ماهان شبکه ایرانیان

در نقد و بررسی «پنج اثر از گوته» مطرح شد

گوته کیفیت انسان امروزی را پیش‌گویی کرده است

علی عبداللهی گفت: جامعه‌ نو، انسان اروپایی و انسان مدرنی که ما می‌شناسیم از دل انگاره‌ فاوست گوته بر می‌آید. گویی گوته حتی می‌تواند کیفیت انسان امروزی را پیش‌گویی کند.

گوته کیفیت انسان امروزی را پیش‌گویی کرده است

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست ویژه‌ شهر کتاب با محوریت نقد و بررسی کتاب «پنج اثر از گوته» شامل برگردان دو نمایشنامه، یک دیالوگ جمعی روشنفکرانه با موضوع زنان، دو افسانه‌ معروف از گوته و حضور محمود حسینی‌زاد، علی عبداللهی و سعید پیرمرادی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

در ابتدای نشست، علی‌اصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب، گفت: افزون بر آنکه نام گوته برای علاقه‌مندان به ادبیات ایران آشناست، او از شخصیت‌های مهم ادبیات آلمانی است که همچون شکسپیر و دانته در جهان شناخته شده است. گوته با ما ایرانیان از زاویه‌ دیگری وابستگی و پیوستگی فرهنگی دارد. او پس از آشنایی با حافظ از طریق ترجمه‌های آلمانی آن، «دیوان غربی ـ شرقی» را می‌نویسد. این امر و حرف‌های گوته درباره‌ حافظ او را همچون پلی میان شرق و غرب ساخته است. سال میلادی آینده، دویستمین سال انتشار «دیوان غربی ـ شرقی» است. به این مناسبت با همکاری نهادهای ادبی، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی آلمان، در شهر کتاب گفت‌وگوی ادبی میان ایران و آلمان ترتیب داده خواهد شد. اساس این گفت‌وگوها «دیوان غربی ـ شرقی» گوته خواهد بود که خود نوعی گفت‌وگوی ادبی شرق و غرب هم محسوب می‌شود.

گوته‌ زبان‌بازِ درمان‌گر

سعید پیرمرادی، مترجم و متخصص خانواده درمانی، به عنوان اولین سخنران این نشست گفت: در اثر اتفاق، برخی از ترجمه‌های پیشینم به گوش یکی از اساتید مطرح دانشگاه هایدلبرگ، مؤلف کتاب «اشتیاق»، رسیده بود. او در این کتاب که زندگی‌نامه‌ روان‌شناختی گوته است، با رویکرد روان‌پزشکی و روان‌شناختی توانسته گوته را در بطن آثار ادبی‌اش تجزیه‌وتحلیل کند. همچنین توانسته شخصیت، دردها، تألمات و خلاقیت او در تبدیل این درد و رنج‌ها به آثار ادبی را به‌خوبی نشان دهد. من پیش از این «رنج‌های ورتر جوان» را در آلمان خوانده بودم و خواندن «دیوان غربی شرقی» علاقه‌ام به گوته را تبدیل به شوق کرد. به این علت که گوته را صاحب جایگاه بلندی در ادبیات ایران یافتم. هیچ یک از نویسندگان و شاعران جهانی در جهانی کردن ادبیات ایران به اندازه‌ی او نقش ایفا نکرده‌اند. پیش از این گلستان از فارسی به آلمانی ترجمه شده بود، اما همچون شهاب درخشیدن گوته در آسمان ادبیات جهانی، باعث شد عشق و علاقه‌اش به ادبیات ایران نیز مؤثرتر عمل کند.

وی افزود: اولین ترجمه‌ام «تفنن و سرگرمی‌های مهاجران آلمانی» بود که عنوان و محتوای آن هر دو به نحوی من را تحت تأثیر قرار دادند. مهاجرت از این‌رو که من بیش از نیمی از عمرم را در مهاجرت به‌سر بردم برایم جالب بود. همچنین، با خواندن مطالب حس کردم گوته واقعاً در عصر کنونی ما زندگی می‌کند. تمام برآشفتگی‌های گوته از مجادلات و منازعات سیاسی، محافظه‌کاری‌هایش، مباحث پرمحتوایی که درباره‌ مهاجرت بیان می‌کرد برایم جذاب بود. او در دیالوگ 30 صفحه‌ای بسیار شگفت‌انگیزی طرف‌های متخاصم سیاسی را در مقابل هم قرار داده است که برای خوانندگان فعلی بسیار ملموس و حتی حاد است. در داستان‌های نیمه‌کوتاه و بلند این کتاب با مسائل هستی‌شناختی‌ای روبه‌روییم که درباره‌شان صحبتی نمی‌شود. شاید فرق گوته با دیگران در طرح کردن همین موضوعاتی باشد که در جامعه شکل تابو به خودشان می‌گیرند. در انتهای اثر هم افسانه‌ای تعبیرناپذیر آمده که یکی از شاهکارهای افسانه‌سرایی گوته است.

این متخصص خانواده‌درمانی در بخشی از سخنانش گفت: «خویشاوندی‌های اختیاری» یکی از اساسی‌ترین موضوعات نوع بشر؛ یعنی جدال بین خرد و احساس را به تصویر می‌کشد. همچنین روابط موازی را که پدیده‌ای همیشگی در تاریخ بوده و خواهد ماند، مطرح می‌کند. مساله‌ای که کسی جرئت به شکل داستان درآوردن آن را نداشته است. چنان‌که مفسران ادبی گفته‌اند آثاری مثل «افی‌بریست» فونتانه یا کتاب تولستوی متأثر از «خویشاوندی‌های اختیاری» گوته‌اند. گوته در این اثر برای اولین بار سیر تشکیل و فرجام روابط موازی را در قالب داستان بیان کرده است. این اثر تاکنون در میان آثار ترجمه‌شده‌ گوته با استقبال بیشتری روبه‌رو شده است، چرا که موضوعی بسیار ملموس و حاد است. من در حین زوج‌درمانی، این کتاب را به‌عنوان راهکاری درمانی به خانم‌هایی که درگیر روابط موازی شده‌اند، توصیه می‌کنم. جالب آنکه بسیار اثربخش است. گوته در این کتاب به‌نحو بسیار شگفت‌انگیزی توانسته است هم جذابیت‌ها و گیرایی‌های روابط موازی، هم چرایی و هم فرجام آنها را تشریح کند. قالب این رمان برای مخاطب بسیار جذاب است. رمان در فصل‌ها و بخش‌های بسیار کوتاهی قالب‌بندی شده که خواننده را علی‌رغم میلش وادار به ادامه دادن خواندن نمی‌کند. در نهایت هر دو چهره‌ اصلی داستان می‌میرند. اما چیره‌دستی و چیره‌حسی گوته، این دو نفر را با دو شکل و قالب کاملاً متضاد می‌میراند. این کتاب به آتش‌بار کلام گوته معروف است.

پیرمرادی برخی ویژگی‌های آثار ارائه شده در «پنج اثر از گوته» را برشمرد و بخش‌هایی از آنها را خواند. سپس درباره‌ سفرهای خود به نیویورک و وایمار برای دست‌یابی به شناختی عمیق‌تر از دنیای ذهنی و روانی گوته گفت: گوته به معنای واقعی کلمه، زبان‌باز بود؛ یعنی از بازی با زبان بسیار لذت می‌برد و هرگز از ناب‌گرایی زبانی پیروی نمی‌کند. حتی در «دیوان غربی ـ شرقی» بسیاری از لغات فارسی یا فرانسه را می‌گیرد و آلمانیزه می‌کند. تا آن حدی که من با گوته آشنایی دارم، به اثری از او برخورد نمی‌کنیم که نشان یا نشانه‌هایی از دیگر فرهنگ‌ها درشان وجود نداشته باشد. به این ترتیب، گوته خالق ادبیات جهانی است و در این زمینه به معنای واقعی کلمه کار کرده است. نقطه‌ اوج این مساله را در «دیوان غربی ـ شرقی» می‌بینیم که امیدوارم در آینده‌ نه چندان دور به چاپ برسد.

گوته به زبان آدمیزاد

در بخش بعدی این برنامه، محمود حسینی‌زاد، مترجم و داستان‌نویس، شروع به سخنرانی کرده و آگاهانه رفتن به سراغ برگردان آثار شخصیتی چندجانبه چون گوته را نیازمندِ جرئتی بالا دانست. همچنین تمرکز پیرمرادی بر یک نویسنده را قابل‌تحسین دانست و گفت: مترجمان گاهی از یک نویسنده به نویسنده‌ دیگر یا حتی برخی متأسفانه به سراغ گل‌سازی و آشپزی می‌روند، ولی پیرمرادی خودش را به‌درستی بر گوته متمرکز ساخته است. او می‌کوشد گوته را از جوانب متعدد بنگرد. آنچه ما از گوته می‌شناسیم به آثاری چون «فاوست» و «دیوان غربی ـ شرقی» محدود است. ولی او حالا گوشه‌هایی از گوته را به ما نشان می‌دهد که تا پیش از این نمی‌شناختیم. به بیانی، او گوته‌ چندوجهی را به ما می‌شناساند؛ گوته‌ای که بعد از 60 سالگی به سراغ بیولوژی و رنگ می‌رود. حتی درختی از ژاپن وارد می‌کند و روی آن پژوهش می‌کند.

وی ضمن بیان اینکه «پنج اثر از گوته» وجه نمایشنامه‌نویس گوته را به ما معرفی می‌کند، گفت: گوته در جوانی کارش را از نمایشنامه‌نویسی شروع می‌کند. او در گروه «هجوم و نفوذ» به همراه شیلر و عده‌ای دیگر با هدف از بین بردن ادبیات کلاسیک مسلط در قرن هجدهم به نمایشنامه‌نویسی‌کردن می‌پردازد. این در حالی است که در ایران حتی «فاوست» چندان به‌عنوان نمایشنامه نگریسته نمی‌شود. او در اینجا، این دو نمایشنامه‌ خوب را معرفی می‌کند.

این رمان‌نویس همچنین گفت: گوته تقریباً در تمام کارهایش شما را در موقعیت تصمیم‌گیری می‌گذارد. حتی در «دیوان غربی ـ شرقی» هم چنین است؛ یعنی شما را بین دو فرهنگ غرب و شرق می‌گذارد. در نمایشنامه‌ «اگمونت» خانواده‌ پادشاه باید تصمیم بگیرند. فاوست در اولین صفحات این نمایشنامه باید بین خوب یا بد بودن تصمیم بگیرد. در رمان «خویشاوندان انتخابی» نیز شخصیت‌ها باید درباره‌ ادامه دادن یا ادامه ندادن رابطه‌شان تصمیم بگیرند.

حسینی‌زاد گفت: اولین کار انتخابی پیرمرادی برای برگردان جدی گوته «اشتیاق» است. مترجم به‌درستی، اول دنیا را معرفی می‌کند و بعد صاحب دنیا را. بدین‌ترتیب، شناختی از گوته به‌دست ما می‌دهد و بعد به سراغ کارهای کمتر شناخته‌شده‌ او می‌رود. ما بیشتر گوته را شاعر و رمان‌نویس می‌دانستیم و از اینکه او داستان کوتاه هم می‌نویسد بی‌خبر بودیم. اما کار مهم پیرمرادی از نظر منِ مترجم، زبانی است که برای این کارها انتخاب می‌کند. یکی از مصیبت‌هایی که امروزه در ترجمه با آن روبه‌روییم و به آن عادت کرده‌ایم و شاید درست می‌پنداریمش این است که گمان می‌کنیم آثار کلاسیک را باید حتماً به زبانی ترجمه کنیم که هیچ بشری نمی‌فهمد. به بیانی دیگر، برای آثار کلاسیک زبانی انتخاب می‌کنیم که زبان یأجوح‌ و ‌مأجوج است و باید با رمل و اسطرلاب دریابیم که از کجا آمده است. اما اینجا زبانی واقعاً خوب را انتخاب شده است که شامل مقداری اصطلاحات امروزی در کنار اصطلاحات کلاسیک‌ است. او جمله‌بندی‌ها را نمی‌شکند، ولی در عین حال با انتخاب واژگان امروزی بودن را به‌دست می‌دهد. مترجم برای شخصیت‌ها و بخش‌های میان متنی زبان‌های گوناگونی انتخاب کرده است. مترجم زبانی را انتخاب می‌کند که زبان صحنه نیست. طبعاً کارگردان می‌تواند این زبان را برای صحنه مناسب کند. ولی زبانی است که به‌راحتی آن را می‌خوانید. نمایشنامه‌های کلاسیک این حسن را دارد که نوعی رمان‌اند. پس اگر در ترجمه زبانی خوب برایشان انتخاب کنید، می‌توانید به‌عنوان نوعی رمان بخوانید.

این مترجم در پایان سخنانش گفت: از قصد پیرمرادی برای ترجمه‌ «دیوان غربی ـ شرقی» خوشحال شدم. در واقع، با ترجمه‌ پیاپی آثار کلاسیک موافق نیستم، مگر اینکه آن آثار واقعاً اثر باشند. مثلاً به نظرم نیازی به ترجمه‌ مجدد «ابله» داستایوسکی نیست. معروف است که آثار کلاسیک باید هر 30 سال یکبار ترجمه شوند، ولی این حرف، همه‌ آثار را در نظر ندارد. در عوض برگردان مجدد آثار شاخص افرادی چون تولستوی یا یوفسکی را توصیه می‌کند. در ایران، سه برگردان از «دیوان غربی ـ شرقی» وجود دارد، اما جا دارد که این اثر از منظری امروزی‌تر نگریسته شود. باید در نظر داشت که ترجمه‌های مجدد در مواجهه با ترجمه‌های بد قبلی نیست. در آلمان هاینریش بُل «ناتور دشت» را ترجمه می‌کند، اما 30 سال بعد دوباره ترجمه می‌شود. این به معنای بد بودن زبان آلمانی بُل نیست. زبان آلمانی تغییر کرده و ضرورت ترجمه‌ دوباره ایجاد شده است.

 جست‌وجوهای حکیمانه گوته

علی عبداللهی شاعر و مترجم، در بخش پایانی این نشست گفت: درباره‌ گوته به‌مثابه یک فرد، شاعری غنایی، در مقام داستان‌پرداز و افسانه‌گو یا درام‌پرداز در آثار بزرگی چون «فاوست» یا «اگمونت»، به‌مثابه نظریه‌پرداز در آثاری چون «شعر و حقیقت»، به‌مثابه فردی که به علوم طبیعی و فیزیک در آثاری چون «تئوری رنگ‌ها» می‌پردازد یا به‌مثابه مشاور و دستیار حاکمان زمانه می‌توان بسیار سخن گفت. همچنین گوته شخصیتی فراملی است. او دیگر یک فرد نیست، بلکه یک گفتمان است. همان‌طور که در ایران این صرفاً شخصیت خیام، فردوسی یا حافظ نیست که اهمیت دارد. گفتمانی که گوته به‌وجود آورده و تحلیل او از روح دوران و نگاهش به آن است که اهمیت دارد. او برسازنده‌ مفهوم «ادبیات جهانی» است. این کلمه را برای اولین بار در زمانی به‌کار می‌برد که بیشتر به ادبیات ملی پرداخته می‌شود. افزون بر این، گوته بازتابنده‌ کامل روح دوران خود و تبیین‌گر انسان فاوستی است. او در «فاوست» ابعاد انسان اروپایی را نشان می‌دهد: انسانی کنجکاو، کاشف ارض‌های ناشناخته، بررسی‌کننده‌ ابعاد علوم، واکاونده‌ درون انسان، ابزارساز، انسانی استعمارگر و هوشمند که به بهترین وجه خرد ابزاری را به خدمت ساخت نهادهای اجتماعی در می‌آورد. جامعه‌ نو، انسان اروپایی و انسان مدرنی که ما می‌شناسیم از دل انگاره‌ فاوست گوته بر می‌آید. گویی گوته حتی می‌تواند کیفیت انسان امروزی را پیش‌گویی کند.

این مترجم در ادامه گفت: به نظر من جست‌وجوی گوته برای شناخت ناشناخته‌ها و تلاش دائمی برای خودی‌کردن امر بیگانه بسیار مهم است. او عکس افرادی که در مواجهه با دیگر فرهنگ‌ها نوعی نگاه توریستی دارند، برای شناخت و نقب‌زدن به دیگر فرهنگ‌ها تلاشی اصیل می‌کند و می‌کوشد فرهنگ‌های بیگانه را بشناسد و آلمانیزه کند. آشنایی گوته با زبان فارسی و پرداختن به آن جزو آخرین مراحل جست‌وجوی او است. گوته در سال‌های آخر عمرش به‌ویژه از طریق ترجمه‌های پورگشتال با ادبیات فارسی آشنا می‌شود. با اینکه ترجمه‌ پورگشتال بسیار تحت‌اللفظی است، نبوغ گوته باعث می‌شود بتواند حافظ را از خلال چنین ترجمه‌ای نیز بیابد.

وی گوته را به‌ خاطر منظومه‌ خلاقیت‌های گوناگون، شایسته‌ لقب «حکیم» دانست و بر ضرورت بررسی و شناخت شیلر به‌منزله‌ نزدیک‌ترین دوست گوته که در عین حال با او تضاد تاریخی شاعر تنگاتنگ با حکومت- شاعر رویاروی حکومت را می‌سازند، تأکید کرد. عبداللهی سپس درباره‌ «پنج اثر از گوته» گفت: در این مجموعه، با گوته‌ درام‌پرداز و افسانه‌پرداز روبه‌روییم. از قضا این نمایشنامه‌ها، آغاز درام‌نویسی گوته و بسیار شفاف‌اند. در اینجا هنوز آثار مثل «فاوست» خیلی پیچیده و فلسفی نیست. گرچه او در اینجا هم روان شخصیت‌ها را می‌شکافد، تعدد شخصیت‌ها اینقدر نیست که نتوانید آنها را دنبال کنید. در اینجا، جوانه‌هایی از آنچه فاوست را دوران‌ساز و متفاوت می‌کند، دیده می‌شود. با درام تمام‌عیاری به‌معنای کلاسیک با زبان شاعرانه و شکوهمند روبه‌رویید که در «فاوست» به درام منظوم و بسیار فشرده تبدیل می‌شود، چنان‌که حتی از همسرایان و وزن‌های متفاوت در «فاوست» استفاده شده است. گوته در «فاوست» چندین وزن جدید در ادبیات آلمانی ابداع کرده است. در «پنج اثر از گوته»، تلاش‌های اولیه‌ گوته به‌سوی خلق این شاهکار را می‌بینیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان