نسخه های کامل و جامعی برای رهروان این راه و سالکان طریق الی الله در سوره های مختلف قرآن آمده است که عمل به هریک از آن ها می تواند انسان را به مقصود برساند.
* * *
1. نسخه سوره فرقان
ازجمله در اواخر سوره فرقان نسخه ای آمده است که طی دوازده مرحله انسان را به مقام عبادالرحمان، یعنی بندگان خاص خداوند می رساند.
نخستین مرحله، مسأله تواضع و فرونهادن ردای کبر و غرور، و تسلیم بودن دربرابر خدا و فروتنی دربرابر خلق است «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الاَرْضِ هَوْنآ».(1)
دومین مرحله، حلم و بردباری دربرابر جاهلان و عدم درگیری با آنان است «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَمآ».(2)
سلامی که نشانه بی اعتنایی و توأم با بزرگواری است نه ناشی از ضعف و ناتوانی. سلامی که بیانگر عدم تمایل به مقابله به مثل درمقابل جاهلان است. سلامی که بیانگر عظمت روحی آن ها و تحمل و حوصله دربرابر مشکلات است.
مرحله سوم، عبادات خالصانه شبانگاهی است، همان گونه که قرآن می گوید: «وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدآ وَقِیَامآ».(3)
آری، در ظلمت شب هنگامی که چشم غافلان در خواب است وجایی برای تظاهر و ریاکاری وجود ندارد از بستر استراحت برمی خیزند و دربرابر پروردگار قیام و در پیشگاهش سجود می کنند. پاسی از شب را به مناجات با محبوب می گذرانند و قلب وروح خود را با یاد و نام او روشن می کنند.
چهارمین مرحله سیر و سلوک آن ها همان مرحله خوف از خداست، خوفی که آن ها را از هرگونه گناه بازمی دارد. آن ها به درگاه او دست برمی دارند و نجات از عذاب دوزخ را در سایه اطاعت و پرهیزکاری از ذات پاکش می طلبند «وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامآ».(4)
این خوف و ترس از خداوند در تمام طول راه همراه آنهاست و آنها را از هرگونه انحراف بازمی دارد.
در پنجمین مرحله سخن از انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان به میان می آید. انفاقی دور از اسراف و تبذیر و خالی از بخل و تنگ نظری «وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامآ».(5)
بی شک بدون پیمودن این مرحله کسی نمی تواند این راه پرفراز و نشیب را طی کند. به همین دلیل بسیاری از عارفان اسلامی تأکید بر این کار دارند در حالی که بعضی دیگر، از آن غافل شده اند و نسخه آن ها خالی از این موضوع مهم است. گذشتن از علاقه به مال دنیا از یک سو وخدمت به خلق و شاد کردن دل های نیازمندان از سوی دیگر، رهروان این راه را کمک فراوان خواهد کرد.
در حالات پیشوایان اسلام نیز بارها خوانده ایم که آن ها شبانه شخصاً بار یتیمان و نیازمندان را بر دوش می کشیدند و به خانه و کاشانه آن ها می رساندند.
ششمین مرحله سیر آن ها مرحله توحید خالص است، توحید خالی از هرگونه شرک و دوگانه پرستی، توحیدی که غیر خدا را از صحنه دل دور سازد و در آسمان فکر و روح، کسی و چیزی جز خدا نباشد «وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللهِ إِلَهآ آخَرَ».(6)
مرحله هفتم، پاکی آن ها از آلودگی به هرگونه حق الناس است، نه خون کسی را می ریزند و نه در ریختن خون کسی شریک و سهیم اند و نه اذیت وآزار آن ها به خلق خدا می رسد و مردم از دست آن ها در آسایش اند. «وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ».(7)
هشتمین مرحله سیر و سلوک آن ها پرهیز از هوی پرستی و آلودگی های جنسی است، همان چیزی که یوسف پیامبر(علیه السلام) را به آن مقام والای الهی رساند؛ در ظاهر، او را از سیاه چال زندان بر تخت حکومت نشاند و در باطن به مقام قرب نبوت رسانید «وَلاَ یَزْنُونَ».(8)
روشن است که مسأله پاکی دامن آن ها از زنا ـ بنابر این که زنا مفهوم عامی داشته باشد و زنای چشم و گوش و لمس را شامل شود و سایر انحرافات جنسی را نیز همراه داشته باشد و حتی همجنس گرایی را که مرحله شدیدتری از زناست، به دلیل آن که حدّش از آن سخت تر و شدیدتر است، در بر گیرد ـ در نسخه سلوک این سالکان ثبت است.
مرحله نهم عبادالله (بندگان خاص خدا) عدم حضور در مجالس گناه است مجالسی که روح انسان را آلوده می کند و او را از خدا دور می سازد ودر مسیر قرب الی الله به او ضربه وارد می کند «وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ».(9)
گرچه «زور» در بعضی از روایات ائمه اهل بیت: تفسیر به مجالس لهو و لعب و غنا شده ولی به یقین از قبیل بیان یک مصداق روشن است و گرنه هرگونه مجلسی که در آن گناه می شود یا غیبت و دروغ و حرف های نادرست و آنچه را که مربوط به دنیاپرستی است شامل می گردد، همه مصداق باطل است و حضور در چنین مجالسی شایسته سالکان راه حق نیست.
آن ها نه تنها در مجالس آلوده به گناه حاضر نمی شوند بلکه هرگاه از کنار چنین مجالسی بگذرند با بی اعتنایی کامل و بزرگوارانه گذر خواهند کرد.
دهمین مرحله، در ادامه این آیات دهمین وصف آن ها را می خوانیم: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامآ».(10)
باتوجه به این که «لغو» مفهوم وسیعی دارد، هر کاری را که هدف عاقلانه ای در آن نباشد و یا هرگونه هوی پرستی و سرگرمی ناسالم در آن باشد، شامل می شود.
در یازدهمین مرحله این گروه از بندگان خاص خدا و سالکان الی الله به مراقبت دائمی آن ها اشاره شده است، می فرماید: (آن ها کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان را به آن ها یادآوری کنند کر و کور روی آن نمی افتند)؛ «وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمّآ وَ عُمْیَانآ».(11)
آن ها دارای گوش های شنوا وچشم های بینا هستند و به پیام های الهی که ازطریق انبیا و اوصیا و یا علمای باتقوای دین می شنوند گوش فرامی دهند و از کنار هر صحنه ای که می گذرند درس های عبرتی را که در آن نهفته است می بینند. آن ها با بصیرت کامل در این راه گام برمی دارند و دائماً مراقب گام های خویش اند که از مسیر دور نشوند.
و سرانجام، دوازدهمین مرحله آن ها به این صورت بیان شده است: (آن ها کسانی هستند که پیوسته از درگاه خدا تقاضا می کنند: خداوندا! همسران و فرزندان ما را کسانی قرار ده که مایه چشم روشنی ما باشند و ما را امام و پیشوای پرهیزکاران قرار ده)؛ «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامآ».(12)
این وصف، وصف بسیار مهمی است و اشاره به این دارد که آن ها نه تنها خودشان در این سیر الی الله گام برمی دارند بلکه همواره در این فکرند که دیگران را هم به این راه دعوت کنند. نخست از خانواده خود یعنی زن و فرزند آغاز می کنند سپس به هدایت و رهبری دیگران می پردازند تا بر تعداد رهروان این راه هرچه بیشتر بیفزایند.
قابل توجه این که در بسیاری از نسخه هایی که عارفان برای سلوک الی الله داده اند این نکته مورد غفلت قرار گرفته و تنها به خودسازی و سلوک شخصی آن ها اشاره شده است، در حالی که قرآن مجید در این برنامه جامع خود، آخرین نکته را همین امر قرار داده است و جالب این که آن را به صورت خواسته و دعای دائمی این سالکان کامل بیان کرده است (توجه داشته باشید که فعل مضارع دلیل بر استمرار است).
و در ادامه این آیات، پاداش این سالکان را که رسیدن به مقصد نهایی است این چنین بیان می کند: «أُوْلَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلاَمآ».(13)
از تکیه کردن بر واژه «غرفه» که به معنای طبقات بالای ساختمان است بدون اشاره به باغ های بهشتی و حوران زیبای آن و جنات تجری من تحته الانهار، چنین استفاده می شود که آن ها به یک مقام فوق العاده معنوی می رسند که این امور در نظر آنان سهل وساده است و تعبیر «یُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَ سَلاَمآ»؛ (آن ها با تحیت و سلام [الهی یا فرشتگان الهی] روبرو می شوند) نیز گواه بر این معناست.
به یقین پیمودن این راه و عبور از این مراحل دوازده گانه انسان را به مقاماتی می رساند که مایه روشنایی چشم قلب انسان و پیشوایی او برای دیگران است. چه دستوری از این بهتر و چه منبعی از این مهم تر و مطمئن تر؟
مرحوم مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم بعد از اشاره به واژه «غرفه» در آیات متعددی از قرآن مجید، می گوید: پرهیزکارانی که از لذات زندگی دنیا پرهیز کردند و آن ها که در راه ایمان و عمل صالح بودند و صبر و استقامت در مسیر حق به خرج دادند غرفه هایی در بهشت و مساکن بسیار عالی و مرتفع دارند که مشرف بر اطراف آن می باشد و آن برترین منازل بهشت و با ارزش ترین مقامات بهشتی است و نتیجه سکنای در آن غرفه ها حصول امنیت و آرامش است که از مهم ترین اسباب زندگی رضایت بخش و سرور دائم است «وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ».(14)
مرحوم علامه طباطبایی نیز در ذیل همین آیات سوره فرقان در تفسیر «المیزان» بعد از آن که «غرفه» را به معنای طبقات بالای بنا ذکر می کند می گوید: این کنایه از درجه عالی بهشت است. یعنی کسانی که دارای این صفات باشند پاداششان درجات رفیعه بهشتی است که در آن جا فرشتگان با آن ها ملاقات می کنند و تحیت ودرود بر آن ها می فرستند و آن ها از هر آنچه انسان از آن می ترسد و خود را برحذر می دارد در امان اند.
2. نسخه سوره مؤمنون
نسخه دیگر، در سوره مؤمنون، آیات 1 تا 11 بیان شده است و سالکان این راه را وارثان بهشت برین که از آن به فردوس یاد کرده و مقامی برتر از آن نیست، و دارای هفت منزل یا هفت صفت معرفی فرموده است.
نخست خشوع و خضوع در نماز است به گونه ای که با تمام وجود به درگاه محبوب حقیقی توجه دارند و دل وجانشان در گرو مناجات و راز و نیاز با اوست.
دیگر این که از هرگونه لغو و بیهودگی و بیهوده گرایی پرهیز می کنند و واجبات مالی را می پردازند و از هرگونه هوس رانی شیطانی و شهوت پرستی دوری می جویند و به امانت (به معنای وسیع کلمه) و عهد و پیمان هایی که با خلق وخالق دارند وفا دارند و نماز را ـ علاوه بر خشوع و خضوع و حضور قلب ـ از هرگونه آسیب (اعم ازریا و سمحه و عُجب و آسیب های دیگر) محافظت می کنند.
و جالب این که تمام این ها جز یک مورد، به صورت اسم فاعل ذکر شده (خاشعون، معرضون، فاعلون، حافظون و راعون) که دلیل بر استمرار و ادامه این راه است یعنی این کارها راه و رسم همیشگی آنهاست نه فقط در زمان خاص، و آن یک مورد که به صورت فعل مضارع «یحافظون» آمده، آن نیز به معنای استمرار راه است زیرا این معنا در فعل مضارع نیز نهفته شده است.
آری، کسانی که در این مسیر، پیوسته این امور هفت گانه را محافظت می کنند وارثان بهشت برین اند و این گونه، سالکان سبیل الی الله و دعوت شدگان به این راه، به بالاترین مقام قرب خدا که از آن تعبیر به «فردوس» شده است راه می یابند.
در همین سوره مؤمنون آیات 57 تا 61 به پیشگامان در این مسیر اشاره کرده و چهار وصف برای آنان ذکر می کند: آن ها کسانی هستند که از خدا (و تخطی از انجام مسئولیت ها) هراسان اند و به آیات پروردگارشان ایمان راسخ دارند. آنهایی که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار نمی دهند و قلبشان به نور توحید کامل روشن است و آنهایی که آنچه در توان دارند در انجام وظیفه بندگی دریغ نمی دارند اما با این حال باز از صحنه قیامت وحساب و کتاب الهی بیم دارند. آری «أُوْلَئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ».(15) آن ها پیشتازان در نیکی ها وسبقت گیرندگان در این سیر و سلوک الی الله هستند.
مرحوم مصطفوی در همان کتاب «التحقیق» بعد از آن که تفسیر ارباب لغت را درباره «فردوس» ذکر می کند می گوید: «وَهَذِهِ الجنه مُتَفَرِّدَةٍ لَیْسَ لَهَا مُعَادِلَ»؛ (این بهشت فردوس بهشتی است که منحصربه فرد است و شبیه و نظیری ندارد).
در سوره معارج آیات 22 تا 35 نیز نسخه ای برای رهروان این راه، همانند نسخه سوره مؤمنون البته با تفاوت مختصری دیده می شود. (16) در پایان این صفات می فرماید: «أُوْلَئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُّکْرَمُونَ» که دلیل روشنی بر والا بودن مقام کسانی است که واجداین اوصاف اندونیزدلیل روشنی برقُرب آن هابه ذات پاک پروردگار.
3. نسخه قرآنی دیگر
نسخه های دیگری که از تلفیق و ضمیمه کردن آیات قرآن به یکدیگر برای سالکان راه خدا به دست می آید بسیار قابل توجه و دارای آثار اطمینان بخشی است. به عنوان نمونه ابتدا آیات مربوط به ذکر و دوام آن را بررسی می کنیم.
در سوره احزاب آیات 41 تا 43 سخن از ذکر کثیر است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً و أَصیلاً هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیکُمْ و مَلائِکَتُهُ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیما»؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید! او کسی است که بر شما درود و رحمت می فرستد، وفرشتگان او [نیز برای شما تقاضای رحمت می کنند] تا شما را از ظلمات [جهل] به سوی نور [ایمان] رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!).
آری! فرستادن درود توسط خداوند و فرشتگانش بر انسان ها تا آن ها را از ظلمات به سوی نور دعوت کند بعد از آیه «ذکر کثیر» نشان می دهد که چنین ذاکرانی مورد عنایت خاص خداوند قرار می گیرند و سرانجام پرده های ظلمت از برابر چشم قلب آن ها کنار رفته و نور حق در آن ظاهر می شود.
در آیه 37 و38 سوره نور سخن از دوام ذکر است، می فرماید: «رِجَالٌ لّاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمآ تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الاْبصَارُ* لِیَجْزِیَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِّنْ فَضْلِهِ وَ اللهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ»؛ (مردانی که نه تجارت ونه معامله ای آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند؛ آن ها از روزی می ترسند که در آن، دل ها وچشم ها زیر و رو می شود [آن ها به سراغ این کارها می روند] تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام داده اند پاداش دهد، واز فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هرکس بخواهد بی حساب روزی می دهد [و از مواهب بی انتهای خویش بهره مند می سازد]).
آری! آن ها که پیوسته به یاد خدا هستند نه تجارت وبیع و نه مقام و مال، نه همسر و فرزند، نه غم و شادی آن ها را از ذکر خدا بازنمی دارد؛ همواره به یاد او هستند، از او می گویند و با آن سرخوش اند و به همین دلیل سزاوار است مشمول رزق بی حساب شوند و شک نیست که رزق بی حساب، نیل به عرفان الهی را درحد اعلی شامل می شود.
و در آیه 36 زخرف می خوانیم: (هرکس از ذکر و یاد خدا روی گردان شود شیطانی همنشین او می شود و پیوسته او را وسوسه می کند)؛ «وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ».
و در تأیید این آیه، آیه 28 سوره کهف است که می فرماید: «وَلا تَعْدُ عَیناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»؛ (و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان ها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است).
که مضمونش این است: کسانی که از ذکر خدا غافل شوند پیرو هوای نفس خواهند شد و کارهای آن ها خارج از حد معقول است.
نقطه مقابل این افراد کسانی هستند که پیوسته ذکر خدا می کنند و شیطان را به آن ها راهی نیست.
در آیه 28 سوره رعد باز هم تعبیر پرمعنای دیگری درباره ذکر الله آمده است؛ می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (آن ها کسانی هستند که ایمان آورده اند، و دل هایشان به یاد خدا مطمئن [و آرام] است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد!).
و هنگامی که در سایه ذکر الله صاحب نفس مطمئنه شدند مخاطب به خطاب «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی اِلَی رَبِّکِ رَاضِیةً مَّرْضِیةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی و ادْخُلِی جَنَّتِی» که در سوره فجر آیه 27 تا 30 آمده است می شوند و به دنبال آن سه موهبت بزرگ به آن ها می رسد: نخست رضایت طرفینی خلق و خالق به گونه ای که هم خدا از آن ها راضی است وهم آن ها از پاداش های فراوان الهی راضی اند «رَاضِیةً مَّرْضِیةً». دوم ورود در زمره بندگان خاص خداست «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی» وسرانجام، ورود در بهشت خاصی است که خداوند از آن به «جَنَّتِی»؛ (بهشت من) یاد کرده است. توجه داشته باشید که در تمام قرآن جز در این جا درمورد بهشت واژه «جنتی» به کار نرفته است.
آیا «ارْجِعِی اِلَی رَبِّکِ»؛ (به سوی پروردگارت بازگرد) خطابی است مربوط به عالم قیامت یا لحظه ای که مرغ روح انسان از قفس تن پرواز می کند و یا حتی دنیا را نیز شامل می شود؟ هرچه باشد نشانه روشنی است درباره این که صاحبان نفس مطمئنه به مقامات والا و قرب الهی می رسند.
قابل توجه این که در چند جای قرآن شهودهای حسی برای فراهم شدن اطمینان درون صورت گرفته است.
نخست در داستان ابراهیم(علیه السلام) است که وقتی از خداوند تقاضا کرد صحنه معاد را در همین دنیا ببیند، مأمور ذبح چهار مرغ شد و اجزا و گوشت های آن ها را با هم مخلوط کرد و سپس تقسیم نمود و بر کوه های متعددی در اطراف نهاد و بعد آن ها را فراخواند و همگی به حال حیات بازگشتند و صحنه معاد در این شهود حسی دربرابر چشم ابراهیم(علیه السلام) ظاهر شد و مایه اطمینان خاطر او گشت، زیرا قبلاً به او گفته شده بود: «أَوَلَمْ تُؤْمِنْ»؛ (آیا ایمان به زنده شدن پس از مرگ نیاورده ای؟)، (گفت: آورده ام ولی می خواهم قلبم مطمئن شود)؛ «قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی».(17)
شهود حسی دیگر، درمورد حواریون (اصحاب خاص حضرت مسیح(علیه السلام)) واقع شد که از او تقاضا کردند غذای خاصی از آسمان برای آن ها نازل شود تا از آن تناول کنند و اطمینان کامل به قدرت خداوند ونبوت حضرت مسیح(علیه السلام) پیدا کنند. «قَالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْهَا وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَ نَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشَّاهِدِینَ»(18)؛ (گفتند: ما می خواهیم از آن مائده آسمانی بخوریم و قلوب ما مطمئن شود و بدانیم که تو به ما راست گفته ای و گواه بر آن باشیم [و دیگران را به آیین تو دعوت کنیم]).
در جنگ بدر نیز هنگامی که فرشتگان نامرئی پروردگار به یاری مسلمانان شتافتند و آثار محسوس آن در شکست دشمن نمایان شد خداوند این آیه را نازل فرمود: «اِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ * وَما جَعَلَهُ اللَّهُ اِلاَّ بُشْری وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَمَا النَّصْرُ اِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»(19)؛ (به خاطر بیاورید هنگامی را که از پروردگارتان کمک می خواستید و او خواسته شما را پذیرفت و گفت: من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سرهم فرود می آیند یاری می کنم ولی خداوند این ها را تنها برای شادی واطمینان قلب شما قرار داد و گرنه پیروزی جز از طرف خدا نیست، خداوند توانا و حکیم است).
از مجموع این آیات به خوبی استفاده می شود که گاه خداوند صحنه های شهود حسی را برای اطمینان خاطر و یا شهود باطنی ومعنوی فراهم می سازد.
قرآن بشارت دیگری به صاحبان نفس مطمئنه می دهد و آن این که شیطان هرگز نمی تواند در آن ها نفوذ کند زیرا صاحبان نفس مطمئنه در زمره «عبادی» در آیه 29 سوره فجر وارد شده اند و قرآن مجید ازسوی پروردگار به آن ها وعده می دهد: «اِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطانٌ وَکَفَی بِرَبِّکَ وَکیلاً»(20)؛ ([اما بدان] تو هرگز سلطه ای بر بندگان من، نخواهی یافت. همین قدر کافی است که پروردگار تو حامی ونگهدار آن ها باشد).
و این بعد از آن است که شیطان طبق آیه دیگری تهدید می کند که من همه را اغوا خواهم کرد: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لاُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعین». (21)
4. نسخه سوره توبه
ازجمله آیاتی که به رهروان این راه و سالکان این طریق بشارت می دهد که در پرتو یک نسخه قرآنی به مقامات عظیم می رسند آیه 71 و72 سوره توبه است: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَیُطیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ سَیرْحَمُهُمُ اللَّهُ اِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ * وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدینَ فیها وَمَساکِنَ طَیبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»؛ (مردان و زنان باایمان، ولی [و یار ویاور] یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را برپا می دارند؛ و زکات را می پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می کنند؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد؛ خداوند توانا وحکیم است! خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ هایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکن های پاکیزه ای در بهشت های جاودان [نصیب آن ها ساخته است]؛ و [خشنودی و] رضای خدا [از همه اینها] برتر است؛ و پیروزی بزرگ، همین است!).
مسیر آن ها در ابتدا از ولایت و اخوت ونظارت عمومی بر یکدیگر می گذرد سپس امر به معروف و نهی از منکر و اقامه صلات و ادای زکات و اطاعت از خدا ورسول را ذکر می کند و سپس به رضوان الله که مقام بسیار و الا و فوز عظیم است بشارت می دهد.
هیچ کس نمی تواند آن لذت معنوی واحساس روحانی را که به رهروان این راه به دلیل خشنودی و رضای خدا دست می دهد توصیف کند وبه گفته بعضی از مفسران (با الهام از آیه فوق که می گوید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ») حتی گوشه ای از این لذت روحانی از تمام بهشت و نعمت هایش برتر و بالاتر است.
و عجب این که در غالب یا همه نسخه هایی که عرفای اسلامی به سالکان راه می دهند مسأله امر به معروف و نهی از منکر و ولایت و نظارت عمومی بر یکدیگر مطرح نیست، گویی تنها به هدایت خویش می پردازند و فارغ از هدایت دیگران اند.
5. نسخه ای دیگر از سوره توبه
شبیه دو آیه مذکور، دو آیه دیگر از همین سوره است (آیات 111 و 112) که درباره مؤمنان راستین می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقّاً فِی التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ و الْقُرْآنِ و مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایعْتُمْ بِهِ وَذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»؛ (خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده، که [دربرابرش] بهشت برای آنان باشد؛ [این گونه که:] در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ وچه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!).
آن ها کسانی هستند که برای به دست آوردن رضای پروردگار و دستیابی به مقام والای فوز عظیم وارد معامله با خدا می شوند و جان و مال خود را دربرابر بهشت برین به خدا می فروشند و اسناد محکمی از سه کتاب آسمانی برای آن می آورند وپس از پایان این معامله روحانی خداوند به آن ها تبریک می گوید و بشارت می دهد.
سپس در آیه بعد صفات نه گانه ای برای این سوداگران روحانی بیان کرده، می فرماید: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الاْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنین»؛ (توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاس گویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر، و حافظان حدود [و مرزهای] الهی، [مؤمنان حقیقی اند]؛ و بشارت ده به [این چنین] مؤمنان!).
به یقین آن ها که این صفات نه گانه معنوی را دارند صاحبان فوز عظیم اند.
درواقع این نسخه روشن دیگری از نسخه های قرآنی است که برای سالکان طریق و آن ها که در بند سیر و سلوک الی الله اند بیان شده است.
«فوز» در اصل به معنای نجات از هلاکت ورسیدن به محبوب است و مطابق آنچه راغب در مفردات می گوید به معنای پیروزی توأم با سلامت است.
در آیه 100 همین سوره (سوره توبه) فوز عظیم وخشنودی خدا را درباره پیشگامان در اسلام بیان کرده که علی رغم مشکلات عظیمی که دشمنان ایجاد کرده بودند به حمایت پیغمبر(صل الله علیه و آله) برخاستند و انواع مکاره و ناملایمات را تحمل کردند، می فرماید: «وَالسَّابِقُونَ الاْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاْنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الاْنهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»؛ (پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آن ها پیروی کردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها[نیز] از او خشنود شدند؛ و باغ هایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!).
منبع
قرآن کریم.
پی نوشت
(1). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 63.
(2). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 63.
(3). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 64.
(4). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 65.
(5). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 67.
(6). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 68.
(7). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 68.
(8). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 68.
(9). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 72.
(10). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 72.
(11). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 73.
(12). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 74.
(13). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 75.
(14). قرآن کریم، سوره سبأ، آیه 37.
(15). قرآن کریم، سوره مؤمنون، آیه 61.
(16). هرگاه آیاتی که با «الذین» در این مورد آغاز شده صفات مؤمنان باشد (به قرینه آنچه در سوره مؤمنون آمده است) صفاتی خواهند بود هم ردیف نماز که در «الا المصلین» آمده و درواقع هرکدام استثناء جدیدی محسوب می شود گویی «الا» بر سر همه آنها آمده است و اگر همه این ها صفات نمازگزاران باشد تنها یک استثناء در آیات شریفه آمده و بقیه آیاتی که با «الذین» در اینجا آغاز شده جزء صفات نمازگزاران واقعی محسوب می شود ولی در هر حال تفاوتی در آنچه ما در پی آن هستیم حاصل نخواهد شد.
(17). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 260.
(18). قرآن کریم، سوره مائده، آیه 113.
(19). قرآن کریم، سوره انفال، آیات 9 و10.
(20). قرآن کریم، سوره اسراء، آیه 65.