در برخی از منابع چنین نقل شده است، علی اکبر(ع) پس از مدتی جنگیدن پیش پدر خود امام حسین(ع) آمد و گفت: «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیل»؛ پدرم! شدّت تشنگى جانم را به لب رسانده، و سنگینى تجهیزات جنگی، مرا به زحمت انداخته، آیا این امکان وجود دارد که به آبی دسترسی پیدا کنم؟!
در ارتباط با این نقل تاریخی، این پرسش وجود دارد که علی اکبر(ع) می دانست که در خیمه گاه آب نیست و زنان و کودکان از تشنگی رنگشان زرد شده است، پس چرا از پدر بزرگوارشان تقاضای آب کرد؟!
درباره علت این تقاضا دیدگاه هایی بیان شده است؛ مانند این که گفته اند:
1. با این سخن، علی اکبر(ع) با توجه به علاقه شدیدی که به پدرش داشت، می خواست با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد؛ لذا وقتی حضرت علی اکبر به خیمه ها می آید و از خستگی و تشنگی گلایه می کند گویا امام حسین(ع) منظور علی اکبر را می فهمد و می داند که علی اکبر می خواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند؛ از این رو امام حسین(ع) گریست و فرمود: «وا غوثاه! پسر جان! اندکى بجنگ و به همین زودى جدّت محمد را دیدار کنى و از جام لبالب او بنوشى و هرگز تشنه نشوى». پس آب خواستن نیز اگر بهانه مراجعت به خیمه ها باشد تا پدر را دوباره ببیند دارای ایراد شرعی و عقلی نیست.
2. شاید معنایش آن باشد که از پدرشان اجازه بخواهد تا برای نوشیدن و آوردن آب به سمت فرات برود.
3. این احتمال هم وجود داشت که در گیر و داری که ایشان مشغول نبرد بودند، افرادی مقدار اندکی آب به خیمه ها رسانده باشند و ایشان فقط پرسشی را مطرح کردند که آیا چنین اتفاقی رخ داده است؟
4. این عبارت تنها دردلی نزد پدر بود که خیلی تشنه ام.
منبع : اسلام کوئست