آلام و دردهاست بگذر.
و پست ترین مرتبه توکل این است که روزی که از برای تو از جانب رزاق حقیقی قسمت شده، پیش از وقت نطلبی و توقع زیاده از قدر مقرر نداشته باشی و عمر عزیز خود را از برای تحصیل او در نیازی که اینها منافی توکل است و گام نهادن در این مسیر، موجب زوال ایمان کامل خواهد بود.

16- اخلاص در اعمال
 

اخلاص جمع کرده است همه فضائل اعمال و مکارم اخلاق را و کلید اخلاص و علامت اخلاص، قبول شدن عمل است، و توفیق اخلاص، رضا و خشنودی پروردگار است و نشانه قبول عمل، وجود استقامت است و معنی استقامت حاصل نمی شود، مگر به بذل کردن هرچه محبوب تر است.
و پست ترین مرتبه اخلاص، بذل کردن طاقت است در عبادت، آن قدر که ممکن باشد و اینکه بگوید: بارالها! من به سبب این عمل، مستحق اجر و ثواب نیستم و اگر از من آنچه حق عبادت و بندگی است مطالبه فرمایی، هرگز از عهده آن بیرون نخواهم آمد.
و کمترین درجه کسی که عملش محض از برای خداست، در دنیا سلامت از گناه است و در آخرت، نجات از عذاب جهنم و فائز شدن به ورود به بهشت.

17- جهاد نفس
 

خوشا به حال بنده ای که برای خدا و تقرب به جناب او، همیشه در مقام جهاد نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و نگذارد که نفس و خواهش های نفس بر او غالب شوند و هر که توفیق جهاد نفس یافت و جنود نفس اماره را مغلوب خود کرد، پس به تحقیق که به دست آورده است رضای الهی را و رسیده است به درجات عالیه و گردیده است در مسلک مقربین و رستگاران.
و هیچ حجابی موحش تر و هیچ مانعی تیره تر میان بنده و پروردگار، از نفس اماره و خواهش های آن نیست و قطع کردن این دو مسیر نیست، مگر با پناه بردن به جناب پروردگار و عجز و استغاثه به او نمودن و گرسنگی و تشنگی را ملازم شدن و سحرخیزی را مواظبت نمودن و او کسی است که رضوان اکبر را دریافت که آن رضای الهی باشد یا اعلا مراتب بهشت که نامش رضوان است.
و اگر بیابی لذت عبادت را و فواید بندگی پروردگار را ادراک کنی و کیفیت آن را مشاهده نمایی و به نور عبادت، نفس خود را جلا دهی و از کدورت ها پاک گردانی، لحظه ای از عبادت او فارغ و از بندگی او عاطل نمی توانی برد.
پس هر کس که از عبادت و بندگی خدا اعراض کند و رغبت چندان ندارد، پس به یقین که او لذت و کیفیت عبادت نیافته است.
 

18- یاد مرگ
 

یاد کردن مرگ و به یاد بودن آن، برطرف می کند شهوت ها و خواهش های نفس را و می زداید غفلت را و قوت می دهد میل به جانب خدا را و دل را نرم می کند و آثار و علائم هوا و هوس را در هم می شکند و آتش حرص را خاموش می کند و دنیا را در نظر او بی قدر و بی اعتبار می کند.
و هر که مرگ را به خاطر آورد، رحمت الهی بر او نازل می شود و غرق رحمت الهی است و هرکه از مردن عبرت نمی گیرد و بیچارگی و عجز خود را در وقت مردن و پس از مردن به خاطر نمی آورد، پس امید خیر و خوبی در او نیست.
موت اول منزلی است از منازل آخرت و آخر منزلی است از منزل های دنیا. خوشا حال کسی که در وقت نزول موت، سبک بار باشد.
مرگ، باعث نجات مخلصان است از دنیا و موجب هلاک و عذاب گناهکاران است.

19- خوف و رجا
 

خوف الهی رقیب دل و دیده بان دل است و نگاه می دارد نفس را از اعمال بد و رجا و امیدواری رحمت حق، شفیع نفس است و به نفس می گوید هر چند مخالفت حکم الهی موجب خسران است، اما خداوند تعالی در اعلا مرتبه کرم و رحم است.
و هر که شناساتر است به پروردگار خود، خوف او بیشتر است و ترس خدا بیشتر دارد و خوف و رجا دو بال ایمانند که می پرد مؤمن با این دو بال، به سوی رضوان الهی و باز امید و ترس، دو چشم عقلند که عقل با این دو چشم می بیند و عید الهی را.
و رجا باعث حیات قلب است که قلب به سبب او تازه می شود و از کدورت بر می آید و خوف باعث هلاکت نفس است و نفس و خواهش های آن به سبب آن افسرده می شود و چون خوف و ترس نباشد از برای بنده، در حالتی که نداند عاقبت خود را سعید است یا شقی؟ و امیدوار به رحمت الهی نباشد، در حالتی که خدای تعالی بنده خود می شناسد و می داند که او در نهایت عجز و ناتوانی است و در دنیا چشم غرق نعمت های او بوده است.
پس خوف و رجا هر کدام مخصوص کسی است، اما رجا مسلک محب است که مولای خود را به سمت محبوبیت ملاحظه می کند و خوف مسلک زاهد است که مولای خود را به عنوان قهاریت اخذ کرده و در جمیع حرکات از او خائف و هراسان است که مبادا خلاف رضای او واقع شود.

20- معرفت الهی
 

هر که به مرتبه عرفان رسید، دل او هرگز از یاد خدا و ذکر خدا غافل نمی شود، هر چند بدن او با خلایق باشد و با ایشان محشور باشد.
و خداوند عالم، عارف را گنج اسرار خود و منبع نور خود و دلیل رحمت بر خلایق گردانیده است.
و عارف را هادی و راهنمای خلایق به سوی دلت خود قرار داده است.
و عارف را ترازوی فضل و عدل خود قرار داد و هر کسی باید گفتار و کردار خود را به گفتار و کردار ایشان بسنجند.
و صفت عارف آن است که قطع طمع کن از خلایق و میل به دنیا و اهل دنیا نداشته باشد و یار و مؤنس او جز مونس حقیقی نباشد و نگوید و نشنود و نفس نزد، مگر از برای خدا و در راه خدا، پس چنین عارفی در بوستان های قدس الهی تردد می کند و از لطایف فضل او خوشه چینی نماید.
و معرفت، اصل ایمان است و ایمان متنوع بر اوست و هر که را معرفت نیست، ایمان نیست.

21- دوستی خدا
 

دوستی خدای هرگاه تابید، بر دل مؤمن خالی می کند دوستی حضرت او دل من را از جمیع شغل ها و از جمیع ذکرها غیر ذکر الهی.
و دوست خدا خالص ترین مردم است از روی سر و راستگوتر از دیگران باشد و در عهد و پیمان، وفا کننده تر از دیگران باشد و عملش هم پاک تر از عمل دیگران باشد و در ذکر الهی، خالص تر از ذکر دیگران باشد و عبادت و رحمت و ریاضت نفس او نیز بیشتر از دیگران باشد.
پس مباهات می کند خدای تعالی به این بنده محب خالص نزد ملائکه، در وقت مناجات کردن او، و خدا به حرمت ایشان رحم می کند به سایر بندگان و به عزت دعای ایشان اجابت می کند دعای سایر بندگان را و دفع می کند بلاها را از ایشان.
پس اگر بدانند، خلایق، عزت و قرب ایشان را نزد خدای تعالی، هر آینه تقرب نمی جویند به خداوند، مگر به وسیله ایشان و خاک قدم ایشان را توتیای دیده خود می کنند.

22- شوق به خدا
 

هرکه مشتاق لقای الهی شد. خواهش طعام و شراب و لذت اینها از او قطع می شود و میل خواب و استراحت برطرف می شود و به دوست و مصاحبت و رفیق انس نمی گیرد و در منزل و خانه مأوی نمی کند و لباس نرم نمی پوشد و به جایی قرار نمی گیرد و در هیچ وقت از اوقات، از عبادت و ذکر الهی فارغ نمی شود و همیشه آرزومند وصال الهی است و تمنای لقای رحمت الهی دارد و آنچه در دل دارد، از آرزوی لقای الهی به زبان شوق مناجات می کند.
و حال عاشق صادق و هر که مشتاق لقای الهی است، مانند حال کسی است نزدیک به غرق باشد و چنان که غریق در حال غرق، قصدی و مرادی ندارد، غیر از خلاصی از غرق و نجات یافتن از هلاک، همچنین عاشق صادق هم هیچ قصدی و مرادی ندارد، غیر وصول معشوق.(1)

پی‌نوشت‌ها:
 

1. عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تصحیح: سید جلال الدین محدث ارموی، ج1و2(برداشتی از ابواب صدگانه).
 

منبع:حسینی ایمنی، سید علی؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تابستان 1391.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان