اشاره
امپریالیسم فرهنگی را می توان شکل حساب شده تلاش غرب برای تسخیر فضای فکری و فرهنگی سایر ملت ها و به ویژه ملت های مسلمان ارزیابی کرد. به واقع امپریالیسم فرهنگی، ظریف ترین نوع سیاست امپریالیستی به شمار می آید که هدف آن، تصرف ارضی یا کنترل حیات اقتصادی نیست بلکه می کوشد تا در ذهن انسان نفوذ کرده، آن را به کنترل درآورد. یکی از ابزارهای مهم غرب برای رسیدن به این گونه از امپریالیسم، فضای مجازی است. مقاله حاضر به این موضوع می پردازد.
امپریالیسم فرهنگی با سلاحی به نام فضای مجازی،معنا و مفهوم امپریالیسم فرهنگی
کلمه «امپریالیسم» در لغت، از ریشه «امپراتوری» مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. در معنای وسیع، هرگونه گسترش، توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در بر می گیرد. امپریالیسم فرهنگی یکی از زیرشاخه های این مفهوم است. این نوع از امپریالیسم یک فرایند سلطه است که به واسطه آن قدرتمندترین کشورهای جهان از نظر اقتصادی تلاش می کنند از راه انقیاد ارزش ها، سنّت ها و فرهنگ های اکثریت کشورهای فقیرتر و جایگزینی آن ها با دیدگاه های فرهنگی خود، از برتری خویش بهره برداری کرده، آن را حفظ کنند. به دیگر سخن باید گفت که امپریالیسم فرهنگی، به استفاده از قدرت سیاسی و اقتصادی، برای قبولاندن ارزش های فرهنگی متعلق به قدرت استعمارگر در میان مردم جامعه هدف گفته می شود که به طور مستقیم، فرهنگ آن جامعه را مورد یورش قرار می دهد. نظریه امپریالیسم فرهنگی می گوید ارزش ها و باورهای جوامع قدرتمند به گونه ای استثمارگرانه بر جوامع ضعیف تحمیل می شود. واژه امپریالیسم فرهنگی، نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که کشوری از طریق آن، تصورات، ارزش ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش های زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل می کند.
ابزارهای امپریالیسم فرهنگی
ابزارهای امپریالیسم فرهنگی نیز گوناگون هستند. این ابزارها را می توان در قالب پنج امپریالیسم تعریف کرد:
امپریالیسم خبری:
واژه امپریالیسم خبری را نخستین بار یورهوک کنن، رئیس جمهوری وقت فنلاند، در گردهم آیی کارشناسان ارتباطی یونسکو در دانشگاه تامپر فنلاند در سال 1971 مطرح کرد. او در سخنرانی خود با انتقاد از وضعیت ارتباطی نامطلوب بین کشورهای غربی و دیگر کشورها گفت: «کارشناسانی که در این جا اجتماع کرده اند، در بررسی های خود نشان داده اند کشورهای غربی و دیگر ممالک در حال توسعه در زمینه اطلاعات، تحت تأثیر شدید صادرات ممالک صنعتی غربی به ویژه قدرت های بزرگ قرار دارند، به گونه ای که می توان وضعیت حاکم در سطح بین المللی را «امپریالیسم خبری » توصیف کرد.» جریان خبرها تحت سلطه تعداد اندکی از مؤسسه های خبری است که اطلاعات تازه را در اختیار روزنامه ها و همچنین ایستگاه های رادیو و تلویزیون در سراسر جهان قرار می دهند، مثل رویتر یونایتد پرس، اینترنشنال پری و فرانس پرس. کانون های امپریالیسم خبری با شیوه های گوناگون، آثار و عوارضی نامطلوب را در کشورهای جهان سوم پدید می آورند و سلطه فرهنگی بر آن ها را تثبیت می کنند. غول های خبری، با در اختیار داشتن سرمایه های هنگفت، تجهیزات پیشرفته مخابراتی، ارتباط های ماهواره ای، کامپیوترهای مدرن و خبرنگاران زبده در پوشش حمایت های سیاسی و اقتصادی نظام سرمایه داری و کمک های سازمان های جاسوسی بر جریان اطلاعات و اخبار بخصوص در کشورهای در حال توسعه سلطه کامل دارند.
