خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ- مجید سلیمانی ساسانی*
پیش از این، شبکه اجتماعی اینستاگرام بهواسطه جذابیتش طرفداران زیادی در ایران و جهان داشت، اما بهوضوح میتوان دریافت که اقبال استفاده از این شبکه اجتماعی بعد از فیلترینگ نرمافزار پیامرسان تلگرام در ایران بسیار بیشتر شده است. بهگونهای که طبق آمار فراگیرترین بازار اپلیکیشنهای اندرویدی – کافه بازار – تعداد دانلود نرمافزار این شبکه اجتماعی، با رشد چندین میلیونی در ایران مواجه بوده است. بنابراین نمیتوان از کنار آن بهسادگی گذشت و در تمامی ابعاد، نیازمند گسترش نگاه انتقادی و تحلیل فرهنگی و اجتماعی آن هستیم.
مقاومت در برابر جذابیتهای اینستاگرام، بسیار سخت است و قدرت مقاومت را درهم میشکند. اینستاگرام بهواسطه همین قدرت پردازش تصویر و اقتصاد توجه، مرتباً ما را مجبور میکند که «نسخههای متعدد» از خود عرضه کنیم و این «ساختار شبکه» است که شکل و هویتی «هماهنگ» به این نسخههای متعدد میدهد. در واقع، اینستا با ساختار شبکه اجتماعی خود، «توفیق شبکهای» را از آن کسانی میکند که بیشتر به «تولید» و «مصرف» تصویر میپردازند. شاید این جمله بهترین توصیف از جریان شبکهای اینستا باشد: آنقدر تصویر تولید و مصرف کن تا «دیده» شوی! «دیده شدن» به طرز دیوانهوار!
دیده شدن ما را به تولید و مصرف مداوم تصویر عادت میدهد و تخدیر میکند. اما این تولید و توزیع بیامان تصویر، تنها به دیده شدن ختم نمیشود. بلکه «درک» ما را نیز دچار تخدیر میکند. همانگونه که زاویه و کادر دوربین اینستاگرام را برای ایجاد خلاقیت تنظیم میکنیم، درک ما هم بهواسطه «صفحه نمایش» و محدودیتهایش «کادربندی» میشود. در واقع ما نمایش «جهان» را محدودتر میکنیم و گیتی را به بند میکشیم. اگر تا دیروز، جهان پیشروی چشم ما، زوایای کمتری داشت، امروز بهعنوان تولیدکننده تصویر، کادرها را به انتخاب گزینشی خود میبندیم و در جریان مداوم مصرف، جهانی «کادربندیشده» از دیگران میبینیم. بیتردید، مصرف تصویری ما از جهان بهواسطه اینستاگرام افزایش یافته است، اما بدین معنا نیست که امر واقعی، در درک ما از جهان مؤثر واقع میشود. در همین جهت میتوانم بگویم که ارائه نسخه ایدئال از خود در شبکه اجتماعی، اساساً در تضاد با درک مؤثر از جهان و خصم بازنمایی امر واقعی است. افراد بهترین نسخه از خود را برای عرضه، تولید میکنند و «آموزش» نیز بدین سو میرود که «چگونه» به بهترین نمایش از خود دست یابیم. «رتوش» و «گریم»، جای خود را نمایش واقعیت میدهند و بهترین «کادر» و «زاویه» آموزش داده میشوند. زیرا «خلاقیتهای فردی» برای جلب توجه، دارای محدودهای ذاتی است و فعالیت در بازار روابط در شبکههای اجتماعی، خود دارای «سازوکارهای حرفهای» است. بنابراین باید برای طرح در این اقتصاد توجه، الزامات حرفهای را رعایت کرد.
اما آیا این الزامات حرفهای در تصویرسازی پیشازاین نبوده است؟ قطعاً پاسخ منفی است. بدین معنا که اساساً تصویربرداری و عکاسی بهعنوان امری فراگیر، به دوران پیش از دوربینهای تلفن همراه برمیگردد. اما من این سؤال را مطرح میکنم که آیا این حجم از فراگیری با دوران پیش از آن قابلمقایسه است؟ رشد تصاعدی دوربینها در سالهای اخیر بههیچوجه قابل قیاس با دوران گذشته نیست. زمانی که بهواسطه یک دوربین خانوادگی، حلقههای محدود فیلم عکاسی را در درون آن قرار میدادیم و کادر را به بهانه ثبت لحظهای معین در تاریخ خانواده میبستیم. گستره انتشار آن عکسها و فیلمهای محدود، نهایتاً به یک خانواده ختم میشد و هرگز کاربرد انفجار تصاویر در جهان امروز را نداشت. بنابراین، آن جهان تصویری، رفتاری حرفهای را طلب نمیکرد و امکان حرفهای گری هم نیز با توجه به امکانات آن زمان وجود نداشت. فریب و اغوا، ذاتی این نوع از پردازش تصویر در شبکههای اجتماعی جدید است و ابداً نمیتواند نسبت وثیقی با جهان گذشته تصویر داشته باشد. جهان امروز، تبدیل به جهان دوربینها شده است و گزینش و کادربندی تصویر از واقعیت را طلب میکند. از همین رو تا بدان جا پیش میرویم که بهعنوانمثال، طبق تعبیر برخی از فعالان شبکه اجتماعی، دوربینها تبدیل به «سلاح» میشود. این یعنی «کادربندی حاد» روی میدهد و «گزینشیترین» تولید، توزیع و مصرف تصویر و شکلگیری درک ناقص بهواسطه تصاویر ایجاد میشود. زیرا «سلاح» اساساً در موقعیتهای خشن قابلفهم است و جایگزینی «دوربین» با «سلاح»، تنها به ایجاد «خشونتهای جدید» منجر خواهد شد که برخلاف خشونتهای کلاسیک، تأثیرات عمیقتری به دنبال دارد و قدرت هژمونیک آن، تنها «رویارویی» و به عبارتی کارزاری را ایجاد میکند که درک امر واقعی را ناممکن میسازد و ارتفاع قلههای ابتذال را جابجا میکند!
* دانشآموخته دکتری علوم ارتباطات، مدرس و پژوهشگر