بیان مسأله
نقش روستاییان در فعالیتهای سیاسی و خصلت اجتماعی و رفتار سیاسی دهقانان، همواره از مباحث مناقشه برانگیز در حوزۀ جامعه شناسی سیاسی و خاصه مطالعات روستایی بوده است. بخشی از منابع و مستندات، از حضور کم و بیش روستاییان در جریان انقلاب اسلامی یاد کرده اند[1] و بخشی دیگر از انفعال آنان به دلیل روحیۀ محافظه کارانه شان سخن میگویند[2] و شماری از منابع، تنها برای مهاجرانِ روستاییِ ساکن در شهر نقشی قائل شده اند.[3]
بعضی از پژوهشگران معتقدند حضور دهقانان در مسائل اجتماعی و سیاسی کشورها، نه به طور مستقل بلکه وابسته به دیگر اقشار جامعه بوده و به طور رایج مسائلشان توسط سایر اقشار دنبال میشود. از آنجا که جنبه احساسی بر رفتارهای دهقانان غلبه دارد، برایشان آسان نیست که در یک شورش مداوم درگیر شوند. دهقانان مخصوصاً در گذار از مرحله تسلیم در برابر ناحقیها به مرحله مشارکت سیاسی برای احقاق حق خود بسیار کُند وارد عمل میشوند. در نتیجه دهقانان در اکثر تحولات اجتماعی بیشتر ناظر بیطرف یا صرفاً تماشاچی مبارزات سیاسی و یا منتظر ظهور ناگهانی یک منجی بوده اند. اما درمواردی هم از جمله دو سال آخر منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، تحت تاثیر تظاهرات شهرها به حرکتهای انقلابی علیه شاه پیوسته اند[4] جامعه شناسانی که به تحقیق دربارۀ مسائل جهانِ معاصر پرداخته اند، همواره از ابعاد شورشهای دهقانی شگفت زده شده اند؛ حال آنکه جامعه شناسانی که در مورد ایران مطالعه میکنند از فقدان غریبِ شورشهای دهقانی فراگیر در دوران معاصر دچار حیرت میگردند.[5]
متاسفانه تاکنون مطالعات و پژوهشهای همه جانبه و عمیق در خصوص نقش روستاییان در فرایند انقلاب اسلامی صورت نگرفته است. بطوریکه همچنان به این پرسش اساسی درباره اینکه جامعۀ روستایی با تمام تنوع و ویژگیها و ساختارهای محیطی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جریان انقلاب چه واکنشهایی از خود نشان داده است؟ پاسخ دقیق و متقنی داده نشده است.
مطالعات محدودی که در زمینۀ نقش جامعۀ روستایی در واقعۀ مهم انقلاب اسلامی 1357 صورت گرفته است بیشتر معطوف به نوعی اظهارنظرها و بیان دیدگاههای کلان سیاسی- تاریخی از جامعۀ روستایی در فرایند انقلاب اسلامی و به صورت موردی و محدود بوده است. مطالعات اریک هوگلاند، موریو اونو، خسرو خسروی، آبراهامیان، احمد اشرف، باقر مؤمنی، مک دانیل، فرهاد کاظمی، لمبتون، آلن بیل و... هریک از زوایایی به خصلت سیاسی و انقلابی و کنش - واکنش روستاییان نسبت به انقلابها و از جمله انقلاب اسلامی پرداخته اند. اما به دلیل دسترسی نداشتن به منابع و اسناد دست اول به طور کلی در این مطالعات بر نوعی نقش منفعلانه و نگاههای محافظه کارانه جامعۀ روستایی و تأثیرگذاری اندک روستاییان در انقلاب اسلامی 57 تأکید و ادعا شده است که دهقانان ایرانی انقلابی نبوده اند.[6] در حالی که یافتههای پژوهشی نگارنده نشان میدهد حضور کم و بیش روستاییان در جریان انقلاب اسلامی قابل تردید نیست اما این حضور در سراسر کشور به یک شکل و به یک اندازه نبوده است. در بعضی مناطق حضور همه جانبه در خود روستا بوده و در بعضی مناطق روستائیان به مراکز شهری میآمدند و به اتفاق اهالی شهرهای نزدیک به روستایشان تظاهرات میکردند. در بعضی از روستاها هم به دلایل گوناگون فعالیت محسوسی انجام نشده است.
اینکه دهقانان ایرانی به معنای انقلابهای دهقانی در سطح دنیا (نظیر چین، کوبا، یوگسلاوی، الجزایر، مکزیک و...)، انقلابی نبوده اند مقولهای است که در این زمینه، بین صاحبنظران با دیدگاهها و نگرشهای مختلف اتفاق نظر وجود دارد؛ اما اینکه درجریان انقلاب اسلامی، دهقانان یا روستاییان تا چه میزان و به چه نحو تأثیر داشتهاند، محل مناقشه و بحث است. همراهی با جریان مسلط، تظاهرات محدود مقطعی، موضع منفعلانه، محافظه کارانه، مصلحتگونه، یا تحرکات جدی و مقابله جویانه از جمله فرضها و تحلیلهایی است که صاحبنظران علوم سیاسی و جامعه شناسی و تاریخ در خصوص جامعۀ روستایی ایران در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی اظهار کرده اند.
بررسی اسناد و مدارک متعدد، به خصوص اسناد مرتبط با سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، و اسناد و مکاتبات شهربانیها در استانها و شهرستانهای مختلف، نیز نشانگر فعالیتهای کم و بیش روستاییان (موافق و مخالف رژیم) در ماههای پایانی منتهی به انقلاب اسلامی است.[7] در بسیاری از مناطق روستایی، بهویژه روستاهای واقع در مسیر شاهراههای اصلی رفت وآمد کشور و روستاهای پیرامون شهری، گزارشهایی از تحرکات انقلابی در این اسناد دیده میشود. این ابهام در نقش روستاییان در انقلاب اسلامی ایران دو طیف متضاد - یعنی مشارکت و حضور روستاییان تا موضع منفعلانه و محافظه کارانه و مصلحت جویانه روستاییان - در انقلاب اسلامی را در بر میگیرد. بخشی از این ابهام به دلیل ناشناختگی، تنوع و فُقدان مطالعۀ جدی در خصوص کنش سیاسی جامعۀ روستایی ایران در تاریخ معاصر ایران، به ویژه انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 است. وجود 60 تا 70 هزار سکونتگاه روستایی دارای سکنه در کشور[8] در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، با تنوع جمعیتی- از روستاهای با جمعیت کمتر از 20 نفر تا روستاهای چند هزار نفری- و با فواصل مختلف و پراکندگی روستاها و محیط طبیعی و ساختارهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی متفاوت، حکم قطعی در زمینه نقش روستاییان در جریان انقلاب اسلامی را دشوارتر میکند.
در مقاله پیش رو سعی شده است ضمن پرداختن به موضوع اصلاحات ارضی و اقشار روستایی منتفع- متضرر از اجرای قانون اصلاحات ارضی، به بیان دیدگاههای موافق و مخالف درباره نقش روستاییان در انقلاب اسلامی پرداخته شود. در پایان با بهرهگیری از اسناد و مدارک، نوع حضور و کنش روستاییان در انقلاب اسلامی سال 1357 تشریح و تبیین گردد. این تحقیق در چارچوب شناخت زوایای کمتر پرداخته شده در خصوص نقش روستاییان در انقلاب اسلامی سال 57 در جهت تدقیق دیدگاهها و بررسی عمیقتر سطوح و کیفیت حضور و نحوۀ ارتباط روستاییان با واقعۀ انقلاب اسلامی و نوع همراهی آنها با جریان انقلاب اسلامی میباشد.
اصلاحات ارضی؛ ایدئولوژی، نیات و مقاصد
در خصوص اصلاحات ارضی و نیات و مقاصد بانیان آن (عوامل داخلی و خارجی) چندین دیدگاه کلان وجود دارد. چپگرایان مقصود از اصلاحات ارضی دهه چهل را اغلب به طرحی امریکایی منتسب میکنند که در نتیجۀ آن، سرمایه داری وابسته در جهان سوم توسعه بیابد.[9] محافل مبارز مذهبی آن را توطئه شیطان بزرگ (ایالات متحده امریکا) میدانند که در نتیجۀ آن، تولید کشاورزی رو به نقصان گذاشت و کشور به گندم و ارزاق آمریکایی وابسته شد.[10]
به اعتقاد احمدِ اشرف، نیروی پیشبرندۀ برنامه اصلاحات ارضی در اوایل دهه چهل که برنامه اصلی انقلاب سفید شاه بود، زاییدۀ دو اندیشۀ اسطورهای بود:
اول، انقلاب دهقانی قریبالوقوع و دوم، اجتنابناپذیری انجام اصلاحات ارضی برای توسعه سرمایه داری. ترکیب این دو اسطوره، در اوایل دهه 1340 موجب به وجود آمدن اندیشه ضرورت اصلاحات ارضی شد. طی دو دهه 1330 و 1340، ایالات متحده امریکا کشورهای کمتر توسعهیافتۀ اقمار خود را به اصلاحات ارضی معتدل، تشویق میکرد، تا به این وسیله قابلیت آنها را در پایداری در برابر به اصطلاح خطر پیشروی کمونیسم تقویت کند.[11] در این تصویر کشورهای جهان سوم تنها دو راه در پیش رو داشتند: اصلاحات ارضی از بالا یا انقلاب دهقانی از پایین.[12]
رژیم شاه قصد داشت تا با اِعمال اصلاحات، وفاداری جمعیتِ روستایی ایران را بدست آورد و تأثیرات ناشی از مخالفتهای جامعۀ شهری یا مخالفتهای احتمالی جوامع روستایی را خنثی یا کمرنگ نماید.[13]
بر این اساس بعضی از مورخان، اصلاحات ارضی در ایران را نه یک اقدام اقتصادیِ صرف، بلکه یک کار سیاسی تلقی میکنند.[14] اگر این دیدگاه را بپذیریم در این صورت باید نتیجه گرفت اهمیت واقعی برنامۀ اصلاحات ارضی در تقسیم مجدد املاک کشاورزی میان دهقانان نبود؛ بلکه در نقشی است که این برنامه، چونان نماد تصمیم حکومت شاه به مداخله در جامعۀ روستایی داشته است.[15]
در حالی که مستندات تاریخی نشان میدهند برنامه اصلاحات ارضی در ایران گزینهای سیاسی بود که از خارج از ایران سرچشمه میگرفت.[16] به اعتقاد حسین بشیریه هدف اصلی شاه از اصلاحات ارضی ایجاد مبنای حمایت سیاسی جدیدی برای خود، پس از جنگ قدرت با اَشراف و خوانین بود.[17] انقلاب سفید، پیش از آنکه پدیده ای اقتصادی باشد، حرکتی سیاسی بود.[18]
باقر مؤمنی در کتاب مسأله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران، دربارۀ خاستگاه اصلاحات ارضی و دلایل آن چنین میگوید:
مسلم است که امپریالیستها و به ویژه امپریالیسم امریکا، میخواستند پایههای نفوذ خود را بر نیرویی که کمتراز فئودالیسم آسیب پذیر باشد، استوار کنند و از گسترش نفوذ کمونیسم در آینده جلوگیری کنند. آنها برای ترساندن مدافعان نظام کهنه فئودالی حتی به جنجالهای سیاسی نیز دامن زدند و از تشنجات شدید در دهات ایران و انقلاب قریبالوقوع سخن گفتند.[19]
لهسایی زاده نیز درخصوص منشأ خارجی اصلاحات ارضی از منظرسرمایه داری و دیدگاه وابستگی، معتقد است:
در شکل جدید وابستگی، نظامِ تولیدی پیش سرمایه داری، دیگر یک رابطۀ ایستا در ایران بود (از دیدگاه سرمایه های غربی) و این امر شدیداً مخالف منافع سرمایه داری وابسته و سرمایهداران خارجی بود که میخواستند فعالیتهایشان را گسترش بدهند.
از آن زمانی که رابطۀ بین اقتصاد ایران و مرکز[20] وارد مرحله جدیدی شد. در این رابطه طبقات سنتی میبایستی از بین میرفتند. در نتیجه از بین بردن نظام تولیدی پیش سرمایه داری ایران در دستور روز سرمایهداران وابسته و امپریالیسم قرار گرفت.[21]
اصلاحات ارضی به مثابهِ نوعی فرایند نوسازی غیرمشارکتی و از بالا، روستاییان را از نظام کشاورزی سنتی جدا کرد، ولی آنان را با نظام کشاورزی نوین پیوند نداد[22] در این ارتباط یکی از صاحبنظران و پژوهشگران عرصه سیاست (آلن بیل 1972) ادعای تأملبرانگیزی را مطرح میکند. وی مدعی است اصلاحات ارضی اقدامی از سوی دولت پهلوی برای تقویت طبقۀ کشاورز در مقابل طبقۀ متوسط جدید و زمینداران بود[23]در بهمن ماه سال 1341، شاه ایران، در توجیه اصلاحات ارضی، در کتاب موسوم به انقلاب سفید مینویسد:
تشخیص دادم که ایران نیازمند انقلابی عمیق و بنیادی است و در عین حال لازم است تمامی نابرابریهای اجتماعی و تمامی عوامل بی عدالتی، ستم و بهره کشی و تمامی جنبه های ارتجاع که مانع پیشرفت میشوند و جامعه را عقب نگه میدارند، از میان برداشته شوند.[24]
شاه بر این تصور غلط تکیه کرده بود که میشود انقلاب را از بالا به راه انداخت و هدایت کرد. بدتر اینکه تصور میکرد میتواند از طریق اصلاحات ظاهری متن جامعه شهری و روستایی را با خود همراه کند. بدون آنکه به تبعات انجام چنین سیاستی توجه نماید.
در مورد انجام و پیامدهای اصلاحات ارضی در ایران نقطه نظرات متفاوتی ابراز شده است. عدهای آن را برنامه ای صرفاً سیاسی و منبعث از برنامه های بیگانگان دانسته اند و افزایش واردات و وابستگی کشاورزی را نتیجۀ آن میدانند. در مقابل، برخی نیز با تأکید بر آمارهای بانک مرکزی و رشد تولید کشاورزی[25] ادعای بیتوجهی حکومت و دولتهای دهۀ 1340 و 1350 به بخش کشاورزی را رد میکنند و افزایش واردات محصولات کشاورزی را ناشی از پیش افتادن نرخ رشد اقتصادی و نرخ رشد درآمد سرانه و رشد مصرف از رشد تولید محصولات کشاورزی میدانند.[26] برخی اصلاحات ارضی را از راهحلهای بورژوایی برای نوسازی روستاها و کشاورزی معرفی کرده اند؛ برخی دیگر، آن را تمهیدی به منظور تعدیل مسائل اجتماعی- اقتصادی و بیشتر برای پیشگیری از انقلاب از پایین، یعنی پیشگیری از ناآرامیها و جنبشهای روستایی بشمار آورده اند.[27] در مقابل، برخی ضمن برشمردن نقاط ضعف آن، آن را حاوی بعضی جنبه ها و همراه با پیامدهای مثبت برای اقتصاد روستایی بهحساب آورده اند.[28]
اصلاحات ارضی، انقلاب و اقشار اجتماعی در روستاها
باید اذعان کرد بررسی نتایج و اهداف و تأثیرات اصلاحات ارضی بر جامعۀ روستایی و اقتصاد ایران به شکل عام، به عنوان یک نقطه عطف در جامعۀ روستایی ایران معاصر در بین پژوهشگران تاریخ اختلاف نظرهای عمیقی بوجود آورده است. به ویژه آنکه تبعات و پیامدهای اصلاحات ارضی به نوعی با سرنوشت انقلاب اسلامی ایران در روستاها گره خورد. چه از بُعد مهاجرتهای روستاییان به شهرها و گسترش تعاملات و ارتباطات روستاها با شهرها و چه از منظر همراهی نکردن و حمایت روستاییان با طراح اصلی اصلاحات ارضی (محمدرضا پهلوی) در هنگامۀ انقلاب اسلامی در سال 1357. فارغ از پیش داوری درباره تأثیرات اصلاحات ارضی بر جامعۀ روستایی ایران بررسی وضعیت اقشار روستایی بعد از اجرای مراحل سهگانۀ اصلاحات ارضی و در سالهای 1356- 1357 خود گویای واقعیتهایی است که دستِکم، طراحیها و مقاصد سیاسی بانیان آن (از منظر حمایت حداکثری از رژیم) را به هیچوجه برآورده نکرد. بلکه شاید بتوان گفت موفقیت برنامه در کسب هدف سیاسی خود، ازطریق برقراری اقتدار حکومتی در روستاها تأمین شد.[29] اما این بسط اقتدار دولت مرکزی بر روستاها لزوماً به حمایت و وفاداری مردم به رژیم پهلوی ختم نشد.
به طور نسبی مرفهینی که در روستاها زندگی میکردند و به وابستگان رژیم، نزدیک بودند در مقایسه با دیگر اقشار روستایی منافع بیشتری از نتایج اصلاحات ارضی کسب کردند و لذا آنان یا به طرفداری از رژیم برخاستند یا دستِ کم به تثبیت وضع موجود در رژیم گذشته علاقهمندی بیشتری نشان میدادند. این گروهها در بحبوبۀ انقلاب اسلامی همراهی نسبی با رژیم گذشته نشان داده و مخالفِ (یا موضع بیطرفانه) هرگونه تغییر یعنی انقلاب بودند.[30]
به اعتقاد احمد اشرف تعداد دهقانان میانه حال با اصلاحات ارضی افزایش چشمگیری یافت. آنان به طور عمده شامل سهمبران سابق، دهقانان اجاره دار، خرده مالکان و دهقانان مالک بودند.[31] بشیریه نیز نتیجۀ مستقیم اصلاحات را پیدایش قشر متوسط روستایی میداند که هم از این اصلاحات و هم از اقدامات دیگر حکومت منتفع شد. در نتیجۀ اصلاحات، یک قشر متوسط روستایی پدیدار و به هدف بسیج کورپوراتیستی رژیم تبدیل شد.[32] این گروه روستایی نیز در انقلاب اسلامی ایران نتوانست «موضع سیاست حفظ نظام» را آنگونه که آلن بیل تعبیر میکند محقق سازد. اقشار مربوط به نسقداران و دهقانان خُردهپا از اجرای مراحل سهگانۀ اصلاحات ارضی به ویژه مرحله سوم، بهرۀ لازم را نبردند و بخشی از آنان به دلیل کوچک بودن زمینها، به شهرها مهاجرت کردند. اعضای این گروهِ دهقانانِ خُردهپا، زمین کوچکی را که معمولاً تا 2 هکتار میباشد در اختیار داشتند.
نیکی کدی نیز یکی از تبعات اصلاحات ارضی را افزایش شکاف در جامعۀ روستایی به ضرر دهقانان خردهپا و نسقداران و به تبع آن مهاجرتهای روستایی میداند.[33] خوش نشینان نیز یکی دیگر از اقشار جامعۀ روستایی در بعد از اصلاحات ارضی و سالهای دهه پنجاه بوده که از برنامه های انقلاب سفید رژیم پهلوی به دور ماندند. آنان بعد از اصلاحات ارضی خود، را از لحاظ قانونی محروم، از لحاظ اجتماعی بیاهمیت و از لحاظ اقتصادی فقیرتر از سایرین دریافتند.[34] یکی از پیامدهای ناخواسته و جدی برنامۀ اصلاحات ارضی ایران، شکاف رشدیابندۀ درآمدی و به ضرر خوشنشینان[35] بوده است که به مهاجرت بخش مهمی از خوش نشینان به مناطق شهری بزرگ منجر شد.
دیدگاهها در خصوص نقش روستاییان در فرایند انقلاب اسلامی
همانطور که پیش از این نوشتیم دیدگاهها درباره حضور روستاییان در انقلاب اسلامی متفاوت است. پژوهشگران و صاحبنظران هریک بر مبنای مطالعات میدانی (ولو محدود) اظهارنظرهایی درباره نقش روستائیان در انقلاب اسلامی داشتهاند. گروه نخست پژوهشگرانی که معتقدند روستائیان در انقلاب اسلامی بویژه در دو سال آخر حکومت پهلوی نقش مؤثری در روند انقلاب اسلامی ایفا کرده اند. گروه دوم کسانی که بر این باورند روستائیان در روند انقلاب اسلامی نقش درخور توجه ای نداشتند. زیرا آنها در موقعیتی نبودند که بتوانند در تظاهرات و اعتراضهای ضد حکومتی شرکت کنند. در ادامه دیدگاههای این دوطیف مهم ترنسبت به سایرین را برگزیده و بر اساس اسناد موجود ارزیابی میکنیم.
الف) موافقان؛ نقش آفرینی روستاییان در انقلاب اسلامی ایران
روستاهای ایران پیش از اصلاحات ارضی تحت سلطة نظام ارباب - رعیتی قرار داشت. اربابان، روستاییان را استثمار میکردند و مانع افزایش آگاهی آنها میشدند. با توجه به پراکندگی روستاهای ایران بین روستاها نیز ارتباط چندانی برقرار نبود. روستاییان به ندرت به شهر میرفتند و اتفاقاتی که در شهرها رخ میداد، حتی تغییر حکومتها هم، در زندگی آنها تغییری ایجاد نمیکرد؛ روستا خودکفا و بی نیاز از شهر بود؛ با این وضعیت بدیهی است که «روستایی» نمیتوانست مشارکتی در امور سیاسی داشته باشد. اصلاحات ارضی، روستایی را از قید نظام محدودکنندة اربابی آزاد و مشارکت او را در فعالیتهای سیاسی ممکن ساخت. با افزایش ارتباطات و احداث جادهها، روستاها به مناطق دیگر مرتبط شدند. روستاییان به علت افزایش جمعیت و کمبود کار در روستا بهشهرها رفتند و در معرض برخی اطلاعات از جمله آگاهیهای سیاسی قرار گرفتند.
در آن برهۀ زمانی گروههای مختلف سیاسی که به دنبال جذب روستاییان و مهاجران بودند، به تبلیغ در میان این گروهها پرداختند. بنابراین، از این پس روستایی میتوانست در مسائل سیاسی به ایفای نقش بپردازد.[36] انقلابی شدن جامعه با الغای روابط ارباب رعیتی، میلیونها روستایی را در مسیر تحولات کشور قرار داد. این موضوع مهمترین پیامد انقلاب سفید محسوب میشود. انقلابسفید با تکانهای شدید، نیروهای خفته در ژرفای جامعه را بیرون ریخت و برای نخستین بار در تاریخ ایران، مردم سراسر کشور در شهر و روستا، به طور مستقیم در برابر مسائل بزرگی قرار گرفتند که یکی از لوازم اساسی حل آنها، شرکت فعالانه و همگانی آنها در امور سیاسی کشور بود.[37] در این باره هوگلاند که چند سالی قبل و بعد از انقلاب در روستاهای اطراف شیراز مشغول تحقیقو مطالعه بوده معتقد است:
گرایشهای سیاسی در طول انقلاب را میتوان در سه موضع متمایز تشخیص داد: ١) موضع حمایت کننده؛ ٢) ضد حکومتی و ٣) غیرسیاسی. به اعتقاد هوگلاند دو موضع نخست از طریق فعالیت سیاسی آشکار در روستاها تجلی یافت. این امر منتهی به تشکیل دو گروه متمایز موافقان شاه و مخالفان او (در واقع طرفداران آیت الله خمینی) شد. هر دو گروه در تلاش برای گردآوردن طرفداران بیشتر از میان روستاییانی که موضعی کم و بیش خنثی داشتند، به تکاپو افتادند. همانگونه که پیشتر ذکر گردید روستاییانی که از شاه حمایت میکردند تقریباً در همۀ روستاها در اقلیت قرار داشتند (کشاورزان ثروتمند و عوامل حکومتی در روستاها). روستاییانی که مخالف رژیم بودند نیز در اقلیت قرار داشتند. گروه اقلیت مخالف رژیم در ماههای پایانی سال ٥٧ در نتیجۀ ارتباطجوانان شهر و مهاجرتهای روزانه و... بسیج شدند و توانستند به تدریج طیف بیشتری از افراد بیتفاوت را به سمت خود جلب کنند.
هوگلاند روستاییان و مهاجران را به سه دسته تقسیم میکند: دهقانان ثروتمندِ طرفدار حکومت؛ تعدادی از روستاییان که هر روز برای کار به شهر میرفتند و مدافع انقلاب بودند؛ و اکثریت روستاییان که کاری به سیاست نداشتند. از نظر او مهاجران، مشارکت فعالانهای در تظاهرات شهری داشتند و اسلام سیاسی نقش مهمی در جذب آنها به انقلاب اسلامی داشت. البته انقلاب اسلامی پدیده ای صرفاً سیاسی و منحصر به پایتخت و شهرهای بزرگ نبود. در فاصله مهر تا دی ١٣٥٧، هریک از ١٣٠ شهر ایران دست کم یک تظاهرات عمده ضدشاه داشتند. در همین دوران اکثر روستاییان به هرحال به شهری که در آن جوشش انقلابی وجود داشت، دسترسی داشتند. بنابراین روستاها نمیتوانستند از تحولات سیاسی بی تأثیر بمانند.[38] در بیشتر ماههای سال1357، اکثر روستاییان نه آشکارا موضع موافق رژیم اتخاذ کرده بودند و نه مخالف آن. به عنوان نمونه هوگلاند در مورد حوادث انقلاب در شیراز معتقد است جوانانی که همه روزه از روستا به شهر میرفتند، در طول کار و تجربههای اجتماعی خود در شیراز نگرشهای سیاسی معینی پیدا میکردند. اکثر این افراد تا قبل از سال 1357 دربارۀ سیاست چیزی نمیدانستند. واقعه ای که روند سیاسی شدن این افراد را تسریع کرد، تظاهرات 15خرداد 1357 در شیراز بود، این تظاهرات به شدت سرکوب شد و تعداد زیادی کشته و توقیف شدند. روستاییان میگفتند این نخستین باری بوده است که آنان شعار مرگ بر شاه را میدیده و میشنیدهاند. در آذرماه 1357 فعالیت سیاسی انقلابی در روستاها اوج گرفت. اغلب روستائیانی که به دلیل نیازهای کاری بین شهر و روستا در آمدوشد بودند اکنون دیگر نه برای کار که برای شرکت در تظاهرات ضد رژیم به شیراز میرفتند. آنها، در بازگشت از شهر، گردهمایی ها و تظاهرات در روستاها را جسورانه سازماندهی میکردند.
قشر ممتاز طرفدار شاه، بدون ژاندارمری، ارتش یا پلیس مخفی نمیتوانست از این فعالیتها جلوگیری کند. وقتی روشن شد که قدرت حکومت مرکزی واقعاً تضعیف شده است، روستاییانی که نبرد مخالفان شاه و طرفداران آیت الله خمینی را بی اعتنایی نگریسته بودند، بتدریج علاقۀ بیشتری نسبت به تحولات سیاسی محلی نشان دادند و رفته رفته اکثر آنان موضع تقریباً بیطرف خود را به نفع حمایت از جناحی که در اواخر آذر و اوایل دیماه پیروز مینمود، یعنی نیروهای طرفدار آیت الله خمینی ترک کردند. موفقیت انقلاب ضدشاه در سطح ملی اثبات میکرد که آنان نتیجۀ نبرد سیاسی را به درستی پیشبینی کرده بودند.[39]
آنچه که در تحلیل هوگلاند در خصوص ماههای منتهی به انقلاب اسلامی مغفول مانده است حضور روحانیون و طلاب در روستاها بویژه روحانیان تبعیدی در جهت امر تبلیغ و فعالیتهای انقلابی و ضدشاه در روستاها و انگیزههای مذهبی روستاییان بوده است. ضمن آنکه هوگلاند به تظاهرات و بسیج نیروهای موافق که توسط عوامل رژیم در روستاها انجام میگرفت اشارهای نداشته است. اسناد ساواک و شهربانی از یکسو گویای نقش مهم روحانیت در معرفی انقلاب به روستاییان (در سالهای 1356 و 1357) و حضور روحانیون در مساجد و اماکن متبرکه روستایی و سخنرانیهای ضد رژیم شاه است و از سوی دیگر نیز بر تظاهرات و زد و خوردهای عوامل موافق و مخالف رژیم شاه که توسط بخشی از گروههای روستاییان انجام میشد، دلالت دارد.
ب) مخالفان؛ عدم تأثیرگذاری روستاییان در انقلاب اسلامی ایران
در تاریخ معاصر ایران، دهقانان نقش تعیینکنندهای در تحولات سیاسی نداشتهاند و بیشتر از سوی گروهها و نیروهای سیاسی گوناگون بسیج شده اند. نقشآفرینی روستاییان در تحولات انقلابی حول و حوش سال 1357، نخست در چند مورد معدود از حمایت برخی اقشار روستایی از رژیم شاه ظاهر شد لیکن با گسترش جنبش مردمی انقلاب اسلامی بزودی از میان رفت.[40] از جمله احمد اشرف معتقد است که دهقانان ایران پتانسیل انقلابی اندکی از خود نشان دادهاند و درجنبشهای اجتماعی- سیاسی عمدۀ کشور، مشارکت اندکی کرده اند. از نظر او غیرانقلابی بودن اکثر دهقانان ایران نتیجۀ چند عامل بود. در آن زمان دهقانان از سه قشر تشکیل مییافتند: صاحبان زمینهای کوچک خانوادگی، نسقداران و روستاییان بیزمین، که هریک به ترتیب، یک چهارم، دوپنجم و یکسوم جمعیت روستایی بودند. ساختار طبقاتی روستا مانع از پیدایش یک جماعت منسجم یا یک جماعت پرولتری میشد؛ یعنی شرطی لازم برای وقوع انقلاب دهقانی یا کارگری. سازمان کار گروهی تولیدی در روستاهای نسقدار (نظام بنه) به نظم و ترتیب کارآمدی میان زمیندار و دهقان به وساطت کدخدا و سربنهها منجر شد. از این رو، استخراج ارزش افزوده از کار دهقانان به دست گروه سرشناسی از روستاییان انجام میگرفت که معتمدان دهقانان و منصوبان زمیندار بودند. قدرت نسبی این کشاورزان سرشناس و دهقانان مرفه، در کنار ضعف دهقانان میانهحال، از پتانسیل انقلابی دهقانان در این وضعیت متشتت بیشتر میکاست. پراکندگی جمعیت روستایی در بیش از پنجاه هزار روستای کوچک، با متوسط پنجاه خانوار در روستا، که در سطح کشوری وسیع و کوهستانی پراکنده بودند، مانع از ایجاد ارتباط میان روستاها و عمل متحد دهقانان میشد. مفهوم اسلامی حرمت مالکیت خصوصی و نیز قرار و مدارهای مربوط به نسقداری و سهمبری تا اندازهای در مهار کردن پتانسیل انقلابی دهقانان نقش داشت.[41]
انقلاب سفید پایههای سنتی اقتدار پدرسالارانه- علما، تجار، طبقات زمیندار - را که میان اُلیگارشی قدیم ارتباط برقرار میکرد و از آن سو میان خودشان و تودههای جوامع شهری، روستایی و عشایری پیوند ایجاد میکرد، تضعیف ساخت. اینان جای خود را به طبقات و گروههای جدید دادند بورژوازی بزرگِ نوپا، نخبگان دیوانسالارِ جوان و تحصیلکردۀ غرب، و طبقات متوسط جدید که در بین خود پیوندهای ضعیفی داشتند و برای برقرار کردن رشتۀ ارتباط قوی با هسته حکومت یا با روشنفکران و سایر عناصر مهم در جامعۀ شهری، بیتمایل و یا ناتوان بودند. از این رو هنگامی که جنبش انقلابی پدیدار شد، گروههای مسلط برای دفاع از منافع خود قادر به بسیج کردن مؤثر منابع در دسترس از جمله دهقانان نشدند.[42]
احمد اشرف در خصوص وضعیت جامعۀ روستایی ایران در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ایران چنین می نویسد:
هنگامی که در سالهای 1357- 1356 انقلاب در شهرها شدت گرفت، روستاییان که حدود نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدادند، به قیام در شهرها بی اعتنا ماندند و یا آنکه در فعالیتهای ضد انقلابی شرکت کردند. یک پژوهش درباره شیوههای بسیج انقلابی (تودهها) نشان میدهد که تنها 2 درصد از مجموع 2483 مورد تظاهرات در حمایت از انقلاب در مناطق روستایی برگزار شد. مطالعه پنج منطقه روستایی نشان داد که دهقانان در انقلاب شرکت نکردند. از دید آنان و تحت تأثیر تبلیغات رژیم اصلاحات ارضی نشانه نیت خیر شاه بود؛ او بار زیاده خواهی های زمینداران را از دوش دهقانان برداشته بود و اراضی قابل کشت را در میانشان تقسیم کرده بود. بسیاری از روستاییان حتی تبلیغات دروغین رژیم سابق را که میگفت امام خمینی قصد دارد زمینهایی را که شاه میان دهقانان تقسیم کرده به صاحبان سابق آنها بازگرداند، پذیرفته بودند. یک پژوهش دیگر که در دشتهای واقع در کنارۀ شمال شرق کویر انجام گرفت، نشان میدهد که در پاییز 1357، نه تنها به فراخوان مخالفان برای تظاهرات ضد رژیم پاسخ سیاسی داده نشد، بلکه از آن رو که عزاداری روز عاشورا صبغه ای سیاسی یافته بود، روستاییان را آزرده بود.[43]
موریو اؤنو مدیر مؤسسه فرهنگ خاوری دانشگاه توکیو که مطالعاتی در خصوص جامعۀ روستایی ایران در بعد از اصلاحات ارضی و سالهای 1357-1356 داشته است در خصوص روستای خیرآباد (شیراز) در انقلاب ایران مدعی است:
به نظر می آید که روستاییان با آرامش نسبی رویدادهای تهران را مینگرند و از آن میشنوند. اهالی این روستای فقیر نمیدانند که آیت الله چگونه شخصیتی است و حتی نمیدانند که مجتهدی مانند آیت الله خمینی وجود دارد. مردم این قریه آمادگی و فرصتی نداشتند که انقلاب اسلامی را که ناگهان روی داد بفهمند.[44]
هرچند ادعای موریو اؤنو مبنی بر عدم شناخت روستاییان به معنای عام کلمه از شخصیت آیت الله خمینی نمیتواند به واقعیت نزدیک باشد. چرا که اسناد نیز نشان میدهد که بخشی از روستاییان در سالهای 1356 و 1357 از طریق تبلیغات و اعلامیه ها و حضور روحانیون و طلاب و مهاجرتهای روستاییان به شهرها تا حدودی در جریان وقایع انقلاب و شخصیت امام خمینی قرار میگرفتند.
به اعتقاد خسرو خسروی جامعه شناس روستایی گرچه دهقانان ایرانی به طور عمده و بالقوه سیاسی نیستند، اما در برخی دورههای تاریخی گاه گاه به شدت دچار سیاستزدگی میشدند، ولی به لحاظ فضای جامعۀ شناسی خاصی که در آن قرار گرفته بودند، از جمله نداشتن دانش اجتماعی و سر و کار داشتنِ با تکنولوژی عقب افتاده و عوامل دیگر نمیتوانستند از این جنبشها چنانکه شاید و باید بهرهگیرند. ویژگیهای سیاستزدگی دهقانان را نخست باید در تولید و بهرهبردن از محصول جستجو کرد.
نخستین آشنایی آنان با سیاست از طریق ارتباطشان با مالک در جریان تولید بود. سپس از همان طریق با دستگاه دولت برخورد سیاسی پیدا کردند. با آنکه در طول تاریخ همواره بخش بزرگی از جمعیت روستانشین بوده اند، ولی نیروهای تصمیم گیرنده در مرکز بودند و دهقانان کوچکترین سهمی در ساختار قدرت سیاسی نداشتند. همۀ عوامل مذکور باعث میشد که دهقان با همۀ تصمیمات و نیروهای تصمیم گیرنده برخورد سیاسی داشته باشد و خودآگاهی پیدا کند؛ اما این برخوردها به علت پراکندگی دهقانان به جایی نمیرسید و سهم چندانی در رهایی آنان نداشت.[45]
در مقایسه ایران با کشورهایی که جنبشهای دهقانی گستردهای در آنها به وقوع پیوسته است، تفاوتی عمده به چشم میخورد. در حالی که اهالی روستاهای ایران را اغلب زارعان سهمبر، کارگران بی زمین و افراد قبیله ای تشکیل میدادند. جمعیت روستایی کشورهای شاهد جنبشهای روستایی را طبقه مهمی از دهقانان متوسط زارع و صاحب زمین تشکیل میدادند. چنانکه ولف[46] میگوید، نسقدار ایرانی همانند دهقان فقیر کشورهای دیگر، کاملاً در حوزۀ قدرت کارفرمایش قرار داشت و بنابراین فاقد منابع کافی برای حداقل استقلال سیاسی بود.[47]
جرالد گرین نیز در مقاله بسیج مخالفان در انقلاب ایران به نقش مهاجرین و سادهسازی سیاست اشاره میکند. علیرغم سطوح بالای بسیج سیاسی در مراکز شهری ایران، این فرایند تا حد زیادی به طبقۀ متوسطِ در حالِ رشدِ ایران، محدود بود. بنابراین، چنین بسیجی از عمق کافی در جامعه ایران برخوردار نشد تا انبوه دهقانان مهاجر ساکن شهرها را نیز در برگیرد.
جمعیت تهران بین سالهای 1966 و 1976 (1355-1345) از 2 میلیون به 4 میلیون افزایش یافت. چنین افزایشی ناشی از مهاجرت دهقانانی بود که نواحی روستایی را در جستجوی فرصتهای بیشتر در پایتخت ترک کرده بودند. این مهاجران هرچند بعضی از معیارهای بسیج سیاسی را دارا بودند (نظیر تغییر مشاغل سنتی و دسترسی به رسانههای جمعی و محصولات مدرنیته)، اما شواهد چندانی از سیاسی شدن متعارف نظیر شناخت نسبت به رهبری سیاسی ملی خود، عضویت در احزاب سیاسی یا رأی دادن در آنها مشاهده نمیشد. با این وجود، شرکت ناگهانی مهاجران در فعالیتهای مخالفت آمیز، پرسشهای مهمی را در خصوص سیاسی شدن ناگهانی آنها و تعهدشان به ارزشهای مخالفت آمیز مطرح نمود.
ورود سریع مهاجران روستایی به عرصۀ اقدامهای انقلابی برآن دلالت داشت که سادهسازی شدن عرصۀ سیاست ایران و قطبی شدن ملازم با آن از فراگیری زیادی برخوردار بود. در همین حال، برای درک این موضوع که چگونه روحانیون محلی توانستند هواداران خود را درحرکت انقلاب اسلامی درگیر کنند، باید بر قدرت اقناع بخش مذهبی نیروهای انقلابی تأکید کنیم.[48]
روستاها در انقلاب اسلامی به روایت اسناد
تا بدین اینجا اصلاحات ارضی و نتایج آن در بین طبقات اجتماعی روستایی مورد بررسی قرار گرفت و وضعیت هر یک از طبقات روستایی در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و موضع آنان نسبت به انقلاب اسلامی ایران تا حدودی روشن شد و مشخص شد بجز بخشی از روستاییان مرفه و وابستگان و عوامل دولتی وابسته به رژیم که طرفدار رژیم شاه بودند و بخشی از دهقانان خردهپا و خوشنشینانی که از اصلاحات ارضی منتفع نگردیده بودند و مخالف رژیم بودند، تا دو سال آخر حکومت شاه اکثریت روستاییان موضع منفعلانه و مصلحتگونه و غیرسیاسی داشتند. همانگونه که برینگتون مور میگوید، وقوع انقلاب هنگامی عملاً ممکن میشود که نارضایتی های دهقانی با اعتراضات سایر گروههای اجتماعی درآمیزد. دهقانان به تنهایی هرگز انقلابی را به انجام نرساندهاند. دهقانان بایستی از میان سایر اقشار، رهبرانی برای خود پیدا کنند.[49] تنها در سالهای 1356 و به ویژه نیمه دوم سال 1357 و ماههای پایانی بود که در نتیجۀ حضور روحانیون در روستاها، جوانان و مهاجرتهای روزانۀ روستاییان به شهرها، تَبِ انقلاب در روستاها نسبت به گذشته بیشتر و بیشتر شد و شاهد حضور جامعۀ روستایی در تظاهرات و راهپیماییهای انقلاب در شهرها (موافق و مخالف رژیم) بودیم.
در ادامه با بررسی گزارشهای محرمانه و خیلی محرمانۀ اسناد مربوط به شهربانی و ساواک و ژاندارمری کیفیت حضور و کنش برخی از روستاییان در جریان راهپیماییها و تظاهرات چند ماه پایانی عمر رژیم بررسی میشود.
برای درک دقیقتر نقش روستاییان در انقلاب اسلامی به عنوان نمونه لازم است حرکت کفنپوشان ورامین مورد توجه قرار گیرد. قیام تاریخی کفنپوشان پیشوا، جوادآباد، ورامین و قرچک در 15 خرداد 1342 که موجب به خاک و خون کشیده شدنِ آنها توسط رژیم پهلوی بر روی پل باقرآباد شد، طلیعۀ پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود. ورامینیها که اغلب آنان دهقان و کشاورز و کارگر بودند، کفنپوش به سمت تهران حرکت کردند. مردم شهرستان ورامین، بعدازظهر روز 15 خرداد 42 به پل باقرآباد رسیدند اما متوجه شدند نیروهای نظامی جاده را بسته اند. علیرغم هشدار نیروهای نظامی، مردم به حرکت خود ادامه دادند و مأموران نظامی که هشدار خود را بینتیجه میدیدند، به سمت مردم تیراندازی کردند و کفن پوشان ورامینی را به خاک و خون کشیدند. آمار دقیق کشتهشدگان قیام 15 خرداد هرگز مشخص نشد، به طوری که این آمار از چهار تا پانزده هزار نفر ذکر شده است.[50] گزارشهای ساواک و ژاندارمری از فعالیتهای انقلابی در مناطق روستایی از چند جهت دارای اهمیت است:
نخست، اطلاع موثق آنان از فعالیتهای انجام شده و گاه تحلیلهای محلی و ملی از پیامدهای آن.
دوم، منحصر بهفرد بودن این گزارشها در میان اسناد مربوط به انقلاب اسلامی از جهت نزدیکی تهیه گزارش به زمان وقوع حادثه و دسترسی تنظیمکننده گزارش به منابع دست اول و شاهدان عینی. در نهایت با توجه به چندین مرحله کارشناسی برای تهیه گزارشها و سابقه و مهارت نویسندگان آنان در تهیه و تنظیم گزارشهای امنیتی و اطلاعاتی و پرهیز از برداشتهای یکجانبه در مورد فعالیتهای انقلابی.
از آن جهت که گزارشهای ساواک و شهربانی و ژاندارمری را مخالفانِ جنبشِ انقلاب اسلامی، تهیه کرده اند، مروری بر این اسناد نشان میدهد: روحانیان نقش مهمی در معرفی انقلاب به روستاییان داشتهاند و حضور آنان در مساجد و امکان متبرکۀ روستایی و سخنرانیهای ضد رژیم شاهنشاهی به عنوان یکی از شیوههای ایجاد کنش انقلابی حداقل در بخشی از روستاییان به شمارمی آید. به عنوان نمونه در یکی از اسناد، به حضور گروههایی از نمایندگان روستاییانِ «قلعه نُوِ باخَرز» در تُربت جام اشاره شده که در راهپیمایی دیماه ١٣٥٧ شرکت و ضمن حضور در منزل آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی پشتیبانی کامل از رهبری انقلاب اسلامی ایران را اعلام کرده اند.[51] در یکی دیگر از گزارشهای شهربانی از اعزام روحانیون و طلاب علوم دینی به روستاهایاطراف شهرستان نیشابور به منظور تبلیغات مذهبی و تحریک افکار آنان، علیه رژیم شاهنشاهی اشاره شده است که بیانگر حضور پررنگ روحانیت و طلاب در روستاها و فعالیتهای ضد رژیم شاه دارد.[52]
در سند دیگری از هنگ ژاندارمری خراسان در تاریخ 27 آذرماه 1357 درباره فعالیتهای انقلابی روستاییان چنین گزارش شده است:
برابر گزارش هنگ ژاندارمری مشهد مستند به اعلام گروهان مشهد گزارش پاسگاه گرجگی، عدهای در قریۀ خورِ علیا به تحریک و سرپرستی شیخ محمدعالمی و حاجی رجبعلی شریعتی و حاج قدیر شریعتی مبادرت به دادن شعارهای ضدملی و میهنی نموده و به قریۀ خورِ سفلی عزیمت و درب دبستان خور را شکستهاند و تمثال کد 66 [شاه] را پایین آورده و شکستهاند و چون احتمالِ درگیری بین مخالفین و موافقین وجود داشته، دستورات لازم به پاسگاه داده شده است.[53]
در یکی از گزارشهای ساواک از مراسم برگزاری مجلس ختم آیت الله سیدمصطفی خمینی در شهر ری حاکی از آن است که برخی از دستگیرشدگانِ مراسم مذکور، کشاورز بوده، با مناطق روستایی ارتباط مستقیم داشتند. در مناطق مرکزی ایران برای نخستین بار در 16 / 08/ ٥٦ مراسم ختم سید مصطفی خمینی در بخش آرادان از توابع گرمسار برگزار شد که در این مجلس، سخنران «ضمنسخنانش، دکتر شریعتی و مصطفی خمینی را از کشتهشدگان توسط رژیم نام برد ». جالب توجه اینکه کارشناس ساواک در ذیل سند آورده:
اصلح است از سخنرانی چنین اشخاص جلوگیری به عمل آید، زیرا گفتار این قبیل افراد اثر نامطلوبی در روحیهی روستاییان منطقه خواهد داشت.
در سند دیگری مراسم اعتراضآمیز که به بهانهی مراسم سلسلهای ترحیمِ سیدمصطفی خمینی برگزار شد، در حسینۀ اورۀ دماوند با شرکت چهارصد نفر از اهالی این منطقه و قرای اطراف و تابعۀ آن منعقد گردید و برای اولین بار، به طور مشروح، سخنران مسائل اجتماعی- سیاسی نهضت را با تمثیل معاویه و امام علی(ع) ترسیم نمود و به طور مشخص و مبسوط به شخصیت علمی ودینی امام خمینی پرداخت. سیر تکوینی این پدیده در مناطق روستایی در قم ابعاد جدیدی یافت و به سخنرانی بر ضد رژیم اکتفا نشد. در گزارش ساواک چنین آمده است:
برابر خبر واصله... در شهرستان قم یکی از دورههای علوم دینی... در بخش لاریجان آبعلی روستای آخا «جوانان روستا را برعلیه رژیم قانونی مملکت تحریک و نیز کتابهای مضرهای بین اهالی روستا پخش مینماید.[54]
در گزارش دیگری در یکی دیگر از مناطق کشور اعلام شده: «یکی از متصدیان سابق هنرستان روستایی فسا به ترویج افکار انقلابی ضد رژیم مشغول است». در 29/ 8/ 1356 شعاری با مضمون «مرگ بر انقلاب سرخ و سران و باعث و بانی آن»، «بدبخت رفته آمریکا شاید چند سال دیگر او را برکنار کنند» در دستشوییهای هنرستان صنعتی هفتتپه نوشته شده بود که این شعارنویسیمسئولان امنیتی منطقه را حساس نموده بود. در استان تهران نیز گزارشهای مشابهی از رستمآباد شمیران و فیروزآباد گزارش شده بود که عوامل به پخش اعلامیه و نوارهای ضد رژیم پرداخته بودند.
در گزارشی از اسناد ساواک در خصوص یکی از روستاهای یزد چنین آمده است: در ساعت 22 روز 17/ 9/ 57، عده ای از قشریون مذهبی در روستای شمسی واقع در 30 کیلومتری شهر یزد ضمن دادن شعارهای مضره و انجام تظاهرات اخلالگرانه با سنگ و چوب به طرف مأمورین انتظامی حمله کرده اند. مأمورین انتظامی با شلیک تیرهای هوایی اخلالگران را متفرق و در خلال آن دو نفر از تظاهرکنندگان به نام های کاظم پیاله 22 ساله و حاج عباس احمدی 32 ساله به ضرب گلوله کشته شدند و دو نفر دیگر مجروح شدند.[55]
همچنین در گزارش دیگری از ساواک با عنوان حمله مسلحانه، آمده است: روز 17/10 / 57 عده ای از متعصبین مذهبی طرفدار خمینی ساکن روستای قلعه چهارده کلاته دامغان ضمن دادن شعارهای مضره و مجهز بودن به چند قبضه اسلحه به روستای ورزن و رزدوان رفته و به اهالی این روستاها گفته اند که تسلیم آنان شوند و عکس خمینی را به دیوارها نصب و پرچم جمهوری اسلامی بزنند که با مخالفت چند هزار نفر از روستاییان رزدوان روبرو شده و بین دو طرف درگیری که منجر به تیراندازی و کشته شدن یک نفر و به آتش کشیدن 5 باب منزل و یک دستگاه اتومبیل گردیده است.[56]
در ادامۀ فعالیتهای ضد رژیم در مناطق روستایی، در 9/ 6/ ١٣٥٦ اعلامیۀ ضد رژیم پخش و در دیوار مدرسۀ راهنمایی منطقهای واقع در ساداتمحله حوزۀ استحفاظی ژاندارمری کتالم نصب گردید. در ١١/ 9/ 1356 همچنین یکی از دانشجویان روستایی ممسنی پس از تعطیلی و اعتصاب دانشگاه پهلوی، اقدام به توزیع و نصب اعلامیه های ضد رژیم در دیوارهای ممسنی نموده بود کهتوسط ژاندارمری جمعآوری گردید. گزارش مبسوط ساواک از سخنان برخی از مراجع دینی به گروههای روحانی اعزامی به مناطق روستایی در ماه محرم ضمن تفاوتهای فاحش در مورد مسائل روز، به طور غیرمستقیم حاکی از رویکردهای جدید روحانیون در تبلیغ بود که در سخنان آنان منعکس شده بود و هر یک به پرهیز دادن از مسائل غیردینی اشاره داشتند.
لیکن نیروی انقلاب بزرگ ایران به رهبری روحانیت، در ماه محرم سال 1356 تجلی دیگری یافت. گزارش ساواک از قریۀ گرجیمحلۀ بهشهر حاکی است که در ١٨/ ٩/ ١٣٥٦ یکی از فرهنگیان در مسجد در خلال مباحث از امام خمینی تمجید و مخالفینش را بیدین دانسته است و به تحریک مردم پرداخت. گزارش ساواک از اقدامات پیشگیرانۀ نیروهای نظامی و امنیتی به نقل از شورایهماهنگی استان مازندران درخورِ توجه است. در سند چنین آمده است: «باتوجه به فرا رسیدن ایام سوگواری ماه محرم و صفر فعالیت متعصبین مذهبی در روزهای اخیر و سایر وعاظ در این ایام لزوم کنترل و مراقبت بیشتر از گفتار و اعمال روحانیون و این قبیل عناصر را بهویژه در روستاها یادآور میشود. » نکتۀ قابل توجه اینکه باتوجه به اهمیت فعالیتها در مناطق شهری در استانمازندران روستاها مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است. در روستاهای کازرون این اقدامات چنین منعکس شده است:
در مورخۀ 25 / 9/ 1356 مصادف با روز عاشورا، مردم در امامزاده عبدالله واقع در قریۀ بلیان، غیر نظامی... از اهالی قریۀ مهرنجان دانشآموز سال آخر دبیرستانِ شاکرِ کازرون، در پشت بلندگو با دادن شعارهایِ «برخیز ای مجاهد! برخیز ای خمینی! پیروز باد انقلاب. » موجب تحریک مردم گردید؛ به نحوی که اهالی با مشتهای گره کرده با پیروی از دادن شعارهای غیرنظامی یادشده، موجب بر هم خوردن عزاداری میگردند.[57]
یکی از شیوههای حضور روستاییان در جریان انقلاب اسلامی، بسیج بخشی از روستاییان و انتقال آنان به شهرهای نزدیک جهت راهپیمایی و تظاهرات بوده است که تقریباً در بسیاری از اسناد ساواک و شهربانی و ژاندارمری دیده میشود. در گزارشی از اطلاعات شهربانی استان خراسان به فرماندهی لشکر 77 مشهد و ریاست سازمان اطلاعات و امنیت خراسان دربارۀ موضوع تظاهرات در تاریخ 3/ 10/ 1357 چنین آمده است:
برابر گزارش شهربانی فردوس، ساعت 11 روز 27 / 9/ 1357 عدهای حدود 6 هزار نفر که از قراء اطراف به شهر آمده و اقدام به تظاهرات ضد ملی نمودهاند، چون با تذکر و اخطار مأمورین متفرق نشده اند، مجبور به پرتاب نارنجک گاز اشکآور و تیراندازی هوایی شده و آنان را متفرق کرده و در کوچههای اطراف مجدداً به اجتماع و مقابله پرداخته و با سنگ و چوب به مأمورین حمله نمودهاند. مجدداً آنان را متفرق و در ساعت 00: 13 خاتمه یافته است.[58]
در سندی از اسناد ساواک بر راهپیمایی و تظاهرات روستاییان مخالف رژیم شاه چنین آمده است: «حدود 000/10 نفر از طبقات مختلف مردم رفسنجان و تعدادی از اهالی قراء حومه، ضمن ادامۀ تظاهرات خیابانی و دادن شعارهای مخالف به طرفداری از خمینی در ساعت 15 روز جاری، مجسمۀ شاه را پایین آورده تظاهرکنندگان با دخالت مأمورین انتظامی و تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشک آور متفرق گردیدند.»[59] در یکی از اسناد ساوک با موضوع آتشسوزی در تاریخ 22/ 10/ 1357 چنین گزارش شده است:
بر اساس گزارش هنگ کازرون اطلاع داده شده که در شرکت باغداری ایران واقع در 10 کیلومتری شمال کازرون حوزۀ پاسگاه راهدار، عده ای از اهالی روستاهای اطراف دست به تخریب و آتش سوزی زده اند. بلافاصله مأمورین گروه مبارزه و پاسگاه مرکزی به معیت مأمورین فرمانداری نظامی محل به سمت شرکت مزبور حرکت کرده، مشاهده میگردد تعدادی از تراکتورها و تعدادی موتور آب و انبار شرکت و سایر وسائل در آتش میسوزند و اثری از اخلالگران نبوده است. ضمن بررسی که به عمل آمده تعدادی از اخلالگران، اهالی قریۀ احمدآباد حوزۀ پاسگاه راهدار بوده اند که در مورد دستگیری آنان از طریق پاسگاه مربوطه، اقدام خواهد شد.[60]
از دیگر گروههایی که در جریان انقلاب اسلامی در روستاها تأثیرگذار بودند و باعث در جریان قرار گرفتن بخشی از روستاییان با فضای انقلاب میشدند، معلمان بودند. در گزارش یکی از اسناد مربوط به روستاهای خراسان در تاریخ 18/9/1357 چنین آمده است: «دوشیزه فرخنده... آموزگار قریۀ خطاب در 30 کیلومتری بجنورد دانش آموزان را تحریک و با تعلیم دادن به دانش آموزان از آنها میخواهد که شعارهای ضدملی و میهنی بدهند. وی مرتباً اهالی قریه را تحریک که بر علیه دولت و به حمایت از خمینی اقدام نمایند. مشارالیه[الیها] چندی قبل یک هفته به مشهد عزیمت و در تظاهرات مشهد شرکت داشته و با آوردن یک دستگاه ضبط صوت و گذاردن نوارهای مضره، پیشنهاد خواندن کتابهای مختلف را به همکارانش مینماید. »[61]
پیشتر نیز در خصوص حضور موافقان و مخالفان رژیم در تظاهرات و راهپیمایی گفته شد و اینکه رژیم شاه در روستاها طرفدارانی نیز داشتهاند. در گزارش هنگ ژاندارمری مشهد مستند به اعلام گروهان چناران در تاریخ 23/9/1357 مربوط به درگیری و زد و خورد روستاییان موافق و مخالف رژیم شاه چنین آمده است:
در ساعت 15: 30 مورخه 23 /9/1357 کنار جادۀ... در پیچ ساغروان 30 کیلومتری قوچان - مشهد و نُه کیلومتری شرق پاسگاه سلطانآباد، بنز خاور که وابسته به عدهای از موافقین بود و با عدهای از مشهد به طرف شیخکانلو میرفتهاند بوسیله عدهای مخالف که از مشهد آمده بودند کتککاری و سپس کامیون فوق را آتش میزنند و در گزارش بعدی اعلام گردیده آلات بکار رفته چوب، شمشیر، تبر و قمه بوده است و تعداد مخالفین، متجاوز از چهارهزار نفر و سرنشینان خودرو 30 الی 40 نفر بوده اند....[62]
در یکی از گزارشهای مربوط به اصفهان و حومه، چنین آمده است: «عده ای از اهالی رهنان با چوب و چماق به روستای مارچین حمله ور شدند که مراتب سریعاً به ژاندارمری اعلام و از هر گونه اعمال خشونتبار بعدی جلوگیری به عمل آمد.»[63]
در گزارش دیگری که بیانگر راهپیمایی به دعوت آیت الله خمینی به مناسبت روز اربعین در اکثر شهرها بوده است به احتمال خشونت و درگیری موافقان رژیم با مخالفان در شهر خوی اشاره شده است:
از صبح روز 29 /10 /57، به مناسبت روز اربعین حسینی و دعوت آیت الله خمینی به منظور انجام راهپیمایی در روز مذکور، در شهر خوی راهپیمایی به خشونت گرایید و در نتیجه تظاهرکنندگان به ساختمان بیمههای اجتماعی حمله و وسائل آن را به آتش کشیده اند. گروههایی از روستاییان شهر خوی با دادن شعارهایی له شاهنشاه آریامهر قصد ورود به شهر مذکور را داشته که مأمورین انتظامی به منظور جلوگیری از هر گونه حادثۀ سوءِ احتمالی از ورود آنان جلوگیری کرده اند.[64]
همانگونه که در منابع مختلف نیز بدان اشاره شده است بعد از اصلاحات ارضی ورود و نفوذ دولت به روستاها در قالب سپاهیان دانش، سپاهیان ترویج و آبادانی و خانههای انصاف و شرکت تعاونی و... بیشتر میشود. در یکی از اسناد ساواک به موضوع فرستادن اعلامیه ها با سپاهیان دانش به روستاها اشاره شده است.
«یکی از افرادی که در آن ایام دل خوشی از این حرکتهای انقلابی نداشت با لحنی تمسخرآمیز خطاب به این جوانان میگفت: "چهار وجب قد ندارند ولی اگر راحتشان بگذاری با یک چشم به هم زدن سراسر شهر را پر از اعلامیه میکنند. " پنجشنبه و جمعه هر هفته سپاهیان دانش از روستاهای اطراف برای خرید اجناس و لوازم شخصی به شهر میآمدند. هنگام برگشت بدون اینکه خود خبر داشته باشند، ساکهایشان پر از اعلامیه های انقلابی میشد. »[65]
در یک گزارش دیگر در مورخه 13/ 2/ 1357 چنین ذکر شده است:
برابر خبر واصله، سپاهی ترویج، محمود بهرامی مأمور خدمت در قریۀ هارم فسا به عوض اینکه اهالی قریه را در امور کشاورزی و عمران راهنمایی نماید، در دبستان هارم کلاس پیکار شبانه تشکیل و افکار جوانان و اهالی ده را بر علیه مصالح ملی و مملکتی خراب و تبلیغات سوء بر علیه مملکت و مقامات عالیه مینماید.[66]
در یکی دیگر از اسناد با عنوان موج انقلاب در روستا چنین آمده است:
طبق اطلاع واصله در روز 29/ 11/2536 (29بهمن سال 1356) از طرف عده ای از اهالی روستای محمودآباد ساوه به مناسبت چهلمین روز حادثه اخیر قم ختمی در همان روستا منعقد و شعارهایی برخلاف مصالح کشور و بدگویی از شخص اول مملکت مینمودهاند. گفته میشود اغلب اهالی قریه مزبور نوارهای مضره و تحریک آمیز با خود داشته و دارند لذا احتمال دارد شخص نامبرده هم اعلامیه ارسالی در نامه پیروی را و احیاناً اعلامیه های دیگر را از قریه مذکور جهت پخش و توزیع به ساوه آورده باشد. ضمناً یک قطعه عکس نامبرده هم به پیوست ارسال میگردد.[67]
در گزارش دیگری از دفتر ویژۀ اطلاعات که مسئول آن حسین فردوست بود، چنین آمده است:
گزارش پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران مفتخراً به شرف عرض می رساند: گزارش ژاندارمری کشور شاهنشاهی مبنی بر اینکه اخیراً تعدادی طلاب علوم دینی به مرودشت وارد و در گروههای 2 الی 3 نفری تقسیم و به روستاهای استان فارس اعزام و یکی از آنها اظهار نموده در آیندۀ نزدیک یک قیام عمومی برپا خواهد شد و ما نیز به همین منظور به روستاها آمده ایم. برابر نظر سازمان مزبور احتمالاً طلاب مورد بحث به دستور روحانیون افراطی جهت انجام تبلیغات مضره به نقاط مختلف استان فارس اعزام شده اند. از شرف عرض گذشت. اوامر ملوکانه شرف صدور یافت. همه سازمانها با دقت در همه نقاط مواظب باشند. اوامر همایونی به ارتشبد نصیری، ارتشبد قره باغی و سپهبد صمدیانپور ابلاغ، ارتشبد نصیری اظهار داشت: اطاعت می شود، ساواک نیز گزارش مشابهی داشته و این عمل منحصر به فارس نبوده بلکه طلاب به علت ایام عزاداری از قم در تمام نقاط کشور برای روضه خوانی پراکنده شده اند. این عمل در سالهای قبل نیز انجام می شده ولی امکان دارد امسال تحریکاتی هم بنمایند. ارتشبد قره باغی اظهار داشت: اطاعت می شود هم اکنون اوامر ملوکانه را به کلیه نواحی ابلاغ خواهم کرد. سپهبد صمدیانپور اظهار داشت: اطاعت می شود، اوامر همایونی را به کلیه شهربانی ها ابلاغ خواهم کرد تا با هوشیاری مراقب اوضاع باشند. جان نثار حسین فردوست مسئول تهیه گزارش: سرهنگ پیاده (ستاد) توکل ملک محمدی.[68]
همانگونه که از اسناد نیز مشخص است در سالهای منتهی به سال ١٣٥٧ بتدریج اعتراضات معمول در روستاها به اعتراضات برنامهریزی شده تبدیل میشود؛ تحولی که تحت تأثیر خواست روحانیون و فعالیت نیروهای تحصیلکرده و معلمان و مهاجرانی بود که از روستاها به شهرها و بالعکس در رفت وآمد بودند. این مسأله در گزارشها و فعالیتهای فراوان ساواک و شهربانی وژاندارمری بخوبی دیده میشود. با این وجود اکثریت روستاییان موضع منفعلانه و مصلحت گونه را دنبال میکردند و تنها بخشی از روستاییان وارد مرحله تظاهرات و راهپیمایی(عمدتاً در شهر) شدند.
نکتۀ دیگر زد و خورد و درگیری بین روستاییان موافق و مخالف رژیم شاهنشاهی بود. پیشتر نیز عنوان شد که موافقان و مخالفان رژیم در روستاها ولو در اقلیت حضور داشتند و هریک از این دو گروه سعی در بسیج و سازماندهی نیروهای مربوط به خود بودند. جدای از اسناد مربوط به حضور مخالفان رژیم شاه، اسنادی در خصوص حضور موافقان رژیم شاه در شهرها که توسط شهربانی و مسئولان محلی، سازماندهی میشدند و از روستاها به شهرها منتقل میشدند، دیده میشود. در یکی از این گزارشها چنین آمده است:
خبر واصله حاکی است ساعت 8: 30 روز 23/ 8/ 1357 حدود دو هزار نفر از روستاییان و عشایر بلوچِ سرخس، به شهر وارد و ضمن داشتن تمثالهای کد 66 با پلاکاردها و دادنِ شعارهای ملی و میهنی همراه با ساز و دُهُل دست به تظاهرات زده و در خیابانهای شهر راهپیمایی نمودهاند و عدهای از مردمِ سرخس نیز به آنان پیوسته اند و تا ساعت 30: 10 به تظاهرات ادامه داده اند.[69]
در سند دیگری بر حمایت بخشی از اهالی دو روستا در تایباد از رژیم شاه چنین گزارش شده است:
حدود 5000 نفر از مردم قراء استای و قهجه از توابع شهرستان تایباد سوار بر وسائط نقلیه موتوری خود و عدهای به صورت راهپیمایی با در دست داشتن تمثالهایی از شاهنشاه و شهبانو و ولیعهد و روشن نمودن چراغهای اتومبیل خود در ساعت 20: 10 روز جاری به شهرستان تایباد وارد و به انجام تظاهرات ملی و میهنی پرداختند.[70]
در سند دیگری چنین گزارش شده است:
از ساعت 10 روز 22/ 9/ 57 (2537 شاهنشاهی)، گروه کثیری از اهالی شاهدوست و وطن پرست شهر اراک استان مرکزی و روستاهای اطراف آن که بالغ بر 30000 نفر بوده اند با دادن شعارهای ملی و میهنی به راهپیمایی و تظاهرات ملی در خیابانهای شهر اراک پرداخته اند. ضمناً در روز مذکور تعدادی از خبرنگاران خارجی از تظاهرات فوق عکس و فیلم و گزارشات جامعی تهیه نموده اند. همزمان عده ای از مخالفین در گروههای کوچک به طور پراکنده با پرتاب سنگ به طرف تظاهرکنندگان، به کوچههای فرعی متواری و پناه برده و مأمورین انتظامی مانع از برخورد آنها با تظاهر کنندگان شده اند.[71]
در یک گزارش با موضوع انجام تظاهرات ملی و میهنی در تربت جام استان خراسان چنین آمده است:
روز 23 / 9/ 57 (2537 شاهنشاهی)، عده ای حدود 15000 نفر از اهالی و روستاهای تربت جام استان خراسان در شهر مذکور به تظاهرات ملی و میهنی پرداخته اند. در تظاهرات فوق که اکثر شرکت کنندگان سنی بوده، حدود 50 مغازه متعلق به طرفداران روح الله خمینی از طرف تظاهرکنندگان آسیب دیده است. با مداخله مأمورین انتظامی متظاهرین متفرق گردیده اند. متعاقب تظاهرات فوق بین گروههای موافق و مخالف در تربت جام درگیریهایی ایجاد شده است.[72]
در گزارش ساواک با موضوع دادن شعارهای ضد ملی در قریۀ نامن چنین بیان شده است که:
در ساعت 30: 11 مورخ 13/ 9/ 57 عده زیادی در معیت فخر سبزواری و چند نفر دیگر از روحانیون طبق دعوت محمد نامنی فرزند حاج رمضانعلی، میرزا محمدرضا فرزند شیخ علی اکبر، حاج علی اصغر نامنی فرزند رمضانعلی از سبزوار به قریۀ نامن وارد و درباره افرادی که دشمن دین و مملکت و آزادی میباشند، سخنرانی و شعارهای ضد ملی داده و نزدیک بوده که بین روستاییان برخورد به وقوع بپیوندد.[73]
نتیجه گیری
در این مقاله نقش روستاییان در انقلاب اسلامی سال57 و کنش- واکنش آنان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
1- اجرای سه مرحله اصلاحات ارضی، ورود مأموران دولتی به روستاها، افزایش شکاف در بین اقشار مختلف روستایی و دوگانگی بین بخشی (کشاورزی سنتی، کشاورزی مدرن) موجب تحولات در روستاهای ایران در بعد از اصلاحات ارضی و به ویژه دهه 1350 را فراهم کرد. اقشار مرفه، از اصلاحات ارضی سود جستند و اکثریت دهقانان خُرده پا و خوش نشینان جزء، بازندگان سیاستِ ارضی رژیم پهلوی بودند.
2- بجز گروه دهقانان مرفه و عوامل دولتی و اقلیتِ پشتیبانِ رژیم شاه در روستاها تقریباً دیگر اقشار و گروههای روستایی در بحبوحۀ انقلاب اسلامی موضع بیطرفانه و مصلحت گونه نسبت به رژیم شاهنشاهی اختیار کردند و از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی که در جهت سیاست حفظ نظام طراحی شده بود، پشتیبانی نکردند. این موضع روستاییان در ماههای پایانی عمر رژیم به مخالفت بخش قابل توجهی از روستاییان علیه رژیم و همسویی با جریان انقلاب اسلامی 57 و به ثمر نشستن آن تغییر یافت.
3- برخلاف دیدگاههای رایج در خصوص سیاسی نبودن روستاییان در انقلاب اسلامی به معنای عام کلمه و انفعال محض، اسناد و مدارک موجود، از انقلابی شدن و سیاسی شدنِ بخش قابل توجهی از روستاییان، دستِکم در سال 1357 و به ویژه ماههای پایانی عمر رژیم شاهنشاهی حکایت دارد. به عبارتی دیگر بخشی از جمعیت روستایی ایران در آستانه انقلاب به شکل حضور در راهپیمایی ها و تظاهرات در جریان انقلاب اسلامی نمایان شدند.
4- روحانیان، معلمان و جوانان تحصیلکردۀ روستایی و مهاجران روزانه و فصلی به عنوان سه ضلع مکمل در رساندن پیام انقلاب اسلامی به روستاها- حداقل در روستاهای در مسیرهای پررفت وآمد و روستاهای پیرامون شهری تأثیرگذار بودند. در واقع اینان، گروههایی بودند که در معرفی انقلاب اسلامی و بسیج و سازماندهی و ترغیب بخشی از روستاییان به حضور در تظاهرات و راهپیمایی های شهرها نقش آفرین بودند. به طورکلی در دو ماه پایانی موج راهپیماییها و تظاهرات روستاییانی که به صورت برنامه ریزی شده توسط روحانیون و جوانان و عوامل مخالف رژیم شاه مدیریت میشد در شهرها گسترش پیدا کرد. به طوری که در اسناد مربوطه نیز عمده تظاهراتها و راهپیماییهای روستاییان در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی بوده است.
5- همانگونه که تحلیلهای صورت گرفته در خصوص انقلاب اسلامی نیز نشان میدهد، موج انقلاب اسلامی ایران در سال 57 و ماههای پایانی همه گیر و سراسری میشود و گروههای مختلف از بازاریان و روحانیون گرفته تا اقشار متوسط شهری و دانشجویان و مهاجران و طبقات پایین در آن حضور دارند. در این میان نقش مهاجران روستایی- بعد از اصلاحات ارضی به ویژه از دهه پنجاه ه. ش به بعد با سکونت در مناطق حاشیه نشین و فقیر جامعه شهری- به عنوان یکی از گروهها در پیروزی انقلاب اسلامی حائز اهمیت است. این افراد که در محله های جنوب شهر چه به صورت مهاجرت خانوادگی و چه به صورت مهاجرت فصلی زندگی میکردند، جزو گروههایی شدند که در انقلاب اسلامی حضور داشتند. نقش کلیدی این قبیل مردان جوان برای نخستین بار در حرکت مهم مردم تبریز در 29 بهمن 1356 دیده شد که به مناسبت چهلمین روز درگذشت شهدای قم آغاز، اما به سرعت به تظاهرات عظیمی بر ضد شاه تبدیل گردید. اگرچه روستائیانی که در فاصلۀ نسبتاً دور از شهرها زندگی میکردند، نمیتوانستند در این تظاهرات مردمی شرکت کنند، ولی آن دسته از ایشان که در شهرها کار و یا مرتباً به شهر رفت وآمد میکردند در بحبوحه انقلاب اسلامی شرکت داشتند.
6- حضور موافقان و مخالفان رژیم شاه در تظاهرات و راهپیمایی های شهرها و روستاها به ویژه در نیمه دوم سال 1357 در اسناد مختلف دیده میشود. به عبارتی نیروهای طرفدار امام خمینی توسط عوامل و گروههای مردمی زیر نظر روحانیون انقلابی تجهیز و سازماندهی میشدند و بعضاً در جریان تظاهرات ابراز قدرت نمایی و زدوخوردهایی نیز با نیروهای طرفدار شاه داشته اند.
7- انقلاب اسلامی پدیده ای سیاسی و منحصر به پایتخت و شهرهای بزرگ نبود. بلکه تظاهرات و راهپیمایی ها و جنبش انقلاب در سالهای آخر سراسری بود. بالطبع روستاییان به شهری که در آن جوشش انقلابی وجود داشت، دسترسی داشتند و از نزدیک نظاره گر جریانات انقلاب اسلامی و شعارها و تظاهرات بوده و بعضاً مشارکت نیز داشتند. بنابراین روستاها به ویژه روستاهای پیرامون شهری نمیتوانستند از تحولات سیاسی بی تأثیر بمانند.
برای مشاهده پیوست ها و تصاویر به فایل پی دی اف مراجعه شود.
پی نوشت ها
[1] هوگلاند، اریک؛ زمین و انقلاب در ایران (1360 -1340)، ترجمه فیروزه مهاجر، انتشارات شیرازه، چاپ اول، تهران، 1381.
[4] ولف، اریک، دهقانان و انقلابها، (مطالعاتی نظری، تطبیقی و تاریخی در باب انقلابها)، ترجمه محمدتقی دلفروز، انتشارات کویر، تهران، چاپ سوم، 1392، صص 89-100
Eric Wolf, Peasant Wars in the Twentieth Century, New York, 1969
[5] کاظمی، فرهاد، آبراهامیان، یرواند، دهقانان غیرانقلابی در ایران معاصر، مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران، انتشارات پردیس دانش، چاپ سوم، تهران، 1393، صص 56 - 107.
[6] موریو اونو 1979، فرهاد کاظمی، یرواند آبراهامیان، 1385، احمد اشرف 1387.
[7] برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو اسناد، شماره سند: 0242. 48-1 / 04. مرکز بررسی اسناد تاریخی، اسناد ساواک، آرشیو اسناد، تاریخ 19/11/1356. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بخش کتابخانه و اسناد، گزارشهای ساواک.
[8] برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص تعداد و جمعیت روستایی کشور بنگرید به: سعیدی، عباس: سطحبندی روستاهای کشور، انتشارات شهیدی، 1388. جوان، جعفر: جغرافیای جمعیت ایران، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1380. ازکیا، مصطفی، جامعه شناسی توسعه و توسعهنیافتگی روستایی ایران، 1365، نشر اطلاعات. مهدوی، مسعود، جغرافیای روستایی ایران، 1381، انتشارات سمت. سعید لیلاز، موج دوم، تجدد آمرانه در ایران، انتشارات نیلوفر، 1392 و مرکز آمار ایران، سرشماری 1355.
[9] اشرف، احمد، طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، 1387، ص 207؛
Ashraf ,Ahmad , "An Evaluation on land Reform". Afshar Naderi,, Seminar on Evaluation of Directed Social Change (Tehran University: Institute for Social Studies and Research , 1967), pp. 69-143-
[10] خمینی، روحالله، صحیفه نور، ج 4، ص 22؛ ج 5، صص 23، 39 و 136؛ ج 6، ص 181.
[11] همان، احمد اشرف، صص 209-210.
[12] اشرف به نقل از کتاب نظم سیاسی در جوامع در حال تغییر اثر ساموئل هانتینگتون (1968)، ص 211.
[13] ملک محمدی، حمیدرضا، از توسعه لرزان تا سقوط شتابان، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، 1381، ص 41.
[14] مؤمنی، باقر؛ مسأله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران، انتشارات پیوند، چاپ اول، تهران، 1359، ص 504.
[15] هوگلاند، اریک، 1982، ص 219.
[16] همان، احمد اشرف، ص 215.
[17] بشیریه، حسین، جامعه شناسی سیاسی ایران، نشر نی، چاپ اول، تهران، 1372، ص 133.
[18] همان، حمیدرضا ملک محمدی، ص 225.
[19] همان، باقر مؤمنی، ص 505.
[20] مقصود از مرکز، مرکز سرمایه داری غرب است. دستور اجرای قانون جلب و حفظ سرمایه های خارجی در ایران، در سال 1334، اقتصاد ایران را به روی سرمایهداران غربی، به طورکلی و سرمایه های امریکایی به طور اخص باز کرد. در نتیجه این قانون، تا ژوئن 1957 حدود 1084 شرکت خارجی در بخشهای مختلف اقتصاد ایران سرمایهگذاری کردند؛ اما تعداد محدودی در بخش کشاورزی سرمایهگذاری کردند. به نقل از لهساییزاده، جامعه شناسی کشاورزی ایران.
[21] لهساییزاده، عبدالعلی، جامعه شناسی کشاورزی ایران، انتشارات سمت، چاپ اول، تهران، 1387، ص 58.
[22] واضحی، کاووس، اقتصاد سیاسی ایران، ساختارهای پیشاسرمایه داری در اقتصاد ایران، انتشارات صمدیه، چاپ اول، تهران، 1392، ص 113.
[23] آلن بیل، جیمز، سیاست در ایران- گروهها، طبقات و نوسازی، ترجمه علی مرشدیزاد، نشر اختران، چاپ اول، تهران، 1387، ص 231.
(The Politics of Iran: Groups, Classes, and Modernization: James Alban Bill , Charles E. Merrill Publishing Company, 1972).
[24] محمدرضا پهلوی، انقلاب سفید، انتشارات کتابخانه سلطنتی پهلوی، 1346.
[25] برای کسب اطلاعات بیشتر بنگرید به: لیلاز، سعید، تجدد آمرانه در ایران. مجموع صادرات غیرنفتی کشور که عمدتاً مواد غذایی و کشاورزی یا تولیدات روستا را شامل میشد، با 42 درصد افزایش از 153 میلیون دلار در سال 1343 به 217 میلیون دلار در سال 1347 رسید که رشد سالانهای معادل 9 درصد را نشان میداد. البته به موازات افزایش تولید محصولات کشاورزی و روستایی، در همین سالها و نیز سالهای بعد، واردات این محصولات نیز رو به افزایش گذاشت. علت این پدیده نیز پیشافتادن نرخ رشد اقتصادی و نرخ رشد درآمد سرانه از رشد تولید محصولات کشاورزی بود که رشد مصرف را بیش از رشد تولید قرار میداد.
[26] لیلاز، سعید. موج دوم، تجدد آمرانه در ایران، تاریخ برنامه های عمرانی سوم تا پنجم. انتشارات نیلوفر، چاپ اول، تهران، 1392، صص 52، 104.
[27] سعیدی، عباس، «اصلاحات ارضی در ایران »، جغرافیای جامع ایران. تهران: مرکز مطالعات ایرانی و اسلامی، 1386.
[28] برای کسب اطلاعات بیشتر بنگرید به: لمبتون، آن ک. س، اصلاحات ارضی در ایران، 1340- 1345، ترجمه مهدی اسحاقیان، انتشارات امیرکبیر، 1394، The Persian Land Reform 1962-1966, London: Oxford University Press,1969-
[29] همان، اریک هوگلاند، ص 245.
[30] هوگلاند، اریک، 1982، اشرف، احمد، 1360.
[31] اشرف، احمد، حکومت و مناسبات ارضی پیش و پس از انقلاب ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، 1387، صص 225- 226.
[32] همان، حسین بشیریه، ص 77.
[33] کدی، نیکی، ریشههای انقلاب در ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، نشر علم، چاپ ششم، تهران، 1385، صص 287-288.
[34] همان، مصطفی ازکیا، ص 128.
[35] همان، جیمز آلن بیل، ص 240.
[36] ملایی، علیرضا، موسوی، سیده فهیمه، بازنمایی مشارکت سیاسی روستاییان و مهاجران روستایی در داستانهای دوره پهلوی دوم (1357-1340)، مجله تحقیقات تاریخ اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال ششم، شماره اول، بهار و تابستان، 1395، ص 162.
[37] خلجی، عباس، اصلاحات امریکایی و قیام 15 خرداد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، 1381، صص 160-161.
[38] همان. اریک هوگلاند، صص 245-268.
[39] همان. اریک هوگلاند، صص 250-259.
[40] همان، حسین بشیریه، صص 132-133.
[41] همان. احمد اشرف، صص 212-213.
[42] همان. احمد اشرف، ص 231.
[43] همان. احمد اشرف، ص 233.
[44] موریو، اونو سال 1357 در ایران بودم، انقلاب اسلامی به روایت موریو اؤنو، ترجمه هاشم رجبزاده، کینجی ئه اوُرا، انتشارات طهوری، چاپ اول، تهران، 1396، ص 217.
[45] خسروی، خسرو، جامعه شناسی دِه در ایران، نشر دانشگاهی، چاپ دوم، تهران، 1385، ص 46.
[46] همان، اریک ولف، صص 89 - 100.
[47] آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ بیستودوم، تهران، 1393، صص 465-468.
[48] گلدستون، جک، مطالعاتی نظری، تطبیقی و تاریخی در باب انقلابها، ترجمۀ محمدتقی دلفروز، انتشارات کویر، تهران، چاپ سوم، 1392، ص344.
[49] مور، برینگتن، ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی «نقش ارباب و دهقان در پیدایش جهان نو»، ترجمه حسین بشیریه، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، تهران، 1369، ص 60.
[50] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، 1393.
[51] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 1568057.
[52] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، آرشیو اسناد، شماره سند 2083057.
[53] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 2112010.
[54] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بخش کتابخانه و اسناد، گزارشهای ساواک.
[55] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 19. ص 155. شماره سند 2802.
[56] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 23. ص 359. شماره سند 7432 /14.
[57] همان. مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[58] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 126137.
[59] مرکز بررسی اسناد تاریخی. روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 23. ص 413. شماره سند 11884/15.
[60] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 19. ص 155. شماره سند 2802.
[61] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 125171.
[62] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 2112011.
[63] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 24. ص 88.
[64] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی، کتاب 24. ص 194.
[65] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بخش کتابخانه و اسناد، گزارشهای ساواک.
[66] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 2721019.
[67] مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو اسناد، شماره سند 0242. 48- 1 / 04.
[68] مرکز بررسی اسناد تاریخی، اسناد ساواک، آرشیو اسناد، تاریخ 19/11/1356.
[69] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 2139007.
[70] مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران. آرشیو اسناد، شماره سند 126093.
[71] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 20. ص 177. شماره سند 2904.
[72] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 20. ص234. شماره سند 2943.
[73] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روزشمار انقلاب اسلامی ایران، کتاب 18. ص266. شماره سند 2404.