شفافیت، آزمون بزرگ دولت و منتقدان
یکی از خبرهای خوبی که چند روز اخیر در رسانهها خواندم خبر تقدیر احمد توکلی، نماینده سابق مجلس از اقدامات آذریجهرمی بود؛ تقدیری که بهخاطر اقدامات مثبت وزیر جوان در شفافسازی ارز اختصاصیافته به واردکنندگان موبایل اتفاق افتاده بود. اقدام توکلی و مجموعه او که در مساله شفافیت کار میکنند با هر نیتی که انجام شده باشد اثری بهمراتب بیشتر از آنچه در رسانهها انعکاس یافت، خواهد داشت.
خرد جمعی را بپذیریم
گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی و رسانههای تعاملی و دوسویه علاوهبر مخاطراتی که دارد و در همه دنیا حتی در کشورهایی که مدعای لیبرالیسم فرهنگی هم دارند پذیرفته شده و فرصتهای بسیاری هم به وجود آورده است. یکی از این فرصتهای کمنظیر پدید آمدن نوعی خرد جمعی در افکارعمومی یا حداقل در بخشی از افکارعمومی است، اینکه تاثیرگذاری بر خرد جمعی از مسیر اغوا، کاری شدنی است و برای تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای سیاسی عدهای میتوانند با نیتهای سوء سرمایهگذاری کنند، امری بدیهی است اما همین خرد جمعی راههایی را هم برای حل مساله پیش رو میگذارد.
شاید نتوان خرد جمعی و راهی را که ارائه میدهد همهجا و برای همه مسائل به کار برد، اما حداقل برای حل مسائلی که سود و ضرر جمعی دارد رجوع به آن راهگشاست. بیایید درمورد شرایط خاص اقتصادی چند ماه اخیر و چند ماه پیش رو از منظر خرد جمعی و افکارعمومی نگاه کنیم؛ گروههای سیاسی مختلف طبعا از نظرگاه خود شرایط کنونی را تحلیل میکنند و ممکن است راهحلهایی هم برای حل مشکلات ارائه دهند، تحلیلهایی که ممکن است به گوش مخاطبان هم برسد اما اینکه افکارعمومی درمورد تحلیل آنها از آغاز تا انجام چه قضاوتی میکند، حداقل به دو پارامتر بستگی دارد؛ اول اینکه این تحلیل چقدر با سابقه و پیشینه آن جریان همخوانی دارد و دوم اینکه تحلیل آنها چه نسبتی با کنشگری سیاسی آتیشان دارد.
مهمترین مسالهای که در شرایط اقتصادی جدید مورد توجه قرار گرفته و توانسته تا حدودی به گفتمان هژمون و غالب در افکارعمومی تبدیل شود و بهنوعی خرد جمعی پیرامون آن شکل گرفته، شفافیت است. امروز حداقل در بخشی از افکارعمومی خصوصا طبقه متوسط و غیرمحافظهکار که دسترسی قابلتوجهی به رسانههای اجتماعی دارد و خود را محدود به رسانه خاصی نمیکند، شفافیت مسالهای حیاتی است.
طبقه متوسط و مساله شفافیت
در جامعهشناسی جوامع گوناگون طبقه متوسط را اجمالا طبقهای میدانند که نه دلبستگی ایدئولوژیک با حاکمیت دارد و نه وابستگی به ایدئولوژی خصم حاکمیت؛ طبقهای که ارزش پایهای زیستش رفاه است و آزادی و عدالت –بهمعنای نبود تبعیض- را هم در پارادایم رفاه فهم میکند، اگر تسامحا وجود چنین طبقهای را- که روزبهروز در حال گسترش و در مناسبات و انتخابهای سیاسی و اجتماعی بسیار موثر است- در ایران بپذیریم باید بگوییم در شرایطی که این طبقه هم ناظر به امواج خبر منفی داخلی و خارجی و هم برخی دادههای واقعی احساس میکند رفاهش مورد هدف قرار گرفته، یک موضوع برایش دغدغه جدی میشود و آن موضوع شفافیت است، یعنی اگر قرار است این رفاه تضعیف شود چه عواملی دارد و آیا این مساله برای افراد دیگر هم رخ میدهد؟
شفافیت؛ آزمون بزرگ دولت و منتقدان
حساسیت طبقه بزرگ متوسط به شفافیت در این روزها یک فرصت بزرگ برای حاکمیت است، فرصتی که میتواند با پاسخ مثبت و دقیق به افزایش اعتماد عمومی به حاکمیت منجر شده و احیانا با ارائه پاسخی غیردقیق به ضد خود تبدیل شود، حتما یکی از مهمترین آسیبهایی که فضای مثبت شفافیت اخیر را تهدید میکند، برخورد جناحی و گروهی با این موضوع است.
دولت دوازدهم بهعنوان مجموعهای که نقش کلیدی در پاسخ به طلب شفافیت در جامعه دارد، امروز در آزمون بزرگی قرار دارد. اقدامات دولت در اعلام اسامی برخی ارزبگیران، خوب و قابل تامل بود، اما کنکاش در برخی اخبار اقتصادی روزهای اخیر نشان میدهد که سوالات بسیاری هم در این زمینه پدید آمده است که پاسخ ندادن به آنها نهتنها به شفافیت کمکی نمیکند بلکه فضا را هم مبهمتر میکند.
در میانه مطالبه سنگین شفافسازی درخصوص واردات خودروهای لوکس کسی از دولت علاقه ندارد پاسخ دهد که با وجود قابل پیشبینی بودن اوضاع کنونی ارز، کدام منطقی اجازه داده است نزدیک به دو میلیارد دلار ارز برای واردات خودروهای خارجی هزینه شود؟
کسی نمیخواهد پاسخ دهد چطور با تند شدن شیب گران شدن ارز بهیکباره 6 هزار کارت بازرگانی صادر شده و عدهای یکشبه بازرگان و واردکننده شدند؟
از مدیران اقتصادی دولت کسی نمیخواهد پاسخ دهد چه منطقی اجازه میدهد برای سفرهای تفریحی به تایلند و ترکیه و اخیرا گرجستان و صربستان بهازای هر نفر هزار دلار ارز دولتی تخصیص پیدا کند؟
اینها بخشی از سوالهایی است که وجود دارد و به آنها پاسخ داده نمیشود و بهنظر میرسد در عوض عزمی رسانهای حوالی رسانههای نزدیک به دولت شکل گرفته که قرائتی خاص و ناقص از شفافیت که لبه تیز آن به رقیب سیاسی برمیگردد، ارائه دهند، شفافیت را هم سیاسی کنند و به بسیاری از سوالات اصلی جواب ندهند. این رویه که برخوردی غیرصادقانه با شفافیت است، ممکن است در کوتاهمدت دستاوردهای سیاسی داشته باشد اما حتما در درازمدت آنهم برای دولتی که در موقعیت سیاسی خوبی قرار ندارد و حرف از وحدت ملی و... میزند، سودی ندارد و به ضد خود تبدیل میشود.
دولت اگر مسیر خود را در شفافیت اصلاح کند تازه باید چند گام مهم دیگر بردارد و درخصوص موارد متعددی که در پنجسال اخیر روی آنها مهر محرمانه زده شفافسازی کند؛ پیوستهای احتمالی برجام، قراردادهای نفتی، قرارداد با خودروسازان فرانسوی، قراردادهای خرید هواپیما، متعهد شدن کشور در FATF و... بخشهایی از این محرمانههاست که باید رفع مهر و موم شده تا سایر شفافسازیها هم باورپذیر شود.
در میان منتقدان دولت هم باید دو مساله به شکل ریشهای تعیینتکلیف شود؛ اول اینکه نسبتشان با افرادی که در گفتمان نزدیک به دولت شفافسازی میکنند، چیست و آیا حاضرند شبیه کار احمد توکلی را انجام دهند؟ و دوم اینکه آیا میپذیرند محاسبات دمدستی، تکراری و معمولا غلط انتخاباتی را کنار بگذارند و تکلیفشان را با برخی مفاسد بهاصطلاح خودیها روشن کنند؟
*جانشین سردبیر روزنامه فرهیختگان