مـقدمه
آزادی یـکی از مفاهیم بنیادی در فلسفة سیاسی اسلام محسوب می شود. در اسلام انسان واجد استعدادهای فراوان و تمایلات عالی اسـت و همین استعدادها و تمایلات منشأ آزادی وی شمرده می شود (عمید زنجانی، 1388، ص418 ). با پیروزی انقلاب اسلامی ایـران به رهبری حضرت امـام خمینی(قدس سره) آزادی به عنوان یکی از آرمان های اساسی انقلاب مطرح گردید و از زمینه های اصلی تأسیس حکومتی با آموزه های شیعی در ایران شناخته شد. همزمان با تأسیس قانون اساسی جمهوری اسلامی اصل آزادی به عنوان اصل اساسی در قـوانین و آموزه های انقلاب اسلامی و یکی از پایه های مشروعیت حکومت اسلامی عنوان شد. امام خمینی(قدس سره)، از کسانی بودند که بیشترین تأکید را بر آزادی و تأسیس نظامی متکی بر آزادی داشتند. شاگردان ایشان، از جمله شهید بهشتی رحمه الله، در طول حیات خـود نـیز بر آزادی به عنوان حق، در چهارچوب اسلام تأکید داشتند.
با این حال، امروزه با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی، مفهوم آزادی در اسلام و حدود آن متأثر از شرایط موجود درجهان و گسترشاندیشه های غربی همچون لیـبرالیسم و فـردگرایی تا حدی مورد فراموشی و غفلت واقع گردیده و به دقت مورد بررسی نظری قرار نگرفته است. در این میان شهید بهشتی رحمه الله به عنوان محقق و متفکر اسلامی که با درک دقیق شـرایط و شـناخت نیازهای زمان و اهمیت آزادی، به بررسی مفهوم آزادی مبادرت نمود و به عنوان یکی از شاگردان حضرت امام (قدس سره) جایگاه و اهمیت ویژه ای می یابد.
پیرو همین اهمیت و ارزش، در این پژوهش، به بررسی نگاه ایشان بـه مـفهوم آزادی پرداخـته می شود و از این منظر تلاش مـی شود تـا دیـدگاه وی دربارة لیبرالیسم مورد کنکاش قرار گیرد. به نظر می رسد شهید بهشتی رحمه الله، به عنوان اندیشمند و متفکر اسلامی، در دیدگاه خود پیرامون مفهوم آزادی مـتأثر از مـبانی مـعرفت شناسانه، هستی شناسانه و انسان شناسانة اسلامی است، لذا در برخورد با اندیشه و تـفکر لیـبرالیسم، ضمن نقد مکتب لیبرالیسم مبانی معرفت شناسانه، و به عبارتی روشن تر، آبشخورهای فکری این مکتب را نیز مورد انتقاد قرار می دهند و در نـهایت تـلاش مـی کنند تا با نگاهی چند محوری به جایگاه انسان در هستی، مـنبع معرفت در اسلام و هدف مند بودن آفرینش، مفهومی اسلامی از آزادی را ارائه نمایند.
در این مقاله، از حیث روش، براساس رویکرد گیدنز، مبنی بر این کـه عـلم تـلاشی تفسیری است که در آن تئوری ها متضمن چهارچوب های معنایی هستند و علوم اجـتماعی بـه خلاف علوم طبیعی شامل هرمنوتیک مضاعف است، هنگام مواجهه با متون و تألیفات شهید بهشتی رحمه الله و خوانش آنـها، از تـفسیر مـضاعف بهره گرفته شده است (Giddens, 1996, p 3).
با پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مهم ترین کارهایی کـه تـوسط نـیروهای پیرو خط امام (قدس سره) و اسلام فقاهتی صورت گرفت، تأسیس و راه اندازی حزب جمهوری اسلامی بود (بـهنود، 1377، ص429 ). حـزب جـمهوری یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل گردید و هدف بنیان گذاران این حزب به دست گـرفتن مـستقیم قدرت سیاسی به خاطر اعتقاد به تجربة تلخ تاریخی گذشتة ناشی از کنار مـاندن مـذهبیون از سـیاست و افتادن آن به دست غیرمذهبی ها و ضد مذهبی ها بود. شهید بهشتی ; از مهم ترین اعضاء آن حزب بود کـه بـر ضرورت تشکیل حزبی مکتبی براساس اسلام اصیل تأکید می کرد (جاسبی، 1379، صص367ـ366).
حزب جـمهوری، فـعال ترین جـریان فرهنگی انقلاب بود که چالش جدی با جریان های انحرافی فکری و سیاسی داشت. از مسائل حساس و مـورد تـأکید امام (قدس سره) و یارانشان که با دیگر جریان های فکری مورد اختلاف بود، بحث بـر سـر چـگونگی تدوین قانون اساسی بود (حسینی زاده، 1386، ص291). بازرگان،ملی گراها و گروه های چپ، خواستار تأسیس مجلس مؤسسان جهت بـررسی پیـش نویس قـانون اساسی و الگوگیری از کشورهای غربی شدند (برزین، 1374، ص295). در مقابل، طرفداران امام (قدس سره) و اسلام فقاهتی بـهره گیری از تـعالیم اسلام و نظارت فقهای دین بر نگارش قانون اساسی را خواستار بودند. با دستور حضرت امام (قدس سره) مقرر شـد مـجلس خبرگان این وظیفه را انجام دهد (اسماعیلی، 1380، ص120 ). مجلس خبرگان با نائب رئیسی شـهید بهشتی رحمه الله تشکیل شد (بشیریه، 1384، ص40)، که نقش مهمی را در تـدوین قـانون اسـاسی به عهده داشت (هدایت نیا گنجی، 1382، صص27ـ26). یـکی از اقـدامات مهم شهید بهشتی رحمه الله در جریان تأسیس قانون اساسی روشن کردن جایگاه ولایت فقیه در آن بـود؛ گـرچه بعضی از لیبرال ها و ملی گرایان همچون بـنی صدر بـا آن مـخالفت مـی کردند، ولی شـهید بهشتی رحمه الله با دلایل و براهین مستند بـه مـخالفان جواب می داد و سرانجام اصل ولایت فقیه در مجلس تصویب شد (حسینی زاده، 1386، ص299).
حضور و تـلاش مـستمر شهید بهشتی رحمه الله برای پی ریزی شالودهای اسـلامی در چهارچوب حکومت، موجی از خـشم و نـفرت را در دل بسیاری از منافقین شکل داد و همین اقـدامات سـازندة ایشان منجر گردید تا در هفتم تیر ماه به همراه هفتاد و دو تن از همکارانش در دفـتر مـرکزی حزب جمهوری اسلامی، به دسـت مـنافقین، بـه شهادت برسد (رجـایی، 1382، ص679).
از شـهید بهشتی رحمه الله تألیفاتی چند بـه یـادگار مانده است که در این میان می توان از «خدا از دیدگاه قرآن»، «نماز چیست؟»، «بانکداری و قوانین مالی اسـلام»، «یـک قشر جدید در جامعه»، «روحانیت در اسلام و در مـیان مـسلمین»، «مبارزة پیـروز»، «شـناخت دیـن »، «نقش ایمان در زندگی انـسان»، «کدام مسلک» و «شناخت و مالکیت» یاد کرد.
مبانی فکری شهید بهشتی رحمه الله
برای شناخت اندیشه و دیدگاه هـر مـتفکر و نظریه پرداز، در گام نخست لازم است به مـبانی و آبـشخورهای فـکری آنـها آگـاه بود. بنیادهای فـکری هـر نظریه پرداز را می توان در نگاه وی به انسان، جهان، منبع معرفت و جایگاه دولت دنبال نمود. درک و فهم دیدگاه نظریه پردازان نسبت بـه مـباحث یـاد شده در تعاریف آنها از مفاهیم و تحلیل شان از رویدادها مـؤثر اسـت. مـبانی مـعرفتی مـتفاوت، تـعاریف و تحلیل های متفاوتی را به دنبال خواهند داشت. در این میان شهید بهشتی رحمه الله به عنوان یک متفکر مسلمان مبانی اندیشة خود را براساس آموزه های اسلامپی ریزی نموده و در این گذر سخت به انـدیشه های اسلامی پای بند است. از این رو برای فهم درست اندیشه های وی لازم است به مبانی فکری و معرفتی وی توجه شود؛ چرا که فهم تعریف و جایگاه مفهوم آزادی در اندیشة ایشان در گرو شناخت درست مبانی فکری این شـهید عـالی قدر نهفته است. از این رو در مباحث زیر تلاش می شود مبانی فکری ایشان دربارة هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و کارکرد و جایگاه دولت ارزیابی شود و در نهایت مفهوم و جایگاه آزادی در اندیشة ایشان مشخص گردد.
الف ـ هدف داری نظام آفـرینش
از دیـدگاه فلسفة اسلامی، خلق و آفرینش و تدبیر تمام هستی و همة موجودات، از جانب خداوند متعال صورت گرفته است و غیر از او هیچ رب و پروردگاری در جهان هستی نیست. آنچه در فـلسفة اسـلامی حاکم است، اصل توحید اسـت و هـمة مسائل با توجه به این اصل معنا پیدا می کند. شهید بهشتی رحمه الله نیز به عنوان یک متفکر مسلمان در کتاب حق و باطل در مورد هدف داری نظام آفـرینش مـی نویسد: «قرآن در آیات بسیاری اعـلام مـی کند که ما آسمان ها و زمین را به حق آفریده ایم: (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الأرْضَ وَ ما بَینَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ) (حجر/85)». وی با اشاره به این آیات متذکر می شود که «در این برداشت، حق بودن هستی در مقابل پوچ بـودن آن اسـت. این حق، یعنی این که جهان هستی هدف و جهتی دارد» (بهشتی، 1385، ص54). وی متذکر می شود: «همة این مقطع آفرینش برای این است که میدانی رنگارنگ و متنوع برای عمل انسان به وجود بیاید و انـسان در مـسابقه به خـیرات و نیکی ها در این میدان گسترده و وسیع قرار بگیرد و نهان انسان با انتخاب راه و شیوة عملی که دارد آشکار گـردد» (بهشتی، 1385، صص55ـ54).
شهید بهشتی رحمه الله همچنین با بیان آیة 115 سورة مؤمنون مـی نویسند: (أ فـَحَسِبْتُمْ أنـَّما خَلَقْناکمْ عَبَثاً وَ أنَّکمْ إِلَینا لا تُرْجَعُونَ)؛ اگر قرار بود عمل انسان و پاداش و کیفر عمل انسان در کار نباشد، آفرینش او عـبث و بـیهوده بود. آن چیزی که آفرینش آنان را از پوچ بودن بیرون می آورد این است که انسان سـرانجام و فـرجامی دارد» (بـهشتی، 1385، صص 56ـ55). وی به این نتیجه می رسد: «باید قوانین، مقررات و نظام های اجتماعی، همگی طوری تنظیم شوند کـه این میدان را برای مسابقة آگاهانه و آزادانه برای انسان آماده نگه دارند و هر عـاملی و هر مانعی به وجـود بـیاید و بخواهد مانع تحقق این هدف شود، باطل است» (بهشتی، 1385، ص55).
ب ـ ماهیت انسان
شهید بهشتی رحمه الله در بحث انسان شناسی که منتج از هستی شناسی وی می باشد، نخستین ویژگی انسان را بافت رنگارنگ و متنوع وی عنوان می نماید. این موجود نه تـنها از نظر بافت جسمی نسبت به جانداران دیگر امتیازهای خاصی دارد، بلکه از بافت روحی و استعدادهای برتری نیز برخوردار است. به همین دلیل در بوتة آزمایش قرار می گیرد (بهشتی، 1386، ص137). در این آزمایش، به انسان ابزارهایی از جـمله وحـی، آزادی و حق انتخاب داده شده است، تا به آگاهی و شناخت برسد (اطهری و دیگران، 1392، ص96). به تعبیر شهید بهشتی رحمه الله، «برای همین، انسان از نطفه ای در هم آمیخته آفریده شد تا بشود در معرض انتخاب قرار گیرد» (سـتوده و دیـگران، 1378، ص87). در نگاه وی «انسان با انتخاب، آینده و سرنوشت خود را می سازد» (ستوده، 1378، ص87).
شهید بهشتی رحمه الله در کتاب شناخت اسلام در مورد ماهیت انسان می نویسد: «انسان دارای ماهیت و طبیعتی عمومی است، اما ماهیت خاص خود را بـاید در سـایة کوشش و ارادة شخصی بسازد» (بهشتی، 1386، ص199). همچنین ایشان معتقدند این موجود از خمیرمایه ای برخوردار است که به راحتی می تواند با حق سازگاری کند (طالبی، 1385، ص4). وی در این مورد می نویسد: «فطرت و خمیرمایة سرشت انسان نـه تـنها بـا حق سر جنگ ندارد، بـلکه بـا حـق پیوندی اصیل دارد، چون روح در او دمیده شده است » (بهشتی، 1385، ص59).
شهید بهشتی رحمه الله در کتاب خود حزب جمهوری می نویسد: «از نظر جهان بینی اسلامی، انسان ویژگی خاصی دارد کـه مـربوط بـه روح الهی است. آیه های ششم تا نهم سورة «سـجده »، بـیست و نهم از سورة «حجر» و هفتاد و دوم از سورة «ص»، مربوط به این معناست: (ذلِک عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزیزُ الرَّحیمُ الَّذی أحْسَنَ کلَّ شَی ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأ خـَلْقَ الإِنـْسانِ مـِنْ طینٍ ثُمَ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ ثـُمَ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الأبْصارَ وَ الأفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکرُونَ) (سجده/6ـ9)؛ آن است دانای نهان و آشـکار، تـوانای بـلند مرتبة پر مهر، که آفرینش هر چیز را به نیکویی پرداخت و در آفرینش انـسان از سـرشتن خاک او آغاز کرد، نخست خاک او را سرشت، و سپس انسان را آفرید، سپس دودمان او را از چکیده ای از آبی بی مقدار، سپس او را پرداخـت و از روح خـود در او دمـید (بهشتی، 1386، ص86 ).
پیوند ذات و فطرت انسان با خدا از یک سو و به ودیعه نهادن حـق آزادی و انـتخاب بـه او منجر می گردد تا در اندیشة شهید بهشتی رحمه الله که متأثر از اندیشة اسلامی است، انسان مطابق بـا عـقل و وحـی، مسؤول ساختن خود و ساختن محیط خود معرفی گردد، چنانچه قرآن در این مورد می فرماید: (وَ لَتـُسْئَلُنَّ عـَمَّا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (نحل/93). مطابق آراء شهید بهشتی رحمه الله، تأثیر محیط اجتماعی در فرد، هیچ گاه به مـرحله ای نـمی رسد کـه نقش خودسازی آگاهانه و آزادانه را به صفر برساند (طالبی، 1385، ص4). در مجموع، انسان با روح الهی که در وجـودش اسـت مسؤول است از لابلای پیچ و خم هایی که در پیکرش و در رابطة پیکرش با محیط طبیعت و مـحیط اجـتماعی وجـود دارد، با اختیار خود و با کمک عقل و وحی که در کنار یکدیگر قرار دارند راه را به سـوی آیـندة تاریک یا روشن بگشاید. بنابراین، اصل اختیار در فلسفة اسلامی به عنوان یـکی از مـهم ترین ویـژگی ها و خصلت های وجود انسان در قالب «جبر و اختیار» مطرح شده است. بر این مبنا خداوند انسان را در بـرابر هـدایت حـکیمانة انبیا: آزاد قرار داده است؛ که در عین موظف بودن در برابر آینده، در انتخاب آزاد است.
ج ـ حـجیت مـعرفت شناختی وحی و عقل
معرفت شناسی اسلامی نیز تحت تأثیر هستی شناسی در مرحلة اول و انسان شناسی در مرحلة دوم است. از جمله راه های کسب مـعرفت در انـدیشة دینی وحیمی باشد که وظیفه دارد در حدودی که عقل ناقص است جبران کند (مـطهری، 1372 الف، ص367). شـهید بهشتی رحمه الله هم در بحث معرفت شناسی، هم عقل و هـم وحـی را دارای اعـتبار می داند و منافاتی بین این دو نمی بیند. وی رابطة بـین عـلم و عقل و وحی را این گونه بیان می کند که: «وحی یک نورافکن است برای خـودش، عـلم و عقل هم نورافکن هایی هستند بـرای خـودشان. هم مـیدان مـشترک دارنـد و هم هر کدام میدان اختصاصی » (بـهشتی، 1390، ص110). وی بـه سه صورت بین عقل و وحی پیوند برقرار می کند؛ اول این که عقل را عـطیة الهـی به انسان می داند، دوم این که عـقل را مانند وحی زبانی مـی داند و سـوم این که مرجع او برای نـشان دادن انـدیشه ورزی انسان خود وحی است، یعنی خود متن مقدس با قوة عقل و ادراک فهمیده مـی شود. بـه عبارت دیگر، خداوند دو هدیة زبـانی بـه انـسان داده است؛ یکی در خـلقت انـسان که عقل را با یـاد دادن اسـماء هدیه کرد، و یکی هم وحی را به صورت عالی ترین شکل و محتوای زبانی ـ که معجزه اسـت ـ داده اسـت.
نکتة مورد توجه در منظومة فکری شـهید بهشتی رحمه الله تقدم عـقل بـر وحـی است. وی در این باره عـنوان می کند که «اسلام می خواهد مردم بیندیشند، نه این که مسائلی بر آنان تحمیل کند. لذا بـه کـار گرفتن عقل و اندیشه از اولین اصول جـهان بینی اسـلام اسـت. دسـت یـافتن به حقیقت و اصـالت داشـتن مبدأ و وحی و دیگر پایه های اعتقادی اسلام باید با دست یاری عقل و اندیشه باشد» (بهشتی، 1386، ص430). شهید بهشتی رحمه الله در کـتاب حـق و بـاطل می نویسد: «ما اصرارمان همین است که اسـلام از وحـی پیـغمبر شـروع نـمی شود. اسـلام از روشن ترین شناخت های بشر شروع می شود و در مسیر خود به وحی و پیغمبر9 برخورد می کند. ادامة راهش با عقل و وحی هر دو است» (بهشتی، 1378، ص39). بنابر این همین تفسیر از عقل راه را برای شـناخت اسلام برای انسان هموار می کند. شهید بهشتی رحمه الله در این زمینه می گوید: «یکی از روشن ترین راه های شناخت اسلام، این است که جستجوگری ات را با معیارهای همه کس شناسی آغاز کنی که از زشت و زیبا و نیک و بـد داری. آن وقـت کدام آئین، آئین خداست؟ آئینی که در آن آئین از معروف (خوبی های شناخته شدۀ نشان دار) حمایت می شود و از منکر (بدی های مردود و مطرود) نکوهش و با آنها مبارزه می شود» (بهشتی، 1379، ص94).
د ـ ماهیت دولت
شهید بهشتی رحمه الله به دلیل ایـن کـه یک اندیشمند مکتبی است و مکتب را حاکم بر روابط اجتماعی و فردی انسان ها می داند، ماهیت و طبیعت دولت را مناسبات ارزشی و عدالت الهی می داند (طالبی دارابی، 1385، ص4). ویـ در کـتاب شناخت اسلام متذکر می شود کـه جـهان واقعیتی است که براساس عدالت برپاست: «بِالعَدلِ قَامَتِ السَّموَاتِ وَ الارض؛ آسمان ها و زمین به عدالت برپاست» (بهشتی، 1386، ص139). وی، پاسداری از حق و عدل را زیربنای حکومت حق و عادل می داند و مـعتقد اسـت که مسأله ایجاب مـی کند کـه همة مردم تلاش کنند تا سازمان اجتماعی آگاه و توانا، یعنی دولت، به وجود آورند. اصولاً، این نگرش ناشی از این تفکر است که اسلام دینی است که مشتمل بر سیاست و سیاست از دیـانت و حـتی از عبادت جدا نیست. از نظر شهید بهشتی رحمه الله، ضرورت وجود دولت در تأمین تکامل انسان و رسیدن به کمال الهی است. از این نظر، وی بر آن است که دولت بر کرامت انسان در درجة اول توجه کـند. نـظام سیاسی کـه شهید بهشتی رحمه الله از آن دفاع می کند، نظامی است مکتبی و متعهد. بنابراین، اگر بهزیستی معنوی و تعالی انسانی، ضرورت ایجاد دولت را اثـبات می کند، آزادی و اختیار آدمی حکومتی بر مبنای سعادت و کرامت را جستجو می کند (طـالبی دارابـی، 1385، ص4).
بـنابر این از نگاه شهید بهشتی رحمه الله نظام آفرینش، میدانی گسترده برای تلاش آگاهانة انسان است. انسان موجودی است دارای آگـاهی و شـناخت و قدرت انتخاب. وی دولت را برای ایجاد عدالت در جامعه و رسیدن انسان بههدف هایش و ساختن آیـنده اش مـورد تـوجه قرار می دهد. ضرورت دولت تأمین شرایط برای انسان برای رسیدن به قرب الهی است. آنـچه در این مقوله خود جای سؤال دارد این است که بهشتی رحمه الله به عنوان متفکری اسـلامی و با درکی که از جـهان، انـسان و دولت ارائه می دهد چه جایگاهی را برای آزادی در نظر می گیرد.
معنا و چیستی آزادی
پس از آگاهی از مبانی معرفتی شهید بهشتی رحمه الله، هنگام بررسی مفهوم آزادی در منظومة فکری ایشان فرامی رسد. آیت الله بهشتی رحمه الله ضمن این که اعتقاد دارد متفکران در طول تاریخ، آزادی را به گـونه های مختلفی تعریف کرده اند، دربارة عامل این اختلاف بر این باور است که این مفهوم نیز همچون مفاهیم دیگر، متأثر از زمان و پیشرفت زمان است و در هر زمان متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی و نـیازها و حـساسیت های موجود در جامعه و فرهنگ حاکم بر زمان معنای خاصی دارد (فارسی، 1361، ص56). با توجه به مبانی فکری متعدد و برداشت های گوناگون از آزادی، باید نخست به این بحث پرداخت که معنای آن از نگاه شهید بهشتی رحمه الله چیست؟
آزادی در انـدیشة شـهید بهشتی رحمه الله اهمیت ویژه ای دارد که از نگرش ایشان به انسان سرچشمه می گیرد. در یک تقسیم بندی کلی دو نوع نگاه به انسان وجود دارد؛ نخست نگاه قیم مآبانه که معتقد است باید اندیشه ها و ارزش های دیـنی را بـه انسان ها تحمیل کرد، نگاه دیگر انسان را موجودی آزاد و انتخاب گر می بیند (لک زایی، 1382، ص52).
شهید بهشتی رحمه الله، نگاه اسلام به مقولة انسان را با استناد به آیات قرآن این گونه بیان کرده است: «در جهان بینی اسـلام، انـسان شـدنی است مستمر و پویشی است خـودآگاه، انـتخاب گر و خـودساز. در نهاد و نهانش، کشش ها، خواست ها و انگیزه هایی آفریده شده که او را به این حرکت و پویش خودساز وامی دارد. او براساس آگاهی و با قدرت گزینشی آزادی که بـه او دادهـ شـده جلو می رود و ساخته می شود. قرآن در سورة کهف، آیـة 28 مـی فرماید: (وَ قُلِ الْحَقُ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ)؛ بگو حق از جانب پروردگارتان است؛ هر کس می خواهد بـاور کـند و هـر کس می خواهد باور نکند، بنابراین اصل در زندگی این است کـه آزاد بماند و این آزادی او محدود نگردد، مگر محدودیت هایی که اگر رعایت نشود، به آزادی واقعی خود او، به آزادی دیگران لطمه زند» (بـهشتی، 1381، ص20). بـنابراین، ایـن که پیامبران: مردم را به ایمان و توحید فراخوانده اند، نشان دهندة این است کـه اولاً، مـعتقد بوده اند انسان فطرتاً آزاد است و ثانیاً، دعوت به توحید و ایمان را باید آزادانه و آگاهانه برگزینند و هیچ اجباری در آن نـیست (لک زایـی، 1382، ص52).
شـهید بهشتی رحمه الله معتقد است، «بزرگ ترین شعار اسلام آزادی است. از دید اسلام انسان تا آزاد نـباشد انـسان نـمی ماند (بهشتی، بی تا (ب)، صص114ـ113). شهید بهشتی رحمه الله می گوید نخستین خاستگاه انسان طبیعت است و آدمی باید بـتواند از آن بـرخاسته و فـراتر رود: «اولین مسأله این است که انسان از بردگی و بندگی طبیعت آزاد است. انسان آن توان را دارد که طـبیعت را رام و مـهار کند. در حقیقت خداوند به انسان این آزادی را داده که در پرتو آگاهی و اعمال آزادی بتواند مـحیط زنـدگی مـورد تمایل و خواست خودش را بسازد (بهشتی، 1381، ص33).
به طور کلی علاوه بر جبر طبیعی، جبر اجـتماعی و جـبر تاریخی نیز نمی تواند آزادی انسان را سلب کند و آدمی با علم و آگاهی می تواند بر ایـن جـبر و مـحدودیت نیز فایق آید: «دیدگاه اسلام، این است که انسان محکوم جبر اجتماعی هم نیست» (بـهشتی، 1381، ص50). شـهید بهشتی رحمه الله متذکر می گردد: «از نظر اسلام همان طور که در طبیعت قوانینی وجود دارد، در جـامعه هـم قـوانینی وجود دارد. بنابراین، انسان با شناخت و آگاهی و ایمان می تواند خودش را از حاکمیت و سلطة آنها آزاد کند» (بهشتی، 1381، صـص 52 ـ51 ).
تـأکید شـهید بهشتی رحمه الله بر گرایش ذاتی به آزادی و برخورداری انسان از قوة عقل در کنار اختیار و اراده مـنجر مـی گردد تا ایشان آزادی را تسلط انسان بر ساختن خویش و ساختن محیط خویش بیان کند و امتیاز انسان بر هـمة مـوجودات دیگر عالم طبیعت را در این بدانند که انسان می تواند بر طبیعت مسلط بـاشد و شـرایط را بر وفق خواسته و نیاز خود دگرگون کـند» (واحـد بـنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361، ص1183).
پیرو همین اندیشه اسـت کـه به انسان گفتند: ای انسان! آینده و سرنوشتت را خود بساز. هر خوشبختی و سعادتی و هر رنـج و تـیره بختی انسان ها محصول کار خود آنـهاست (سـتوده، 1378، ص87). در قرآن آمـده اسـت: (لَهـا ما کسَبَتْ وَ عَلَیها مَا اکتَسَبَتْ) (بـقره/286). از نـگاه شهید بهشتی رحمه الله: «نفی آزادی مساوی با مسخ شخصیت و انسانیت انسان است، زیرا دیـگر انـسان نمی تواند خالق شخصیت و معمار سرنوشت خـویش باشد» (فارسی، 1361، ص57).
باید گـفت ایـن معنای آزادی، با خلاقیت رابطه دارد، زیـرا از نـگاه شهید بهشتی رحمه الله «خلاقیت فنی و صنعتی و چاره اندیشی های پیشرفتة انسان در رویارویی با شرایط طبیعی مـیدان گـسترده ای برای آزادی به وجود آورده است. در پرتـو خـلاقیت، انـسان درجة بالایی از آزادی خـویش را تـأمین کرده است» (واحد بـنیاد شـهید انقلاب اسلامی، 1361، ص1183). در پرتو چنین سلطه ای است که انسان می تواند حاکم بر خود، محیط طـبیعی و جـامعه، نظام، حاکمیت و قدرت سیاسی شود و بـر هـمه تأثیر اسـاسی بـگذارد (لک زایی، 1382، ص55 ).
نکته ای که شهید بهشتی رحمه الله در این رابطه متذکر می گردد این است که در اسلام آزادی های فردی، محدودیت های اجتماعی دارند. انسان آزاد اسـت، امـا در چهارچوب حدود الله و در چهارچوب قوانین الهی (بـهشتی، بـی تا (الف)، ص105). بـا ایـن حـال ایشان با اسـتناد بـه قرآن مجید می گوید: « هیچ انسانی محکوم هیچ جبر اجتماعی نیست، ولی کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی، روی انـتخاب آگـاهانة انـسان اثر می گذارد، اما نه در حد جبر. امـا مـحیط هایی هـستند کـه بـاروری و رشـد نیک خواهی، خیرخواهی و خداخواهی انسان راآسان تر می کنند. میدان ها و محیط هایی هستند که بعد شیطان پرستی، هواپرستی، خودپرستی و تباهی گرایی انسان را آسان تر می کنند» (بهشتی، 1381، ص52).
شهید بهشتی رحمه الله ضمن تعریف آزادی، دو معنای متمایز آزادی را یـادآورمی شود که وابستگی تمامی با یکدیگر دارند. این دو معنای متمایز آزادی عبارتند از: «آزادی به معنای یک نیاز عمیق و درونی که هر فردی به طور طبیعی خواهان آن و دیگری، آزادی به معنای یک واقـعیت اجـتماعی» (فارسی، 1361، ص58). معنای فردی آزادی، خواستی است ذاتی و درونی و به شخص انسان مربوطمی شود و معنای اجتماعی آن واقعیتی است اجتماعی که به نوع روابط اجتماعی مربوط می شود. در نگاه شهید بهشتی رحمه الله آزادی فردی یعنی «آزادی از قـید و بـند » و «انسان هنگامی قید و بند را احساس می کند که بدان آگاهی و نیز حساسیت داشته باشد». بنابراین، نخستین و مهم ترین عامل برای رسیدن به آزادی، آگاهی و شناخت اسـت (لک زایی، 1380، ص162). از نظر شهید بهشتی رحمه الله، آزادی به مـفهوم فـردی آن، تنها به معنای رهایی از بندهای برونی نیست، به معنای آزادی از بندهای درونی هم هست. قدرت مادی نمی تواند آزادی را به ارمغان آورد، زیرا آزادی تنها وقتی معنا پیـدا مـی کند که تمامی بندها، کـه بـخش مهمی از آنها بندهای درونی است از میان برداشته شود و این تنها وقتی صورت می پذیرد که انسان در کنار قدرت های مادی، قدرت معنوی لازم را در جهت آزاد ساختن خویش داشته باشد (فارسی، 1361، ص57 ).
شهید بهشتی رحمه الله، آزادی بیرونی را بـر آزادی درونـی مقدم می داند. زیرا، این مسأله یک خواست و یک نیاز درونی و اصیل است و انسان تنها می تواند به این نیاز درونی اش پاسخ گوید که در جامعه، آزاد زندگی کند؛ یعنی آزادی به عنوان یک واقـعیت اجـتماعی وجود داشـته باشد (لک زایی، 1385، ص7). شهید بهشتی رحمه الله ضمن استناد به حدیث معروف حضرت رسول اکرم(ص)، «من أصبح و لا یهتم باُمور المـسلمین، فلیس بمسلم»، به احساس مسؤولیت یک مسلمان در رابطه با سایر مـسلمانان و انـسان ها اشـاره می کند و می گوید: «اگر یک انسان، یک حزب، یک تشکیلات، یک قشر، یک ملت و یک نژاد بخواهد بـه سـعادت برسد، یعنی مسؤولیت هایی را که به عهده دارد، انجام بدهد، طبق جهان بینی اسلام، باید بـه آزادی، بـه نـجات و رستگاری و فلاح همة انسان ها بپردازد» (واحد بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361، ص1067).
آیت الله بهشتی رحمه الله بزرگ ترین مؤلفة انـقلاب اسلامی ایران را دست یابی به آزادی های اجتماعی در جامعه می داند (لک زایی، 1382، ص49 ). ایشان ارج و تقدس از آزادی اجـتماعی را نیز به این دلیـل مـی داند که آزادی از یک خواسته و نیاز درونی ناشی می شود و به همین دلیل است که «کسی که از این نوع آزادی دفاع می کند، در حقیقت دفاع از کلیة خواست ها و نیازهای اصیل انسانی است» (بهشتی، 1361، ص1157).
شهید بهشتی رحمه الله، معنای دیـگری از آزادی را مطرح می کند که مورد نظر متفکران غربی است؛ وی می گوید: «بشر امروز آزادی را بیشتر به معنای رهایی از قید و بند و قدرت بر انجام آنچه می خواهد، می فهمد. از نظر او انسانی آزادتر است که بهتر و بیشتر بـتوانند بـه خواسته های خود پاسخ گوید» (فارسی، 1361، ص58). وی با طرد این معنا معتقد است باید از بند آزادی نیز آزاد گشت. به عقیدة وی هیچ اسارتی خطرناک تر از اسارت در بند آزاد بودن نیست (فارسی، 1361، ص58).
بنابراین، از دیدگاه اسلام یکی از بـزرگ ترین امـتیازات انسان همین است که آزاد آفریده شده است. در حقیقت خداوند به انسان این آزادی را داده که در پرتو آگاهی و در پرتو اعمال آزادی، بتواند خودش را و محیط زندگی اش را به قلمرو آن قانونی که دل خواه او است ببرد (بـهشتی، 1381، ص33 ).
بـه طور کلی باید به این امر توجه داشت که آزادی یک هدف انتزاعی نیست. تحقق آن با التزام دیگران و از جمله حاکمان لوازم آزادی مشروط است. ضمن این که باید به جریان هایی کمک شـود کـه در جـهت تحقق مطلوب آزادی تلاش می کنند (لک زایی، 1385، ص7).
بـنابر ایـن، شهید بهشتی رحمه الله متذکر می شود که آزادی که این همه در ستایش آن سخن می رود همین است که گفتیم، نه بی بند و باری و ضابطه ناپذیری و خـودکامگی مـطلق و...؛ ایـن نوع آزادی ها در مفهوم آزادی مورد قبول اسلام نمی گنجد (بـهشتی، 1388، ص210). ایـن جاست که اسلام از لیبرالیسم جدامی شود، زیرا اسلام نسبت به صلاح و فساد محیط اجتماعی بی تفاوت نیست (بهشتی، 1381، ص52). شهید بهشتی رحمه الله پیـرو ارائة تـعریف و جـایگاه مفهوم آزادی و با طرد بسیاری از اصول و تعریف لیبرال ها از آزادی به نقاط مـثبتی از آن اشاره می کند که در زیر به توضیح آن پرداخته می شود.
لیبرالیسم از دیدگاه شهید بهشتی رحمه الله
شهید بهشتی رحمه الله، به خلاف برخی رویـ کردهای تـمامیت گرا و مـطلق باورِ رایج که بحث خود را با طرد و نفی و انکار شروع مـی کنند، بـحث خود دربارة لیبرالسیم را با تعریف آن آغاز می کند: «اساس این مکتب این است که فرد انسان، مـوجودی اسـت آزاد و مـی تواند خواسته ها و تمنیاتش را بشناسد و می تواند در راه رسیدن به این خواسته ها و تمنیات تلاش کند و بـه آنـها بـرسد. رشد انسان به این است که به او آزادی بدهیم» (بهشتی، بی تا (ب)، ص94). وی به مبنای عقلانی لیـبرالیسم بـه عـنوان نهالی روییده از راسیونالیسم اشاره می کند: «راسیونالیسم بر این باور است که انسان با خـرد خـویش می تواند آنچه لازم دارد بشناسد». یکی از مهم ترین نقاط تمایز آن با تفکر دینی این است کـه «بـرای راهـبری و هدایت انسان، همان پیامبر باطن یعنی عقل کافی است و دیگر نیازی به پیامبران و بـرخورداران از وحـی الهی نیست» (بهشتی، بی تا (الف)، ص87). وی در کتاب حق و باطل در قرآن، بر نقش اندیشة تحلیل گر در تـعیین مـسیر انـسان تأکید می ورزد و آن را مقدم بر وحی می داند و معتقد است که اسلام می خواهد بشر با شناخت روشـن انـدیشة تحلیل گر خود، از بدیهی ترین نقطه و با روشن ترین روندها آغاز کند و پیش رود. وقتی بـشر پیـش رفـت، به وحی و پیغمبر می رسد و اگر نرسد واقعاً به دین الهی نرسیده است (بهشتی، 1385، ص39).
گام بـعدی در مـعرفی لیـبرالیسم، فردگرایی است. اصالت فرد به این معنا که فرد انسان، اصالت کـامل دارد و مـی تواند بشناسد، حرکت کند، بسازد و به سعادت هم برسد (بهشتی، بی تا (الف)، ص88). در مقابل لیبرالیسم فردگرا، لیبرالیسم جمع گرا قـرار دارد. شـهید بهشتی رحمه الله در مورد لیبرالیسم جمع گرامی نویسد: «لیبرالیسم جمع گرا، لیبرالیسمی است که با نوعی سـوسیالیسم و حـاکمیت جمع هماهنگ و همراه است» (بهشتی، بی تا (ب)، ص96).
شـهید بهشتی رحمه الله در کـتاب پنج گفتار ویژگی ها و خصلت های اساسی لیبرالیسم را مـطرح مـی کند و آنها عبارتند از:
1- پایة لیبرالیسم، راسیونالیسم و اصالت خرد و اندیشه است؛
2- لیبرالیسم در نخستین جلوه هایش، بـراساس اصـالت فرد به وجود آمده اسـت؛
3- در عـین حال کـه لیـبرالیسم بـراساس نفی حاکمیت هر نوع جبر و دتـرمینیسم اجـتماعی به وجود آمده است، آرام آرام به سوی پذیرش نسبی جامعه و هویت اصیل جـامعه حـرکت کرده و سر از سوسیالیسم لیبرال در آورده است (بـهشتی، بی تا (الف)، ص89).
جنبه های مثبت لیـبرالیسم
شـهید بهشتی رحمه الله در ادامة روی کرد دقیق و عـلمی خـویش، که به جای انکار و طرد به نقد به معنای دقیق کلمه یعنی تـمیز سـره از ناسره عنایت دارد، به ارزیابی نـکات مـثبت و مـنفی لیبرالیسم می پردازد. ویـ، بـا ارائۀ فهرست اجمالی از جنبه های مـثبت و مـنفی لیبرالیسم، ارزیابی خود از این مکتب را بیان می کند. جنبه های مثبت لیبرالیسم عبارت است از:
1- مخالفت بـا حـاکمیت و حکومت استبداد فردی؛
2- مخالفت با اسـتبداد جـمعی؛
3- «لیبرالیسم از ایـن نـظر کـه برای فرد انسان ایـن منزلت را قائل است که تو ای انسان حرکت کن، پویش داشته باش، عقلت را به کار بـینداز، بـنابراین زمینه ای است برای شکستن نیرو ها و اسـتبداد های درونـی انـسان»؛
4- تـکیة لیـبرالیسم اقتصادی بر مـالکیت فـردی، فعالیت های اقتصادی فردی و... که منشأ رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه می شود (بهشتی، بی تا (ب)، صص102ـ101).
جنبه های منفی لیـبرالیسم
امـا لیـبرالیسم، جنبه های منفی هم دارد که نمی توان از آنها بـه آسـانی گـذشت:
1- لیـبرالیسم در ایـن کـه تنها منبع معرفت و آگاهی را عقل می داند و به وحی بها نمی دهد، در معرض انتقاد است؛
2- بر لیبرالیسم از این نظر که آن قدر روی آزادی فردی تکیه می کند که تنگنا های نامرئی و مرئی را کـه سرمایه داری جهانی بر عرصۀ میدان عمل افراد و گروه های کوچک تحمیل کند، نادیده می انگارد نیز انتقاد وارد است.
بنابراین، یکی از نقد های جدی شهید بهشتی رحمه الله به لیبرالیسم، تفسیر مبتنی بر آزادی اقتصاد است. از دیـدگاه شـهید بهشتی رحمه الله، آزادی موهبت بزرگی است که باید برای توزیع عادلانة آن چاره اندیشید: «وقتی ما لیبرالیسم را نفی می کنیم، هرگز آن جنبه های مثبت آن را نمی خواهیم نفی کنیم. آزادی زمینة شکفتن استعدادهاست، ولی استعداد هـمة انـسان ها به این زمینه نیاز دارد، نه فقط استعداد یک عدة معدود» (بهشتی، بی تا (ب)، ص106).
شهید بهشتی رحمه الله معتقد است که در جامعة بشری یک مقدار قید و بـندهای اجـتماعی ضرورت دارد و این قید و بندها دارای دو پشـتوانه اسـت؛ پشتوانة نخست، پشتوانة ایمان انسان هاست که بهترین پشتوانه است. پشتوانة دوم، قانون و اعمال قانون به وسیلة دولت و حکومت و نهادهای مسؤول اجتماعی همراه با اعمال قـدرت (بـهشتی، بی تا (الف)، صص 102ـ101). بنابراین، وقـتی ایـشان معتقدند جامعه باید آزاد باشد و به سمت آزادی برود هم به اهمیت آزادی و هم به شکل گیری آن در جامعه توجه دارد. هنگامی که وی از حق مردم در زمینة آزادی اعتراض، آزادی بیان و آزادی احزاب سخن می گوید، حساسیت ایشان به نـقش مـردم آشکار می شود.
انواع آزادی از دیدگاه شهید بهشتی رحمه الله
شهید بهشتی رحمه الله پس از تبیین نظری آزادی در اسلام و نقد لیبرالیسم به انواع آزادی توجه می کند. در این زمینه، وی بر این باور بود که آزادی سه نوع است.
آزادی عقیده و اندیشه
اولین آزادی از دیـدگاه شـهید بهشتی رحمه الله، آزادی در عـقیده و اندیشه است. هر انسانی در داشتن و انتخاب عقیده آزاد است. اصلاً عقیده و باور قابل تحمیل نیست (سرابندی، 1359، صص 584ـ587). بـا زور و تهدید و اکراه یا تطمیع نمی توان عقیده ای را به دیگری منتقل ساخت یا از او سـلب کـرد. قـرآن با صراحت می گوید: (لا إِکراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللهِ فقد اسـتَمْسَک بـِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها) (بقره/256)؛ در دین هیچ اکراه راه ندارد، راه از بی راهه مشخص شده، هـر کـس بـه طاغوت کفر و به خدا ایمان ورزد، محکم ترین دست آویز را به دست آورده است که گسست ناپذیر است.
ایشان مـعتقدند که حتی خداوند متعال به پیغمبر اکرم(ص) می گوید: «تو باید حقایق و پیام ها را بـه مردم برسانی و به آنـها مـجال بدهی بیندیشند و فکر کنند». دکتر بهشتی رحمه الله در مورد آزادی عقیده و اندیشه در جمهوری اسلامی ایران گفت: در جمهوری اسلامی همه باید بیندیشند و آزاد جستجو کنند و نسبت به هر چیزی آزادانه آنچه را حق می یابند بپذیرند و دنبالش بـروند (سرابندی، 1359، صص 587ـ584).
شهید بهشتی رحمه الله آزادی را اصل اولیه دانسته و محدودة آزادی را مغایرت آن با آزادی واقعی انسان و یا در صورتی که مانع آزادی دیگران گردد، دانسته ومی نویسد: «اصل در زندگی انسان این است که آزاد بماند و این آزادی او محدود نـگردد، مـگر محدودیت هایی که اگر رعایت نشود به آزادی واقعی خود او یا به آزادی دیگران لطمه می زند» (بهشتی، 1381، ص18).
آزادی بیان، قلم و اجتماعات
یکی دیگر از انواع آزادی، آزادی بیان است. خداوند در قرآن، دربارة «بیان » می فرماید: (خَلَقَ الإِنْسانَ عـَلَّمَهُ الْبـَیانَ) (الرحمن/3ـ4)؛ خدا انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم داد. همچنین خداوند دربارة «قلم» می فرماید: (الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم عَلَّمَ الإنسَانَ مَالَم یَعلَم) (علق/4ـ5)؛ خدایی که با قلم تعلیم داد به انسان چیزی را که از آن آگـاهی نـداشت. خداوند سورة قلم را با قسم به قلم و نوشته آغاز کرده است: (ن وَ القَلَمَ وَ مَا یَسطُرُونَ) (قلم /1)؛ سوگند به قلم و آنچه می نویسد. از سوی دیگر قرآن، شنیدن نظرات دیگران را این گونه سـتوده اسـت: (فـَبَشِّر عِبادِ الّذینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فـَیَتَّبِعوُنَ أحـسَنَهُ اُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ اُولئِکَ هَم اولُوا الألبَابَ) (زمر/17ـ18)؛ پس بشارت ده به آن بندگان من که سخن گوشفرامی دهند و بهترین آن را پیروی می کنند، اینانند که خدایشان راه نـموده و ایـنانند هـمان خردمندان.
دکتر بهشتی رحمه الله پس از پذیرش آزادی عقیده، در مورد آزادی بـیان، اولاً بـر بحث دو طرفه تکیه می کند، به گونه ای که اگر مطلبی علیه اسلام مطرح شد، امکان پاسخ گویی افراد به صورت مـنطقی بـه آن وجـود داشته باشد، ثانیاً بر برخورد منطقی و استدلالی تأکید می نماید (بـهشتی، 1381، ص129). ایشان ضمن تصریح و اعتقاد به آزادی بیان، به صراحت می گوید: «نشر یک طرفة عقاید و افکار ضد اسلامی در جـامعة اسـلامی مـمنوع است و از انتشار کتب ضلال و نشریات گمراه کننده جلوگیری می شود، مگر آن کـه بـا نشریاتی دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل رسای این گونه عقاید و افکار ضد اسـلامی کـمک کـند» (بهشتی، 1381، صص132ـ131). شهید بهشتی رحمه الله معتقد است، در جامعة اسلامی یک انسان مسلمان اولاً، مـسؤول و پاسـخ گوی کـارهایی است که انجام می دهد. ثانیاً، در برابر سایر انسان ها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، متعهد و پاسـخ گو اسـت (لک زایی، 1382، ص72). ایشان در کتاب آزادی، هرج و مرج و زورمداری، لطمه به آزادی دیگران را این گونه توضیح می دهد: «محدودیت های قـانونی کـه در نظام اسلامی به وجود می آیند دو ریشه دارند؛ اول این که آزادی یک فرد تا آنـجا اعـمال شـود که به آزادی دیگران ضربه نزند و دیگری، تأثیر آزادی هایی است که محیط را فاسد مـی کند و زمـینه ها را برای رشد فساد در جامعه آماده می کند» (بهشتی، 1381، ص92).
شهید بهشتی رحمه الله معتقد است هر انـسانی در اظـهار نـظر نسبت به مسؤولان، در هر موقعیت و مقام که باشند، آزاد است؛ البته با رعایت دو شرط:
1- در اظهار نـظر و مـطالبی که بیان می کنند دروغ و تهمت و افترا نباشد و راست بگویند؛
2- با زبان و بیان دلسـوزانه و بـی غرض بـگوید، نه با زبان و بیان و عبارت های مغرضانه و کینه توزانه (واحد بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361، صص261ـ260).
به عـقیدة شـهید بهشتی رحمه الله «در جامعة اسلامی باید بحث و انتقاد و اظهار نظر باز باشد تا مسؤولان مـتوجه نـقایص کار خود بشوند و به اصلاح امور بپردازند » (واحد بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361، ص851).
آزادی احزاب و جمعیت ها
حزب «در مـفهوم عـام، گردهمایی مردمی است که دربارة برخی مسائل نظرات مشترک دارند و می خواهند بـرای دسـت یافتن به هدف های مشترک با هم کـار کـنند» (عـالم، 1375، ص343). شهید بهشتی رحمه الله دیدگاه خاصی نسبت به حـزب داشـته و انسانی تشکیلاتی بودند (اطهری و دیگران، 1392، ص104). شهید بهشتی رحمه الله معتقد است، یکی از حقوق طبیعی هـر انـسان آن است که بتواند با انـسان های دیـگر که بـا او هـم فکر هـستند، همکاری نزدیک داشته باشد تا بـه صـورت یک گروه سازمان یافته در آیند و به تبلیغ نظرات خود یا فعالیت های اجـتماعی دیـگر بپردازد. (بهشتی، 1388، ص212).
شهید بهشتی رحمه الله در تعریف حـزب در نظام اسلامی می گوید: «حـزب، یـعنی گرد هم آمدن و سازمان یـافتن و سـازمان پذیرفتن افرادی که همدیگر رامی شناسند و به همدیگر اعتماد دارند. به اسلام معتقد هـستند بـه عنوان یک دین و یک نـظام اجـتماعی و اقـتصادی و معنوی، و می خواهند بـر پایـة حاکمیت اسلام، جامعة اسـلامی را اداره کـنند یا در ادارة آن، سهیم گردند» (واحد بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361، ص650). از جمله ارکان حزب در نظر بهشتی رحمه الله؛ گـرد هـم آمدن، سازمان یافتن و سازمان پذیرفتن و اعـتماد داشـتن افراد بـه یـکدیگر اسـت؛ البته سمت و سو و مـبنای اعتقادی و دینی افرادی که در کنار هم گرد آمده اند و قصد ادارة جامعه بر پایة حاکمیت اسلام را دارنـد نـیز از عناصری است که وجه تمایز تـعریف شـهید بهشتی رحمه الله بـا تـعریف های مشابه است (لکـ زایی، 1382، صـص 79ـ78). در اندیشة وی، از جمله ویژگی احزاب در جامعة اسلامی این است که انحصارطلب نباشند، زیرا انحصارطلبی در یک حزب بـه مـعنای کـنار گذاشتن دیگر افرادی است که از صلاحیت های لازم بـرای ادارة جـامعه بـرخوردارند. وی مـی نویسد: «مـهم ایـن است که باید انحصارطلب نباشد، یعنی این عقیده را نداشته باشد که فقط ما خوبیم و آنها که خارج از تشکیلات هستند، خوب نیستند، به درد بخور نیستند» (واحد بنیاد شـهید انقلاب اسلامی، 1361، ص651). همچنین ایشان در مورد تعدد احزاب در نظام جمهوری اسلامیمی نویسد: «تعدد احزاب ممنوع نخواهد بود، زیرا اصولاً در جامعة اسلامی تعدد احزاب جایز است» (واحد بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361، ص1179). به نـظر ایـشان وجود احزاب و جمعیت ها در رشد فرهنگ سیاسی جامعه تأثیر دارد؛ چرا که گروه های سیاسی برای رسیدن به مقصود خویش با یکدیگر رقابت می کنند (لک زایی، 1382، ص82).
شهید بهشتی رحمه الله، همچنین به بیان رابطة نـظام جـمهوری اسلامی با احزاب و جمعیت های سیاسی ـ اجتماعی و گروه های سیاسی می پردازد. نسبت سنجی مطرح شده می تواند به مثابه راهنما و دستورالعملی مد نظر قرار گیرد. وی گروه ها و تـشکل ها را بـه شش قسم تقسیم می کند.
گـروه نـخست: احزاب و جمعیت های سیاسی که مسلمان و معتقد به انقلاب اسلامی هستند. همچنین، معتقد به فقاهت و نقش ولایت فقیه و ولی امر در جمهوری اسلامی به عنوان یک اصـل و مـعتقد به قانون اساسی جـمهوری اسـلامی هستند. این گونه احزاب و جمعیت ها در نظر شهید بهشتی رحمه الله کاملاً آزادند و هیچ گونه منعی برای فعالیت آنها در چهارچوب قانون وجود ندارد.
گروه دوم: احزاب و جمعیت هایی که اسلام را به عنوان مکتب و یک نـظام بـاور دارند، ولی در برخی مسائل تفکرشان مورد پذیرش گروه اول نیست و با آنها تفاوت دارند، اما این گروه با جمهوری اسلامی سر جنگ و ستیز ندارند. این گروه نیز در جمهوری اسلامی، کاملاً آزادند.
گـروه سـوم: احزاب و جـمعیت هایی که به اسلام به عنوان یک نظام معتقد نیستند و ملی گرا هستند و با اسلام هم سر جنگ نـدارند (لک زایی، 1382، ص83).
شهید بهشتی رحمه الله معتقد است احزاب و سازمان های غیر اسلامی که زیـربنای اسـلامی نـدارند، ولی در موضع خصومت و رویارویی و ضدیت با اسلام نیستند نیز، با رعایت شرایط اسلامی، آزادند و می توانند فعالیت کنند (بـهشتی، 1388، ص213).
گـروه چهارم: احزاب و جمعیت هایی که ایدئولوژی شان ضد اسلام است، اسلام را قبول ندارند و مشغول مـبارزة فـرهنگی بـا اسلام هستند، اما با جمهوری اسلامی مبارزة سیاسی و درگیری های توطئه آمیز ندارند، تنها در صدد مبارزة فـرهنگی با اسلام و جمهوری اسلامی هستند، اعتقاداتشان الحادی و ضد اسلام است. این گروه نـیز در چهارچوب قانون آزادند و مـی توانند فـعالیت کنند و کسی مزاحم آنها نخواهد شد (لک زایی، 1382، ص84).
گروه پنجم: احزاب و جمعیت هایی که بر ضد جمهوری اسلامی مشغول توطئه هستند، اما توطئة آنها به حد قیام مسلحانه نمی رسد (لک زایی، 1382، ص84).
گروه ششم: احـزاب و جمعیت هایی که مشی مسلحانه را علیه جمهوری اسلامی در پیش گرفته اند (لک زایی،1382، ص84). شهید بهشتی رحمه الله معتقد است این احزاب نمی توانند آزاد باشند، زیرا ضد رشد هستند. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برپایی حزب جمهوری اسلامی سهم بـسزایی ایـفا کرد(لک زایی، 1382، ص80). حزب جمهوری اسلامی با همة احزاب و جمعیت های اصیل اسلامی در ایران و کشورهای دیگر رابطة برادرانه دارد و براساس تعالیم قرآن که (وَ یُسَارِعُونَ فِی الخَیرَاتِ) خود را با آنها در یک مسابقة مثبت و سـازنده در جـوی برادرانه می یابد و هرگونه رقابت منفی با آنها را گناه و انحرافی خطرناک از مکتب می داند (بهشتی، 1388، صص214ـ213).
نتیجه گیری
تأکید اسلام بر آزاد و مختار بودن انسان در انتخاب راه سعادت و شقاوت وبهره گیری جمهوری اسلامی ایران از تـفکر اسـلامی از یک سو و تأکیدات رهبر کبیر انقلاب(قدس سره) و شاگردان ایشان بر حفظ آزادی و گنجانده شدن آن به عنوان اصل مهمی در قانون اساسی از سوی دیگر منجر گردید. در این مقاله، مفهوم و جایگاه آزادی از دیدگاه شهید بهشتی رحمه الله، بـه عـنوان یکی از شاگردان و ره پویان راه امام (قدس سره) مـورد بـررسی قـرار گرفت. فرض اصلی مقاله بر این نهاده شده است که آیت الله بهشتی رحمه الله متأثر از مبانی فکری، که ملهم از دین مبین اسلام اسـت، دیـدگاه خـویش پیرامون آزادی را بیان می نماید. یافته های پژوهش ضمن تأکید بـر فـرض مطرح نشان می دهد مقولة آزادی در اندیشة شهید بهشتی رحمه الله به عنوان رکنی اساسی مطرح است، به طوری که ایشان نقطة حـرکت خـود را هـمین مفهوم قرار می دهد. وی معتقد است برداشت واحدی از آزادی وجود ندارد و شـرایط اجتماعی، ضرورت های زمانی و افکار و اعتقادات حاکم بر جامعه از جمله دلایل گوناگونی برداشت ها از آزادی است.
شهید بهشتی رحمه الله، ضمن رد بسیاری از تـعاریف لیـبرالیست ها مـبنی بر هدف بودن آزادی به نقد لیبرالیسم می پردازند. با این حال ایـشان در بـرخورد با لیبرالیسم نگاهی حذفی و متعصبانه نداشته و به جنبه های مثبت و منفی مکتب لیبرالیسم توجه دارد. مخالفت با حـاکمیت و حـکومت اسـتبداد فردی، مخالفت با استبداد جمعی، منزلت و ارزش لیبرالیسم برای انسان و تلاش بـرای شـکوفایی اسـتعدادهایش و در نهایت تکیة لیبرالیسم اقتصادی بر مالکیت فردی که منشأ رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه می شود، از جـنبه های مـثبت لیـبرالیسم است، اما لیبرالیسم در این که تنها منبع معرفت و آگاهی را عقل می داند و به وحی بـها نـمی دهد، در معرض انتقاد است و نیز بر تأکید بیش از حدش بر آزادی فردی و نادیده گرفتن تـنگنا های نـامرئی و مـرئی، که حاکمیت اقتصاد آزاد و سرمایه داری جهانی بر عرصۀ میدان عمل افراد و گروه های کوچک تحمیل کـند، انـتقاد وارد است. از همین رو است که تلقی شهید بهشتی رحمه الله از آزادی در برخی زمینه ها با آزادی غربی متفاوت مـی شود. تـفکیک آزادی فـردی از آزادی اجتماعی، تفکیک آزادی از بی بند و باری و محدود شدن آزادی در چهارچوب قانون، از مؤلفه های اندیشة شهید بهشتی رحمه الله در باب آزادی اسـت. شهید بهشتی رحمه الله در نقد آزادی لیبرالی به سمت آزادی مثبت آن هم از نوع حـداکثری آنـ گـرایش پیدا می کند. مراد از آزادی حداکثری آن نوع آزادی است که بر نوعی انسان شناسی خاص استوار است و همواره سـعی بـر آن دارد کـه تا اموری که به مثابه کمال نفس شمرده می شوند را شکوفا سازد. از نـظر شـهید بهشتی رحمه الله، محدودیت های اعمال شده توسط شریعت و قوانین اسلامی نه تنها مخل آزادی نیست، بلکه آزاد کردن بـیشتر انـسان است و این جز با پذیرش مفهوم آزادی حداکثری سازگار نمی باشد. ایشان در نهایت تـحقق آزادی را بـر مبنای مردم سالاری دینی امکان پذیر می داند.
منابع و مـآخذ
کـتاب ها:
قـرآن کریم.
1- اسماعیلی، خیرالله (1380)، دولت موقت، تهران، مرکز اسـناد انـقلاب اسلامی، چاپ اول.
2- باهنر، محمد جواد و گلی زاده، علی (بی تا)، شناخت اسلام، چاپ و نشر دفـتر فـرهنگ اسلامی، بی جا، چاپ اول.
3- براهویی، نـرجس خـاتون (1380 )، احزاب مـذهبی، در کـتاب تـحولات سیاسی اجتماعی ایران 1320ـ1357، به اهتمام دکـتر مـجتبی مقصودی، تهران، روزنه، چاپ اول.
4- برزین، سعید (1374)، زندگی نامة سیاسی بازرگان، تهران، مرکز، چـاپ اول.
5- بـشیریه، حسین (1384)، دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایـران (دورة جمهوری اسلامی ایران)، تـهران، نـگاه معاصر، چاپ سوم.
6- بهنود، مـسعود (1377)، 275روز بـازرگان، تهران، علم، ج اول.
7- جاسبی، عبدالله (1379)، تشکل فراگیر (مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسـلامی)، تـهران، مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسـلامی، جـلد اول.
8- حـسینی بهشتی، محمد رضـا (1358)، تـرور فکری و ترویج شایعه، تـهران، حـزب جمهوری اسلامی ایران.
9- حسینی بهشتی، سید محمد (1381)، آزادی هرج و مرج، زورمداری، تهران، بقعه.
10- -------- (1361)، اسطوره ای بـر جـاودانة تاریخ (راست قامتان جاودانة تاریخ اسـلام)، دفـتر سوم، تـهران، واحـد فـرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسـلامی.
11 - -------- (1361)، بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت، تهران، ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر.
12- -------- (بی تا ب)، پنج گـفتار، قـم، انتشارات قیام.
13- -------- (1390)، پیامبری نگاهی دیگر، تـهران، روزنـه.
14 - -------- (1388 )، حـزب جـمهوری اسـلامی مواضع تفضیلی، بـنیاد نـشر آثار واندیشه های شهید بهشتی، تهران، بقعه.
15- -------- (1385)، حق و باطل از دیدگاه قرآن، تهران، بقعه.
16- -------- (بی تا الف)، سخنرانی های شهید مـظلوم آیت الله بـهشتی ;، تحت عنوان مکتب گرایی و ملی گرایی، آزادی در اجتماع مکتب و تـخصص، لیبـرالیسم، بـی جا.
17- -------- (1378)، مـبانی نـظری قـانون اساسی، تهیه و تنظیم بنیاد نشر آثار و اندیشه های دکتر بهشتی رحمه الله، تهران، بقعه.
18- -------- (1385)، نقش آزادی در تربیت کودکان، تهران، بقعه، چاپ سوم.
19- حسینی زاده، سید محمد علی (1386)، اسلام سیاسی در ایران، قـم، دانشگاه مفید، چاپ اول.
20- رجایی، غلامعلی (1382)، سیرة شهید دکتر بهشتی رحمه الله، تهران، شاهد، چاپ اول.
21- رضوی، مسعود (1376)، هاشمی و انقلاب، تهران، همشهری، چاپ اول.
22- زیباکلام، صادق (1378)، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، تهران، روزنه، چاپ سوم.
23- سـتوده، امـیررضا و حمید رضا، سید ناصر (1378 )، رابطة دین و آزادی، تهران، ذکر.
24- سرابندی، محمد رضا (1386)، سخنرانی ها و مصاحبه های آیت الله شهید بهشتی رحمه الله، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
25- عالم، عبدالرحمن (1375)، بنیادهای علم سیاست، چاپ دوم، تهران، نـشر نـی.
26- عمید زنجانی، عباسعلی (1388)، مبانی اندیشة سیاسی اسلام، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، چاپ هفتم.
27- فارسی، جلال الدین (1361)، فرهنگ واژه های انقلاب اسلامی، تـهران، بـنیاد فرهنگی امام رضا7، چاپ اول.
28 - فـوران، جـان (1383)، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی)، ترجمة احمد تدین، تهران، مؤسسة فرهنگی رسا، چاپ پنجم.
29- لک زایی، شریف (1382)، آزادی سـیاسی در انـدیشة آیت الله مطهری; و آیت الله بهشتی رحمه الله، قـم، مؤسسة بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات حوزة علمیة قم).
30- مهاجری، مسیح (1361)، بهشتی و انقلاب، تهران، اوج، چاپ اول.
31- -------- (1380 )، حیات علمی و ارزشی شهید مظلوم آیت الله بهشتی رحمه الله، تهران، سازمان انتشارات روزنامة جمهوری اسـلامی، جـلد هشتم، چاپ اول.
32- هدایت نیا گنجی، فرج الله (1382)، اندیشه های حقوقی شهید بهشتی رحمه الله، تهران، مؤسسة دانش و اندیشة معاصر، چاپ اول.
مقاله ها:
1- اطهری، سید حسین و درودی، مسعود (1392)، «بررسی تطبیقی آزادی از نگاه امام خمینی(قدس سره) و آیت الله شهید بهشتی رحمه الله»، پژوهشنامة انـقلاب اسـلامی، سال سـوم، شمارة نهم، زمستان.
2- طالبی دارابی، ابراهیم (1385 )، «انسان و جهان در نظام فکری شهید بهشتی رحمه الله»، پگاه حوزه، شمارة صد و هـشتاد و پنج، تیر.
3- لک زایی، شریف (1385)، «تأملی در آرای دکتر بهشتی رحمه الله؛ جایگاه آزادی در نظام سیاسی و تـربیتی »، پگـاه حـوزه، شمارة185، تیر.
4- -------- (1380)، «ساز و کارهای آزادی سیاسی در اندیشة آیت الله بهشتی رحمه الله» دانشگاه باقرالعلوم7، شمارة سیزدهم، بهار.
منابع لاتین:
Giddens, Anthony, In Defence of Sociology: Essays, Interpretations, and Rejoinders , Cambridge: Polity Press, 1996.