ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی انتقادی به مبانی نظام معرفتی لیبرال‌ دموکراسی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم (۱۹ دی ۱۳۹۷) به بیان تفاوت دستگاه محاسباتی نظام معرفتیِ لیبرال‌دموکراسی و نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی پرداخته و به ناکامی قدرت محاسباتی آمریکا در مقابل انقلاب اسلامی اشاره کرده و فرمودند:«خود غربی‌ها، خود آمریکایی‌ها میبالند به قدرت محاسباتی خودشان، به قدرت تحلیل خودشان، به آین ...

نگاهی انتقادی به مبانی نظام معرفتی لیبرال‌ دموکراسی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم (19 دی 1397) به بیان تفاوت دستگاه محاسباتی نظام معرفتیِ لیبرال‌دموکراسی و نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی پرداخته و به ناکامی قدرت محاسباتی آمریکا در مقابل انقلاب اسلامی اشاره کرده و فرمودند:«خود غربی‌ها، خود آمریکایی‌ها میبالند به قدرت محاسباتی خودشان، به قدرت تحلیل خودشان، به آینده‌نگری خودشان، و اینجا هم یک عدّه‌ غرب‌زده‌ی آمریکازده پُز قدرت محاسباتی آمریکا را میدهند که «آمریکایی‌ها این‌ جور گفتند، فلان دانشمند آمریکایی، فلان مرکز پژوهشی آمریکایی این‌ جور گفته، این‌ جور دنیا را شناخته، این ‌جور آینده را تصویر کرده». قدرت محاسباتی آمریکا این است [که میگوید] «اینجا جزیره‌ی ثبات است»، کمتر از دَه روز بعد معلوم میشود که جزیره‌ی ثبات یعنی چه؛ قیام قم، بعد قیام تبریز، بعد حرکت عظیم، بعد آن طوفان زیر و رو کننده‌ی انقلاب اسلامی و نابودی رژیم وابسته‌ی سرسپرده‌ی طاغوت و پهلوی [رخ میدهد]؛ این قدرت محاسباتی، این توانایی محاسباتی تا امروز همان‌ جور است.» از این رو، در سلسله یادداشت‌هایی که به صورت هفتگی منتشر می‌شود، به تبیینِ تقابل و تمایز دو نظام معرفتی و دستگاه محاسباتی توحیدی و لیبرال دموکراسی براساس نگاه رهبر انقلاب اسلامی می‌پردازد.

 هدف انقلاب اسلامی: پیاده‌سازی تفکّر و تعالیم اسلام

حقیقت این است که با پیروزی «انقلاب اسلامی در ایران و با تشکیل نظام اسلامی در این نقطه‌ از عالم و با مبارزات طولانی‌‌ای که ملّت ما پشت سر رهبر عظیم‌الشّأنش، برای حفاظت از انقلاب و اسلام انجام داد، عصر جدیدی با خصوصیّاتی متمایز با دوران قبل، در عالم به‌وجود آمد... این عصر و این دوران جدید را باید دوران ‌امام خمینی نامید.»[1]

گسترش باورهای مذهبی، معنابخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثّر توده‌های میلیونی مردم و آزادی از سلطه‌ و تصرّف قدرتهای بزرگ، سه خصوصیّت مهم و برجسته‌ی دوران و عصر امام خمینی رحمه‌الله است.[2]

رهبر انقلاب در بیانات خود در دیدار مردم انقلابی قم، از تقابل دو نظام معرفتی و دستگاه محاسباتی در نظام جهانی سخن گفتند که پیروزی انقلاب اسلامی، نشانه‌ی بزرگ یکی از آن‌ها است؛ «قیام مردم قم صف‌بندیِ دو دستگاه محاسباتی، صف‌بندی دو نظام معرفتی، صف‌بندی دو الگوی تحلیلی در مقابل یکدیگر را نشان داد: یکی نظام معرفتی لیبرال‌دموکراسیِ دروغینِ پای‌درگِل غربی، یکی نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی.»[3] از نظر رهبر انقلاب «مسئله‌ی اصلی، مسئله‌ی تقابلِ دو حرکت است؛ تقابل حق و باطل است: جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعید»[4]-[5]

از مهم‌ترین پرسش‌های فراروی ما، پرداختن به این نکته است که «مبانی، اهداف و اصول بنیادین این دو دستگاه محاسباتی در مواجهه با مسئله‌های اساسی حیات و زندگی انسان چیستند؟» و متناسب با این پرسش کلّی تلاش خواهیم در چند یادداشت، به این پرسش مهم پاسخ بگوییم. در پاسخ به این پرسش، هر دستگاه محاسباتی با دو دسته از پرسش‌های مبنایی روبرو می‌شود: پرسش‌های بنیادین درباره‌ی هستی، آفریدگار هستی و جایگاه انسان در هستی و دسته‌ی دوم، چگونگی زندگی متناسب با اهداف و غایاتی که از دل پرسش‌های دسته‌ی نخست به دست می‌آید. بر این اساس است که در اندیشه‌ی رهبر انقلاب، مواجهه و تقابل این دو دستگاه محاسباتی دست‌کم در همین دو سطح مطرح شده است:

یک) تقابل و تفاوت دو نظام معرفتی در مبانی اندیشه

دو) تقابل و تفاوت اهداف و اصول اساسی اسلام با نگاه ناقص تفکّر و فرهنگ غربی به رشد فردی و اجتماعی انسان

در دستگاه محاسباتی و نظام معرفتی توحیدی و اسلامی، «انقلاب برای ایجاد یک دولت به‌جای دولت دیگر که به‌وجود نیامد، برای ایجاد یک نظام، یک مجموعه‌‌ی ملّی و انسانی بر اساس یک تفکّر به‌وجود آمد؛ آن تفکّر، تفکّر اسلام است... برای اینکه تفکّر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدّت و طولانی لازم بود. این انقلاب با این هدف به‌وجود آمد. جامعه‌‌ی اسلامی، کشور اسلامی، نه فقط دولت اسلامی، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامی، بلکه تشکیل یک واقعیّت و یک مجموعه‌ی مردمی که بر اساس تعالیم اسلام -که لبّ لباب تعالیم انبیاء است- زندگی میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست.»[6]

در این نظام معرفتی، «آن مجموعه معارفی که خطوط اصلی عملکرد و وظایف ما از آنها به‌دست می‌آید -یعنی جهان‌بینی و بینش اسلامی- فصول متعدّدی دارد. همه هم در عمل و اقدام فرد و دولت دارای تأثیر است؛ که من پنج نقطه‌ی مؤثّرتر و مهم‌‌تر را انتخاب کرده‌ام.»[7] این پنج نقطه و عنوان مؤثر و مهم، عبارتند از: «یک. باور به توحید؛ دو. انسان‌محوری، باور به انسان‌ و تکریم مقام او؛ سه. باور به تداومِ حیات بعد از مرگ؛ چهار. باور به استعداد بی‌‌‌پایان انسان و پنج. باور به جریان حاکمیّت حق در عالم.»[8]

 مبانی نظام معرفتیِ لیبرال‌دمکراسی

با رویکرد انتقادی و تحلیلی، نظام معرفتی و دستگاه محاسباتی لیبرال‌دمکراسی غربی، حاوی مبانی درهم‌تنیده‌ی متعدّدی است که در اندیشه‌ی رهبر انقلاب، درباره‌ی آنها سخن به میان آمده است که فهرستی از این مبانی مهم را در ادامه می‌آوریم:

1. جدایی از اعتقاد به خدا

«مهم‌‌ترین مشکل دنیایی که امروز رنگین‌ترینش در غرب متجلّی است و به آن داریم اشاره میکنیم، جدایی از خدا و اعتقاد به خدا و التزام به اعتقاد به خدا است.»[9]

2. سکولاریسم

«از بزرگ‌‌ترین مظاهر شرک در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت و زندگی مادّی از عبادت و دین از سیاست است. گویی خدای دنیا -معاذالله- جبّاران و زورگویان و چپاولگران و ابرقدرتها و جنایتکارانند و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علوّ و استکبار نسبت به بندگان خدا حقّ مسلّم آنهاست؛ و همگان باید پیشانی اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویی و غارتگری و میل و اراده‌ی بی‌مهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند؛ چرا که وعاظ‌السّلاطین[10] و نوادگان «بلعم باعورا»، فریاد برخواهند آورد که دخالت در سیاست کردید و اسلام را چه به سیاست؟! این، همان شرکی است که امروز مسلمانان باید با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهیر کنند.»[11]

3. تحوّل انحرافی انسان و انزوای معنویّت و اخلاق انسانی

«تحوّل انسان، اساس همه‌ی تحوّلات عالم است. امروز اگر در دنیا ظلم و سلطه وجود دارد و تمدّن خشن غربی، دنیا را از فضای خشونت و ظلم و زورگویی و ناحق‌گویی - تسلّط قدرتها بر ملّتها، غارت اموال ملّتها به‌وسیله‌ی مراکز جهانی - پُر کرده است، اینها به‌خاطر انزوای معنویّت و اخلاق انسانی است. وقتی معنویّت و اخلاق و فضیلت منزوی شد و کسی جرأت نکرد در دنیا فضایل اخلاقی را به‌عنوان ارزشهای تراز اوّل مطرح کند، شرّ و فساد غلبه خواهد کرد و پول و زور، ارزش خواهد شد و صاحبان پول و زور برای بازکردن راه به سوی هدفهای خود، هیچ‌ مانعی را ملاحظه نخواهند کرد و دنیا همان چیزی میشود که امروز وجود دارد.»[12]

4. انسان‌محوری مادّی

«نگاه اسلام به انسان، محوربودن انسان؛ این موضوع در اسلام خیلی معنای وسیعی دارد. خب، پیداست انسان اسلامی با انسانی که در فلسفه‌های مادّی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، به‌کلّی متفاوت است. این یک انسان است، آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکی نیست؛ لذا محوربودن انسان هم در اسلام با محوربودن انسان در آن مکاتب مادّی به‌کلّی متفاوت است.»[13]

5. حاکمیّت هواهای نفسانی و خودخواهی‌های انسان

«تا وقتی که خودخواهی‌های انسان بر او حاکم است، هرچه قدرتِ اجرایی‌اش بالاتر باشد، خطرناک‌‌تر است. تا وقتی که هواهای نفسانی بر انسان غالب است و تا وقتی انسان، همه چیز را برای خود میخواهد؛ هرچه قدرتش بیشتر است؛ خطرناک‌‌تر و سبُع‌تر و درّنده‌تر است. نمونه‌هایش را در دنیا می‌بینید... وقتی اختیارِ فشردن تکمه‌ی بُمب اتم در دستِ شخصی باشد که نه جان انسانها و نه حقوق ملّتها، برایش مهم است و نه اجتناب از شهوات نفسانی برای او یک امتیاز و ارزش محسوب میشود؛ برای بشریّت خطرناک است. این کسانی که امروز در دنیا، از نیروی اتم و سلاحهای مرگبار برخوردارند، باید بر نفس و احساسات خود غلبه داشته و مسلّط باشند که متأسّفانه این‌طور نیست. اسلام این مسائل را تبلیغ میکند و علّت دشمنی قدرتمندان با اسلام هم همین‌‌ است.»[14]

6. تفکّر سودمحور

«مبانی معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر جامعه و هر ملّتی، مبانی معرفتی، مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی‌ای دارد که آن مبانی تعیین‌کننده است و به ما میگوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است، چه نوع پیشرفتی نامطلوب است. [...] فرض بفرمایید در یک جامعه‌ای تفکّر سودمحور مطرح است؛ یعنی همه‌ی پدیده‌های عالم با پول محک زده میشوند و اندازه‌گیری میشوند. هر چیزی قیمت پولی‌اش و سود مادّی‌اش چقدر است. امروز در یک بخش بزرگی از دنیا مسئله‌ این است: همه چیز با پول سنجیده میشود. در این جامعه ممکن است برخی از کارها ارزشی باشد -برای خاطر اینکه آنها را به پول میرساند- ‌امّا در یک جامعه‌ای که در آن پول و سود، محور قضاوت نیست، همان کار ممکن است ضدّارزش محسوب بشود.»[15]

7. حاکمیّت لذّت‌گرایی

«در یک جامعه‌ای اصالت لذّت حاکم است. آقا شما چرا این عمل را مباح میدانید؟ چرا همجنس‌گرایی و همجنس‌بازی را مباح میدانید؟ میگوید: لذّت است؛ انسان از او لذّت میبرد. این شد اصالت لذّت. وقتی اصالت لذّت بر یک جامعه و بر یک ذهنیّت عمومی حاکم بود، یک چیزهایی مباح میشود.»[16]

8. سرمایه‌محوری و پول‌پرستی

«در یک جامعه و در یک نظام اخلاقی‌ای، پول احترام مطلق دارد. از کجا ‌آمده؟ مهم نیست. ممکن است از راه استثمار بدست آمده باشد؛ ممکن است از راه استعمار بدست ‌آمده باشد؛ ممکن است از راه غارت بدست آمده باشد؛ فرقی نمیکند، پول است. البتّه امروز این چیزها اگر صریحاً گفته بشود - در آن جوامعی که به آنها مبتلایند - ممکن است انکار بشود؛ امّا تاریخشان را که نگاه میکنید قضیّه روشن می شود.»[17]

9. حفظ ثروت شخصی

«در امریکا، ریشه‌ی این مسئله‌‌ی آزادی فردی و این لیبرالیسمی که به آن افتخار میکردند و میکنند و یکی از ارزشهای امریکایی به‌حساب می‌آورند، عبارت است از حفظ ثروت شخصی؛ یعنی محیطی که امریکا در آن محیط به‌وجود ‌آمد و با آن مردمی که آن روز در امریکا جمع شده بودند، حفظ فعّالیّت و تلاش مادّی، نیاز به این داشت که به ثروت شخصی افراد یک ارزش مطلقی داده بشود. البتّه این از نگاه جامعه شناختی و با نگاه واقعی - متنی به جامعه‌ی امریکایی، داستان خیلی مفصّلی دارد.»[18]

10. استعمارگرایی و استثمارمحوری

«در جوامع غربی - تقریباً به‌طور عموم - از راه استعمار آمده است. ثروتی که انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم به‌دست آورد و توانست به‌وسیله‌ی آن ثروت و پول نقد و طلای نقد، سیاست خودش را بر کلّ اروپا و مناطق دیگر سیطره بدهد، به‌خاطر پولی بود که انگلیسی‌ها از استعمار کشورهای شرقی و عمدتاً شبه‌قارّه‌ی هند به‌دست آورده بودند.»[19]

11. نیهیلیسم، پوچگرایی و معنویّت‌زدایی

«نیهیلیسم یعنی پوچ‌گرایی. پوچ‌گرایی، مقوله‌ی مَحکومی است. البتّه این مکتب جزو فرآورده‌ها و میوه‌های زندگی مادّی در غرب است؛ یعنی فقد و فقر معنویّت عمدتاً جوانها را به پوچی میکشاند و این مربوط به امروز هم نیست... خاستگاه آن هم زندگی مادّی غرب و فقد معنویّت است.»[20]

12. جهت گیری غلطِ علوم انسانی

«علوم انسانی روح دانش است. حقیقتاً همه‌ی دانش ها، همه‌ی تحرّکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است. علوم انسانی جهت می دهد، مشخّص میکند که ما کدام طرف داریم میرویم؛ دانش ما دنبال چیست. وقتی علوم انسانی منحرف شد و بر پایه‌های غلط و جهان‌بینی‌های غلط استوار شد، نتیجه این میشود که همه‌ی تحرّکات جامعه به سمت یک گرایش انحرافی پیش میرود. امروز دانشی که غرب دارد، شوخی نیست؛ چیز کوچکی نیست. دانش غرب یک پدیده‌ی بی‌نظیر تاریخی است؛ امّا این دانش در طول سالهای متمادی در راه استعمار به کار رفته؛ در راه برده‌داری و برده‌گیری به‌کار رفته؛ در راه ظلم به کار رفته؛ در راه بالا کشیدن ثروت ملّتها به‌کار رفته؛ امروز هم که می‌بینید چکار دارند میکنند. این بر اثر همان فکر غلط، نگاه غلط، بینش غلط و جهتگیری غلط است که این علم با این عظمت - که خود علم یک چیز شریفی است، یک پدیده‌ی عزیز و کریمی است - در این جهت ها به‌کار می‌افتد.»[21]

پی نوشت ها


[1] در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی رحمه‌الله (1369/3/14)

[2] در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی رحمه‌الله (1369/3/14)

[3] در دیدار مردم قم (1397/10/19)

[4] سوره‌ی سبأ، بخشی از آیه‌ی 49؛ «... حق آمد و [دیگر] باطل از سر نمیگیرد و برنمیگردد.»

[5] در دیدار مردم قم (1397/10/19)

[6] در دیدار با دانشجویان (1387/7/7)

[7] در دیدار کارگزاران نظام (1379/9/12)

[8] در دیدار کارگزاران نظام (1379/9/12)

[9] در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی (1389/9/10)

[10] ستایشگران سلاطین و صاحبان قدرت و ثروت.

[11] پیام به کنگره‌ی عظیم حج (1368/4/14)

[12] در جمع نیروهای بسیجی شرکت‌کننده در اردوی رزمی فرهنگی علویّون (1380/8/21)

[13] در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی (1389/9/10)

[14] در پادگان دوکوهه (1381/1/9)

[15] در دیدار استادان و دانشجویان کردستان (1388/2/27)

[16] همان.

[17] همان.

[18] همان.

[19] همان.

[20] در جلسه‌ی پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (1379/12/22)

[21] در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی (1390/7/13)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان