روایات باب خیانت‏

«اربع لا تدخل بیتا واحد منهن الاحزب و لم یعمر بالبرک: الخیان، و السرق، و شرب الخمر و الزنا:» «۲»

روایات باب خیانت‏

 

پیامبر اکرم میفرماید:

«اربع لا تدخل بیتا واحد منهن الاحزب و لم یعمر بالبرک: الخیان، و السرق، و شرب الخمر و الزنا:» «2»

چهار چیز است که یکى از آنها به خانهاى وارد نشود مگر این که آن خانه به نابودى کشیده شود وادى برکت را نبیند: خیانت، دزدى، شرابخوارى، و زنا.

«لیس منا من خان مسلما فى اهله و ماله:» «3»

از ما نیست کسى که نسبت به زن و مال مسلمانى خیانت کند.

«لیس منا من خان بالامان:» «4»

از ما نیست کسى که در امانت خیانت کند.

از امیرمؤمنان روایت شده:

«ایاک و الخیان فانها شر معصى و ان الخائن لمغرب بالنار على خیانه:» «5»

از خیانت کردن بپرهیز که خیانت بدترین گناه است، و خائن به سبب خیانتش به آتش عذاب میشود.

«الخیان دلیل على قل الورع و عدم الدّیان:» «6»

خیانت نشانى از کمبود پارسائى و نبود دیندارى است.

«شر الناس من لا یعتقد الامان و لا یجتنب الخیان:» «7»

بدترین مردم کسى است که به امانتدارى اعتقاد نداشته باشد، و از خیانت بپرهیزد.

ابو ثمامه میگوید به محضر حضرت باقر (ع) رسیدم و گفتم: فدایت گردم، قصد دارم مجاور مکه شوم و به مرجت «طائفهاى که به غلط معتقدند با بودن ایمان در قلب معصیت هیچ زیانى به انسان نمیرساند» بدهکارم، نظر شما چیست آیا بدهى خود را به آنان بپردازم، یا بخاطر خباثتشان از پرداخت آن خوددارى کنم، حضرت فرمود بدهى خود را بپرداز و هشیار آن که بدهى و قرضى به عهده است باشد دیدار کنى، زیرا مؤمن خیانت نمیکند. «8»

از حضرت صادق (ع) روایت شده است:

«بنى الانسان على خصال فهما بنى علیه فانه لا یبنى على الخیان و الکذب:» «9»

انسان بر خصلتهائى بنا شده است، اما به هر خصلتى ساخته شود، بر خیانت و دروغ ساخته نمیشود.

از رسول خدا روایت شده است:

«افشاء سراخیک خیان فاجتنب ذلک:»

فاش کردن راز برادرت خیانت است، بنابراین از این عمل دورى کن.

از حضرت باقر (ع) در گفتار خداوند متعال:

لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ این توضیح نقل شده است:

«فخیان الله و الرسول معصیتهما و اما خیان الامان فکل انسان مأمون على ما افترض الله عزوجل علیه:» «10»

خیانت به خدا و پیامبر نافرمانى از آنان است، و اما خیانت در امانت، هر انسانى امانتدار فرائضى است که خداوند عزوجل بر او لازم و واجب نموده است.

از حضرت جواد (ع) روایت شده است:

«کفى بالمرء خیان ان یکون امیناً للخون:» «11»

در خیانت کارى مرد همین بس که امانتدار خیانتکاران باشد.

از امیرالمؤمنان (ع) روایت شده:

«ان اعظم الخیان خیان الام و افظع الغش غش الائم:» «12»

بزرگترین خیانت، خیانت به امت است، «خیانت به دین و عقل و فرهنگ و اقتصاد و سیاست مربوط به آنان» و زشتترین دغل، دغلکارى با پیشوایان و راهنمایان بر حق است.

از حضرت صادق (ع) روایت شده:

«شر الرّجال التجار الخون:» «13»

بدترین مردمان، بازرگانان خیانتکارند.

از آنجا که خائن ظالم و ستمکار به ملت، به صاحبان امانت، به اهل سرو راز، و به قوانین اسلام و به آیات قرآن و به سنت رسول اکرم است، بر اساس آیات و روایات، نباید کسى مدافع و مددکار او در امور باطل، و در خیانت و ظلم و ستمش باشد، بلکه واجب است از مظلوم در برابر او حمایت کرد، و وى را از شر خیانت و ظلم او نجات داد.

قرآن میفرماید:

وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ: «14»

و به کسانى که [به آیات خدا، پیامبر و مردم مؤمن ] ستم کردهاند، تمایل و اطمینان نداشته باشید و تکیه مکنید که آتش [دوزخ ] به شما خواهد رسید و در آن حال شما را جز خدا هیچ سرپرستى نیست، سپس یارى نمى شوید.

خداوند از قول موسى سومین پیامبر اولوالعزمش که چون همه انبیا روش و کردار و اخلاقش براى همگان سرمشق است نقل میکند که در برابر فرعون و پیروانش و دستگاه حکومتش گفت:

رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ

پروردگارا! به خاطر قدرت و نیرویى که به من عطا کردى، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم شد.

در این زمینه روایاتى از رسول خدا نقل شده است:

«اذا کان یوم القیام نادى مناد: این الظلم و اعوانهم؟ من لاق لهم دوا، او ربط لهم کیا، او مدلهم مد قلم، فاحشروهم معهم:» «15»

چون در روز قیامت فرا رسد، ندادهندهاى ندا کند: ستمکاران و کمککاران به آنان کجایند؟ همان کسانى که لیق دوات آنان را تأمین کرده، یا سرِ کیسهاى را براى آنان بسته، یا به نفع آنان قلمى در مرکب برده، روى این حساب اینان را نیز با ستمگران محشور نمائید.

«من مشى مع ظالم لیعینه و هو یعلم انه ظالم فقد خرج من الاسلام:» «16»

کسى که با ستمگر همراهى کند، تا به او کمک دهد، در حالى که بداند او ستگر است، از اسلام خارج شده است.

«من علق سوطابین یدى سلطان جائر جعل الله ذلک السوط یوم القیام ثعبانا من النار طوله سبعون ذراعا، یسلط علیه فى نار جهنم و بئس المصیر:» «17»

هر کس در حضور پادشاه ستمگرى تازیانه آویزد «تا به حکم او بر کسى بزند» خداوند روز قیامت آن تازیانه را اژدهائى آتشین میگرداند که در ازاى آن هفتاد زراع است، و آن را در آتش دوزخ بر وى مسلّط نماید و آتش دوزخ عاقبت و سرنوشته بدى است.

هنگامى که از حضرت صادق علیه السلام از یارى دادن به ستمگر در صورت تنگدستى و فشار زندگى پرسیدند حضرت فرمود:

«ما احب انى عقدت لهم عقد، او و کیت لهم و کاء و ان لى ما بین لا بتیها لا و لا حد بقلم، ان اعوان الظلم یوم القیام فى سرادق من النار حتى یحکم الله بین العباد:» «18»

دوست ندارم حتى براى ستمگران گرهى به بندم، یا سر مشکى را محکم نمایم، گرچه از شر تا غرب جهان را به من ببخشند، و حتى قلمى را براى آنان در مرکب فرو کنم، کمکدهندگان به ستمگران روز قیامت در چادرى از آتش هستند، تا زمانى که خداوند در میان بندگان داورى نماید.

به این روایت بسیار مهم که در رابطه با عاملى از عمّال بنى امیه از حضرت صادق (ع) در جلد پنجم اصول کافى این کتاب با ارزش نقل شده با کمال دقت توجه کنید.

على بن محمد بن بندار از ابراهیم بن اسحاق از عبدالله بن حماد از على بن ابى حمزه روایت میکنند که على بن ابى حمزه میگوید دوستى داشتم که از نویسندگان دفاتر بنى امیه بود، به من گفت: از حضرت صادق براى من اجازه بگیر تا خدمت آن جناب مشرف شوم، من براى او اذن حضور گرفتم، هنگامى که به محضر امام رسید سلام کرد و نشست، سپس گفت: فدایت گردم من در دیوان بنى امیه به شغل کتابت مشغول بودم، و از این راه ثروت انبوهى به دست آوردهام، فعلًا از چنین درآمدى چشم پوشیدهام.

امام صادق فرمود:

«لولا ان بنیامى وجدوا من یکتب لهم و یجبى لهم الفیى ء، و یشهد جماعتهم لما سلبونا حقنا:»

اگر بنى امیه کسى را براى کتابت امورشان نمییافتند و مأمورى را براى جمع کردن مالیات پیدا نمیکردند، و کسى نبود که به سودشان بجنگد، و در جماعتشان حاضر شود و خلاصه احدى را در هیچ زمینهاى براى کمک گرفتن از او نمییافتند، قدرت بر سلب حق ما اهل بیت را نداشتند.

اگر همه مردم از آنان جدائى میکردند، و ترکشان مینمودند، و آنچه را داشتند با همان رهایشان میساختند، چیزى جز اندک مالى که در ا ختیارشان بود نداشتند، و قطعاً با نبود نیرو و مال و ثروت هیچ کارى در میان این امت از دستشان برنمیآمد.

کاتب بنیامیه به آن حضرت گفت: از آنچه در آن افتادهام راه نجاتى هست؟ حضرت فرمود:

اگر تو را براى رسیدن به ساحل نجات راهنمائى کنم میپذیرى؟ عرضه داشت آرى میپذیرم، فرمود از آنچه از طریق حقوق گرفته شده از آنان در اختیار دارى جدا شو، چنانچه صاحب اموال را میشناسى به آنان برگردان، و اگر نمیشناسى همه آنها را در راه خدا صدقه بده، من در صورت انجام این کار بهشت را براى تو ضمانت میکنم.

على بن ابیحمزه میگوید جوان کاتب مدتى طولانى سر به زیر انداخت، سپس به حضرت گفت: فدایت شوم انجام میدهم.

او پس از تصمیم قطعى به توبه با ما به کوفه بازگشت، چیزى از مال و ثروت در اختیار نداشت مگر آن که نسبت به آن به طرح حضرت صادق عمل کرد، تا جائى که پیراهن بدنش را که از آن مال به دست آورده بود از خود دور کرد!

از شیعیان براى او کمک گرفتم، هر کس به اندازه وسعش پولى در اختیارم گذاشت، برایش لباس خریدم و هزینه زندگیاش را تأمین میکردم، چند ماهى از این جریان نگذشته بود که بیمار شد، ما شیعه به حکم وظیفه از او عیادت میکردیم، روزى در حالى که جان به گلویش رسیده، و آماده سفر آخرت میشد نزدش رفتم، دو دیده گشود و به من گفت اى على بن ابى حمزه به خدا سوگند امام صادق نسبت به من به عهدى که بسته بود وفا کرد، این حقیقت را گفت و جان داد، من با کمک دوستان شیعه همه امورش را از غسل و کفن و دفن انجام دادیم، از کوفه به مدینه رفتم به محضر حضرت صادق رسیدم، امام وقتى به من نظر کرد فرمود: على بن ابى حمزه و الله ما به پیمانمان نسبت به دوستت وفا کردیم عرض کردم فدایت شوم درست میفرمائى، به خدا سوگند هنگام مرگش این وفاى به پیمانى که با او داشتید به من اعلام کرد. «19»

از حضرت رضا (ع) روایت فوق العادهاى به این مضمون نقل شده است:

«الدخول فى اعمالهم، و العون لهم، و السعى فى حوائجهم عدیل الکفر، و النظر الیهم على العمد من الکبائر التى یستحق به النار:» «20»

وارد شدن در کارهاى پادشاهان و سردمداران ستمکار و کمک کردن به آنان، و کوشش در راه عملى شدن خواسته هایشان، مساوى با کفر است، و نگاه کردن به آنان از روى عمد، از گناهان کبیرهاى است که نگاه کنند به سبب آن سزاوار آتش میشود.

آرى اگر در همه ممالک مردم به این حقایقى که از اهل بیت در سایه آیات قرآن رسیده عمل کنند و از هر نوع کمکى به خائنان و ستمگران دریغ ورزند، و در ادارات و نهادهاى تشکیل شده به وسیله آنان وارد نشوند، قدرتى براى آنان نخواهد ماند، و راه ستم و بیدادگرى بر ملتها به روى آنان بسته خواهد شد، و حکومت در هر کشورى به دست صالحان خواهد افتاد و مردم لذت عدل و انصاف را خواهید چشید.

افسوس که بسیارى از مردم جهان در مسئله رزق و روزى از ایمانى که آنان را در فضاى اعتماد به حق قرار دهد برخوردار نیستند، و حاضرند براى شکم و ارضاء هوا و هوس و به دست آوردن لذتهاى نامشروع با هر خائن و ظالم و جنایت کارى بسازند!

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
  

(2)- امالى صدوق 482.

(3)- میزان الحکمه ج 3 ص 538.

(4)- میزان الحکمه ج 3 ص 538.

(5)- غرر الحکم تنظیم محمد على انصارى ص 150.

(6)- غرر الحکم حکمت 1431.

(7)- غرر الحکم ص 446.

(8)- علل الشرایع 528.

(9)- کشف الغمه ج 2 ص 375.

(10)- تفسیر قمى ذیل آیه 27 سوره انفال.

(11)- بحار ج 78 ص 364.

(12)- نهج البلاغه تامه 26.

(13)- بحار ج 103 ص 103.

(14)- هود: 113.

(15)- بحار ج 75 ص 372.

(16)- میزان الحکم ج 6 ص 555.

(17)- بحار ج 75 ص 369.

(18)- کافى ج 5 ص 107.

(19)- کافى چ ثامن الائمه قم ج 5 ص 1218 ح 8468.

(20)- بحار ج 75 ص 374 ح 25.

 

مطالب فوق برگرفته شده از

 کتاب:تفسیر حکیم ، ج9،

نوشتهاستاد حسین انصاریان

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان