به گزارش خبرنگار مهر، به تازگی کتاب «فرهنگ مردم: کلمات و اصطلاحات خودمانی عامیانه و اسلنگ مردم آمریکا» اثر ریچارد الن اسپیرز با ترجمه بابک محقق و مسعود قاسمیان با شمارگان هزار نسخه، 708 صفحه و بهای 72 هزار تومان از طرف انتشارات پیام امروز در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.
زبان عامیانه و خودمانی و واژههای اسلنگی هر فرهنگی مختص به همان فرهنگ است و معمولا در زبانهای دیگر یا معادلی برای آنها پیدا نمیشود و یا به سختی و با اغماض فراوان و تقلیل معنایی میتوان برابرواژهای در زبان مقصد یافت. از این نظر کار ویژه مسعود قاسمیان و بابک محقق درخور توجه است. بنابراین «فرهنگ مردم» برای مترجمان آثار ادبی و هنری و به طور کل کسانی که روی فرهنگ عامه آمریکا کار میکنند، بسیار کارآیی دارد. به مناسبت انتشار این کتاب با مسعود قاسمیان گفتوگویی داشتهایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد.
*در زبان فارسی معادلی برای اسلنگ داریم؟
به نظر من و بابک محقق هیچ معادلی ندارد. مرحوم دکتر محمد طباطبایی در ترجمه خود از کتاب «زبانشناسی اجتماعی» پیتر ترادگیل، هیچ معادلی برای اسلنگ ارائه نداده و خود واژه اسلنگ را به عنوان یک وامواژه یا کلمه قرضی به فارسی وارد کرده است. اگر معادلگذاری میشد، هزار و یک مساله را در پی داشت. ما مدام با اسلنگها مواجه میشویم. من و شما بارها از اتاق خانهمان صدای هنداونه فروشی را شنیدهایم که جنس خود را به شرط چاقو عرضه میکند که به آن «Jargon» یا فنواژه میگویند. یعنی هندوانهفروشها از فنواژه خودشان یعنی «به شرط چاقو» استفاده میکنند. بنابراین این تعبیر میتواند اسلنگی باشد. خلاقیت یکی از ویژگیهای گونه اسلنگ است و میتواند پاسخی به این سوال باشد که آیا این کتاب بازتاب دهنده گوشهای از فرهنگ مردم آمریکا خواهد بود یا خیر؟ چنانکه خود زبانشناسان معتقدند زبان با همه کارکردهایی که دارد مثل ارتباط و... حامل فرهنگ هم هست، یعنی به راحتی سینه به سینه و از نسلی به نسل بعد در بسترهای و مدیومهای مختلف، مثل مدیوم مکتوب، این فرهنگ را منتقل میکند. این کتاب گوشهای از فرهنگ مردم آمریکا را بازتاب میدهد و البته همه آن نیست. کتابهای دیگر از این جنس این پازل را کامل میکنند، اما بازهم به طور کامل این فرهنگ منتقل نمیشود. به عبارتی کتاب آقای اسپیر گوشهای از این فرهنگ را باز کرده است.
در اینجا باید به یک نکتهای هم اشاره کنم. بسیاری از منابع اصلی برای من و بابک محقق، مفقود و ناشناخته بود. چند هفته پیش به صورت تصادفی در یکی از فروشگاههای شهر کتاب، کتابی درباره اصطلاحات مواد مخدر پیدا کردم که در سال 95 توسط نشر تقریبا مطرح دانژه منتشر شده بود. نویسنده این کتاب مددکار اجتماعی و رواندرمانگر است و با این جماعت که بخشی از آنها میتوانند از جوامع حاشیهای باشند ارتباط مستقیم دارد و بسیاری از اطلاحات خود را نیز از یکی مراکز بازپروری در ورامین گرفته است. در همان نگاه نخست متوجه شدم که کتاب عجب مطالب فوقالعادهای دارد و بخشی از آن هم به اسلنگها اختصاص دارد. به احتمال زیاد اگر «فرهنگ مردم» به چاپ بعدی برسد و ناشر هم موافق باشد، ما قطعا تغییراتی در معادلاتمان خواهیم داشت. البته ممکن است نویسنده و گردآورنده آن کتاب در گوشهای از کتاب خود اشتباه کرده باشد، یا ممکن بود اگر به مرکز بازپروری دیگری میرفت، اصطلاحات تفاوت میکرد. این مساله نشان دهنده وسعت دامنه اسلنگ و همچنین وابستگی بسیار آن به خرده فرهنگ هم هست، اما قاعدتا همه این موارد برای شناخت فرهنگ، زبان و کارکرد زبان و بعد اجتماعی آن است. پژوهشگران از بعد اجتماعی زبان تاکنون غفلت کردهاند و روی این موضوع بسیار کم کار شده است.
