ماهان شبکه ایرانیان

پفک نخورید حتما می‌میرید!

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز فرزین پورمحبی

پفک نخورید حتما می‌میرید!

در «جهان خاکی» چیزی سخت‌تر از دو کار نیست:

1- خالی کردن جیب مردم 2- پر کردن مغز مردم

اما این معادله، بی‌خودوبی‌جهت در«جهان تبلیغات» کاملا معکوس می‌شود: یعنی دست‌اندرکاران این عرصه، جوری چرت و پرت‌ترین چیزها را در بوق کرده و شکلات پیچ شده و مثل آب خوردن به خورد مردم می‌دهند (به‌عبارتی، جوری آنها را سر سیم ثانیه متقاعد و دست به جیب می‌کنند) که ناخودآگاه این حس در آدم وول می‌خورد: هیچ چیز ساده‌تر از دو کار نیست:

1- خالی کردن جیب مردم 2- پر کردن مغز مردم! 

البته این ماجرا آنقدرها هم بی‌خود و بی‌علت نیست. برای این کار (تبلیغات) کلی دانشگاه تاسیس شده تا با کلی درس و مشق و مشقت دادن، دانشجویان را به حدی از توانایی برسانند که گنجشک را جای قناری و «رم‌ریدر» را جای «فلش کارت» قالب کنند! البته کلی هم پسر و دختر خوشگل و موشگل (بیشتر خوشگل و به قول امروزی‌ها سلبریتی) دور و بر کالای مورد نظرشان مثل مگسان دور شیرینی می‌چرخانند تا کسانی که نمی‌توانند به این زیبارویان دسترسی داشته باشند، حداقل دل‌شان را به خریدن چیزهای تبرک شده‌ای  که در دستان سلبریتی‌ها می‌بینند خوش کنند! بگذریم...  

اصولا برای فرو کردن یک جنس به مغز مردم چند شیوه وجود دارد:

زدن مخ «یک مرد» به‌عنوان مخاطب اصلی تبلیغات

این روش کارایی خیلی کمی دارد؛ چون مرد مربوطه بعد از تحت تاثیر قرار گرفتن و تصمیم برای خرید کالای مورد نظر، وقتی دست به جیب می‌شود و وخامت اوضاع را درمی‌یابد، بلافاصله منصرف شده و ترجیح می‌دهد کانال تلویزیون را بچرخاند و نتیجه مسابقات شطرنج خردسالان را پیگیری کند!

زدن مخ «یک زن» به‌عنوان مخاطب اصلی تبلیغات

کارایی این روش 65 درصد بیشتر از روش قبلی است؛ چون در این روش، زن بعد از آنکه مرد خانه کانال تلویزیون را هم عوض کرد، همچنان می‌تواند روی نرون‌های مرد بخت‌برگشته راه برود و دست آخر او را در یک فرآیند فرسایشی متقاعد به خرید کالای فوق کند. اینجاست که در نهایت مرد می‌گوید: خرجم با ارز آزاد ... اما جونم آزاد!

زدن مخ «یک کودک» به‌عنوان مخاطب اصلی تبلیغات

کارایی این روش به میزان 200 درصد از روش دوم هم بیشتر است! در این روش مرد اگر به‌جای تعویض کانال؛ تلویزیون را هم توی سر خود خرد کند، باز نمی‌تواند از شر خواست کودک خود، جان سالم بدر ببرد! در روش قبل هر چقدر زنان با پنبه سر شوهران‌شان را می برند این فرزندان دلبند و بی‌حیابدون هیچ ملاحظه‌ای مثل مختار، سر را از بیخ و بن می‌کنند و هیچ توصیه و وعده وعیدی را هم نمی‌پذیرند! بله؛ کودکان شیرین زبان‌مان به معنی واقعی کلمه در عزم خود استوارند و برای رسیدن به اهداف‌شان به پدر و مادرشان هم رحم نمی‌کنند. آنها وقتی چیزی می‌خواهند، چشمان‌ با نمک‌شان را می‌بندند و دهان‌ غنچه‌ای‌شان را مثل سندباد باز می‌کنند و تا می‌توانند داد و هوار راه می‌اندازند! پدر و مادر هم برای حفظ آبرو و ترس از اینکه مبادا متهم به عقده‌ای کردن فرزندشان شوند و یا مورد غضب سازمان مبارزه با فرزند آزاری قرار گیرند، هر آن چه را که این نازنینان می‌خواهند، همچون والدین پرندگان در حلقوم‌شان می‌کنند!

خوب؛ حالا بیایید نتیجه بگیریم:

اگر شما جای صاحبان کالا و مخصوصا تبلیغاتچی آنها مثل صدا وسیمای همیشه ملی‌مان بودید کدام روش را به رگ می‌زدید؟

آیا شما به این رسانه‌ی سرتاپا فرهنگی حق نمی‌دهید که خوردن چیبس و پفک و خرید اسباب بازی‌های بی‌اثر را فرهنگ‌سازی کند؟

درست است که رسانه ملی باید دانشگاه باشد و پول و پله، برایش مهم نباشد اما توجه داشته باشید که این روزها خود دانشگاه‌ها هم پولکی شده‌اند و علم و فرهنگ را در بوفه‌های‌شان به اسم مقاله و پایان نامه می‌فروشند!

اصلا این هم بی خیال؛ خداوکیلی اگر یکی به شما 500 میلیون پول بدهد و بگوید باید این مسئله را جا بیندازید که «اگر مردم پفک نخورند می‌میرند»، خودتان را نمی‌کشید تا به مردم حالی کنید که باید به‌جای نان شب، پفک نمکی بخورند!

کمی هم باید منصف بود و به کسانی که می‌خواهند همه چیز را به پول بفروشند، حق داد مخصوصا به صدا و سیمای همیشه ملی و البته همیشه محتاج و گدای‌مان( بویژه به شبکه پویا) که مزخرف‌ترین چیزها را هم، برای دوست‌داشتنی‌های عزیزمان، دوست‌داشتنی می‌کنند.

به قول ظریفی: اگر پول ندارید، مجبورید حرف مفت گوش کنید!

پس بیایید همچنان جزو مخاطبان 85 درصدی این رسانه باقی بمانیم!

                   

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان