محمدرضا پهلوی در روزهای اوجگیری انقلاب، استفاده از یک چهره با رنگ و بوی اصطلاحاً ملی و منش سیاسی ظاهراً مخالف را تنها راه نجات از مخمصه انقلاب میدانست، اما خلاف چهرهی ملیگرای بختیار و مخالفنماییهایی که از خود بروز داد، روایات تاریخی از اقدامات مختلف بختیار بر علیه مردم ایران و انقلاب اسلامی حکایت میکند.
در چنین شرایطی شاه کسی را میپسندید که شریک جنایتهای پهلوی نبوده باشد و از طرفی اصل حاکمیت سلطنت را هم قبول داشته باشد. شاه میخواست تا با این انتخاب به مخالفان اعلام کند که رویه خود را تغییر داده است. او با این حربه میتوانست زمان بخرد تا با کاهش اعتراضات به اهداف دیگر خود از جمله سرکوب رهبر انقلاب و سایر انقلابیون برسد.
اردشیر زاهدی که در آن روزها شاهد این حوادث بوده در خاطرات خود نوشته است: «مقدم رئیس ساواک وقتی از همه ناامید شد با راهنمایی بعضی از سران جبهه ملی و لیبرالها به سراغ شاپور بختیار از اقوام ثریا اسفندیاری، همسر دوم اعلیحضرت و پسرعموی تیمور بختیار، رفت. رجال ملی به تیمسار مقدم گفته بودند که خودشان جرأت قبول مسئولیت نخستوزیری را ندارند اما در برابر نخستوزیری شاپور بختیار سکوت کردند و به او این فرصت را دادند تا تلاش خود را برای آرام کردن اوضاع به کار ببندد.»[1]
از طرفی بختیار فردی وفادار نسبت به سلطنت پهلوی شناخته شده بود خود شاه او را شخصی توصیف کرده که با نشان دادن وفاداری بسیار از خودش به دنبال اثبات لیافت خود بود که در آن اوضاع بحرانی میتواند دولت تشکیل دهد.[2]
خود بختیار درباره وفاداریاش نسبت به سلطنت نوشته است: «وفاداری من نسبت به پادشاه، نه به دلیل علایق شخصی، بلکه به دلیل آنکه این وفاداری با اصولی که به آنها معتقدم و با یکرنگی ذاتی من منطبق بود.»[3]
مخالفنمایی بختیار با هدف زمان خریدن برای بازگشت شاه
استراتژی بـختیار در این زمـان برای مهار انقلاب، بر دو اصل استوار بود. نخست: سرگرم کردن انقلابیون برای به دسـت آوردن فرصـتی برای تحکـیم پایههای قـدرتش و دوم، جلب همکاری ارتش بهمنظور اجـرای برنامههایش. او بــا بـازداشـت تعدادی از مقامات سابق، آزادی زندانیان سیاسی و توقیف داراییهای بنیـاد پهلـوی تـلاش نمود وجهه قابل قبولی به دست آورد[4] ولی امام خمینی با غیرقانونی خواندن دولت بختیار نقشههای او را برملا کردند.
امام خمینی (ره) در یکی از بیانات افشاگرانه خود بختیار را به دلیل این رفتار منافقگونه خائن نامیده و فرمودند: «بالاترین خیانت این است که مجلس را فاسد بداند و مع ذلک از او رأی اعتماد بگیرد! این خیانت به ملت است. ایشان از کسانی رأی اعتماد میگیرد که ملت هیچ اطلاع ندارد از وکالت اینها و امر به تشکیل کابینه را از کسی میگیرد که ملت یک سال است داد میزند که مرگ بر این آدم.»[5]
این مساله که قرار بود بختیار با زمان خریدن سلطنت در حال موت شاه را احیا کند، مورد تأیید آمریکاییها و سایر خارجیها نیز بود، چنانچه سفیر آلمان بر این باور بود که «دولت بختیار در غیاب شاه میتواند موفق شود، ولی در صورتی که شاه شورای سلطنت را فوراً تشکیل بدهد، میتواند ایران را برای تغییراتی آماده کند. او فکر میکند که حتی ممکن است شاه بتواند پس از مدتی تحت عنوان حکومت پادشاهی مطابق با قانون اساسی به ایران برگردد.»[6]
از سوی دیگر، بسیاری از اعضای جبهه ملی با نخستوزیری بختیار موافق نبودند، چرا که او را آلت دستی میدانستند که قرار بود با ظاهرسازی و استفاده از سابقه ملیگرایی خود زمینهی کودتا برای بازگشت شاه را فراهم کند. در این زمینه نقل شده است که دکتر شمسالدین امیر علایی، وزیر کشور دکتر مصدق، از جمله کسانی است که در یکی از جلسات جبهه ملی ضمن مخالفت جدی با بختیار درباره او گفته است: «بختیار عامل سیاست و شاه میخواهد با دست او کودتا کند ... من از منابع موثق شنیدم که بختیار از مدتها پیش با شاه در ارتباط بوده است.»[7]
در این راستا یکی از اصلیترین برنامههای بختیار انحلال ساواک بود، این در حالی است که ساواک علیرغم فعالیتهای مختلف برای برقراری امنیت ظاهری، همزمان با اوجگیری نهضت انقلابی مردم، دیگر کارآیی لازم را نداشت و به نهادی منفعل تبدیل شده بود. همچنین با فرار اغلب مدیران این سازمان کادر و ساختار این سازمان امنیتی و اطلاعاتی از هم پاشیده شده بود و بختیار تنها روغن ریختهای را نذر امامزاده کرد تا با این کار نظرات مخالفین را به خود جلب کند و روز چهارم بهمن 1357، لایحه انحلال ساواک را به تصویب مجلس ملی و مجلس سنا رساند.
تمامی این اقدامات در حالی است که برخی اسناد خبر از موافقت بختیار با ایجاد حسابی جدید برای امور جاری ساواک در روز 18 بهمن یعنی دو هفته بعد از انحلال نمایشی این سازمان دادهاند.[8]
یکی دیگر از توطئههای بختیار مشغول کردن انقلابیون به مذاکره و مباحثه بود که هر بار با شدت بیشتری از جانب امام خمینی به عنوان رهبر مردم در انقلاب اسلامی رد میشد.
بختیار از هیچ اقدامی برای پیشبرد اهداف خود دریغ نکرد تا جایی که وقتی برگشتن امام به ایران قطعی شد، حرف از دستگیری و تحت نظر داشتن امام و یارانش در مکانی دور از مردم ایران و یا تبدیل وضعیت در فرودگاه مهرآباد به حالت نظامی برای ممانعت از فرود هواپیمای حامل امام خمینی و سایر انقلابیون به میان آمد که با مقاومت و پافشاری مردم هیچ کدام از این نقشهها عملی نشد.
بختیار در روزهای بعد از فرار
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نیروهای انقلابی در کشور و ادارات دولتی، بختیار به صورت مخفیانه از کشور فرار کند. او بعد از مدتی اختفا در سال 58 فعالیتهای خود را علیه انقلاب اسلامی از سر گرفت.
بختیار در تیر ماه 1358 در پاریس اعلام کرد که یک جنبش مخالف علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی راهاندازی کرده و هدف خود را سرنگونی این نظام بیان کرد.
بختیار در ابتدا روزنامهای تأسیس کرد که بیانگر آرا و برنامههای تشکیلات تازه کارش در پاریس بود. این اقدامات نیاز به کمکهای مالی داشت که به عقیده برخی افراد او از جانب افراد ثروتمند و فراری حامی شاه و حتی برخی کشورهای خارجی تأمین میشد. همچنین در اردیبهشت 1359 «رادیو ایران» را راهاندازی کرد که این رادیو نیز از حمایت بعثیها در عراق برخوردار بود.
بختیار و کودتای نوژه
مارک گازیوروسکی در مقالهای که در شماره نوامبر 2002 مجلۀ میدلایست ژورنال به چاپ رسیده با استناد به اسناد آمریکا و انگلیس مطالب مهمی را درباره کودتای نوژه افشا کرده است.
سرهنگ محمدباقر بنیعامری و سرهنگ عطاءالله احمدی از افسران بازنشسته نظامی بودند که قصد داشتند با طرحریزی یک کودتای نظامی جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و کار انقلاب را به پایان برسانند. آنها برای پیشبرد اهدافشان نیاز به یک جبهه سیاسی در کنار سازماندهی نظامی خود داشتند. برای این مهم کسی بهتر از شاه نبود، اما آوارگی و بیماری شاه مانع از آن شد که این اتفاق بیفتد و نتوانستند حمایت شاه را جلب کنند.
اینجا بود که احمدی از طریق فضلالله امیرفضلی از فعالیتهای شاپور بختیار آگاهی یافت و به دیدار او رفت: «احمدی با بختیار دیدار کرد و از فعالیتهای بنیعامری برای او گفت. بختیار خواستار دیدار با بنیعامری شد و این بود که در شهریور 1358، بنیعامری با هواپیما به پاریس رفت. بنیعامری و بختیار توافق کردند همکاری کنند. قرار شد بنیعامری طراحی و سازماندهی عملیات را انجام دهد و بختیار تأمین مالی آن را به عهده بگیرد و ارتباطات لازم را با دولتهای خارجی برقرار کند.[9]
بنیعامری که به ایران بازگشت با ابوالقاسم خادم از دوستان نزدیک بختیار و رهبر حزب ایران دیدار کرد و «خادم از طرف بختیار 300 هزار تومان، معادل حدود 30 هزار دلار آن زمان به بنیعامری داد» تا جنبشی مخفی در داخل ایران پایهگذاری کند. جنبشی که شاخه نظامیاش بنام «نظامیان وطنپرست ایران: نوپا» خوانده شد و زیر نظر بنیعامری به جذب نظامیهای مخالف نظام میپرداخت و شاخه غیرنظامیاش توسط خادم مدیریت میشد.[10]
بعد از راهاندازی شاخه سیاسی کمکم شاخه نظامی هم جذب نیروی خود را آغاز کرد و به گفته گازیوروسکی تا فروردین سال 59 نزدیک به 300 نفر از نیروهای نظامی را جذب کردند.
«در این دوره بختیار حدود 2 میلیون تومان معادل دویست هزار دلار آن زمان، به بنیعامری پول داد، برای اجارۀ خانههای امن و پرداخت هزینههای ارتباطات و رفتوآمدها و خرید سلاح و ماشین و کامیون. بنیعامری کمکم شروع کرد به جمعآوری سلاحهای سبک و مهمات: مقداری را از دلالان بازار سیاه ایران خرید و اعضای نوپا هم مقداری را از زرادخانههای نظامی دزدیدند.[11]
به روایت گازیوروسکی، «قصد رهبران [عملیات] نقاب، برانداختن نظام اسلامی بود و روی کار آوردن دولتی انتقالی به رهبری بختیار؛ دولتی که قرار بود برای انتخاب حکومت تازه همهپرسی برگزار کند.»[12]
در ادامه این گزارش از کمک 12 میلیون تومانی بختیار پس از تأیید طرح عملیات کودتای نقاب خبر داده شده است. این کودتا موفقیتآمیز نبود و قبل از آنکه عملی شود در نطفه خفه شد. اما این پایان اقدامات ضد ملی بختیار نبود.
ارتباط بختیار با صدام و بعثیها
لرد پیتر کرینگتون، وزیر امور خارجه بریتانیا، در یک گزارش سری با نام بردن از داوود آلیانس، بازرگان یهودی ایرانیتبار، به عنوان «شریک تجاری منچستری بختیار» از درخواست آلیانس از مقامات بریتانیا در جهت واسطه شدن برای جلب همکاری حکومت صدام حسین در عراق با بختیار یاد کرده است. کرینگتون عنوان کرد که حکومت عراق علاقمند است حکومت جدید ایران از طریق یک جنبش ملیگرایانه و نه یک حرکت رادیکال سرنگون شود.
در همین ارتباط، کریس رندل، یکی از مسئولان بخش تحقیقات خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، در یک گزارش توصیفی محرمانه که در ابتدای نوامبر 1980 تهیه شده، در بررسی تحولات گذشته و حال خوزستان نوشت: «یکی از دلایل یورش بیمهابای حکومت عراق به خاک ایران، اطلاعات گمراه کننده ایرانیان تبعیدی از جمله شاپور بختیار، مبنی بر این بود که احتمالاً به دلیل وجود اغتشاش در ارتش و بیثباتی رژیم به دلیل مخالفت مردم، به ویژه در خوزستان، ایران قادر به جنگ نخواهد بود و مخالفت مردم موجب برافراشته شدن پرچم نیروهای آزادیبخش خواهد شد.»[13]
پینوشت:
[1] برگرفته از کتاب 25 سال در کنار شاه – اردشیر زاهدی
[2] پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، ص 359.
[3] برگرفته از کتاب یکرنگی نوشته شاپور بختیار
[4] علیرضا ملایی توانی، "مقایسه مواضع سیاسی کریم سنجابی و شاپور بختیار در مواجهه با انقلاب اسلامی"، نشریه رهیافت انقلاب اسلامی، شماره 21، زمستان 1391، ص 79
[5] روحالله موسوی خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 5، ص 374
[6] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد اول، بخش 4، ص 311
[7] امیراصلان افشار، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران، به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، صص 63-64
[8] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و پنجم)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، ص 345
[9] سایت تاریخ ایرانی به نقل از دوماه نامه اندیشه پویا (yon.ir/cEM2A)
[10] همان
[11] همان
[12] همان
[13]- mshrgh.ir/896775