*زایشی بودن زبان عامه را چطور؟ تفکر آمریکایی به خلق «چیز»های جدید عادت دارد و فرهنگ کشور آمریکا بهگونهای است که بسیاری از کسانی که در حوزههای مختلف، از جمله هنر و فن، قصد خلق «تازه«ها را دارند به آمریکا مهاجرت میکنند و به همین دلیل اکنون آمریکا یک کشور چند ملیتی و چند فرهنگی است و بر این اساس مدام به لغات دایرةالمعارفها و فرهنگ واژگانهای آنها مفاهیم جدید اضافه میشود. این کتاب زایشی بودن زبان عامه را بیان میکند؟
شما از لفظ زایشی استفاده کردید که یادآور نظریه زایشی ــ گشتاری چامسکی است. چامسکی این مدل زبانی را در سال 1957 ارائه کرد و در عرض چند سال به اصلاح و تغییر دیدگاه خود پرداخت. از این دستور زبان متوجه میشویم که یک وجه زبان زایشی بودن آن است، به این معنی که شما میتوانید با تعداد معدودی قاعده بینهایت جمله بسازید که این جملهها میتوانند صادق یا کاذب باشند و هرکدام یک گزاره هستند. من نقبی میزنم از این ویژگی زایشی این گونه زبانی با این طیفی که برای شما بیان کردم به این نکته که این کلمات و اصطلاحات خود ما نیست. همانطور که از عنوان کتاب برمیآید این کلمات عامیانه و اسلنگ هستند و کلمات محاورهای هم در زمره آن بحساب میآیند. اینگونه زبان بُعد زایشی را دارد. به این معنی که کلماتی در این گونه متولد شده و رشد میکنند، اما ممکن است بسیار سریع فراموش شده و دیگر مورد استفاده قرار نگیرند. در واقع یکی از ویژگیهای اینگونه زبانی در این است که کوتاهدوام بوده و عمر خیلی خیلی کوتاهی دارد. در بسیاری از مواقع اسلنگواژهها جوانمرگ میشوند و از بین میروند. منتها یک تعدادی باقی مانده و به گونه محاوره رسوب میکنند و در جریان اصلی زبان باقی میمانند. این روند بسیار جالب است.
اما به طور کل گونه اسلنگ بسیار زایاست و در تایید زایا بودنش میگویم که وقتی یکی از این اسلنگواژهها یا تعابیراسلنگی جوانمرگ شد و از بین رفت، نقطه پایان آن نیست و باز دوباره گروه یا گروههایی در گوشهوکنار آن جامعه زبانی هستند که برای بیان افکار خودشان با از همان جنس تعابیر اسلنگی یا اسلنگواژهها را خلق میکنند.
*یعنی از آن مصدر، مصادر جدید ایجاد میکنند؟
هم میتواند مصادر جدید، هم ترکیب اسمی و هم ترکیب فعلی باشد. همچنین میتواند فعل مرکب یا در اصطلاح فعلهای گروهی باشد. به عنوان مثال یک تعبیر اسلنگی که بدل به فعل عادی شده دوباره ممکن است در یک فرآیندی که گاهی اوقات ریشهیابیاش بسیار سخت است و نمیدانیم دقیقا درست بوده یا خیر، بار اسلنگی دیگری روی آن سوار شود. در این حالت واژه معنای دیگری پیدا میکند و معنی اسلنگی آن نیز چیز دیگری است.
*درباره «فنواژه»ها یا «صنفواژه»ها بگویید که چه حجمی از کتاب را دربر میگیرد؟ و بفرمایید که آیا از صنفواژهها مردن عادی هم استفاده میکنند؟
سوال خوبی است. بخشی از مقدمه این کتاب درباره ابوابجمعی اسلنگ است. منظور از ابوابجمعی اسلنگ تقریباً طیف مترادفها یا هممعناهاست. در کنار اسلنگ شما واژههایی چون cant، patois (پتوا)، patter و jargon و دهها گونه دیگر را دارید. ما در این کتاب مهمترین آنها را انتخاب کرده و در قسمتی آنها را به صورت زوجی مقایسه کردیم که مثلا تفاوت اسلنگ با پتوا یا کنت چیست؟ بحث در این قسمت بسیار مفصل است و من وارد تفسیرش نمیشوم و اگر نیاز بود خوانندگان میتوانند به مقدمه کتاب رجوع کنند، اما یکی از این واژگان هممعنا jargon یا صنفواژهها یا فنواژههاست، دکتر مهدی سمائی در کتاب «فرهنگ لغات زبان مخفی» واژه «جارگن» را که در اصل تعبیری فرانسوی است و تفاوت فاحشی در زبان انگلیسی دارد، به «زبان مخفی» تعبیر کردهاند. زبان مخفی و مخفی شدن و اختفای افکار و پوشیده ماندنش، یکی از کاربردهای اسلنگ است و همه آن نیست یا همیشه آن نیست. در زبان انگلیسی هم به آن secret language میگویند و نه jargon.
مثالی برای روشنتر شدن بحث میزنم. پزشکی از اصطلاحات تخصصی خود استفاده میکند و میگوید من قلبم مشکل دارد و دو تا از رگهایش بسته شده است و باید آنژیو شود. من نمیدانم آنژیو چیست و یا چه فرآیندی قرار است صورت بگیرد، اما این را از دیگران شنیدهام که یک عملی انجام شده و رگها را باز میکنند اما با چه کم و کیف اطلاعی ندارم. آنژیو یک فنواژه یا صنفواژه از حوزه پزشکی است و من به خاطر عارضهای که پیدا کردم با پزشک متخصص روبهرو شده و این اصطلاح را شنیدهام. این اصطلاح و صدها اصطلاح در حوزههای مختلف مثل پزشکی را همه در بیمارستانها و یا مطب پزشکان از زبان پزشک و پرستار میشنوند، اما یک تعداد از آنها وارد زبان محاوره میشود. تقسیم بندی آنها هم جالب است: specific slang یا اسلنگ خاص و general slangیا اسلنگ عام.
*اسلنگ خاص و اسلنگ عام چه تفاوتی با هم دارند؟
معمولاً من و شما تا زمانی که در حوزه تخصصی خودمان کاری نداشته باشیم وارد این مقولات نمیشویم، اما زمانی پیش پزشک متخصص میرویم و او دستور به آنژیو میدهد. آنژیو یک اصطلاح خاص است که پزشک به من بیمار میگوید و این تسری پیدا کرده و همه بیمارانی که نارسایی قلبی دارند، آن را میشناسند. بنابراین این واژه از یک محیط کاملاً تخصصی کنده شده و به یک محیط عام آمده است، یا تبدیل به اسلنگ عام شده است. اکنون دیگر آنژیو مثل سابق بار تخصصی خودش را ندارد.
الان دیگر همه قربیلک فرمان را میشناسند حتی خانمها هم قربیلک را شنیدهاند. قربیلک زمانی اسلنگ خاص بوده، اما اکنون دیگر اسلنگ عام است. بنابراین نتیجه میگیریم تعدادی از اصطلاحات تخصصی وارد زبان عمومی و بعد زبان عام میشود. ما سعی کردیم از این دست اسلنگها را تا آنجا که برایمان ممکن بود و قابلیت زبان فارسی به ما اجازه میداد، معادلگذاری کنیم.
دوستان عکاس ما امروزه دیگر دیافراگم نمیگویند میگویند دیاف. دیاف را من شنیدم اما این دلیل نمیشود. تا زمانیکه دیاف مخاطب عام پیدا نکند و همه متوجه نشوند، اسلنگ خاص است. وقتیکه همه متوجه شوند یعنی غیر اهل فن فهمیدند دیاف همان کوتاه شده دیافراگم است میشود اسلنگ عام.
*من با توضیحات شما یاد اصطلاح «گل دوزی» در پزشکی افتادم که حسنتعبیر هم دارد. این از زبان عامیانه وارد حوزه پزشکی شده است؟
جالب است، نشنیده بودم. معمولا واژهها از حوزههای تخصصی به حوزه کاربرد عامه میآیند، اما اینجا به نحوی از زبان عامیانه وارد حوزه تخصصی پزشکی شده است. در بحث تابوها اسلنگ انواع خاصی پیدا میکند. زبانشناس معروف مایکل هالیدی از اصطلاح زبان حاشیه استفاده میکند؛ زبان حاشیه گروههای کوچکی در جامعه هستند که همانطور که از اسمشان هم معلوم است در حاشیه قرار دارند و کماهمیتند. منتها اینها برای خودشان زبانی دارند که آن اجتماع یا جماعت زبانی را از جریان و شاهراه اصلی زبانی متمایز میکند. توجه داشته باشید که در اینجا از تابوها و از زبان عوامانه ممکن است استفاده شود که قاعدتا خوشایند نیست. برای آنکه زهر، شدت و حدت آن را بگیرند در نوشتار سهنقطه میگذارند که گونهای سانسور است. یا کلمه را دگرریخت میکنند و یا اینکه کل سیستم کلمه را تغییر میدهند. مثالی که اینجا میتوان گفت «شقایق خانم و آقای گودرزی» است.
اما از قدیم یک ابزار زبانی به نام «حسن تعبیر» برای ما به یادگار رسیده است که امروزیها به آن «به گویی» میگویند. این واژه در مقابل «قبح تعبیر» یا «دُشگویی» است. در فرهنگ ما باکره نبودن دختران پیش از ازدواج بدنامی بزرگی است که ممکن است آنها را از حیز انتفاع و زیستن در جامعه ساقط کند. حال پزشکان برای ترمیم آن از اصطلاح «گلدوزی» استفاده میکنند. در واقع آنها یک برچسب مثبت روی عمل خود میزنند. البته من احساس میکنم از یک تعبیر انگلیسی آمده که ریشه آن کلمه «غنچه» است که اکنون نمیخواهم وارد ریشهشناسی آن شوم.
*من گمان کردم صنف پزشکان این واژه را از زبان عامیانه وام گرفتهاند. البته اتفاق مهمی است که یک صنفی واژه تخصصی خود را از زبان عامیانه بگیرد، در صورتی که بنا به کلام شما این روند برعکس است.
مطمئن نیستم. برای من تعجبآور است که از زبان عامیانه اصطلاحی وارد صنف پزشکی شود، وام دادن واژه از صنف پزشکی به زبان عامیانه کاری معمول است، اما بازهم فکر میکنم که اصطلاح «گلدوزی» را از یک واژه انگلیسی ترجمه کردهاند. آن زبان مجازی و علاقه شکلی و صوری که بین اینها بوده باعث شده که ترجمه گلدوزی را به کار ببرند که البته بار مثبتی دارد و جدای از آن یک نوع حسنتعبیر هم به آن اضافه شده و همه چیز دست در دست هم داده تا قبح آن از بین برود. یعنی هم اصطلاح گلدوزی و هم در واقع خودعمل که بکارت را دوباره مهر میکند، قبح ظاهری را از بین میبرند. نکته جالب چیست؟ در این است که یکی از ویژگیهای گونه اسلنگ در همین پنهانشدگی و پوشیدگیاش با تعابیر دیگر است که ما به آن حسنتعبیر میگوییم.
اکنون جامعه پزشکی آمده و عمل خاص را دقیقا با حسنتعبیر استفاده کرده و از یکی از مهارتها یا پدیدههای بیرونی که همه با آن آشنا هستند، رد گم میکند و کسی متوجه نمیشود. اگر بین بسیاری بگویند گلدوزی طرف متوجه نمیشود و کارشان را انجام میدهند. این موارد دقیقا نشان میدهد که زبان خانه وجود است و تمام هستی ما در زبان نهفته است. این اصطلاح نه تنها ناسزا نیست، بلکه حسن تعبیر هم دارد و اصولا شان واژه را تغییر داده، اگر واژه چیز دیگری بود، ممکن بود مخاطب با نگاه منفی به جریان نگاه کند. وقتی یک پزشک متخصص و صنف او این را استفاده میکنند، نشان از فرهیختگی آنها دارد. حتی زمانیکه این واژه از حالت خاص به عام تبدیل شد بازهم ویژگی مثبت خود را حفظ میکند. هرچند ممکن است برخی از جماعتی که از زبانهای حاشیهای استفاده میکنند، تعبیر منفی آن را به کار ببرند؛ با این اوصاف هم البته هرچند دو طیف دارند از یک واژه استفاده میکنند، اما دلالت و مصداق بیرونی آن یکی است.
*«فرهنگ مردم» مشابهتی با «کتاب کوچه» شاملو دارد؟
بله. «کتاب کوچه» یکی از منابع یعنی ما در نگارش مقدمه این کتاب بود. در مقدمه کتاب ما 27 فرهنگ واژگان در گونه زبان اسلنگ از دوران قاجار تا به امروز، را بررسی کردیم. البته در این میان به عبید زاکانی و تعریفاتش در فرهنگ واژگان نیز پرداختیم. به عبارتی از عبید شروع کرده و به کتاب «فرهنگ گفتاری زبان فارسی» اثر بهروز صفرزاده منتشر شده توسط نشر بهار ختم کردیم. این فرهنگها در مقدمه معرفی نقادانه شدند و یکی از آنها «کتاب کوچه» احمد شاملوست. به تعبیر ما «کتاب کوچه» کشکولی است که مرحوم شاملو همه چیز را در آن ریخت. ارسالالمثل، ضربالمثل، زبانزد، حکایت، اصطلاح و... بسیاری از چیزهایی که ما تعریف درستی برایشان نداریم. یک طیف عظیمی از واژگان و مفاهیم که همه آنها هم در این طرف جا نمیگیرد. ما تا جایی که توانستیم به مجلدات 14 گانه این فرهنگ نگاه انداختیم و فرصت مطالعه همه آن را نداشتیم، چرا که همانطور که گفتم اگر پیکره زبانی داشتیم کار درست میشد، اما نداشتیم.
ما از این کتاب به هر حال استفاده کردیم.چیزهای جالبی نیز در این فرهنگ پیدا میشود که ما اصلا آنها را نشنیدهایم. شاملو به دلیل آنکه پدرش ارتشی بود و مدام در سفر، از کودکی در نفاط مختلف ایران در حال سفر بود و بسیاری از فرهنگها و خرده فرهنگهای ایرانی را دید و ویژگیها و مفاهیم آن را به خاطر سپرد یا یادداشت کرد و در این کتاب آورد. بنابراین کتاب بسیار گرانبها و باارزشی است و به نظر من در حوزههای مختلف پژوهشگران میتوانند از دل آن کتابها دربیاورند، اما ما در حد مقبول و تا جایی که وسعمان میرسید از آن استفاده کردیم.
*نظریهپردازان «گفتوگو» از برابری و شناخت به عنوان اصلی اساسی در گفتوگو نام میبرند. آیا انتشار این کتابها در زبان فارسی باعث گفتوگو بین جوامع میشود؟
تصور میکنم که انتشار این دست کتابها و این بدهوبستان فرهنگی گفتوگو را ایجاد میکند. به هر حال یکی از کاربردهای زبان انتقال فرهنگ است. چه بخواهیم چه نخواهیم زبان در ذات و ضرورت خود فرهنگ را منتقل میکند. حداقل کارکرد این کتاب این است که ذهنیت مردم آمریکا در معنای وسیع کلمه را در ایران بازتاب میدهد. اگر قرار باشد از جانب فارسیزبانها فرهنگی مانند این کتاب به آن طرف برود، قاعدتا باید توسط ایرانیهایی صورت گیرد که به آمریکا مهاجرت کردهاند. نسلی که در آنجا متولد شده اگر بخواهد زبان پدر و مادر و نسل پیش از خودش را در مقام حفظ گوشهای از هویت فردیاش حفظ کند و یا گسترش دهد، قاعدتا باید زبان فارسی بخواند و یک گوشه از این زبان، اسلنگ است. «فرهنگ مردم» با توجه به دو زبانه بودنش میتواند این کار را انجام دهد. انتقال فرهنگی مدام در نوسان و رفت و آمد است: انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی. اگر کسی آنطرف را یاد بگیرد میتواند به اینطرف را هم نقب بزند. این دو میتوانند آیینه هم باشند.