ماهان شبکه ایرانیان

بررسی برخی ویژگی های سیاسی و اجتماعی مدینة النبی

در آستانۀ بعثت پیامبر اسلام سرزمین عربستان منطقۀ آزادی بود که به دور از دو قدرت مهم آن روزگار قرار گرفته بود. در امپراطوری ایران مذهب رسمی حکومتی وجود داشت، در ایران آیین زرتشت، مذهب رسمی کشور بود و روحانیون زرتشتی قدرت فوق العاده ای داشتند، حوادث ناشی از ظهور مزدک و سرکوب آنان، جامعۀ ایران را به سمت یک استبداد و سختگیری مذهبی کشانده بود.

تاریخچۀ یثرب

در آستانۀ بعثت پیامبر اسلام سرزمین عربستان منطقۀ آزادی بود که به دور از دو قدرت مهم آن روزگار قرار گرفته بود. در امپراطوری ایران مذهب رسمی حکومتی وجود داشت، در ایران آیین زرتشت، مذهب رسمی کشور بود و روحانیون زرتشتی قدرت فوق العاده ای داشتند، حوادث ناشی از ظهور مزدک و سرکوب آنان، جامعۀ ایران را به سمت یک استبداد و سختگیری مذهبی کشانده بود.

شرایط در امپراطوری روم هم بهتر از این نبود. مسیحیت پس از قرن ها سرکوب مذهب رسمی اعلام شده تا در خدمت توسعه طلبی رومی ها قرار بگیرد؛ به همین خاطر سخت گیری های مذهبی در هر دو امپراطوری افزایش یافته بود؛ امّا حجاز منطقۀ جذّابی برای دو امپراطوری بزرگ نبود، بیابان های لَم یَزرَع و اعراب بیابان‏گرد عربستان به حال خود رها شده بودند؛ به همین خاطر، عربستان یک منطقۀ آزاد اعتقادی بود که افراد بدون دغدغۀ دولت های نیرومند و تحمیل عقاید زندگی می کردند. مهمترین گروهی که از این ویژگی حجاز بهره گرفتند، یهودیان بودند. آن ها در امپراطوری مسیحی روم و در کشور زرتشتی ایران جایگاهی نداشتند؛ به همین سبب گروهی از آنان به حجاز مهاجرت کردند.

یهودیان مدینه پیش از اعراب آن یعنی اوس و خزرج در آن سکونت داشتند. احتمالا این مهاجران در جریان حمله رومی ها به قدس در قرن نخست میلادی به حجاز پناه آورده اند. این منطقه هیچ حکومتی نداشت و آنان می توانستند همانند دیگر قبایل، تنها با اتکاء به قوای داخلی خود، در آنجا به سر برند، به ویژه که دوری آن از دسترسی رومیان ضد یهودی نیز برای آنان اطمینان بخش بود.

سرزمین یثرب منطقه ای است که تقریبا از سه سوی میان رشته سنگلاخ های سیاه و سخت قرار گرفته است و تنها از سمت شمال راهی به سمت اُحد دارد پیش از هجرت رسول خدا این منطقه و یا به قولی بخشی از آن را یثرب می نامیدند که پس از ورود پیامبر اسلام نام شهر به عنوان  «مدینة الرسول» تغییر یافت.

پیش از اسلام این منطقه به عنوان یک شهر متمرکز شناخته نمی شد بلکه در مجموع، عبارت از واحه هایی بوده که برخی از آن ها در فضای مسطّح و برخی از آن ها در مرتفعات و میانۀ شعاب قرار داشته است.

مناطق مسکونی مدینه بیشتر عبارت از خانه های معمولی از سنگ و آجر و خشت بوده و احتمالا در میان هر طایفه ای، به ویژه یهودیان، علاوه بر خانه های معمولی، حصن های و قلعه هایی نیز وجود داشته که به نام  «اطم » شناخته می شد. این قلعه ها برای مواقع ضروری مورد استفاده قرار می گرفته، اما شهر در مجموع حصاری نداشته است. بعدها در طیّ تاریخ، بخش اصلی مدینه که همان مناطق مسکونی اطراف مسجد النبی بود صاحب حصار می شود.

پطروشفسکی اسلام شناس اهل شوروی دربارۀ اسلام گرایش مردم یثرب به پیامبر اسلام می نویسد:  «اوسیان و خزرجیان مردمی مقیم و اسکان یافته و زراعت پیشه بودند که به دلیل خصومت های قبیله ای از بزرگان و ثروتمندان مکه نفرت داشتند و بسیاری از کشاورزان مدینه به رباخواران و بازرگانان مکه مقروض بودند.»[1] امّا یهودیان به دلیل اینکه در مدینه صاحب حرفه و کسب و پیشه علاوه بر کشاورزی بودند؛ ارتباط اقتصادی با اهل مکه که بیشتر تاجر بودند برقرار کردند؛ به همین دلیل گرایش آن ها به سوی مشرکین مکه بیش از موحدین مسلمان بود.

بیعت اهل یثرب:

بیعت در زمانی که مکّیان بر پیامبر و مسلمانان بسیار سخت گرفته بودند و حتی تصمیم به ترور پیامبر داشتند، حادثه ای سرنوشت اسلام را عوض کرد. سال دوازدهم بعثت تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. محل دیدار جمره عُقبی در مِنی بود. از این تعداد ده نفر از طایفۀ خزرج و دو نفر از قبیلۀ اوس بودند. آن ها در این دیدار با رسول خدا بیعت کردند. این بیعت به بیعت النساء شهرت یافته است. محتوای این بیعت چنان بود که مسلمانان متعهد شوند که: به خدا شرک نورزند، دزدی نکنند، فرزندانشان را نکشند. در بارۀ نَسَب فرزندی که در میانشان می آید، دروغ نگویند و در کار معروف عصیان نورزند؛ محتوای این بیعت در سوره ممتحنه، آیۀ 12 آمده است. این بیعت را بیعت عقبۀ اُولی یا بیعت عقبۀ صغری نیز نامیده اند.

محتوای این بیعت بر سر اصول فطری بود، اصولی که در آیین حُنَفا پیش از اسلام شناخته شده بود. مخاطب این بیعت زنان بودند؛ یعنی زنان نیز با پیامبر بیعت کردند تا امور فوق را رعایت کنند. پیامبر مُصعَب ابن عُمَیر را به مدینه فرستاد تا کار تبلیغ را در میان آن ها انجام دهد.

در موسم حج سال سیزدهم بعثت مسلمانان یثرب بر آن شدند تا همراه کاروانی به مکه درآیند و با پیامبر بیعت کنند. این کاروان جمعیتی پانصد نفری داشت که هفتاد نفر آن ها مسلمانان بودند. وعدۀ دیدار این گروه با پیامبر در ایام حضور حجاج در منی در عقبه بود. پس از گذشت پاسی از شب و در حالی که خود را کاملا از دید همشهری هایشان پنهان می کردند به سوی شِعبی در این ناحیه حرکت کردند، جایی که اکنون مسجد البیعة قرار داد. رویکرد بیعت دوم کاملا از بیعت اول متفاوت است. رسول خدا فرمودند: بر این امر با شما بیعت می کنم که همانگونه که از زنان و فرزندانتان حفاظت می کنید، از من نیز دفاع کنید. یکی از میان اهالی یثرب برخاست، گفت: ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان‏گونه که از ناموسمان دفاع می کنیم، از شما دفاع خواهیم کرد. این پیمان اهمیت فوق العاده ای داشت با این بیعت آن ها در برابر مکه و یا به عبارتی تمام حجاز قرار می گرفتند، امّا بنیان جامعه و تمدنی عظیم و فراگیر را که شاید قدرت تصور آن را نداشتند، پی ریزی می کردند. پیامبر پیش تر آن ها را با اسلام آشنا کرده بود و جان های آن ها اکنون تشنۀ اسلام بود و با جان دل پذیرای هر خطری بودند.

بیعت دوم ماهیتی کاملا اجتماعی داشت یک قرارداد آزاد میان دو طرف که هر یک شرایطی را می پذیرند، وظیفۀ اهل یثرب حمایت از پیامبر بود و دفاع از او در برابر دشمنانش. ولی پیامبر هم باید شرایطی را می پذیرفت، اهالی یثرب گفتند: ما در یثرب پیوندهایی داریم که از این پس باید قطع کنیم. اگر ما چنین کردیم آیا شما بعد از پیروزی، نزد قوم خود آمده و ما را رها خواهی کرد؟ آن حضرت تبسمی کرده و فرمودند: ذمۀ من ذمّۀ شما و حرمت من حرمت شما است. شما از من هستید و من از شما، با دشمن شما خواهم جنگید و با دوست شما دوستی خواهم کرد.

بیعت در سال های بعد یک مبنا جهت پدیرش افراد به «مدینة النبی» گردید، بعد از بیعت عقبۀ دوم افراد جلیل الورود به اسلام و مدینه با پیامبر بیعت می کردند.

دربارۀ عمق پیمان مبتنی بر بیعت می توان گفت بیعت بیش از رأی دادن به آزادی فردی اهمیتی می دهد، در رأی گیری فرد رأی دهنده تابع نظر اکثریت است و علی رغم میل خود باید نظر اکثریت را بپذیرد امّا در بیعت چنین نیست و اگر کسی بیعت نکند تعهدی بر گردنش نیست.

در بیعت پیامبر موضوع دیگری نیز وجود داشت که آن هم بیعت زنان بود. جامعۀ آن روز چندان نقش اجتماعی برای زنان قائل نبود و موضوع بیعت هم این بود که با نامحرم در محل خلوت ننشینند و جز با محارم سخن نگویند. این امور مسائلی دو سویه هستند و در صورت بیعت با مردان و پای‏بندی آنان دیگر نیازی به بیعت زنان نبود، شاید به دلیل تأکید، پیامبر از زنان نیز پیمان و بیعت گرفته و شاید می خواسته است بر این نکته تأکید کند که زنان همچون مردان مسئولیت پذیرند و صاحب تکلیف می باشند و محجور نیستند و در قبال اعمال خود مسئولند پس طبیعتا می توانند در امور عمومی نیز همچون مردان تکلیف پذیر شوند.

ورود به مدینه:

مقدسی نوشته است که از زمان خروج از مکه تا رسیدن به قُبا پانزده روز به طول انجامیده است.[2]این فاصله را پیامبر قطعا از مسیری غیرمتعارف طیّ کرده است، فاصله قبا تا مدینه هم در حدود 6 کیلومتر است؛ در برخی روایات آمده است که رسول خدا (ص) بیست و سه شب در قبا ماندند. و گروهی این مدت را سه روز ذکر کرده اند. و بعد از رسیدن حضرت علی (ع) به مدینه همراه فاطمه زهراء (س) و فاطمه بنت اسد و فاطمه فرزند زبیر بن عبد المطلب مهمترین موضوع انتخاب محل اسکان پیامبر بود، همۀ قبایل علاقه مند بودند میزبان پیامبر باشند ولی ایشان ترجیح دادند انتخاب محل اسکان را شترشان بر عهده بگیرند:  «خلّوا سَبِیلَها فإنّها مأمورةٌ3» شتر نقطه مرکزی شهر مدینه را برگزید، همانطور که قبلا گفتیم یثرب یک شهر نظام یافته و یک پارچه نبود مساحت کل شهر حدود 70 کیلومتر مربع بود و مکان بنا شدن مسجد از اُحد و قبا واقع در شمال و جنوب شش کیلومتر بود و از نظر غربی و شرقی هم میان دو حرّه قرار گرفته بود. بنا نهادن مسجد، نخستین گام از راه طولانی بود که پیامبر آغاز کرد. نخستین مرکزی که نه تنها برای مدینه بلکه برای حجاز در سال های آینده از اهمیت برخوردار شد. و حوادث عادت شکن حجاز را در سال های بعدی ایجاد کرد.

تدوین منشور:

هدف از تدوین این منشور ایجاد امنیت در مدینه بود، سه گروه در این منشور طرف قرارداد بودند مسلمانان اعم از مهاجرین و انصار، مشرکین اهل مدینه و یهود مدینه که شامل سه طایفۀ بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریضه می شدند[3]؛ البته مشرکین مدینه رو به کاهش نهادند، در هفتۀ اول ورود پیغمبر تنها یک خانواده از انصار بر شرک مانده بود؛ به همین دلیل تعیین ارتباط یهودیان از اهمیت برخوردار بود، متن منشور بدین شرح است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نوشته ای است از محمد پیغمبر، میان مؤمنان و مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که بر راه ایشان رفتند و بدیشان پیوستند و همراه ایشان جهاد کردند، اینان در برابر دیگر مردمان، امتی متحدند.

1-مهاجران قریش بر آنچه بودند به یکدیگر دیه می پردازند، اسیران خویش را به عرف و عدل میان مؤمنان فدیه می دهند. قبیله بنی عوف بر آنچه بودند دیه ها پیشین خویش را می پردازند. هر طایفه ای اسیر خویش را به عرف و عدل میان مؤمنان فدیه خواهد داد... مؤمنان مقروض عیالواری را میان خویش بی آنکه فدا یا دیه اش را عرف بپردازد واگذار نخواهند کرد. (یعنی مؤمنان افراد بدهکار را که بدهی سنگینی دارند تنها رها نکرده و او را یاری می کنند)

2-هیچ مسلمانی با موالی[4] یک قوم، بدون حضور آن قوم پیمانی نخواهد بست.

3-مؤمنان پرهیزکار علیه کسی از میان خویش که ستم کند یا دست اندرکار ستمی یا تجاوزی و یا فسادی گردد، همگی همدست خواهند بود، ولو فرزند یکی از آنان باشد.

4-هیچ مؤمنی، مؤمنی را به خاطر کافری نخواهد کشت، و هیچ کافری را بر ضد مؤمنی یاری نخواهد کرد.

5-عهد و امان و حرمت خداوند، ذمة اللّه، برای همه یکسان و به یک اندازه است؛ هرکس مسلمانانی را پناه دهد، همه ملزم به رعایت ذمه و پناه دادن او می باشند.

6-هر یهودی که مسلمان شود از او حمایت خواهد شد و به دشمنان او کمک نخواهد شد.

7-اگر مؤمنان در مقام سلم و صلح برآمدند، همه تصمیم خواهند گرفت و هیچ مؤمنی به تنهایی چنین اقدامی نخواهد کرد.

8-در زمان جنگ همۀ گروه های مسلمان یکی پس از دیگری در جنگ شرکت خواهند کرد. (سهم یکسان همه در دفاع و ایجاد امنیت).

9-مؤمنان در خون هایی که از آنان در راه خدا ریخته می شود، اولیای یکدیگرند. هر که مؤمنی را بی جهت بکشد و ثابت شود، کشته می شود و همۀ مؤمنان بر ضد او خواهند بود مگر آنکه کسان مقتول رضایت دهند.

10-هیچ کس حق ندارد جنایتکاری را یاری دهد.

11-یهودیان هرگاه به جنگ آمدند (جهت دفاع از مدینه ) با مؤمنان هم‏خرجند (هزینه آن ها از بیت المال پرداخته می شود؛ مانند مسلمانان).

12-مرجع هر اختلافی خدا و محمّد است. (به کتاب خدا و پیامبر مراجعه شود جهات حلّ اختلاف پیش آمده)

13-یهودیان بنی عوف با مؤمنان متحد و در حکم یک امت اند؛ یهودیان، پیرو دین خود و مسلمانان، پیرو دین خویشند، بندگانشان نیز در حکم آنانند مگر آنکه ستم کند یا جرمی مرتکب شود که جز خود وی کسی را آزار ندهند.

14-داخل یثرب برای امضاکنندگان این قرارداد منطقه حرم است.

تدوین این منشور یک ابتکار و رویداد مهم در تاریخ عرب بود، پیش از این جهت تنظیم روابط اجتماعی کسی قرارداری تنظیم نکرده بود، تعیین حقوق برای افراد مدینه، شخصیت دادن به اهالی مدینه اعم از برده، آزاد، زن و مرد، اعطای آزادی مذهبی به اعضای مدینه در عمل به اعتقادات مذهبی، دفاع از حقوق فردی در یک اجماع دسته جمعی، تقدّم تعلق فکری بر تعلق نژادی و خونی و پیش بینی بروز اختلاف و تعیین مرجع حلّ اختلاف از ویژگی های مهم این منشور است.

در عین حال این قرارداد مانع از مخالفت یهودیان با مسلمانان می گشت و از سوی دیگر یهودیان از اتحاد و ارتباط با مشرکان مکه منع شدند و فضای امنی جهت نشر و ابلاغ اسلام فراهم کرد، مدینه دژ امنی شد تا مسلمانان و اهل مدینه فارغ البال به خودسازی و کسب معرفت بپردازند.

پیمان برادری:

تدوین قوانین اگرچه برای ادارۀ جامعه ضروری است امّا کافی نیست، مقدمۀ یک جامعه و مدینۀ مطلوب وجود پیمان های اخلاقی است که با عمق جان آدمیان آمیخته شود و نگهبانی از درون بر حسن اجرای آن نظارت کند. مدینة النبی دچار یک بحران عاطفی است، مردمانی مهاجر که در سرزمین دیگران غریبند و فقیر، اعضای قبایل مختلف اهل مدینه که با یکدیگر رقابت دیرینۀ جاهلی دارند و کانون جوشان فتنه در مکه که لحظه ای از مدینه و پیامبر غافل نیست، در این میان یک وحدت روحی عمیق میان اعضاء این مدینه می تواند چاره ساز باشد. نبوغ پیامبر در اینجا نیز مؤثر افتاد «برقرار ساختن پیمان برادری» که آن را «مؤاخاة » نامیده اند. اگرچه پیش از هجرت نیز میان مسلمانان مکه این پیمان منعقد شده بود اما در مدینه ضرورت دیگری پیامبر را وادار کرد تا این پیمان را به صورت دیگری و با اهدافی جدید تکرار کند تقدم اعتقاد و عقیده بر نسب، قبیله و خون و ایجاد اُلفت میان مسلمانان که به قبیله ها و نژادهای مختلف تعلق داشتند.

 «در مدینه در یک مجلس حدود 45 تن انصار با 45 تن از مهاجران عقد مؤاخاة بستند. به صورتی که هیچ مهاجری بدون برادر وانهاده نشد. گزارش هایی نیز درباره «عقد خواهری در میان زنان مؤمن در دست است. گفته شده است که حضرت فاطمه (س) با امّ سلیم عقد خواهری داشته است» .

تبدیل عوامل تفرقه و دشمنی به عوامل دوستی محبت تا جایی پیش رفت که در آغاز، توارث میان این برادران برقرار گردید تا فقر مهاجران با مساعدت دستان گشاده انصار برطرف گردد؛ البته بعدا با فتح مکه ضرورت توارث برای مهاجرین کمرنگ شد و جهت تکریم مقام خانواده مجددا نظام توارث براساس «اولوا الأرحام» برقرار گردید.

ایجاد سازمان نظامی، قضایی و مالیاتی:

جهت ادارۀ جامعه و مدینه نیاز به کسب مالیات است. پیامبر به خوبی جهت ادارۀ مدینه به این نیاز واقف است. در آیات قرآن پرداخت زکات یکی از نشانه های ایمان ذکر گردیده است. و مؤمنان موظف هستند زکات و خمس بپردازند؛ مشرکان و یهودیان هم موظف به پرداخت مالیات مخصوص خود هستند.

 «از مردم سهمی از غنائم و مغانم بگیرد. خمس بگیرد و زکات. در هر ده شتر دو گوسفند بگیرد. در هر 20 شتر، 4 گوسفند و در هر سی گاو و در هر40 گوسفند که خود به چرا می روند، یک گوسفند. هر یهودی و نصرانی که اسلام آورد، تابع قوانین اسلام و مسلمان ها خواهد بود. هرکس نصرانی یا یهودی بماند، باید جزیه بدهد وگرنه دشمن خدا و رسول خدا و مؤمنان است.»[5]

وقتی بلاد حجاز و یمن و همۀ جزیرة العرب و بلاد شام و عراق به فتح درآمد، سیل دادن خمس و جزیه و صدقات به سمت مدینۀ رسول خدا (ص) سرازیر شد. برای جمع آوری و ثبت و ضبط و توزیع آن ها دستگاهی لازم بود که از آن به جهاز مالی یاد می کنیم. وقتی ملوک اقالیم با رسول خدا (ص) بیعت کردند، پیامبر (ص) از آنان درهم و دینار می گرفت و برای خود نگه نمی داشت، بلکه به مصارف می رساند و مسلمانان را با آن نیرومند می ساخت. پیامبر (ص)در این زمینه، کار مالی را به چند متخصّص واگذار کرد:

مصدق: عاملی که صدقات و زکات را از واجدین شرایط می گرفت.

مستوفی: کسی بود که رسول خدا (ص) او را انتخاب می کرد تا مالیات را از مصدقان و عمال جمع آوری کند و به رسول خدا (ص) برساند.

موزع: کسی که پول را از طرف رسول خدا (ص) بین مردم توزیع و تقسیم می نمود.

خارص: کسی که کارشناس است و تخصص دارد متاعی را ببیند و قیمت آن را تشخیص دهد و تخمین بزند.

کاتب مصدقات: کسی که وظیفۀ ثبت و ضبط آمار و ارقام و بایگانی را به عهده داشت.

در ساختار نظام سیاسی مالیاتی اسلام امورات کاملا سازماندهی شده است، امروز خوب می دانیم که نشانۀ یک نظام سیاسی کارآمد، داشتن نظام مالیاتی فعّال است که در پی فعّالیت آن توزیع عادلانه ثروت صورت می گیرد.

پیامبر پرداخت زکات و خمس را از دو جنبه مطرح کرد: نخست ادارۀ جامعه و تأمین هزینۀ حکومت و ارائۀ خدمات عمومی وجه دیگر این مالیات فراتر است، تربیت معنوی افراد مسلمان تا دل بسته دنیا نشوند و مال دنیا را وسیله آزمایش ایشان معرفی می کند تا در راه کسب رضایت خداوند از مال دنیا و دل بستگی بدان صرف نظر کنند.

شورا:

یکی دیگر از ویژگی های مدینة النبی وجود روحیۀ مشورت جهت تصمیم گیری بود. پیامبر، در حالی اهل مدینه را به مشورت می خواند که خود پیامبر الهی بود و متصل به منبع علم الهی امّا با این حال جایگاهی برای مشورت قائل بود و تصمیم شورا برای پیامبر محترم. آیۀ کریمۀ «فبِما رحمةٍ مِن اللّه لِنتَ لهُم و لو کنتَ فظّا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم و استَغفِر لهُم و شاوِرهُم فی الأمر فإذا عَزمتَ فتوکّل عَلَی اللّه». (آل عمران159/)

به این ویژگی اخلاقی پیامبر اشاره می کند که نرمخویی او باعث جلب شدن

مردم به سوی پیامبر شده و پیامبر را توصیه می کند که با آنان در کارهایشان مشورت کند و هنگامی که تصمیم گرفت بر خداوند توکل کند. «شیوۀ رهبری ممکن است مستبدانه، تحمیلی، صددرصد فردی باشد و ممکن است شورایی و هم اندیشانه و همکارانه باشد؛ البته در افراد عادی لازمۀ شیوۀ فردی و مستبدانه این است که فرد تمام دستورات و سیاست لازم را خود به پیروان خود دیکته کند و به مشورت تن ندهد، تشویق و یا توبیخ اتفاقی پیروان در درجۀ اول منوط به داوری و احساس شخصی خود او باشد... رهبر خودسالار باشد. و لازمه یة رهبری مشورتی و همکارانه این است که رهبر راه حل های لازم را از خلال پیشنهادهای پیروان خود کشف کند... ولی علاوه بر آنچه در بالا گفته شد یعنی قطع نظر از نیاز رهبر به اینکه راه حل های مشکلات خود را از پیشنهادهای پیروان خود کشف کند. رهبری مشورتی مستلزم شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آن ها است و هرگونه احساس حقارتی را از آن ها زایل می سازد و این جهت بیشتر آن ها را به همکاری و پیروی تشویق و نیروهای آن ها را بسیج می سازد. ایجاد هماهنگی و تعادل میان هدف نگری محض و پیرونگری محض از اساسی ترین مسائل رهبری و حل آن لازم هررهبری هنرمندانه و خوش فرجام است.»[6]

پیامبر در مشورت با مردم هر دو جهت را جستجو می کرد: پیدا کردن راهی برای حلّ مشکلات و دوم جلب مشارکت مردم به خصوص اگر این تصمیم به رفتار مردم وابسته باشد، همچون جنگیدن، اگر مردم احساس کنند که این جنگ و زیان ناشی از آن برخلاف رأی و نظر آن ها انجام گرفته تمام انرژی و توان خود را صرف جنگ نخواهند کرد. امّا اگر هرحادثه ای را ناشی از تصمیم خود بدانند در جبران آثار آن با جان و دل می کوشند. اگرچه عرب پیش از اسلام نیز با شورا بیگانه نبود و بخشی از تصمیمات دسته جمعی آن ها در شورای قبیله اتخاذ می شد امّا پیامبر علی رغم جایگاه رفیع خود بر آن مهر تایید زد و در مدینة النبی آن را به کار بست.

آموزش و تربیت:

ویژگی مهم مدینة النبی، اهتمام به تعلیم و تربیت بود. عرب جاهلی به دور از هرگونه آموزش و تربیت، حیاتی نیمه وحشی داشت و در آستانۀ بعثت پیامبر اسلام سیر سقوط اخلاقیات شتاب بیشتری گرفته بود. پیامبر تمامی رفتارها را مورد بازنگری قرار داد: از رعایت بهداشت فردی گرفته همچون شیوۀ غذا خوردن، نحوۀ شستشوی بدن، رفع نجاسات تا روش تعاملات روانی و اجتماعی چون آداب سلام گفتن، حرمت منزل مسکونی را رعایت کردن، زمان ورود به خانه و شیوۀ اذن طلبیدن و در کنار آن سیر و سلوک و عبادت خداوند را به عرب جاهلی آموزش داد و از افرادی بدوی جاهل، شخصیت های بزرگ تاریخی آفرید.

در مدینه جمعیّت افراد باسواد کمتر از تعداد انگشتان دو دست بود، امّا تلاش و تشویق پیامبر در جهت ترویج علم مؤثّر واقع شد و تعداد حافظان و کاتبان قرآن به هزاران نفر رسید. در این خصوص سهم زنان کمتر از مردان نبود. همسران و دختران پیامبر در کنار سایر زنان مسلمان از جمله تعلیم دهندگان و تعلیم گیرندگان بودند و پذیرش این میزان انعطاف در رفتار عرب جاهلی خود یک معجزۀ بزرگ بود.

تمامی این تلاش ها به همت والای پیامبر امّی صورت می گرفت، اگر پیامبر در دعوت خود غیرصادق بود باید نگران می شد که علم و آگاهی مردم افزایش یابد؟در حالی که نه تنها نگران نبود، بلکه آن ها را در جهت جستجوی علم به دوردست ها نیز تشویق می کرد و خود نیز حلقۀ اهل علم را بر حلقۀ اهل عبادت ترجیح می داد.

سخن پایانی:

اگر تمدن یونانی چهره های اندیشمند به جهان عرضه می کند و یا تمدن روم جنگ آوران بی مانند تربیت می کند، تمدن شکل گرفته در مدینة النبی انسان هایی تربیت می کند که در نگاه نخست جمع اضداد هستند، اهل صُفّه، شیران میدان جنگ اند و عابدان شب هنگام و جویندگان تشنۀ علم.

خصوصیات مهم مدینة النبی همچون شخصیت پیامبر بزرگوار اسلام اسوه و الگو است که باید در میان جوامع اسلامی مورد بازخوانی و فهم قرار گیرد و با تطبق بر نیازهای امروزی جوامع بشری اعم از اسلامی و غیراسلامی حیاتی مجدد پیدا کند.  مؤلّفه های این تمدن قابل فهم است اگرچه فراموش شده اند و قابل بازسازی است اگرچه تخریب شده باشند.

پی نوشت

[1] دین و جامعه. عنایت، جمیله. دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1369، صض 72-

[2] البدء و التاریخ، ج 2، صص 321-230.

[3] [نظر دیگری بر اآن است که این سه طایفه از پیمان نامۀ مدینه بیرون بودند]

[4] کسی که به لحاظ منسب جزو آن قبیله به شمار نمی آید اما توسط آن قوم از بندگی آزاد شده و یا اینکه عقد پیمان با آن قوم بسته.

[5] سیرة ابن هشام. ج 4، ص 237 به نقل از سایتWWW. seraj. ir

[6] امامت رهبری. مطهری، مرتضی. انتشارات صدرا، 1364، ص 218 -219-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان