مناسبات قدرت و شریعت در سیره نبوی

فعالیّت های پیامبر (ص) در مدینه نمایانگر گونه ای خاص از اعمال قدرت در عرصه زندگی عمومی مردم است. از سوی دیگر، پیامبر (ص) آورنده شریعت اسلام ومجری احکام آن در میان مردم بود

مناسبات قدرت و شریعت در سیره نبوی

مقدمه

فعالیّت های پیامبر (ص) در مدینه نمایانگر گونه ای خاص از اعمال قدرت در عرصه زندگی عمومی مردم است. از سوی دیگر، پیامبر (ص) آورنده شریعت اسلام ومجری احکام آن در میان مردم بود. ملاحظه این دو واقعیّت در زندگی آن حضرت، پرسش از نسبت میان اعمال قدرت وی با شریعتی که ابلاغ کرده را به پرسشی اساسی تبدیل می کند. هرگونه نسبتی که میان این دو در سیره سیاسی پیامبر (ص) برقرارگردد، از اهمیّت بنیادین در زندگی سیاسی اجتماعی مسلمانان برخوردار خواهد بود. ضرورت الگوگیری از رفتار سیاسی ایشان این اهمیت را بیشتر نمایان می سازد.

مناسبات شریعت با قدرت در سیره سیاسی پیامبر (ص) در سطوح مختلف قدرت و اعمال آن قابل بررسی است. سرشت و ماهیّت قدرت، اهداف قدرت، ساختار نظام سیاسی و شیوه ها و سازوکارهای اعمال قدرت پیامبر (ص) از یک سو، سرشت و ماهیّت شریعت، اهداف شریعت و شیوه ها و سازوکارهای تحقق شریعت پیامبر (ص) از سوی دیگر، مناسبات قدرت و شریعت در سیره وی را شکل می دهند. به عبارت دیگر، نسبت مذکور دو سویه بوده، ارتباطی متقابل میان این دو برقرار است. با این وجود به نظر می رسد، قدرت در سیره سیاسی پیامبر (ص) تابعی از شریعت است. از این رو، ابتدا باید به بررسی نسبت شریعت با قدرت پرداخته، ماهیت و خصلت شریعت اسلام را از حیث ارتباط آن با قدرت بررسی می کنیم و سپس بر اساس آن نسبت قدرت با شریعت را در سیره سیاسی پیامبر (ص) تبیین می نماییم.

1- نسبت شریعت وقدرت

در آغاز بحث این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا شریعت اسلام، شریعتی سیاسی است؟ و آیا میان شریعت اسلام وسیاست پیوندی وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش سرشت و ماهیت شریعت اسلام را نشان می دهد که بر اساس آن می توان اهداف شریعت را توضیح داده، در نهایت سازوکارهای لازم برای تحقق اهداف مذکور را بیان کرد.

الف) ماهیت شریعت اسلام

اکثر اندیشمندان و صاحب نظران مسلمان شریعت اسلام را ذاتاً سیاسی می دانند. آنان اگر چه از دلایل متعدد برون دینی برای اثبات این مدعا استفاده می کنند، اما بیشتر با مراجعه با آیات قرآن تلاش می کنند سیاسی بودن شریعت اسلام را ثابت نمایند. استدلال به آیات قرآن با رویکردی درون دینی از اهمیت اساسی در این بحث برخوردار است، در این جا به برخی از این آیاتِ مورد استدلال اشاره می کنیم.

در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که «حاکمیت» را از آن خداوند معرفی می کند و از این طریق بنیان حکومت و حاکمیت در اسلام را بر اراده الهی قرار می دهد؛ از جمله در آیات زیر:

ان الحکم الاّ لله؛[1] حکم و فرمان تنها از آن خداوند است.

و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الفاسقون؛[2] و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند، فاسقند.

... و إن أحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتّبع أهواءهم و أحذرهم ان یفتنوک عن بعض ما أنزل الله إلیک... [3]؛ و در میان آنها طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن واز هوس های آنان پیروی مکن و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا برتو نازل کرده، منحرف سازند.

آیات مذکور بر اصل «حاکمیت الهی» به عنوان مهم ترین اصل حاکم بر اندیشه سیاسی اسلام دلالت می کنند. به گفته برخی محققان معنای این آیات چنین است که خدای تعالی به عنوان قانون گذار به حاکم - چه پیامبر یا امام باشد یا غیر آن دو از کسانی که شرایط حاکم اسلامی را دارند - حق حکومت قانونی در میان مردم را داده است تا در میان مردم به آنچه خدا فرموده حکم کنند. [4]این اصل به دیگر سخن بیانگر اصل «ربوبیت الهی » است که در برخی دیگر از آیات نیز به آن اشاره شده است. برای نمونه در سوره اعراف می خوانیم:

إنّ ربکم الله الذی خلق السموات و الأرض فی ستة ایّام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بأمره الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین؛[5] پرورگار شما خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش (مقام تدبیر امر اشیا) برآمد، شب را با روز می پوشاند، در حالی که روز، شتابان شب را می جوید و (نیز) خورشید و ماه و ستارگان را بیافرید در حالی که رام فرمان اویند، همانا از آن اوست آفرینش و امر، پر برکت است پروردگار جهانیان.

در این آیه «خلق» ناظر به شأن «خالقیت» و «امر» ناظر به شأن «ربوبیت» است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه به این دو این گونه اشاره می کند:

خلق به حسب لغت به معنای سنجش و اندازه گیری چیزی است برای این که چیز دیگری از آن سازند و در عرف این در معنای ایجاد و ابداع بدون الگو استعمال می شود. امر گاهی به معنای شأن بوده و جمع آن «امور» است و گاهی هم به معنای دستور دادن و وادار کردن مأمور به انجام کار مورد نظر می باشد و بعید نیست که در اصل هم به همین معنا باشد و سپس به صورت اسم مصدر استعمال می شود و به معنای نتیجه امر و آن نظمی است که در جمیع کارهای مأمور و مظاهر حیات اوست. [6]

به عقیده وی، صدر آیه «خلق السموات والارض فی ستة ایام» درباره خلق و عبارت پس از آن «ثم استوی علی العرش» درباره امر است؛ بنابراین «خلق به معنای ایجاد ذوات موجودات است و امر به معنای تدبیر آنها و ایجاد نظام احسن در بین آنهاست». [7]

در آیه ای دیگر نیز در این باره می فرماید:

قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الاّ نعبد الاّ الله و لا نشرک به شیئآ و لا یتّخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله؛[8] بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که میان من و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را - غیر از خدای یگانه - ارباب نگیریم.

در این آیه نیز با انحصاری دانستن شأن ربوبیت الهی، پذیرش ربوبیت غیر خداوند شرک معرفی گردیده است.

پذیرش ربوبیت خداوند به مفهوم پذیرش نقش خداوند در تعیین بایدها و نبایدها در زندگی انسان است. بر اساس این اصل خداوند پس از آفرینش انسان او را به خودش واگذار نکرده، تدبیر زندگی او و از جمله زندگی سیاسی اجتماعی او را انجام می دهد. واضح است که تدبیر خداوند مستلزم قانون گذاری یا همان «حاکمیت تشریعی » است. پذیرش ایده حاکمیت تشریعی به مفهوم پذیرش مرجعیت قرآن در تنظیم زندگی و به طور خاص زندگی سیاسی اجتماعی انسان است.

بنابراین، شریعت اسلام در اصل شریعتی سیاسی اجتماعی است و پیوندی تنگاتنگ میان این شریعت و زندگی سیاسی اجتماعی بر قرار است و بدین ترتیب سرشت و ماهیت شریعت اسلام آشکار می گردد.

ب)اهداف شریعت اسلام

سیاسی بودن ذاتی شریعت اسلام، اهداف سیاسی متعددی را برای این شریعت به دنبال می آورد. برخورداری شریعت اسلام از اهداف سیاسی اجتماعی مستلزم سیاسی بودن آن است. در ادامه بر اساس رویکرد درون دینی - که در نوشتار حاضر بیشتر مورد توجه قرار دارد - به برخی از آیات قرآن اشاره می کنیم و با استناد به آنها به سه مورد از مهم ترین اهداف سیاسی اجتماعی شریعت اسلام می پردازیم:

1- برقراری عدالت

برقراری عدالت، از دیدگاه اسلام، مهم ترین هدفی است که زندگی سیاسی باید بر اساس آن تنطیم گردد. قرآن کریم ضرورت برقراری عدالت در زندگی عمومی انسان ها را به "برحق" بودن آن مرتبط می سازد و به همین دلیل، نظام هستی را بر پایه عدل معرفی می کند:

شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولواالعلم قائما بالقسط؛[9] خداوند گواهی می دهد که معبودی جز او نیست وفرشتگان و صاحبان علم (نیز بر این مطلب) گواهی می دهند، در حالی که (خداوند در تمام عالم ) قیام به عدالت دارد.

بر این اساس نظام آفرینش و تدبیر الهی بر پایه اصل عدالت قرار گرفته، ربوبیت خداوند از طریق قانون گذاری و ارسال پیامبران نیز بر این اصل بنا می گردد. به همین دلیل در برخی از آیات هدف اساسی بعثت پیامبران حاکمیت عدالت معرفی شده است:

لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط؛[10] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.

نکته بسیارمهم در این آیه این است که نازل شدن کتاب و میزان به واسطه بعثت پیامبران، زمینه ساز قیام خود مردم به عدالت دانسته شده است. بی تردید قیام مردم به عدالت، تحقق عدالت را در سطح زندگی عمومی آنان به دنبال دارد. با وجود این برقراری عدالت در جامعه بی نیاز از حاکم عادل دانسته نشده و به همین دلیل معیار مشروعیت حکومت «عادل بودن» آن معرفی شده است:

و إذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انّی جاعلک للناس إماماً قال و من ذرّیتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛ [11] و هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده ). خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد.

دقت در مفهوم این آیه از یک سو بر امانت و پیمان بودن حکومت در قرآن دلالت دارد، و از سوی دیگر معیار شایستگی برخورداری از این منصب را ستمکار نبودن یا عادل بودن معرفی می کند.

با توجه به آیات مذکور می توان به این جمع بندی رسید که از دیدگاه قرآن برقراری عدالت در زندگی عمومی انسان ها نیازمند قانونی عادلانه (شریعت الهی) و حاکم عادل (امام وپیمان امامت الهی) است. اما همان طور که اشاره شد، در بینش قرآنی خود مردم مأمور اجرای عدالت در جامعه تلقی می شوند. اهمیت این مسأله به گونه ای است که قرآن در خطابی عمومی می فرماید:

انّ الله یأمرکم أن تودوا الا مانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل [12]؛ خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید.

عدالت در داوری که در این آیه بر آن تأکید شده است، زیربنای شرعی مهمی برای مفهوم برابری و مساوات در برابر قانون را فراهم می سازد که بر پایه آن می توان به رسمیت شناخته شدن مفهوم «عدالت سیاسی» را مطرح کرد. چنین برداشتی را برای نمونه می توان در برداشت فقهی میرزای نائینی مشاهده کرد. به گفته وی:

حقیقت آن در شریعت مطهره عبارت از آن است که هر حکمی بر هر موضوع و عنوانی که به طور قانونیت و بر وجه کلیت مرتب شده باشد، در مرحله اجرا نسبت به مصادیق و افرادش بالسویه و بدون تفاوت مجری شود.[13]

با توجه به آنچه گذشت، می توان برقراری عدالت را یکی از اهداف اساسی زندگی سیاسی اجتماعی از دیدگاه قرآن دانست.

2- تحقق آزادی

اصل آزادی از جمله اصول بنیادین در اندیشه سیاسی اسلام است. در اندیشه سیاسی اسلام، یکی از مهم ترین اهداف تأسیس حکومت از بین رفتن موانع رشد و کمال انسان در جامعه و در نتیجه تحقق آزادی در سطوح مختلف زندگی اوست. به همین دلیل اصل آزادی پیوند وثیقی با فرد و قابلیت های وی در زندگی جمعی اش پیدا می کند. مهم ترین قابلیت انسان که بر اساس آن اصل آزادی یک ارزش تلقی می شود، برخورداری وی از عقل ودر نتیجه حق انتخاب گری و حاکمیت بر سرنوشت خویش است.

از دیدگاه اسلام انسان بار امانت الهی را بر دوش می کشد که به وضوح بر برخورداری وی از عقل و آزادی به منظور توانایی تحمل این مسئولیت سنگین دلالت می کند: وانّا عرضنا الامانة علی السموات والارض والجبال فأبین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان...؛[14] ما امانت (تعهد، تکلیف و ولایت الهی) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم آنها از حمل آن روی بر تافتند واز آن هراسیدند، اما انسان آن را بر دوش کشید... .

از دیدگاه اسلام، انسان جانشین خدا در روی زمین است، [15]فطرتی خدا آشنا دارد،[16] شخصیتی مستقل و آزاد دارد،[17] موجودی مختار است که خود می تواند سرنوست خودش را تغییر دهد، [18]و در باره خوبی وبدی شناخت فطری دارد. [19]این ویژگی ها انسان را در جایگاه بسیار رفیعی قرار می دهد و توانایی های لازم را برای پذیرش مقام «خلیفة الهی» برای او فراهم می کند. ویژگی های مذکور، انسان را موجودی سزاوار شکوفایی و کمال می گرداند اما با توجه به امکان برخورد با موانع از یک سو و وجود تمایلات و گرایش های غریزی در او از سوی دیگر، بر اساس آموزه های قرآن یکی از اهداف و رسالت های اساسی پیامبران برداشتن این موانع و آزادسازی او دانسته شده است:

الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیّبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم ...؛[20] همانها که از فرستاده خدا، پیامبر «امّی» پیروی می کنند؛ پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند؛ آنها را به معروف دستور می دهد و از منکر باز می دارد و اشیای پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد و ناپاکی ها را تحریم می کند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها ست (از دوش و گردنشان) برمی دارد... .

باتوجه به چنین رسالتی، خداوند اراده خود را در گزینش آزادانه ایمان انسان ها اعلام می کند و می فرماید:

«و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا؛[21] و اگر پروردگار تو می خواست تمام کسانی که روی زمین هستند همگی (به اجبار) ایمان می آوردند».

در ادامه این آیه، پیامبر را از اجبار واکراه مردم در ایمان آوردن بر حذر می دارد: «أ فأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛[22] آیه تو می خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند».

و در آیه دیگر، پس از آن که پیامبر را تذکّر دهنده معرفی می کند، خطاب به وی می فرماید: «لست علیهم بمصیطر؛[23] و سلطه گربر آنها نیستی (که بر ایمان مجبورشان کنی)».

با توجه به آیات مذکور می توان به این جمع بندی اشاره کرد که شریعت اسلام آزادی انسان را به عنوان یکی از ارزش های زندگی انسان به رسمیّت شناخته ودر زمره رسالت انبیاء قرار داده است.

3- هدایت و رشد سیاسی

اگر چه تحقق آزادی یکی از مهم ترین اهداف شریعت اسلام است، اسلام هیچ گاه از هدایت انسان ها غفلت نکرده، رسالت اصلی خود را هدایت انسان ها به منظور رساندن آنها به کمال معرفی نموده است. به همین دلیل اسلام در کنار ارائه شریعت، آورنده اخلاقیات نیز است. اخلاقیات اسلام را به دو دسته فردی و اجتماعی (مدنی) می توان تقسیم کرد و ارتباط هر یک از این دو را با شریعت مورد توجه قرار داد. دقت در آموزه های اخلاقی اسلام در حوزه امور اجتماعی به وضوح نمایان گر هدف بودن «هدایت» انسان ها از طریق عمل به شریعت است. در بسیاری از آیات قرآن کریم می توان این هدف گذاری را ملاحظه کرد. برای نمونه خطاب به پیامبر (ص) می فرماید:

فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین؛[24] پس به واسطه رحمت الهی در برابر آنها نرم شدی و اگر تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنها مشورت کن، پس هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

در این آیه نرم خویی پیامبر (ص) در جامعه سبب اقبال مردم به وی دانسته شده و بدین وسیله بر ضرورت برخورداری رهبری از اخلاق مدنی تأکید شده است. علاوه بر این از پیامبر (ص) در کنار هم دو چیز خواسته شده است: برخورداری از روحیه تحمل و خیرخواهی در قبال مردم در کنار مشورت خواهی از آنان در امور عمومی، و در نهایت تصمیم گیری در امور عمومی را با ضرورت توکل به خداوند همراه ساخته، به این نکته اساسی اشاره دارد که هدف اساسی سیاست و تدبیر جامعه «هدایت» و رشد سیاسی انسان هاست. از سویی از پیامبر (ص) درخواست می شود کارهای ناشایست آنها را نادیده گیرد و طلب بخشش آن کارها را از خداوند نماید، از سوی دیگر از وی خواسته می شود همان انسان ها را در انجام امور عمومی جامعه مورد مشورت خود قرار دهد و با مشورت آنها جامعه را اداره کند. بنابراین می توان به روشنی پیوند سیاست و اخلاق را در این آیه مشاهده کرد. به همین دلیل در آثار و ادبیات سیاسی اندیشمندان اسلامی از سیاست به «تدبیر» تعبیر شده است. برای نمونه خواجه نصیرالدین طوسی در این باره می نویسد:

پس بالضرورت نوعی از تدبیر باید باشد که هر یکی را به منزلتی که مستحق آن باشد قانع گرداند و به حق خویش برساند و دست هر یکی از تعدی و تصرف در حقوق دیگران کوتاه کند وبه شغلی که متکفل آن بود در امور تعاون مشغول کند و آن تدبیر را «سیاست» خوانند. [25]بر این اساس، سیاست به دو قسم کامل و ناقص تقسیم می شود. به گفته وی: یکی سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند و غرض از آن تکمیل خلق بود و لازمش نیل به سعادت؛ دوم سیاست ناقصه بود که آن را تغلب خوانند و غرض از آن استعباد خلق بود و لازمش نیل به شقاوت و مذمت.[26]

با توجه به آنچه گذشت، پیوند سیاست واخلاق از دیدگاه اسلام و اندیشمندان مسلمان و در نتیجه هدف بودن «هدایت و رشد» انسان ها در شریعت اسلام آشکار می گردد.

ج) سازوکارهای تحقق شریعت

میان سرشت، ماهیت واهداف شریعت با سازوکارهای لازم برای تحقق آنها تناسب وسازگاری خاصی برقرار است. از این رو سیاسی بودن ذاتی اسلام و به رسمیت شناخته شدن اهداف سیاسی در این دین، سازوکارهای سیاسی خاصی را لازم خواهد داشت که مهم ترین آنها «دولت» یا «نظام سیاسی» است. بر این اساس در این بخش، ضرورت تأسیس دولت وحکومت را برای تحقق اهداف مذکور مورد برسی قرار می دهیم.

ضرورت حکومت از مسائل مورد توجه و تأکید در تاریخ اندیشه سیاسی مسلمانان است. اندیشمندان شیعی عمدتاً این ضرورت را «ضرورتی عقلی» دانسته اند، از این رو در مرحله اول به دلایل عقلی استناد کرده و از دلایل نقلی صرفاً برای تأیید بهره برده اند. برای نمونه شیخ طوسی در این باره می نویسد: وجوب و ضرورت عقلی حکومت و امامت را به جز امامیه و معتزله بغداد و برخی از متأخران، کس دیگری قائل نیست، اما در نفس این استدلال دو روش گنجانده می شود. روش اول این است که به ضرورت عقلی نظام سیاسی در اسلام پرداخته واز دلایل سمعی و نقلی وجود او عمدتاً صرف نظر کرده و بحثی به میان نیاوریم و روش و طریقت دوم، پرداختن به دلایل شرعی بر ضرورت امام و رهبر که ویژگی خاص وی در جهت حفظ شریعت ودین، با دلیل و اعتبارات عقلی ثابت می گردد.[27]

امام خمینی نیز بر ضرورت حکومت در ارتباط با شریعت این گونه استدلال می کند: اگر خداوند برای مردم، امام و رهبری امین و حافظ جامعه و امانتدار قرار نداده بود، شریعت فرسوده و دین ضایع و از دست رفته و سنت های الهی واژگونه می گردید و بدعت گذاران در دین بدعت گذاشته و افراد ملحد از آن می کاستند و امور دین را بر مردم مشتبه می ساختند... .[28]

2- مناسبات قدرت با شریعت

همان طور که اشاره شد، تأثیراتی که قدرت در سیره سیاسی نبوی از شریعت وی پیدا کرده است را به طور عمده در سه حوزه ماهیت قدرت، اهداف قدرت وساختار وسازوکارهای قدرت می توان بررسی کرد.

الف) سرشت وماهیّت قدرت

سرشت و ماهیت قدرت پیامبر (ص)، با مراجعه به آیات قرآن کریم قابل استنباط است. قرآن کریم آن جا که به بیان ارتباط مردم با پیامبر می پردازد، از دو واژه «ولایت » و «اطاعت » استفاده می کند. انمّا ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون؛[29] ولیّ شما، تنها خداوند است و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.

در این آیه ولایت پیامبر بر سیاق ولایت خداوند آورده شده، از این رو ولایت او همچون ولایت خداوند عام و فراگیر است. علاوه براین، در صورتی ولایت پیامبر به طور کامل از ولایت خداوند تبعیّت می کند که اصول و مبانی اش را از اراده خداوند بگیرد. بدیهی است که در چنین حالتی قدرت پیامبر (ص) سرشت و ماهیتی الهی پیدا می کند. به همین دلیل در آیه ای دیگر اطاعت از پیامبر را واجب و در جایگاه پس از خداوند قرار می دهد.

یا ایّها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم؛[30] ای کسانی که ایمان آورده اید، خداوند را اطاعت کنید و رسول واولی الامر را [نیز] فرمان برید.

در این آیه وجوب اطاعت از پیامبر پس از اطاعت خداوند مطرح شده است که بیانگر منشأ الهی اطاعت از پیامبر است.

کنار هم قرار دادن این دو آیه نشان دهنده الهی بودن منشأ ولایت وحاکمیت پیامبر و ضرورت اطاعت از وی است. این دو نکته آشکارا مفهوم «قدرت » در سیره سیاسی پیامبر را نمایان می سازد. قدرت در سیره سیاسی پیامبر (ص) «امانتی الهی» تلقی می شود که در برخی از آیات نیز به این مفهوم اشاره شده است:

انا عرضنا الامانة علی السموات والارض والجبال فأبین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انّه کان ظلوما جهولا؛[31] ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم ولی آنها از حمل امانت ابا نموده و از آن هراس داشتند و انسان آن را بر عهده گرفت، به راستی که او بسیار ظالم وجاهل بود.

امانت در این آیه در برخی از روایات و تفاسیر به ولایت وحکومت تفسیر شده است؛ برای نمونه در پاسخ امام رضا (ع) به مقصود از امانت در این آیه آمده است: «الامانة الولایة من ادعاها بغیر حق کفر؛[32] امانت همان ولایت است، کسی که از روی ناحق آن را برای خود ادعا کند کافر شده است». بر همین اساس برخی از مفسران در تفسیر این آیه می نویسند:

امانت همان امامت و امر و نهی کردن است و دلیل بر این مطلب کلام خدای متعال به ائمه علیهم السلام است که می فرماید: انّ الله یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها[33] (خداوند به شما امر می کند که امانت ها را به اهلش بسپارید) یعنی امامت را.

بنابراین قدرت در سیره نبوی ماهیتی الهی پیدا کرده، و یک امانت الهی تلقی می گردد و بر این اساس اطاعت مسلمانان ازحکومت وی واجب است. به همین دلیل بر طبق برخی دیگر از آیات قرآن، پیامبر (ص) بر جان و نفس مؤمنان اولویت پیدا می کند: «النّبی اولی بالمؤمنین من انفسهم؛[34] پیامبر (ص) مقدم و برتر از مؤمنان است نسبت به خودشان».

تقدم و اولویت پیامبر (ص) بر مؤمنان بر اساس این آیه، بی تردید، به مفهوم برخورداری وی از مشروعیت و اعتباری است که از ناحیه خداوند به وی داده شده است وبه همین دلیل «الهی بودن» سرشت قدرت پیامبر (ص) را نمایان می سازد.

ب) اهداف قدرت

همان طوری که اشاره شد، مناسبات قدرت وشریعت ضمن آن که تابعی از شریعت پیامبر  (ص) است، دو سویه بوده و ارتباطی متقابل میان آنها برقرار است؛ پس اهداف قدرت در سیره نبوی تابعی از شریعت وی بوده، در جهت تحقق آن قرار می گیرد. بر این اساس می توان هدف اساسی قدرت در سیره نبوی را «تحقق شریعت» و اجرای آن دانست و به طور مشخص با مراجعه به آموزه های شریعت اهداف قدرت را استخراج کرد. به نظر می رسد بتوان با مراجعه به قرآن کریم مهم ترین هدفی را که شریعت اسلام برای قدرت پیامبر (ص) معرفی کرده است را در «خدا محوری» خلاصه کرد و دیگر اهداف ورسالت های وی را در راستای این هدف اساسی دینی قرار داد. به این هدف اساسی در قرآن کریم این گونه اشاره شده است:

و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛[35] و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم [تا از مردم بخواهد] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.

در این آیه به پرستش خداوند وپرهیز از طاغوت به عنوان دو هدف و رسالت اصلی پیامبران اشاره شده است که هر دو به مفهوم «خدامحوری» هستند. به عبارت دیگر، در این آیه به دو دعوت اساسی پیامبران یعنی دعوت به «توحید» و «طاغوت زدایی» توجه شده که بیانگر این نکته مهم است که تحقق توحید در پرتو طاغوت زدایی امکان پذیر است. بر این اساس رسالت سیاسی پیامبران طاغوت زدایی و برقراری حکومتی الهی است که از طریق آن دعوت به توحید صورت گرفته، جامعه ای الهی و خدا محور تأسیس گردد. در پرتو تحقق این هدف اساسی، اهداف دیگر شریعت در زندگی سیاسی اجتماعی - از قبیل عدالت، آزادی، هدایت و رشد سیاسی که به آنها در بخش نخست مقاله اشاره شد - تحقق می یابد. از این رو، از تکرار مباحث در این زمینه پرهیز کرده، در بخش پایانی مقاله به تبیین سازوکارهایی که در سیره سیاسی پیامبر (ص) برای تحقق اهداف مذکور به کار گرفته شده می پردازیم. بی تردید تبیین این سازوکارها می تواند بیانگر سیره سیاسی پیامبر (ص) در نحوه اعمال قدرت باشد.

ج) سازوکارهای اعمال قدرت

اعمال قدرت در حکومت مستلزم تأسیس حکومت در مرحله اول، و برنامه ریزی، تصمیم گیری (قانون گذاری ) و اجرای تصمیمات و قوانین در مرحله دوم است. به عبارت دیگر، اعمال قدرت به مفهوم قانون گذاری و اجرای قوانین است که بی تردید مستلزم تأسیس حکومت است. از این رو، سازوکارهای اعمال قدرت اگرچه مربوط به سازوکارهایی است که در قانون گذاری و اجرای قانون به کار گرفته می شود، اما در مرحله تأسیس حکومت نیز می توان از این سازوکارها سخن گفت. بر این اساس در ادامه، سازوکارهای اعمال قدرت پیامبر (ص) در سه سطح تأسیس حکومت، تصمیم گیری و قانون گذاری و اجرای قانون را مورد مطالعه قرار می دهیم.

1- تأسیس حکومت

حکومت ها در طول تاریخ با شیوه ها و سازوکارهای متعددی، چون به کارگیری زور و خشونت، قرعه، انتخاب بزرگان قوم و قبیله، وراثت و رأی مردم تأسیس شده اند. این شیوه ها و سازوکارها از دو ویژگی مهم برخوردار هستند: نخست، تناسب با شرایط و زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وتاریخی جامعه؛ دوم، هماهنگی و سازگاری با مبانی و آموزه های فکری و عقیدتی حکومت. شیوه و سازوکار پیامبر (ص) برای تأسیس حکومت نیز از این قاعده مستثنا نیست.

مهم ترین شیوه و سازوکاری که پیامبر (ص) برای تأسیس حکومت خود به کارگرفت، سازوکار «بیعت» بود. این سازوکار از دو ویژگی مذکور برخوردار بود:

نخست، بیعت و تناسب با شرایط سیاسی اجتماعی: نگاهی گذرا به جایگاه بیعت و پیمان های قبیله ای در زندگی سیاسی اجتماعی دوران قبل از تأسیس دولت پیامبر (ص) - حداقل در مکه - نشان می دهد که در این دوران رهبر یا رئیس قبیله - سیّد - با بیعت افراد انجمن [بزرگان قبیله ] با او منصوب می شد.[36] با این انتصاب او قدرت را در قبیله در دست گرفته، پس از آن مردم واعضای قبیله با بیعت و اعلام وفاداری وظایف عمومی خود را براساس نظر وی انجام می دادند. در واقع دو نوع بیعت شکل می گرفت: بیعت خاص (بزرگان قبیله) و بیعت عام (مردم و اعضای قبیله). مهم ترین نتیجه و امتیازی که این بیعت برای آنان به ارمغان می آورد، برخورداری از «حمایت » رئیس ومجموع قبیله بود. اهمیّت این حمایت آنقدر زیاد بود که بدون آن هیچ فردی نمی توانست به زندگی اجتماعی و حتی در برخی موارد به زندگی فردی خود ادامه دهد. مطالعه اقدامات و فعالیت های پیامبر (ص) در مکه برای زمینه سازی تأسیس حکومت، نمایانگر استفاده بسیار زیاد وی از این سیستم حمایتی است. پیامبر (ص) قبل از هجرت به یثرب با برخی از قبایل ارتباط برقرار کرده، تلاش کرد با آنا ن پیمان منعقد کند و از بیعت آنان برای تأسیس دولت دینی استفاده نماید. سفر پر مشقّت پیامبر (ص) به سرزمین طائف و درخواست حمایت از مردم آن جا و مذاکره با رئیس قبیله کند، اگر چه به دلایلی - که خارج از موضوع و هدف مقاله حاضر است - با موفقیت همراه نبود، اما بی تردید در راستای زمینه سازی برای انعقاد بیعت و پیمان با قبایل مذکور به منظور استفاده از این امکان در جهت تأسیس دولت دینی بود. در نهایت پیامبر (ص) از همین شیوه برای فراهم ساختن زمینه های لازم برای هجرت از مکه و تأسیس دولت در سرزمینی مناسب، استفاده کرد. بیعتی که گروهی از مردم یثرب در دو مرحله - عقبه اولی و ثانیه - با پیامبر (ص) منعقد کردند، شرایط لازم را برای خروج از مکه در مرحله نخست و گرد هم آوردن جمعیت لازم و سرزمین مناسب در مرحله دوم، به عنوان دو عنصر اساسی حکومت، فراهم ساخت. این بیعت نیز به شیوه خاص و عام انجام گرفت: در مرحله اول با نمایندگان مردم یثرب و در مرحله دوم با عموم مردم پس از حضور در یثرب. بدین ترتیب تناسب بیعت به عنوان سازوکار پیامبر (ص) برای تأسیس حکومت با شرایط سیاسی اجتماعی دوران وی آشکار می گردد. اما این تناسب به تنهایی دلیل انتخاب این سازوکار از سوی پیامبر (ص) نبود؛ این سازوکار می بایست با شریعت اسلام نیز سازگار می بود که مراجعه به آیات قرآن نشان دهنده مشروعیت این سازوکار البته با شرایط ودر قالب خاصی است.

دوم، بیعت وسازگاری با آموزه های شریعت: سازگاری بیعت با شریعت را می توان با مراجعه به آیات قرآن در توضیح چگونگی بیعت های پیامبر  (ص)، مشاهده کرد. در این باره سه آیه زیر قابل استناد است:

لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینة علیهم و أثابهم فتحاً قریباً؛[37]  خداوند از مؤمنان - هنگامی که در زیر درخت با تو بیعت کردند - راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را دردرون دل هایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می دانست، از این رو آرامش را بر دل هایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی (به عنوان پاداش) نصیب آنان کرد.

در این آیه که به بیعت «رضوان» اشاره دارد، خشنودی خداوند از بیعت که مسلمانان با پیامبر (ص) برای حمایت از وی در برابر مشرکان انجام دادند، مطرح شده است که به روشنی بر مشروعیت بیعت دلالت دارد.

انّ الذین یبایعونک انمّا یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیماً؛[38] کسانی که با تو بیعت می کنند (در حقیقت) تنها با خدا بیعت می نمایند ودست خدا بالای دست آنها است؛ پس هر کس پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است؛ و کسی که به عهدی که با خدا بسته وفا کند، به زودی پاداش عظیمی به او خواهد داد.

در این آیه با اشاره به این که بیعت با پیامبر  (ص) به منزله بیعت با خداوند است بر مشروعیت این سازوکار تأکید گردیده است. علاوه بر این به ضرورت رعایت این پیمان و عدم جواز تخلّف از آن اشاره شده است.

یا ایّها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئاً و لا یسرقن و لا یزنین و لا یقتلن اولادهن و لا یأتین ببهتان یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهن و لایعصینک فی معروف فبایعهن و استغفر لهنّ الله إنّ الله غفور رحیم؛[39] ای پیامبر، هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با توبیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنها از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.

در این آیه بیعت پیامبر (ص) با زنان مطرح شده که در حدیبیه در سال ششم هجرت ویک بار دیگر در فتح مکه رخ داده است. در این آیه نیز به پیامبر (ص) اجازه بیعت داده شده و متعلَّق آن علاوه بر پیمان بر ترک گناه و کارهای ناشایسته، پیمان بر اطاعت و فرمانبرداری از دستورهای پیامبر (ص) در نظر گرفته شده است.

با توجه به این آیات مشروعیت بیعت به عنوان یک سازوکار برای تحقق پیمان های سیاسی اجتماعی که به دنبال آن ضرورت اطاعت از آن پیمان ها مطرح می شود، ثابت می گردد. پیامبر (ص) در موارد متعدد از این سازوکار استفاده کرد. زمینه سازی هجرت به یثرب به منظور فراهم سازی جمعیت و سرزمین مناسب و لازم برای تأسیس حکومت، برقراری پیمان عمومی میان ساکنان مدینه (منشور مدینه) و پیمان اخوت و برادری میان مهاجران و انصار، مهم ترین پیمان ها و بیعت های سیاسی اجتماعی است که در سیره سیاسی پیامبر  (ص) می توان به آنها اشاره کرد. بیعت در همه این موارد به نوعی عنصر حمایتی است که شهروندان دولت دینی پیامبر (ص) بر اساس آن متعهد به اطاعت وحمایت از وی گردیدند و در برابر، پیامبر (ص) نیز به عنوان حاکم متعهد به دفاع از آن شهروندان گردید.

2- تصمیم گیری و قانون گذاری

پس از تأسیس قدرت وحکومت، اولین عرصه اعمال قدرت، عرصه تصمیم گیری وقانون گذاری است. با توجه به دینی بودن حکومت و مبتنی بودن قدرت پیامبر  (ص) بر شریعت - که در مباحث گذشته به آن پرداختیم - قانون گذاری در این حکومت معنا و مفهوم خاصی پیدا می کند. در این حکومت قانون حاکم بر زندگی عمومی مردم همچون زندگی خصوصی آنان «شریعت» خواهد بود و در نتیجه قانون گذاری بشری به معنای خاص آن مشروعیت ندارد. با وجود این می توان از قانون گذاری به مفهوم ابلاغ شریعت از سوی پیامبر (ص) و تنظیم نظم عمومی جامعه بر اساس شریعت و نیز حق «تشریع» پیامبر (ص) سخن گفت. برای نمونه در سیره سیاسی پیامبر  (ص) می توان به تنظیم و ابلاغ منشور مدینه اشاره کردکه برخی از نویسندگان از آن با عنوان «قانون اساسی » دولت دینی پیامبر (ص) تعبیر کرده اند. [40]در این منشور که نام ده قبیله و مهاجران و یهودیان ساکن در مدینه در آن آمده است، روابط اجتماعی مسلمانان با یکدیگر و با یهودیان وبا مشرکان ساکن در مدینه تنظیم و ارائه گردیده است.

علاوه بر مفهوم قانون گذاری، می توان از «تصمیم گیری » عمومی به عنوان یکی ازعرصه های اعمال قدرت سخن گفت. در سیره سیاسی پیامبر (ص) موارد متعددی را می توان یافت که وی بر اساس شریعت و با توجه به مصالح و منافع عمومی مردم به چنین تصمیم گیری دست زده است؛ از جمله: تصمیم گیری در باره جهاد و دفاع و انعقاد پیمان صلح، نصب والیان و اعزام آنان به مناطق مختلف و نیز پذیرش پناهندگان به دولت پیامبر (ص). در سیره سیاسی پیامبر (ص) «مسجد» به جای «دار الندوه» به کانون تصمیم گیری عمومی تبدیل گردید و در این مکان تصمیمات اساسی اتّخاذ وابلاغ می گردید.

مهم ترین سازوکاری که پیامبر (ص) در قانون گذاری و به ویژه در تصمیم گیری عمومی از آن استفاده کرد، سازوکار «شورا و مشورت» است. پیامبر (ص) در موارد مختلفی به ویژه در امور نظامی از این سازوکار بهره برده، نظیر: اقدام به جنگ یا ترک آن و اقدام به صلح، تعیین مکان مناسب برای برپایی اردوگاه ونحوه رفتار با اسیران جنگی. برای مثال مطالعه حوادث مربوط به دو جنگ بدر و احد، درستی این مدعا را نشان می دهد.

سازوکار شورا ومشورت نیز در سیره نبوی همچون سازوکار نخست از دو ویژگی برخوردار است:

نخست، تناسب با شرایط سیاسی اجتماعی: در دولت دینی پیامبر (ص) آگاهی به شریعت یکی از معیارهای اساسی در توزیع قدرت بود. به همین دلیل در ساختار سیاسی این دولت، «صحابه» از جایگاه بالایی برخوردار بودند. اینان در واقع جایگزین «شرفا» درساختار نظام قبیله ای گردیده بودند. شرفا در نظام قبیله ای «اهل شورا» بوده، در تصمیم گیری های عمومی مورد مشورت رئیس قبیله قرار می گرفتند. با تأسیس دولت دینی پیامبر (ص) بر اساس شریعت اسلام، به جای عنصر «شرافت نسبی»، عنصر «شرافت علمی ومعنوی» قرار گرفت و به همین دلیل صحابه از جایگاه بالایی برخوردار می گردیدند. از این پس صحابه در مرحله نخست وعموم مردم در مرحله دوم اهل شورا و مشورت با پیامبر  (ص) به عنوان حاکم اسلامی قرار می گرفتند که به روشنی بر تحول ماهوی ساختار سیاسی و تصمیم گیری دلالت می کند.

دوم، سازگاری با آموزه های شریعت: سازگاری شورا و مشورت با شریعت نیز با مراجعه به آیات قرآن کریم امکان پذیر است. به طور خاص، دو آیه در باره شورا در مسائل سیاسی اجتماعی نازل گردیده است. ابتدا در مکه مراجعه به شوراومشورت خواهی به عنوان یک صفت پسندیده برای مؤمنان مطرح گردیده و سپس در مدینه به عنوان یک سازوکار تصمیم گیری عمومی مورد توجه قرارگرفته است. به همین دلیل شاید بتوان با تفکیک شورا (به عنوان یک سازوکار تصمیم گیری عمومی) از مشورت (به عنوان یک وصف و خصلت پسندیده فردی واجتماعی)، تفاوت مفهومی دو آیه مذکور را توضیح داد:

و الذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون؛[41] و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پا می دارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. در این آیه خداوند در توصیف ویژگی های مؤمنان مشورت خواهی آنان را در ردیف اوصافی همچون برگزاری نماز و انفاق مورد تأیید قرار داده و از این طریق آنان را به این ویژگی ترغیب می کند.

فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک فأعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین؛[42] پس به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم شدی، و اگر خشن وسنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و درکارها با آنها مشورت کن. پس هنگاهی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

در این آیه که پس از جنگ احد نازل شده است، از پیامبر (ص) خواسته می شود که با مردم در امور عمومی مشورت کند. مقصود از اهل شورا در این آیه کسانی هستند که از شایستگی لازم برای مذاکره و مشورت و تصمیم گیری در امور عمومی با پیامبر (ص) برخوردار می باشند. به این ترتیب شورا به مفهوم سازوکار مشروع و معتبر در تصمیم گیری به رسمیت شناخته می شود؛ سازوکاری که به اعتقاد بسیاری از علما و مفسران مسلمان امری الزامی بر حاکم مسلمان است. میرزای نائینی ذیل این آیه می نویسد:

و دلالت آیه مبارکه که عقل کل ونفس عصمت را بدان مخاطب و به مشورت با عقلای امت مکلف فرموده اند بر این مطلب در کمال بداهت و ظهوراست، چه بالضرورة معلوم است مرجع ضمیر نوع امت و قاطبه مهاجرین و انصار است، نه اشخاص خاصه... و دلالت کلمه مبارکه «فی الامر » که مفرد محلی و مفید عموم اطلاقی است بر اینکه متعلق مشورت مقرره در شریعت مطهره کلیه امور سیاسیه است، هم در غایت وضوح وخروج احکام الهیه - عزّ اسمه - از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص. [43]

بنابراین شورا به عنوان یک سازوکار تصمیم گیری در امور عمومی در این آیه از پیامبر (ص) درخواست می شود ودر واقع با توجه به نزول این آیه پس از جنگ احد، تأییدی بر عمل وی نیز تلقی می گردد. با کنار هم قراردادن این دو آیه، می توان گفت که در شریعت اسلام ابتدا مشورت خواهی به عنوان یک خصلت اجتماعی از مؤمنان درخواست می شود، سپس از حاکم اسلامی خواسته می شود که از آن به عنوان یک سازوکار تصمیم گیری استفاده شود. به گفته یکی از نویسندگان معاصر مسلمان:

از این آیات میزان اهمیت قرآن کریم برای اثبات اصل شورا ظاهر می شود و قرآن از آغاز دعوت پیامبر در مکه، شورا را به عنوان شیوه ای برای بنای جامعه مسلمانان و اساس نظام اجتماعی در اسلام واجب کرد و سپس در مدینه تأکید بر این اصل را پس از آن که مسلمانان دولت مستقل تشکیل دادند، تکرار کرد آن را اساس نظام حکومت و یا نظام قانونی قرار داد.[44]

3- اجرای قانون و تصمیمات

دومین عرصه اعمال قدرت پس از تأسیس قدرت، اجرای قوانین و تصمیماتی است که درحکومت گرفته شده است. هر حکومتی برای تحقق اهدافش درمرحله اجرای قوانین به دو نکته اساسی پیاده کردن قوانین و تصمیمات و نظارت بر نحوه اجرای آن قوانین نیازمند است. پیامبر (ص) نیز در این عرصه به این دو نکته اساسی توجه کرد و سازوکارهای مناسبی را برای رسیدن به اهدافش انتخاب نمود و به کار گرفت:

نخست، نهاد سازی وتسهیل اجرای قانون: اگرچه ساختار سیاسی و اداری حکومت پیامبر (ص)، به نوعی متمرکز بود و در آن وی هم تصمیم گیرنده و هم اجرا کننده، رئیس حکومت، بالاترین مقام قضایی، فرمانده عالی نظامی و... بود، با این وجود در سیره نبوی می توان شاهد اقدامات و فعالیت هایی بود که به تدریج زمینه های لازم برای توزیع قدرت را فراهم ساخته است. این اقدامات را می توان به زبان امروز نوعی نهاد سازی آغازین در تجربه دولت سازی اسلامی دانست. در ادامه به برخی از این اقدامات اشاره می کنیم.

منصب «نقیب »: پیامبر (ص) برخی از بزرگان قبایل را به عنوان «نقیب » انتخاب کرد که وظیفه اصلی آنان ایجاد رابطه میان قبیله و پیامبر (ص) بود. در واقع این افراد جایگزین شرفا در نظام قبیله ای شدند و به گونه ای نقش واسط ایفا نمودند که بیانگر تناسب این سازوکار با شرایط سیاسی اجتماعی آن دوران نیز است.

منصب «امیر»: منصب «امیر» در سیره سیاسی پیامبر (ص) از آن جا لازم دانسته شد که پس از فتح مکه به دلیل دوری از مکه یا سرزمین های دیگر، وجود فردی به عنوان امیر و نماینده حاکم اسلامی ضروری تلقی گردید. نصب جوانی به نام «عتاب بن اسید» به عنوان امیر مکه و «باذان» به عنوان امیر یمن وامیران منصوب به هنگام عزیمت پیامبر (ص) به جنگ از این قبیل است.

منصب «کاتب»: ارتباطات پیامبر (ص) به عنوان حاکم اسلامی پس از تأسیس دولت با سران دولت های دیگر، ضرورت وجود افرادی به عنوان کاتب را آشکار گرداند. این افراد عهده دار تنظیم نامه ها و فرمان های دولت اسلامی بودند، از این طریق پیامبر (ص) با حاکمان دیگر ارتباط برقرار می کرد.

منصب «قاضی»: اگرچه پیامبر (ص) خود قاضی شهر براساس شریعت اسلام بود و ازاین طریق قضاوت از کاهنان ورؤسای قبایل گرفته شد، اما به تدریج و پس از گسترش قلمرو دولت نبوی از یک سو و آمادگی علمی و معنوی برخی از صحابه از سوی دیگر، پیامبر (ص) افرادی را به عنوان معلم قرآن ومبلغ اسلام به سرزمین های دیگر و در میان قبایل فرستاد که علاوه بر این به قضاوت نیز می پرداختند وبه تدریج به عنوان "قاضی "شهرت یافتند.

دوم، نظارت بر اجرای قانون: اگر چه راه اندازی نهاد حسبه به منظور نظارت برنحوه اجرای قانون در جامعه به دوران خلفا بر می گردد، امّا می توان ریشه این مسأله را به دوران پیامبر (ص) برگرداند. پیامبر (ص)، خود به عنوان محتسب بر رفتارشهروندان و کارگزاران نظارت می کرد وگاه افرادی را مأمور رسیدگی به این امور می کرد. این اقدام پیامبر (ص) ریشه در تعالیم شریعت داشته است و در واقع وی این اقدام را در راستای وظیفه شرعی - سیاسی خود، که در قرآن از آن به «امر به معروف ونهی از منکر» تعبیر شده، انجام داده است. قرآن کریم در آیات متعددی به این موضوع پرداخته است که به برخی ازآنها اشاره می کنیم.

الذین ان مکّنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة و ءاتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور؛[45] همان کسانی که هرگاه در زمین قدرت بخشیدیم نماز را به پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند. پایان همه کارها از آن خداوند است.

در این آیه در کنار نماز و زکات به عنوان دو واجب بسیار مهم به امر معروف و نهی از منکر پرداخته شده است و آنها را اعمالی معرفی می کند که پس از قدرت یافتن مسلمانان در حکومت اسلامی تحقق می یابند. بدین ترتیب ارتباط این آموزه با قدرت وحکومت نیز آشکار می گردد.

و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاءبعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم [46]؛ مردان و زنان مؤمن ولیّ یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند؛ به زودی خداوند آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد؛ خداوند توانا و حکیم است.

در این آیه نیز امر به معروف ونهی از منکر را درردیف برخی دیگر از واجبات اسلامی قرارداده است، به ویژه آنها را در کنار اطاعت از خدا و پیامبر (ص) قرار می دهد.

کنتم خیر أمة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله...؛[47] شما بهترین بودید که به سود انسان ها آفریده شدید(چه این که) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید... .

در این آیه اولاً امر به معروف ونهی از منکر درکنار ایمان به خداوند ذکر شده، ثانیاً وصف امت مسلمان به عنوان امت معرفی شده و ثالثاً، به دلیل برخورداری از این وصف به عنوان بهترین امت دانسته شده اند.

جمع بندی

بررسی مناسبات قدرت وشریعت در سیره نبوی با رویکردی درون دینی وبا تکیه بر آموزه های قرآن در دو بخش «مناسبات شریعت با قدرت» و «مناسبات قدرت با شریعت» تنظیم و ارائه گردید. مباحث مطرح شده نشان داد که مناسبات قدرت و شریعت در سیره نبوی تابعی از شریعت اسلام است. با وجود این، می توان نوعی ارتباط متقابل را میان این دو مشاهده کرد.

در بخش نخست، سیاسی بودن ذاتی شریعت اسلام و در نتیجه به رسمیت شناخته شدن اهداف سیاسی اجتماعی از قبیل عدالت، آزادی و هدایت و رشد سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت ضرورت «حکومت» به عنوان مهم ترین سازوکار تحقق شریعت تبیین گردید. در بخش دوم، مفهوم خاص «قدرت» در سیره نبوی براساس شریعت اسلام به عنوان یک «امانت» توضیح داده شد؛ سپس تحقق «خدامحوری» در دعوت به «توحید » و «پرهیز از طاغوت» در سیره پیامبر (ص) به عنوان مهم ترین هدف قدرت بیان گردید. در پایان این بخش نیز سه سازوکار «بیعت» در مرحله تأسیس نظام، «شورا و مشورت» در مرحله قانون گذاری و تصمیم گیری در امور عمومی و «نهاد سازی» در توزیع قدرت و «امر به معروف و نهی از منکر» درنظارت بر اجرای قانون، مورد بررسی قرار گرفت، و تناسب آنها با شرایط سیاسی اجتماعی آن دوران و نیز سازگاری با آموزه های شریعت توضیح داده شد. بدین ترتیب، دو سویه بودن مناسبات قدرت وشریعت در کنار تأثیرپذیری سرشت قدرت از شریعت در سیره نبوی آشکار گردید.

پی نوشت

[1] انعام (6) آیه 57-

[2] مائده(5) آیه 47-

[3] مائده (5) آیه 49-

[4] حسن عباس حسن، ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ترجمه مصطفی فضائلی، (قم: بوستان کتاب، 1373 ) ص 328- به نقل از: عبد الهادی فضلی، فی انتظار الامام، ص 129-

[5] اعراف (7) آیه 54-

[6] سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، بی تا) ج 8، ص 88-

[7] همان، ص 190.

[8] آل عمران (3) آیه 64-

[9] همان، آیه 18-

[10] حدید (57 ) آیه 25-

[11] بقره (2) آیه 124-

[12] نساء (4) آیه 58-

[13] محمد حسین نائینی، تنبیه الامه وتنزیه المله، با مقدمه و پاورقی سید محمود طالقانی، (تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ نهم، 1378 ) ص 99-

[14] احزاب (33) آیه 72-

[15] بقره (2) آیه 30.

[16] روم (30) آیه 30.

[17] انسان (76) آیه 3-

[18] رعد (13) آیه 11-

[19] شمس (91) آیه 7 و 8-

[20] اعراف (7) آیه 157-

[21] یونس (10) آیه 99-

[22] همان.

[23] غاشیه (88) آیه 22-

[24] آل عمران (3) آیه 159-

[25] خواجه نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، (تهران: انتشارات خوارزمی، 1364) ص 2-

[26] همان، ص 300 - 301-

[27] محمد بن الحسن الطوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، (مکتبة جامع چهلستون) ص 183- به نقل از: سید محمد رضا موسویان، «حکومت و انواع آن در اندیشه سیاسی شیخ طوسی »، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 8، بهار 1379) و ر. ک: همان، ص 187-

[28] روح الله خمینی، کتاب البیع، ج 2، (قم: انتشارات اسماعیلیان، 1368) ص 262-

[29] مائده (5) آیه 55-

[30] نساء (4) آیه 59 .

[31] احزاب (33)، آیه 73-

[32] عبد علی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، (قم: اسماعیلیان، 1370) ج 4، ص 309-

[33] همان، ص 314-

[34] احزاب (33 ) آیه 6-

[35] نحل (16) آیه 36-

[36] مونتگمری وات، «عربستان پیش از اسلام»، ترجمه علی ناظمیان فرد، فصلنامه تاریخ اسلام، (دانشگاه باقر العلوم علیه السلام، ش 4، زمستان 1379)، ص 27-

[37] فتح (48) آیه 18-

[38] همان، آیه 10-

[39] ممتحنه (60) آیه 12-

[40] محمد حمیدالله، اولین قانون اساسی مکتوب در جهان، ترجمه سید غلامرضا سعیدی (تهران: بعثت، [بی تا ]ص 65-

[41] شوری (42) آیه 38-

[42] آل عمران (3) آیه 159-

[43] محمد حسین نائینی، پیشین، ص 82-81-

[44] توفیق محمد الشاوی، فقه الشوری و الاستشارة، چاپ دوم، (قاهره: دار الوفاء للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1413 ق)، ص 49-

[45] حج (22) آیه 41-

[46] توبه (9) آیه 71-

[47] آل عمران(3) آیه 110-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان