ماهان شبکه ایرانیان

قیام عاشورا از دیدگاه منابع تاریخی اهل سنت(با تکیه بر آثاربخاری، طبری و ذهبی)

اساساً یکی از اهداف بزرگ امام حسین(ع) مبارزه با جهل و نادانی و تلاش بـرای آزادی و آزادگـی بـود و بر این امرتأکید داشت که هرگز تن به ذلّت در مقابل زورگـویان نخواهد داد، این امر باعث شد تا به جنگ نابرابر تن بدهد که در آن تعداد زیادی از یاران باوفایش به شـهادت رسـیدند و در تـاریخ به نام حادثـه کربلا ثبت شد، حادثه ای که دریاد و خاطره مـسلمانان ثـبت شد ...

قیام عاشورا از دیدگاه منابع تاریخی اهل سنت(با تکیه بر آثاربخاری، طبری و ذهبی)

مقدمه

اساساً یکی از اهداف بزرگ امام حسین(ع) مبارزه با جهل و نادانی و تلاش بـرای آزادی و آزادگـی بـود و بر این امرتأکید داشت که هرگز تن به ذلّت در مقابل زورگـویان نخواهد داد، این امر باعث شد تا به جنگ نابرابر تن بدهد که در آن تعداد زیادی از یاران باوفایش به شـهادت رسـیدند و در تـاریخ به نام حادثـه کربلا ثبت شد، حادثه ای که دریاد و خاطره مـسلمانان ثـبت شده و فراموش نخواهد شد و هرساله با برگزاری مراسم عزاداری با روش خاص در میان آنان شهادت مظلومانه خـاندان رسـول خـدا (ص) گرامی داشته می شود، در واقع قیام عاشورا از وقایع بزرگ و سرنوشت ساز است بـه طـوری کـه رهبر قیام امام حسین(ع) را به الگو ونمونه برای سایر رهبران جهان اسلام در مبارزه بـا ظـلم و جـور زمانه تبدیل کرد. تمامی ادیان و مسلمانان از جمله اهل سنّت ارادت خاصی نسبت به امـام حـسین(ع) دارند و ایام محرم و شهادت آن حضرت و یاران باوفایش را گرامی می دارند، اهل سنّت با نماز خـواندن و تـلاوت قرآن در ده روز ایام محرم و همچنین روزه گرفتن در روز تاسوعا و عاشورا ارادت و عشق خود را به امام حسین(ع) نشان مـی دهند.

آنچه مقرر است در مطالعه حاضر مورد بررسی قرار گیرد، دیدگاه منابع تاریخی اهـل سـنّت از جـمله بخاری، طبری و ذهبی در مورد قیام عاشورا است. بر این اساس مقاله ی حاضر به دنبال پاسـخی در خـور به این سوال است که منابع تاریخی فوق که همه از بزرگان اهـل سـنّت مـی باشند چه عقیده و دیدگاهی درباره حادثه کربلا در آثار خویش ابراز داشته اند؟

فرض اصلی مقاله آن است کـه مـنابع تـاریخی فوق چنین معتقدند که قیام عاشورا انقلابی بزرگ در تاریخ اسلام است کـه در آن خـاندان پیامبر (ص) به شهادت رسیدند. به طوری که هرگز در میان مسلمین فراموش نشده بلکه هرساله با فـرارسیدن ایـام محرم گرامی داشته می شود، اهل سنّت هم ارادت خاصی نسبت به امام حـسین(ع) دارند و با آداب و رسوم خاص با خاندان رسول خـدا(ص) ابـراز هـمدردی می کنند.

درباره پیشینه تحقیق نظر به اهـمیت مـوضوع قیام عاشورا ، در دهه های اخیر، تحقیقات دامنه داری توسط بزرگان اهل سنّت با استناد بـه مـنابع دست اول از جمله طبری، بخاری، ذهـبی و غـیره صورت گـرفته کـه بـه واقعه عاشورا به صورت کلی و یـا مـوردی توجه کرده اند. از جمله تحقیقات جدید که در این زمینه به نگارش در آمده: سـیرت امـام حسین(ع) نوشته اسماعیل ارباب؛ شهسوارکربلا نوشته مولانا عبدالرحمن سربازی؛ شـهیدکربلا نوشته مفتی عبدالرحمن چابهاری که در ایـن پژوهـش از آنها استفاده شده با این حال آنچه در پژوهش حاضر به آن پرداخته خواهد شـد، ضـمن تکمیل مطالعات پیشین ارائه تصویری دقـیق تـر از قـیام عاشورا از دیدگاه مـنابع تـاریخی اهل سنّت با تـاکید بـر آثار بخاری، طبری و ذهبی و بیان نمودن قسمتی از اعتقادات اهل سنّت درباره این واقعه و آداب و رسـوم روز عـاشورا است.

معرفی منابع مورد تحقیق:

کـتاب صـحیح بخاری، نوشته امـام ابـوعبدالله محمدبن اسماعیل بن ابـراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری است، وی درسیزده شوال 194ه در شهر بخارا در خانواده متدین دیده به جـهان گـشود، تحصیلات خود را از مکاتب سنّتی شهر بـخارا آغـاز کـرد و در آغـاز حـفظ حدیث به وی الهـام گـردید، سپس به حلقه درس علما شهر بخارا مانند علامه داخلی روی آورد، تالیفات زیادی از خود به جای گذاشت ازجـمله: کـتاب قـضایا الصحابه و التابعین و اقاویلهم، التاریخ الکبیر، الادب المفرد، اسـامی الصـحابه، التـاریخ الکـبیر، التـاریخ الاوسـط و غیره....کتاب الجامع الصحیح من السند من حدیث رسول الله و سنه و ایام معروف به صحیح بخاری، به اتفاق مسلمانان صحیح ترین کتاب بعد از قرآن کریم است، امام بخاری در مـدت 16 سال آن را از میان احادیثی که حفظ داشت نوشت، او می گوید: هر وقت حدیثی را می خواستم بنویسم ابتدا غـسل کرده دو رکعت نمـاز می خواندم سپس استخاره می نمودم و پس از یقین از صحت حدیث آن را ذکر می کردم. (بخاری،1413: مقدمه).

ایـن کـتاب در قرون گذشته مورد توجه علمای مسلمین قرار گرفته است به طوری که بیش از صد شرح تعلیق و حاشیه بر آن نوشته شده است که از میان آنها می توان به شرح فتح البـاری، تـالیف علامه ابن حجرعسقلانی و عمدالقاری اثر بدرالدینی عینی اشاره کرد که در نوع خود بی نظیر هستند و بهترین شرح های صحیح بخاری به شمار می روند. ایـن کـتاب حاوی احادیث صحیح رسول الله مـی باشد کـه در این پژوهش قسمتهایی که ایشان به قیام امام حسین(ع) اشاره داشته اند مورد توجه ودقت واقع شده است، بخاری در این کتاب به تحلیل واقعه عـاشورا اشـاره کرده ابتدا به نسب و فـضائل آن حضرت و دعوت مردم کوفه و سپس شهادت امام حسین(ع) و مهم تر اینکه درباره اعتقاد اهل سنّت در مورد عزادرای و روزه روز عاشورا پرداخته است.

تاریخ طبری: اثر ابوجعفر محمد بن جریر طبری مـی باشد کـه به زبان عربی نوشته شده است. از کتاب های تاریخ عمومی است از دو بخش تاریخ جهان و اسلام تشکیل شده است، قسمت زیادی از بخش تاریخ اسلام این کتاب به وقایع تاریخ اسلام پرداخته و وقـایع را بـه صورت سـال شمار هجری آورده است. طبری به دلیل این که فقیه و متکلم بود روایت مربوط به تاریخ اسلام را با وقوف و دقـت بیشتری می آورد. طبری در جلد هفتم کتاب تاریخ طبری حوادث سال 61 هـجری را بـه طـور مفصل توضیح داده است از ابتدای حرکت امام حسین(ع) به طرف کوفه و بیعت نکردن با یزید تا چگونگی شـهادت امـام حسین (ع) پرداخته و تمام جوانب قیام عاشورا را مورد بررسی قرار داده که در پژوهش حاضر بـه آن پرداخـته خـواهد شد.

سیراعلام النبلاء: نوشته شمس الدین محمدبن احمد ذهبی مورّخ و محدّث مشهور و نویسنده پرکار سده هـشتم هجری است. وی تاریخ هفتصد ساله اسلامی را به هفتاد دهه تقسیم کرد و به هـر دهه عنوان طبقه داد. وی مـختصری از ایـن کتاب را فراهم آورد و آن را العبرفی خبرمن غبر نامید، وی خلاصه ای از تاریخ اسلام از آغاز تا 744 و وفات مشاهیر هر سال به شیوه سال شمار نگاشت و آن را دول اسلامی نامید. علاوه بر این وی تالیفات زیادی در حـدیث رجال و تاریخ دارد ازجمله: میزان الاعتدال، الکاشف، المغنی فی الضعفا، سیراعلام النباء و تاریخ اسلام. در جلد سوم این کتاب به قیام امام حسین (ع) پرداخته که در این پژوهش مورد استفاده واقع شده است. از فـضائل امـام حسین، دعوت مردم کوفه و نامه های که برای آن حضرت فرستادند، شهادت مسلم بن عقیل و سایر حوادث واقعه کربلا را مورد بررسی قرار داده است.

نسب و فضائل امام حسین(ع)در منابع تاریخی اهل سنّت: ایـشان ابـوعبدالله حسین بن علی بن ابیطالب فرزند دوم علی بن ابیطالب(ع) و فاطمه زهرا دختر رسول خدا(ص) است. امام حسین (ع) لقب های متعددی دارد، که عبارتند از: سید، وفی، ولی،مبارک، سبط، شهیدکربلا (ابن الجوزی، 1401: 210). عده ای از بزرگان و منابع اهل سنّت هم امـام حـسین(ع) را لقب سیدالشهداء داده اند، زیرا رسول خدا (ص) فرمود: سرور شهیدان حمزءّبن عبدالمطلب است و همچنین مردی که در مقابل حاکم ظالم قیام می کند و او را امربه معروف و نهی از منکر کند و به دست او کشته شود.

امام حـسین (ع) در پنجم شـعبان سال چهارم هجری در مدینه مـنوره بـه دنیا آمد، رسول خدا(ص) در این روز بی نهایت خوشحال گردید به دیدارش رفت و کام او را با آب دهان خویش متبرّک ساخته و در حق وی دعای خیر کرد و فرمود: پسـرم را چـه نام نهاده اید؟ حضرت علی(ع) در جواب گفت: او را حرب جنگاور نامیده ام، سـپس پیـامبر(ص) فرمود: نام او حسین است و در روز هفتم ولادتش آن حضرت گوسفندی عقیقه کرد و فرمود: موی سرش را بچینید و هم وزن آن نقره صدقه دهـید (ابـن حنبل، 1414، ج1: 158). امـام حسن و حسین(ع) در دوران کودکی همواره مورد لطف و عنایت پیامبر(ص) قرار داشـتند تا جایی که پیامبر(ص) آن دو را فرزندان خود نامید و هرگاه پیش حضرت فاطمه(س) می آمد، می فرمود: فرزندانم را نزد من بیاورید و فـرمود: آن دو بـرادر دوگـل خوشبوی من در دنیا هستند (بخاری،1412، ج4: 588) و حسن و حسین سید و سرور جوانان بـهشتی اند (طـبرانی،1404، ج3:39).

علاوه بر این روایت ها فراوانی در مورد توجه پیامبر(ص) نسبت به امام حسن و حسین (ع) وجود دارد، یعلی بـن مره مـی گوید: روزی امام حسین (ع) درکوچه بازی می کرد، رسول خدا(ص) دست هایش را دراز کرد امام حسین(ع) به ایـن سـو و آن سـو می رفت، پیامبر(ص) او را خنداند و در بغل گرفت و فرمود: حسین از من است و من از حسین ام، خداوند دوست بـدارد کـسی را کـه حسین را دوست می دارد. (ابن ماجه، 1416، ج1: 97).

جابربن عبدالله هم روایت می کند که رسول خدا (ص) فرمود: هـرکس دوسـت دارد به مردی از اهل بهشت بنگرد به حسین بن علی نگاه کند (ابن حبان، 1414، ج15: 421). در واقع هـمه ایـن روایـات دلالت بر فضائل و مناقب والای حضرت حسین (ع) دارد.

خلفای راشدین و سایر صحابه هم برای حضرت حسن و حـسین (ع) کـه از خاندان رسول خدا(ص) هستند، بی نهایت احترام قائل بودند و آن دو نفر را دوست می داشتند و همواره آنان را مـورد بـزرگداشت و احـترام قرار می دادند، خلیفه اول در مورد احترام به اهل بیت فرمود: حرمت پیامبر(ص) را در مورد احترام به اهـل بـیت آن حضرت مراعات کنید (بخاری،1412،ج4: 579).

عقبةبن حارث هم روایت می کند. روزی ابوبکر را دیدم کـه امـام حـسین(ع) را بلند کرده و می گوید: به جان پدرم به پیامبر(ص) شبیه است، علامه ابن کثیر دمشقی روایت مـی کند کـه خـلیفه اول امام حسین(ع) را مورد اکرام و بزرگداشت قرار می داد. خلیفه سوم هم نسبت بـه فـرزندان حضرت علی(ع) اظهار محبت می کرد تا آنجا که امام حسن و حسین(ع) را از شرکت کنندگان غزوه بدر به شـمار مـی آورد (ابن سعد،1405،ج3: 296). در واقع همه این روایت ها بیانگر این مطلب است که امام حـسین(ع) در نزد رسول خدا(ص)، خلفای راشدین و سایر صحابه مقام والایـی داشـته و بـه وی احترام می گذاشتند.

خصوصیات برجسته امام حسین(ع):

امـام حـسین(ع) از ویژگی ها و سجایای اخلاقی بسیار والایی برخوردار بود که او را به پیامبر(ص) از هر حیث مـشابه مـی ساخت، آن حضرت در اوج بخشندگی و گذشت از دو صفت مـمتاز و شـایسته انسانی یـعنی وفـا و شـجاعت برخوردار بود، در مقام برخورد با مـردم کـسی را تخطئه نمی کرد، بلکه همواره در آموزش و ایجاد بینش عمیق دین سعی و تلاش مـی کرد. امـام حسین(ع) بخشنده، وفادار و شجاع بود بـه همین دلیل پس از وفات بـرادرش عـلیه معاویه قیام نکرد، زیرا بـرادرش بـا او صلح کرده و پیمانی برقرار ساخته بود و زمانی که یارانش او را ترغیب کردند تا بـا مـعاویه به مبارزه برخیزد و خلافت را از او بـازستاند بـه آنان گوشزد کرد کـه مـعاویه با برادرش پیمانی دارد کـه تـا موعدش فرا نرسیده نقض آن روا نیست که این امرنشان دهنده وفاداریش به عهد و پیمان بـود.

عـلاوه بر این امام حسین (ع) در شجاعت نمونه بـود، وی در نبردهای آفـریقای شـمالی، طـبرستان و قسطنطنیه شرکت داشت و در تـمامی نبردهای پدر بزرگوارش از جمل تا صفین در رکاب وی حاضر بودکه نشان از شجاعت وی بود اما اوج شجاعت حضرت حـسین(ع) در حـادثه کربلا بود.

امام حسین(ع) شخصیتی عـاطفی، مـهربان، فـروتن و بـخشنده بـود و در راه فراهم آوردن نیازمندی های مـردم بـسیار کوشا بود و همه تلاش و کوشش خویش را در جهت برطرف کردن ناراحتی ها و اندوه های مردم به کار می برد، روایـت شـده روزی گـذرش برگروهی از بینوایان افتاد که خوراک می خوردند و آن حـضرت را بـه خـوردن خـوراک دعـوت کـردند که پیاده شد و با آنان خوراک خورد و فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم باید دعوت مرا بپذیرید، سپس از آنها برای یک مهمانی در خانه خویش دعوت بـه عمل آورد(بخاری،1412،ج7: 98).

ذهبی از مورخان اهل سنّت می گوید: امام حسین(ع) در عبادت و نیایش خداوند متعال الگو و نمونه بود و برای رسیدن به این آرمان جان خویش را از دست داد، آن حضرت افزون بر نمازهای پنجگانه بـسیار به نمازهای سنّت و نافله علاقه داشت و روزها را روزه می گرفت و شب ها را در نیایش خداوند سپری می کرد. مصعب روایت می کند که امام حسین(ع) بیست و پنج بار با پای پیاده حج خانه خدا را انجام داد(ذهـبی،1413،ج3: 278).

امام حسین(ع) آن چنان در عبادت و تقوا نمونه بود که در جهاد هم نماز را برپا می کرد، امام حسین (ع) در جریان نبرد به موذن دستور داد بانگ اذان گوید تـا نماز بخوانند بعد از برپایی نماز حـمد خـداوند گفت و فرمود: ای مردم اگر پرهیزگار باشید و حق را برای صاحب حق بشناسید بیشتر مایه رضایت خداوند است (طبری، 1369، ج7: 2991). اکثر منابع تاریخی اهل سنّت از جمله بـخاری، طـبری و ذهبی و کسانی که بـعدا و از کـتاب ها این مورخان استفاده نمود ه اند به تقوا و فروتنی و رشادت ها امام حسین(ع) اشاره کرده اند.

امام حسین (ع) در روزگارخلافت یزید:

پس از آن که یزید بر مسند خلافت نشست، هیچ غمی جز بیعت حسین بن عـلی، عـبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر نداشت، زیرا به خوبی می دانست که این افراد در رأس کسانی قرار دارند که در زمان معاویه از بیعت با او سر باز زدند به همین دلیل یزید در اولین اقـدام بـرای حاکم مـدینه ولیدبن عتبه نامه ای ارسال کرد و از او خواست تا از امام حسین(ع)، عبدالله بن عمر و عبدلله بن زبیر که از بیعت بـا او سر باز زده اند را وادار به بیعت کند (ابن خلدون، 1379، ج1: 403).

ولید پس از دریافت نامه مـروان بـن حکم را که حاکم قبلی مدینه بود برای مشورت فراخواند و از او نظر خواست، مروان دستور داد تا افرادی را نزد امـام حـسین، عیدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بفرستد و از آنان برای یزید بیعت بگیرد و اگـر امـتناع کـردند در این صورت گردنشان را بزنند، فرستاده ی ولید نزد حسین بن علی و عبدالله بن زبیر رفت و هـردو بزرگوار را در مسجد یافت و پیام حاکم مدینه را به آنان ابلاغ کرد، امام حسین (ع) بـا فهم و فراست خاصی کـه داشـت حقیقت را دریافت و فرمود: چنین به نظر می رسد که معاویه درگذشته و حاکم مدینه می خواهد قبل از انتشار این خبر از ما برای یزید بیعت بگیرد.

عبدالله بن زبیر نیز فرموده ایشان را تایید کرد، امـام حسین(ع) برای تحقق بیشتر تصمیم گرفت تا نزد حاکم مدینه حاضر شود لذا به کسانی از یاران خویش فرمان داد تا سلاح برگیرند و همراه او به خانه ولیدبن عتبه بیایند و به آنان توصیه کرد اگـر دیـدید من شما را فرا خواندم و یا اینکه شنیدید صدایم بلند شده است همگی شتابان به کمک من آیید در غیر این صورت کاری نکنید تا به نزد شما برگردم، چون بیعت بـا یـزید را به آن حضرت پیشنهاد کردند، گفت: من پنهانی بیعت نمی کنم هرگاه امیر در مسجد حاضر شد و مردم را به بیعت با یزید فراخواند من نیز همراه ایشان بیعت خواهم کرد(طبری،1363،ج7: 2905).

حـاکم مـدینه علی رغم مخالفت مروان پیشنهاد امام حسین (ع) را پذیرفت، اما پس از آنکه حضرت به خانه بازگشت تصمیم گرفت تا شب هنگام به مکّه هجرت کند، عبدالله بن زبیر نیز به همراه بـرادرش جـعفر در هـمان شب از مدینه به سوی مـکّه عـازم شـد و در آنجا مورد احترام و توجه بزرگان شهر قرار گرفت و گروه های مختلفی از مردم اطراف ایشان جمع شدند و به سخنان شیوایی او گوش فرادادند، ابـن زبیر هـم در جـوار خانه کعبه عبادت و نیایش می پرداخت و بعد از ادای نماز بـه همراه تعداد زیادی از مردم به نزد امام حسین (ع) می رفت.

مردم کوفه هم که در این مدت با فضائل امام حـسین(ع) آشـنایی داشـتند و به زهد و تقوای خاندانش معتقد بودند و زمانی که شنیدند مـعاویه فوت شده و کار خلافت به یزید واگذار شده و امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزیده و به مکّه آمـده اسـت نامه های فراوانی به حضرت نوشته و او را دعوت نمودندبه کوفه بیاید (ذهبی،1413،ج3: 299).

امام حـسین(ع) درنگ می کرد که به این همه دعوت چه پاسخی دهد اما در نهایت پسرعمویش مسلم بن عقیل را جـهت ارزیـابی آن دیـار به کوفه فرستاد، مسلم بعد از ورود به کوفه با استقبال گرم مردم روبـه رو گـردید و هـزاران نفر از مردم کوفه به نیابت امام حسین(ع) با وی بیعت نمودند، مسلم سپس به حـضرت نامه نوشت و اوضاع مساعد کوفه و اشتیاق مردم را به امام حسین(ع) گزارش داد، از طرفی برخی اهالی کوفه طـی نامه ای یزید را از وقایع کوفه و آمادگی مردم در بیعت با حضرت مطلع ساختند، یزید پس از شنیدن ایـن خـبر امـارت کوفه را به عبیدالله بن زیاد واگذار کرد و به وی دستور داد تا به محض ورود به کوفه مـسلم بن عقیل را تـبعید یا به قتل برساند، این زیاد به کوفه آمد و مردم را با تهدید و تطمیع از اطـراف مـسلم بن عقیل پراکـنده ساخت به طوری که در پایان مسلم تنها ماند، سرانجام سربازان ابن زیاد مسلم بن عقیل را محاصره کردند و او را نزد عـبیدالله بن زیاد بردند، ابن زیاد پس از گفتگو با وی دستور داد تا گردنش را بزنند جلادان ابن زیاد مـسلم بن عقیل را در حـالی کـه تکبیر می گفت به بالای قصرالاماره برده و سرش را از تنش جدا کردند، با این حال امام حـسین(ع) یـک روز پیـش از آن، از مکّه به سوی کوفه حرکت کرده بود و از شهادت مسلم بن عقیل اطـلاع نداشت بسیاری از دوستان حضرت حسین(ع) هنگامی که شنیدند ایشان قصد عزیمت به کوفه را دارد از وی خواستند تا از رفتن خـودداری نماید واز بی وفایی ها و عملکرد نادرست اهل کوفه یاد کردند اما امام حسین(ع) از تصمصم خـود مـنصرف نشد و به راهش ادامه داد.

کاروان امام حـسین (ع) در نزدیکی کـوه بلند با گروهی از لشکر عبیدالله بن زیاد روبرو شـد کـه فرماندهی آن را حربن یزید در راس هزار سوارکار بر عهده داشت آنان فرمان یافته بودند کـه امـام حسین (ع) را رها نکنند و او را نزد عـبیدالله بن زیاد در کـوفه آورند، آنگاه امـام حـسین (ع) راه غریب را در پیش گرفت و سوارکاران ابن زیاد هـمچنان مـلازمش بودند، روز دوم محرم 61هجری حضرت حسین(ع) در یکی از نواحی نینوا به نام کربلا فـرود آمـد و در آنجا خیمه های خویش را برافراشتند. فردای آن روز عمربن سعد با چهارهزار نفر از کـوفه رسید و در مقابل یاران حضرت صـف آرایـی کرد مذاکراتی در میان سران دو لشکر انجام گرفت اما نتیجه ای در برنداشت هنگامی که حـضرت حـسین (ع) مشاهده کرد این قوم بـا او بـه فـریب و خدعه برخاسته اند تـصمیم بـه دعوت آنها گرفت، عـمامه پیـامبر(ص) را بر سرنهاده و بر شتر پیامبر(ص) سوار شد و بر فراز جایگاه بلندی قرار گرفت تـا مـردم صدای او را بشنوند آنگاه با صدای بـلند و رسـا پس از حمد و سـتایش خـداوند فـرمود:

نسبم را به یاد آوریـد که من کیستم، کشتن و شکستن حرمت من چگونه روا خواهد بود مگر نه که من فـرزند دخـتر پیامبرتانم؟ آیا نشنیده اید که رسول خدا(ص) درباره مـن و بـرادرم فـرمود: ایـنان سـرور جوانان بهشتی اند وای بـه حـالتان (بخاری، 1412،ج7: 100). آیا کسی از شما را کشته ام و خون او را می خواهید یا اینکه مالی از شما را از بین برده ام که از من کـیفر آن را مـی خواهید و قـصد دارید در این باره انتقام بگیرید؟

سپس نام آن دسـته از مـردم کـوفه را بـه زبـان آورد که او را برای بیعت دعوت کرده بودند و در سپاه ابن زیاد به جنگ او آمده بودند از این سخنان زمین زیرپای آنان لرزید و گروهی از لشکر دشمن به صف امام حسین(ع) پیوستند از جـمله حربن یزید یکی از فرماندهان بزرگ سپاه ابن زیاد به امام حسین(ع) و یاران او ملحق گردید (عقاد،1380: 123 ).

آغاز نبرد خونین:

روز جمعه دهم محرم عمربن سعد با لشکر همراهش وارد جنگ شد، امام حسین(ع) به اصـحابش دسـتور داد تا در نقاط معینی مستقر شوند، یاران حضرت 72 تن بودند که سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بودند پرچم در دست عباس بن علی(ع) بود. همین که قوای دشمن جلو آمـد حـضرت دستانش را به طرف آسمان بلند کرد و شروع به دعا خواندن کرد، پریشانی و اضطراب سپاهیان دشمن را فراگرفته بود تا آن که عمربن سعد خـود را بـه نزدیکی اردوگاه حضرت رساند و تـیری را بـه سوی خیمه هایش پرتاب کرد و بانگ زد در نزد امیر برای من گواهی دهید نخستین کسی بوده ام که به سوی حسین تیر انداختم، آنگاه تیرهای پیاپی بـه سـوی اردوگاه امام حسین (ع) رهـا مـی شدند و آن حضرت به تیرها و یارانش می نگریست و فرمود: یاران بزرگوار من از جای برخیزید و بدانید که این تیرها پیام آوران شوم این مردمانند برای ما و بدین ترتیب جنگ آغاز شد و یاران حضرت شجاعت و رشـادتی از خـود نشان دادند که نظیرآن را جز در حماسه و افسانه ها نمی توان سراغ داشت.

لشکر باطل با آن که تعدادش زیاد بود از پایمردی در برابر سپاه حق ناتوان ماند تا آنجا که هر لحظه سوارکاری از آنان کـشته و نقش زمـین می شد، سرانجام عروةبن قیس جلودار سوارکاران لشکر ابن زیاد به ابن سعد گفت: آیا نمی بینی که چگونه امروز لشـکر من در برابر این مردمان اندک شمار نقش بر زمین می شوند بـه سـوی آنان پیاده نظام و تیراندازان را بفرست، آنگاه پانصد نفر به فرماندهی حصین بن نمیر بر سر یاران امام حـسین(ع) بـاران تیر رها کردند تا آنجا که چنان برتن و جان لشکر امام حسین(ع) نیزه و تـیر نشست که از کار افتادند و سوارکاران و پیاده نظام همگی زخمی شدند و بسیاری هم به شهادت رسیدند، حـربن یزید همراه با امام حسین(ع) با کمال شجاعت و دلیری جنگید و بسیاری از دشمنان را از پای درآورد و سرانجام خـودش به شهادت رسید، خـاندان امـام حسین(ع) و برادران گرامیش در راه دفاع از امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به جنگ پرداختند و به شهادت رسیدند، هنگام ظهر امام حسین(ع) و تعدادی از یارانش نماز خوف خواندند دشمن به حضرت نزدیک شده بـود که یکی از یاران با وفایش خود را سپر قرار داد تا اینکه به شدت مجروح شد و بر زمین افتاد آنگاه زهیربن القین از حضرت دفاع نمود و سخت جنگید تا شهید شد، حضرت علی اکبر در ایـن روز بـا نیزه مره بن منذشقی به شهادت رسید، امام حسین (ع) با دیدن این صحنه فرمود:

«خداوند این قوم را هلاک گرداند که تو را شهید کردند، چقدر این قوم جاهل و نادانند.»

در شدت تشنگی و گرمی امـام حـسین (ع) به نبردش ادامه داد، اما وقتی دید که فرزندش عبدالله از شدت درد و تشنگی به خود می پیچید با گلویی گرفته از حزن و اندوه او را به قصد سیراب کردن بر دستان خویش بالا آورد و به مـردمان سـتمکار گفت: اگر در حق ما از خداوند پروا نمی دارید درباره این کودک از خداوند بهراسید، آنگاه یکی از دشمنان تیری به سوی کودک معصوم پرتاب کرد و گفت: بیا با این سیرابش کن، تیر بـر سـینه کـودک اصابت کرد، حضرت حسین(ع) مـشتی از خـون کـودک را به آسمان فروپاشید و فرمود:

پروردگارا اگر از آسمان پیروزی را بر ما دریغ داشته ای آن را بهر آنچه برتر از آن است قرار ده و برای ما از این قـوم سـتمکار انتقام بگیر (ذهبی، 1413: 203).

امام حسین(ع) در جنگ با لشکر انبوهی کـه بر او یورش می آوردند یکه و تنها ماند گاه به افرادی که او را محاصره کرده بودند حمله می کرد و به تنهایی صفوف آنان را درهـم مـی شکست اما کسی جرات حمله به حضرت را نداشت زیرا به شـهادت رساندن آن بزرگوار بر آنان بسیار دشوار بود و کسی که مرتکب چنین گناهی می شد کیفر سختی از جانب خداوند در انتظارش بـود تـا آن که شمربن ذی الجوشن برآشفت و فریاد زد: وای به حالتان درباره این مرد چشم بـه چـه داشته اید مادرتان به عزایتان بنشیند او را بکشید، از بیم نکوهش و کیفر شمر پیش چشمان او بر آن حضرت یورش آوردند و زرعـه بـن شریک تمیمی ضربه ای بر دست چپ آن بزرگوار وارد ساخت، کسی دیگر ضربه ای بـر شـانه مـبارکش فرود آورد و بدین سان حضرت حسین(رض) نقش زمین شد اما آنان همچنان حضرت را آماج نیزه ها و شـمشیرهای خـود قرار دادند به طوری که روایت شده پس از شهادتش سی و سه ضربه نیزه و سـی و چـهار ضربه شمشیر بر وجود مبارکش مشاهده شد.

آنگاه سنان بن ابی عمرو اصـبحی سـر مـبارک آن بزرگوار را از تن جدا کرد و به خولی بن یزید داد سپس ده سوارکار بنابر فرمان ابن زیاد پیکرهای مـقدس شـهیدان را زیر سم اسبان خویش لگدمال کردند، آنگاه سرها را بریدند و پیش چشم اهل بـیت پیـامبر(ص) آنان را بر نیزه افراشتند و پیکرهای شهیدان را افتاده بر پشت بر زمین رها کردند و از کنار زنان اندوهگین و مـصیبت دیده اردوگاه حضرت حسین(ع) گذشتنددر این هنگام زینب فریاد زد:

یا محمدا! ایـن حـسین اسـت که بر خاک خفته است و دخترانت را به اسارت گرفته اند و همه فرزندانت را کشته اند و اینک باد صـبا بـر آنان وزیدن گرفته است (عقاد،1380: 139)

پیکرهای پاک شهیدان حق بر خاک افتاده بود تـا آنکه افرادی از قبیله بنی اسد که در آن نواحی سکونت داشتند بدان جا آمدند و بر پیکرهای مطهر آنان نماز گزاردند و آنان را دفـن کـردند.

همه مورخان از جمله طبری،بخاری و ذهبی معتقدند که سرهای کشته شدگان را بـه هـمراه زنان به کوفه بردند و ابن زیاد فـرمان داد تـا سـرهای آنان را میان قبائل کوفه بگردانند، صبح فـردای آن روز سـر مبارک امام حسین(ع) را به قصر ابن زیاد بردند و با تکه چوبی دندان ها و لب های مـبارکش را مـی شکستند در این هنگام زیدبن ارقم از اصحاب رسـول خدا (ص) آنجا بود و فـریادزد: چـوبدستی را از ایـن دندان ها برگیر سوگند به ذاتی کـه مـعبود راستینی جزء او نیست من خود لبان مبارک رسول خدا (ص) را بر این لبان دیـده ام کـه آنها را می بوسید، آنگاه با چشمان اشـک بار از آنجا بیرون آمد و خـطاب بـه مردم کوفه گفت:

ای ملت عـرب شـما فرزند حضرت فاطمه (س) را به قتل رساندید و پسر ابن زیاد را امیر خود ساختید در حـالی کـه او بهترین افراد را شکنجه و به بـردگی گـرفته شـما را چه شده کـه بـه این ذلت و خواری تـن دادهـ ای (طبری،،1369،ج7: 3079).

ابن زیاد با وقاحت تمام سر آن حضرت و یارانش را افراشته بر نیزه ها بـه دمـشق فرستاد، آن گاه زنان اهل بیت را هـمانند اسـیران جنگی سـوار بـر شـتر به دنبال آنان روانه ساخت تا اینکه کاروان سرهای از تن جدا شده شهیدان و زنان در بدر به هم رسیدند و بـا هـم بر یزید وارد شدند در این هنگام رفـتار زنان دربـار یـزید بـهتر از خود یزید بـا خـاندان پیامبر(ص) بود، آنان به زینب و فاطمه دختران امام حسین(ع) دلداری دادند و از آنان خواستند تا بگویند در کربلا چـه چـیزی را از آنان باز ستاده اند تا همانند و حتی بیشتر از آنها را بـه آنان بـازگردانند، سـرانجام یـزید به نعمان بن بشیر کارگزار قبلی خویش در کوفه فرمان داد تا آل حسین(ع) را به مدینه ببرد.

سرانجام یزید:

یزید در دوران حکومت خویش کارها و اعمال بسیار زشت و سنگینی را مرتکب شد کـه بر هیچ کس پوشیده نماند و باعث انزجار مسلمانان از وی شد، یزید عملکرد ابن زیاد را تایید کرد هیچ یک از کارگزارانش را به علت فاجعه کربلا کیفر نداد و خودش همان سیاستی را در پیش گرفت که کـارگزارانش اعـمال می داشتند، چنان که در یک عمل وحشتناک و دور از انتظار حرمت مدینة النبی را شکست و لشکری به فرماندهی مسلم بن عقبة بدانجا گسیل داشت که مردم مدینه را به زنجیر کشیدند و بسیاری از مهاجران و انصار و فرزندانشان را بـه شـهادت رساندند. علاوه بر این، یورش گستاخانه یزید به مکّه مکرمّه آغاز شد، اما فرمانده خونخوار آن که قصد داشت همان وقایعی را که در مدینه مـرتکب شـده بود در مکه انجام دهد کـه در راهـ مرد. سپس لشکر یزید مکه مکرمه را به محاصره خود درآورد و بعد از چند روز جنگ و درگیری پیغام رسید که یزید مرده است و در آن هنگام لشکریان یزید دست از مـحاصره بـرداشتند و متفرق شدند. اما عـمل زشـت تر وی فاجعه کربلا و قتل عام اهل بیت رسول خدا(ص) بود.

در کتاب های عقاید و تاریخ اهل سنّت از قاتلان امام حسین (ع) به صراحت اعلام انزجار و تبری شده و بر آنان لعن و نفرین شده است.

احمد سـرهندی مـشهور به مجدد ثانی می فرماید: «یزید بی دولت در زمره فسقه است و توقف در لعنت او بنابر اصل مقرر اهل سنّت است که شخص معین را اگرچه کافر باشد تجویز لعنت نکرده اند مگر آنکه به یـقین مـعلوم کنند کـه ختم او بر کفر بوده نه آنکه او شایان لعنت نیست».

برخی دیگر از محققان اهل سنّت به صراحت یـزید را مورد لعن قرار داده اند و اعمال ناشایست و سیاست او را مورد انتقاد قرار دادهـ اند از جـمله : شـیخ عبدالحق دهلوی می فرماید: وی مبغوض ترین مردم نزد ما است و کارهای که این بدبخت بی سعادت در این امت کرده هـیچ کـس نکرده است، بعد از قتل امام حسین(ع) و اهانت اهل بیت لشکری برای تخریب مـدینه مـنوره و قـتل عام در آنجا فرستاده و بسیاری از صحابه و تابعین را امر به قتل داده و بعد از تخریب مدینه هم امر بـه انهدام مکه معظمه و قتل عبدالله بن زبیر کرده که دیگر احتمال توبه و رجـوع او را خدا داند، حق تـعالی دل هـای ما را و تمام مسلمانان را از محبت و موالات وی و اعوان و انصار وی و هرکه با اهل بیت نبوی بد بوده و بد اندیشیده و حق ایشان را پایمال کرده و با ایشان به راه محبت و صدق عقیدت نیست و نبوده نگه دارد و ما را در زمـره محبان اهل بیت محشور گرداند (دهلوی، 1412: 173).

احمدبن عبدالحلیم مشهور به ابن تیمیه هم می فرماید: همانا یزید از پادشاهان مسلمان بود که در کل کارهای بدی انجام داد، پیشوایان میانه رو و سلف در مورد یزید و دیگر کـسان کـه همانند او بوده اند، می گویند: نه ما آنان را ناسزا می گوییم و نه به آنان محبت می ورزیم (ابن تیمیه،1381،ج4: 475).

منابع مورد تحقیق از جمله بخاری، طبری و ذهبی در مورد یزید همانند اکثر مورخان هل سنّت از رفتاریزید در کـشتن امـام حسین(ع) اعلام انزجار کرد ه اند.

دلایل وزمینه های وقوع حادثه کربلا ازدیدگاه سه منبع مورد تحقیق:

در مورد علت قیام عاشورا تفاوت چندان بارزی بین اهل سنّت با تشیع وجود ندارد و هـردو گـروه در زمینه علت قیام از نقطه نظر مشترک برخوردار هستند، در بین متفکران اهل سنّت از جله بخاری، طبری و ذهبی هم دیدگاه مشترک در این مورد وجود دارد، برخی از تحلیل گران و متفکران ضمن اینکه دلایلی را مـطرح کـرده اند امـا این حرکت را توام با حـکمت و فـلسفه دانسته اند. در واقعه علت قیام امام حسین(ع) این بود که حکومت ستم کار وقت از امام حسین(ع) بیعت اجباری می خواست و ایشان از این امر سـر بـاز زد و در جـواب اصرار عبدالله بن عباس فرمود: اگر من در جایی دیگر بـه شـهادت برسم بهتر از آن است که حرم خداوند بخاطر من مورد تهاجم قرار گیرد.

از دیدگاه طبری قیام امام حسین(ع) بخاطر دعـوت مـردم کـوفه بود که برای حضرت نامه نوشتند و اعلام حمایت و آمادگی کـامل کردند، لذا عزم و هدف اصلی ایشان به وجود آوردن حکومت اسلامی بود (طبری، 1967،ج5: 338) و بعد از دریافت نامه به طرف کوفه حـرکت کـرد. امـا ذهبی معتقد است که قیام امام حسین(ع) بیشتر بخاطر امر بـه مـعروف و نهی از منکر بوده و قطع نظر از این بوده که امام حسین(ع) را برای بیعت تحت فشار قرار دهـند و یـا مـردم کوفه از او دعوت کنند (ذهبی،1413: 300).

با این حال مسئله مهم تر این بـود کـه قـیام امام حسین(ع) قیام در مقابل ظلم و جور زمان بود، البته عده ای از علمای اهل سنّت از جـمله بـخاری تـحلیل جالب تری دارند و معتقدند که امام حسین(ع) کاملا علم به شهادت داشت و به این نتیجه رسـیده بود که مطلقا زمان گرفتن حکومت نیست و احتمال هم نمی داد که حکومت اسـلامی بـرای او فـراهم آید به همین دلیل تنها راهی که می توانست انجام دهد راه شهادت بود تـا از ایـن طریق ستم کاری و ظلم زمان را برملا سازد به طوری که این حکومت تـا آنجا ظـلم و ستم پیشه کرده که حتی حاضر است فرزند پیامبر(ص) را به شهادت برساند.

نتیجه

قیام عـاشوار از انقلاب های مهمی است که در میان تمام ادیان پیروان و طرفدارانی دارد و امام حسین(ع) برای هـمه الگـو و نمونه است، امام حسین(ع) شهید جاوید و زنده تاریخ اسلام است که فریاد عزت، عدالت خواهی، بـرابری و آزادگـی را سـرداد او آموخت که در مقابل ظلم و استبداد و خودکامگی مستکبران باید قیام کرد، زیرا کـه ذلّت و خـواری از ساحت ما دور است و زندگی پیکار در راه عقیده است. پیام های مهم و بزرگ نهضت عاشورا در طول تاریخ همواره مـورد تـوجه انقلابیون و رهبران ملی و سیاسی جهان بوده است، مسلمانان نباید این قیام را بـا پیـام های بزرگ و ارزنده فقط در اظهار غم و اندوه و بـا بـرگزاری مـراسم عزاداری و عبادت خلاصه کنند، مسلمانان بدانند کـه امـام حسین (ع) به آنها درس عزت، استقامت، شهامت و آزادگی داد، او داعیه امر به معروف و نهی از مـنکر داشـت، پیامش حکومت قرآن بر مـردم بـود تا عـدل و قـسط و بـرادری و برابری در همه جا فراگیر شود و حـکومت اسـلامی به صورت فراگیر و کامل در همه ابعاد زندگی مسلمانان پیاده شود و در راه تحقق ایـن آرمـان الهی تا پای جان ایستاد. از این رو مـسلمانان باید شهامت و شجاعت امـام حـسین(ع) را سرمشق زندگی خود قرار دهـند و خـود را به اخلاق زیبا و خصال نیکوی آن شهید بزرگوار بیارایند و از خود در مقابل ظلم و استبداد یـزیدیان زمـان استقامت و پایمردی نشان دهند آنگاه اسـت کـه مسلمانان در مقابل دشـمنان اسـلام احساس عزت و سربلندی مـی کنند و در مـقابل هیچ قدرت و حکومتی تسلیم نمی شوند.

غالب مورخان اسلامی به این واقعه با توجه ودقـت خـاص نگریسته اند. در این پژوهش تاکید ما بـیشتر بـر آثار بـخاری، طـبری و ذهـبی است اگرچه سایر مـورخان در گذشته و حال به این جریان پرداخته اند. هر سه مورخ مورد نظر پژوهش در اکثر موارد دیـدگاه مـشترک نسبت به این واقعه داشته اند و تـفاوت بـارز بـین آنها نیست. نکته افتراق عـقیده سـه مورّخ اول در بررسی دلایل و زمینه های قیام است که هر کدام دلیل قیام امام را از منظر خویش به بـحث گـذاشته و نکته افتراق دیگر در آن است که بخاری بـه ایـن واقـعه نگاه عـمیق تر داشـته به طوری که دیدگاه اهل سنّت را درمورد عزاداری و روزه روز عاشورا را به تاکید مورد بررسی قرار داده و برای صحت این موارد احادیثی از پیامبر و سایر بزرگان و صحابه در این باره را ذکر کـرده است به طوری که مورخان در دوره های بعد برای بیان حوادث این واقعه به کتاب بخاری رجوع کرده اند

منابع

-قرآن.

-ابن سعد کاتب واقدی، محمد،(1410)،الطبقات الکبری، تحقیقمحمدعبدالقادرعطا، بـیروت، دارالکـتب العلمیه، چ1.

-ابن الجوزی،سبط،(1401)،تذکرةالخواص، موسسه اهل بیت.

-ابن حنبل، احمد، (1414)، مسنداحمدبن حنبل،موسسه التاریخ العربی.

-ابن ماجه،(1416)، سنن ابن ماجه، انتشارات دارالمعرفة.

-ابن حبان،(1414)، صحیح ابن حبان، انتشارات موسسه الرسـالة.

-ابـن کثیر،ابوالفداء، (1423 )، البدایةوالنهایة، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

-ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، (1385/1965)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر.

-ابن خلدون، عبدالرحمن،(1379)، مقدمه ابـن خـلدون، ترجمه محمدپروین گنابادی،انتشارات عـلمی فـرهنگی.

-ابن تیمیه، احمد، (1381 )،مجموع فتاوی شیخ الاسلام احمدبن تیمیه، مطابع الریاض.

-ارباب، اسماعیل،(1390)، سیرت حضرت حسین بن علی(رض)، تربت جام، انتشارات خواجه عبدالله انصاری.

-بخاری،(1412)، الجـامع الصحیح، دارالکـتب العلمیه.

-دهلوی،عبدالحق،(1412)، تکمیل الایـمان،کـراچی، انتشارات الرحیم اکدمی.

-ذهبی،(1413)، سیراعلام النبلاء، موسسه الرسالة.

-سربازی، عبدالرحمن،(1386)، شهسوارکربلا، چابهار،جامعة الحرمین الشریفین.

-طبری، محمدبن جریر،(1369)،تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر.

- -------------،(1967 )تاریخ الامم الملوک،تحقیق مـحمدابوالفضل ابـراهیم،بیروت، دارالتراث، چ2.

-طبرانی،(1404)، المعجم الکبیر، بیروت، داراحیاءالتراث العربی.

-عقاد،عباس محمود،(1380)،واقعه کربلا، ترجمه مسعود انصاری، نشرپردیس.

-غزالی،(بی تا)، احیاء علوم الدین، ترجمه مویدالدین محمدخوارزمی، انتشارات علمی فرهنگی،

-کلینی،(1375)، اصـول کـافی، انتشارات اسـوه.

-نعمانی، عبدالعزیز،(1381)، روایتی از انقلاب عاشورا و شهادت حضرت حسین(رض)، مجله ندای اسلام، سال سوم و چهارم، شماره 12و13،صـص19-7.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان