در جریان اخلاق به ما گفتند اگر با دشمن بیرونی بخواهید او را سرجایش بنشانید باید دشمن را طرد کنید، چون او مزاحم شماست؛ ولی در داخل کشور، شهر، یا خانوادهتان کسی با شما مخالف بود سعی کنید مخالفت را از بین ببرید نه مخالف را. در درون هم این چنین است؛ این جنگی که در درون هست به نام جهاد اکبر یا اوسط که فرمود: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکمْ کمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکم»[1] معنایش این نیست که آن رقیب را از پا دربیاورید؛ بلکه رقابت را از پا در بیاورید. این راه شدنی است، در اوصاف مردان بزرگ خدای سبحان میفرماید اینها کسانیاند که ﴿وَ یدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ﴾؛[2]اینها با نیکی بدی را از بین میروند نه بد را. با لطف و محبّت مخالفت را از بین میبرند نه مخالف را: ﴿وَ یدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ﴾ این را به صورت فعل مضارع که مفید استمرار است در وصف مردان الهی ذکر کرد؛ چه اینکه فرمود: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ﴾؛[3]یعنی در مبارزات و اختلافات داخلی سعی کنید بدی، کینه و اختلاف را از بین ببرید نه طرف را از پا دربیاورید. این در درون ما هم هست؛ یعنی ما اگر بخواهیم به نزاهت اخلاقی بار یابیم در قرآن میفرماید نماز جلوی بدی را میگیرد: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکرِ﴾؛[4]یعنی نماز حسنهای است که جلوی بدی را میگیرد. در درونمان اگر خواستهای برخلاف عقل و فطرت باشد آن نیرو را از بین نمیبریم، بلکه تعدیل میکنیم نه تعطیل. تعطیل کردن نیرو کمال نیست، تعدیل آن نیرو کمال است. اگر گفتند نماز جلوی بدی را میگیرد، بالاخره این بدی یا در بخش اندیشه است که وهم و خیال مزاحماند، یا در بخش انگیزه است که شهوت و غضب مزاحماند؛ نماز و مانند آن وهم و خیال را از بین نمیبرند، بلکه آن توهم و تخیل زائد را از بین میبرند؛ شهوت و غضب را از بین نمیبرند، آن را تعدیل میکنند نه تعطیل، چون خود شهوت و غضب از آفریدههای پروردگار است که اگر اینها نباشد بسیاری از امور زندگی مختل میشود. اگر کسی خواست با دشمن بیرون مبارزه بکند چارهای جز بهرهبرداری از نیروی غضب نیست.
بنابراین ما وظیفهای داریم نسبت به دشمنان برونمرزی، وظیفهای داریم نسبت به مخالفان درونمرزی. دشمنان برونمرزی، اینها در صدد حذف و هدمِ ما هستند اینجا جای مبارزه است که فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ﴾،[5] ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾[6]و مانند آن. اما در داخله یک نظام سعی کنیم بدی را از بین ببریم نه بد را. پس این گونه از آیات که میفرماید: ﴿یدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ﴾ یا امر میکند ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَ بَینَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلی حَمِیمٌ﴾؛ یعنی بکوشید جامعه شما جامعه عقل و عدل باشد، جامعه حذف نباشد. اگر ما چنین کاری بکنیم این جامعه عقل و عدل به قله کمال خود میرسد. خیلی از کمالات است که ذات اقدس الهی نصیب بشر قرار داده و آنها را ممکن الوصول میداند ما میتوانیم هم اکنون که در دنیا هستیم جایمان را در قیامت ببینیم. بسیاری از کارها برای ما آسان خواهد بود «فَهُم وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا»،[7] از همین قبیل است. این بیان نورانی حضرت امیر فرمود اینها تنها به این فکر نیستند که بدانند بهشت هست جهنم هست، این را یقیناً میدانند؛ اما میکوشند که بهشت را ببینند جهنم را ببینند؛ چون الآن که بهشت موجود است جهنم موجود است. وجود مبارک حضرت امیر در آن خطبه معروف فرمود مردان الهی در دنیا تلاش و کوشش آنها این است که بهشت را ببینند؛ آن وقت زندگی برای آدم خیلی گواراست، ترک گناه برای او خیلی آسان است به آسانی از گناه صَرف نظر میکند؛ چون آن مقام را که میبینند هرگز حاضر نیستند خودشان را ارزان بفروشند، فرمودند شما این بدنتان به اندازه بهشت میارزد این جانتان هم به اندازه بهشت میارزد؛ چون دو تا بهشت است ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[8] یک بهشت است برای بدن، یک بهشت است برای روح، که در بهشتِ روح انسان با انبیا و اولیا مأنوس است با معارف الهی مأنوس است. اگر دو بهشت است ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ برای بدن ما قیمتگذاری کردند، در بیانات نورانی حضرت امیر هست،[9] برای جان ما هم قیمتگذاری کردند، فرمودند این دو بهشتی که در قرآن کریم است ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾، گرچه ﴿وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾[10]در بهشت دیگر هم مطرح است، آن بهشتی که نازل هست ثمن بدن شماست، آن بهشتی که بالاتر و گرانبهاتر است ثمن جان شماست، این چهار مطلب در آن روایات ما هست؛ هم «إنّهُ لَیسَتْ لأَبْدَانِکُمْ ثَمَنٌ إلا الْجَنَّة»؛[11]فرمود این بدنتان به اندازه بهشت میارزد این را ارزان نفروشید! «إِنَّهُ لَیسَ لِأَنْفُسِکمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّة»؛ این جانتان به اندازه بهشت میارزد این را ارزان نفروشید. بهشتی که یک موجود ابدی است آن قیمت جان ماست و معامله با خدای سبحان معامله سودآوری است معامله با شیطان یک معامله زیانباری است. معامله با خدا سودش تنها این نیست که ما یک چیزی میدهیم یک چیز بیشتری میگیریم؛ بلکه معامله با خدا این است که خدا عوض و معوض هر دو را به برمیگرداند، این طور نیست که یک عوض را بگیرد معوض را به ما بدهد. ما در معاملات عرفی چیزی را میدهیم و چیزی را هم میگیریم این میشود معاوضه؛ اما وقتی با خدا معامله میکنیم چه کار میکنیم؟ خدا از ما چه چیزی را میگیرد؟ هر چه را که به ذات اقدس الهی تقدیم کردیم آن را کاملتر کرده به ما برمیگرداند، نه اینکه چیزی از ما بگیرد. منتها این تعبیر تجارت و امثال تجارت یک تعبیر تشویقی است فرمود یک عده ﴿یرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾[12] این ﴿تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾ آن است که عوض و معوض هر دو را به ما برمیگرداند و اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با شیطان معامله کرد او عوض و معوض هر دو را میگیرد چیزی را به ما نمیدهد. اگر کسی با شیطان معامله کرد، چه کار میکند؟ در سوره مبارکه «اسراء» دارد که ﴿لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ﴾[13]من «إحتناک» میکنم این «إحتنک» که باب «إفتعل» است؛ یعنی «حنک» و «تحت حنک» او را میگیرم من سواری میخواهم! اگر کسی با شیطان معامله کرد چیزی نمیدهد و چیزی بگیرد؛ بلکه عوض و معوض هر دو را او میبرد، چون انسان را تحت بردگی میکشد. آن وقت انسان که میگوید من نمیتوانم نماز اوّل وقت بخوانم یا نمیتوانم فلان کار را ترک کنم راست میگوید، چون او در بَند است، او را به بند کشیده است. ببینید که بعضیها میگویند من هر چه میخواهم جلوی زبانم را بگیرم یا جلوی چشمم را بگیرم و نامحرم را نگاه نکنم نمیتوانم! بیچاره راست میگوید! چون چشم او برای او نیست، چشم او را دیگری تصاحب کرده است. فرمود: ﴿لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ﴾ من «إحتناک» میکنم. این سوارکار را که میبینید این سوارکارها اینها «إحتناک» میکنند دهنه و افسار اسب دستشان است کاملاً سواری میگیرند، این را میگویند «إحتنک»؛ یعنی «حنک»، «تحت حنک»، افسار و دهنه در اختیار سوارکار است؛ گفت من سواری میخواهم. اگر کسی با او معامله کرد این طور است، اینکه میگوییم من نمیتوانم جلوی زبانم را بگیرم نمیتوانم جلوی چشمم را کنترل کنم راست میگوید؛ برای اینکه در اختیار دیگری است با دیگری معامله کرده است، این طور نیست که اگر کسی بخواهد گناه بکند با ابلیس معامله بکند، چیزی از ابلیس بگیرد و چیزی به او بدهد، عوض و معوض هر دو را او میبرد این است که فرمود: «خسرت انفسهم» خسارت است؛ ولی ذات اقدس الهی اگر کسی با او معامله کرد عوض و معوض هر دو را برمیگرداند فرمود: ﴿تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾؛ این تجارت سودآور است؛ منتها تعبیر، تعبیر تشویقی است؛ هم تعبیر ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ﴾[14] تعبیر تشویقی است، صدر و ساقه این تعبیر، تعبیر تشویقی است؛ هم پایانش تشویقی است. اما صدر و ساقهاش چگونه تشویقی است؟ برای اینکه معنای اشترا این است، معنای بیع این است که انسان چیزی را مالک باشد به دیگری بدهد و از دیگری چیزی بگیرد. ما اگر مالک چیزی بودیم که دیگر مخلوق نبودیم، ما که مخلوق هستیم «لَا یمْلِک لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ حَیاةً وَ لَا نُشُورا»[15] انسان مالک چیزی که نیست تا ما بگوییم ما مالک جان یا مالک مال هستیم و این مال را میدهیم به خدا! پس اینکه تعبیر اشترا دارد تعبیر بیع دارد، تعبیر تشویقی است. خدا مال خود را از ما میخرد؛ آنگاه عوض و معوّض هر دو را به ما برمیگرداند، این طور نیست که چیزی نزد خدا بماند چیزی هم به ما عطا کند، بلکه این را کامل کرده به ما برمیگرداند.
بنابراین مردان الهی که با خوبی جلوی بدی را میگیرند، یک چنین داد و ستدی هم با خدای سبحان دارند؛ آن وقت چنین جامعهای جامعه عقل و عدل خواهد بود، دیگر راحت خواهد بود، جامعه امن، جامعه آزاد، جامعهای که معطّر هست. اگر به ما گفتند شما شامهها وچشمهای خودتان را باز کنید؛ یعنی ما گذشته از این چشم ظاهر و گوش ظاهر، یک نیروی ادراکی داریم؛ البته همه ما به هر حال خواب صادق را تجربه کردیم، در خواب انسان میبیند میشنود با این چشم که نیست، با این گوش که نیست، یک گوش دیگری است ملکوتی است و مثالی است، آن همیشه هست؛ منتها ما آن را بستیم! یک بیان نورانی مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) در جلد هشت کافی نقل میکند، فرمود طرزی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شاگردانش را تربیت میکرد که اینها شب وقتی میخوابند این خواب برای آنها کلاس درس باشد، این رؤیا از همین قبیل است؛ حضرت صبح از شاگردانش از اصحاب میپرسید که «هَل مِنْ مُبَشِّرَات»؟ دیشب در عالم رؤیا چه دیدید؟[16] این مبشّرات که جزئی از اجزای نبوت است در عالم رؤیا نصیب مردان الهی میشود خوابهای خوب. حضرت سؤال میکرد مثل اینکه استادی از شاگردانش سؤال میکند که درس دیروز را خوب فهمیدید یا نه؟ حضرت اینها که خواص اصحاب او بودند و خوب اینها را پروراند، میفرمود «من مبشّرات»؟ دیشب در عالم رؤیا چه دیدید؟ بعد میفرمود: اگر شما اهل معنا باشید «لَصَافَحَتْکمُ الْمَلَائِکة»؛[17] فرشتهها با شما مصافحه میکنند. پس ما چشم و گوشی داریم که اگر این چشم و گوش را تطهیر بکنیم او باز میشود و اگر این را از هر خطا و خطیئهای ببندیم آنها باز میشوند با او میتوانیم در عالم رؤیا چیزهای فراوانی را ببینیم، بسیاری از مطالب در همان عالم رؤیا برای انسان حلّ میشود، گاهی حالت منامیه دست میدهد؛ یعنی انسان با اینکه بیدار است چنین حالتی برای او پیش میآید، لااقل این اوصاف عادی را در زمان بیداری خودش انجام میدهد که ﴿یدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ﴾ اگر جامعه ما این گونه باشد، جامعه ما طوری باشد که با خوبی جلوی بدی را میگیرد نه با انتقام. در بخش پایانی سوره مبارکه «نحل» فرمود: ﴿وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ﴾؛ اگر کسی به شما ستم کرد میتوانیم عقاب بکنید، اما ﴿وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾؛[18] اگر گذشت کردید او بهتر از دیگران نسبت به شما اظهار ادب میکند، چون این سرمایه در درون همه هست، این خوی مهربانی و ادب در درون همه هست. کجا خدا به ما فرمود: ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ﴾[19] و ما گفتیم: ﴿بَلَی﴾؟ یادمان نیست؛ ولی این معاهده هست، این تعهّد هست. کجا خدای سبحان فرمود: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾[20] این معاهده هست. فرمود: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾؛[21] فرمود خلقت خدا قابل تغییر نیست، نه خدا عوض میکند نه بیگانه. اما بیگانه عوض نمیکند، چون توانش را ندارد؛ خدا عوض نمیکند، چون به ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾[22] آفرید، دیگر ﴿لاَ تَبْدِیلَ﴾، با «لا»ی نفس جنس ذکر کرده ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾؛ نه آن مسئله ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ﴾ عوض شدنی است، نه مسئله ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾ تغییر پیدا کردنی است، برای اینکه دیگری که قدرت تغییر ندارد، آنکه قدرت تغییر دارد چون به أحسن وجه خلق کرده است دیگر عوض نمیکند. پس ما با این سرمایهها داریم زندگی میکنیم؛ منتها این بیان نورانی که مرحوم کلینی از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرد فرمود شما روی معدن گنج خوابیدید: «النَّاسُ مَعَادِنُ کمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»؛[23] مثل معدن طلا و نقره در درون شما هست، باید تلاش و کوشش کنید این معدنها را استخراج کنید. این چنین نیست که این حرفها برای ما تحمیلی باشد، آشنا نباشد، این حرفها را ما یک وقت شنیدیم، این حرفها زبان مشترک بینالمللی شرق و غرب عالم است؛ حضرت هم که ظهور میکند با همین زبان ظهور میکند، قرآن هم که آمده، با زبان مشترک آمده است؛ گرچه عربی هست؛ اما ﴿یا أَیهَا النَّاسُ﴾[24]در آن هست ﴿یا أَیهَا الْإِنسَانُ﴾[25]در آن هست و مانند آن. اینها زبان مشترک است، ما یک سامعه مشترکی داریم یک زبان مشترکی داریم، همه ما این حرفها را شنیدهایم، این حرفها برای ما تازگی ندارد. آنکه ما را آفرید با این صدا و با این نغمه ما را آفرید از ما اقرار گرفت، ما هم تعهّد سپردیم گفتیم فقط تو خدای ما هستی! و آنجا که او الهام کرد ما هم با جان پذیرفتیم، نه تنها در گوش ما خوانده باشد، او در دل ما نوشت، این دلنوشته ماست؛ اگر دلنوشته ما باشد عوض شدنی نیست. فرمود: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ این است که میگویند مراقبت کنید معرف نفس داشته باشید، سری به خودتان بزنید یک مقداری شب و روز اهل محاسبه باشد برای همین جهت است.
یکی از بیانات نورانی حضرت امیر این است که شما مگر نمیخواهید با انبیا ارتباط داشته باشید؟ اقرب مردم و اصلح مردم نسبت به ارتباط با انبیا «أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِه»[26] هستند. الآن میشود با انبیاء (علیهم السلام) ارتباط برقرار کرد. اینکه ما در همه این حرمها که زیارت میکنیم از وجود مبارک آدم تا خاتم همه را زیارت میکنیم برای اینکه میخواهیم از آنها فیضی ببریم راه دارد میراث برای ما هست، این چنین نیست که انسان فقط از پیغمبر اسلام استفاده کند، نه! میتواند از همه آن انبیای گذشته فیض ببرد و بهرهبرداری کند این راه باز است. بنابرین ما سرمایهای داریم در درون ما نهادینه شده است و هیچ کس نمیتواند این سرمایه را از ما بگیرد و هیچ کس نمیتواند جلوی ما را از بهرهبرداری این سرمایه بگیرد. این اعمال و رفتارمان را درست تنظیم بکنیم که بدی را با خوبی از بین ببریم، اگر این کار را انجام دادیم؛ آنگاه روزنههایی باز میشود؛ هم ما آن صحنه ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ﴾ را خوب احساس میکنیم، هم صحنه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾ را خوب احساس میکنیم، هم «النَّاسُ مَعَادِنُ کمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة» را.
پی نوشت ها
[1] بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج65، ص370.
[7] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه193.
[9] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت456؛ «إِنَّهُ لَیسَ لِأَنْفُسِکمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّة».
[11] تفسیر نور الثقلین، ج2، ص274.
[15] فلاح السائل و نجاح المسائل، ص201.
[16] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص90.
[17] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص424.
[23] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص177.
[24] سوره بقره، آیات21 و 168 و. ...
[25] سوره انفطار، آیه6؛ سوره انشقاق، آیه6.
[26] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت96