سخنان امام حسن (ع) هنگام نبرد صِفّین

سپاس خدای را سزاست که معبودی جز او نمی باشد، یگانه بوده و شریکی ندارد، و او را ثنا می گویم آنگونه که سزاوار آنست، از آنچه خداوند از حقش بر شما برتر گردانید، و نعمتهایش که بر شما گسترده گرداند، آنچه نامش به شمارش در نیاید، و شکرش ادا نشود، و وصف و قولی به او نرسد.

سخنان امام حسن (ع) هنگام  نبرد صِفّین

تحریض امام حسن (ع) مردم را به جنگ صفین

سپاس خدای را سزاست که معبودی جز او نمی باشد، یگانه بوده و شریکی ندارد، و او را ثنا می گویم آنگونه که سزاوار آنست، از آنچه خداوند از حقش بر شما برتر گردانید، و نعمتهایش که بر شما گسترده گرداند، آنچه نامش به شمارش در نیاید، و شکرش ادا نشود، و وصف و قولی به او نرسد.

و ما در راه خداوند برای شما غضبناک شدیم، چرا که خداوند بر ما منت نهاد آنگونه که او سزاوار آنست، تا نعمتها و عطاها و بخششهایش را شکر گزاریم، سخنی که در آن رضا و خشنودی به سوی خداوند بالا رود، و صداقت و راستی در آن نمودار باشد، تا گفتارمان را تأیید گرداند، و سزاوار موارد افزونتری از خداوند باشیم، سخنی که زیاد گردد و نابود نشود.

هر اجتماعی که با هدفی واحد فراهم آمدند نیرو یافته و پیمانشان استوار شد، پس آماده جنگ با معاویه و سپاهیانش شوید که به سوی شما آمده است، و به خواری نگرایید که ذلت و بندهای دنیا را می گسلد و اقدام بر جنگ موجب بزرگواری و بر کناری از شکست و ذلت است، چرا که هر گروهی از پذیرش خواری امتناع ورزیدند، خداوند دردها و ناکامیشان را برمی دارد  و از خواری بدورشان می سازد  و به حقیقت رهنمونشان می گرداند.

(و آنگاه این شعر را خواند:)

از صلح آنچه را می خواهی می توان گرفت ولی از نفسهای جنگ بیش از یک جرعه را نتوان نوشید.[1]

در جواب حکم ابوموسی در صفین

ای مردم! شما در کار «عبدالله بن قیس» و «عمرو بن عاص» سخن بسیار گفتید؛ این دو انتخاب شدند تا مطابق با کتاب خداوند حُکم دهند، اما آن دو هوی و هوسشان را بر قرآن ترجیح دادند و هر که اینگونه عمل نماید، حَکَم نامیده نمی شود، بلکه «محکوم علیه» می باشد.

«عبدالله بن قیس» در مورد انتخاب «عبدالله بن عمر» به خلافت خطا نمود، و در سه مورد دچار اشتباه شد: اینکه عمر پدر عبدالله او را برای خلافت شایسته تشخیص ندانست و او را خلیفه قرار نداد. نیز در اینکه او را به امارتی منصوب نکرد  و در اینکه مهاجرین و انصار برای «عبدالله بن عمر» ارزشی قائل نبودند  و کسانی که داوری می کردند، کاری را به او واگذار نمی کردند و حکومت از جانب خداوند واجب شده است.

پیامبر «سعد بن معاذ» را در مورد «بنی قریظه» حَکَم قرار داد و او به حُکم خداوند در میان آنان حکم کرد  و پیامبر حکم او را تنفیذ کرد و اگر غیر آن حکم می کرد، پیامبر اجرا نمی نمود.[2]

پی نوشت ها

[1] خطبته فی صفین لتحریض الناس الی الجهاد

الحمد لله لا اله غیره، وحده لا شریک له، و اثنی علیه بما هو اهله، ان مما عظم الله علیکم من حقه و اسبغ علیکم من نعمه ما لا یحصی ذکره، و لا یؤدی شکره و لا یبلغه، صفة و لا قول

و نحن انما غضبنا لله و لکم، فانه من علینا بما هو اهله ان نشکر فیه آلاءه و بلاءه و نعماءه قولا یصعد الی الله فیه الرضا و تنتشر فیه عارفة الصدق، یصدق الله فیه قولنا، و نستوجب فیه المزید، من ربنا، قولا یزید، و لا یبید.

فانه لم یجتمع قوم قط علی امر واحد الا اشتد امرهم و استحکمت عقدتهم، فاحتشدوا فی قتال عدوکم معاویة و جنوده، فانه قد حضر، و لا تخاذلوا فان الخذلان یقطع نیاط القلوب و ان الإقدام علی الأسنة نجدة و عصمة لأنه لم یمتنع قوم قط الا رفع الله عنهم العلة و کفاهم جوانح الذلة و هداهم الی معالم الملة.

و الصلح تأخذ منه ما رضیت به

و الحرب یکفیک من انفاسها جرع

[2] خطبته بعد حکم ابی موسی الاشعری فی صفین

ایها الناس! انکم قد اکثرتم، فی امر عبدالله بن قیس و عمر بن العاص، فانما بعثا لیحکما بکتاب الله فحکما بالهوی علی الکتاب و من کان هکذا لم یسم حکما ولکنه محکوم علیه

و قد اخطا عبدالله بن قیس فی أن اوصی بها الی عبدالله بن عمر، فأخطا فی ذلک فی ثلاث خصال: فی أن أباه لم یرضه لها و فی أنه لم یستأمره و فی أنه لم یجتمع علیه المهاجرون و الأنصار الذین نفذوها لمن بعده و إنما الحکومة فرض من الله

و قد حکم رسول الله صلی الله علیه و آله سعدا فی بنی قریظة فحکم فیهم بحکم الله لاشک فیه، فنفذ رسول الله صلی الله علیه و آله حکمه و لو خالف ذلک لم یجره.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان