منابع:
کتاب : تفسیر حکیم ج 2
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
آدم با تلقى کلمات به معنائى که در سطور گذشته توضیح داده شد به توبه قابل قبول موفق شد، و آثار وسوسه و ازلال را با قدرت توبه از صفحه وجودش زدود، و با ورود به عرصه توبه شکست ذلت بارى به دشمن داد و راه نفوذ دوباره او را به روى خود بست و از این طریق درسى حکیمانه به هر گنهکارى داد، و درب هر عذرى را به روى هر معصیت کارى مسدود کرد و بر این شعار بى پایه بى منطق براى ابد خط بطلان کشید که برخى از گنهکاران براى معذور دانستن خود جهت ادامه گناه میگویند: آب از سر ما گذشت چه یک نى چه صد نى!
او با این عمل انسانى و الهیاش نشان داد که هیچ گاه در رحمت و مغفرت به روى انسان بسته نیست، و هرگاه گنهکار به عرصه توبه واقعى درآید صفحات سیاه پرورندهاش به روشنائى و پاکى تبدیل میگردد، و تواب رحیم او را عاشقانه میپذیرد و از گذشتهاش گذشت میکند.
پذیرش توبه
وجود مقدس حق از طرفى گنهکاران را دعوت به توبه و انابه و دست شستن از گناه و روى آوردن به ایمان و عمل صالح نموده و از طرف دیگر وعده حتمى و مژده قطعى به قبولى توبه داده است، او ذات مستجمع صفات کمال است که وجود و ذاتش و مفاهیم صفاتش را که عین ذات است حدى و نهایتى نیست، فرمانش به توبه گنهکار حکیمانه و عاشقانه و قدرت پذیرشش بى نهایت است.
اگر گناه گناهکار از نظر گستردگى چون سطح خشکى و دریا و از نظر عدد چون ریگ بیابان و برگ درختان باشد، و مهلتى براى جبران گناه براى خود محفوظ بدارد و به توبه حقیقى برخیزد به یقین حضرت او توبهاش را میپذیرد و به جایگاه خوش مغفرت و عفو مینشاندش و راه ورود به جنت را به روى باز کرده و طریق دوزخ را به سویش مسدود مینماید.
او در سوره یوسف نا امیدان از رحمت را از زمره کافران دانسته، و بدگمانان به خود را مطرود درگاه شمرده، و امیدواران به رحمت و مغفرت را ارزش داده و به توبه و انابه تشویق نموده است.
«انت الذى فتحت لعبادک باباً الى عفوک سمیته التوبه فقلت یا ایها الذین آمنوا توبوا الى الله توبة نصوحاً فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه؟» «1»
تو کسى هستى که درى را به روى بندگانت به سوى عفو و گذشتت گشادهاى و آن را نام گذارى به توبه کردهاى و فرمودهاى اى اهل ایمان به خدا باز گردید بازگشتى خالصانه، پس چه عذرى است براى کسى که از ورود به این در پس از باز بودنش غفلت کند.
او تواب و رحیم است، یعنى بسیار توبه پذیر است، و توبه پذیریاش همراه با مهربانى و محبت است، این گونه نیست که گناهکار را بپذیرد و توبهاش را قبول کند و از خطاکایاش بگذرد ولى نسبت به او نفرت و بى میلى داشته باشد، بلکه توبه را همراه با مهر و محبت به گناهکار قبول میکند انه هو التواب الرحیم.
حضرت حق از باب لطف و رحمت به گنهکاران به موسى بن عمران خطاب فرمود:
«فمن لجأ الیک وانضوى الیک من الخاطئین فقل: اهلًا وسهلًا یا رحب الفناء بفناء رب العالمین واستغفرلهم وکن لهم کاحدهم ولاتستطل علیهم بما انا اعطیتک فضله وقل لهم فلیسألونى من فضلى و رحمتى فانه لایملکها احد غیرى وانا ذوالفضل العظیم:» «2»
هرگاه از خطاکارن کسى به تو پناه آورد و همراه تو شد به او بگو: خوش آمدى اى گشاده پیشگاه به سبب پیشگاه پروردگار جهانیان و براى آنان از من درخواست آمرزش کن و مانند یکى از آنان باش و بخاطر برترى و فضلى که به تو دادهام بر آنان گردن فرازى مکن و به آنان بگو: باید از فضل و رحمتم درخواست کنید زیرا جز من مالک فضل و رحمت نیست و من دارنده احسان عظیم هستم.
حقیقتى عجیب
کشف الاسرار و عدة الابرار از قتاده روایت میکند که روزى که خداى مهربان توبه آدم را پذیرفت روز عاشورا بود، و از رسول خدا در همین زمینه روایت شده، نوح از کشتى در روز عاشورا بر کوه جودى پیاده شد، و روز عاشورا توبه آدم مقبول حق افتاد، و روز عاشورا توبه قوم یونس پذیرفته شد، و در چنین روزى دریا براى بنى اسرائیل شکافت، و ولادت ابراهیم و مسیح در روز عاشورا اتفاق افتاد. «3» و روز عاشورا روز بسیار مهمى است که توبه حر با آن گناه عظیمش و توبه ابوالحتوف بن حرث انصارى و سعدبن حرث انصارى حدود یک ساعت مانده به شهادت حضرت حسین (ع) پذیرفته شد.
آرى توبه با کمک توحید قلبى و تسبیح و استغفار و با توسل به حقیقت رسالت و ولایت که عبارت از پذیرفتن و قبول اعتقادى این دو واقعیت گرانبها است از هر گنهکارى پذیرفته است، به شرطى که پس از توبه گناهان گذشته جبران شود، و زمین زندگى پر از گل و شکوفه عمل صالح گردد.
زمینه هاى بیدارى و رشد
انسان بدون تردید با آزادى و اختیار و فطرت و عقل که هرسه مایه انسانیت و نردبان صعود به حقایق، و وسیله رسیدن به واقعیات است به عنوان مسافرى والا به نهایت و مقصد اعلایش آخرت و سکونت در جوار قرب حق است در زمین استقرار یافته و داراى قدرت درک و فهم و خلاقیت است، و در اطرافش چه در طبیعت و چه در بستر تاریخ و چه در درون پر غوغاى او همه جا نشانه هاى بى شمار هدایت تعبیه شده است.
انسان این موجود والا و برتر، و این عنصر پاکى که از مقام با عظمت خلافت الهى برخوردار است و داراى بصیرت و دوچشم بینا و گوش شنوا و دل و قلبى هشیار و آگاه است، با همه وجود مسئول است که از این ابزار و استعدادها براى دیدن و شنیدن حق و پیام هاى حقیقت و مطالعه و مشاهده واقعیات هستى و انتخاب بهترین راه و عمل و ایجاد بهترین شرایط براى زندگى و بهترین بستر براى رسیدن به کمال استفاده کند، کاروان بشریت را با تمام قوا در راه رسیدن به اوج کمال و وصول به حق یارى نماید، اگر در چنین مسیرى قرار گیرد و به انجام چنین امورى دست یازد، زندگى را رونق واقعى داده به سلامت و عافیت و آزادى و حقیقت و روشنائى میرسد، و اگر تنبلى کند و به تن پرورى و لذت گرائى افتد، از فطرت و بصیرت و شنوائى و ابزار هدایت استفاده نکند و ذهن و عقلش را به چاه کنُدى و سستى سرنگون نماید و بى تفاوتى و بى حرکتى پیشه کند. راه به هیچ جا نمى برد، محروم و ناتوان به رنج و مشقت و سیه روزى و تباهى افتد، و در کام هلاکت ابدى فرو رود.
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ: «4»
تحقیقاً از جانب پروردگارتان بصیرتها و مایه روشنیها و خوشبختیها به سوى شما آمده، پس هر کس به وسیله آن بصیرتها و دلایل بینا شود و حقایق را با چشم عقل و دیده دل ببیند به سود خود اوست و هرکه با بى توجهى به دلایل و روى گرداندن از آنها کوردل گردد و خود را از اندک فهم حقایق محروم سازد به زیان خود اوست، وظیفه من ابلاغ پیام خداست و من بر شما حافظ و نگهبان نیستم که بالاجبار شما را از افتادن در چاه هلاکت حفظ کنم.
مسئولیت دیدن با چشم سر و دیده عقل، انتخاب کردن بهترین، عمل کردن با خود انسان است، آزادى انتخاب راه از آنچه به روى انسان گشوده است ماهیت عظیم مسئولیت اساسى آدمى را روشن میسازد.
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً: «5»
ما راه را به انسان نشان دادیم و اکنون اوست که یا به عنوان شکر راه درست و طریق سلامت را برگزیند، یا ناسپاسانه غفلت ورزد و به بیراهه و کج راهه رود.
مسئولیت انسان مایه از خودش میگیرد، زیرا سرمایه هاى عظیمى در اختیار اوست که منشأ مسئولیت است، تعهد انسان نسبت به خودش، سپس نسبت به دیگران سرآغاز رسالت اوست.
ما انسانها با استعدادها و امکانات فراوانى در درون و خارج از وجودمان قدم به دنیا گذاشته ایم و در محیطى نشو و نما میکنیم که عناصر بى شمار زنده و غیر زنده در حال ارتباط و تأثیر متقابل بر یکدیگر و در حال حرکت و تلاش اند، جهان عظیمى در برابر ماست با دنیاهاى کوچک و بزرگ در داخل آن، و ما موجودى هستیم اگر چه از نظر فیزیکى و مادى بسیار کوچک و ناچیز و کم وزن، ولى با استعدادها و غرائز و مایه هاى شگفت، این حرکات ماست و اعمال و اخلاق ماست که اگر منطبق بر حقایق ایمانى و ملکوتى باشد یا برگرفته از هواهاى نفسانى و فرهنگ هاى شیطانى خوشبختى و بدبختى، سعادت یا شقاوت، شادى یا رنج، سلامت یا بیمارى، قدرت یا ضعف به ارمغان میآورد:
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ: «6»
هر کس مرهون همه امورى است که به دست آورده است.
درجه و مرتبه، پستى و تنزل هرکس متناسب با اعمالى است که انجام داده است، اینجا فقط مسئولیت انسانى مطرح است مسئولیت هر انسان نسبت به خود و آینده و سرنوشتش و در این زمینه زن و مرد فرقى نمیکند.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ: «7»
از مرد و زن هر کس کار شایسته و پسندیده انجام دهد در حالى که مؤمن است مسلماً او را به زندگى پاک و پاکیزهاى زنده میداریم و پاداششان را به پایه بهترین عملى که همواره انجام میدادهاند میدهیم.
مسئولیت انسان در برابر خدا، پیامبران، امامان، زن و مرد، اقوام، جامعه مسئولیتى است عظیم و مستقل و خدشه ناپذیر، زیرا شرایط هرچه باشد، و ضرورتها هرچه ایجاب کند انتخاب نهائى را انسان با آزادى و اختیار انجام میدهد. «8» پس از این مقدمه نکته مهم و سئوال و پرسش این است که اگر انسان به تعهد و مسئولیتش ارزشى نداد و به آن پشت پا زد، و روى از آن برتافت و شعله چراغ فطرت را رو به خاموشى برد، و عقل را در ظلمت هواى نفس حبس کرد، و قلب را خانه شیطان قرار داد، و اخلاق و عملش هم سو با فرهنگ شهوت بى مهار و عادات و رسوم غلط بى دینان شد، و خلاصه از خدا دورى کرد، و قدر پیامبران و امامان را نشناخت و از عمل به احکام الهى خوددارى کرد، ولى روزى به هر علّتى از خواب غفلت بیدار شد و در وادى طور بینائى قدم گذاشت و گذشته خود را غرق در خسارت دید و ساختمان انسانیتش را ویران و تخریب شده مشاهده کرد، آیا از قرآن و مکتب سعادتبخش اسلام راهى براى جبران گذشته و ساختن آینده دارد؟
پاسخ این پرسش با توجه به آیات کتاب حق، و راهنمائى هاى پیامبر و امامان معصوم مثبت است، آرى براى جبران گذشته و ساختن آینده مایهاى و سازکارى چون توبه و رجوع به حق به معناى حقیقیاش براى او قرار داده شده، و اوست که باید با اشتیاق و علاقه، و با امیدى مثبت، و حال ملکوتى، و ارادهاى استوار توبه را چونان پدرش آدم انتخاب و به آن متوسل شود و با شفاعت این مایه عرشى که نجات بخش ترین شفیع است به جبران گذشته برخیزد، و آینده خود را با ایمان و عمل و اخلاق حسنه بسازد. و هماى سعادت را در آغوش گیرد و خدا و اولیاءش را از خود خوشنود و راضى نماید، و خود را با این انتخاب احسن و سعادت آفرین به عرصه گاه مغفرت و عفو و صفح و رحمت و رضاى حق و بهشت عنبرسرشت آخرت برساند که همه این حقایق محصول بر ارزش توبه واقعى است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مغاتبح الجنان، مناجات تائبین.
(2)- روضه کافى، 48.
(3)- کشف الاسرار، ج 1، ص 156.
(4)- انعام، آیه 104.
(5)- الانسان، آیه 3.
(6)- مدثر، آیه 38.
(7)- نحل، آیه 97.
(8)- چرا انسان متعهّد و مسئول است با توضیح و تصرف در عبارات ص 44.