امپریالیسم رسانه ای:
امپریالیسم فرهنگی، مولود انحصار ارتباطی و امپریالیسم رسانه ای است. امپریالیسم فرهنگی اعم از امپریالیسم رسانه ای است، اما به دلیل قدرت و سلطه رسانه ها و حجم بالای انتقال فرهنگی رسانه ها به ویژه رسانه های مدرن، برخی از نویسندگان چون گیدنز، امپریالیسم فرهنگی را در چارچوب تبیین رسانه ای آن ارائه می کنند.
به اعتقاد برخی نظریه پردازان ارتباطات، امروزه جهان در دست کسی است که رسانه ها را در اختیار دارد. به باور گردانندگان اصلی صنعت رسانه ها، چند مؤسسه بزرگ نه تنها رسانه های مهم همگانی آمریکا، بلکه جهان را به کنترل خود در خواهند آورد. فناوری های نوین و اقتصاد آمریکا نوع تازه ای از سلطه و اقتدار مرکزی را که همان سلطه شرکت ها و مؤسسه های بزرگ ملی و چند ملیتی است، بر اطلاعات پدید آورده است. این شرکت های بزرگ می توانند دستور کار ملی تعیین کنند. آن ها جزئی از شبکه بین المللی اقتصاد جهان محسوب می شوند.
امپریالیسم سینمایی:
بی تردید یکی از قدرتمندترین ابزارها برای امپریالیسم فرهنگی توسط غرب، رسانه های آمریکایی با محوریت صنعت فیلم سازی هالیوود هستند. این موضوعی پذیرفته شده است که جهان بینی آمریکایی پیش از آن که از هر طریق دیگری مطرح شود، از طریق هالیوود منتشر می شود. اگر به تعبیر «پروفسور نوام چامسکی» نخستین کارکرد شرکت های بزرگ روابط عمومی، تبلیغات، سینما و تلویزیون، کنترل افکار است، پس باید در پس هر سکانس، تصویر و سخنی یک تز و ایدئولوژی نهفته باشد. چامسکی این تله رسانه های غربی را چنین توضیح می دهد: «در پس ظاهر بی طرفانه شرح مسائل اجتماعی ـ از طریق گزارش های تلویزیونی، تحلیل های سیاسی یا اخبار رادیوـ پیش فرض ها و اصول ایدئولوژیکی ای نهفته است که وقتی آن ها را افشا می کنیم، فرومی ریزند.
امپریالیسم ماهواره ای:
نوع دیگر از امپریالیسم فرهنگی، امپریالیسم ماهواره ای است. پیدایش نخستین شبکه های جهانی ماهواره ای در اواسط دهه 1980 و در پی انجام آزمایش های اولیه در ایالات متحده آمریکا صورت پذیرفت. از آن زمان، استفاده عموم شبکه های ماهواره ای به سرعت در گوشه و کنار جهان رواج یافت. ماهواره به وسیله ای برای اعمال قدرت با هدف ترویج ارزش های فرهنگی امپریالیسم در میان ملل جهان سوم و خفه کردن فرهنگ این ملت ها بدل شد. بخشی از این برنامه های تلویزیونی ماهواره ای به ویژه سکس انگاری از جمله مهم ترین وسایل دست یابی به اهداف امپریالیسم فرهنگی است. تهاجم فرهنگی از طریق ماهواره به قصد تضعیف باورهای دینی و تعهدات اخلاقی و تشویق بی بند و باری، تضعیف نهاد خانواده و دیگر شؤون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، دغدغه هایی جدید برای اندیشمندان اجتماعی جوامع هدف پدید آورد. غربی ها می کوشند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فن آوری، از طریق امواج ماهواره ای، به مبانی اندیشه و رفتار ملت ها هجوم برده، با تهدید، تضعیف، تحریف و احیاناً نفی و طرد آن ها، زمینه حاکمیت اندیشه، ارزش ها و رفتارهای مطلوب خود را فراهم آورند.
امپریالیسم سایبری:
یکی از مهم ترین زیرشاخه های امپریالیسم فرهنگی، امپریالیسم سایبری یا همان امپراتوری فضای مجازی یا فضای اینترنت است که می توان آن را استعمار مجازی یا امپریالیسم مجازی هم نامید. تغییر و تحولات سریع و شگرف در قرن بیست و یکم در بحث فناوری اطلاعات، انکارناپذیر است. در این بین، ارتباطات از همه مقوله ها جلوتر است، به گونه ای که از دیگر موضوعات در حال رشد و پیشرفت پیش قدم تر است. بنا به نظر «آلوین تافلر» در کتاب موج سوم، جوامع بشری تاکنون دو دوره (انقلاب) کشاورزی و صنعتی را پشت سر گذاشته اند و هم اکنون در اواخر عصر فراصنعتی یا عصر اطلاعات که بر پایه الکترونیک و رایانه هاست قرار دارند. عصر اطلاعات یا به روایتی عصر رایانه ها و شبکه ها، جهانی را ترسیم می کند که بر پایه شبکه های رایانه ای و تعاملات کاربران با رایانه ها شکل گرفته و حتی ارتباط های انسانی و اجتماعی نیز که جزو سنتی ترین خصوصیات بشر هستند، در حال انتقال به این فضای جدید هستند. این جهان نوپا که به سرعت در حال گسترش بوده و همه شؤون زندگی بر روی کره زمین را تحت تأثیر قرار داده، برپایه فناوری اطلاعات و رسانه های ارتباطی نوین استوار است و در فضایی غیرفیزیکی به رشد و بالندگی خود ادامه داده و در حال تسخیر جهان واقعی است. این فضا، فضای سایبر (Cyberspace) یا فضای مجازی نام دارد. فضای مجازی یا اینترنت را می توان به عنوان فناوری رسانه ای که توسط فرهنگ مسلط «غربی» شکل گرفته است و همسو با هدف های امپریالیسم فرهنگی، حرکت می کند، در نظر گرفت. البته این به معنای انکار نکات مثبت اینترنت نیست، بلکه منظور این است که امروزه دنیای غرب و مشخصا ایالات متحده آمریکا از این وسیله برای حاکمیت امپریالیسم فرهنگی خود بهره می برد. اینترنت تقریباً جهان را احاطه کرده است. معمولاً 90درصد ترافیک جهانی اینترنت به زبان انگلیسی است و این ها همه دلیل معرفی اینترنت به عنوان جدیدترین و شوم ترین عامل امپریالیسم فرهنگی بوده است. همچنین اکثر وب سایت های جهان در آمریکا به زبان انگلیسی هستند. بیش تر نرم افزارها و موتورهای جستجوگر نیز انگلیسی زبان اند. و همه این ها را آمریکا با سلطه فرهنگی خود بر اینترنت به دست آورده است. نگرانی ها آن جا عمیق تر می شود که آمریکا بر مدیریت و مالکیت اینترنت اصرار دارد و با هرگونه تغییری که در آن نقش اصلی نداشته باشد مخالفت می ورزد. موقعیت نهادیِ مسلط آمریکا به عنوان کشوری که مسؤول توسعه ابتدایی اینترنت بود، آشکارا به این کشور مزیتی فرهنگی در برابر جوامع کم تر توسعه یافته داده است. زبان، شمایل و نمادهای شبکه جهانی وب به طور عمده جهت گیری غربی دارند. عجیب تر آن که براساس برآوردها، نُه دهم مجموع اطلاعاتی که در مخازن اطلاعاتی در سراسر جهان نگهداری می شود در دسترس دولت آمریکا یا سازمان های دیگر در این کشور است. همچنین 94درصد از 100 سایت برتر جهان، آمریکایی هستند.از این آمار مهم تر آن که گفته می شود در شبکه اینترنت جهانی، 5 میلیون ترابایت اطلاعات وجود دارد که این رقم معادل یک کتابخانه با 50 هزار میلیارد کتاب یا یک میلیارد فیلم ضبط شده DVD برآورد می شود. در همین حال تاکنون 555 میلیون دامنه اینترنتی و 200 میلیون وبلاگ به ثبت رسیده است و 2 میلیارد نفر در دنیا کاربر اینترنت هستند که پیش بینی می شود این رقم در سال 2020 به 5 میلیارد نفر افزایش یابد.
اهداف امپریالیسم فرهنگی
هدف امپریالیسم فرهنگی، تصرف ارضی یا کنترل حیات اقتصادی نیست. امپریالیسم فرهنگی تلاش دارد تا بر ذهن انسان به عنوان ابزاری برای تغییر روابط قدرت میان دو یا چند دولت، غلبه و آن را کنترل کند. اگر بتوان تصور کرد که فرهنگ یا به طور خاص، ایدئولوژی سیاسی کشوری با همه اهداف امپریالیستی خود، ذهن شهروندان برخی دیگر کشورها را تسخیر نماید، در این شرایط، جهان غرب خواهد توانست به موفقیت کامل تری برسد و بیش از هر فاتح نظامی یا ارباب اقتصادی، زمینه ای باثبات برای سیطره خویش فراهم کند. نقش امپریالیسم فرهنگی در دوران نوین، مکمل سایر روش هاست. بی شک می بایست یکی از مهم ترین اهداف امپریالیسم فرهنگی را ترویج عقاید اباحی گرایانه دانست. جیمز پتراس، استاد جامعه شناسی دانشگاه ایالتی نیویورک، بینگهمتن، معتقد است امریکا صدور کالاهای فرهنگی سرگرم کننده را سودآورترین صنعت خود کرده است، به گونه ای که این کالاها، رفته رفته، جای صدور مصنوعات کارخانه ای را می گیرد.غربی ها به وسیله امپریالیسم فرهنگی می خواهند امپریالیسم سیاسی و اقتصادی را حاکم گردانند؛ چنان که مثلاً فیلم های امریکایی برای فرآورده های امریکایی تقاضا پدید می آورند. به تعبیرجیمز پتراس، امپریالیسم فرهنگی امریکا دو هدف مهم دارد: اقتصادی و سیاسی. هدف اقتصادی آن تسخیر بازارها برای کالاهای فرهنگی، و هدف سیاسی آن برقراری سلطه از راه شکل دادن به افکار عمومی است. به واقع می توان گفت که امپریالیسم فرهنگی، خواستار ایجاد بحران هویتی و پوچی در میان جوامع اسلامی - انسانی است تا از این طریق بتواند در خلاء ایجادشده در سطح افکار عمومی جامعه بخصوص جوانان، هویت مورد نظر خود را جایگزین هویت اصلی جوامع کند؛ مانند آن چه از ترویج فرهنگ مصرف گرایی و آزادی مطلق زنان در غرب و برخی جوامع اسلامی به عنوان اهرم های پیشرفت در راستای تأمین منافع اقتصادی بنگاه های بزرگ غربی با یک نگاه ابزارگونه به جنس زن و جامعه انسانی، شاهد هستیم. همچنین باید گفت که امپریالیسم فرهنگی، به ترویج شبهات و تخریب باورها و اعتقادات که پشتوانه مقاومت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در برابر زیاده خواهی های سلطه گران است و در زمینه سیاسی، به ایجاد اختلاف های داخلی، غفلت و سرگرم کردن آحاد مردم برای پرهیز از حق طلبی و مبارزه با استکبار و نیز استفاده از ترفند های دروغ، فریب، تحریف و سانسور واقعیت ها برای انحراف افکار عمومی می پردازد که هوشیاری در برابر این توطئه خطرناک، ضرورت دارد.
چه باید کرد؟
اکنون پرسش این است که در برابر این موج عظیم و تلاش غرب برای حاکم شدن بر افکار و فرهنگ جوامع با سلاح فضای مجازی، چه باید کرد؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید به این نکته اشاره شود که امروزه در بسیاری از کشورها به ویژه همان کشورهای غربی، قوانین محکمی در برابر نفوذ فضای مجازی، وضع می کنند. برای نمونه، باید به کشور فرانسه اشاره کرد که با تعصب شدید نسبت به هویت فرهنگی خود، همواره با تلاش هابرای تضعیف ویژگی های فرهنگی اش در کنار گسترش فزاینده فرهنگ آمریکایی و زبان انگلیسی به مبارزه پرداخته است. فرانسه، گسترش فرهنگ آمریکایی را نماد امپریالیسم و اینترنت را آخرین و زیانبارترین شکل امپریالیسم فرهنگی آمریکامدار می داند و به طور معمول، آن را با واژه هایی چون بی فایده، پیچیده و ابزار دیگر امپریالیسم فرهنگی آمریکا توصیف می کند. از نگاه برخی توده ها، حفظ هویت فرهنگی ملی مهم ترین انگیزه کنترل و اداره محتوای اینترنت است. سلاح ترجیحی فرانسه علیه امپریالیسم فرهنگی، وضع تعرفه ورود محصولات فرهنگی غیراروپایی(بخوانید آمریکایی) است. درضمن قوانینی نیز برای حمایت از جایگاه زبان فرانسه در چند سال اخیر وضع شده؛ زیرا حفظ خلوص و یکپارچگی زبان فرانسوی، عنصری اساسی در حفظ هویت فرهنگی فرانسه به شمار می آید. در بحث نظارتی نیز، کشور فرانسه با تصویب قانون LSQ در سال 2001، کلیه ISP های این کشور را موظف کرد تا فعالیت های اینترنتی و پیام های پست الکترونیک مشتریان خود را حداقل به مدت یک سال، ذخیره و نگهداری کنند. این قانون همچنین به قضات و پلیس این کشور اجازه می داد تا در پیام های شخصی کاربران به منظور کشف یا اثبات جرم، به تفحص بپردازند. در کشور چین که مقام اول جهان را از نظر تعداد کاربران اینترنت داراست، نظارت گسترده ای بر محتوای اطلاعات سیاسی صورت می گیرد و کنترل جدی بر اندیشه های متضاد با حکومت کمونیستی چین در وب حاکم است و به این منظور «پلیس اینترنت» در این کشور شکل گرفته است.
در خود آمریکا محدودسازی دسترسی کاربران به محتوای اینترنت از نظام قانونی ویژه ای برخوردار است ولی به روش های کاملاً حرفه ای و نامحسوس صورت می گیرد و از دسترسی اقشار مختلف جامعه به برخی تارنماهای خاص جلوگیری می شود. در این میان، سیاست های کلان ایالات متحده در عرصه بین المللی نیز تاثیرگذار است.
در آغاز دوران رشد چشمگیر اینترنت در دهه90 و افزایش تصاعدی محتوا در آن، والدین آمریکایی تحت تاثیر چند مورد منتشرشده از اینترنت در رسانه های بزرگ، از دسترسی فرزندانشان به اینترنت به هراس افتادند و فشاری را آغاز کردند که به تصویب «قانون نزاکت ارتباطات» در کنگره آمریکا انجامید. این قانون، فیلتر و مسدود ساختن محتویات «غیر اخلاقی» را مجاز دانسته است. به دنبال تصویب این قانون، شرکت های سازنده نرم افزارهای امنیتی برای رایانه ها و شبکه ها، برنامه های فیلترینگی را عرضه کردند که یا در مبدأ خدمات اینترنتی یعنی شرکت های «رسا» ISP و یا به صورت مجزا توسط شرکت ها یا کاربران عادی بر روی رایانه ها نصب می شوند.
در ایتالیا نیز کنترل و محدودیت محتوای اینترنت بسیار رایج است. این محدودسازی از دسترسی عموم مردم به محتوای تارنماهای خاص و حتی برخی شبکه های تلویزیونی جلوگیری می کند. بر اساس آمارهای «گزارشگران بدون مرز»، با وجودی که ایتالیا پایین ترین رتبه آزادی رسانه ها در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا را دارد و به عنوان کشور «تقریباً آزاد» شناخته می شود، اما قوانین ویژه ای برای کنترل محتوای رسانه ها و اینترنت در ایتالیا به تصویب رسیده است. فیلترینگ اینترنت در آلمان نیز بر اساس قانون فدرال صورت می گیرد و در مواردی خاص، دادگاه های این کشور رای به مسدودشدن برخی تارنماها می دهند. با این حال، آلمان کشوری است که مسدود سازی محتوای سیاسی در آن به وفور دیده می شود. محدودیت اینترنت در استرالیا به طور عمده به طرح های ممنوعیت محتوای مجرمانه اینترنتی برمی گردد و دولت فدرال این کشور به واسطه ارایه دهندگان اینترنت، دسترسی به برخی تارنما ها را محدود می کند. قوانین استرالیا در زمینه سانسور اینترنت با عناوینی چون دیواره آتش بزرگ استرالیا، دیواره آتش ضد خرگوش(برگرفته از نام دیوار ضد خرگوش در این کشور) مطرح شده که می توان گفت مجموعه ای از قوانین ایالتی و فدرال است. در کشور تایلند نیز وضع به همین گونه است. وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تایلند به شکل غیرمستقیم از طریق ارائه درخواست به 54 شرکت ISP این کشور برای مسدود کردن تارنماهای مختلف، سیاست های فیلترینگ خود را اعمال می کند. در میان کشورهای پیشرفته آسیایی هم همین مسأله وجود دارد. برای نمونه، می توان به سنگاپور اشاره کرد که اینترنت ابتدا به عنوان یک پروژه تحقیق و توسعه در دانشگاه ملی سنگاپور به کار گرفته و سپس در 1994 خصوصی شد. دولت سنگاپور برآن شد تا وب سایت هایی را که به سنگاپور وارد می شوند و برخی از آن ها مخالف قانون سنگاپورند، حذف و مجازات هایی را برای مطالب سخیف، نادرست، هرزه نگاری و تهاجم نژادی و مذهبی تعیین نماید. همچنین مقرر شد احزاب سیاسی، گروه های سیاسی غیرحزبی، گروه های دینی و روزنامه های الکترونیکی اقدام به اخذ مجوز نمایند.
پس روشن است که اکثر کشورهای جهان در برابر جنبه منفی فضای مجازی، سرسختی خاصی از خود نشان می دهند. در کشور ما هم باید همین گونه باشد. باید نظارت بر فضای مجازی و محدود ساختن آن بر اساس شاخص های فرهنگی و امنیتی خودمان تعیین و با جدیت اعمال شود. در این باره، تاکید بر هویت اسلامی ملت ما که مشخصه اصلی انقلاب و حکومت ماست، از همه مهم تر است و اعمال این محدودیت ها نباید فدای سودجویی های شخصی و منافع سیاسی برخی گروه ها قرار گیرد. رهبر معظم انقلاب در تبیین اهداف دشمنان در این زمینه به نکات مهمی اشاره می کنند. ایشان با اشاره به این نکته که «تحولات کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی افتاده است و طراح این ها صهیونیست و سرمایه داران بین المللی بوده اند»، به این مسأله می پردازند که هدف آنان این بوده است: «آن وقت اگر اقتضا می کرده است که اخلاق جنسی ملت ها را خراب کنند، راحت می کردند؛ مصرف گرایی را در بین آن ها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام می دادند؛ بی اعتنایی به هویت های ملی و مبانی فرهنگی را در آن ها ترویج کنند، این کار را می کردند. این ها، اهداف کلان آن ها بوده است که تصویر می کردند.» تلاش آنان برای عملی شدن این اهداف نیز، تمسک به ابزارهایی است که امروزه فضای مجازی خوانده می شود: «از آن وقت همیشه لشکری هم از امکانات فرهنگی و رسانه ای و روزنامه های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت این ها بوده است... یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سال هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه های گوناگون -که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیون ها و رادیوها- در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و روراست شده است.» (بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان 85.8.18) از دیدگاه ایشان، امپریالیسم از این ابزار برای سرکوب ملت ها استفاده می کند: «امروز مؤثرترین سلاح بین المللی علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛ سلاح ارتباطات رسانه ای است. امروز این قوی ترینِ سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناک تر است.» (بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور 88.9.4)
منابع و مآخذ
1.داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، نشر مروارید
2.پایگاه اطلاع رسانی علوم ارتباطات ایران
3.نور نیوز
4.باشگاه اندیشه
5.هفته نامه جام هفته
6.ابراهیم متقی، رویارویی غرب معاصر با جهان اسلام
7.عصر سی ان ان و هالیوود، محمدمهدی سمتی
8.عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،
9.آنتونی گیدنز، جامعه شناسی
10.فصلنامه رسانه و خانواده، شماره1
11.آلوین تافلر. موج سوم. ترجمه شهین دخت خوارزمی
12.سایت الف
13.بولتن نیوز