مقدمه
افضلیت مفهوم نِسبی دارد که معنی آن در مقایسه با طرف دیگر معلوم می گردد؛ لذا اگر مقایسه نشود درک صحیحی از آن بدست نمی آید از این رو بحث فضائل، از چنین قاعده ای پیروی می کند.
برای اثبات افضلیت حضرت زهرا، ضروری است که فضائل انحصاری نَسبی و حَسبی آن حضرت (س) مورد بحث قرار گیرد.
از فضیلت های «نَسبی » حضرت «بضعه» بودن اوست و این که فاطمه (س) روح، قلب و وجود رسول الله (ص) است یا اینکه حضرت رسول الله (ص)، دخترش را سیدۀعترت و ام ابیها نامید یا او را جزء ثقلین خواند که به معانی قرآن آگاهی دارد، و نیز رسول الله (ص) برای حضرت فاطمه (س) مقام شفاعت عنایت فرمود که پیروان حضرت را آتش نمی سوزاند چون «تابع اصل دین» هستند.[1] مانند حضرت ابراهیم (ع) که چنین فضیلت بی مانندی برای او ثابت است.
همچنین علماء گفته اند: بضعه بودن، فضلیتی است که هیچ مقامی برابر آن نیست این فضیلت، فوق فضیلت ها است و امکان ندارد مقامی برتر از مرتبه بضعه الرسول (س) باشد.
نیز باید افزود: دلیل دیگر بر افضیلت حسبی و نسبی حضرت فاطمه (س) اجماع و قیاس است که برتری آن را اثبات می کند در این باره علما گفته اند: امت اجماع کرده اند: فاطمه(س) از همه افضل است.
نوشته حاضر دلایل برتری حضرت فاطمه (س) (فضیلت حسبی) از منابع اهل تسنن را بررسی می کند.
فضیلت نسَبی فاطمه (س) در کلام رسول الله (ص)
الف: بضعه رسول الله (ص)
محمد بن اسماعیل بخاری صاحب جامع الصحیح روایت می کند: رسول الله (ص) فرمود: فاطمه (س) بخشی از وجود من است. وی می آورد: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال: فَاطِمَةُ"بَضْعَةٌ"[2] مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»[3]؛ رسول الله (ص) فرمود: فاطمه(س) قسمتی از وجود من است هر کسی که او را به غضب آورد مرا خشمناک کرده است.
ب: روح رسول الله (ص)
روایت دیگری تصریح می کند که حضرت (ص) فرمود: "فاطمه(س) روح من است»؛ ابن صباغ مالکی روایت می کند: «عن مجاهد قال: خرج النبی صلی الله علیه وآله و هو آخذ بید فاطمة فقال: من عرف هذه فقد عرفها، ومن لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمّد، وهی بضعة منّی، وهی قلبی وروحی الّتی بین جنبی، فمن آذاها فقد آذانی، ومن آذانی فقد آذی الله»[4]؛ مجاهد روایت می کند: رسول الله (ص) از خانه بیرون آمد در حالی که دستان فاطمه(س) را در دست داشت می فرمود: هرکس دخترم را می شناسد شناخته است. اگر نمی شناسد بداند؛ او دخت نبی، پاره تن، قلب و روحم است که در وجودم قرار دارد. هر کس او را بیازارد مرا آزرده است.
در حقیقت فاطمه (س)، بازتاب روح و قلب رسول الله (ص) است. آفرینش فاطمه، شخصیت پیامبر (ص) را نمایندگی می کند که معنی وجودی نمی تواند غیر این باشد؛ از همین روست که فرزندان حضرت فاطمه (س) چون: حضرت سبطین (ع) میوه های وجود رسول الله (ص) شمرده می شوند؛ هیثمی روایت می کند:
«ابن عباس قال: کان الحسین جالسا فی حجر النبی صلی الله علیه وسلم فقال جبریل صلی الله علیه وسلم أتحبه فقال وکیف لا أحبه وهو ثمرة فؤادی فقال أما إن أمتک ستقتله الا أریک من موضع قبره فقبض قبضة فإذا تربة حمراء.»[5]؛ روزی حسین (ع) نزد رسول الله (ص) نشسته بود. جبرئیل گفت: یا رسول الله! آیا حسین را دوست داری؟ فرمود: چگونه دوست نداشته باشم؟ در حالی که ثمره قلب من است. جبرئیل گفت: بزودی او را امتت می کشد آیا موضع قبرش را نشان دهم؟ جبرئیل دست خویش را گشود خاک سرخگونی در دستش بود.
هیثمی سپس می گوید: «رواه البزار ورجاله ثقات وفی بعضهم خلاف. »[6] همچنین «ابن کثیر»[7] و بیشتر راویان، این واقعه را آورده اند.
ج: فاطمه(س) عنصر بهشتی
بدون تردید از بین فرزندان رسول الله (ص)، فضائل فاطمه (س)، بیشتر مورد توجه است لذا این بحث مهم پیش می آید که چرا حضرت فاطمه(س) به فضائل افزون تر، تعیّن یافت و او را وجود و روح مبارک رسول لله (ص) می خوانند؟ آیا زنان دیگر از جمله ازواج النبی چنین امتیازی ندارند؟ در پاسخ باید گفت که در سفر معراج پیامبر (ص)، فاطمه(س) را، آفرینش بهشتی یافت؛ أبو القاسم الطبرانی می گوید:
«عائِشَةَ قالت کنت أَرَی رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم یقَبِّلُ فَاطِمَةَ فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ إنی أَرَاک تَفْعَلُ شیئا ما کنت أَرَاک تَفْعَلُهُ من قَبْلُ فقال لی یا حُمَیرَاءُ أنه لَما کان لَیلَةَ أُسرِی بِی إلی السَّمَاءِ أُدْخِلْتُ الْجنَّةَ فوَقَفْتُ علی شَجَرَةٍ من شَجَرِ الْجَنَّةِ لم أر (أری) فی الْجَنَّةِ شَجَرَةً هِی أَحْسَنُ منها حُسْنًا وَلا أَبْیضَ منها وَرَقَةً وَلا أَطْیبَ منها ثَمَرَةً فَتَنَاوَلْتُ ثَمَرَةً من ثَمَرَتِهَا فَأَکلْتُهَا فَصَارَتْ نُطْفَةً فی صُلْبِی فلما هَبَطْتُ الأَرْض وَاقعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فإذا أنا اشْتَقْتُ إلی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمَمْتُ رِیحَ فَاطِمَةَ یا حُمَیرَاءُ إِنَّ فَاطِمَةَ لَیسَتْ کنِسَاءِ الآدَمِیینَ وَلا«تَعْتَلُّ»[8] کما یعْتَلُّونَ»[9]؛ ام المؤمنین عائشه می گوید: رسول الله (ص) فاطمه را می بوئید. به او گفتم: یا رسول الله! از شما به فاطمه محبتی را می بینم که برای دیگری ابراز نمی داری؟ فرمود: یا حمیراء! هنگامی که شب معراج مرا سوی آسمانها بردند، وارد بهشت شدم و کنار یکی از درختان بهشتی ایستادم که بسیار نیکو منظر بود؛ برگ های سفید داشت و میوۀبس شیرین؛ از آن میل کردم سپس آن میوه، آفرینش موجودی را شکل داد، سپس به زمین برگشتم رفتم سوی خانه ام المؤمنین «خدیجه »[10]، خدای متعال برای ما فاطمه (ص) را مژده داد؛ لذا هنگامی که مشتاق بهشت می شوم، رائحه آن را از فاطمه(ص) احساس می کنم، یا حمیرا! فاطمه(س) مانند زنان عادی آدمی نیست؛ او علت های زنانۀ آدمیان را ندارد.
این خبر از طریق بسیاری، روایت شده است جز این که تغیرات اندکی در آنها دیده می شود که البته خللی در معنی پدید نمی آورد مثلا در راویات دیگر لفظ «حمیراء» وجود ندارد؛ چنانکه ابونعیم و دیگران به آن اشاره کرده اند:
أبو نعیم الأصبهانی روایت می کند که «یا عائشة، إنها لما کانت لیلة أسری. »[11] «أحمد بن علی أبوبکرالخطیب البغدادی»[12]، «أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد القرشی »[13] و دیگران نیز لفظ «یا عایشه » را آورده اند، ولی لفظ حمیراء در آن نیست.
بنابراین «فضیلت نَسبی» فوق به وجود فاطمه (س) منحصر است که آفرینش خاص بهشتی او را ممتاز می گرداند و کسی دیگر در آن فضیلت مشارکت ندارد.
د: تسمیه به ام ابیها
فضیلت نَسَبی دیگر حضرت فاطمه (س) که بدان شهرت دارد تسمیه به «ام ابیها» است؛ این کنیه در منابع مهم روایی و تاریخی آمده است که حضرت فاطمه (س) را با نوع خاص فضایل، ممتاز می گردد در این فضیلت، هیچ کسی جز آن حضرت مستحق ام ابیها نیست، درباره نام ام ابیهای حضرت فاطمه (س)، أبوالولید الباجی مالکی می گوید: «فاطمة بنت النبی صلی الله علیه وسلم تکنی أم أبیها أخرج البخاری فی التاریخ. . . عن جعفر بن محمد عن أبیه قال کانت کنیة فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم أم أبیها»[14]؛ فاطمه بنت نبی (ص) به ام ابیها مکنی است، بخاری در تاریخ الکبیر آورده است. . . از جعفر بن محمد [امام صادق (ع)] از پدر بزرگوارش که فرمود: کنیه فاطمه بنت نبی (ص) ام ابیها است،
ابن دحیه کلبی نیز می گوید : «أم أبیها فاطمة الزهراء البتول»[15]
همچنین محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری می نویسد: «وکانت کنیة فاطمة علیها السلام أم أبیها»[16]
در احادیث کلمه«ام ابیها» برای حضرت فاطمه (س) با اسامی متعدد آمده است که معانی مهمی دارد و می توان گفت: در حقیقت اشاره رسول الله (ص)، به فاطمه(س) است که وی خاطره ای جاوید مهربانی های سه مادر را تداعی می کند و کنیه ام ابیها آنها را زنده می کند.
آیا وی را ام ابیها خواند چون: فاطمه(س) مانند مادرش ام المؤمنین خدیجه (ع) به رسول الله (ص) احترام بسیار می گذاشت یا ادب فاطمه، مانند مهربانی های حضرت آمنه (ع) بود یا شفقت فاطمه بنت اسد در کلمه ای ام ابیها جلوه می کرد یا حضرت فاطمه (س) جامع فضایل حضرت آمنه، ام المؤمنین خدیجه و فاطمه بنت اسد است که هر کدام برای رسول الله (ص) عطوفت مادرانه ابراز می داشتند و زهرا یادگار مجموع آنهاست یا رسول الله (ص) همه خاطرات را در سیره فرزندش فاطمه(س) می بیند لذا وی را ام ابیها می خواند؟ بلی! می توان گفت: مراد از کلمه ام ابیها، همۀموارد فوق است.
پس بدین ترتیب می شود گفت: هرچه از معنی ام ابیها اراده شود، فضیلت خاصی است که تنها فاطمه(س) می تواند مصداق آن باشد، زیرا تاکنون کسی دیگری به چنین کنیه ای برتر، مفتخر نگردیده است و این فضیلت ویژه حضرت فاطمه (س) است.
ه: نام انحصاری سیادت
فضیلت نَسبی دیگری حضرت فاطمه (س)، «سیادت» است که به اعتبار فرزندی رسول الله (ص) تعلق دارد ام المؤمنین عائشه روایت می کند که حضرت فاطمه(س) بر همه مردم فضیلت دارد؛ عاصمی مکی می نویسد: «روی الطبرانی برجال الصحیح عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله قال إن ملکا فی السماء لم یکن زارنی فاستأذن ربه فی زیارتی فبشرنی وأخبرنی أن فاطمة سیدة نساء أمتی وروی عن عائشة رضی الله عنها ما رأیت افضل من فاطمة غیر أبیها. »[17]؛ طبرانی با سند صحیح از رسول الله (ص) روایت می کند که فرمود: ملکی در آسمان بود که مرا زیارت نکرده بود، وی از خداوند اذن خواست تا به دیدارم آید، پس مرا بشارت داد و خبر کرد که فاطمه سیدۀزنان امتم هست. همچنین از ام المؤمنین عائشه رسیده است که گفت: من از فاطمه(س) کسی را برتر ندیدم جز پدرش.
ابن حجر العسقلانی شافعی درباره این حدیث می گوید: «سنده صحیح علی شرط الشیخین. »[18]؛ سند خبر ام المؤمنین عایشه بنا بر شرط شیخین [بخاری مسلم] صحیح است.
صالحی الشامی می گوید: «روی الطبرانی برجال الصحیح عن عائشة رضی الله تعالی عنها قالت: ما رأیت أفضل من فاطمة غیر أبیها صلی الله علیه وسلم. »[19]
ملاعلی قاری هروی، روایت می کند: «قال السیوطی فی النقایة: وشرحها و نعتقد أن أفضل النساء مریم و فاطمة. روی الترمذی وصححه: حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران وخدیجة بنت خویلد وفاطمة بنت محمد علیه السلام وآسیة امرأة فرعون. وفی الصحیحین [بخاری ومسلم] من حدیث علی: خیر نسائها مریم بنت عمران وخیر نسائها خدیجة بنت خویلد. وفی الصحیح: فاطمة سیدة نساء هذه الأمة»[20]؛ سیوطی در نقایه و شرح آن می گوید: ما معتقدیم: افضل زنان، مریم و فاطمه است ترمذی آن را تصحیح کرد که از زنان عالم فقط، مریم بنت عمران، ام المؤمنین خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمد (ص) و آسیه امرئه فرعون برتراند، در صحیحین از حدیث علی [ع] آمده است که می فرماید: برترین زنان: مریم بنت عمران و بهترین آنها ام المؤمنین خدیجه بنت خویلد است. در روایت صحیح نقل می کند که فاطمه(س) سرور زنان این امت محسوب می شود .
بدین ترتیب روایت فضیلت سیادت، بیان می کند که حضرت فاطمه(س) سیدۀزنان امت و افضل آنان است. روایات در این باره تواتر دارد، شگفتا هر کسی که آن را نقل می کند به صحت و اسناد و رجال آن نیز می پردازد، که این خود نشان از مرتبه عالی احادیث در این زمینه است.
و: شمول جزء ثقلین
فضیلت انحصاری نَسبی دیگر حضرت فاطمه (س)، «شمول وی در حدیث ثقلین» است، چنانکه فریقین حدیث ثقلین را روایت کرده اند: حضرت فاطمه (س) جزء ثقل اصغر است که از قرآن جدا نمی شود و کسی که به فرموده رسوالله (ص) با قرآن باشد همواره در صراط مستقیم قرار دارد، محال است بین او و قرآن فاصله بوجود آید یا لحظه ای تصور شود که وی از قرآن جدا شده است یا ادعای خلاف قرآنی کند، چنانکه از جزئیت وجودی رسول الله (ص)جدائی ناپذیر است؛ و فاطمه (س)چنین جایگاهی دارد.
آلوسی البغدادی در روح المعانی می گوید:
«أن قوله علیه الصلاة والسلام: إنی ترکت فیکم الثقلین کتاب الله تعالی وعترتی لا یفترقان حتی یردا علی الحوض. . . کیف لا وفاطمة رضی الله تعالی عنها سیدة تلک العترة. »[21]؛ قول رسول الله (ص) است که من بین شما دو چیز را امانت گذاشتم: کتاب خدا و عترتم. و عترتم از قرآن جدا نمی شوند تا نزدم در حوض بر من فرود آیند. فرمایش رسول الله (ص) قائم مقام این خبر است که وی جز ثقلین است. . . چرا فاطمه (س) جزءآن نباشد، در حالی که سیده عترت است. بدون شک فاطمه(س) جزء ثقلین شمرده می شود.
حدیث ثقلین می گوید: فاطمه (س) مجاور قرآن است این مجاورت به مقام خاص حضرت(س) گواهی می دهد. براستی آیا کسی می تواند بدون امتحان و گذر از مراحل دشوار آزمون به مرحله حصول اطمینان رسد و مقامی را بدست آورد که ثقل اصغر است؟ بعلاوه مقام نَسبی شرکت در ثقل اصغر فقط شامل مطهران می گردد و هیچ کسی نه از صحابه یا صحابیه به مقام مذکور نمی رسند.
ز: صاحب شفاعت روز جزا
یکی از فضایل نسبی دیگر حضرت فاطمه(س) در قیامت «شفاعت برای نجات گناه کاران از آتش» است که مقام شفاعت دارد؛ یعنی او دوستانش را شفاعت می کند تا آتش آنها را نسوزاند در این باره احادیثی است که بر این مقام بسیار برتر، دلالت دارد روایت ها در این خصوص، به سه دسته تقسیم عام می شوند:
اول: حرام بودن آتش بر فاطمه(س)
گروهی از روایات دلالت می کند که خداوند حضرت فاطمه(س) و ذریه اش را نمی سوزاند و آتش بر آنها حرام است. محب الدین الطبری می نویسد: «عن علی رضی الله عنه قال قال رسول لله صلی الله علیه وسلم لفاطمة یا فاطمة تدرین لم سمیت فاطمة قال علی یا رسول الله لم سمیت فاطمة قال إن الله عز وجل قد فطمها وذریتها عن النار یوم القیامة. »[22]
در همین موضوع، عبد الرؤوف المناوی روایتی نقل می کند که عبارت افزون تری در آن بکار رفته است و مفهوم آن چنین دلالت می کند و می گوید: فاطمه(س) از آتش دور است و مستور؛ وی می آورد: «إنما سمیت فاطمة، لأن الله فطمها وحجبها عن النار. »[23]؛ فاطمه(س) را بدان جهت فاطمه(س) نامیده شده است که آتش از او دور بوده از سوزاندنش منع شده است.
همچنین ابن عراق کنانی درباره دوری آتش از ساحت فاطمه(س) روایت می کند: «جاء من حدیث علی. قلت: یا رسول الله! لم سمیت فاطمة؟ قال: إن الله قد فطمها وذریتها عن النار یوم القیامة. »[24]
ابن تیمیه نیز درباره وجه تسمیه فاطمه(س) به تحریم سوزاندن آتش اشاره می کند و می گوید: «سمیت فاطمة قال لأن الله فطمها وذریتها من النار. »[25]
همچنین ابن حجر هیثمی مکی، در روایتی می گوید: «رسول الله (ص) در احادیثی به این حقیقت تصریح فرمود که آتش حضرت فاطمه (س) و فرزندانش را نمی سوزاند. وی روایت می کند: «وأخرج الطبرانی بسند رجاله ثقات. أنه صلی الله علیه وسلم قال: لها إن الله غیر معذبک ولا أحد من ولدک. »[26]
بدین ترتیب روایات فوق دلالت می کنند که آتش از فاطمه(س) دور است و از سوزاندنش منع شده است؛ چنانکه برای حضرت ابراهیم خلیل الله، سردی آتش فضیلت بی مانند بشمار می آید، تحریم آتش برای منسوبان فاطمه(س)، منقبت عظیم است که باید گفت: جهت انساب به رسول الله(ص) است که دیگر زنان چنین فضیلت و افضلیت را ندارند.
دوم: حرام بودن آتش بر محبان فاطمه
چنانکه روایت های دسته اول بر حرمت آتش و نفی عذاب از فاطمه(س) دلالت می کردند، احادیث صحیح دیگری می گویند: آتش بر محبان فاطمه(س) و پیروان راستین آن حضرت حرام است و این تحریم احراق به این معنی است که هر کسی به مفهوم حقیقی کلمه، فاطمه(س) را دوست بدارد و دینش را از دختر بیامبر (ص) بیاموزد و از آن حضرت(س) متابعت صادقانه کند، آتش دوستان فاطمه (س) را نیز نخواهد سوخت و بر آنها حرام خواهند بود از این رو برخی روایت های که دلالت می کنند آتش بر فاطمه حرام است، ادامۀآنها دلالت می کند که آتش بر محبان آن حضرت حرام است؛ روایت ابن عراق کنانی و دیگران به حقیقت مزبور تصریح می کند او می نویسد: «إنما سمیت فاطمة لأن الله تعالی فطم محبیها من النار. »[27]
به علاوه در روایت محب الدین الطبری به عنوان حصر آمده است که فقط فاطمه(س) و محبانش اهل نجاتند و ملاک نجات را محبت فاطمه ذکر نموده است نه فرزندان؛ که تصریح می کند: اصالت با پیروی و اطاعت از حضرت فاطمه است نه انتساب به آن حضرت (س) و شگفت این که روایات بسیاری با این سیاق آمده است که می تواند ملاک حصر محبت را افاده کند. محب الدین الطبری می گوید: «إنما سماها فاطمة لأن الله عز وجل فطمها ومحبیها عن النار أخرجه النسائی»[28]
وی اشاره می کند که نسائی هم آن را نقل کرده است چنانکه ابن حجر هیثمی به این نقل اهمیت می دهد و توجه نسائی را ذکر می کند که این نشانه اعتبار برتری حدیث است؛ وی می نویسد: «وأخرج النسائی إن ابنتی فاطمة حوراء آدمیة لم تحض ولم تطمث إنما سماها فاطمة لأن الله فطمها ومحبیها عن النار»[29]؛ دخترم فاطمه (س)حوریۀآدمیه است، قذارات و منفرات بشری را ندارد، همانا او فاطمه(س) نامیده شد؛ زیرا خداوند متعال او و دوستانش را از آتش دور کرده است.
متقی هندی نیز به روایت فوق تصریح می کند و در مجموعه کنزالعمال آن را می آورد که بدون شک از کتابی نقل می کند او می نویسد: «إنما سماها الله فاطمة لأن الله تعالی فطمها ومحبیها من النار. و إنما سمیت فاطمة لأن الله فطمها ومحبیها عن النار. الدیلمی عن أبی هریرة. »[30]
بنابراین روایات گروه دوم دلالت می کنند که فاطمه (س) را به این دلیل فاطمه (س) نامیده اند، که محبانش از آتش به نحو خاص نجات یافته اند و مطابق احادیث پیشین، حقیقت حضرت فاطمه(س) به معنی نجات محبان او از آتش است. براستی کسی که در رفتار به فاطمه (س) شباهت رساند، فاطمی شمرده می شود و جز اهل بیت قرار می گیرد چنان که سلمان از «اهل بیت»[31]شد و این مقام برترین درجه ای است که افضلیت او را بر دیگران ثابت می کند.
سوم: حرام بودن آتش بر فرزندان و محبان
روایات دیگری موجود است که نشان می دهد دلیل نامیدن دختر پیامبر (ص) به فاطمه (س)، معنی عام نجات، مدنظر بوده است که احادیث، این معنی را تفسیر به سلامتی او و فرزندان و محبانش از آتش کرده اند، زیرا فاطمه (س) در واقع مادر معنوی محبان امت است، چنانکه رسول الله(ص) او را ام ابیها خواند. لذا وی به تفسیر خاص، مادر امت نیز است و محدثان در این باره روایات فراوان نقل کرده اند:
که فاطمه(س) ناجی فرزندان محب امت است. مناوی روایت می کند:
«أخرجه الحافظ الدمشقی و قد رواه الإمام علی بن موسی الرضا فی مسنده و لفظه أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال إن الله عز وجل فطم ابنتی فاطمة وولدها و من أحبهم من النار فلذلک سمیت فاطمة. »[32]؛ حافظ دمشقی نقل کرده است: از امام علی بن موسی الرضا در مسند نقل می کند و لفظ حدیث این است که رسول الله(ص) فرمود: خدای عزوجل دخترم فاطمه (س) فرزندان و دوستانش را از آتش دور کرده است و به این دلیل وی فاطمه(س) نامیده شده است.
ابن حجر هیثمی نیز به معنای فوق اشاره می کند و می نویسد: «وأخرج الحافظ أبو القاسم الدمشقی أنه قال یا فاطمة لم سمیت فاطمة؟ قال علی: لم سمیت فاطمة یا رسول الله؟ قال: إن الله قد فطمها وذریتها من النار. »[33]
پس بحث فضیلت نَسبی فاطمه (س) در کلام رسول الله (ص) روشن شد که حضرت فاطمه (س) «بضعه »، «روح»، «قلب»، «وجود رسول الله (ص)»، «جامع فضایل ام ابیها» و «شفیعه قیامت برای فرزندان و محبانش» است و از این لحاظ برتری انحصاری فضائلش بر دیگران ثابت می گردد.
ح: در کلام علما
حضرت فاطمه(س) در کلام علماء نیز برترین بانو است؛ علمائی مانند: «ابن حیان اندلسی، آلوسی بغدادی، صالحی شامی، سبکی، عبدالرؤف مناوی» و دیگران عقیده دارند: برتری حضرت فاطمه(س) بر دیگران، از طریق مشارکت وجودی به رسول الله (ص) ثابت است که بعضی از رسول الله (ص) شمرده می شود، نظر به این عقیده اکنون به این دیدگاه اشاره می گردد.
الف: ابن حیان اندلسی
ابن حیان اندلسی می نویسد: «وقد روی فی الأحادیث الصحاح تفضیل مریم علی نساء العالمین، فذهب جماعة من المفسرین إلی ظاهر هذا التفضیل قال بعض شیوخنا: والذی رأیت ممن اجتمعت علیه من العلماء، أنهم ینقلون عن أشیاخهم: أن فاطمة أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات لأنها بضعة من رسول الله صلی الله علیه وسلم. »[34]؛ در احایثی آمده است: حضرت مریم(ع) بر بانوان عالَم، برتری دارد گروهی از مفسران ظاهر تفضیل را پذیرفته اند اما برخی گفته اند: آنچه از اجماع علما فهمیده می شود و شیوخ نیز نقل می کنند این است که فاطمه (س) بانوی برتر زنان گذشته و آینده است؛ زیرا او بخش وجود رسول الله (ص) بشمار می آید.
ب: آلوسی بغدادی
آلوسی می نویسد: «والذی أمیل الیه أن فاطمة «البتول »[35] أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات من حیث أنها بضعة رسول الله صلی الله تعالی علیه وسلم. . . إذ البضعیة من روح الوجود وسید کل موجود لا أراها تقابل بشئ وأین الثریا من ید المتناول »[36]؛ آنچه بدان عقیده دارم این است که فاطمۀبتول(س)، زاهد، منقطع از دنیا و برترین زنهای گذشته و آینده است؛ زیرا او بضعه (وجود) رسول الله (ص) است. . . و مشارکت وجودی، به روح وجود رسول الله (ص) و سید کل موجود، متصل است و بین این برتری با کسی دیگر تقابلی نمی بینم [زیرا قرینی و وجود مماثل متقابل برای فاطمه (س)نیست] ثریا کجاست که دست مقابله بدان رسد.
همچنین الألوسی سلفی در بیان دیگری، می گوید : «فاطمة رضی الله تعالی عنها أفضل من کل واحدة منهن لبعض الحیثیات الأخر بل هی من بعض الحیثیات کحیثیة البضعیة أفضل من کل من الخلفاء الأربعة رضی الله تعالی عنهم أجمعین»[37]؛ فاطمه(س) از هر یکی از زنان نامبرده [مریم، آسیه، ام المؤمنین خدیجه] برتری دارد به جهت برخی ویژگی هایش؛ بلکه برخی حیثیات فاطمه(س) به تنهائی برتر است؛ مانند: حیثیت مشارکت وجودی که حتی از خلفاء اربعه نیز افضل است.
ج: صالحی شامی
صالحی شامی می گوید: «فاطمة بضعة منی و هو یقتضی تفضیل فاطمة علی جمیع نساء العالم و منهن خدیجة وعائشة رضی الله عنها وبقیة بنات النبی صلی الله علیه وسلم »[38]؛ این فرمایش [فاطمة بضعة منی] می طلبد که فاطمه(س) بر تمامی زنان جهان چون ام المؤمنین خدیجه، ام المؤمنین عائشه و باقی دختران رسول الله (ص) برتر باشد.
وی همچنین درباره برتری حضرت فاطمه(س) سخن ابوبکر بن داوود را می آورد، وی روایت می کند: «سئل العالم الکبیر أبوبکر بن داود بن علی رحمه الله تعالی؛ من أفضل خدیجة أم فاطمة رضی الله عنهما؟ فقال: ان فاطمة بضعة منی ولا أعدل ببضعة رسول الله صلی الله علیه وسلم أحدا. وقال السهیلی: وهذا استقراء حسن و یشهد بصحة هذا الاستقراء أن أبا لبابة حین ربط نفسه، وحلف أن لا یحله الا رسول الله صلی الله علیه وسلم فجاءت فاطمة لتحله فأبی لاجل قسمه، فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: (انما فاطمة بضعة منی)»[39]؛ از عالم کبیر ابوبکر بن داوود بن علی پرسیدند: افضل کیست؟ ام المؤمنین خدیجه یا فاطمه (س)؟ گفت: نظر به حدیث فاطمة بضعة منی، احدی نمی تواند با مقام بضعیت او برابری کند. سهیلی می گوید استقراء تحقیق نیکوئی است و حایت ابالبابه صحت آن را تأیید می کند؛ چنان که ابا لبابۀصحابی، خود را به ستون مسجد نبوی (ص) بست و سوگند خورد کسی او را باز نکند جز رسول الله (ص)؛ هنگامی که فاطمه(س) آمد تا رهایش کند او خودداری ورزید زیرا سوگند یاد کرده بود، اما رسول الله (ص) فرمود: بدرستی که فاطمه پاره تن من است.
سپس سهیلی می نویسد: «فحلته»[40]؛ پس او را آزاد کرد.
همچنین صالحی شامی درباره تفضیل می گوید: «والذی اختاره تفضیل فاطمة، ففی مسند الحارث بن أسامة بسند صحیح لکنه مرسل مریم خیر نساء عالمها، وفاطمة خیر نساء عالمها. أخرجه الترمذی موصولا من حدیث علی رضی الله تعالی عنه خیر نسائها مریم، وخیر نسائها فاطمة، قال الحافظ ابن حجر: والمرسل یعضد المتصل»[41]؛ آنچه درباره تفضیل فاطمه(س) اختیار شده در مسند حارث بن اسامه با سند صحیح آمده است، لکن مرسل است: بهترین زنان مریم است و فاطمه(س) برتر آنها است. ترمذی از طریق حضرت علی (ع) به صورت پیوسته نقل کرد: که بهترین زنان مریم است و بهترین آنها فاطمه (س)؛ اما ابن حجر دربارۀارسال می گوید: مرسل بوسیله متصل تقویت می شود [و حجت است].
او همچنین درباره مفاضله می نویسد: «المفاضلة بینها وبین مریم بنت عمران، فان قلنا بنبوة مریم کانت أفضل من فاطمة وان قلنا: لیس بنبیة احتمل أنها أفضل، للاختلاف فی نبوتها، واحتمل التسویة بینهما، تخصیصا لهما بأدلتهما الخاصة من بین النساء، واحتمل تفضیل فاطمة علیها. »[42]
صالحی الشامی به نقل از سبکی می گوید: «قال [السبکی] فی الحلبیات: قال بعض من یعتد به بأن عائشه أفضل من فاطمه و هذا قول من یری أن أفضل الصحابة زوجاته، لانهن معه فی درجته فی الجنة التی هی أعلی الدرجات وهو قول ساقط مردود وضعیف، لا سند له من نظر ولا نقل، والذی نختاره وندین الله تعالی به أن فاطمة أفضل، ثم خدیجة، ثم عائشة، وبه جزم ابن المغربی فی روضته، ثم قال السبکی: والحجة فی ذلک ما ثبت فی الصحیح أن النبی صلی الله علیه وسلم قال لفاطمة أما ترضین أن تکونی سیدة نساء المؤمنین أو سیدة نساء هذه الامة، وما رواه النسائی بسند صحیح من أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: أفضل نساء أهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد، واستدل شیخنا فی شرحه بما ثبت أنه صلی الله علیه وسلم قال لعائشة حین قالت له: قد رزقک الله خیرا منها، قال: لا. والله ما رزقنی الله خیرا منها. »[43]
همچنین صالحی شامی دیدگاه مقریزی را بیان کرده و می گوید: نظر او درباره استدلال تفضیل فاطمه(س) بر دیگران، منصفانه است. وی می نویسد: «قال الشیخ تفی الدین المقریزی فی الخصائص النبویة فی کتابه إمتاع الاسماع: إن قلنا بنبوة مریم کانت أفضل من فاطمة، وإن قلنا إنها لیست بنبیة احتمل أنها أفضل للخلاف فی نبوتها، واحتمل التسویة بینهما تخصیصا لهما بأدلتهما الخاصة من بین النساء، واحتمل تفضیل فاطمة علیها، وعلی غیرها من النساء، لقوله صلی الله علیه وسلم: فاطمة بضعة منی، وبضعة النبی صلی الله علیه وسلم لا یعدل بها شی وهو أظهر الاحتمالات لمن أنصف. »[44]
بدین ترتیب روشن می شود که صالحی شامی با نقل اقوال دیگر، مقام برتری حضرت فاطمه(س) را اثبات می کند و دیدگاه های تفضیلی در این باره بسیار است چنانکه بخشی از آنها بدون توضیحات اشاره گردید.
د: سبکی
سبکی می گوید: فاطمه(س) از ام المؤمنین خدیجه و ام المؤمنین عایشه برتر است؛ وی می گوید: کسی از مسئلۀبرتری فاطمه (س) پرسید، سبکی گفت: او برتر است؛ زکریا الأنصاری می گوید: «وقد سُئِلَ السُّبْکی عن ذلک فقال الذی نَخْتَارُهُ وَندِینُ اللَّه بِهِ أَنَّ فَاطِمَةَ أَفْضَلُ ثُمَّ أُمُّهَا خدِیجَةُ ثمَّ عائِشَةُ»[45] صالحی الشامی می گوید: «قال السبکی: وهذا صریح فی أنها وأمها أفضل»[46]؛ درباره برتری فاطمه (س) از سبکی سوال شد: وی پاسخ داد: آنچه را که عقیده دارم و به آن متدین هستم؛ فاطمه(س) افضل است پس از آن مادرش(خدیجه )، آنگاه ام المؤمنین عایشه. همچنین سبکی گفت: حدیث فاطمه(س) بضعه رسول الله (ص)، نشان می دهد: او و مادرش از همه افضل اند.
همچنین صالحی شامی می گوید: «قال شیخنا: الصواب القطع بتفضیل فاطمة، وصححه السبکی »[47]؛ شیخ ما گفت: صواب، تفضیل قطعی فاطمه(س) است. سبکی روایت آن را صحیح می داند.
بدین ترتیب پاسخ سبکی در سوال از برتری فاطمه(س) بر زنان عالم چون ام المؤمنین خدیجه و ام المؤمنین عایشه وتصحیح حدیث می رساند که مسئله برتری حضرت فاطمه(س) از عقاید سبکی به شمار می آید.
ه: ابن ملقن
ابن ملقن برتری ام المؤمنین عایشه نسبت به فاطمه (س) را عقیده ای جاهلانه دانسته و می نویسد: «قال ابن دحیة فی کتاب مرج البحرین ذکر بعض الجهلة أن عائشة أفضل من فاطمة واستدل علی ذلک أنها عند علی فی الجنة وعائشة عندرسول الله (ص) قال و هذا لایوجب التفضیل»[48]؛ ابن دحیه در کتاب مرج البحرین می گوید: برخی جاهلان گفته اند: ام المؤمنین عایشه از فاطمه (س) افضل است و چنین استدلال کرده اند که فاطمه (س) در بهشت نزد علی است و ام المؤمنین عایشه در بهشت نزد رسول الله (ص)؛ اما این امر موجب تفضیل نمی شود.
زیرا این دلیل عام است به یکی از زنان معین، اختصاص ندارد سایر ازواج نیز در قیامت نزد رسول الله(ص) بوده و احبا یکدیگر ند و حقیقت این است: حضرت ام المؤمنین خدیجه در دنیا زندگی را با رسول الله (ص) آغاز کرد تا زمانی که آن بانوی بزرگوار حیات داشت حضرت رسول الله (ص) برای خویش همسری نگزید؛ ولی زمان ام المومنین عایشه این گونه نبود بلکه ازواج بسیاری به حضرت (ص) مشمول گردیدند از این رو اگر میزان برتری در قیامت، قرب احبیت دنیائی است، باید ام المؤمنین خدیجه از همه افضل باشد؛ زیرا با وجود ام المؤمنین خدیجه نیازی به دیگری نشد بخلاف دیگر زنان؛ همچنین باید افزود که خصوصیت مادر بودن ام المؤمنین خدیجه برای فاطمه (س) فضلیتی است که هیچ یکی از زنان بدان مفتخر نشده اند؛ نسل کوثر از برکت ام المؤمنین خدیجه است.
بدین ترتیب روشن می شود: فاطمه (س) هرجا باشد دنیا یا قیامت؛ بخش وجود رسول الله (ص) است و برتری وجود آن حضرت (ص) محفوظ خواهد بود.
اما در این میان برخی علماء بدون توجه به نصوص صحیح، می کوشند از طریق عقلی ثابت کنند که ام المؤمنین عائشه افضل است؛ اما مقابل آنها عده ای دیگر چنین می اندیشند که مقام برتری از طریق نص، اثبات می گردد زیرا تصریح نص، میزان برتری افراد نزد خدای تعالی است که رسول الله (ص) آن را خبر می دهد.
محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی می گوید: «الخلاف فی کون عائشة أفضل من فاطمة أو فاطمة أفضل إذا حرر محل التفضیل صار وفاقا فالتفضیل بدون التفصیل لا یستقیم فإن أرید بالفضل کثرة الثواب عند الله عز وجل فذلک أمر لا یطلع علیه إلا بالنص»[49]؛ درباره اختلاف برتری ام المؤمنین عائشه و فاطمه(س) که کدام افضل است، پس از تحریر و تفصیل مطلب، روشن می گردد و تفضیل بدون تفصیل، صحیح نیست، زیرا اگر مراد از فضل، کثرت ثواب نزد خداست، پس این امر پنهانی است و کسی بر حقیقت آن، جز با نص آگاهی نمی یابد.
نتیجه گیری
فضیلت حضرت فاطمه (س) بر دیگران از طریق «افضیلت نَسبی» آن حضرت ثابت می گردد و در این زمینه نصوص معتبر فراوانی از رسول الله (ص) بیان شده است. همچنانکه بسیاری از علماء بدان تصریح کرده اند. همچنین باید افزود که حقیقت مفهوم «بضعه» بودن (پاره تن)، برتری فاطمه (س) را اقتضا می کند و روشن است معادلی با بضعه بودن، تصور نمی شود، پس همین امر موجب می گردد تا فاطمه (س) و برادرش حضرت ابراهیم (ع) بر همه امت، صحابه و حتی خلفای اربعه، فضیلت یابند که بسیاری از علماء همانند: سیوطی، مقریزی و دیگران بدین اعتقاد داشتند.
باید توجه داشت این افضیلت نَسبی به رسول الله (ص) منحصراً برای فاطمه (س) قابل تصور است و برای دیگری اجتهادی و اعتباری فرض نمی شود.
فهرست منابع
1- الطبقات الکبری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری(م230)، دار صادر، بیروت.
2- الأحکام الشرعیة الکبری، أبو محمد عبد الحق الإشبیلی(م581ه)، تحقیق: أبو عبد الله حسین بن عکاشة، مکتبة الرشد، السعودیة، الریاض، 1422ه 2001 م، الأولی.
3- أحکام القرآن، أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر(م370)، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1405-
4- أخبار أصبهان، أبو نعیم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسی بن مهران الأصبهانی (م430ه)، المحقق: سید کسروی حسن، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1410 ه1990م، الأولی.
5- الأربعین فی مناقب أمهات المؤمنین رحمة الله علیهن أجمعین، أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله بن عساکر(م620)، تحقیق: محمد مطیع الحافظ، غزوة بدیر، دار الفکر، دمشق 1406، الأولی.
6- الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر(م463)، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار الجیل، بیروت، 1412، الأولی.
7- أسد الغابة فی معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری(م630ه )، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، دار إحیاء التراث العربی بیروت، 1417ه 1996م، الأولی.
8- أسنی المطالب فی شرح روض الطالب، زکریا الأنصاری(م926)، تحقیق: د. محمد محمد تامر، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1422 - 2000، الأولی.
9- الإصابة فی تمییز الصحابة، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی(م852)، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار الجیل، بیروت، 1412-1992، الأولی.
10- الأغانی، أبو الفرج الأصبهانی (م356ه)، تحقیق: علی مهنا وسمیر جابر، دار الفکر للطباعة والنشر، لبنان.
11- الأمالی کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی (م499ه)، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، 1422ه 2001م، الأولی.
12- إمتاع الأسماع، المقریزی(م845)، تحقیق وتعلیق: محمد عبد الحمید النمیسی، 1420- 1999، منشورات محمد علی بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، الأولی.
13- الآحاد والمثانی، أحمد بن عمرو بن الضحاک أبو بکر الشیبانی(م287)، تحقیق: د. باسم فیصل أحمد الجوابرة، دار الرایة الریاض، 1411 - 1991، الأولی.
14- البحر المدید، تفسیر ابن عجیبة ابن عجیبة، مصدر الکتاب: موقع التفاسیر [الکتاب مرقم آلیا غیر موافق للمطبوع] http: //www. altafsir. com
15- البدایة والنهایة، ابن کثیر (م774 )، تحقیق: علی شیری، 1408- 1988م، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الأولی.
16- بدائع الفوائد، محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله(م751)، تحقیق: هشام عبد العزیز عطا - عادل عبد الحمید العدوی- أشرف أحمد الج، مکتبة نزار مصطفی الباز- مکة المکرمة، 1416- 1996، الأولی.
17- تاریخ الطبری، لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری(م310)، دار الکتب العلمیة، بیروت.
18- تاریخ بغداد، أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی(م463)، دار الکتب العلمیة، بیروت.
19- تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی(م571)، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، دار الفکر، بیروت، 1995-
20- التبصرة، أبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی(م597 ه )، تحقیق: د. مصطفی عبد الواحد، دار الکتاب المصری دار الکتاب اللبنانی- مصر- لبنان، 1390ه1970م، الأولی.
21- التعدیل والتجریح , لمن خرج له البخاری فی الجامع الصحیح، سلیمان بن خلف بن سعد أبو الولید الباجی(م474)، تحقیق: د. أبو لبابة حسین دار اللواء الریاض، 1406- 1986، الأولی.
22- تفسیر ابن أبی حاتم تفسیر القرآن، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس الرازی(م327)، تحقیق: أسعد محمد الطیب المکتبة العصریة، صیدا.
23- تفسیر أبی السعود إرشاد العقل السلیم إلی مزایا القرآن الکریم، أبی السعود محمد بن محمد العمادی(م951ه)، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
24- تفسیر البحر المحیط، محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی (م745 ه)، تحقیق: الشیخ عادل أحمد عبد الموجود الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق د. زکریا عبد المجید النوقی، د. أحمد النجولی الجمل دار الکتب العلمیة، بیروت، 1422 ه 2001م، الأولی.
25- تفسیر البیضاوی، البیضاوی، دار الفکر، بیروت.
26- تفسیر الجلالین، جلال الدین محمد بن أحمد المحلی محمد بن أحمد المحلی، السیوطی، دار الحدیث، القاهرة، الأولی.
27- تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، نصر بن محمد بن أحمد أبو اللیث السمرقندی، تحقیق: د. محمود مطرجی، دار الفکر، بیروت.
28- تفسیر الصنعانی، عبد الرزاق بن همام الصنعانی، تحقیق: د. مصطفی مسلم محمد مکتبة الرشد، الریاض، 1410، الأولی، .
29- تفسیر الطبری جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر(م310)، دار الفکر، بیروت، 1405-
30. تفسیر القرطبی الجامع لأحکام القرآن، أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی(م671، دار الشعب، القاهرة.
31- تفسیر النسفی، النسفی، بی جا، بی تا.
32- تفسیر الواحدی الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، علی بن أحمد الواحدی أبو الحسن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی دار القلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1415، الأولی.
33- تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان، نظام الدین الحسن بن محمد بن حسین القمی النیسابوری(م728ه)، تحقیق: الشیخ زکریا عمیران دار الکتب العلمیة، بیروت، 1416ه 1996م، الأولی.
34- تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة، علی بن محمد بن علی بن عراق الکنانی أبو الحسن(م963 ه )، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف, عبد الله محمد الصدیق الغماری دار الکتب العلمیة، بیروت، 1399ه، الأولی.
35- توضیحات، علی بن محمد بن أحمد المالکی المکی المعروف بابن الصباغ، مرکز الطباعة والنشر فی دار الحدیث، قم، شارع معلم، قرب ساحة الشهداء، الرقم 125 الهاتف: 02517740545- 02517740523 ص. ب: 4468/3718، عنوان الاینترنت: www. hadith. net/mizan البرید الالکترونی: hadith@hadith. net
36- تهذیب الکمال، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی(م742)، تحقیق: د. بشار عواد معروف مؤسسة الرسالة، بیروت، 1400- 1980، الأولی.
37- الثقات، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی (م354)، تحقیق: السید شرف الدین أحمد دار الفکر، 1395- 1975، الأولی.
38- جامع الاحادیث(الجامع الصغیر و زوائده والجامع الکبیر)، الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی(م911ه)، ضبط نصوصه وخرج أحادیثه: فریق من الباحثین بإشراف د. علی جمعة (مفتی الدیار المصریة)، طبع علی نفقة: د حسن عباس زکی.
39- جمهرة اللغة، أبو بکر محمد بن الحسن بن درید الأزدی(م321ه)، تحقیق: رمزی منیر بعلبکی، دار العلم للملایین، بیروت، 1987م، الأولی.
40. حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، ابن عابدین(م1252)، دار الفکر للطباعة والنشر، بیروت، 1421ه 2000م.
41- حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی(م430)، دار الکتاب العربی، بیروت، 1405، الرابعة.
42- خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، أحمد بن شعیب النسائی أبو عبد الرحمن(م303 )، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، مکتبة المعلا، الکویت، 1406، الأولی.
43- الدر المختار(م1088، دار الفکر، بیروت، 1386، الثانیة.
44- الدر المنثور، عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی(م911)، دار الفکر، بیروت، 1993-
45- ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری(م694ه)، دار الکتب المصریة، مصر.
46- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، (»1270ه)، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
47- الروض الأنف فی تفسیر السیرة النبویة لابن هشام، عبد الرحمن بن عبد الله ابن أحمد بن أبی الحسن الخثعمی السهیلی(م581)، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، 1409- 1989م، دار الفکر، بیروت.
48- زاد المسیر فی علم التفسیر، عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، المکتب الإسلامی، بیروت، 1404، الثالثة.
49- سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحی الشامی(م942ه)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض دار الکتب العلمیة، بیروت، 1414 ه، الأولی.
50. سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی العاصمی المکی(م1111ه)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1419ه 1998م.
51- سنن أبی داود، سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی(م275)، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، دار الفکر.
52- السنن الکبری، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی(م303)، تحقیق: د. عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411- 1991، الأولی.
53- سیدة نساء أهل الجنة فاطمة الزهراء أو اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین المناوی(م1031ه)، تحقیق: علی أحمد عبد العال الطهطاوی دار الکتب العلمیة، بیروت، 1423 ه 2002م، الأولی.
54- سیر أعلام النبلاء، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله(م748)، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413، التاسعة.
55- السیرة النبویة لابن کثیر، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی(م774 ه )، دار المعرفة، 1396ه 1971م.
56- شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، محمد بن عبد الباقی بن یوسف الزرقانی الوفاة: 1122، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411، الأولی.
57- شرح السنة، الحسین بن مسعود البغوی(م516ه)، تحقیق: شعیب الأرناؤوط- محمد زهیر الشاویش المکتب الإسلامی، دمشق بیروت، 1403ه 1983م، الثانیة.
58- شرح مشکل الآثار، أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی(م321ه)، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1408ه 1987 م، الأولی.
59- الشریعة، أبی بکر محمد بن الحسین الآجری(م360ه)، تحقیق: الدکتور عبد الله بن عمر بن سلیمان الدمیجی دار الوطن، الریاض، السعودیة، 1420ه 1999م، الثانیة.
60. صحیح البخاری الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی(م256)، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407- 1987، الثالثة.
61- صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری(م261)، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
62- الصواعق المحرقة، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی(م973ه)، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط مؤسسة الرسالة، لبنان، 1417ه 1997م، الأولی.
63- طبائع النساء وما جاء فیها من عجائب وأخبار وأسرار، أحمد بن محمد بن عبد ربه الأندلسی(م338)، مکتبة القرآن، القاهرة.
64- غایة السول فی خصائص الرسول صلی الله علیه وسلم، أبو حفص عمر بن علی الأنصاری الشهیر بابن الملقن(م804)، تحقیق: عبد الله بحر الدین عبد الله دار البشائر الإسلامیة، بیروت، 1414 ه 1993م.
65- غذاء الألباب شرح منظومة الأداب، محمد بن أحمد بن سالم السفارینی الحنبلی(م1188ه)، تحقیق: محمد عبد العزیز الخالدی دار الکتب العلمیة، بیروت، 1423ه 2002م، الثانیة.
66- فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، محمد بن علی بن محمد الشوکانی(م1250، دار الفکر، بیروت.
67- فتوح الشام، أبو عبد الله بن عمر الواقدی(م207)، دار الجیل، بیروت.
68- الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، علی بن محمد أحمد المالکی، ابن الصباغ، (م855)، تحقیق: سامی الغریری، 1422، دار الحدیث للطباعة والنشر، الأولی.
69- فضائل الصحابة، أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی (م241 )، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس مؤسسة الرسالة، بیروت، 1403- 1983، الأولی.
70. فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، عبد الرؤوف المناوی(م1031ه)، المکتبة التجاریة الکبری، مصر، 1356ه، الأولی.
71- التسهیل لعلوم التنزیل، محمد بن أحمد بن محمد الغرناطی الکلبی، دار الکتاب العربی، لبنان، 1403ه 1983م، الرابعة.
72- الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی، تحقیق: عبد الرزاق المهدی دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
73- کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی (م975 ه)، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی دار الکتب العلمیة، بیروت، 1419ه 1998م، الأولی.
74- التاریخ الکبیر، محمد بن إسماعیل بن إبراهیم أبو عبدالله البخاری الجعفی(م256)، تحقیق: السید هاشم الندوی، دار الفکر.
75- مجمع الأنهر فی شرح ملتقی الأبحر، عبد الرحمن بن محمد بن سلیمان الکلیبولی المدعو بشیخی زاده(م1078ه)، تحقیق: خرج آیاته وأحادیثه خلیل عمران المنصور دار الکتب العلمیة، بیروت، 1419ه 1998م، الأولی.
76- مجمع الزوائد، الهیثمی(م807)، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1408- 1988م.
77- مختصر تاریخ دمشق، محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری(م711ه )، تحقیق: روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، دار الفکر للطباعة والتوزیع والنشر، دمشق، 1402ه 1984م، الأولی.
78- مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، علی بن سلطان محمد القاری(م1014 ه )، تحقیق: جمال عیتانی دار الکتب العلمیة، بیروت، 1422ه 2001م، الأولی.
79- المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری(م405ه)، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411ه 1990م، الأولی.
80. مسند أبی یعلی، أحمد بن علی بن المثنی أبو یعلی الموصلی التمیمی (م307)، تحقیق: حسین سلیم أسد دار المأمون للتراث، دمشق، 1404- 1984، الأولی.
81- مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی(م241)، مؤسسة قرطبة، مصر.
82- المصنف، أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی(م211)، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی المکتب الإسلامی، بیروت، 1403، الثانیة.
83- مصنف ابن أبی شیبة الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی(م235)، تحقیق: کمال یوسف الحوت مکتبة الرشد، الریاض، 1409، الأولی.
84- المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، أحمد بن علی بن حجر العسقلانی(م852)، سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری دار العاصمة، دار الغیث، السعودیة، 1419ه، الأولی.
85- المطرب من أشعار أهل المغرب، أبو الخطاب عمر بن حسن الأندلسی الشهیر بابن دحیة الکلبی (م633ه)، تحقیق: الأستاذ إبراهیم الأبیاری، الدکتور حامد عبد المجید، الدکتور أحمد أحمد بدوی، دار العلم للجمیع للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1374 ه 1955م.
86- معجم ابن الأعرابی، أبو سعید أحمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم البصری الصوفی (م340ه)، تحقیق وتخریج: عبد المحسن بن إبراهیم بن أحمد الحسینی، دار ابن الجوزی، المملکة العربیة السعودیة، 1418 ه 1997م، الأولی.
87- المعجم الأوسط، أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی(م360)، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی دار الحرمین، القاهرة، 1415-
88- معجم الشیوخ، محمد بن أحمد بن جمیع الصیداوی أبو الحسین(م402)، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری مؤسسة الرسالة، دار الإیمان، بیروت، طرابلس، 1405، الأولی.
89- معجم الصحابة، عبد الباقی بن قانع أبو الحسین(م351)، تحقیق: صلاح بن سالم المصراتی مکتبة الغرباء الأثریة، المدینة المنورة، 1418، الأولی.
90. المعجم الکبیر، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی(م360)، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی مکتبة الزهراء، الموصل، 1404- 1983، الثانیة.
91- معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، المبارک بن محمد ابن الأثیر الجزری (م544 )، مکتبة دارالبیان.
92- معرفة الصحابة، لأبی نعیم الأصبهانی(م430)، تحقیق: عادل بن یوسف العزاز، دار الوطن للنشر، الریاض، 1419ه 1998م، الأولی.
93- المعین فی طبقات المحدثین، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله(م748)، تحقیق: د. همام عبد الرحیم سعید دار الفرقان، عمان، الأردن، 1404، الأولی.
94- مغازی، أبو عبد الله محمد بن عمر بن واقد الواقدی(م207ه)، تحقیق: محمد عبد القادر أحمد عطا دار الکتب العلمیة، بیروت، 1424 ه 2004م.
95- مقاتل الطالبیین، أبو الفرج الاصفهانی، علی بن الحسین (م356ه)، تحقیق: کاظم المظفر، منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها، النجف الأشرف، 1385- 1965م، الثانیة.
96- مقتل الشهید عثمان، التمهید والبیان فی مقتل الشهید عثمان، محمد بن یحیی بن أبی بکر المالقی الأندلسی(م741 )، تحقیق: د. محمود یوسف زاید دار الثقافة، الدوحة، قطر، 1405، الأولی.
97- المنتخب من ذیل المذیل، محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری(م310ه )، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان.
98- منهاج السنة النبویة، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، مؤسسة قرطبة، 1406، تحقیق: د. محمد رشاد سالم الأولی.
99- الموضوعات، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد القرشی(م597 ه)، تحقیق: توفیق حمدان دار الکتب العلمیة، بیروت، 1415 ه 1995 م، الأولی.
پی نوشت ها
[1] درباره معنی شیعه تفسیر جلالین در سوره الصافات آیه83 می نویسد: «وإن من شیعته (أی ممن تابعه فی أصل الدین (لإبراهیم) وإن طال الزمان بینهما وهو ألفان وستمائة وأربعون»، تفسیر الجلالین، ج1، ص592. همچنین واحدی می نویسد: «(وإن من شیعته) أهل دینه وملته (لإبراهیم )»، تفسیر الواحدی، ج2، ص911.
[2] چون بضعه بودن فاطمه به معنی بخش وجود رسول الله (ص) است، از این رو هر کسی فاطمه (ص) را سب کند کافر است؛ زیرا رسول الله (ص) را سب کرده است؛ سهیلی می نویسد: «فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: إن فاطمة مضغة منی، فصلی الله علیه، وعلی فاطمة، فهذا حدیث یدل علی أن من سبها فقد کفر، وأن من صلی علیها، فقد صلی علی أبیها صلی الله علیه وسلم»، ابن هشام، الروض الأنف فی تفسیر السیرة النبویة، ج3، ص282. مقریزی می نویسد: «قال السهیلی: هذا حدیث یدل علی أن من سبها فقد کفر و أن من صلی علیها فقد صلی علی أبیها رسول الله صلی الله علیه وسلم. »، المقریزی، إمتاع الأسماع، ج10، ص273.
[3] بخاری، صحیح البخاری، ج3، ص1361، ح3510؛ همان، ج3، ص1364، ح3523؛ همان، ج3، ص1374، ح3556، بَاب مَنَاقِبِ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام وقال النبی صلی الله علیه وسلم فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهلِ الْجنَّةِ؛ همان، ج5، ص2004، ح4932، باب ذَب الرَّجلِ عن ابْنَتِهِ فی الْغَیرَةِ وَالْإِنْصَافِ؛ مسلم، صحیح مسلم، ج4، ص1902، ح2449، بَاب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النبی علیها الصَّلَاة وَالسَّلَامُ؛ همان، ج4، ص1903؛ ابی داود، سنن أبی داود، ج2، ص226، ح2071 و ج2، ص224، بَاب فی الرَّضْخِ عِنْدَ الْفِصَال.
[4] ابن صباغ، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ج1، ص664.
[5] هیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص192.
[7] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، ص230.
[8] بعضی از آیات و روایاتی که بر «طاهره» بودن حضرت زهرا (س) دلالت می کنند عبارتند از: الف) آیات قرآن: جصاص در تفسیر «آیه تطهیر» می گوید: «إن المراد و طهرکم من سائر الأجناس من الحیض والنفاس وغیرهما»؛ مراد از یطهرکم نجاساتی چون حیض و نفاس و غیر این دو است. أحکام القرآن، جصاص، ج2، ص293- وی همچنین می گوید: «یحتمل التطهیر من الذنوب ویحتمل التطهیر من الأحداث والجنابة والنجاسة»، همان، ج4، ص33- ب: روایات: ابن عراق کنانی روایت می کند که رسول الله (ص) فرمود: «أما علمت أن ابنتی طاهرة مطهرة فلا یری لها دم فی طمث ولا ولادة أورده »، کنانی، تنزیه الشریعة، ج1، ص413؛ رمزی منیر بعلبکی می گوید: «[طمث] والطمث: الحیض»، رمزی منیر، جمهرة اللغة، ج1، ص426- ابن حجر هیتمی مکی می نویسد: «وأخرج النسائی إن ابنتی فاطمة حوراء آدمیة لم تحض ولم تطمث »، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ج2، ص465؛ صیداموی، معجم الشیوخ، ج1، ص359؛ طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج1، ص26؛ سیوطی، جامع الأحادیث، ج12، ص195؛ متقی هندی، کنز العمال، ج12، ص50، ش34226.
[9] طبرانی، المعجم الکبیر، ج22، ص400، ش1000.
[10] ملاعلی قاری درباره «امهات المؤمنین » احتمال مساوی بودن مرتبه آنها را می دهد؛ زیرا هرکدام از جهتی فضیلت دارند؛ ولی درباره فاطمه(س) می گوید او از همه افضل است وی می نویسد: «وقد اختلفوا فی التفضیل بین عائشة وخدیجة وفاطمة (ص). قال الأکمل، روی عن أبی حنیفة، أن عائشة بعد خدیجة أفضل نساء العالمین. أقول: فهذا یحتمل تساوی خدیجة وعائشة، لکون الأولی من العرفاء السوابق، والثانیة من الفضلاء اللواحق و قال الحافظ ابن حجر: فاطمة أفضل من خدیجة وعائشة بالإجماع»؛ در تفضیل بین ام المؤمنین عایشه و ام المؤمنین خدیجه و فاطمه (ص) اختلاف کرده اند، اکمل گفت: از ابو حنیفه روایت شده است که ام المؤمنین عایشه بعد از ام المؤمنین خدیجه افضل زنان عالم است. من می گویم: [قاری] احتمال دارد بین ام المؤمنین خدیجه و ام المؤمنین عایشه تساوی مرتبه باشد؛ برای این که ام المؤمنین خدیجه از عرفای سوابق است و ام المؤمنین عایشه از فضلای لواحق؛ حافظ این حجر گفته است: فاطمه(ص) از ام المؤمنین خدیجه و ام المؤمنین عایشه به اجماع مسلمین افضل است. ر. ک: ملاعلی قاری، مرقاة المفاتیح، ج10، ص403.
[11] الاصفهانی، أخبار أصبهان، ج1، ص231.
[12] بغدادی، تاریخ بغداد، ج5، ص87.
[13] ابو الفرج، الموضوعات، ج1، ص309.
[14] الباجی، التعدیل والتجریح، ج3، ص1295، ش1728؛ عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1899؛ ابو الفرج، مقاتل الطالبیین، ج1، ص12؛ ابو الفرج، الأغانی، ج16، ص145؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج22، ص397؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج7، ص239؛ المزی، تهذیب الکمال، ج35، ص247؛ ذهبی، المعین فی طبقات المحدثین، ج1، ص30.
[15] الکلبی، المطرب من أشعار أهل المغرب، ج1، ص239.
[16] ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج1، ص242.
[17] عاصمی، سمط النجوم العوالی، ج1، ص526.
[18] ابن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج8، ص55.
[19] صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص46.
[20] ملا علی قاری، مرقاة المفاتیح، ج10، ص403.
[21] آلوسی، روح المعانی، ج3، ص156.
[22] طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج1، ص26.
[23] مناوی، سیدة نساء أهل الجنة، ج1، ص13.
[24] ابن کنانی، تنزیه الشریعة، ج1، ص413.
[25] ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج4، ص59.
[26] ابن حجر، الصواعق المحرقة، ج2، ص465.
[27] تنزیه الشریعة، ج1، ص413، ش15.
[28] طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج1، ص26.
[29] ابن حجر، الصواعق المحرقة، ج2، ص465.
[30] متقی هندی، کنز العمال، ج12، ص50، ش34226 و34227.
[31] واقدی در مغازی می نویسد: «وتنافس الناس یومئذٍ فی سلمان الفارسی، فقال المهاجرون: سلمان منا. . . وکان قویاً عارفاً بحفر الخنادق. وقالت الأنصار: هو منا ونحن أحق به، فبلغ رسول الله صلی الله علیه وسلم قولهم فقال: سلمان رجلٌ منا أهل البیت. ولقد کان یومئذٍ یعمل عمل عشرة رجال. »؛ روز خندق رسول الله(ص) فرمود : سلمان از ما اهل بیت است؛ زیرا در حفرخندق از همه بیشتر می کوشد. گفته اند: سلمان به اندازه چند مرد فعالیت می کرد؛ زیرا در دفاع شهری و نقشه حفر خندق در مناطق لازم خبره بود به همین منظور مهاجران و انصار می گفتند: سلمان از ماست و همواره افتخار پیوستن سلمان را داشتند؛ تا این که رسول الله (ص) فرمود: سلمان از ما اهل بیت است. ر. ک: المغازی للواقدی، ج1، ص383؛ تفسیر الطبری، ج21، ص133؛ السیرة النبویة، ج1، ص192و182؛ مسند أبی یعلی، ج12، ص142؛ تاریخ الطبری، ج2، ص92؛ الطبقات الکبری، ج4، ص83؛ المعجم الکبیر، ج2، ص291 ش، 2211؛ المعجم الکبیر، ج6، ص212، ش6040. در روایت ابن سعد، عبارت «اختصم» آمده است وی می گوید: «اختصم المهاجرون والأنصار فی سلمان یوم الخندق فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم سلمان منا أهل البیت»، الطبقات الکبری، ج7، ص318- لازم به یاد آوری است که سلمان از مشمولان اهل بیت و جز شیعیان عالم بود که حضرت علی درباره علم او تعابیر بلندی دارد ابی شیبه روایت می کند: «قالوا لعلی أخبرنا عن سلمان قال أدرک العلم الأول والعلم الآخر بحر لا یترفع قعره هو منا أهل البیت»، مصنف ابن أبی شیبة، ج6، ص395، ش32330؛ الآحاد والمثانی، ج5، ص172؛ الثقات، ج1، ص141؛ الشریعة، ج5، ص2335؛ المعجم الکبیر، ج5، ص221- در روایت ابوالقاسم طبرانی آمده است که سلمان: «بَحْرٌ لا ینْزَحُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ»، المعجم الکبیر، ج6، ص213، ش6041- سلمان درباره خودش می گوید: «طفت الأرض حتی لحقت بنبی هذه الامة صلی الله علیه وسلم فلما أتیته أکرمنی وخدمته فعظمنی حتی انه جعلنی من أهل بیته فقال سلمان منا أهل البیت»؛ زمین را گشتم تا به نبی این امت ملحق شدم او را خدمت کردم مرا گرامی داشت حتی از اهل بیت خویش قرارم داد. ر. ک: فتوح الشام، ج2، ص204- آری کسی که خالصانه از دین رسول الله (ص) متابعت کند و دینش را از اهل بیت گیرد جز اهل بیت می شود وآتش او را نمی سوزاند.
[32] طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج1، ص26.
[33] ابن حجر، الصواعق المحرقة، ج2، ص464 و 465.
[34] اندلسی، تفسیر البحر المحیط، ج2، ص477.
[35] عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی العاصمی المکی می گوید: «وسمیت بتولا والبتل القطع لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسنا»، سمط النجوم العوالی، ج1، ص513- همچنین الحسین بن مسعود البغوی می گوید: «سمیت فاطمة البتول، لانقطاعها عن نساء الأمة فضلا ودینا وحسبا»، شرح السنة، ج9، ص5.
[36] آلوسی، روح المعانی، ج3، ص155.
[38] صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج10، ص327.
[39] صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج10، ص328؛ العاصمی، سمط النجوم العوالی، ج1، ص432.
[40] ابن هشام، الروض الانف، ج1، ص418.
[41] صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص162.
[43] صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص161.
[45] سبکی، أسنی المطالب فی شرح روض الطالب، ج3، ص103.
[46] صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص161.
[48] ابن ملقن، غایة السول فی خصائص الرسول، ج1، ص231.
[49] الزرعی، بدائع الفوائد، ج3، ص682.