به گزارش خبرنگار مهر، رمان «موسیو پن» نوشته روبرتو بولانیو به تازگی با ترجمه پوپه میثاقی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، صد و بیست و هشتمین عنوان مجموعه «جهان نو» است که این ناشر چاپ می کند.
روبرتو بولانیو متولد سال 1953 در شیلی و درگذشته در سال 2003 در اسپانیا است. پدرش راننده کامیون و مشت زن و مادرش معلم مدرسه بود. روبرتو در نوجوانی مدرسه را ترک کرد. چون می خواست فقط کتاب بخواند؛ کتابهایی که خیلی از آنها را از کتابفروشیها می دزدید. او در 15 سالگی همراه خانواده اش شیلی را ترک کرد و در 20 سالگی همزمان با کودتای پینوشه، به کشورش برگشت. در این سفر بود که دستگیر شده و مدتی را در زندان ماند.
این نویسنده پس از آزادی، شیلی را ترک کرد و پس از آن در کشورهای مختلف زندگی کرد. بولانیو خود را شاعر می دانست و زمانی که بچه دار شد فکر کرد که می تواند از راه نثرنویسی، مخارج زندگیاش را تامین کند. به همین دلیل به داستاننویسی رو آورد. به همین دلیل به داستان نوشتن برای مجلات و مسابقههای داستان نویسی پرداخت.
قصه نویسی و نویسنده بودن، ماجراجویی، گذشته، تاریخ، مهاجرت، غیرقابل پیش بینی بودن، غیر قابل کنترل بودن زندگی، در هم ریختگی زمان و مکان، خشونت، عشق، معما و روابط میان آدمها از مضامین مهم قصههای بولانیو هستند. آدمهای قصههای این نویسنده، شخصیتهای سردرگمی هستند که هرکدام در جست و جوی چیزی هستند.
در قسمتی از رمان «موسیو پن» میخوانیم:
کبریت خاموش شد و یکی دیگر روشن کردم. انتهای انبار توانستم دستگاهی آهنی تشخیص دهم که شبیه آسیاب بادی بود، حدود سه متر ارتفاع داشت با پرههایی عجیب و غریب؛ دور و برش اسباب آهنی دیگری هم به چشم می خورد، زنگ زده و غیرقابل جابه جا کردن. کاملا معلوم بود که انباری است پر از آت و آشغال به دردنخور، اما اولش نمی توانستم ماهیت این اشیا یا کاربرد سالهای نه چندان دورشان را تشخیص دهم. نگاهی به دوروبر انداختم و تعدادی لوازم خانه را تشخیص دادم، هر چند گذشت زمان کاملا از ریخت انداخته بودشان. یواش یواش از تردید قدمهام کم شد. با وجود سهل انگاری کلی، آت و آشغالها با یک جور نظم و خاص روی هم تلنبار شده بود، و می شد در امتداد مسیرهای باریک میان ردیفهای گازهای صحرایی و میزهای اتوی آهنی، گلدانهای برنز بزرگ و کمدهای چوبی پوسیده قدیمی راه رفت. بعد از مدتی متوجه شدم که تمام مسیرها به مرکز ختم می شوند، جایی که لوازم تا بالا روی هم تلنبار نشده بودند و همین طوری این طرف و آن طرف پخش شده بودند و فضای بزرگی را باز می گذاشتند که اگر نور بهتر بود آدم می توانست از آن جا بقیه انبار را بررسی کند...
این کتاب با 142 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 115 هزار ریال منتشر شده است.