به گزارش خبرنگار مهر، «شعر هیئت»، اگر چه هنوز به گونهای ادبی در دوران معاصر تبدیل نشده، اما میزان فراگیری و تاثیرگذاری آن به حدی رسیده است که در محافل ادبی به طور جدی مورد بررسی و نقد قرار بگیرد؛ بررسی و نقدی درونی که بتواند پلههای رشد آن را فراهم کند. این جریان شعری که به صورت خودجوش در بین شاعران مذهبی دهههای اخیر پدید آمده، نسبتی تنگاتنگ با مراسم و هیئتهای مذهبی پیدا کرده و از آنجا که خروجی شعری این جریان در این مراسم مورد استفاده قرار میگیرد، شکلی کاملاً کاربردی و تاثیرگذار و البته در مواقعی «مصرفی» پیدا کرده است. اقتضائات این نوع شعر را با «عباس احمدی»، شاعر و پژوهشگر حوزه شعر به بحث گذاشتهایم. عباس احمدی دارای مدرک دکترای ادبیات است و در کنار کار پژوهشی در حوزه شعر، جزو شاعران جوان و فعال حوزههای مختلف سرایش اعم از سرایش شعر آئینی، شعر اجتماعی و شعر طنز است.
آقای احمدی، به نظر میرسد شعر عاشورایی در هیئتهای مذهبی اقتضائات تازهای پیدا کردهاند. ما در قالب مراسم عزاداری برای حضرت سیدالشهدا (ع) در یک فضای سیال و مبتنی بر سرعت و هیجان قرار گرفتهایم که کوتاهسرایی با حداکثر تاثیرگذاری محوریت یافته و در این فضا مثلاً غزلمرثیه در نسبت با باقی قالبها اهمیت چشمگیری پیدا کرده است. از نظر محتوایی هم عموماً ما شاهد نوعی رکگویی و بیپردهگویی مضامین مقاتل هستیم تا در مدت کوتاهی اوج مصیبت و روضه به مخاطب انتقال پیدا کند. تحلیل شما از این اقتضائات چیست و این شرایط چه تغییراتی در شعر عاشورایی امروز داشته است؟
من البته خیلی موافق نیستم که در حوزه شعر عاشورایی کوتاهسرایی محوریت پیدا کرده است. وقتی دهههای اخیر را مشاهده میکنیم میبینیم بر مبنای آمار در 2 دهه اخیر ما به اندازه کل تاریخ ادبیات فارسی، شعر آئینی خلق کردهایم که شعر عاشورایی هم بخش مهمی از این میزان اشعار را به خود اختصاص میدهد.
منظورم از کوتاهسرایی بیشتر روآوری شاعران به قالبهای کوتاهی بود که با آنها بتوانند اوج مصیبت را در مدت کمی به مخاطبان انتقال دهند!
از همین منظر هم شاید این حرف چندان درست نباشد؛ شما ببینید امروز قالب «بحر طویل» که در قدیم در حوزههای طنز استفاده میشد و قالب بسیار بلندی هم هست، در اشعار عاشورایی و آئینی و هیاتی مورد استفاده قرار میگیرد، شاعران زیادی هستند که در این قالب مرثیه میگویند و این اشعار وارد فضای هیاتها شدهاند و مداحان هم از آنها استفاده میکنند. این قالب یکی از قالبهای بلند شعر ما است.
یا مثلا قالبی مانند «مربع ترکیب» که انصافا قالب فراموش شدهای بود، دوباره وارد حوزه شعرهای آئینی و عاشورایی شد. این قالب هم قابل بلندی است و معمولا بندهای متعددی دارد. علت استفاده از این قالب هم به نظر من بیشتر به خاطر آن ضربهزنندگی مصراع آخرش است که برای انتقال مصیبت یا مرثیه کاربرد دارد.
همچنین انواع مسمطها، اعم از مخمس و مسدس و... امروز نزد شاعران محوریت پیدا کرده و دلیلش هم این است که حالت روایی دارند و هم در فضای شعرهای مولودی و هم در مرثیه زیاد استفاده شده است.
به نظر من مهمترین تحولی که در شعر عاشورایی یا هیاتی امروز رخ داده در حوزه زبان شعر است. شاعران شعر هیاتی، زبان شعر را خیلی امروزی کردند و این البته اتفاق خوبی است. مداحان آن اوایل تا حدود یک دهه پیش مقاومت میکردند و کمتر از شعرهایی که زبان امروزی دارند، استفاده میکردند، ولی الان خوشبختانه به این زبان امروزی روی آوردهاند و آن را پذیرفته و استفاده میکنند.
اما نکته این است که بعضا در این امروزی کردن بیان و زبان، گاهی شاعران از آن طرف بام افتادند. یعنی مثلا در قالبهایی که حالت محاورهای پیدا میکند چیزی شبیه ترانه میشود و حتی شاید نزدیک به زبان کوچه و بازاری شود و این خوب نیست. یکی از آسیبهای شعر هیات میتواند این مسئله باشد.
عامل این مسئله از نظر شما چیست؟
به نظر من عاملش این است که پرگویی شاعران هیاتی که مقداری از آن اجباری است، آنها را در شرایطی قرار میدهد که کمتر میتوانند به زبان شعری توجه کنند. چون به دلیل اجباری است که از سوی مداحان اعمال میشود و مثلاً میگویند این سبک را میخواهیم برای ده شب اجرا و تکرار کنیم و از هر کدام هم باید حداقل سه بند داشته باشیم و... شاعر مجبور میشود زبان و فرم و زیبایی و هنر را فدای سرعت بکند و به این شرایط برسیم.
یک نکته مهم هم در این میانه آن است که خود مداحان گاهی اصرار دارند که صنایع بدیعی و بلاغی و پیچیدگی و ایهام و... که جزو ذات شعر است، در اینگونه اشعار استفاده نشود تا مخاطب سریع بتواند مطلب را بگیرد و اصطلاحا آن «داد» را بزند و گریه کند. یعنی به طور کلی مداحان خیلی خوششان نمیآید که این صنایع و ارایهها در شعرهایشان باشد و درک شعر را دشوار کند. به نظر من یکی از مشکلاتی که در شعر هیات وجود دارد این است.
در این شرایط گویی ما با یک تفکیک عجیب در حوزه شعر آئینی مواجه میشویم؛ بخشی از شعرهای آئینی کاربردی هستند، یعنی در هیاتها خوانده میشوند و مورد استفاده مداحان قرار میگیرند، ولی برخی از اشعار عاشورایی و آئینی که اتفاقا ممکن است اشعار بسیار خوبی باشند فقط در کتابها میمانند و خوانده نمیشوند! از این جهت گویی شاعران هم به دو دسته تقسیم میشوند، دسته اول که برای مجالس اهل بیت شعر میگویند و مداحان با آنها ارتباط تنگاتنگ دارند، ولی دسته دوم شاعرانی هستند که از فضای کارکردی شعر عاشورایی در هیات دور میمانند. در حالی که در قدیم و نزد قدما چنین تفکیکی وجود نداشته و همه شاعران که شعر آئینی میسرودند احتمالا به طور یکسان در مجالس روضه و مرثیه سهیم بودند. تحلیل شما در خصوص این تمایز چیست؟
البته در این خصوص بر مبنای کلیت تاریخ ادبیات فارسی نمیشود داوری و قضاوت کرد. به عبارتی همه تاریخ ادبیات فارسی را نمیتوان ملاک قرار داد؛ چون کلیت سرزمین ایران در اختیار اهل تسنن بوده. یعنی ما تا قبل از دوران صفویه اقبال ویژهای به شعر شیعی و آئینی نداشتیم و آن تاریخ را نمیتوان با وضعیت امروز مقایسه کرد. یعنی نمیتوانیم بگوییم چرا شاعران در آن دوران به این حجم از روضه و مقتل که امروز در اشعار شاعران ما وجود دارد، نپرداختهاند. خود این یکی از اقتضائات شعر هیات در دوران کنونی است.
درست است، اما مثلا اگر همین دوران قاجار و پهلوی را در نظر بگیرید و شاعرانی مانند مرحوم عمان سامانی و مرحوم کمپانی و مرحوم نیز تبریزی و ... را در نظر بگیریم، میبینیم اینطور جزئی و ملموس شعر در خدمت مقتل و روضه نبوده تا توجه مداحان را جلب کند و آنها این اشعار را در مجالسشان بخوانند. در حقیقت به نظر میرسد که مداح به شعر رجوع میکرده و بر مبنای محتوای شعرها مجالس را اداره میکرده است. البته همین شاعران هم روضههای باز را به فراخور موضوع در اشعارشان آوردهاند ولی اینطور که امروز میبینیم با ذکر جزئیاتی مصیبتبار از بلاهایی که مثلا دشمنان نسبت به حضرات اهل بیت (ع) روا داشتهاند، نبوده است!
بله نبوده و ما چنین ذکر مصیبتهای مکشوفی را نداشتهایم. مسئلهای که وجود دارد این است که آن شاعران و قدما به شعریت اثر خیلی توجه داشتهاند؛ به همین دلیل هم قدما اجازه ورود هر کلمه و واژهای را به شعر نمیدادند. از طرف دیگر آن صنایع بدیعی و بلاغی، مثلا ایهامی که عرض کردم، عنصر بسیار حیاتی در شعر بوده است؛ به همین دلایل آنها عموما در پرده سخن میگفتند و این را ما هم در چهرههایی که شما نام بدید میبینیم، هم در شاعرانی مانند هلالی جغتایی یا خود محتشم کاشانی که یک نمونه اعلا برای شعر عاشورایی است.
همچنین در کنار مراقبت در زمینه لفظ، این شاعران مراقبت داشتند که هر رویداد ی به هر شکلی در شعر ذکر نشود و به نوعی میشود گفت که وجاهت اثر شعری را حفظ میکردند. اما الان متاسفانه یک مقداری سطحینگری وارد شده و ما عملا نظم میگوییم، نه شعر. یعنی عملا مقتل را برمیداریم منظوم میکنیم. وزن و قافیه را وارد میکنیم و همان مقتل را به صورت موزون و منظوم و دارای موسیقی ارائه میدهیم. چون موسیقی برای شنونده مهم است و بر مخاطب تاثیر میگذارد. مثلا بلاتشبیه در استادیوم هم شما میبینید وقتی مردم شعار میدهند، شعارشان منظوم است، چون اگر منظوم نباشد، کسی جواب شعار را نمیدهد. مردم ایران کلا به موسیقی و وزن تمایل دارند و در چنین فضایی شعرهای امروزی که عموما در هیاتها خوانده میشود تبدیل به مقتل منظوم شده و رکگویی و بیپردهگویی و مستقیمگویی که به نظر من زیاد جالب نیست در آن زیاد شده است. اما باز تاکید میکنم که این چیزی است که مداحها میخواهند و به نوعی کار را راه میاندازد.
امکان دارد این مسئله در درازمدت با فراگیریاش تاثیراتی بر کلیت شعر فارسی بگذارد که عناصر مهمی از شعر پارسی را که در طول تاریخ ثابت مانده بود، دچار تغییر کند؟
شما ببینید امروز قالبهای جدیدی باب شده مثل قالب «غزال» که البته به معنای دقیق کلمه قالب نیست، بلکه همان مستزاد است که برعکسش کردهاند و دوستان خود ما مثل آقای مهدی رحیمی و دیگران این را مورد استفاده قرار دادهاند. حرفم این است که این دقیقا به همین منظور ساخته شده که آنچه مد نظر مداح است را عملی کند. در مستزاد، مصراع اول بلند است و مصراع بعدی کوتاه است و ضربه نهایی در همین مصراع دوم زده میشود. ولی در غزال نه، هدف این است آن ضربه را همان اول وارد کنند. یعنی حتی مداح حاضر نیست یک مقدمهای بچیند و آرامشی ایجاد کند و بعد ضربه نهایی را بزند، بلکه میخواهد همان اول ضربه را بزند و به همین خاطر آن مصراع کوتاه در به ابتدای بیت منتقل شده است. مسئله همان ضربه زدن است.
این در حالی است که میبینیم در هیاتهای قدیم حتی شعرهای حافظ و عطار و دیگر قدما را میخواندند، ولی امروز دیگر این نوع شعرها استفاده نمیشود. به نظر من مخاطب نسبت به گذشته سطحی شده که البته رسانه هم تاثیرات زیادی در این خصوص داشته است. مثلا شما ببینید امروز صدا و سیما چقدر به شعر میپردازد؟ یا مثلا ببینید مردم ایران دیگر چقدر شعر از بر هستند؟! در حالی که قدمای ما کلی شعر حفظ بودند. واقعا من به شخصه معتقدم که سواد شعری جامعه پایین آمده و ذائقه مخاطبان شعر تضعیف شده است.
یکی از اقتضائات این روند میتواند این باشد که دیگر فرصت آن پیش نیاید که دغدغهها و مضامین اخلاقی و سیاسی و حماسی و غیره در شعر عاشورایی مورد پرداخت قرار بگیرد؛ البته شاعران زیادی هستند که معتقدند وظیفه شعر این نیست که چنین کاری کند، وظیفه خطیب یا منبر است که اینها را تبیین کند؛ مثلا گفته میشود که کار شعر القای احساس و عاطفه است و در ذکر مصائب اهل بیت (ع) از این عنصر استفاده میکند!
نظر من که با این دوستان کاملا مخالف است؛ الان خود حضرت آقا دو سه سال پیش میگفتند بیایید شعرهای توحیدی بگویید. مثلاً ناصر خسرو اکثر قریب به اتفاق شعرهایش حکمی است، یا خود سنایی و اکثر شاعران بزرگ ما؛ پس شعر وظیفه تبیینی هم داشته و دارد. اتفاقا این جزو ذات شعر متعهد است که معرفتافزایی کند. اما این را باید در یک ظرف زیبا و در قالبی ظریف از صنایع بلاغی و بدیعی خوب ارائه بدهد و اثر هنری باشد. احساس هم یکی از جنبههای شعر است، نه همه ماهیت شعر. شعر صرفا احساس نیست.
بنابراین قطعا جای بیان این معارف در شعر هم هست و حتی وقتی خود خطبا و منبریها که شما مثال زدید وقتی میخواهند معنایی را القا کنند، برای القای مطلب از شعر استفاده میکنند. خیلی از آنها هم که از شعر استفاده نمیکنند، دلیلش این است که شعر بلد نیستند و اگر بلد باشند حتما از شعر استفاده میکنند، و وقتی استفاده میکنند خیلی هم تاثیرگذار است؛ اینها نشان میدهد که شعر هم میتواند وظیفه القای مطالب و حقایق را داشته باشد و باید هم این کار را انجام دهد.