به گزارش تسنیم، در مهرماه 82 توافق سعدآباد بین ایران و تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) منعقد شد. در تیرماه 94 نیز توافق برجام میان ایران و 1+5 امضاء شد. نکته قابل تأمل اینجاست که نفرات اصلی ایران در هر دو توافق، مشترک بودند.
نکته دیگر اینکه این دو توافق ــ بهاذعان اعضای تیم مذاکره کننده ایرانی ــ به یک نتیجه مشترک ختم شد و آن «دستاورد تقریباً هیچ» برای ایران بود، در حقیقت تاریخ دوباره تکرار شد.
حسن روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» (خاطرات توافق سعدآباد) مینویسد: «یکی از اساتید دانشگاه میگفت در زمستان 1384 در حاشیه نشستی وقتی با جمعی از جملهجک استراو (وزیر خارجه وقت انگلیس) مشغول صرف ناهار بودیم، هنگامی که راجع به تیم هستهای بحث شد، جک استراو گفت که در دوره تیم قبلی (تیم مذاکره کننده به ریاست روحانی) ما حرفهای یکدیگر را میفهمیدیم، در ضمن تیمی بود که کار کارشناسی میفهمید و وقتی به همدیگر قول میدادیم، میدانستیم که هر دو طرف به آن عمل میکنیم. ولی در مذاکره با تیم جدید (در دولت دهم) نه ما میفهمیم آنها چه میگویند و نه آنها میفهمند که ما چه میگوییم!». (607)
اعلام همسویی و اظهار خوش بینی به مقام انگلیسی در کتاب خاطرات روحانی در حالی است که جک استراو وزیر خارجه پیشین انگلیس در خاطرهای تحقیرآمیز از مذاکره با وزیر خارجه دولت اصلاحات مینویسد: «پس از انجام مذاکرات و امضای توافق پاریس، که طی آن ایران پذیرفت همه فعالیتهای غنیسازی را تعلیق کند، در بازگشت به انگلستان، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با قطار عازم شهر محل زندگی خود بودم. بین راه تلفن همراهم زنگ زد. آنسوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجه ایران بود.
او گفت: ما میخواهیم 20 سانتریفیوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم. من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمیتوانم در خصوص یک پرونده حساس بینالمللی مذاکره کنم، لذا به توالت قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم: شما توافقنامه را امضا کردهاید و دیگر نمیشود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم: باید در این خصوص با دیگران صحبت کنم...در همان حال کسی هم به در توالت میزد و ظاهراً عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکره اتمی استفاده کند...».
استراو در ادامه تعریف میکند که همانجا با «جان سائرز» مدیرکل سیاسی پیشین و مسئول پرونده هستهای ایران در وزارت امور خارجه انگلستان تماس میگیرد. «سائرز» هم پس از مشورت با «کارشناسان» دیگر به «استراو» پاسخ میدهد که ایرانیها با همین 20 سانتریفیوژ پس از چند سال میتوانند بهاندازه مورد نیاز برای یک بمب اتم اورانیوم غنی کنند! در نتیجه «جک استراو» هم در تماس مجدد با خرازی بهطور قطعی به درخواست او پاسخ منفی میدهد.
رهبر معظم انقلاب (19 اردیبهشت 97) در دانشگاه فرهنگیان فرمودند: «من به این سه کشور (اروپایی) هم اعتماد ندارم. من میگویم به اینها هم اعتماد نکنید؛ [اگر] میخواهید قرارداد بگذارید، تضمین به دست بیاورید -تضمین واقعی، تضمین عملی- وَالّا فردا اینها هم همان کاری را خواهند کرد که آمریکا کرد، [امّا] به یک شیوهی دیگر. روشهای سیاسی و دیپلماسی، روشهای ویژهای است؛ گاهی لبخند میزنند و در حال لبخند، خنجر را تا دسته در سینهی انسان فرو میکنند؛ دیپلماسی این است دیگر؛ با اخلاق خوش، با تعریف و تمجید که «بله شما خیلی خوبید، شما آقایید، ما میدانیم شما قرارداد را به هم نمیزنید،»! اگر چنانچه توانستید تضمین از آنها بگیرید بهطوری که بشود اعتماد کرد، خب اشکالی ندارد، حرکتتان را ادامه بدهید؛ اگر نتوانید چنین تضمین قطعیای را بگیرید -که بنده هم بسیار بعید میدانم که بتوانید تضمین بگیرید- آنوقت دیگر نمیشود اینجوری حرکت کرد و اینجوری ادامه داد.»
روحانی در بخش دیگری از کتاب خاطرات خود نوشته است: «در بحث هستهای، از آغاز بحران در سال 1381 شاهد بروز دو جریان فکری در کشور بودیم که هنوز هم ادامه دارد: جریان تعامل با جهان با درایت و حوصله، و جریان تقابل یا سرعت عمل. جریان تعامل با جهان، مراحل مختلفی را در نظر داشت: نخست، رفع اتهامات و دفع خطر؛ دوم، دیپلماسی برای حل و فصل مسئله؛ سوم، تلاش برای پیشبرد برنامه هستهای بر مبنای ظرفیت داخلی و چهارم، ایجاد فرصت برای تامین منافع ملی و از جمله ارتقای روابط با کشورهای صنعتی». (65)
حسن روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» آورده است: «تیم بعدی (در دولت دهم) درک درستی از...تحولات بینالمللی نداشتند». (607،608)
روحانی (اردیبهشت 96) در ادامه همین خط فکری خطاب به رقبای انتخاباتی خود گفت: «شما میخواهید با دنیا مذاکره کنید؟ شما بلد هستید که با دنیا مذاکره کنید و آیا زبان دنیا را میدانید؟».
روحانی در کنار برخی مدیران ارشد دوران مسئولیت وی و همچنین رسانههای اصلاح طلب تاکید دارند که تیم مذاکره کننده در دو توافق سعدآباد و برجام، به زبان مذاکره مسلط بودند و حرفهای کارشناسی را میفهمیدند. حال این مسئله تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟!
در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» آمده است: «یکی از اعضای تیم مذاکره کننده معتقد بود اگر اروپاییها گفتند تعلیق برای یک سال، ما باید بگوییم یک سال و نیم، اگر میخواهیم موضوع حل شود. یا اگر میگویند یک سال مذاکره، ما باید بگوییم یک سال و نیم مذاکره، برای اینکه ایجاد اعتماد کنیم. وقتی اعتماد به وجود آمد، کار شش ماه دیرتر شروع شده است، اما با اطمینان آن را آغاز میکنیم. وی میگفت ما با سعه صدر تعلیق را بپذیریم تا پرونده ما در آژانس بسته شود، گرچه اینکار دو سال هم به طول بینجامد، در عوض برای همیشه راحت میشویم». (460-459)
رویکرد مورد اشاره از سوی این عضو تیم مذاکره کننده (حضور در مذاکره از موضع ضعف) در توافق برجام نیز تکرار شد. این رویکرد غلط، واکنش رسانههای غربی را هم در پی داشت. در همین رابطه وبسایت رادیو فرانسه (مهرماه 92) با اشاره به این رویکرد تیم مذاکره کننده ایرانی نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد».
علیرغم عقب نشینی تیم مذاکره کننده هستهای در دولت اصلاحات در برابر خواستههای زیاده خواهانه اروپا، باز هم اعتمادسازی برای سه کشور اروپایی شکل نگرفت و علاوه بر صدور 2 قطعنامه علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در نهایت با نقض تعهدات خود در سه توافق سعد آباد، بروکسل و پاریس پرونده ایران را به طور غیرقانونی به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند.
و اما در برجام نیز مصادیق زیادی از عدم تسلط تیم مذاکره کننده به مباحث کارشناسی وجود دارد.
وندی شرمن - فروردین 96 (مارس 2017)- در اندیشکده وودرو ویلسون با لحن تمسخرآمیز گفت: «LIFT لغتی است که در زبان انگلیسی به معنی معلق نگاه داشتن و یا موقتا متوقف کردن است، اما طرف ایرانی LIFT را به معنای پایان دادن و خاتمه دادن - REMOVE - تلقی میکرد و به همین علت نیز، ما از این لغت استفاده کردیم»!
نکته قابل توجه اینجاست که حتی اعضای تیم مذاکره کننده هستهای نیز به عدم تسلط تیم مذاکره کننده به زبان مذاکره و همچنین مباحث کارشناسی اذعان کردهاند.
برای نمونه، علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی-شهریور 95- گفته بود: «اگر ما وقتی برجام را تنظیم میکردیم دقت بیشتری میکردیم این فرصت برای آمریکا پیش نمیآمد که از این قابلیت تفسیر بودن [برجام] سوءاستفاده کند».
«علی اکبر ولایتی» عضو هیات نظارت بر اجرای برجام نیز -خرداد 97 – گفت: «برجام دومین تجربه مذاکراتی با غرب در خصوص هستهای بود. اولین تجربه در سال 82 و 83 شکل گرفت که در تجربه اول تقریبا همین مسیر طی شد و به همین نتایج هم رسیدیم... یکی از اشکالات برجام نداشتن متن فارسی بود که احساس حقارت به انسان دست میداد. حتی عهدنامههای گلستان و ترکمانچای هم با آن متن ذلت بار نسخه فارسی داشتند اما درباره برجام اینهم انجام نشد».
متاسفانه اعضای تیم مذاکره کننده ایران در دو توافق سعدآباد و برجام، علاوه بر عدم تسلط بر مباحث تخصصی و کارشناسی در حوزه هستهای، در رعایت اصول رایج دیپلماسی و یا به عبارتی، زبان مذاکره هم سهل انگاری کردند. این سهل انگاری موجب شد تا طرف غربی با گستاخی به عزت مردم کشورمان توهین کند.
برای نمونه در توافق سعدآباد، مقامات اروپایی در حرکتی توهینآمیز حتی آداب نشستن در مقابل رئیسجمهور و مقامات کشورمان را رعایت نکرده و کف پای خود را به سوی نمایندگان دولت ایران نشانه گرفتند. اتفاق ناخوشایندی که در دیدار «دیوید کامرون» نخست وزیر پیشین انگلیس با روحانی در مهرماه 93 و همچنین چند دیدار دیگر تکرار شد. آذر ماه سال 92 نیز نوع دیگری از برخورد زشت دیپلماتیک با اعضای دستگاه دیپلماسی آقای روحانی اتفاق افتاد.
در این مقطع هیاتی پارلمانی از اتحادیه اروپا عازم ایران شد. «تاریا کرونبرک» سرپرست هیات اروپایی در اقدامی بی ادبانه و غیر دیپلماتیک در هنگام ورود ظریف به سالن به احترام مقام ایرانی از جای خود بلند نشد.
در تیرماه 93 عباس عراقچی عضو تیم مذاکره کننده ایران در اقدامی غیردیپلماتیک و البته غیر حرفهای، در حین مذاکرات مشغول عکس گرفتن از جان کری وزیر خارجه پیشین آمریکا شد و سپس آن را در یکی از صفحات اجتماعی منتشر کرد.
در مهرماه 92 محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه بر روی ویلچر در مذاکرات ژنو شرکت کرد. این اقدام وی تعجب رسانههای خارجی را در پی داشت و علاوه بر آن پیام ضعف را به طرف مقابل ارسال میکرد.
در نهایت در توافق سعدآباد به دلیل عدم تسلط تیم مذاکره کننده ایرانی به مباحث کارشناسی و عدم رعایت اصول بدیهی دیپلماسی، دو هدفی که طرف ایرانی از مذاکرات داشت، برآورده نشد. هدف اول این بود که از ورود پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری شود که چنین اتفاقی نیفتاد. هدف دوم این بود که میخواستیم زیر بار مصداقهای شورای حکام نرویم که انجام نشد.
در برجام نیز به دلیل عدم تسلط تیم مذاکره کننده ایرانی به مباحث کارشناسی و عدم رعایت اصول بدیهی دیپلماسی، مهمترین هدف طرف ایرانی که لغو کامل تحریمها بود، عملی نشد. به عبارت دیگر، نه تنها تحریمها لغو نشد بلکه با قوانینی همچون آیسا و کاتسا 2017 (مادر تحریمها) زیرساخت گسترده تری نیز پیدا کرد.