اولین نامۀ پیامبر به زمامداران عمان
عُمان (به ضم عین و تخفیف میم) یکی از نواحی یمن است که در زاویه جنوب شرقی شبه جزیره واقع و مشرف بر خلیج فارس است و از مهم ترین حاکم نشین های کشور یمن و یکی از امیرنشین های تحت الحمایة انگلستان بوده و دارای یک میلیون و نیم سکنه است. عمان در عصر پیامبر اسلام از نواحی معظم یمن شمرده می شد، زمامدار آن جا شخصی به نام جلندی بود، [1] لکن چون جلندی پیر شده بود، ریاست و سلطنت عمان را به دو نفر از پسران خود (عبد و جیفر) تفویض نموده و خود به فراغت و راحتی به سر می برد. پیامبر اسلام در سال هشتم هجری نامه ای به عبد و جیفر نوشت و ایشان را به سوی دین اسلام خواند، عمرو بن عاص مأمور ابلاغ و رساندن نامه شد. [2] بعضی از مورخین نوشته اند که ابوزید با عمروعاص هردو به سوی عمان رفتند و نیز گفته شده که ابوزید در سال ششم و عمروعاص در سال هشتم هجری به سوی عمان اعزام شدند.
به هرحال، متن نامه پیامبر اسلام به زمامداران عمان از این قرار است: بسم الله الرحمن الرحیم «مِن محمدِ بن عبدالله إلی جیفر و عبد ابنَی الجلندی، سلامٌ علی مَن اتّیع الهدی، أمّا بعدُ فإنی أدعوکُما بِدعایةِ الإسلامِ، أسلِما تَسلَما. إنّی رسولُ اللهِ إلی النّاس کافّةً، لِأُنذِرَ مَن کانَ حیّاً و یَحِقَّ القولُ عَلَی الکافِرینَ، وَ إنَّکُما إن أقررتُما بالإسلامِ وَلَّیتُکُما، و إن أَبَیتُما أن تُقِرّا بالإسلام فإنَّ مُلکَکُما زائلٌ عنکُما و خَیلٌ تَحُلُّ بساحَتِکما و تظهرُ نبوّتی علی مُلکِکُما». [3] محمد رسول الله کتب ابی بن کعب «نامه ای است از محمد بن عبدالله به عبد و جیفر فرزندان جلندی، درود بر کسی باد که از هدایت و راهنمایی پیروی کند. همانا من شما دو نفر (زمامدار یمامه) را به سوی کلمه اسلام (که کلمه توحید) باشد می خوانم، شما هم اسلام را قبول کنید و سلامت دنیا و آخرت را به دست آورید، به تحقیق من فرستاده خداوندم به سوی عموم طبقات مردم تا کسانی را که دل زنده دارند، انذار کنم و فرمودۀ خدا و حجت الهی بر گروه ستمکاران و کفار ثابت و تمام گردد. هرآینه شما دو نفر عبد و جیفر اگر به دین اسلام اقرار کنید، من شما را بر ولایت و حکومتتان برقرار خواهم داشت و اگر از اقرار به حقانیت دین اسلام خودداری نمایید، پس ملک و ریاست از شما زوال و نابودی پذیرد. سپاه من بر سرزمین شما داخل شده و نبوت من بر ملکتان غلبه یابد».
دومین نامۀ پیامبر به زمامداران عمان
عمروعاص مسلمانی و تابع شدن جیفر و عبد جلندی زمامداران عمان را به پیامبر اسلام اطلاع داد و پیامبر اکرم نامه ای به عنوان امان و دستورالعمل برای زمامداران و اهل عمان نوشت، چنان که صاحب کتاب «الجمهرة» از کتاب «الأموال» ابوعبید نقل می کند: «مِن محمدٍ رسولِ الله لِعبادِ اللهِ الاسدیین مُلوک عُمان و اسد عمان و مَن کان مِنهُم بالبَحرین، أنهم إن آمنوا و أقاموا الصّلوة و آتوا الزّکوة و أطاعوا اللهَ و رسولَه و أعطوا حقَّ النبی صلی الله علیه و آله و سلم و نسکوا نُسُکَ المسلمینَ فانهم آمِنون و إن لهم ما أسلموا علیه غیر أن مال بیت النّار ثنیا لله و رسوله و إن عشور التَّمر صدقةٌ و نصفَ عشورِ الحَبِّ و إن لِلمسلمینَ نصرَهم و نُصحَهم و إن لَهم علی المسلمینَ مثلَ ذلک و إنَّ لهم ارحاء یطحنون بها». [4] «نامه ای است از محمد فرستادۀ پروردگار جهان برای بندگان خدا از طایفه اسد که ملوک عمان می باشند و هرکس از ایشان که در بحرین سکونت دارد، همانا اگر ایشان ایمان آورند و نماز را بپا دارند و زکات بدهند، خدا و رسولش را اطاعت کنند و حق پیامبر را بدهند، متعبد و ملتزم به عبادات مسلمین گردند پس به تحقیق آنان در امان هستند و برای ایشان است هر آن چیزی که در موقع مسلمان شدن بر آن ها مسلط بودند و در تصرف آنان بود، جز اموالی که در آتشکدۀ آنان است، که آن استثنائا مخصوص خدا و رسول اوست و همانا عُشر (ده یک) خرما و نصف عشر از حبوبات (گندم و جو) صدقه (زکات) است که باید بپردازند و برای مسلمین است بر عهده آنان که از یاری و نصیحت و خیرخواهی مضایقه نکنند، و برای ایشان است برعهده مسلمانان مثل و مانند همان شرط (نصیحت و خیرخواهی و کمک نمودن) و برای اهل عمان است آسیاب هایی که بدان ها آرد و آذوقه تهیه می کنند».
سومین نامه پیامبر به اهل عمان
«مِن محمدٍ رسولِ الله إلی أهلِ عُمان. سلامٌ أمّا بعدُ فَأقِرّوا بشهادةِ أن لا إله إلا الله، و أنی رسولُ الله، و أدُّوا الزّکاةَ و خطوا المساجدَ کذا و کذا و إلّا غزوتُکم». [5] این نامه را درواقع اعلان جنگ با کسانی که از اقرار به شهادتین و دادن زکات اباء می کنند، شمس الدین محمد بن طولون در کتاب «اعلام السائلین» ذکر کرده و سند را به یک نفر از اهل عمان به نام ابوشداد منتهی می کند که وی گفته: این نامه در قطعه ای از پوست بود که از جانب پیامبر اسلام به ما رسید و ما کسی را نیافتیم که آن را بخواند مگر یک جوانی در توه (نام محلی است) و آن موقع زعامت و حکومت ما به دست یک نفر از گماشتگان پادشاه ایران به نام بستجان بود. نگارنده کتاب گوید: بعضی از نویسندگان این نامه را از پیامبر به اهل دما از قراء عمان دانسته اند. ولی عنوان نامه اهل عمان است و ممکن است که برای همان حاکم ایرانی بستجان فرستاده شده ولی مخاطب به آن عموم اهل عمان باشد. در هر تقدیر، نامه افتادگی دارد و محمد بن طولون هم متعرض به آن نشده، زیرا که مراد از کلمه کذا و کذا معلوم نیست و به جای آن کلمه دیگری بوده، و همچنین بعد از کلمه سلام در اول نامه عبارتی افتاده است، مثل علیک یا علی من اتبع الهدی، و مؤلف در هیچ کدام تصرفی ننمود و به حال خود باقی گذاشت.[6]
در اینجا مفید است نگاهی به سرمین و تاریخ عمان بیفکنیم:
جغرافیای کنونی عُمان
سلطاننشین عُمان (به عربی: سلطنة عمان) کشوری پادشاهی است در خاور شبه جزیره عربستان. پایتخت این کشور شهر مسقط است. عمان از خاور به دریای عرب و از شمال به دریای عمان منتهی میشود. این کشور از جنوب با یمن و از باختر با عربستان سعودی و امارت متحده عربی همسایه است. عمان همچنین دارای مرز دریایی با ایران است. این کشور دارای دو برونبوم است. بخش کوچکی از عمان در قسمت جنوبی تنگه هرمز قرار دارد که مسندم نام دارد. این بخش از سرزمین اصلی جدا افتادهاست. برون بوم دیگر مدحاء نام دارد که توسط امارات متحده عربی احاطه شدهاست.
از سده 17 میلادی عمان دارای پادشاهی خودکفا بودهاست. در سده 19 میلادی این کشور در اوج قدرت خود بوده است. با کاهش قدرت در سده بیستم میلادی این کشور تحت تأثیر و نفوذ گسترده پادشاهی بریتانیای کبیر قرار گرفت اما هیچگاه به شکل رسمی بخشی از آن نگردید. عمان پیوند گسترده نظامی و سیاسی با ایالات متحده آمریکا و پادشاهی بریتانیای بزرگ دارد ولی سیاست خارجی آزادانهای در پیش میگیرد. فرمانروایی این کشور پادشاهی بی چون و چراست اما پارلمان نیز نقش قانونگذاری و بازرسی اندکی دارد. عمان همانند سایر کشورهای عربی خلیج فارس منبع اصلی درآمد کشور، نفت است. هر چند نسبت به همسایگان، این کشور تولیدکننده متوسطی است. کشاورزی و ماهیگیری نیز دو منبع مهم درآمد در عمان هستند. منبع جایگزین دیگر گردشگری است.
نام سرزمین
سرزمین فعلی عمان در طول تاریخ به نام های مختلفی نامیده شده است. اما بارزترین نام ها مگان و تغییر یافته آن مجان بوده است. مجان در زمان های قدیم تر نام ایالتی در جنوب ایران بوده است که بعدها به آن مکران نیز گفته اند همین نام را به منطقه عمان فعلی نیز این نام ارتباط زیادی با صنعت کشتی سازی و معادن مس «نحاس» در زبان سومریان داشته است. همچنین مدتی نام عمان «مزون» بوده است بخاطر وجود تعداد زیادی از چشمه های آب شیرین در این مناطق. همچنین «عمان» نام مکانی بسیار قدیمی بوده است در یمن و از آنجا قبائل عربی بعد از ویران شدن سد مأرب به عمان مهاجرت نموده اند. اما بعضی از مورخان نوشته اند که علت نام گذاری عمان به (عمان بن سبأ بن یغثان بن ابراهیم).
تاریخ
تاریخ عمان به دوران بسیار دور بر می گردد. به گفته باستانشناسان تاریخ عمان به هزاره دوازدهم پیش از میلاد بر می گردد. در آن دوران عمان تازه از عصر یخبندان خارج شده بود. در آن دوران عمان سرزمینی سرسبز و حاصلخیز و پربار بوده است. در نتیجه حفریات و کنجکاوی در مناطق مختلف باستانی و قبرستان های ولایت بریمی در منطقه ظاهره و ولایت ابراء در منطقه شرقیه و محوت در منطقه وسطی و نزوی در منطقه داخلیه و دیگر مناطق سلطنت عمان و به ویژه مناطق ساحلی. از این حفریات پیدا می شود که عمان در آن دوران روابط تجارتی گسترده ای در مابین ایران و هند و «میان رودان» داشته است و این روابط تجارتی متین بوده است.
عمان در هزاره سوم قبل از میلاد
در هزاره سوم پیش از میلاد عمان به نام «مجان» مشهور بوده است. حسب دلالۀ گویش سومریان که به ساخت کشتی و معادن مس می گفتند. نوعی کشتی در عمان وجود دارد که بنام «مجان» معروف است. همچنین مس یکی از کالاهای تجارتی اصلی عمان بوده که با کشتی های «مجان» بارکشی می شده است. در پی کنجاوی و حفریات در طول و عرض کشور عمان آثار معادن مس پیدا شده است. هم اکنون نیز مس یکی از منابع اصلی اقتصادی عمان به شما می آید. بعد از بازسازی توسط جانب دولت یکی از معادن مهم کشور است. تاریخ عمان نشان می دهد که مردم عرب از زمان های قدیم در عمان ساکن شده اند. «عاد و قبیله اش» در تپه های شنی (کثبان رملی) و تلماسه هایی که بین عمان و استان حضرموت قرار دارد زندگی می کرده اند.
عمان در دوران پارس باستان
در قرن ششم پیش از میلاد سپاهیان پارس (550 _ 530 ق م)، عمان را فتح نمودند. گفته شده که سازه قنات که به عربی به آن «اَلفَلجَ» و جمع آن «الأفلاج» می گویند در آن دوران احداث شده است. این گونه آبیاری در عمان شهرت فراوانی دارد و در حال حاضر صدها رشته قنات در کشور عمان وجود دارد. همچنین رشته دیگری از قنات نیز در عمان وجود دارد که به نام «داوودی» مشهور است. گفتاره است که «قنات داوودی» از ابتکار نبی الله داوود است.
عمان در دوران ساسانیان
تاریخ عمان نشان می دهد که در دوران ساسانیان از سال های (226_ 610 م) عمان و یمن تحت حاکمیت امپراتوری ساسانی بوده است.
عمان و بنی اَزد
در اواخر قرن سوم و اوائل قرن دوم پیش از میلاد سد مأرب در مملکت سبا ویران می شود. با ویران شدن سد شورشی اجتماعی و اقتصادی برپا می شود و تمام مردم سبأ به مناطق اطراف پراکنده می شوند، و پس از ویرانی و انحطاط سد مأرب، قبیله بزرگ بنی ازد به عمان مهاجرت می کنند. در این کوچ بزرگ قبیله بنی ازد به سرپرستی بزرگ قوم مالک بن فهم الأزدی وارد عمان می شوند. بعد از مدتی و پس از استقرار در عمان بنی ازد دست به نبرد مسلحانه با دیگر اقوام بیگانه ای که در عمان وجود داشتند می زند و در مدت کوتاهی بنی ازد می تواند تمام بیگانگان از عمان خارج نماید و استقرار و امنیت در عمان برقرار نماید و اولین مملکت عربی در عمان بنیادگذاری کند. مهمترین جنگ بنی ازد با ایرانیان مقیم عمان بود که به جنگ سلوت مشهور است.
سلوت نام صحرایی است که در آن سپاهیان ازد به فرماندهی مالک بن فهم با ارتش ایرانی موجود در عمان در زمان امپراتوری دارا بن داراب یا همان داریوش سوم می جنگد و پس از چندین نبرد، ایرانیان را وادار به خروج از عمان می کند. تاریخ نویسان عرب چنین می نویسند که بنی ازد پادشاهان کوه و صحرا بودند. این دودمان از پادشاهان بنام آلجلندی معروف بودند. سلسله پادشاهان آلجلندی در طول تاریخ عمان مشهور بوده اند.
عمان در دوران اسلام
در دوران حکمرانی «آلجلندی» اسلام وارد عمان شده است. در آن دوران محمد پیامبر اسلام، عمرو بن العاص و ابازید الأنصاری برای دعوت مردم به اسلام به عمان می فرستد. در آن دوران پادشاه عمان جیفر الجلندی و برادرش عبد الجلندی بر عمان حکمران بودند. پادشاه عمان اسلام را پذیرفتند و مردم عمان یکپارچه به دین اسلام گرویدند و از آن به بعد عمان یکی از قلعه های بزرگ اسلام و از مدافعین اسلام در نبرد یمامه (یا همان جنگ های ردّه) بود. بعد از وفات پیامبر اسلام برخی از اعراب شبه جزیره عربستان اسلام را رها نموده و به دین اجدادشان برگشتند. عمانی ها برای غلبه بر این مردم در نبرد یمامه (یا همان جنگ های ردّه) شرکت داشتند. همچنین رجالات عمان در فتوحات اسلامی در عراق، ایران، هند، ایالت سند، شام، مصرد مراکش و اندلس نیز شرکت داشته اند.
عمانی ها در طول تاریخشان به تجارت مشهور بودند و کشتی های باری متعددی داشته اند و تا نقاطی دور دست و حتی حدود چین و شرق آفریقا رسیده بودند. در آن دوران صحار یکی از بنادر مهم تجارتی عمان بود و کشتی های تجارتی از این بندر مهم به سواحل آفریقا و مدغشقر (ماداگاسکار) و شرق اقصی رسیده بودند. اما در نیمه قرن ششم هجری بنی نبهان منطقه داخلی پایتخت حکم خود قرار دادند و مناطق ساحلی را رها نمودند بنابراین بعدها پرتغالیها این مناطق را اشغال نمودند. حکومت بنی نبهان در منطقه داخلی در قرن نهم هجری پایان یافت.
دین مردم عمان
تقریباً تمام عمانی ها مسلمان هستند. جامعیت مردم، اکثریت مردم عمان سنی هستند و اقلیت شیعه در امتداد منطقهٔ آل بیتی و ساحل مسقط زندگی می کند.
پرتغالی ها در عمان
در قرن 16 میلادی پرتغالی ها از رأس الرجاء الصالح می گذرند و تقریباً بر تمام شهرهای ساحلی شرق آفریقا دست می یابند. سپس به ساحل هند و اقیانوس هند می رسند. در سال 1507 میلادی پرتغالی ها بر عمان حمله می کنند و بعد از مقاومت شدید از جانب عمانی ها سرانجام موفق می شوند عمان را اشغال کنند. پرتغالی ها مدت یک قرن ونیم در عمان می مانند.
دولت یعرب ها
در سال 1624 دولت «یعاربه» به سرپرستی امام ناصر بن مرشد الیعربی تأسیس می شود. با به روی صحنه آمدن ناصر الیعربی در پی بیرون راندن پرتغالی ها از عمان می شود ولی درک می کند که بیرون راندن پرتغالی ها از عمان بدون همبستگی تمام مردم عمان امکان پذیر نیست؛ بنابراین در آغاز می کوشد تمام مردم و طوایف عمان دور خود جمع آوری کند و سپس با پرتغالی ها وارد جنگ شود. بعد از همبستگی و گردهمایی عمانی ها و تقویت جبهه داخلی، امام ناصر بن مرشد الیعربی یقین داشت که نبرد با پرتغالی ها فقط یک معرکهٔ زمینی نیست و معرکهٔ آزادی در مقام اول است. همچنین می دانست که سِّر قوت پرتغالی ها در ناو دریایی ایشان است؛ بنابراین اولین کاری که انجام داد ساخت و تأسیس یک ناوگان بزرگ و قوی همچنین تأمین ذخیره و تجهیزات و مهمات و با تدبیر کامل و تهیه ما یحتاج جنگ با پرتغالی ها وارد نبرد شد.
در مدت کوتاهی چند شهر ساحلی از چنگ پرتغالی ها آزاد نمود؛ ولی مرگ به او امان نداد و درگذشت. پس از وین جانشینش امام سیف بن سلطان الیعربی راهش را ادامه داد و در سال 1649 میلادی توانست مسقط را از قبضهٔ پرتغالی ها رها سازد. بعد از آزادی مسقط تمام اردوگاه های پرتغالی ها یکی پس از دیگری سقوط کردند و سرانجام تمام عمان از قبضهٔ پرتغالی ها رها گردید. عمانی ها با آزادی بلادشان از تسلط پرتغالی ها اکتفا نکردند و قوای پرتغالی ها در سواحل هند و ساحل شرقی آفریقا و اقیانوس هند را تعقیب نمودند و توانستند در چند حملهٔ پی در پی قشون پرتغالی ها از این مناطق خارج کنند تا اینکه سرانجام در سال 1698 میلادی پرتغالی ها برای همیشه از منطقه رانده شدند. با این عمل شجاعانه، عمانی ها توانستند نام عمان در صفحه درخشان تاریخ ثبت نمایند. در نتیجهٔ این پیروزی، یک دولت بزرگ و قدرتمند در عمان پدید آمد و باداشتن یک ناوگان بزرگ دریایی بر تمامی آب های منطقه تسلط یافتند. پس از آن عمانی ها صاحب بزرگ ترین ناوگان دریایی و تجارتی در اقیانوس هند بودند در آن دوران، همچنین حدود مملکت عمان تا ساحل شرقی آفریقا گسترش یافت و دولت عمان بر تمامی جزیره های این مناطق و ساحل آفریقا تا دهه شست از قرن بیستم بر این مناطق حاکم بودند. در این دوران عمان یکی از ثروتمندترین دولت منطقه بودند. در پی آن ده ها قنات برای آبیاری ایجاد نموند و به کشاورزی پرداختند و باغ های مرکبات متعدی ایجاد نمودند و برای حفاظت از منطقه سه دژ بزرگ و مهم در مناطق مختلف عمان بنا نهادند. قلعه های مذکور عبارت اند از: قلعه نزوی، حصن الحزم و حصن جبرین. باضافه دو قلعه مشهور قلعه می رانی و قلعه جلالی که بر شهر مسقط نظارت داشتند.
دولت آل بوسعید
پس از پیروزی بزرگ «العیاربه» در جنگ با پرتغالی ها مدتی عمان در آرامش و امنیت و استقرار می گذراند؛ ولی در اواخر حکومتی این خاندان اختلافاتی بروز می کند و ناامنی در مناطق داخلی شروع می شود. رفته رفته کشور دچار شورش و هرج ومرج می شود و آشوب و ناامنی آغاز می گردد. در اینجا احمد بن سعید البوسعیدی که والی شهر صحار بود علیه دولت الیعاربه قیام می کند. احمد بن سعید توانست مردم صحار و رستاق دور خود جمع نماید و به کمک ایشان مخالفان خود از طریق خود بردارد و شکست دهد. در سال 1744 میلادی مردم و اهل الحل و العقد در رستاق اجتماع می کنند و احمد بن سعید بطور رسمی به رهبری برمی گزینند و به ایشان لقب «الامام احمد بن سعید» می دهند. این امامت و رهبری آغاز سلطنت پادشاهان آل بوسعیدی بود که تا امروز در حکم عمان ادامه دارند.
بعد از انتخاب الامام احمد بن سعید البوسعیدی به امامت و رهبری ولایت رستاق پایتخت حکم خود قرار داده و به انشاء و تأسیس یک قوه نظامی دریایی می پردازد که بتواند از مملکت حمایت نماید. همچنین شهر مسقط یکی از مراکز مهم تجارتی درآورده و ارتباط خاصی بین هند و آفریقا برقرار می نماید و نیروی دریایی ایشان بر تمام مناطق آبی نفوذ داشته است. در آن دوران مجموعه ای از دزدان دریایی از ملبار به کشتی های تجارتی حمله می کنند و کالاهای کشتی های تجارتی می ربایند. ایشان کشتی سرستون نیروی دریایی اش «الرحمان» را به دنبال آن ها می فرستند و رهبر دزدان دستگیر می کند. همچنین در سال 1755 میلادی وقتی که بغداد مورد حمله چپاولگران و شورشیان قرار گرفت به کمک والی بغداد می شتابد و شهر بصره از دست شورشیان آزاد می کند. پس از استقرار امنیت در عمان و مناطق دریایی و اطراف عمان، الامام احمد بن سعید در سال 1199 میلادی این دار فانی به درود حیات گفتند. پس از وفاتش پسرش بر مسند حکم می نشیند. سعید بن احمد بن سعید (1783–1784) میلادی حکمران عمان می شوند. پس از فوتش پسرش حمد بن سعید (1784–1792) میلادی حاکم عمان بودند. حمد بن سعید پایتخت خود را از رستاق به مسقط منتقل می کند و نفوذ خود را تا دریای شرقی آفریقا گسترش می دهد. پس از مرگش سلطان بن احمد بن سعید (1804–1792 میلادی) برجایش نشست.
در دوران حکومتی سلطان بن احمد تعداد کشتی های نیروی دریایی عمانی دو برابر افزوده می شود. پس از سلطان بن احمد، السلطان سعید بن سلطان (1856–1804) میلادی بر مسند حکم می نشیند. در ایام حُکم سعید بن سلطان قدرت نیروی دریایی عمان به اوج خود می رسد. السلطان سعید بن سلطان یکی از شخصیت های برجسته عمان با شخصیتی مدیر و سیاست مدار و جنگجویی شجاع و تاجر بود. مردی هشیار زیرک، حیله گر، مکار و دنیا دیده. شعارش این یود (آنچه نمی توانید با جنگ بدست بیاورید ممکن است با حیله و مکر بدست آورید). السید سعید بن سلطان در دوران حکم طولانی خود که 52 سال بطول انجامید توانست امپراتوری گسترده ای تأسیس نماید که حدودش از شرق آفریقا تا ساحل ایران تشکیل می رسید. در آن دوران که طوفان جنگ و ستیز تمام منطقه را دربرگرفته بود او مانند یک ربانی ماهر و دنیا دیده توانست ثبات عمان را حفظ کند. در ابتدای حاکمیتش فقط قسمتی از خاک عمان و مقاطعات این دیار را زیر نفوذ داشت که راه های شنی اش را کاروانهای شتر با دشواری و نا امنی طی می کردند. اما در روز وفاتش یک امپراتوری قدرتمند و گسترده از خود برجای گذاشت. حدود امپراتوری وی از سواحل عمان، بندر گوادر، مکران، جزیره زنگبار و بمبا در ساحل شرقی آفریقا تا اجاره نمودن بندرعباس، جزیره قشم و جزیره هرمز در خلیج فارس و پیمان تجارتی بستن با حکومت انگلستان، فرانسه، هلند، پرتغال و ایالات متحده آمریکا.
در سال 1840 میلادی سعید بن سلطان نماینده شخصی خود احمد بن نعمان الکعبی را به عنوان اولین سفیر عرب به وسیله کشتی شخصی خود که به «سفینهٔ سلطانه» معروف بود به نیویورک فرستاد. این کشتی اولین کشتی عربی بود که به نیویورک می رفت.
السید سعید بن سلطان عشق خاصی به دریا داشت. می گویند که بیش از 20 کشتی مخصوص داشته و دوران زندگی وی در دریا یعنی بیشتر از زندگی اش در خشکی بوده است. از آنجا بود که به او لقب «السید البحار» (سید دریا) داده بودند. سعید بن سلطان بیشتر اوقات زندگی اش را در سفر و برفراز آب های دریا گذرانیده بو. لازم است ذکر شود که السلطان سعید بن سلطان هنگام وفاتش در سال 1856 میلادی نیز بر روی دریا در سفر از مسقط به زنگبار در کشتی شخصی خود «ویکتوریا» در دریای سیشیل بود.
پس از وفات السید سعید بن سلطان عمان دچار هرج و مرج شد. روزگاری بسیار درخشان و روزگاری تاریک و نابسامان داشته است تا اینکه در 23 ژوئیه سال 1970 سلطان قابوس بن سعید بن تیمور البوسعیدی بر مسند حکم می نشینند. زمامداری فردی وی سبب شده که حکومت تمام و کمال به خود وی وابسته باشد.
پی نوشت
[1] جلندی به ضم جیم و فتح لام و سکون نون و فتح دال.
[3] اعلام السائلین، ص 27 / صبح الاعشی، ج 6، ص 38 / سیره حلبی، ج 3، ص 284 / سیره نبویه، حاشیه سیره حلبی، ج 3، ص 76 / جمهرة رسائل العرب، ج 1، ص 46 / اعیان الشیعه، ج 2، ص 148.
[4] جمهرة رسائل العرب، ج 1، ص 48.
[5] اعلائم السائلین، ص 30.
[6] از کتاب «محمد و زمامداران»، آیةالله احمد صابر همدانی
[7] برگرفته از «دانشنامه آزاد»