"ایمان” از ماده «أمن» به معنای امنیت یافتن که ضد خوف است و معنای ایمان، به معنای تصدیق کردن و باور کردن است که ضدش، کفر است.[1] در اصطلاح عبارت است از پذیرش و قبول مخصوص از ناحیه نفس، نسبت به آنچه درک کرده است؛ مقبولی که باعث شود نفس، در برابر آن اداراک و آثاری که دارد تسلیم شود.[2] ایمان به مثابه خورشید تابناکی است که تابش بی دریغ آن بر روح و جان آدمی، ظلمت و تیرگی صفات ناپسند را از صفحه دل زدوده و روان آدمی را از چنان قدرت و صلابتی بهره مند می سازد که او را در مقام مشکلات مقاوم می سازد.
فرق آگاهی با ایمان:
ایمان غیر از علم به خدا و سایر صفات الهی و ملائکه و پیامبران است. چه بسا کسی علم داشته باشد ولی مؤمن نباشد؛ چرا که ایمان یک عمل قلبی است و آن تسلیم و خضوع در برابر خداوند بی همتاست. ممکن است عقل با استدالال چیزی را ولی قبول کند ولی قلب تسلیم نشده باشد. مثلاً می داند کسی که مرده نمی تواند هیچ ضرری برساند حتی به اندازه مگس، حس و حرکت ندارد. چون این مطلب را قبول نکرده و تسلیم عقل نشده نمی تواند با مرده در شب تاریک به سر ببرد.[3]
ایمان، بهترین عمل:
اگر انسان بخواهد قله کمال را در نوردد باید به دنبال با ارزشترین کارها باشد که یکی از آنها ایمان است. ابن عمرو الذبیری در روایتی می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: ای عالِم! مرا از افضل ترین عمل نزد خدا باخبرم کن. حضرت فرمود: خداوند هیچ چیزی را قبول نمی کند مگر به سبب آن؛ عرض کردم آن چیز چیست؟ حضرت فرمودند: ایمان به خداوندی که هیچ معبودی جز او نیست و آن والاترین اعمال از حیث درجه است و با شرافت ترین عمل از حیث منزلت است و بالاترین بهره است. به حضرت عرض کردم آیا از ایمان آگاهم نمی کنی؟ آیا ایمان، گفتن [به زبان جاری کردن] همراه عمل [به احکام و فرائض] است یا گفتار بدون عمل است؟ حضرت فرمودند: «ایمان همۀ آن، عمل است و به زبان جاری کردن، جزئی از آن عمل است.»[4]
ارکان ایمان:
از دستورات فراوانی که در متون اسلامی برای تقویت ایمان بیان شده است به خوبی روشن می شود که ایمان مانند سایر مفاهیم اخلاقی دارای مراتب و درجات مختلفی است و عوامل گوناگونی در نقصان یا ازدیاد آن مؤثر می باشد. همچنان که اصل آن نیز بر پایه هایی بناگذاری شده و در پرتو آنها استحکام می یابد و با نبود هر یک از آنها بسان ساختمانی بی پایه تنها در ذهن متصور است. از روایات استفاده می شود که پایه های ایمان عبارتند از: یقین، صبر، رضا، تسلیم، توکل و تفویض امور به آفریدگار جهان و پروردگار حکیم.
1- یقین؛ یقین مراتب عالی معرفت، قله منبع علم و آگاهی، میزان سنجش درجات کمال و محک ارزیابی رشد و تعالی سالک الی الله است. در روایتی از جابر نقل است که می گوید: امام صادق(ع) به من فرمودند: «برادر جعفی! به راستی ایمان از اسلام و یقین از ایمان ارزشمندتر است؛ «و ما مِن شَیءٍ أعَزُّ مِنَ الیَقین؛ هیچ چیز کمیاب تر و گرانقدر تر از یقین نمی باشد».[5]
2- شکیبایی؛ شکیبایی در برابر ناملایمات زندگی، کلید پیروزی بر موانع و ضامن همیشگی پیشرفت در عرضه تلاش های معنوی و مادی است و گشودن درهای موفقیت، غالب آمدن بر هوا و هوس، استوار ماندن در فراز و نشیب زندگی و در یک کلام ثمر بخش بودن فعالیتها و حاصل مند بودن عمر گرانمایه جز در پرتو شکیبایی به دست نخواهد آمد. پیشوایان معصوم که خود جلوه شکیبایی و آیینه پایداری در برابر سختی ها و مشکلات بودند همواره مردم را به صبر و استقامت در امور زندگی فرا می خواندند. امام صادق(ع) می فرمایند: «شکیبایی نسبت به ایمان به منزله سر نسبت به بدن است هنگامی که سر برود تن نیز خواهد رفت. همچنین هرگاه شکیبایی رخت بر بندد ایمان نیز خواهد رفت».[6] آری، ایمان تا این انداره به صبر و شکیبایی وابسته است و این تشبیه بسیار زیبا، جایگاه رفع شکیبایی را به نیکی روشن می سازد.
3- رضا؛ کسی که ایمان به خدا آورده و او را عالم و حکیم می داند به نیکی درک می کند که رویدادهای تلخ و حوادث ناگوار زندگی هیچ کدامشان بیهوده نیست و همۀ آنها بر اساس مصلحت و حکمت و در راستای افاضۀ فیض و رشد صورت می گیرد. امام صادق(ع) می فرمایند: «امام حسن(ع) با عبدالله بن جعفر ملاقات کرده، فرمودند: ای عبدالله! چگونه انسان مؤمن شمرده شود با آنکه از قسمت مقدر خود ناراضی است و منزلت خویش را پایین می آورد در صورتی که حاکم بر او خداوند است؟! من برای کسی که جز رضای الهی در دلش خطور نکند ضامنم که اگر به درگاه خداوند دعا کند مستجاب گردد».[7]
4- تسلیم؛ تسلیم روح ایمان و خمیر مایۀ سعادت و رستگاری است. چرا که سر چشمۀ پیدایش هر صفت متعالی در درون جان آدمی جز اعتقاد صحیح، نیت پاک و عمل خالص چیزی نیست و این هر سه قوام بخش پایه های تسلیم اند. امام سجاد(ع) می فرماید: «... به راستی مراتب بلند جز با تسلیم شدن در برابر خداوند بزرگ و ترک برگزیدن رأی و خواهش خود بر حضرت او و خشنودی از تدبیرش به دست نخواهد آمد. سپس در ادامه می فرماید: حقیقتاً اولیای خدا بر محنت ها و ناگواری ها آنچنان شکیبایی کردند که دیگران از آن ناتوان بودند. خداوند بزرگ نیز پاداش آنان را برآورده شدن همه خواسته های ایشان قرار داد. با این حال آن ها جز آنچه را که خدا برایشان می خواهد نمی خواهند».[8]
5- توکل؛ مؤمن هر چه می خواهد و هر چه می طلبد تنها از ذات پاک پروردگار درخواست می کند و تکیه گاهش در همه حال خدای قادر عالم حکیم است و تنها بر او توکل می کند. توکل بر خدا، آدمی را از دلدادگی و وابستگی به غیر که سرچشمه ذلت و بردگی است رها ساخته، به او آزادگی و اعتماد به نفس می بخشد. حضرت علی(ع) می فرمایند: «تواناترین مردم از جهت ایمان کسی است که توکلش بر خدای سبحان بیشتر از همه باشد».[9] ابراهیم بن محمد همدانی گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم: با آنکه فرعون در لحظات آخر به خدا ایمان آورد و به یگانگی او اقرار کرد. چرا خداوند او را غرق نموده نجات نبخشید؟ پاسخ دادند: «اولاً او هنگامی ایمان آورد که عذاب الهی نازل شده و در حال غرق شدن بود و ایمان در چنین حالتی مورد پذیرش نیست. ثانیاً وی به خدا پناه نیاورده و از او درخواست کمک نکرد بلکه به حضرت موسی(ع) استغاثه نمود. (با این حال) خداوند به موسی(ع) وحی فرستاد: ای موسی! به فریاد فرعون نرسیدی! چون او را خلق نکرده ای؛ اگر به من استغاثه کرده بود به فریادش می رسیدم».[10]
آثار ایمان:
هر عملی که انجام می دهیم اثر مخصوص به آن را دارد؛ ایمان هم نوری است که درونمان را روشنایی می بخشد و ما را از تیرگی تنهایی و حیرت و گمراهی به روشنایی محبت و انس رهنمون می سازد و ایمان برای انسان آثاری به ارمغان می آورد که به برخی از آنها اشاره می شود.
1.آرامش؛ انسان همیشه دنبال مونسی می گردد تا از وحشت تنهایی نجات یابد و دلش آرام گیرد پس چه نیک است که انسان بهترین دوست را انتخاب کند و ایمان در این میان می تواند انیس همیشگی برای انسان گردد که آرامش را به ارمغان آورد. محبت به خدا و باور کردن او خلأهای زندگی اش را پر می کند و انسان را به رحمت پروردگار امیدوار می سازد. حضرت علی(ع) در رابطه با آرامش می فرمایند: «ایمان بیاور تا به آرامش برسی»[11]و در جای دیگر می فرمایند: «هیچ چیزی مثل ایمان و احسان، برای انسان امنیت و آرامش نمی آورد».[12] فرض کنید در چاهی افتاده اید و توان بالا آمدن ندارید. در این هنگام کسی شما را صدا می زند و می گوید اگر می خواهی نجات یابی این ریسمان را بگیر و بالا بیا. دنیا همان چاه هوی و هوس و خودبینی است و ایمان همان ریسمان نجات است که می خواهد ما را از چاه تنگ و تاریک نفسانیت رهایی بخشد.
2.اشتیاق به آخرت؛ از دیگر آثار ایمان، دل نبستن به دنیاست. چرا که خوب می داند دنیا دار بلا و امتحان است و باید خودش را برای آخرت آماده کند. آخرتی که در آن مرگ نیست، رنج و محنت وجود ندارد و سودای همیشگی و جایی ست که خداوند نعمتهای معنوی و مادی را برای ایشان مهیا کرده است. حضرت علی(ع) می فرمایند: «ثمرۀ ایمان، شوق داشتن به دار بقا (آخرت) است».[13]
3.مراقبت از اعمال؛ کسی که ایمان داشته باشد دیگر دست به هر کاری نمی زند. همۀ ما سوزاندن آتش را باور داریم و هر چه به ما بگویند آتش نمی سوزاند و همه امکانات را در اختیار ما قرار دهند و بگویند برای چند دقیقه دستت را بر روی آتش بگیر هیچ وقت این کار را نخواهیم کرد؛ اگر کسی خدا را باور داشته باشد، کارهایی را انجام می دهد که رضایت خدا در آنها باشد و کارهایی که باعث نارضایتی خدا می شود ترک می نماید تا ایمان که همان ریسمان بین او و خدایش است پاره نشود. حضرت علی(ع) می فرمایند: «پایین بودن صدا و چشم پوشی (از حرام) و انتخاب راه درست (زندگی متعادل) از نشانۀ ایمان و نیکی دینداری می باشد».[14]
پی نوشت ها
[1] انصاری، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ج13،ص21.
[2] طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، مترجم محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر نشر انتشارات جامعه مدرسین، 1374 ش چاپ پنجم، ج11، ص85.
[3] امام خمینی؛ شرح چهل حدیث امام خمینی، موسسه نشر و آثار حضرت امام خمینی، 1371 هـ .ش، ص37.
[4] کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، دارالاسوه، 1376 هـ .ش، چاپ اول، ج2، ص59.
[5] همان، باب فضل الایمان علی الاسلام، ح1، ج2، ص78.
[6] همان، باب صبر، ح2و5، ج2، ص71.
[7] همان، باب خصال مؤمن، ح9، ج2، ص90.
[8] شیخ صدوق، امالی صدوق، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1355 هـ .ش، چاپ سوم، مجلس 69، ج3، ص 955
[9] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، 1378 هـ .ش، چاپ دوم، فصل 6 فی التوکل، ص196.
[10] مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه وفا، 1403 ق، ج13، ص251.
[11] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، همان، ص88.