مقدمه
بسیاری از نظریه پردازان مسلمان، خلافت را با امامت مترادف دانسته اند و همان شروطی را که امام در کسب امامت نیاز دارد، برای خلیفه نیز در خلافت ضروری شمرده اند (ماوردی، 1393، 5 به بعد؛ فرّاء، 1386، 19 به بعد؛ غزالی، 2002، 253 به بعد؛ ابن خلدون، 1369، 1، 370-372 و 402 به بعد؛ رشید رضا، 1922، 59) طبیعی است که ولیعهد هم که جانشین خلیفه می شود، باید دارای شروطی خاص در احراز منصب ولیعهدی باشد؛ اما وقایع سیاسی رخ داده در دورۀ مورد بحث، نشان میدهد که این نوع شروط برای احراز خلافت عملاً نادیده گرفته شده است. از زمانی که معاویه ولایتعهدی یزید را وجهۀ همت خویش قرار داد، تاریخ پیوسته شاهد مواردی است که ولیعهد یا خلیفه فاقد ویژگیهای بایسته بود است، بسیار پیش می آمد که ولیعهدان فاقد همه یا برخی از این شروط بودند. در نگاه نظریه پردازان مسلمان، در دوره های پس از عصر اموی و عباسی نخست، امام یا خلیفه باید بالغ، مرد، مسلمان، آزاد، مجتهد، عادل، باکفایت، عالم، امین، فاضل، شجاع، پرهیزگار، قرشی، مورد اجماع امت و فضلای آن (دبوس، 142-143) و مورد اعتماد و وثوق (ابن خلدون، 1369، 1، 402) و از حواس صحیح برخوردار باشد )اخبارالدولة العباسیة، 1971، 99؛ قاضی عبدالجبار، 1، 198-203؛ ابن حزم، 1321، 4، 87 و 167)؛ هر چند در برخی از این شروط، چون قرشی بودن و فضل، میان نظریه پردازان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد (فرّاء، 1386، 20؛ نیز اشعری قمی، 1360، 8 و9) و یا آن که در تعیین مصادیق برخی دیگر از این شروط، چون صحت حواس، آراء گوناگونی ابراز شده است (ماوردی1393، 18-20؛ فرّاء، 1386، 21؛ قاضی عبدالجبار، 1، 228- ( شاید به دلیل همین نوع اختلافات و نیز عدم تحقق این شروط بوده است که برخی نظریه پردازان مانند ماوردی، فرّاء، غزالی و ابن خلدون و برخی دیگر از قدما و معاصران، این شروط را به چند شرط تقلیل داده و به علم، عدالت، کفایت و سلامت حواس، آن هم حواس بایسته در امر خلافت مانند سلامت عقل و چشم بسنده کرده اند (فرّاء، 1386، 20؛ اشعری قمی، 1360، 8 و9-( با مطالعۀ تاریخ دورۀ مورد بحث، مشاهده می شود که شروط بایسته در خلافت، عملاً کمتر فرصت تحقق در نامزدهای خلافت را یافته و برعکس، شروطی که بیشتر برای ملوک ضرورت داشت، به منصه ظهور رسیده است. ولیعهدی که میخواست به خلافت برسد، می بایست بالغ باشد (برای نمونه های آن، در مورد خالد بن یزید: بلاذری، 5، 127-129؛ در مورد فرزندان سلیمان: ابن سعد، 1405، 5، 335-338؛ در مورد ولید بن یزید: طبری، 1407، 7، 209،) یعنی اگر سن کمی داشت، امکان ادارۀ امور و تسلط قاطع بر اوضاع را نمی یافت و اگر هم به حکومت می رسید، مانند معاویه دوم از عهدۀ کار بر نمی آمد (یعقوبی، [بیتا]، 2، 254 به بعد؛ طبری، 1407، 5، 501-503-) با این حال، یزید (125-126 ق) با ولیعهد ساختن دو پسر خردسالش، حکَم و عثمان، نشان داد که به این شرط نیز پایبند نیست و در عمل این میل خلیفه (و صاحبان قدرت) است که تعیین می کند چه کسی ولیعهد گردد (ابو الفرج اصفهانی، 1415، 7، 82-83 و 85، ذیل اخبار الولید بن یزید). شرط دوم برای یک ولیعهد اموی این بود که وی فرزند ام ولد (کنیز زاده) نباشد. امویان دست کم تا مدتها از اینکه فرزند ام ولدی به ولایتعهدی و سپس خلافت برسد هراس داشتند و حتی گمان می بردند که سقوط خلافت آنان به دست کنیززادگان خواهدبود (ابن عبدربه، 1411، 6، 136-137؛ صفدی، 1394-1420، 13، 122، ذیل الحکم بن الولید بنیزید). حتی سلیمان بن عبد الملک (96-99 ق) که با تعیین عمو زادۀ شایسته اش عمر بن عبد العزیز، دست به کاری انقلابی در جریان گزینش ولیعهد زد، هرگز نمی توانست تصورکند که فرزند امّ ولدش ولیعهد گردد (میدانی، 1393، 1، 14-15). مسلمة بن عبد الملک نیز با وجود تمام شایستگی هایش (ابن قتیبه، 1369، 358)؛ نیز و محمد بن هشام، تنها به این علت امکان ولایت عهدی نیافتند (ابو الفرج اصفهانی، 1415، 1، 396 -397، ذیل اخبار عبد اللّه بن عمر العرجی و نسبه).
شرط اصالت نژاد که سابقه اش به پیش از اسلام و حکومت هایی چون ساسانی باز می گشت (ابن حمدون، 1983-1984، 2، 28، ضمن بحث از ولایت عهدی هرمز بن انوشیروان ترک زاد)، در حقیقت از این واقعیت ناشی می شد که خاندان حاکم اموی، عرب و عربگرا بودند (صبحی صالح، 1982، 269-270) و در این نوع حکومت، نباید فردی غیر عرب حکومت می یافت. با این حال، همین شرط نیز در اواخر دوران اموی، بسته به شرایط سیاسی-اجتماعی و یا به خاطر ضعفی که در آن ایام گریبان گیر این حکومت شده بود، رعایت نشد و ولید بن یزید که آغازگر نقض شرط صغیر نبودن ولیعهد بود، با انتصاب فرزندان ام ولدش به ولیعهدی، نشان داد که حاضر به پذیرش این شرط نیست (ابو الفرج اصفهانی، 1415، 7، 83 و 84، ذیل اخبار الولید بن یزید و نسبه). پس از او می توان خلافت کنیززادگانی چون یزید ناقص (مسعودی، 1385، 3، 226؛ ابن جوزی، 1412، 7، 250) و مروان بن محمد (ابن کثیر، 1408، 10، 46 ) را نیز شاهد بود.
شرط دیگری که ولیعهد اموی باید می داشت، دانستن عربیّت و فصاحت در حد عالی بود و قابل تصور نبود که شخص بی بهره از عربیت در جامعۀ آن روز به خلافت رسد. جالب اینکه، کسی که بیشترین تأکید را در لزوم این شرط داشت، یعنی عبد الملک بن مروان(65-86 ق) از فرستادن ولید به بادیه امتناع ورزید (ابن عبدربه، 1411، 2، 481-482 و 4، 385-386). او حتی معتقد بود چون فرزندش، ولید، فاقد این شرط است، واجد شرایط لازم در ولیعهدی و خلافت نیست و حتی مدتی کار ولیعهد ساختن او را متوقف ساخت و اذعان داشت که اصولا لاحن (فردی که زبان عربی را به خوبی نمیداند) حرمت ندارد (انباری، 1960، 245؛ زبیدی، 1414، 18، 503). با این حال، بعدها خود را با این بهانه که به عوض او سلیمان فصیح است، قانع کرد (قلقشندی 1407، 1، 204-205، ذیل گفتگوی عبد الملک بن مروان با خالد بن یزید؛ ابن-عبری، 1992، 114) و بدین ترتیب، باعث شد که فردی لحّان به ولایتعهدی برسد (ابن-عبری، 1992، 113-114).
برخی مورخان معاصر چون حسین عطوان، دو شرط دیگر نیز برای ولیعهد قائل بوده اند که عبارت است از نجابت و اخلاق کریمانه، و ضرورت اطلاع از قرآن، سنت، فقه و علوم دینی (عطوان، 1410، 94-109؛ همو، 1411، 58 به بعد)، حال آنکه بر خلاف نظر این نویسنده، روی کار آمدن برخی ولیعهدان و خلفای فاسق چون یزید بن معاویه (60 -64 ق)، یزید بن عبد الملک (101-105 ق) و ولید بن یزید (125 -126 ق) که بنا به نقل تاریخ، قرآن را تیرباران کرد (کتبی، 1974، 4، 257، ذیل الولید بن یزید؛ حمیری، 1965، 194 )، نشان دهندۀ آن است که این دو شرط الزامی نبوده و همین که شخصی چون مسلمة بن هشام، ظاهر الصلاح و متدین می نمود (ابن کثیر، 1408، 10، 2-3)، خلیفۀ وقت می توانست جامعه را به انحاء مختلف به قبول ولایتعهدی او وادارد. البته در میان ولیعهدان اموی و عباسی، افرادی مانند عبدالملک (مبرد، 1413، 3، 1158؛ ابن عساکر، 1415-1421، 37، 114 -126 ) و عمر بن العزیز (ابن طقطقی، 1360، 174؛ سیوطی، 1387، 1، 296 -297 )، منصور (ماوردی، 1986، 136 ) و هارون (ابن جوزی، 1412، 8، 318) به اطلاع از علوم دینی و نسک و زهد مشهور بوده اند و شخصیتهای چون خالد بن یزید، در نجوم، کیمیا و طب دست داشتند (جاحظ، 1965، 1، 173؛ ابو الفرج اصفهانی، 1415، 17، 342)و یا مانند مأمون، جامع بسیاری از علوم بودند (ابن طقطقی، 1360، 297-198؛ ابن حزم، 1980 -1983، 2، 74)و حتی مانند واثق علم موسیقی نیز می دانسته اند (کتبی، 1974، 4، 228، ذیل الواثق باللّه)؛ اما معمولا این حد علم آموزی برای ولیعهدان پیش نمی آمد و حتی افرادی امّی چون معتصم (حصری، 3، 841)و یا لحّان چون ولید بن عبد الملک نیز به ولایتعهدی و خلافت دست یافتند (جاحظ، 1965، 1، 317).
در عهد عباسی نیز این شروط کمتر رعایت می شد؛ زیرا بیشتر خلفا و ولیعهدان عباسی کنیززاده بودند (مثلا تنوخی، 1398، 1، 245 در باب مهدی؛ خطیب بغدادی، 14075، 139 در باب معتصم؛ صفدی، 1394، 1420، 5، 139 ذیل امیر المؤمنین هارون الرشید؛ ثعالبی، 1379، 124-125). هادی برای ولایتعهدی جعفر، فرزند خردسالش، تلاش کرد (ابن کثیر، 1408، 10، 158) و حتی امین در سن پنج سالگی به ولیعهدی (و بعدها به خلافت) رسید و هم او برای ولایتعهدی فرزند خردسالش، موسی کوشید (یعقوبی، 2، 408 و 436 ).
همچنین با آنکه در عصر اول عباسی، برای علم اندوزی ولیعهدان تلاش فراوان میشد تا جایی که از میان آنان شخصی چون مأمون بیرون آمد، با این حال، ولیعهدی و خلافت شخصی چون معتصم که حتی هارون الرشید به دلیل امی بودن، وی را ولیعهدی نداده بود(نک. : نویری، 1395-1404، 22، 260)، آن هم از سوی خلیفه ای دانشمند چون مامون، نشان داد که می توان این شرط را نیز لحاظ نکرد (قلقشندی، 1407، 1، 187)؛ چنانکه ولایتعهدی و خلافت امین، اصل داشتن لیاقت و تدبیر بایسته را برای یک ولیعهد به سخره گرفت.
در مجموع، به نظر می رسد که ضرورتی وجود نداشت که خلیفه شخص دارای شروط بایسته را به ولیعهدی برگزیند و برای اطمینان از حصول آن شرایط، وی را امتحان کند (ماوردی، 1986، 113-114؛ غزالی، [بی تا]، 2، 141؛ خنجی، 1362، 80؛ قادری، 1375، 118 و 129 و 148)؛ بلکه همینکه میل او به ولایتعهدی شخصی قرار می گرفت (عطوان، 1410، 119 به بعد) و یا وقتی که چون مهدی و هارون تحت فشار اطرافیان بود، بی توجه به شروط لازم، شخص را ولایتعهدی می داد.[1] جالب اینکه بعدها، فقها و نظریه پردازان مسلمان نیز این رویه را تأیید و توجیه کردند(ماوردی، 1393، 9؛ فرّاء، 23؛ غزالی، 2002، 257-258؛ ابن خلدون، 1369، 1، 403؛ خنجی، 1362، 80؛ رشید رضا، 1922، 71).[2]
[شروط ولیعهدی]
از بررسی و مطالعۀ پدیده ولایتعهدی و روند تاریخی آن در دورۀ مورد بحث، می توان برخی شروط حداقلی را برای ولیعهد، این گونه خلاصه کرد:
1- اسلام و اعتقادات مذهبی موافق با عقاید خلیفه
ضرورت مسلمان بودن ولیعهد را جز در یک مورد استثنایی از ولیعهدان یعنی ایوب بن سلیمان می توان مشاهده کرد؛ به گفتۀ برخی مورخان، زمانی که ایّوب به نصرانیت گرایید، پدرش، سلیمان، برغم همۀ ضرورتهای سیاسی و مهر پدری، او را مخفیانه به قتل رسانید (ابن حزم، 1980 -1983، 2، 51 و 52؛ صفدی، 1394-1420، 10، 45-47، ذیل ایّوب بن سلیمان) و نشان داد که شخص غیر مسلمان را امکان ولایتعهدی و خلافت مسلمانان نیست علاوه بر این، اگر تمایلات مذهبی ولیعهد مشابه خلیفه نبود، امکان ولایتعهدی برایش فراهم نمی شود، چنان که اگر معتصم و واثق معتزلی نبودند و به خلق قرآن باور نداشتند، این امکان برایشان فراهم نمی شد (سبکی، 1976، 2، 59؛ ذهبی، 1413، 10، 307، ذیل الواثق باللّه). با این حال ولایتعهدی امام رضا (ع) که در آن ولیعهد و خلیفه بر یک مذهب و عقیده نبودند، یک مورد کاملا استثنایی در تاریخ است.
2- گزینش از میان اعضای خاندان حاکم
با آنکه در مطاوی منابع و مآخذ به این شرط تصریح نشده است، اما ملاحظۀ خاستگاه خاندانی ولیعهدان اموی و عباسی نشان می دهد که همگی آنان، جز امام رضا (ع)، از اعضای خاندان حاکم بوده اند و در عمل، امکان ولیعهدشدن و خلافت برای افراد غیر اعضای خاندان حاکم فراهم نبوده برای مثال، شایستگانی که عمر بن عبد العزیز خلافت را زیبندۀ آنان می دانست، هرگز به خلافت نرسیدند (یعقوبی، 2، 308؛ ابن جوزی، 1988، 348؛ همو، 1390، 2، 88-90؛ ذهبی، [بی تا]، 1، 96-97، ذیل قاسم بن محمد بن ابی بکر؛ همو، 1960، 1، 132).
3- بلوغ
این شرط با وجود برخی موارد استثناء، از جمله شروطی به شمار می آمد که به هر حال مورد عنایت بود؛[3] تا جایی که وقتی امین پنج ساله به ولیعهدی رسید، برخی افراد آن را برنتافتند و تنها با تطمیع بر آن گردن نهادند (بلعمی، 1373، 2، 1185؛ العیون، 3، 293). با وجود این، برخی مورخان آن را نخستین وهن به اسلام در مسئلۀ امامت دانسته اند (سیوطی، 229-230) و همین موضوع که کار ولیعهدهای کم سال، کمتر سامان گرفته (مسعودی، 1385، 3، 333 و 397 ). عدم موفقیت ولیعهدهای کم سنی همچون معاویۀ دوم که به خلافت رسیده اند، نشان می دهد که واقعیتهای ادارۀ امور، این شرط را اهمیتی دوچندان می بخشیده است.
4- سلامت جسمانی
بر اساس این شرط که ریشه در رسوم دولتهای کهن چون دولت ساسانی داشت (ابن -حمدون، 1983-1984، 2، 28؛ زرین کوب، 1379، 13)، لازم بود که ولیعهد از سلامت کامل جسمانی برخوردار باشد. البته صرفا عیوبی که مانع ادارۀ امور می شد، مانع ولیتعهدی و خلافت می گردید؛ چنانکه عبداللّه بن معاویه، به دلیل حُمق، امکان ولیعهدی نیافت (کلبی، 1403، 1، 182 به بعد؛ طبری، 1407، 5، 329) و اما بسیاری از ولیعهدان دارای نواقص جسمی جزئی بوده اند که مانع ولایتعهدی و خلافت آنان نشده است.[4]
5- شایستگی اخلاقی، علمی، ادبی، سیاسی و نظامی
شایستگی به این معنا بود که ولیعهد باید از عهدۀ ادارۀ امور برآید (کتبی، 1974، 2، 403 -404 خطبۀ عبد الملک پس از قتل عمرو بن سعید)؛ یا می شد به مدیریتش امید بست و یا این گونه تبلیغ کرد (ابن عبدربه، 1411، 4، 125، خطبۀ عمرو بن سعید در باب یزید اول، ابن حمدون، 1983-1984، 2، 28 در سخن انوشیروان). بنابراین، در کنار تواناییهای بایستۀ علمی، سیاسی، نظامی و نیز لیاقت، حزم، شجاعت، دلاوری و توانایی جسمی (ابو الفرج اصفهانی، 1408، 461، حکایت در باب معتصم ) و مدیریتی (برای نمونه، ابن اثیر، 1407، 4، 239؛ در مورد عبد الملک، تحفه، 1341، 164؛ در باب سلیمان، ذهبی، 1960، 1، 118؛ در باب ایّوب، ابن منظور، 1411، 5، 119-120؛ در باب منصور، مسعودی، [بی تا]، 295-296؛ در باب امین و مأمون، ابو حنیفه دینوری، 1960، 388-390؛ در باب مأمون، ابن جوزی، 1412، 10، 49)، وی می بایست از اخلاقی پسندیده برخوردار باشد و ظاهری به صلاح داشته باشد (ابو الفداء، 1325، 1، 193). البته بسیاری از ولیعهدان، حتی مأمون، مشکلات اخلاقی داشتند؛ اما مهم حفظ ظاهر بود (ابن طقطقی، 1360، 291). به زعم برخی، ولیهد برای جلب رعیت هم که شده، می بایست بخشنده و دوستدار رعیت، عفیف، ادیب، فصیح و بلیغ، کریم و باهمت جلوه کند (جاحظ، 1965، 1، 186؛ ابن حزم، 1980-1983، 2، 75؛ ابن طقطقی، 1360، 263-264) و از تکبّر، جبن، عجب، اسراف و إفک ظاهرا مبرا باشد (بلاذری، 4، 445، سخن عبد الملک در باب ویژگیهای منفی عمرو بن سعید؛ ابن اثیر، 1407، 4، 239؛ سخن او درباب عبد اللّه بن زبیر؛ نیز جاحظ، 1965، 1، 298، سخن مسلمة بن عبد اللّه با هشام که او را به سبب بخل و جبن، لایق طمع در خلافت نمی دانست). البته همیشه مواردی از استثناء وجود داشت (مانند رذایل اخلاقی، فسق، شراب خواری و جبّاری و جُبن و تندمزاجی افرادی چون یزید بن معاویه، ولید بن عبد الملک، مسلمة بن هشام، ولید بن یزید، هادی و امین ثعالبی، 1379، 42؛ تنوخی، 1398، 2، 338-339؛ ابن عبد ربه، 1411، 4، 412 -413؛ جاحظ، 1322، 151؛ ابو الفرج اصفهانی، 1415، 7، 7-8؛ بلاذری، 4، 445؛ ابن طقطقی، 1360، 59 و 72 و 174)و بسیاری از این ویژگی ها در حد حرف باقی می ماند.
نتیجه
اگرچه بسیاری از نظریه پردازان اهل سنت، خلافت را با امامت مترادف دانسته اند و همان شروطی را که امام در کسب امامت نیاز دارد، برای خلیفه و ولیعهد ضروری شمرده اند؛ اما وقای سیاسی گزارش شده در دورۀ مورد بحث، نشان می دهد که این نوع شروط برای ولیعهدان الزامی نبوده و بسیار پیش می آمده است که ولیعهدی فاقد همه یا برخی از این شروط باشد و در عمل، جباران و فاسقانی چون یزید بن معاویه، ولید بن عبد الملک، ولید بن یزید و هادی به ولایتعهدی رسیدند. می توان گفت در عصر اموی و عباسی تنها شروط حداقلی، همچون اسلام و اعتقادات مذهبی موافق با عقاید خلیفه، بستگی نسبی با خاندان حاکم و بلوغ مورد عنایت خلفا در انتخاب ولیعهد بود.
منابع
1- ابن ابی الحدید معتزلی، عزّ الدین عبد الحمید؛ شرح نهج البلاغة؛ تحقیق محمد ابو الفضلابراهیم؛ قاهرة: دار احیاء الکتب العربیة، 1380 ق.
2- ابن اثیر، عزّ الدین ابو الحسن علی بن محمد جزری؛ الکامل فی التاریخ؛ تحقیق محمدیوسف دقاق و ابو الفداء عبد اللّه قاضی؛ بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407 ق.
3- ابن جوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم؛ تحقیق محمد و مصطفی عبد القادر عطا؛ بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412 ق.
4- -؛ سیرة و مناقب عمر بن عبد العزیز الخلیفة الزاهد؛ تحقیق سیّد جمیلی؛ بیروت: دار و مکتبۀ الهلال، 1988 م.
5- -؛ صفة الصفوة؛ تحقیق محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی؛ حلب: دار الوعی، 1390 ق.
6- ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین أبی الفضل أحمد بن علی؛ تهذیب التهذیب [بی جا]؛ دارالکتب الإسلامی (للاحیاء و النشر التراث الاسلامی)، 1325 ق.
7- ابن حزم اندلسی، ابو محمد علی بن احمد؛ الفصل فی الملل و الأهواء و النحل؛ بغداد: مکتبة المثنی، 1321 ق.
8- -؛ الرسائل؛ تحقیق احسان عباس؛ بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1980-1983 م.
9- ابن حمدون، محمد بن حسن بن محمد بن علی؛ التذکرة الحمدونیة؛ تحقیق احسان عباس؛ بیروت: معهد الإنماء العربی، 1983 -1984 م.
10- ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد؛ مقدّمه؛ ترجمۀ محمد پروین گنابادی؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369 ش.
11- ابن سعد، ابو عبد اللّه محمد؛ الطبقات الکبری؛ با مقدمۀ احسان عباس؛ بیروت: دار صادر، 1405 ق.
12- ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا؛ تاریخ فخری؛ ترجمۀ محمد وحید گلپایگانی؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش.
13- ابن عبدربّه اندلسی، ابی عمر احمد بن محمد؛ العقد الفرید؛ شرح احمد امین و دیگران؛ بیروت: دار الکتاب العربی، 1411 ق.
14- ابن عبری، غریغوریوس ملطی؛ تاریخ مختصر الدول؛ بیروت: دار المشرق، 1992 م.
15- ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن بن هبۀ اللّه بن عبد اللّه شافعی؛ تاریخ مدینۀ دمشق؛ تحقیق علی شیری؛ بیروت: دار الفکر، 1415-1421 ق.
16- ابن قتیبه دینوری، ابو محمد عبد اللّه بن مسلم؛ المعارف؛ تحقیق عکاشه؛ قاهرة: دار المعارف، 1969 م.
17- ابن کازرونی، ظهیر الدین علی بن محمد بغدادی؛ مختصر التاریخ من أوّل الزمان إلی منتهی دولة بنی العباس؛ تحقیق مصطفی جواد؛ بغداد: [بی نا]، 1349 ق.
18- ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل؛ البدایة و النهایة؛ تحقیق علی شیری؛ بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1408 ق.
19- ابن منظور، محمد بن مکرّم؛ مختصر تاریخ دمشق؛ تحقیق روحیۀ نحاس و محمد مطیع حافظ و دیگران؛ دمشق: دار الفکر، 1411 ق.
20- ابو حنیفه دینوری، احمد بن داود؛ الأخبار الطوال؛ تحقیق عبد المنعم عامر؛ قاهرة: دار إحیاء الکتب العربیة، [بی تا].
21- أبو الفداء، عماد الدین اسماعیل بن علی؛ المختصر فی أخبار البشر؛ [بی جا. ]، علی نفقة محمد عبد الطیف خطیب و شرکاه، 1325 ق.
22- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین بن محمد بن أحمد بن هیثم؛ الأغانی؛ تحقیق عبد اللّه علی مهنّا و سمیر جابر؛ بیروت: دار الفکر، 1415 ق.
23- -؛ مقاتل الطالبین؛ شرح و تحقیق أحمد، صقر؛ بیروت: مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات، 1408 ق.
24- أخبار الدولة العباسیة؛ تحقیق عبد العزیز دوری و عبد الجبار مطلبی؛ بیروت: دار الطلیعة، 1971 م. 25- ازدی، ابو زکریا یزید بن محمد أیاس؛ تاریخ الموصل؛ تحقیق علی حبیبة؛ قاهرة: دار الرشیدللنشر، 1387 ق.
26- اشعری قمی، سعد بن عبد اللّه ابی خلف؛ المقالات و الفرق؛ تصحیح محمد جواد مشکور؛ تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1360 ش.
27- انباری، محمد بن قاسم؛ کتاب الأضداد؛ تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم؛ کویت: التراث العربی، 1960 م.
28- بدران، عبد القادر؛ تهذیب تاریخ دمشق الکبیر؛ بیروت دار الإحیاء التراث، 1407 ق.
29- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر؛ انساب الاشراف؛ (القسم الخامس)، (به کوشش ماکس اشلو زینگر، دانشگاه عبری اورشلیم، 1938 م)؛ بغداد: افست مکتبۀ المثنی، [بی تا].
30. بلعمی، ابو علی؛ تاریخنامۀ طبری؛ تصحیح محمد روشن؛ تهران: نشر البرز، 1373 ش.
31- تحفه (در اخلاق و سیاست)؛ از متون فارسی قرن ششم؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1341 ش.
32- تنوخی، ابو علی محسّن بن علی؛ الفرج بعد الشدۀ؛ تحقیق عبّود شالجی؛ بیروت: دار صادر، 1398 ق.
33- ثعالبی، ابی منصور عبد الملک بن محمد بن اسماعیل؛ لطائف المعارف؛ تحقیق ابراهیمابیاری و حسن کامل صیرفی؛ قاهرۀ: دار إحیاء الکتب العربیة، 1379 ق.
34- جاحظ، ابی عثمان عمرو بن بحر؛ کتاب التاج فی اخلاق الملوک؛ تحقیق احمد زکی باشا؛ قاهرة: المطبعة الامیریة، 1322 ق.
35- -؛ البیان و التبیین؛ تحقیق فوزی عطوی؛ بیروت: دار صعب، 1965 م.
36- حصری، ابو اسحق ابراهیم بن علی قیروانی؛ زهیر الآداب و ثمر الألباب؛ تحقیق زکی مبارک و محمد محیی الدین عبد الحمید؛ بیروت: دار الجیل، [بی تا].
37- خطیب بغدادی، ابو بکر احمد بن علی؛ تاریخ بغداد أو مدینة السلام؛ بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407 ق.
38- خنجی اصفهانی، فضل اللّه بن روزبهان؛ سلوک الملوک؛ تهران: خوارزمی، 1362 ش.
39- دبوس، صلاح الدین؛ الخلیفه، تولیته و عزله، اسهام فی النظریۀ الدستوریة الاسلامیة، دراسة مقارنة بالنظم الدستوریة الغربیة، اسکندریة؛ مؤسسة الثقافة الجامعیة، [بی تا].
40. ذهبی، شم الدین ابو عبد اللّه محمد بن احمد بن عثمان؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام؛ تحقیق عمر عبد السلام تدمری؛ بیروت: دار الکتاب العربی، 1414 ق.
41- -؛ سیر أعلام النبلاء؛ تحقیق شعیب أرنؤوط و دیگران؛ بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413 ق.
42- -؛ تذکرة الحفاظ؛ تحقیق عبد الرحمن بن یحیی معلمی؛ بیروت: دار إحیاء التراث العربی، [بی تا].
43- -؛ العبر فی خبر من غبر؛ تحقیق صلاح الدین منجد؛ کویت: التراث العربی، 1960 م. 44- رشید رضا، محمد؛ الخلافة أو الإمامة العظمی، قاهرة: [بی نا]، 1922 م.
45- زبیدی، محب الدین ابو فیض سید محمد مرتضی حسینی واسطی؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ چاپ علی شیری؛ بیروت: دار الفکر، 1414 ق.
46- زرین کوب، روزبه، «ولیعهد و مسألۀ جانشینی در عصر ساسانی»؛ مجلۀ باستان شناسی و تاریخ؛ سال چهاردهم، شمارۀ دوم، شمارۀ پیاپی 28، بهار و تابستان، 1379 ش.
47- سبکی، تاج الدین ابو نصر عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی؛ طبقات الشافعیة الکبری؛ تحقیق عبد الفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی؛ قاهرۀ: دار إحیاء الکتب العربیۀ، 1976 م.
48- سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر؛ تاریخ الخلفاء؛ تحقیق قاسم سماعی رفاعی و محمد عثمانی؛ بیروت: شرکة دار الأرقم بن أبی الأرقم للطباعۀ و النشر و التوزیع، [بی تا].
49- -؛ حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة؛ تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم؛ قاهرة: دار إحیاء الکتب العربیة، 1387 ق.
50. صبحی صالح؛ النظم الاسلامیة، نشأتها و تطوّرها؛ بیروت: دار العلم للملایین، 1982 م.
51- صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک؛ الوافی بالوفیات؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1394-1420 ق.
52- صولی، ابو بکر محمد بن یحیی؛ الأوراق (أشعار أولاد الخلفاء)؛ بروت: دار المیسرة، 1399 ق. 53- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم؛ بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407 ق.
54- عطوان، حسین؛ الشوری فی العصر الأموی؛ بیروت: دار الجیل، 1410 ق.
55- -؛ نظام ولایة العهد و وراثة الخلافة فی العصر الأموی؛ بیروت: دار الجیل، 1411 ق. 56- العیون و الحدائق فی أخبار الحقائق (من خلافة الولید بن عبد الملک إلی خلافة المعتصم)، الحزء الثالث، بغداد، مکتبة المثنی، [بی تا] (افست از چاپ دخویه، لیدن، بریل، 1769).
57- غزالی، ابو حامد محمد بن محمد؛ إحیاء علوم الدین؛ بیروت: دار المعرفة، [بی تا].
58- -؛ الاقتصاد فی الإعتقاد؛ شرح علی بو ملحم؛ بیروت: دار و مکتبة الهلال، 2002 م. 59- فرّاء، ابو یعلی محمد بن حسین حنبلی؛ الأحکام السلطانیة؛ تحقیق محمد حامد فقهی؛ قاهرة: شرکة و مطبعة مصطفی بابی حلبی، 1386 ش.
60. قادری، حاتم؛ تحوّل مبانی مشروعیت خلافت از آغاز تا فروپاشی عباسیان (با رویکردی به آراء اهل سنّت)؛ [بی جا]: انتشارات بنیان، 1375 ش.
61- قاضی عبد الجبّار، ابو الحسن اسد آبادی؛ المغنی فی أبواب التوحید و العدل؛ تحقیق محمودمحمد قاسم؛ [بی جا]، [بی نا]، [بی تا].
62- قلقشندی، احمد بن عبد اللّه؛ صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء؛ تحقیق یوسف علی الطویل و محمد حسین شمس الدین؛ بیروت: دار الکتب العلمیۀ، 1407 ق.
63- -؛ مآثر الانافة فی معالم الخلافة (الجزء الاول)؛ تحقیق عبد الستار احمد فراج؛ کویت: التراث العربی، 1964 م.
64- کتبی، محمد بن شاکر؛ فوات الوفیات؛ تحقیق احسان عباس؛ بیروت: دار صادر، 1974 م.
65- کلبی، هشام بن محمد؛ جمهرۀ النسب؛ تحقیق عبد الستار احمد فرّاج؛ کویت: مطبعة حکومة الکویت، 1403 ق.
66- ماوردی، ابو الحسن علی بن محمد بن حبیب بصری بغدادی؛ الأحکام السلطانیة و الولایات الدینیة؛ قاهرة: مطبعة مصطفی بابی حلبی و أولاده، 1393 ق.
67- -؛ نصیحة الملوک؛ تحقیق محمد جاسم حدیثی؛ بغداد: دار الشؤون الثقافیة العامة، 1986 م.
68- مبرّد، ابو العباس محمد بن یزید؛ الکامل فی اللغة و الأدب؛ تحقیق محمد أحمد دالی؛ بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413 ق.
69- مسعودی، ابو الحسن علی بن حسین بن علی؛ التنبیه و الإشراف؛ تصحیح عبد اللّه اسماعیل صاوی؛ قاهرة: دار الصاوی للطبع و النشر و التألیف، [بی تا].
70. -؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ الفهارس لیوسف اسعد داغر؛ بیروت: الاندلس للطباعة و النشر، 1385 ق.
71- مقدسی، مطهّر بن طاهر؛ البدء و التاریخ؛ تحقیق علی محمد بجاوی؛ قاهرة: مکتبة الثقافة الدینیة، 1412 ق.
72- میدانی، ابو الفضل احمد بن محمد بن احمد؛ مجمع الأمثال؛ تحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید؛ بیروت: دار الفکر، 1393 ق.
73- نویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهّاب؛ نهایۀ الأرب فی فنون الأدب؛ قاهره: المکتبة العربیة بالإشتراک مع الهیئة المصریة العامّة للکتاب، 1395-1404 ق.
74- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح؛ التاریخ: بیروت: دار صادر، [بی تا].
75- . llirB. J. E،nediel،)2002-0691 (noitide?2،malsI fo aidaepolcycnE ehT E}
پی نوشت
[1] گاهی، شروط فرعی نیز ذکر شده است. برای نمونه، رجاء بن حیوۀ علت ولیعهد نکردن داود بن سلیمان را غیبت وی وبی اطلاعی از زنده بودنش می داند (بدران، 1407، 5، 206؛ ابن اثیر، 1407، 312-314). برخی منابع از قول سفاح نقل کرده اندکه هر کس از عباسیان به نبرد مروان بن محمد برود و او را بکشد، ولیعهد من است »نک. : صولی، 1399، 297؛ یعقوبی، 2، 345 و 365 به بعد؛ طبری، 1407، 7، 474؛ ازدی، 1387، 2، 163؛ ابن کثیر، 1408، 10، 61؛ ابن ابی الحدید، 1380، 5، 151).
[2] ابن خلدون معتقد است که چون پس از صدر اسلام ملاک قدرت یابی، تغلّب، عصبیت و شمشیر گردید، شروط مرعی در صدر اسلام نیز کنار رفت و هرکس قدرت داشت، بر کار مسلط می شد؛ ابن خلدون، 1369، 1، 375 و 398-399
[3] سن بلوغ را از 15 سالگی می دانستند. ولید بن یزید هنگامی که 15 ساله شد، پدرش یزید افسوس می خورد که چرا او راولیعهد دوم کرده است؛ (طبری، 1407، 14، 7، 209).
[4] یزید بن معاویه چهره ای آبله گون داشت، (ابن کازرونی، 1349، 83) عبد الملک تنگ نفس بود، (ابن حزم، 1980-1983، 2، 77)ولید بن عبد الملک زشت و آبله رو بود، (همو، همان، 91؛ ذهبی، 1414، 6، 497) هشام بن عبد الملک احول بود، (مقدسی، 1412، 6، 49) هادی، در لبانش کم رنگی به چشم می خورد، (ذهبی، 1413، 7، 441 ذیل موسی الهادی) مهدی و واثق اعور (یک چشم) بودند، (ابن حزم، پیشین) و به گفتۀ صولی با اندکی دقت در چهرۀ رشید می شد، اثر حول را در یک چشم او دید، (ابن جوزی، 1412، 8، 319) در هر حال، ایده آل آن بود که ولیعهد از این نواقص جزئی نیز مبرا و جامع تمام زیباییها باشد؛ چنانکه روزی رشید به صالح، فرزند زیبا و موسیقی دان خود گفت: کاش زیبایی تو از آن مأمون بود (نویری، 1395-1404، 4، 237). به هرحال، وجود هر نقصی مایۀ طعن بود، چنان که مخالفان عبد الملک بن مروان، او را که نارس (هفت ماهه) متولدشده بود، به این علت شتم می کردند، (ابن حجر عسقلانی، 1325، 6، 426، ذیل عبد الملک بن مروان؛ ابن اثیر، 1407، 4، 14).