ذات اقدس الهی به ما فرمود خودتان را از آتش حفظ کنید آتشی که موادّ اصلی سوخت و سوز آن، خود انسان است آن آتش گیره و آتش زنه آن، خود انسان است کسانی هم که در این کوره انداخته می شوند هم خود انسان ها هستند؛ یعنی اضلاع سه گانه این مثلث را خود انسان تشکیل می دهد. فرمود از چنین آتشی خودتان را حفظ کنید ﴿قُوا أَنفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَاراً﴾ که ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[1] راه حفظش هم ایمان است الآن ما باید درباره این دو مطلب بحث کنیم که چطور اضلاع سه گانه این مثلث همه شان انسان اند و اینکه ایمان یعنی چه آیا ایمان یعنی اعتقاد به اصول دین و عمل به فروع دین؟ این با کدام لغت سازگار است این با ثلاثی مجرّد سازگار است با ثلاثی مزید سازگار است؟ ﴿آمَن﴾[2] یعنی «اعتقد بالاصول و عمل بالفروع» یا این لازمِ معناست نه حقیقت معنای ایمان و ایمان چیز دیگری است؟ اضلاع سه گانه مثلث به این شرح است: این کوره هایی که هست که یا کوره ذوب آهن است یا فولاد است یا هر چه هست اینها سه ضلع دارند: یک ضلع موادّ اصلی سوخت و سوز است حالا یا گازوئیل است یا زغال سنگ است یا سابق هیزم بود این موادّ اصلی سوخت و سوز است این مواد را که در این کوره ریختند یک آتش زنه، آتش گیره ای را حالا یا موادّ منفجره است هر چه هست به این مواد می زنند اینها را مشتعل می کنند بعد آن فولاد را آن موادّ خام را یا هر چه هست در این کوره می ریزند این را آب می کنند این کارِ سه ضلعی یک کوره است. جهنم که یک کوره سوخت و سوزی است هیزم و موادّ سوخت و سوزش مثل زغال سنگ و اینهاست یا هیزمش خود انسان است؟ فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[3] هیزم جهنم، افراد ظالم اند ما حالا از جنگل هیزم بیاوریم این طور نیست حطب یعنی هیزم؛ ظالمان جامعه، هیزم جهنم اند ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قَسط یعنی جور و ظلم، در قبال قِسط است که به معنی ملازم با عدل است؛ قاسطین که همراه با ناکثین و مارقین در صدر اسلام مطرح بودند هم از همین قبیل اند. فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسطان و ظالمان جامعه، هیزم جهنم اند. این هیزم که در این کوره قرار گرفت آتش زنه ای، آتش گیره ای لازم است که این هیزم را بگیراند و مشتعل کند از آن به وقود یاد می شود که یعنی «ما توقد به النار»؛ فرمود: ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ یا حالا آن سنگ هایی که با آن بت را تراشیدید و مانند آن یا انسان هایی هستند که جامعه را به آتش می کشند همان طوری که سوخت و سوز جامعه به وسیله عده ای بود در دوزخ هم سوخت و سوز دیگران به وسیله آنهاست. بعد این وقود را چه در آیه ﴿قُوا أَنفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ چه در آیات دیگر نمونه اش را ذکر کرده فرمود اینها وقود نارند آن گاه در آیه بعد فرمود: ﴿کدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾[4] آن که فرعون منش است و فرعون هر عصر است او وسیله سوخت و سوز دیگران است پس در جهنم هیزمی از جنگل نیست خود افراد ظالم اند که گُر می گیرند وقود یعنی «ما توقد به النار» آن ائمه کفرند سران استکبارند فرمود: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکفْرِ إِنَّهُمْ لاَأَیمَانَ لَهُمْ﴾[5]خب اینها می شوند وقود؛ حالا وقتی ظالمان جامعه به صورت هیزم در گودال دوزخ قرار گرفتند و ائمه جور ﴿کدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ وارد شدند این جهنم گُر گرفت افراد تبهکار را وارد جهنم می کنند ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾[6] اضلاع سه گانه سوخت و سوز خود آدم است فرمود: ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یسْجَرُونَ﴾[7] این آتش نزدیک هم هست خیلی دور نیست به ما فرمودند از این آتش نجات پیدا کنید راه نجات چیست؟ راه نجات ایمان است همه ما می دانیم که ایمان واقعاً نجات بخش است اما ایمان، معنای حقیقی آن، اعتقاد به اصول و عمل به فروع است یا این لازمِ معناست؟ هیچ لغوی نیامده بگوید آمَنَ یعنی اعتقد و عَمِل؛ ایمان یعنی ایمنی بخش، مؤمن یعنی کسی که خود را ایمنی بخشید خود را در امان نگه داشت. به ما فرمودند خودتان را در امان نگه بدارید مؤمن باشید بروید در قلعه، بروید در حِصن، بروید در دژی که دژبانش ذات اقدس الهی است فرمود: «لا اله الاّ الله حِصنی» حصن من است من دژبانم و این شرایطی دارد، درهایی دارد، دربان هایی دارد که وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) فرمود من هم یکی از اینها هستم آن سیزده معصوم هم هر کدام یک در هستند «أنا من شروطها»[8] این دژبانی اش با خدای سبحان است به ما گفتند: ﴿آمَنُوا﴾ یعنی «حصِّل الأمن» ایمنی کسب کنید خودتان را به سوختن ندهید آن وقت سؤال می کنیم چه کار بکنیم که وارد این قلعه بشویم چه کار کنیم که ایمنی تحصیل بکنیم؟ لازمه آن اعتقاد به اصول و عمل به فروع است.
بنابراین اینکه به ما گفتند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[9]در اذان و اقامه هم به ما گفتند بگویید «حی علی الفلاح» فلاح برای مردان باایمان است برای زنان با ایمان است یعنی کسانی که می روند در قلعه، این قلعه هم نزدیک است خیلی دور نیست. دژبان این قلعه هم خود ذات اقدس الهی است این یاء نشان می دهد که قلعه را خود من حفظ می کنم و این چهارده معصوم هر کدام شرایط ورود به این قلعه اند قبل از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم این حدیث رسیده است که فرمود: «أنا من شروطها»[10]بنابراین ورود به این قلعه خیلی آسان است اگر وارد این قلعه شدیم مصون و محفوظیم نه بیراهه می رویم نه راه کسی را می بندیم این معنای ایمان است آن وقت ما از آن اضلاع سه گانه مثلث مصونیم. در زیارت «اربعین» آن حضرت که از مختصات آن حضرت است می خوانیم کاری که وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) کرده قرآن از آن خبر داده که ﴿یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ﴾[11] شد، ﴿یزَکیهِمْ﴾[12] شد دو کار کرد مردم را عالِم کرد، مردم را طیب و طاهر کرد خون سالار شهیدان برای همین دو امر ریخته شد «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک» یکی «لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ»، یکی هم «وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ»[13]مردم را از جهل و جاهلیت برهاند از ضلالت و گمراهی برهاند هم در مسائل علمی، جامعه را آگاه کند هم در مسائل عملی، جامعه را به راه ببرد. این راه رفتن، مخصوص انسان است در نوبت های قبل ویژگی انسان مشخص شد که هیچ موجودی این وظیفه را ندارد که راه بیفتد به لقاءالله بعضی ها یا در بین راه می مانند یا از بین راه شروع می کنند هیچ موجودی در عالَم نیست که از نقطه صفر شروع بکند به صد برسد این جمادات اند، این نباتات اند، این حیوانات اند که منقطع الآخرند، ابترند اینها در محدوده جماد حرکت می کنند به مرحله گیاهی می رسند، به مرحله حیوانی می رسند و می ایستند دیگر یک جماد یا یک نبات یا حیوان الی لقاء الله بار نمی یابد آن ﴿أَلاَ إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ﴾[14] معنای خاصّ خودش را دارد نه اینکه اینها به لقاءالله بار یابند فرشتگان مقرّب که به لقاءالله راه یافته اند اینها از وسط شروع کردند هیچ کدام از خاک و نبات و گیاه شروع نکردند اینها با کوشش و رنج شروع نکردند اینها مزاحمی از درون یا از بیرون ندارند که با آنها به جنگ برخیزند اینها هم از نیمه دوم راه شروع کردند لذا در هیچ جای قرآن به فرشته و امثال فرشته نفرمود «یا ایها الملک انّک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه» این مخصوص انسان است[15]چون مخصوص انسان است در سه جبهه انسان گرفتار دشمن است چون راه طولانی دارد، هدف بلندی دارد و همراهان او هم همه موجودات نیستند در سه جبهه انسان باید بجنگد آنهایی که در بخش اول و نیمه اول هستند آنها فقط در یک جبهه باید بجنگند آنها که در نیمه دوم هستند اصلاً جنگی ندارند این انسان است که هم باید در جبهه درون بجنگد هم در جبهه بیرون، هم تا نفس می کشد دشمن دارد آنها که در نیمه اول اند مثل جماد و نبات و حیوان باید با دشمنان بیرونی بجنگند چون یک تکه خاک به تعبیر سنایی تا «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»[16]بالأخره باید متحمل تلاش و زحمت شود، هر جایی لعل نمی پروارند هر جایی عقیق نمی پروراند این باید درگیری فراوان را تحمل کند تا لعل بدخشان بدهد یا فیروزه نیشابور بدهد یا عقیق یمن. گیاهان هم همین طورند حیوانات هم این چنین اند اینها فقط جهاد بیرونی دارند دیگر بین عقل و نفسشان جنگی در درون باشد نیست اینها فقط جبهه جهاد اصغر دارند. فرشته ها که اصلاً جهادی ندارند نه از درون نه از بیرون؛ از بیرون که کسی مزاحم اینها نیست ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[17]از درون هم که گرفتار هوس و شهوت و غضب نیستند. این انسان است که راهی راه طولانی است و هدف والا دارد در سه جبهه تا زنده است باید بجنگد هم جهاد اصغر دارد که با دشمن بیرون باید بجنگد، هم جهاد اوسط دارد که با وهم و خیال در بخش اندیشه و با شهوت و غضب در بخش انگیزه باید بجنگد تا در جهاد اوسط بشود متّقی و عادل و وارسته. اگر در این جبهه ماند دیگر در جبهه سوم ثبت نام نمی کند اگر ان شاءالله از این جبهه فارغ شد فاتح شد پیروز شد وارد جبهه سوم می شود جبهه سوم بین عقل است و قلب؛ عقل می گوید من با استدلال می خواهم بفهمم، قلب می گوید از فهمیدن کار ساخته نیست باید ببینی، برهان اقامه کنی به دلیل عقلی و نقلی که جهنم هست این کار سالکان الهی نیست جهنم موجود است قرآن هم گفت اگر وارسته باشی شرط را تحصیل کنی هم اکنون می بینی در آن خطبه نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در وصف متّقیان فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[18] قلب می گوید من می خواهم جهنم را ببینم، عقل می گوید این کار سخت است می شود به برهان اکتفا کرد. انسان تا زنده است اگر جهاد اوسط را پشت سر بگذارد شهید نشود فاتح بشود وارد جهاد اکبر خواهد شد خیلی ها هستند که در همین جهاد اوسط شهید می شوند یعنی چهارتا تیر می زنند، چهارتا تیر می خورند تا زنده اند تسلیم نمی شوند اینکه در روایات ما دارد اگر کسی در بستر خود بمیرد و ولایت اهل بیت را داشته باشد، قرآن و عترت را پذیرفته باشد «مات شهیدا»[19] یعنی همین. ما در جبهه جهاد اصغر چطور هستیم؟ در جبهه جهاد اصغر انسان سه گروه است بالأخره ـ معاذ الله ـ یا تسلیم می شود یا تیر می زند و تیر می خورد و سرانجام شهید می شود یا فاتح؛ در جبهه جهاد اوسط هم این چنین است یا ـ معاذ الله ـ تسلیم هوس می شود یا تیر می زند و تیر می خورد تا آخر تسلیم نمی شود لذا اگر در بستر خودش هم بمیرد «مات شهیدا» یا نه، دشمن را رام می کند و فاتح می شود. اگر بخش سوم شد نظیر آنچه حضرت فرمود شیطانِ من به دست من تسلیم شد،[20] اگر این مرحله را پشت سر گذاشت فاتح میدان جبهه اوسط شد آن گاه وارد جهاد اکبر می شود این بیان نورانی حضرت امیر که «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ» شامل حالش می شود این خطبه طولانی است که وجود مبارک حضرت امیر مرتب انشاء کرد تا اینکه مستمع صیحه ای زد «کانت نفسه فیها» همان جا رحلت کرد منتها سید رضی(رضوان الله علیه) این خطبه طولانی را تقطیع کردند بخشی را اصلاً در نهج البلاغه نقل نکرده بخشی را هم در خطبه های دیگر نقل کرده آن خطبه کوتاه 220 که دارد «وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ کثِیرُ الْبَرْقِ» جزء همین خطبه است این «بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ کثِیرُ الْبَرْقِ» همین است وقتی قلب، برق بزند انسان جهنم را می بیند، بهشت را می بیند ﴿کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[21] اگر عده ای گفتند هنر این نیست که انسان دلیل اقامه کند جهنم هست این گپ زدن است، هنر آن است که انسان جهنم را هم اکنون ببیند از همین منظر گرفته است
خود هنر دان دیدن آتش عیان نی گپ دل علی النار دخان[22]
کسی آتش را نبیند از دود پی به آتش ببرد این گپ زده است این هنر نکرده ما ادله فراوانی داریم که جهنم حق است لا ریب فیه، دلیل عقلی و نقلی داریم اما همه اینها مفهوم است و ما را هم قانع می کند برای اکثری ما هم همین مقدار کافی است اما آنکه قرآن از ما توقع دارد این است که فرمود: ﴿کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ با نون تأکید ثقیله نه یعنی بعد از مرگ می بینید، بعد از مرگ که کافر هم می بیند می گوید ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[23] این قبل از مرگ را می گوید، این قبل از مرگ، جنگ بین عقل و قلب است و جهاد اکبر برای کسی که در جهاد اوسط پیروز بشود. بیان نورانی که در زیارت «اربعین» سالار شهیدان حسین بن علی (سلام الله علیه) است این است که خونش را داده تا مردم را از جاهلیت نجات بدهد، یک؛ و از ضلالت و گمراهی و سرگردانی برهاند، دو؛ «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ»، بشود ﴿یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ﴾، «وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ»، بشود ﴿وَیزَکیهِمْ﴾ این پیام اربعین سالار شهیدان است که امیدواریم ذات اقدس الهی به همه ما این توفیق را بدهد که زیارت اربعین سالار شهیدان را به خوبی ادراک کنیم و مستحضرید که این از علایم پربرکت مردان باایمان است حالا به هر وسیله بود اهل بیت آمد، دیگران آمدند برای ما فخر است که این زیارت را بخوانیم و عمل بکنیم.
پی نوشت ها
[4] سوره آل عمران، آیه 11.
[6] سوره حاقه، آیات 30 و 31.
[8] التوحید (شیخ صدوق)، ص25.
[10] الصراط المستقیم، ج2، ص175.
[11] سوره بقره، آیه 129؛ سوره آل عمران، آیه 164؛ سوره جمعه، آیه 2.
[12] سوره بقره، آیه 129؛ سوره آل عمران، آیه 164؛ سوره جمعه، آیه 2.
[13] تهذیب الأحکام، ج6، ص113.
[15] ر.ک: سوره انشقاق، آیه 6.
[16] دیوان سنایی، قصیده 134.
[17] سوره صافات، آیه 164.
[18] نهج البلاغه، خطبه 193.
[19] نهج البلاغه، خطبه 190.
[20] ر.ک: المناقب، ج1، ص229؛ تفسیر ابن عربی، ج1، ص257 و ج2، ص196 و 377.
[21] سوره تکاثر، آیات 5 و 6.
[22] مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 83.