ماهان شبکه ایرانیان

جزع و بی تابی و آثار آن

از جمله اموری که نوع بشر برای پیمودن مسیر سعادت و دستیابی به قله های پیشرفت به آن نیاز دارد سکون و اطمینانی است که در پرتو آن بتواند با آرامش خیال به حل مسایل و پیشامدهای زندگی خود بپردازد و در این میان از مهمترین موانع برای طی این مسیر دگرگونی حواس و اضطراب است که از خود نشان می دهد

از جمله اموری که نوع بشر برای پیمودن مسیر سعادت و دستیابی به قله های پیشرفت به آن نیاز دارد سکون و اطمینانی است که در پرتو آن بتواند با آرامش خیال به حل مسایل و پیشامدهای زندگی خود بپردازد و در این میان از مهمترین موانع برای طی این مسیر دگرگونی حواس و اضطراب است که از خود نشان می دهد. بی تابی و جزع در لغت به معنی بریدن مخصوص است. یعنی بریدن آن چیزی که امتداد دارد چه تحقیقاً و چه تقدیراً؛ یعنی آن را از وسط و در عرضش می برد و جزع را به این جهت جزع گویند چون امتداد آرامش و حالت طمأنینه و صبر را قطع می کند و حالات و اعمال مخالف صبر را از خود بروز می دهد.[1] در اصطلاح علمای اخلاق جزع و بی تابی عبارت است از اضطراب قلب و رها و یله کردن عنان و اختیار خود در مصیبت به فریاد کشیدن و بر گونه خود زدن و گریبان چاک زدن یا دلتنگ شدن و نالیدن و پریشان شدن خاطر و بی قراری نمودن.[2] در روایت نیز جزع به این صورت معنا شده است: جزع و بی تابی، اضطراب دل به همراه اندوه شخص و دگرگونی در رنگ و حال اوست و هر مصیبتی که بر کسی فرود آید و آن کس در آغاز آن حادثه از فروتنی و بازگشت و تضرّع به خدای تعالی خالی باشد چنین کسی ناشکیباست نه شکیبا.[3]

فر ق جزع با حزن

گاهی عده ای جزع و بی تابی را با حزن و اندوه که در مواردی پسندیده است اشتباه می گیرند در حالیکه این دو با هم فرق بنیادی دارند و آن اینکه تأثر و اضطرابی که در حزن است در باطن و درون شخص نهفته است و این ظاهراً با صبر منافاتی ندارد در حالیکه تأثر و اضطرابی که در جزع موجود است در ظاهر صاحب آن نمایان است.[4]

بی تابی و جزع در قرآن

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است هنگامی که بدی به او برسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می شود (بخل می ورزد) مگر نمازگزاران.»[5] این آیات به اولین انگیزه ای که انسان را به رذیله إعراض از یاد خدا و به جمع اموال و گنجینه کردن آن و در آخر دچار آتش ابدی شدن وا می دارد اشاره می کند و آن سبب عبارت است از حالتی در انسان به نام" هَلع- حرص شدید" که حکمت الهی اقتضا کرده است آدمی را به این صفت بیافریند تا به وسیلۀ این صفت به آنچه مایۀ خیر و سعادتش می باشد هدایت شود. چیزی که هست این خود انسان است که این مایۀ سعادت خود را مایۀ بدبختی خود می سازد و به جای اینکه در راه سعادت خود صرف کند در راه بدبختی خود صرف می کند و بی تابی کردن در مواجهه با مشکلات، یکی از لوازم آن است.[6]

بی تابی در روایات

بی تابی در مشکلات از صفات رذیله و ویران کنندۀ نهاد آدمی است. زیرا در حقیقت انکار قضای خدا و ناخشنودی نسبت به حکم و فعل اوست و از این رو رسول خدا (ص) فرمود: «بزرگترین سختی هنگام بلا، بی تابی و ناشکیبائی کردن است».[7] و در حدیث قدسی است: «هر که به قضای من خشنود نگردد و بر نعمتهای من شکر نکند و بر بلای من صبر ننماید، پس پروردگاری غیر از من بجوید»[8] در روایت است که «حضرت زکریّا وقتی از دست کافران گریخت و در میان درختی پنهان شد از جای او مطلّع شده، ارّه آوردند و درخت را ارّه کردند. تا ارّه به سر زکریّا رسید ناله ای کشید. پس خداوند به او وحی فرمود: ای زکریّا اگر ناله ای دیگر از تو بلند شود نامت را از دفتر انبیاء محو می کنم. پس زکریّا (ع) انگشت خویش گزید تا او را دو نیم کردند».[9]

آثار فردی بی تابی

1ـ محروم ماندن از معارف: در روایتی چنین آمده است: «اگر موسی (ع) صبر می کرد هزار نکته عجیب، عجیب تر از آن چه آموخت از حضرت خضر(ع) فرا می گرفت. به همین دلیل هنگامی که موسی(ع) سخن جدایی را از حضرت خضر (ع) شنید، گریه کرد».[10]

2ـ ورود در عذاب جهنم: در حدیثی از امیر مؤمنان(ع) آمده است: «اگر صبر کنی به خاطر صبر خود به مقامات ابرار و نیکوکاران می رسی و اگر بی صبری کنی، این بی صبری تو را در عذاب دوزخ وارد می کند.»[11]

3ـ نارضایتی به قضا و قدر الهی: که از پرتگاههای مهلک مسیر بشریت است.

4ـ شکوفا نشدن استعدادها: زیرا از جمله فلسفه مشکلات بروز تواناییها و شکوفا شدن استعدادهای انسان است و با بی تابی در مقابله با حوادث ناگوار چنین سکوی پرشی از کف وی رخت برمی بندد.

آثار اجتماعی بی تابی

با گسترش روح ناشکیبایی در میان تودۀ مردم، جامعه ای تشکیل می شود که به شدت در برخورد با ناملایمات شکننده بوده، در طیّ طریق سرفرازی از جوامع دیگر عقب می ماند و آنگاه که به خاطر پافشاری بر ایدئولوژی و عقاید خود از سوی زیاده خواهان و قدرتهای بزرگتر از خود، هدف اصابت تیرهای سهمگین تحریم و فشار واقع شوند به آسانی مجبور به عقب نشینی شده، طوق بندگی و شکست در برابر آنها را به گردن خود خواهند دید؛ در عوض گروهی همچون پیامبراکرم(ص) و یاران ایشان که روح بردباری و شکیبایی را در میان خود نهادینه کرده بودند با مقاومت سه سالۀ خود در شعب أبی طالب، قریش سختدل را به زانو درآوردند و نمونۀ آشکار آن انقلاب اسلامی ایران است که در مقابل هجوم تحریم ها و مشکلات مختلفی که ابرقدرتها بر سر راه آن ایجاد کرده اند با عزت و اقتدار به راه خود ادامه می دهد.

عوامل و زمینه های بی تابی

از جمله عواملی که در رابطه با این صفت می توان اشاره کرد عبارتند از:

1ـ ضعف نفس: که با کوچکترین سختی، روحیۀ ضعیف و شکننده، متزلزل شده خود را می بازد.[12]

2ـ ترس و جبن: که در مواجهه با کمترین مشکلی ترسیده، بنای بی تابی و جزع می گذارد.

3ـ جهل و نادانی: زیرا به نتایج مثبت و سازندۀ مصائب توجه نکرده، از آنها گریزان است در حالیکه مردان بزرگ و افراد بلند همت، با شعار «تا زنده ام رزمنده ام» قله های پیروزی را یکی پس از دیگری طی می کنند.

درمان بی تابی

برای درمان این صفت ناپسند دو نوع علاج ـ علمی و عملی ـ تجویز می شود:

علاج علمی آن به این صورت است که در مورد روایات و آموزه هایی که در مورد مذمّت این خصلت بیان شده است با کمال دقت تدبّر کند تا مشکلاتی که از آن متوجه وی می شود با گوشت و پوست خود درک نماید و از طرفی دیگر دربارۀ بیاناتی که در مورد ارزش صبر بیان شده است دقت کند تا با دیدی باز و از روی معرفت در مقام مقابله با صفت بی تابی برآید. علاج عملی، آن است که سعی در برطرف کردن عوامل و انگیزه های آن برآید و شناخت خود را به خدای متعال بیشتر کرده، ایمان خود را قوت بخشد. زیرا همانطور که گوی فلزی آویزان بوسیله طنابی از سقف با کم ترین ضربه ای دچار ارتعاش شده و آرامش و سکون خود را تا مدتها از دست می دهد ولی همین گوی اگر با یک میلۀ آهنی به سقف متصل شود با چنین ضرباتی از جایش تکان نمی خورد انسان نیز هرگاه رابطه اش را با مبدأ هستی استحکام بخشید در کوران حوادث، دستگیره ای محکم دارد که او را در میان امواج پرتلاطم مشکلات دستگیری خواهد کرد؛[13]مخصوصاً توحید افعالی خود را استحکام بخشد و بداند که هر چه از دوست رسد نکوست. آنگاه خود را در اوقات سخت زندگی به صبر کردن مجبور سازد که: «من تَشَبّه بقومٍ فَهُو مِنه» یعنی هر کس خودش را شبیه گروهی بگرداند از آنها می شود. فرد عاقل می داند بی تابی کردن در مصائب سودی ندارد. زیرا آنچه مقدّر شده است می شود و جَزَع آن را برنمی گرداند و شکّی نیست که بعد از گذشت مدّتی جَزع را ترک می کند. پس از همان آغاز ترک کند تا اجرش ضایع نشود.[14] مضامین این شعر را سرلوحه خود کند:

گفتمش این قدر آزار دل زار مکن گفت اگر یار منی شکوه زِ آزار مکن

گفتم از درد دل خویش به جانم چه کنم گفت تا جان بودت درد دل اظهار مکن[15]

پی نوشت ها


[1] مصطفوی،حسن؛التحقیق فی کلمات القران الکریم،مؤسسه الطباعه و النشر وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ اول،1371ش،ج2،واژه«جزع»؛ منسوب به امام صادق علیه‌السلام‌؛مصباح الشریعة،مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‌،چاپ : اول‌،1400 هجرى‌،ص185 بحث«صبر»

[2] مجتبوى‌، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامى،‌ انتشارات حکمت، چاپ : چهارم‌، 1377 ش، ج : 4 ص : 352 ؛ نراقى‌، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‌‌،1377 ش ،ج : 2 ص : 813؛ نراقى‌، ملا مهدى؛ جامع السعادات‌،‌ تصحیح و تعلیق سید محمد کلانتر، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت‌، چاپ چهارم ،ج3،ص278

[3] منسوب به امام صادق علیه‌السلام‌؛: مصباح الشریعة، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‌، چاپ : اول‌،1400 هجرى‌،ص185 ،باب الصبر

[4] مصطفوی،حسن؛التحقیق فی کلمات القران الکریم،مؤسسه الطباعه و النشر وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول،1371ش،ذیل واژه«جزع»

[5] معارج:19الی22

[6] موسوى همدانى، سید محمد باقر؛ ترجمه تفسیر المیزان،‌ دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم،1374 ش‌، چاپ: پنجم،ج20،صص:17 الی22

[7] نراقى‌، ملا مهدى؛ جامع السعادات‌، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت‌، چاپ : چهارم‌،: تصحیح و تعلیق، سید محمد کلانتر،ج3،ص279

[8] کاشانی،ملامحسن؛المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء،تصحیح علی اکبر غفاری،دفتر انتشارات اسلامی،چاپ دوم،ج8،ص89

[9] نراقى‌، ملا مهدى؛ جامع السعادات‌، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت‌، چاپ : چهارم‌،: تصحیح و تعلیق، سید محمد کلانتر،ج3،ص279، البته باید یادآور شد که امتحانات انبیاء الهی فراتر از حد و توان مردم عادی است و از آنان چنین انتظاراتی نمی رود که «هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند.»   

[10] ماجرای حضرت موسی وخضر آیه کهف 67 و68 ؛روایت در روح البیان ج.5،ص‌287

[11] خوانساری،جمال الدین محمد؛شرح غرر الحکم و درر الحکم،تصحیح و تعلیق میر جلال الدین حسینی ارموی،انتشارات دانشگاه تهران،1342ش،ح‌3713.

[12] نراقى‌، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‌‌،1377 ش ،ص813

[13] « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» آل عمران :103

[14] نراقى‌، ملا مهدى؛ جامع السعادات‌، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت‌، چاپ : چهارم‌،: تصحیح و تعلیق، سید محمد کلانتر،ج3،ص279

[15] نراقى‌، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‌‌،1377 ش ج : 2 ص : 813

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان