1. مقدمه
خطبه بلند و پرمعنای حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه که به «خطبه فدکیه» معروف است، به دلیل معارف ناب و نکته های ژرف و آموزه های فراوانی که در آن است از نفیس ترین میراث دینی و معارفی حضرت زهرا (س) به شمار می رود.
در فرهنگ شیعه، «فدک» نماد معنایی بزرگ است، که هرگز در محدوده یک قطعه زمین نمی گنجد و همین معنا رمزی است که درگیری را از مخاصمه سطحی و محدود، به مبارزه ای عمیق تبدیل کرد. منازعه فدک در واقع، فریاد اعتراض یادگار رسول خدا (ص) به انحراف پدید آمده در جهان اسلام است، «خطبه فدک» علاوه بر قاطعیت فاطمه زهرا (س) در حق خواهی نسبت به ارث خویش، بیش از پیش بیان روشن دفاع از حضرت علی (ع) و انتقاد از بی وفایی و خیانت مردمان نسبت به حق صریح اهل بیت: است.
امام شناسی یکی از تکالیف بزرگ و مهم اسلامی است. لذا حضرت زهرا (س) وظیفه دارد که پس از معرفت خدای متعال و پیامبر، امام و رهبر دینی و آسمانی را به مردم معرفی کند؛ اما در کنار شناخت مفهوم «امام حق» شناخت مفهوم «امام باطل» از ضروریات است، به گونه ای که اگر انسان در تشخیص امام حق و باطل دچار اشتباه شود، خسران او حتمی است. مفاهیم متقابل به مصداق قاعده «تُعْرَفُ الأشیاءُ بأضْدادِها»، کلید مهمی برای فهم یکدیگرند. شناخت مفهوم «امام باطل» در خطبه فدکیه ما را به شناخت هر چه بیشتر مفهوم «امام حق» رهنمود می سازد. این پژوهش در صدد است به تبیین مفهوم «امام باطل» از منظر حضرت زهرا (س) بپردازد و به پرسش های زیر دست یابد:
ویژگی های ائمة باطل چیست؟
شگرد ائمة باطل در دعوت به گمراهی چیست؟
پیامد های پذیرش دعوت ائمة باطل چیست؟
2- واژه شناسی «امام»
«امام» از ریشه [أمم] مهموز الفاء و مضاعف است و در لغت به معانی زیر آمده است: الف) آنچه مورد اقتدا و تبعیت قرار گیرد «کلُّ مَن اُقتُدِیَ بِه، و قُدِّمَ فی الاُمور» (فراهیدی، 1410، ج8، 428؛ ابن فارس، 1404، ج1، 21) ب) مقدّم (ابن منظور، 1404، ج12، 24-25) ج) قیّم و سرپرست (طریحی، 1375، ج6، 10) د) طریق و راه (همان). سه معنای مذکور بی ارتباط با یکدیگر نیستند و مفاد لغوی واژه، مطلق است و شامل هر فردی می شود که نسبت به عدّه ای، مقدّم، مقتدا و سرپرست است (یزدی مطلق، 1387، ص 45).
3- سند خطبۀ فدکیه
این خطبه از جمله خطبه های مشهوری است که عامه و خاصه با سندهای معتبر از حضرت زهرا (س) روایت کرده اند. از جمله احمد بن عبدالعزیز جوهری در تألیف خود به نام «سقیفه و فدک» بنا به نقل ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، به چهار طریق این خطبه را روایت کرده است:
1- جوهری از محمد بن زکریا از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش از حسن بن صالح بن حی از دو تن از اهل بیت بنی هاشم از زینب دخت امیرالمؤمنین از مادرش صدیقه طاهره (س).
2- جوهری از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش از جعفرب ن محمد بن علی بن الحسین (ع)
3- جوهری از عثمان بن عمران فجیعی از نائل بن نجیح از عمر بن شمر از جابر جعفی از ابی جعفر محمد بن علی (امام باقر ).
4- جوهری از احمد بن محمد بن یزید از عبدالله بن حسن، معروف به عبدالله محض بن فاطمه بنت الحسین و ابن الحسن المثنی. (ابن ابی الحدید، 1385، ج16، ص210)
علی بن عیسی اربلی از بزرگان علمای امامیه در کشف الغمه چنین گفته است: من خطبه را از کتاب سقیفه تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری نقل می کنم و این، نسخه ای قدیمی است که در سال 322 بر مؤلف قرائت و تصحیح شده که با سند های مختلف روایت کرده است. (مراد سند های مذکور است) (اربلی، 1381، ج2، ص 304 ).
مسعودی نیز در کتاب مروج الذهب به خطبه فدکیه اشاره نموده است. (مسعودی، 1365، ص12). ابوالفضل احمد بن ابی طاهر از دانشمندان عصر مأمون عباسی نیز در کتاب بلاغات النساء آن را به چند سند روایت کرده است. (احمد ابن ابی طاهر، بی تا، ص 26)
از طریق خاصه، سید مرتضی در کتاب شافی خطبه را به دو طریق نقل فرموده است (طوسی، 1394، ج3، صص39-140):
ابن طاووس (م673 ه. ق) در کتاب طرائف قسمتی از خطبه را که در احتجاج طبرسی است از سعد بن شهروه در کتاب فائق از شیخ حافظ ثقه و معظم (نزد عامه) احمد بن موسی مردویه اصفهانی ازکتاب مناقب وی از اسحاق بن عبیدالله از شرقی بن قطام از صالح بن کیسان از زهری از عایشه روایت کرده است.
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (م 381 ه. ق) روایت کرده می گوید: خبر داد ما را علی بن حاتم از محمد بن اسلم از عبدالجلیل یاقطانی از حسن بن موسی خشاب از عبدالله بن محمد علوی از رجالی یاقطانی از حسن بن موسی خشاب از عبدالله بن محمد علوی از رجالی از اهل بیت از زینب دختر امیرالمؤمنین (ع) از حضرت زهرا (س).
بدین سان بزرگان از دانشمندان امامیه و عامه اشکالی به سند روایت نکرده اند؛ مگر این که معاندینی از دشمنان اهل بیت آن را به ابوالعینا محمد بن قاسم اهوازی بصری نسبت داده اند (حسینی زنجانی، 1388، ص 19). اعتبار این خطبه نیز به جهت نقل مشایخ امامیه (به ویژه سید علم الهدی) و دانشمندان عامه، موجب حصول درجه اعلای اطمینان به این خطبه شریف است.
4- فدک
«فدک» قریه آباد و حاصل خیز نزد یهودیان بود، که در نزدیکی مدینه قرار داشت و فاصله آن تا مدینه دو تا سه روز و تا خیبر یک روز راه می شد. فدک از طریق صلح و بدون جنگ به پیامبر رسید. سرزمین فدک نسبتاً وسیع بود و سالیانه مبلغ قابل توجهی عایدات داشت. عواید سالیانه فدک را از بیست و چهار تا هفتاد هزار دینار برآورد کرده اند (صدر، 1360، ص32/ خزعلی، 1385، ص58) پس از آنکه «فدک» در ملک پیامبر قرار گرفت، بنا بر روایات متعدد تاریخی به دستور الهی (وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ) (الاسراء: 26) «فدک» به حضرت زهرا (س) بخشیده شد (طبرسی، 1372، ج6، ص633 / سیوطی، 1404، ج4، 144) و سپس علی (ع) مأمور شد که سند آن را بنویسد و غلام پیامبر و «ام ایمن» و حضرت علی (ع) بر آن شهادت دادند و «فدک» در زمان حیات پیامبر به تصرّف حضرت فاطمه در آمد و درآمد حاصله از «فدک» بین فقرای بنی هاشم و مهاجر و انصار تقسیم می شد. (خزعلی، 1385، ص 59) بعد از رحلت پیامبر (ص) بنابر آنچه منابع تاریخی گزارش می دهند: «عمر به ابوبکر گفت: مردم بندگان دنیایند و جز آن هدفی ندارند. تو خمس و غنایم را از علی بازگیر و فدک را از دستش بیرون بیاور. وقتی دست او را خالی دیدند، رهایش می سازند و به جانب تو متمایل می شوند» (موسی خوانساری، 1385، ج1، ص 158). خلیفه اول نیز به منظور جلوگیری از نفوذ اجتماعی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) و قدرت گرفتن دوباره بنی هاشم، وکیل حضرت فاطمه را از «فدک» اخراج کرد و فدک را غصب کرد.
5- بررسی محتوایی خطبۀ فدکیه
همانگونه که ذکر شد خطبۀ فدکیه حضرت زهرا (س) اعتراضی به انحراف وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح امتی است که با نادیده گرفتن همه زحمات و خون دل ها می خواهد به جاهلیت نخست خود بازگردد.
وجود «فدک» به نوعی تقویت اقتصادی بنی هاشم بود، چرا که منجر به تقویت موقعیت اجتماعی آنان می شد و در نتیجه از نفوذ اجتماعی بنی امیه، رقیب دیرین بنی هاشم در صحن سیاست مدینه می کاست، همچنین نفوذ اجتماعی و محبوبیت مردمی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) را افزایش می داد و این خطری بود که هر قریشی که در مدینه به قدرت می رسید نمی توانست نادیده بگیرد (زورق، 1387، ص649).
با غصب «فدک» حضرت زهرا (س) اگر سکوت می کرد، عملاً مشروعیت حکومت جدید را پذیرفته بود و در این صورت امتناع حضرت علی (ع) از بیعت وجاهت اجتماعی خود را از دست می داد. از سویی اگر اعتراض می کرد در موضع دفاع از منافع شخصی خود قرار می گرفت. با این حال حضرت سکوت را جایز ندانست و به جهت اعتراض به عمل حکومت، به ابوبکر مراجعه کرد، حکومت از حضرت برای ادعای خود شاهد خواست و حضرت، ام ایمن و علی (ع) را به عنوان شاهد معرفی کرد، و با اقامه شهود دستور استرداد فدک به حضرت فاطمه (س) صادر شد. اما پس از خروج حضرت فاطمه (س) و مطلع شدن عمر، وی با خشونت، نوشته ابوبکر را از دست حضرت گرفت و آن را از بین برد، ابوبکر این رفتار عمر را توجیه کرد و خطاب به حضرت فاطمه گفت: «یا باید غیر از علی یک شاهد مرد دیگری بیاوری و یا علاوه بر ام ایمن یک زن دیگر شهادت بدهد» (کلینی، 1407، ج2، ص498/ طبرسی، 1403، ج1، ص 215).
هنگامی که گفتگوی های حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) با حکومت بی نتیجه ماند، حضرت زهرا (س) تصمیم گرفت بی واسطه با مردم سخن بگوید و نقاب از چهره پیشوایان باطل کنار بزند؛ از این رو حضرت زهرا (س) در مسجد و در حضور نخبگان سیاسی و توده مردم (اعم از مهاجران و انصار ) سخنانش را با تاریخ و مردم بزند...
حضرت زهرا (س) سخنانش را با ستایش خداوند و سپاس از نعمت های او
سفینه» تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 79)
سفینه» تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 80)
پیام آور وحی الهی و مجری احکام الهی است.
2- ولایت، ولایت به معنای احترام به حق پیشوایی امامی منصوب از سوی خداوند که پیشوای مردم در سیر صعودی خلق به سوی خداست و نیز به معنی استفاده از ظرفیت وجودی او برای تضمین سلامت و صحت این سیر است.
3- اختیار و حق تعیین سرنوشت هر کس به دست خود او.
4- مشارکت عمومی.
کوشش های جدی پیامبر 6 در راه نهادینه کردن این مفاهیم شکل گرفت، ولی پس از او با تضعیف این نهادها، ارتجاع در چهره اسلام بر تاریخ نمایان شد. (زورق، 1387، ص 469)
امام هر زمان و هر امت کسی است که از دیگران در انجام دستورات الهی تواناتر، به رمز و راز حیات داناتر، از همه مردم عادل تر، روح او با خودسازی و تقوا از همه زیباتر و در راه معماری جامعه اسلامی از همه خلاق تر باشد. در جامعه اسلامی وظیفه همه شناسایی امام و فرمانبری از او در راه پرستش خدا و رسیدن به سعادت است.
به همین دلیل حضرت زهرا (س) امام را به کعبه تشبیه می کند و می فرماید: مثل امام چون کعبه است (بحرانی، 1378، ص533) همان گونه که مردم با عشق و اشتیاق و از روی آگاهی و شناخت و در کمال آزادی و اختیار به سوی کعبه می روند و به دور او طواف می کنند، همان گونه نیز بیعت مردم با امام باید از روی عشق و آگاهی و آزادی باشد و با طواف امت به گرد امام خویش، امور مردم نظم پیدا کند. از همین رو حضرت زهرا (س) ضمن بیان فلسفه احکام از اصل امامت سخن گفت و آن را در کنار عدل و جهاد موجب پیوستن دلها، نظم امور ملّت، ایمنی از تفرقه و عزت اسلام نامید.
فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکمْ مِنَ الشِّرْک... وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمامَتَنَا أَماناً منَ الْفُرْقَةِ، وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ... از آنجا که در عصر فرهنگ شنیداری و ارتباط شفاهی و ضعف فرهنگی اکثریت مطلق مردم، امکان شناخت امام برای همه وجود نداشت، پیامبر به دستور خداوند به مردم کمک کرد، تا در موقعیت های مختلف امام خویش را بشناسند و حتی در گفتگو های خود با مردم به امامانی که در اعصار بعد یکی بعد از دیگری خواهند آمد نیز اشاره کرد.[1]
در یک تقسیم بندی کلی، طرفداران و پذیرندگان دعوت محمدی را می توان به سه قطب تقسیم کرد:
قطب اول از مجموعه نیروهایی تشکیل می شود که زندگی خود را فدای اسلام کردند و از همه منافع شخصی خود در راه پیروزی اسلام گذشتند. قطب دوم از مجموعه افرادی تشکیل شده بود که اسلام آورده و پا به پای آن نیز پیش رفته اند، هرجا خطر نیست آنها با قدرت و شهامت ایستاده اند و هرجا که خطر سایه انداخته، آنها به نرمی گریخته اند. و گاه در آخرین صفوف سپاه و یا گریزان و پنهان از چشم دوست و دشمن هستند،[2] حضرت زهرا در بیان اوصاف آنها در خطبه فدکیه می فرماید:... وَ أَنتُمْ فِی رَفَاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، وَادِعونَ فاکهُونَ آمنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تتَوَکفُونَ الْأَخبَارَ، وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تفِرُّونَ منَ الْقِتَال... قطب اول و دوم متشکل از مهاجر و انصار می باشند از طرفداران اسلام هستند.
انصار لقب دو قبیله اوس و خزرج است که از جانب رسول اکرم (ص) به این لقب مشرف شدند؛ زیرا آنان به هنگام مهاجرت حضرت به مدینه به یاری و از آن حضرت قیام کردند. امام علی (ع) در توصیف انصار می فرماید: «به خدا سوگند انصار اسلام را پرورش دادند» خداوند دین خود را به وسیله آنان یاری فرمود و به وسیله آنان اسلام را که در نهان بود، آشکار ساخت. اگر آنان نبودند، مهاجران هرگز توان جنگیدن با قریش و عرب در حمایت از رسول اکرم (ص) را نداشتند. اگر مدینه جایگاه انصار نبود هرگز پناهگاهی برای مهاجران نبود. (ابن ابی الحدید، 1385، ج20، ص 184)
حضرت زهرا (س) در بیان ویژگی های انصار در خطبه فدکیه می فرماید: یا مَعَاشِرَ النَّقِیبَةِ وَ یَا عِمَادَ الْمِلَّةِ وَ حِصْنَةِ الْإِسْلَام... وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکفَاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیرِ وَ الصَّلَاحِ، وَ النُّخْبَةِ الَّتِی انْتَخَبْتُ، وَ الْخِیرَةُ الَّتِی اخْتِیرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَیتَ. قَاتَلَکمْ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکدَّ وَ التَّعَبَ، وَ نَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ، وَ کافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لَا نَبْرَحُ أَوْ تبْرَحُونَ، نأْمُرُکمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّی إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَی الْإِسْلَامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْأَیامِ، وَ خَضَعَتْ ثَغْرَةُ الشِّرْک، وَ سَکنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْک، وَ خَمَدَتْ نِیرَانُ الْکفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّین...
هدف حضرت زهرا (س) از بیان اوصاف انصار چون بازوان دین (اعضاد الملّة )، نگهبانان اسلام (حَضَنة الاسلام)، متصف به نبرد و دلیری (موصوفون بالکفاح)، برگزیدگان و انتخاب شده ها (النخبةُ التی انتخبَت) و... تهییج آنان با ذکر سابقه های درخشانی است که انصار داشتند؛ با این همه باید گفت معیار حساب کار، فرجام آن است، حضرت زهرا (س) خطاب به انصار می فرماید: در شما استعداد قیام علیه حکومت جائر وجود دارد «وَ لَکمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحاوِلُ، وَ قوَّةٌ عَلَی مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِل ... وَ أَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ، وَ عِنْدَکمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ» و با استناد به آیه کریمه سوره توبه (أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکثُوا أَیمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تخْشَوْهُ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنین ) (التوبه: 13) از آنان درخواست قیام علیه ظلمی که بر خاندان پیامبر (ص) رفته است را می کند، همچنین حضرت با استناد به آیه کریمه سوره آل عمران (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ منْ قبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلی عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئاً وَ سَیجْزِی اللَّهُ الشَّاکرینَ ) (آل عمران: 13) فضایی مشابه جنگ اُحد را برای ایشان ترسیم می کند با این تفاوت که در جنگ اُحد، خبر مرگ رسول اکرم (ص) شایعه ای بیش نبود، اما این بار واقعیت دارد، در آن صحنه دشمن بی نقاب در معرکه جنگ بود اما این بار دشمن با نقاب اسلام در صحنه است (حسینی زنجانی، 1388، ص 305). اما هوای ریاست مجال نداد که به یاری حضرت زهرا (س) برخیزند.
قطب سوم افراد محافظه کاری هستند که پس از فتح مکه ایمان آورده اند، اغلب چهره های سیاسی بودند که با اسلام مخالفت و حتی مبارزه کرده اند و از آنها شکست خورده اند، این قطب در جستجوی جبران منافع از دست رفته خویش هستند. آنها چون منافعی در زمان فعلی برای اهداف خود نمی بینند در جستجوی منافع خود در آینده اند، آینده نگر، فرصت طلب و محاسبه گرند و در صورتیکه بخواند متحدانی برای خویش پیدا کنند، این متحدان سیاسی را در میان قطب دوم خواهند یافت. (زورق، 1387، صص 522 -570 )
قطب اول، حول محور شخصیت علی (ع) شکل گرفته بود، حضرت گذشته از آنکه شخصاً انسان برگزیده و ممتازی بود که خداوند از لحظه ولادتش توجه خاص خود را به او نمایش نهاده بود، از نظر اجتماعی نیز بارها رسول اکرم، پیشوا بودنش را در موقعیت های مختلف خاطر نشان کرده بود 1- اما هیچگاه این پیشوایی را بر مردم تحمیل نکرده بود و مردم را کاملاً آزاد گذاشت تا با استفاده از حق آزادی و اختیار خود، علی (ع) را و مسیر زندگی خویش را انتخاب کنند. حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه در مواضع مختلف به شرح فداکاری های حضرت علی (ع) در راه اسلام و ویژگی های حضرت می پردازد:... کلَّما أَوْقدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا ینْکفِئُ حَتَّی یطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ، مَکدُوداً دؤوبا فِی ذَاتِ اللَّه، وَ مجْتَهِداً فی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسولِ اللَّه، سیدَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم...
گروهی که پیرامون شخصیت علی (ع) شکل گرفته بود، ساختمان قومی نداشت، بلکه بافت فراقومی داشت. به عبارتی پیرامون علی (ع) یک امت شکل گرفته بود، در این اشاره به آیات و احادیثی که در شأن امیرالمؤمینن از پیامبر ذکر شده است، مانند: آیه تطهیر (الاحزاب: 33)؛ آیه ولایت (المائده: 55)؛ آیه اولی الامر (النساء : 83)؛ آیه مباهله (آل عمران: 61)؛ آیه تبلیغ (المائده: 67)؛ حدیث یوم الدار، حدیث خیبر، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث غدیر.
امّت، بلال از حبشه، سلمان و میثم از ایران در کنار مقداد از چهره های عرب به چشم می خورند، در حالی که طیف های سیاسی که حول قطب دوم و سوم شکل گرفته بودند، بافت قومی داشتند. در قطب سوم گذشته از انگیزه های نژادی، همگرایی عشیره ای نیز به چشم می خورد و بسیار ای از فعالان این قطب بنی امیه و متحدان آن بودند. (زورق، 1378، ص576)
5-3- آشکار شدن چهرة نفاق و کفر
در لحظاتی که پیکر پیامبر (ص) دفن می شد، عملاً نیز توصیه های او درباره ولایت علی (ع) نیز - که مسیر حرکت سیاسی جامعه اسلامی را تبیین می کرد- دفن شد.
مسئله ای که انصار را بر سر دو راهی تصمیم گیری برای بیعت با علی (ع) قرار می داد سایه شمشیر خالد ابن ولید و برنامه ریزی خلیفه دوم بود که بر مدینه افتاده بود، حقیقت این بود که انصار از پذیرش رهبری خلیفه اول نگرانی نداشتند بلکه بیم آنها از اشراف قدرت گرفته قریش -قطب سوم- که به صورت یک حزب سازمان یافته سیاسی در آمده بودند، بود و در پی این نگرانی در سقیفه بنی ساعده گردهم آمدند تا برای خود رهبری مستقلی به وجود آورند (زورق، 1387، ص639) اما کوشش آنان به دلیل اختلافات کهن قبایل اوس و خزرج و اقدامات خلیفه دوم شکست خورد، آنها با شعار «خلافت از قریش، وزارت از انصار» کوشیدند نگرانی انصار نسبت به تحولات جدید را برطرف کنند و در نتیجه هنگامی که انصار تضمین کافی در باره امنیت، حرمت و مشارکت در فرآیند سیاسی را یافتند با ابوبکر بیعت کردند (عسکری، 1388، صص 55-66).
در هنگام رحلت پیامبر (ص) محور اصلی قطب سوم ابوسفیان، برای کسب امتیازات سیاسی از جمله کسب وجهه اسلامی به خانه علی (ع) روی می آورد و می خواهد که با حضرت بیعت کند، اما حضرت در جواب می فرماید: تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم، تو جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری. تو مدّت ها دشمن اسلام بودی، مرا به تو نیازی نیست (ابن ابی الحدید، 1385، ج 2، ص 45).
مسائل سیاسی، خالد ابن ولید سردار بزرگ ابوسفیان در جنگ اُحد را از لحظه وفات پیامبر (ص) در کنار محور ابوبکر- عمر داد، و او با کاردانی و بی رحمی، هر گونه مخالفتی را که با قدرت جدید صورت می گرفت، سرکوب می کرد.
خلیفه دوم دلگرم از حمایت نو مسلمانان و نخبگان سیاسی قطب دوم و سوم و با توجه به پیروزی درخشانی که در سقیفه به دست آورد و در نتیجه آن زمینه بسیار مساعدی به نفع قدرت جدید در مدینه به وجود آمد، تصمیم گرفت تکلیف مهاجرانی را که هنوز بیعت نکرده بودند، یکسره کند. به همین منظور پس از چند روز که پایه های حکومت شکل گرفت و مدینه در برابر خلافت، خلیفه اول خضوع کرد، خانه حضرت زهرا (س) که محل تجمع حامیان ولایت علی (ع) شده بود، مورد هجوم واقع شد و امام علی (ع) با زور برای بیعت به مسجد برده شد! این امر به جهت پایین آوردن منزلت اهل بیت صورت گرفت.
5-3-1- ویژگی های ائمة باطل
حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه به بیان ویژگی های ائمه باطل می پردازد و خطاب به مردم به می فرماید:
أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی أَنْفُسِکمْ، وَ بلَغَاؤُهُ إِلَی الْأُممِ، وَ زَعمْتُمْ حَقٌّ لَکمْ؟
حضرت زهرا (س) به جایگاه حاضرین به عنوان کسانی که حضور پیامبر را درک کرده بودند و وظیفه آنها در قبال امر و نهی الهی و ابلاغ پیام الهی اشاره کرده و در ادامه می فرماید: خداوند شما را شایسته چنین مقامی قرار دارد، اما لایق آن نبودید و بر خلاف امر الهی عمل کردید و برای این مطلب تعبیر «زَعَمْتُمْ حَقٌّ لَکمْ» را به کار می برند، «زعم» در لغت به معنای سخنی است که در مظان و معرض دروغ و باطل باشد (راغب اصفهانی، 1412، ص380) و از این همه کاربرد های این واژه در قرآن کریم به صورت مذمّت نسبت به گویندگانش آمده است. (طیب، 1378، ج6، ص186). و با این کار خود موجب اختلال و سلب اطمینان و تزلزل امور و توقف جریان ها، در جامعه می شوند (مصطفوی، 1360، ج 12، ص223 ).
حقیقت لغوی واژه کفر به معنای ستر و پوشاندن است (مصطفوی، 1360، ج10، ص78 ). منظور از پوشش، ستر و پوشاندنی است که مانع از درک حق و حقیقت شده و آدمی را در مسیر لغزشهای دیگر چون نفاق، شرک، فسق، کبر، گمراهی و... قرار می دهد.
حضرت زهرا (س) نفاق درونی آنان را عامل گمراهی و انحرافشان از دین معرفی می کند: «ظَهَرَ فِیکمْ حَسِیکةُ النِّفَاق» خار نفاقی که در باطن داشتند، پس از رحلت پیامبر (ص) آشکار شد و آن توطئه ها و فعالیت های سری که در جهت واژگون سازی اسلام داشتند به صورت آشکار ظاهر شد.
مفهوم نفاق عبارت است از اقرار به ایمان به زبان و عدم اعتقاد به آن در قلب. نفاق از نظر لغوی راه زیرزمینی و پنهانی است به همین جهت در زبان عرب، به تونل، نَفَق می گویند، یعنی راهی که پنهان است و ورودی و خروجی دارد (راغب اصفهانی، 1412، ص 819) قرآن منافق را فاسق نیز نامیده است. فسق در لغت به معنای خروج رُطَب از پوست است (راغب اصفهانی، 1412، ص636)، کسی که از چهارچوب آداب شریعت خارج شود گرچه اعتقاد به آن هم داشته باشد در فرهنگ قرآن به عنوان فاسق شناخته می شود. بنابراین منافق و فاسق در یک ویژگی مشترکند: خارج شدن از پوسته دین و دچار شدن به فساد و تباهی. نفاق نقاط مشترک بسیار با کفر دارد زیرا که نفاق یک نوع بی ایمانی و بی اعتقادی است، چنانچه در خود قرآن منافق وکافر هر دو دشمن خدا شمرده شده اند. عقوبت مشابه (النساء: 140؛ التوبه: 68 ) درمورد کفر و نفاق نشان می دهد که هر دو از لحاظ درجه و ماهیت گناه یکسان هستند، چرا که جایگاه منافقان جهنم است.
حضرت زهرا با اشاره به گمراهی ائمه باطل، به غوایت آنان اشاره می کند: «نَطَقَ کاظِمُ الْغاوِین». غوایت در لغت به معنای دور افتادن از راه راست و منحرف شدن است (مصطفوی، 1360، ج 7، ص 285). برای حرکت در مسیر حق، هم باید مسیر مشخص باشد و هم هدف، فردی که راه را گم کند ضال است و اگر بی هدف بود غاوی؛ البته هرغاوی ضالّ هم خواهد بود؛ زیرا راه، فرع بر هدف است و اگر هدف نبود، راه هم نیست (جوادی آملی، 1384، ص328). بی هدف کردن انسانها هدفی است که ائمه باطل از منظر حضرت زهرا (س) دنبال می کنند.
از عواقب گمراهی و دور شدن از حق، شرک است (راغب اصفهانی، 1421/415) و نفاق به عنوان مصداق شرک، زمینه شدّت شرک را فراهم می کند (جوادی آملی، 1389، ج2، ص261). از این رو حضرت زهرا (س) خطاب به حضار می فرماید: «أَشْرَکتُمْ بَعْدَ الْإِیمَان» ایمان صرف پذیرش خدا به زبان نیست، بلکه نجات از شرک های گوناگون و رسیدن به عروة الوثقی، واقعیت توحید را تشکیل می دهد، هر کس در برابر حجت های منصوب الهی قد علم نمود، خود از بزرگ ترین طاغوت هاست و از ارکان توحید، نفی طاغوت است. لذا حضار مورد خطاب حضرت زهرا (س) در برابر حکومت حق امام علی (ع) قد برافراشتند و به حکم قرآن (در باطن) مشرک محسوب می شوند هر چند به ظاهر کلمه توحید را بر زبان جاری سازند. (حسینی زنجانی، 1388، صص 309-310)
فردی که حق را در غیر محل خود قرار می دهد و باطل را بر می گزیند ظالم است و کار وی ظلم محسوب می شود همان چنانکه حضرت زهرا (س) در ضمن ایراد خطبه بارها بر باطل بودن رفتار ایشان تأکید کرده اند «هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلِین» «و عند الساعة یخْسَرُ الْمُبْطِلُون» «وَ خَسِرَ هُنالِک الْمُبْطِلُون» و آنان را با استناد به آیات قرآن کریم، ظالم نامیدند «بئْسَ لِلظَّالِمینَ بَدَلاً» «وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُون». ظلم در لغت به معنای نهادن چیزی در غیر جای ویژه خود، تجاوز از حد، و انحراف از میانه روی آمده است (ابن منظور، 1414، ج2، ص2459) و در اصطلاح، جور و تجاوز از حد است (راغب اصفهانی، 1412، ص538 ). در قرآن از مقررات و قوانین مربوط به رفتار انسان که خداوند مقرر کرده است به «حُدُودُ اللَّه» تعبیر شده است و آن کسی که از این حدود تجاوز می کند ظالم است. (البقره: 229؛ الطلاق: 1)
شخصی که از حدود خویش پای را فراتر می نهد احساس قدرت، تکبر و بی نیازی (استغنی) می کند؛ کسی که خود را بی نیاز از همه پندارد (راغب اصفهانی، 1412، 615). طبعاً گرایش پیدا می کند که در همه امور بر همنوعان خود تحکم ورزد و می خواهد در نهایت خود کاملگی و استبداد قدرت خود را بر آنان اعمال می کند.
در مجموع می توان گفت: حضرت زهرا (س)، با توجه به اهمیت نفاق و کفر و ارتباط نظام مندی که این دو مفهوم با دیگر مفاهیم هم حوزه خود برخوردار هستند، درصدد معرفی ویژگی های ائمه باطل است به جهت جلوگیری از نقشی که نفاق در جامعه ایفا می کند که در نهایت به کفر می انجامد.
5-3-2- شگرد ائمة باطل در دعوت به گمراهی
در قرآن کریم عالم وجود به حصر عقلی به حق و باطل (یا ضلال) تقسیم می شود و ماوراء حق همه مصادیق مشمول عنوان ضلال و باطل قرار می گیرد (یونس: 32) حق و باطل در دنیا آمیخته شده است. در این میان ائمه باطل در تلاشند هم حق را لباس باطل بپوشانند تا کسی به آن گرایش پیدا نکند وهم باطل را به لباس حق بیارایند، که حالت اول را «تلبیس» و حالات دوم را «تسویل» گویند.
تلبیس از ماده [لبس] است که اگر به فتح لام باشد «لَبسْ» به معنی اشتباه است و در اصطلاح به معنای ملتبس و مشتبه کردن حق به وسیله باطل است و اگر به ضم لام باشد «لُبسْ» به معنای پوشاندن و در اصطلاح به معنای مستور ماندن حق بوسیله پوشش باطل است. (مصطفوی، 1360، ج10، ص160)
تسویل از ماده [سول] به معنی تزیین نفس است و جلوه دادن چیزهایی که نفس بر آنها حریص است و تصویر نمودن قبح و زشتی برای او به صورت حسن و خوبی است (راغب اصفهانی، 1412، ص 437؛ مصطفوی، 1360، ج5، 274)
پس از آنکه حضرت زهرا (س) با استناد به آیات کریمه قرآن حق غصب شده خویش یعنی فدک را ادعا می کند، خلیفه اول در نهایت تلبیس با پوشاندن حق و با ذکر کلمات در ظاهر متواضعانه، عواطف جمع را علیه حضرت بسیج می کند و به نوعی رفتار حضرت را مخالف سیره پدر بزرگوارش که رئوف و رحیم بود «لَقَدْ کانَ أَبوک بالْمُؤْمِنِینَ عَطُوفاً کرِیماً رَءُوفاً رَحِیماً» نشان می دهد، تا این نکته را برساند که چرا شما بر خلاف رأفت پیامبر (ص)، سوابق مهاجر و انصار را فراموش کرده و این گونه آنان را سرزنش می کنید.
خلیفه اول می خواست خطاب عتاب آمیز حضرت زهرا (س) را که هدفی جز دلسوزی برای امت نداشت، به صورت قدر نشناسی از مجاهدان صدر اسلام منعکس سازد. وی اموال خود را به رخ حضرت زهرا (س) می کشد: «وَ هَذِهِ حَالِی وَ مالِی هی لَک وَ بَینَ یدَیک... حُکمُک نَافِذٌ فِیمَا مَلَکتْ یدَای» تا وانمود کند که غرضی جز اجرای فرمان پیامبر (ص) نیست و هرگز قصد خیانت و عداوت با خاندانش را ندارد.
آنگاه و در این راستا روایتی به رسول اکرم (ص) نسبت می دهد «أَنی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یقُولُ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنبِیاءِ لَا نورَثُ ذَهباً وَ لَا فضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عقَاراً وَ إِنمَا نُورَثُ الْکتَابَ وَ الْحِکمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ مَا کانَ لَنَا مِنْ طُعْمَۀ فلِوَلِی الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ یحْکمَ فِیهِ بِحُکمِهِ»، تا بر صدق ادعای خویش تأکید کند.
سپس جهت فریب مردم می گوید: اخذ فدک تصمیم فردی نبود و مسلمانان اجماع کردند «ذَلِک بِإِجْمَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَمْ أَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدِی وَ لَمْ أَسْتَبِدَّ بِمَا کانَ الرَّأْی عِنْدِی» در حالیکه در هیچ کجای تاریخ در مورد اجماع در مورد فدک سخنی به میان نیامده است، شاید به گمان خلیفه سکوت مردم در قبال غصب فدک اجماع محسوب می شود! (حسینی زنجانی، 1388، صص323-325 )
حضرت زهرا (س) با استناد به قرآن کریم علت رویگردانی مردم از حق را تبعیت از هوای نفس ذکر می کنند (بَلْ سَوَّلَتْ لَکمْ أَنْفُسُکمْ أَمْرا) (یوسف: 18) گفتیم که تسویل در لغت به معنای تزیین نفس است: امری که اغلب از جانب ائمه باطل به جهت گمراهی مردم از حق صورت می گیرد. ائمه باطل گناهان را در چشم مردم زینت می دهند و به نوعی با فریب دادن مردم آنان را از حق دور می کنند، انسان بر اثر اغوای ائمه باطل گاهی نقمت را نعمت پنداشته، به آن دل خوش می دارد. (جوادی آملی، 1389ش، ج1، ص 528) و گرفتار فتنه ائمه باطل می شود.
فتنه در لغت به معنای آن چیزی است که موجب اختلال همراه با اضطراب می شود و هر آنچه که موجب این دو امر شود فتنه است. از مصادیق فتنه می توان به ظلم، کفر و شرک اشاره کرد، زیرا در حق و حقیقت اختلال ایجاد می کنند (مصطفوی، 1360، ج9، ص23) ائمه باطل با شعار جلوگیری از فتنه «ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَة» غوغای سقیفه را به راه انداختند تا به تبلیغات خود از گمراهی مردم جلوگیری کنند، در حالی که حضرت زهرا (س) با استناد به آیه قرآن این عمل ایشان را عین فتنه ذکر می کنند (أَلَا فی الْفِتْنَةِ سقَطُواْ وَ إِن جهَنَّمَ لَمُحِیطَةُ بِالْکافِرِین ) (التوبه: 49) آتشی که افروختند در محو سنن پیامبر و نابودی اهل بیتش در واقع پاسخی بود که به فتنه ها دادند و در اصل پاسخ مثبت به شیطان رجیم بود «ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُون وَقْدَتَهَا وَ تهَیجُونَ جمْرَتَهَا وَ تسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشَّیطَانِ الْغَوِی وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّینِ الْجَلِی وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتغَاءٍ»
5-3-3- پیامدهای پذیرش دعوت ائمة باطل
از کلام حضرت زهرا (س) و آیاتی که در خطبه فدکیه به آنها استناد می کنند، چنین برداشت می شود که پذیرش دعوت ائمه باطل آثار و عواقبی دارد که در دنیا و آخرت، هم در مورد دعوت کننده و هم در مورد پذیرنده دعوت، ظهور دارد. عذاب و پیامدی که وقوع آن حتمی است (لِکلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تعْلَمُونَ) (الانعام: 67)
از جمله آثار دنیوی می توان به «غضب الهی» اشاره کرد که هم ظهور دنیوی دارد و هم اخروی. غضب در لغت به معنای «شدّت در برابر شی ء دیگر» است (مصطفوی، 1360، ج7، ص229) و غضب در خداوند سبحان همان «شدّت و حدّت» است که در کیفر کافران اِعمال می گردد (جوادی آملی، 1389، ج1، ص516). حضرت زهرا (س) خطاب به مردم می فرماید: غصب به ناروای مقام خلافت، غضب الهی را در پی خواهد داشت «مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّار» و شما در دنیا و آخرت از مغضوبین محسوب می شوید. و پیامد عضب الهی ضرر و خسرانی است که در دنیا و آخرت گرفتار آن خواهید شد. خسران در لغت به معنای کم شدن سرمایه زندگی است. گاهی واژه خسران در باره دستاوردهای زندگی مثل مال و مقام دنیائی است و گاهی در زیانمندی دستاوردهای و نتایجی که از حالات نفسانی حاصل می شود مثل از دست دادن ایمان. حضرت زهرا (س) به صورت مکرر، رفتار مردم در پیروی از ائمه باطل را که منجر به از دست دادن ایمان و خارج شدن از مدار حق است خسران ذکر کرده اند.
حضرت زهرا (س) با استناد به آیه (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتیهِ عَذابٌ یخْزیهِ وَ یحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقیم) (هود: 39) حضار را متوجه عذاب دنیوی و اخروی می کند؛ در جمله «مَنْ یأْتِیهِ عَذابٌ» منظور از عذاب، عذاب دنیوی است که موجب انقراض و ریشه کن شدن می شود، و آن همان عذاب گمراهی و دور شدن از حق و صراط مستقیم است؛ و مراد از« عذاب مقیم» عذاب آتش در آخرت است که عذابی ثابت و دائمی است، دلیل این، مقابله ای است که در این دو واقع شده، و کلمه عذاب - به صورت نکره یعنی بدون الف و لام در عبارت- تکرار شده و اولی توصیف به اخزاء و دومی به اقامه شده است. (طباطبایی، 1417، ج10، ص 225)
از عذاب های اخروی دیگر که حضرت به آن اشاره کرده، احاطه آتش جهنم بر کافران است (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُ بِالْکافِرِین) (التوبه: 49). محیط در لغت به معنای فراگیر است و در منع و ممانعت نیز بکار می رود (راغب اصفهانی، 1412، ص 265). در آیه فوق می توان گفت: کفر باعث می شود انسان گناه را بر روی گناه انباشته کند و پیوسته گناهانی بزرگتر انجام می دهد تا بر دلش مهر زده شود و پس از آن امکان رهایی و خروج از فرو رفتن بیشتر در گناه برایش فراهم نمی شود؛ چنین فردی جایگاهش دوزخ و آتش است، آتشی که شعله ور است و بر هر چیز احاطه دارد و به باطن ها نیز سرایت می کند (نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتی تطَّلِعُ علی الْأَفئدَةِ) (التوبه: 49 ) چرا که فقان افرادی هستند که سعی در پوشاندن کفر خویش دارند و تظاهر به ایمان می کنند. حضرت با ذکر این آیه در صدد بیان این مطلب است که گرچه در این دنیا باطن شما آشکار نگردد، در آخرت به سبب بروز باطن ها و آنچه در قلب هایتان پنهان می کردید، آتشی سوزان از قلب هایتان شعله ور خواهد شد.
در مجموع می توان گفت پیروی از ائمه باطل سرانجامی جز آتش غضب الهی را در بر نخواهد داشت و به تعبیر قرآن کریم ائمه باطل افرادی هستند که دیگران را به سوی آتش دعوت می کنند (وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یدْعُونَ إِلی النَّارِ وَ یوْمَ الْقِیمَةِ لَا ینصَرُون) (القصص: 41) پیامد اخروی دیگری که ائمه باطل را فرا می گیرد «عدم نصرت» است، به این معنا که شفاعت هیچ ناصری به ایشان نخواهد رسید (طباطبایی، 1417، ج16، ص38). شفاعت در لغت از ماده شَفْع به معنای جفت و در مقابل وتر است (ابن منظور، 1414، ج 8، ص184) و در حقیقت پیوستن و ضمیمه شدن چیزی به چیزی دیگر می باشد. به عبارت دیگر شفاعت یعنی پیوستن و انضمام به کسی که از نظر حرمت و مقام، بالاتر از کسی است که مادون اوست که مورد شفاعت قرار می گیرد. و این معنی شفاعت در قیامت است (راغب اصفهانی، 1412، ص457). ائمۀ باطل در دنیا به سبب گریز از رحمت الهی که هدایت محسوب می شود، در واقع خود را از شفاعت در آخرت محروم کرده اند. قرآن کریم محرومین از شفاعت را ظالمان (غافر: 18) منافقان (منافقون: 6) و اهل شرک (نساء: 48 ) معرفی کرده است.
جمع بندی
خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) با درجه اعلا از حیث صحت سند، اعتراضی به انحراف از امامت الهی و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح امتی است که می خواهد با ناسپاسی نعمت هدایت، به جاهلیت نخست خود بازگردد. در فرهنگ شیعه، «فدک» نمادِ معنایی بزرگ است که هرگز در محدوده یک قطعه زمین نمی گنجد و همین معنا رمزی است که درگیری را از مخاصمه سطحی و محدود، به چالشی همیشگی تبدیل کرد، غصب فدک به منظور جلوگیری از رواج هدایت حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) و قدرت گرفتن دوباره بنی هاشم، صورت گرفت.
شهری که پیامبر کوشید بر پایه توحید، نبوت، عدالت، امامت و معاد بنیان نهد، با رحلتش، به دست کفر و نفاق فرو ریخت. افرادی که امامت و ولایت حق را نخواهند عملاً خود را از هدایت، سعادت و شفاعت دنیوی و اخروی محروم ساخته اند؛ زیرا بدون وجود امام حق، عدالت پا بر جا نخواهد ماند. وجود امام حق به عنوان مظهر و خلیفه اسمای حسنای الهی متمّم توحید پروردگار است و به واسطه وجود شناخت امام حق می توان به توحید حقیقی دست یافت. با این اوصاف ائمه باطل با محو نهادهایی که پیامبر در جامعه بنا نهاده بود، عملاً مردم را از حق اختیار خود محروم ساختند.
ائمه باطل در گام اول با چهره نفاق در میان مردم ظاهر شدند، با شعار پرهیز از فتنه خلافت را غصب کردند، با پیروی از هوای نفس جامعه را گرفتار باطل کردند و راه کشف حقیقت را بر مردم بستند. آنچه حضرت زهرا (س) در چهره نفاق گونه آنها می دید، آینده ای بود که به کفر منجر خواهد شد و جامعه را عملاً از هدایت و سعادت محروم خواهند کرد. تاریخ گواه نگرانی های حضرت زهرا (س) است که پس از حکومت خلفاء سه گانه، حکومت به بنی امیه، امویان، عباسیان، عثمانیان و... رسید؛ از این رو جامعه را به اعتراض و هوشیاری در برابر این واقعه ترغیب می کند، اما قلب هایی که به واسطه کفر و نفاق بر آنها قفل زده شده بود، هشدار حضرت را نشنید و از به آن رضایت درونی داد.
ائمه باطل نه تنها خود در گمراهی به سر می بردند، بلکه اسباب گمراهی پیروانشان را نیز فراهم می کنند. در دعوت خود به سوی آتش عذاب الهی، از ابزار تلبیس و تدلیس استفاده می کنند، سبب امتزاج حق و باطل می شوند و آنها را سرگرم ظواهر دنیا چون مقام و موقعیت می کنند. دعوتی که از سوی ائمه باطل در دنیا صورت می گیرد، در دنیا و آخرت دارای پیامد هایی چون گرفتار شدن به غضب الهی، خسران، عذاب آتش و عدم برخورداری از نصرت و شفاعت در قیامت است.
منابع
1- قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، 1415 ق.
2- ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1385 ق.
3- ابن أبی طاهر، احمد بن أبی طاهر، بلاغات النساء، قم، الشریف الرضی، بی تا.
4- ابن بابویه، محمد ابن علی، الامالی، چاپ پنجم، بیروت، انتشارات اعلمی، 1362ش.
5- ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تهران، انتشارات علوم اسلامی، 1404ش.
6- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ اول، بیروت، دار صادر، 1414ق.
7- اربلی، علی ابن عیسی، کشف الغمۀ فی معرفة الأئمة، مصحح: هاشم رسولی محلاتی، تبریز، انتشارات بنی هاشم، 1381 ق.
8- امین اصفهانی، نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
9- ایزتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی – دینی در قرآن، ترجمه فریدون بدره ای، چاپ دوم، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1360ش.
10- بحرانی، سید هاشم، الإنصاف فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر: ، ترجمه: هاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378ق.
11- تهرانی، مجتبی، شرحی کوتاه بر خطبه فدکیه، تهران، مؤسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی، 1391ش.
12- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، 1389ش.
13- _________، فطرت در قرآن، چاپ سوم، قم، مرکز نشر اسراء، 1384ش.
14- جوهری بصری، احمد ابن عبدالعزیز، السقیفه و فدک، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بی تا.
15- حسینی زنجانی، سید عزالدین، حکمت فاطمی ، به کوشش سید محمد حسینی زنجانی، قم، بوستان کتاب،
سفینه» تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 96)
1388ش.
16- خزعلی، مرضیه، بررسی شیوه سیاسی حضرت زهرا (س) با کاوشی در خطبه فدکیه، فصلنامه صحیفه مبین، 1385 ش، شماره 38-
17- دشتی، محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا (س)، چاپ دوازدهم، قم، انتشارات مشهور، 1386ش.
18- رحیم پور، فروغ، «تحلیلی از ساختار حق و باطل در قرآن کریم با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان»، فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش دینی، سال پنجم، 1385ش، شماره 13-
19- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، بیروت ، دارالعلم الدار الشامیة، 1412ق.
20- ریعان، معصومه، خطبه فدکیه، تفسیری بر آیات قرآن کریم، فصلنامه بانوان شیعه، 1384ش، شماره4-
21- زورق، محمد حسن، شهر گمشده، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1387ش.
22- سامرائی، فاضل صالح، المتشابه الفظی من آی التنزیل، عمان، دار العمار، 1430ق.
23- سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
24- صدر، سید محمد باقر، فدک در تاریخ، ترجمه محمود عابدی، تهران، انتشارات روزبه، 1360ش.
25- طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم ، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق.
26- طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مصحح: سید محمد باقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
27- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1373ش.
28- طریحی، فخرالدین بن محمد بن علی، مجمع البحرین، قم، مؤسسةالبعثه، 1416ق.
29- طوسی، محمد ابن حسن، تلخیص الشافی، قم، دارالکتاب الاسلامیه، 1394ق.
30. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش.
31- عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای علوم دین، چاپ چهارم، تهران، انتشارات منیز، 1388ش.
32- ____________، سقیفه، به کوشش مهدی دشتی، تهران، انتشارات منیز، 1388 ش.
33- فراهیدی خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410 ق.
34- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
35- کیانی، زهره، «معناشناسی فتنه در قرآن و نقش اسماء الهی در آن»، پژوهشنامه معارف قرآن کریم، 1390 ش، شماره10-
36- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار لدرر اخبار الائمة الاطهار، چاپ دوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403ق.
37- ______، زندگانی حضرت زهرا (س)، ترجمه: محمد روحانی علی آبادی، تهران، انتشارات مهام، 1379ش.
38- مسعودی، علی ابن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365 ش.
39- مصباح، محمد تقی، «شفاعت در قرآن»، فصلنامه علمی- پژوهشی قرآن شناخت، سال پنجم، 1391 ش، شماره 1-
40. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
41- موسوی خوانساری، احمد، مقامات حضرت فاطمه (س) در کتاب و سنت، قم، بوستان کتاب، 1385ش.
42- یزدی مطلق، محمود و جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1387ش.
پی نوشت
[1] اشاره به حدیث اثنی عشر.
[2] اشاره به فرار عده ای در جنگ اٌحد و حنین (رک: حسینی زنجانی، 1388، ص 235-237؛ عسکری، 1388، ج2، ص 74).