طرح مسئله
طبقه در لغت به معنای گروه، صف و رده است[1] و طبقه بندی به معنای صف بندی، تبویب و رده بندی کردن است. (دهخدا، ١٣٥٢، ج٣٣، صص ١٦٤-١٦٥) طبقه بندی در اصطلاح به معنی کنار هم قرار دادن اشیاء بر اساس خواص یا ویژگی های مشترک آنهاست. (مارسلا و آرتور، ١٣٨٦ش، صص ٢٠-٢٣)
مطابق تعریف دیگری طبقه بندی مرتب سازی و تنظیم اشیاء یا افکار بر پایه ما به الاشتراکات و ما به الامتیازات ذاتی یا صفاتی، حقیقی یا مجازی آنهاست. (داودی، ١٣٧٠، صص ٢٧١-٣٠١)
موضوع طبقه بندی در جهان اسلام در پی ترجمه کتب مختلف به زبان عربی و گسترش کمی و کیفی علوم ضرورت یافت. یکی از جریان های تأثیرگذار در این زمینه نهضت ترجمه بود. نهضت ترجمه که از اواسط قرن دوم تا پایان قرن چهارم ادامه داشت، سبب انتقال میراث علمی بشر در حوزه علوم مختلف به زبان عربی شد. (سجادی، ١٣٦٠، صص ٢٠-٢١) با در نظر گرفتن شروع نهضت ترجمه، قرن دوم را می توان قرن آغاز طبقه بندی در حوزه علوم اسلامی دانست. البته برخی از محققان نقطه شروع طبقه بندی در حوزه اسلامی را قرن سوم می دانند (نصر، ١٣٥٠، ص٤٦) که با توجه به وجود کتب مبوب روشمند از قرن دوم، چنین نظری بعید می نماید.
در حوزه احادیث، موضوع طبقه بندی احادیث و تبویب و تنظیم آنها از سده اول هجری مطرح بود و در قرن دوم در اثر انتقال علوم به جهان اسلام و گسترش روش های طبقه بندی، طبقه بندی احادیث و چگونگی تبویب آنها نیز دچار تحول شد.
محدثان اهل سنت، سبک های مختلف نگارشی همچون مسندنویسی، مصنف نویسی، سنن و جامع نگاری را تجربه کردند و در درون این گونه های نگارشی قواعد مختلف طبقه بندی بکار گرفته شد. در فضای حدیثی شیعه نیز سبک های مختلف نگارشی بکار گرفته شد و قواعد طبقه بندی نیز مورد استفاده قرار گرفت. این روند طبقه بندی در کتب اربعه بویژه درباره کافی مورد توجه علما قرار گرفته است.
برخی بر این باورند که تبویب و تنظیم احادیث کلینی بر اساس موضوعات صورت گرفته است. کلینی با مدنظر قرار دادن روش موضوعی کتاب خود را به سه بخش اصول، فروع و روضه تقسیم کرده است. بر پایه این روش، اصول و فروع به گونه تنظیم درختی، دارای چند کتابند که هر یک از این کتب دربر دارنده چند باب و هر باب نیز حاوی چند حدیث است. (حجت، ١٣٨٨، ص٣٤)
اما در اساس تقسیم بندی کافی به سه کتاب اصول، فروع و روضه توسط خود کلینی صورت نگرفته است و حتی تا چندین سده پس از کلینی نیز چنین تقسیم بندی شناخته شده نبوده است.
مطابق نظر برخی از محققان پیشینه این نام گذاری فراتر از سده یازدهم نمی رود.
کهن ترین گزارش در این زمینه کلام ملا محمد امین استرآبادی (١٠٣٣ق) در «الفوائد المدنیه» است که اشاره به «اصول کافی» دارد. پس از وی اشاره سید محمد تقی موسوی (١٠٩٤ق) به اصول و فروع کافی است که در خاتمه گردآوری حواشی سید بدر الدین عاملی ذکر شده است. (حسین پوری، ١٣٨٧ش، ج٢، ص٢١)
از این رو نمی توان تقسیم بندی مذکور را طبقه بندی مؤلف دانست و بر پایه آن اندیشه وی را کشف کرد. با در نظر گرفتن این مسأله، نکته مهم درباره طبقه بندی کافی، چگونگی و چرایی تنظیم کتب و ابواب این کتاب است. این مقاله با بررسی روش کلینی در طبقه بندی کتب و ابواب در صدد دستیابی به ضرورت هایی است که کلینی را به چنین طبقه بندی واداشته است.
١. روش های طبقه بندی احادیث
طبقه بندی در حوزه حدیثی می تواند به روش های مختلفی صورت پذیرد که در زیر به بررسی آنها می پردازیم.
١-١. طبقه بندی بر اساس مفاهیم و آموزه های حدیثی
اساس این روش، بر طبقه بندی مفهومی است. محدثان بر اساس مفاهیم و موضوعات مطرح در احادیث، دست به گردآوری آنها در کتب و ابواب می زدند. در بین مفاهیم حدیثی، مفاهیم کلیدی، نقش شناسه برای اجزاء موضوع دارند و مبنای طبقه بندی هستند. برای دستیابی به این مفاهیم و آموزه ها، می توان به دو روش «استخراجی»[2] و «تبیینی»[3] عمل کرد.
روش استخراجی مبتنی بر استخراج مفاهیم و آموزه ها از منابع موجود بر پایه روش هایی همچون تحلیل محتوا درباره موضوع طبقه بندی است. و روش تبیینی که همسان یابی مفاهیم و آموزه ها و تبیین آن در ساختار رایج تعلیمی در منابع در دسترس موضوع طبقه بندی است. (نک: پاکتچی، ١٣٨٦، ص١٤٤)
محدثان بر پایه روش استخراجی دست به استخراج مفاهیم کلیدی روایات می زدند و آنها را در ضمن مفاهیم و موضوعات مختلفی طبقه بندی می کردند. تقدم و تأخر در موضوعات و جایگاه آنها در طبقه بندی در کتب نیز تابع قواعدی است که محدثان در طول تاریخ بدان اهتمام داشته اند. از جمله این قواعد می توان به عموم و خصوص، توقف (اناطه) و اشرفیت (عراقی، ١٣٥٨، صص ٢٧ -٢٨؛ خاکساری، ١٣٦٩، صص ٢٠- ٢١) اشاره کرد. این قواعد در طبقه بندی علوم و طبقه بندی کتب و ابواب کتاب کاربرد داشته است که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
١-١-١. عموم و خصوص
مطابق این قاعده حرکت از موضوعات عام به موضوعات خاص است. در واقع موضوعات خاص از موضوعات عام مشتق می شوند. (عراقی، ١٣٥٨، ص٢٧؛ خاکساری، ١٣٦٩، ص٢٠)
برخی این قاعده را به عنوان تعریف علم طبقه بندی نیز در نظر گرفته اند. از جمله «طاش کبری زاده» عالم اسلامی قرن ده هجری علم طبقه بندی را علمی می داند که به دنبال مراتب و درجات موضوعات از اعم به اخص است تا بدین وسیله موضوع علمی که در ضمن اعم قرار گرفته است، حاصل شود. (طاش کپری زاده، ١٤٠٥، ج١، ص١٥) قاعده عموم و خصوص که عده ای از آن با عنوان «اصل و فرع» نیز یاد کرده اند، از مهمترین قواعد در حوزه تنظیم طبقه بندی هاست. این قاعده از جمله قواعد کاربردی است که امروزه نیز در طبقه بندی های مختلف نظری و عملی استفاده می شود. (عراقی، ١٣٥٨، ص٢٧؛ خاکساری، ١٣٦٩، ص٢١)
١-١-٢. توقف یا اناطه
مطابق این قاعده برخی از علوم حالت مقدمه ای برای دیگر علوم دارند. از این رو تعلیم و تعلم در برخی از علوم متوقف بر اطلاع و آگهی از دیگر علوم است. به طور مثال ورود به علم بلاغت و تعلیم و تعلم در آن منوط به آگاهی از علم صرف و نحو است یا علم اصول پیش شرط ورود به فقه است و بدون آگاهی از علم اصول فقه امکان استنباط صحیح احکام وجود ندارد. این قاعده در نظام تعلیم و تربیت مدارس اسلامی رعایت شده است و همین قاعده در طبقه بندی علوم نیز وارد شده و اغلب بکار گرفته شده است. (عراقی، ١٣٥٨، ص٢٨؛ خاکساری، ١٣٦٩، ص٢١)
١-١-٣. اشرفیت
اشرفیت، قاعده ای است که ترتیب طبقه بندی علوم را بر اساس شرف آن علم و اهمیت موضوع آن در نظر می گیرد. اشرفیت یک علم نیز از چند طریق قابل دستیابی است:
١- به دلیل شرف موضوع آن علم؛ مانند علم تفسیر که به دلیل موضوع خود که کلام خداست، بر علم حدیث که کلام خلق است، اشرفیت دارد. این قاعده در اکثر طبقه بندی ها لحاظ شده است.
٢- به دلیل شرف غایت و هدف علم؛ به طور مثال علم طب از این جهت بر علم نحو اشرفیت دارد.
٣- به دلیل میزان نیازمندی ؛ بر این اساس علم فقه که دربر دارنده قوانین اجتماعی و مصالح دین و دنیاست اشرف از علم تاریخ است. (عراقی، ١٣٥٨، ص٢٨؛ خاکساری، ١٣٦٩، ص٢١)
در طبقه بندی قدما یک یا دو مورد از این قواعد و گاه هر سه مورد بکار گرفته شده است. (خاکساری، ١٣٦٩، ص٢١)
١-٢. طبقه بندی بر اساس دانش های حدیثی
این روش مبتنی بر طبقه بندی بر اساس دانش های مختلف حدیثی از جمله درایۀ الحدیث، فقه الحدیث و رجال است. در این روش نیز دو راهکار استخراجی و تبیینی قابل استفاده است.
١-٣. طبقه بندی بر اساس منابع و شرایط تحقق تاریخی
در این روش از طبقه بندی عوامل بیرونی مبنای طبقه بندی هستند. این گونه از طبقه بندی در زمانی اتفاق می افتد که تحقیقات در حوزه «موضوع طبقه بندی» توسعه کافی را پیدا نکرده اند و فاقد گویایی و اطمینان بخشی هستند. ویژگی های مربوط به منابع موجود درباره «موضوع طبقه بندی» می تواند مبنای طبقه بندی قرار گیرد که در ضمن این ویژگی ها می توان از زبانی که منابع به آن تألیف شده اند، یاد کرد. (پاکتچی، ١٣٨٦، ص١٤٤)
٢. روش طبقه بندی کافی
کلینی بر اساس روش طبقه بندی مفهومی دست به طبقه بندی مفاهیم حدیثی زده است.
اندیشه وی را می توان بر اساس روش طبقه بندی مفاهیم و آموزه های حدیثی تحلیل کرد. کلینی مفاهیم کلیدی مدنظر خود را در مقدمه بیان داشته است و این مفاهیم کلیدی را در طبقه بندی کتب و ابواب خود نمایان ساخته است. در مقدمه کتاب، کلینی واژه علم را ٢٠ بار، جهل را ١٥ بار و عقل را ٨ بار بکار برده که حاکی از توجه زیاد وی به این مفاهیم است. تحلیل مفهومی مقدمه نیز چنین امری را اثبات می کند.
مقدمه کلینی دارای چند بخش است. بخش اولیه خطبه اولیه کتاب که دربر دارنده حمد و سپاس الهی و اشاره به نبوت پیامبر گرامی اسلام و امامت ائمه (ع) است. بخش دوم طرح نامه دوست خویش است. کلینی در دو قسمت به طرح مسائل موجود در نامه می پردازد، مطابق قسمت اول این نامه مسأله اصلی عصر وی جهالت مردم و دوری آنها از اهل علم است. مردمی که در نادانی به سر می برند و به ظاهر دین دارند و امور دین خودشان را به صورت دلبخواهی و بر پایه عادت، و تقلید از نیاکان و بزرگان و با تکیه بر عقل خود می گیرند. (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٥)
کلینی به این بخش از نامه در دو جا پاسخ می دهد؛ یکجا در مقدمه و بار دیگر در تنظیم دو کتاب «کتاب العقل و الجهل» و «کتاب فضل العلم». وی در مقدمه با بیان این مسأله که مردم دو دسته اند: گروهی سالم و تندرست و گروهی زمین گیر و ضعیف، بر پایه عدل و حکمت الهی گروه سالم مورد امر و نهی الهی قرار گرفته اند تا بیهوده و مهمل نباشند و او را به بزرگی بستایند و اقرار به توحید داشته باشند. آیات الهی در قرآن نیز این دسته را مأمور به قول حق کرده است و اجازه نادانی و جهل در قول حق را نداده و امر به تفقه در دین کرده است.
کلینی بر این نظر است که بهترین چیزی که عاقل می گیرد، علم به دین و شناخت روشی است که خدا خلقش را به پرستش واداشته است که عبارت است: توحید الهی، احکام الهی و امر و نهی و آداب خود. شرط روش خداپرستی این است که آن را با علم و یقین انجام دهد تا این وظیفه نزد خداوند مورد پسند و موجب ثواب و پاداش بزرگ گردد. در صورتی که فرد جاهل باشد اعتماد به کار خود ندارد و خود هم باور ندارد که دینداری کرده است. (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٥-٧)
بر این اساس کلینی شرط قبول اعمال و تکالیف را علم و یقین می داند و جهل را مانع قبولی و انجام تکالیف می داند. محور مهم در این بخش تمسک به قرآن و سنت است و همان گونه که معصوم فرموده اند: دین باید از کتاب و سنت گرفته شود. قرآن نیز مؤید امامت ائمه (ع) است. بنا بر فرموده معصوم هر کس که امر امامت ما را از قرآن نفهمد، فتنه ها را زیر پا نتواند گذاشت. کلینی دلیل چیره شدن کیش های فاسد و مذهب های زشت بر مردم زمان خود را نیز همین مسأله می داند. (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٧)
قسمت دوم مطالب مطرح شده در نامه، موضوع اختلاف روایات و داشتن کتابی جامع در زمینه فنون علم دین است. کلینی قاعده اخذ یکی از احادیث اختلافی از باب تسلیم و رضا را بیان می دارد. در مجموع محورهای مطرح در مقدمه کافی را می توان در این موارد خلاصه کرد: عقل و جهل، فضل علم، ضرورت تمسک به سنت و قرآن، توحید، نبوت و امامت، آداب و فرائض و احکام.
چنین چینشی از کتب، در طبقه بندی کلینی از کتاب کافی نیز دیده می شود. عقل و جهل و فضل علم مقدمه ای بر کتاب کافی اند که پاسخ تفصیلی مباحث مقدمه است. در واقع برای تصحیح راه مردمی که جهل را پیشه خود ساخته و از علم و تعالیم کتاب و سنت فاصله گرفته اند، تبیین مفهوم عقل و جهل، و بیان فضلیت علم و عالمان ضروری است. همچنین خودسری و تکیه بر رأی و قیاس نیز آفت دیگری در جامعه آن زمان است که با مبنا قرار دادن کتاب و سنت می توان از شر چنین انحرافاتی در امان ماند و کتاب و سنت تنها طرق دستیابی به مسائل دینی است. کلینی به گونه ای مقدمه وار تمام این موارد را در پاسخ درخواست دوست خویش در قالب دو کتاب «عقل و جهل» و «فضل العلم» ارائه می دهد.
برخی از شارحان نیز ماهیت مقدمه ای بودن بحث عقل و جهل را مطرح کرده اند.
دقت در کتب کافی نیز حاکی از آن است که در بین کتب مختلف کافی، کتاب العقل و الجهل فاقد باب است که بر پایه اخبار آخر این کتاب نیز مشخص می شود که درباره عقل و جهل، کتابی مستقل تنظیم شده است که ذکر آنها در این مقدمه حالت مقدمه ای دارد. همچنین کتاب فضل علم نیز تتمیمی بر مقدمه ی مذکور است. (کلینی، ١٣٩٢ق، ج١، ص١٥)
کلینی پس از ذکر مقدماتی در عقل و جهل و فضل علم و تبیین مبانی خود، وارد دیگر محورهای ذکر شده خود یعنی توحید، نبوت و امامت و اخلاق و آداب می شود که در کتب توحید، حجه، ایمان و کفر، دعا، فضل القرآن و کتاب العشره تجلی یافته است. محور فرائض و احکام نیز در فروع کافی قابل پیگیری است. مقدمه کلینی فاقد اشاره ای به مباحث روضه است و نمی توان ساختار روضه را بر اساس اندیشه های کلینی و ساختار مباحث کتاب تبیین کرد.
برای بررسی دقیق تر طبقه بندی کتب، ابواب و احادیث در ادامه به بررسی هر یک از آنها می پردازیم.
٢-١. طبقه بندی کتب اصول کافی
کافی با کتاب های «العقل و الجهل» و «فضل العلم» شروع می شود و پس از آن کتب اعتقادی قرار می گیرند که شامل توحید و امامت است. سپس به «کتاب الایمان و الکفر»، «کتاب الدعاء»، «کتاب فضل القرآن» و «کتاب العشره» می پردازد. ترتیب و تنظیم این کتب در این بخش مبتنی بر روش های طبقه بندی عصری است. دو کتاب «العقل و الجهل» و «فضل العلم» مبتنی بر روش اناطه یا توقفند. در واقع این کتب مقدمه ای برای ورود به مباحث بعدی هستند. در زیر به بررسی کتب اصول می پردازیم.
٢-١-١. کتاب العقل و الجهل
کلینی عقل را به عنوان نقطه شروع مباحث خود برگزیده است. در واقع وی راهبرد کلی خود را در ترسیم جایگاه عقل قرار داده است. عقل از زاویه روایات کافی، حجت الهی بر مردم (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص١٦)، برترین موهبت الهی (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ١٢-١٣)راهنمای مؤمن (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٢٥)، مطیع فرمان الهی (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص١٠) و نافرمان در برابر شیطان (کلینی، ١٤٠٧، ج١، ص١١) است.
عقل در شناخت خداوند (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٢١)، اثبات حجیت پیامبران (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٢٥) امر و نهی و ثواب و عقاب (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص١٠) نقش مؤثری دارد.
بر این اساس دایره تأثیر آن گسترده و وسیع است اما نقش آن صرفا ابزاری و واسطه ای است. کلینی در کتاب فضل العلم در ضمن باب «الرد الی الکتاب و السنه» تأکید دارد که هر چیزی در کتاب و سنت است که از کنار هم قرار دادن این مطالب می توان دریافت که عقل ابزاری برای کشف معارف دینی است و برخلاف جریان های موجود در عصر کلینی نمی توان نقشی مستقل برای آن در نظر گرفت.
٢-١-٢. کتاب فضل العلم
کتاب «فضل العلم» در صدد توجه دادن به علم و وجوب آن، صفت علم، ویژگی علماء و تبیین جایگاه عالم و متعلم و همچنین تاکید بر علم الهی متخذ از کتاب و سنت و نفی هر گونه علم متکی بر رأی و قیاس است. عنوان این کتاب در آثار پیش از کلینی نیز قابل مشاهده است. از جمله می توان از کتاب «فضل العلم و العلماء» تألیف حمید بن زیاد (نجاشی، ١٤٠٧ق، ص١٣٢) و کتاب «فضل العلم و آدابه» از علی بن محمد بن جعفر (نجاشی، ١٤٠٧ق، ص٢٦٢) یاد کرد. از این رو می توان گفت نگاشتن در این موضوع مسبوق به سابقه است اما ظاهرا کلینی نخستین فردی است که در جامع حدیثی به این موضوع پرداخته است.
کتاب «فضل العلم» دربردارنده ١٧٦ روایت درباره ماهیت خود علم است. در میان راویان، قمی ها ١٥٣ حدیث یعنی ٨٧ درصد را به خود اختصاص داده اند که اشعری ها ٦٠ حدیث یعنی ٣٣ درصد مجموع روایات را روایت کرده اند. علی بن ابراهیم قمی ٥٨ حدیث معادل ٣٢ درصد. محمد بن یحیی ٤٣ درصد از احادیث را روایت کرده است که هر دو نفر یعنی علی بن ابراهیم قمی و محمد بن یحیی احادیثی را از احمد بن محمد بن عیسی اشعری روایت کرده اند. احمد بن محمد بن خالد برقی نیز از عده قمی اش ٢٦ حدیث معادل ١٥ درصد از احادیث را نقل کرده است. حسین بن محمد ١٥ حدیث، علی بن محمد بن عبدالله برقی ٤ حدیث، صفار قمی ٣ حدیث و احمد بن ادریس اشعری و عده قمی ها هر یک دو حدیث را نقل کرده اند.
در مجموع روایات، وابستگی کلینی به بوم خود یعنی ری نیز آشکار است.[4] زیرا وی ١١ حدیث را از اهالی ری یعنی علی بن محمد بن ابراهیم رازی که همگی از سهل بن زیاد روایت شده است. حدیث دیگری از محمد بن عبدالله اسدی مقیم ری نقل شده است. (نیومن، ١٣٨٤، ص١٩٢)
بر اساس آنچه در کتاب العقل و الجهل بیان شد، عقل با تمام مزایای که برای انسان دارد، افراط در آن می تواند آدمی را به ورطه هلاکت بیندازد. کلینی در این کتاب اعتراضی به نوع بهره گیری از عقل در بین برجستگان عصر خویش دارد که این مطلب از چینش احادیث این کتاب قابل برداشت است. در واقع نقش استقلالی دادن به عقل بدون در نظر گرفتن آموزه های نقلی می تواند به برداشت ها و تفسیرهای نادرست از آموزه های اسلامی منجر شود. از این رو کلینی با مد نظر قرار دادن فرمایشات ائمه (ع) به گونه ای با تنظیم کتاب العقل و الجهل به دنبال تصحیح چنین تفکری است که در بین امامیان نیز رخنه کرده است و طرفدارنی داشته است.
در ادامه کلینی در کتاب فضل العلم به اهمیت علم قطعی اشاره می کند که علم قطعی در صورتی بدست می آید که به تنها منبع علم یعنی ائمه (ع) رجوع شود. افزون بر این کلینی در کتاب فضل العلم به نقد جریان های انحرافی قیاس محور نیز می پردازد (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٥٤-٥٩). علاوه براین کتاب فضل العلم کافی دربردارنده دیدگاه اصلی مؤلف در رجوع به کتاب و سنت در همه مسائل است. (نک : کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٥٩)
وجود دو باب مهم «باب الرد الی الکتاب و السنه» (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٥٩-٦١) و «باب الاخذ بالسنه و شواهد الکتاب» (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٦٩) نشان از اهمیت نقل در نگاه کلینی است. حتی می توان گفت تقدم سنت بر قرآن نیز در باب «الأخذ بالسنۀ و شواهد الکتاب» حاکی از توجه خاص کلینی به سنت است.
٢-١-٣. کتاب التوحید و کتاب الحجه
بر اساس گزارش نجاشی افراد زیادی پیش از کلینی در حوزه توحید کتاب تألیف کرده اند. از جمله می توان به حماد بن عیسی (نجاشی، ١٤٠٧ق، ص١٤٣) اشاره کرد. از آنجا که مسأله توحید مسأله ای است که از ابتدا مورد توجه علما و محدثان بوده است از این رو در این زمینه کتب مختلفی نگاشته شده است و کلینی در پرداخت آن نخستین فرد نیست.
انتخاب موضوع توحید و حجت در کتاب کافی، بعد از آن از بین اصول اعتقادی حاکی از اولویت عصری پرداختن به این مباحث را نشان می دهد. در واقع بر مبنای اولویتی که در زمان کلینی نسبت به این مفاهیم احساس شده است تنظیم آنها در اصول قابل تبیین است.
٢-١-٤. کتاب الایمان و الکفر
در بین آثار علمای پیش از کلینی آثاری در زمینه ایمان و کفر نگاشته شده است. از جمله می توان به «کتاب الایمان» فضل بن شاذان (م ٢٦٠ق)، کتاب «شرایع الإیمان» نگاشته حمدان بن معافی (نجاشی، ١٤٠٧ق، ص١٣٨) اشاره کرد. همچنین ایمان با اسلام در کتاب «ایمان و اسلام» مفضل بن عمر (نجاشی، ١٤٠٧ق، ص٤١٦) و کتاب «درجات الایمان و الکفر و وجوه الکفر» از بکر بن صالح رازی (طوسی، بی تا، ش١٢٧) از دیگر کتبی هستند که در این موضوع نگاشته شده اند.
از این رو می توان گفت که تألیف در این موضوع سابقه ای طولانی دارد و تألیفات فراوانی در این زمینه به رشته تحریر درآمده است. کلینی با بهره گیری از کتب پیش از خود به سلسله ای از مباحث در این زمینه پرداخته است که حاکی از نیازهای عصر کلینی است از جمله پرداختن به موضوع ایمان در عصر وی در صدر توجه فرقه های مختلف است. حقیقت ایمان و یقین، درجات ایمان، رابطه اسلام و ایمان، کفر و ارکان آن، پرداختن به برخی سجایای ایمانی و رذائل نفسانی از جمله مباحث مهم این کتاب است.
٢-١-٥. کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن و کتاب العشره
این سه کتاب جزء کتبی هستند که کلینی پس از مهمترین مباحث خود به بیان آنها پرداخته است و در محور آداب و اخلاقی که در مقدمه بیان شد، جای می گیرند. توجه به این مسائل حاکی از نگاه ویژه کلینی به موضوع دعاء و قرآن و روابط اجتماعی و انسانی است.
در واقع کلینی به آداب عبادی و اخلاق اسلامی و رفتار ایمانی در جامعه اسلامی توجه دارد که در روایات این سه کتاب نیز آشکار است. کلینی در کتاب الدعاء کلینی به بیان چگونگی برقراری رابطه بین عبد و خالق خویش می پردازد و نحوه آن را از لسان ائمه بیان می دارد. در کتاب بعدی اهمیت قرآن، حامل قرآن، ثواب قرائت و مسائل مربوط به آن را می پردازد و سپس نحوه روابط اجتماعی را بیان می کند.
٢-٢. طبقه بندی کتب فروع کافی
در بخش فروع نیز کلینی به ذکر مباحث موجود در فقه پرداخته است. کلینی روایات فروع را بر اساس ارتباط آنها با شناخت احکام فرعی شرعی که به طور معمول در کتب فقهی مورد بحث قرار می گیرد، تنظیم کرده است. وی این بخش یعنی فروع را به ٢٦ کتاب تقسیم کرده است که در تمامی این ابواب ١٠٩١١ حدیث جای گرفته است. از خلال این کتب به روشنی مشخص می شود که شاخصه اصلی فروع، فقهی بودن این بخش است که بجز در موارد اندک در غالب ابواب و احادیث این مسأله رعایت شده است. (عمیدی، ١٣٧٢، صص ٢٤٨ -٢٤٩)
کار کلینی در کافی مبتنی بر نگاه فقهی کلینی به عنوان یک فقیه مجدد در عصر خویش است که وی با توجه به تقدم علمای دیگر بر وی در تألیف این دست از کتب، وی متأثر از دیگر آثار نیز بوده است. شیخ طوسی تعداد زیادی از اصحاب امامیه که کتب فراوانی در فقه داشته اند و کتب خود را بر اساس ابواب معروف فقه تنظیم کرده اند، نام برده است که از جمله آنها می توان به اسماعیل بن موسی بن جعفر (طوسی، بی تا، صص ١٠-١١) حسن بن محمد بن سماعه (طوسی، بی تا، صص ٥١ -٥٢)، حسین بن سعید (طوسی، بی تا، صص ٥٨-٥٩) و علی بن حسن بن فضال (طوسی، بی تا، صص ٩٢-٩٣) اشاره کرد.
علی رغم اینکه کلینی در روش تألیف کتاب خود پیرو آثار پیش از خود بوده است، توانسته است با فراهم آوردن ابواب فراوان دسترسی افرادی را که تمایل به اطلاع از شناخت حکم دارند را به سادگی میسر سازد و کار خویش را از پیشینیان خود متمایز سازد. این مطلب به این دلیل است که عناوین این ابواب مستنبط از مضامین احادیث آنها هستند بلکه بسیاری از ابواب فروع مشعر بر نوعیت حکم موجود در آن احادیث است.
کلینی عنوان را با یکی از احکام تکلیفیه پنجگانه مانند باب «ما یجب فیه الفداء من لبس الثیاب» و باب «ما یستحب من تزویج النساء...» و باب «کراهیۀ اجارة الرجل نفسه» و باب «ما یجوز للمحرم بعد اغتساله...» آغاز می کند. از نکات جالب در روش کلینی در انتخاب عناوین ابواب این است که وی در این انتخاب نوعیت احادیث و آیات قرآنی که مطابق آنها هستند را رعایت کرده است حتی تا آنجا که عنوان از قرآن اقتباس شده است مانند: «و من دخله امنا» و «و لکن لاتواعدوهن سرا» و «و لا تضاروهن لتضیقوا علیهن». (عمیدی، ١٣٧٢، صص ٢٤٩ -٢٥٠)
نکته قابل توجه در طبقه بندی کافی این است که کلینی در بخش فروع احادیثی را ذکر کرده است که ارتباطی با فروع احکام فقهی ندارد و نزدیک تر به تاریخ است تا فقه که ذکر آنها در روضه کافی که در آن احادیث مختلفی از آداب، سیر، و تاریخ و حکم و خطب و مانند آن است، مناسب تر بود. از جمله می توان به قصه تبع و ورودش به مکه و قصدش در خراب کردن مکه اشاره کرد که پس از خراب کردن مکه برگشت یا قصه اصحاب فیل و خراب کردن مکه یا قصه حفر چاه زمزم توسط عبدالمطلب. (کلینی، بی تا، ج٤، صص ٢١٥-٢٢٢)
شاید دلیل پرداختن کلینی به این امور این باشد که وی در کتاب حج آنها را استطرادا در مورد آنچه بیت العتیق از ادوار تاریخی گذشته ذکر کرده است و این مسائل به موضوع حج مرتبط است اما با فروع فقهی ارتباطی ندارد.
٢-٣. طبقه بندی روضه کافی
بخش روضه کافی که بخش سوم کتاب کافی است، دارای ساختاری متفاوت از اصول و فروع است. در این بخش فقط یک کتاب است که شامل مباحث مختلفی از جمله خطبه ها، نامه های ائمه (ع)، مواعظ، قصص و مطالب تاریخی است. روضه کافی تنظیم و ترتیب موضوعی موجود در کتب و ابواب اصول و فروع را دارا نیست. این بخش توسط محمد حسین بن قاریاغدی در ٣٠ باب به صورت موضوع طبقه بندی شده است که ظاهرا این طبقه بندی تنها فهرست طبقه بندی موضوعی شناخته شده روضه است. (نک: غاریاغدی، ١٣٨٧ش، کل اثر)
٢-٤. طبقه بندی ابواب حدیثی کافی
چینش ابواب کتاب کافی دارای تقدم و تأخری در خور تأمل است. در واقع در بخش هایی رعایت اولویت می تواند، چینش نسبی از ابواب را ارائه دهد. به طور مثال در بخش اصول در ذیل کتاب «فضل العلم» که در آن طبقه بندی ابواب لحاظ شده است، ابتدا به ابواب وجوب علم و طلب و جستجوی آن و سپس به صفت علم، فضیلتش و فضیلت علما و موارد دیگر می پردازد. (کلینی، بی تا، ج١، صص ٣٠-٣٦)
پرداختن به وجوب علم و طلب آن بر صفت علم و فضیلت علم اولویت دارد. این موضوع گاه در بخش قابل توجهی از ابواب یک کتاب و گاه در بخش هایی از ابواب کتب رعایت شده است. در بخش فروع نظم ابواب مبتنی بر موضوعات فقهی است که این مسأله نظم بیشتری را در این بخش از کتاب حاکم ساخته است. بخش روضه نیز همان گونه که پیش از این بیان شد فاقد هر گونه طبقه بندی است.
در طبقه بندی ابواب حدیثی کافی علاوه بر نحوه چینش، برخی از نکات دیگر مانند تکرار ابواب در یک کتاب یا رها کردن برخی از ابواب بدون عنوان نیز قابل توجه است. گاه کلینی دو باب را در یک کتاب تکرار می کند. مانند کتاب جنائز که عنوان باب «المرأه تموت و فی بطنها ولد یتحرک» را تکرار کرده است که در باب تکراری «المرأه تموت و فی بطنها ولد یتحرک» دو حدیث از باب قبلی با اسناد جدید اخذ کرده است که نقل آنها به این صورت ضرورتی ندارد و امکان جمع این احادیث در یک باب وجود دارد. (عمیدی، ١٣٧٢، ص٢٥٦)
این مسأله شاید به این دلیل باشد که کلینی چنین روایاتی را پس از تألیف قسمت اول یافته باشد و سپس ناچار به اضافه کردن به این صورت شده باشد. این نشان می دهد که کلینی به تدریج روایات را به کتب خود می افزوده است و شاید در مقاطع مختلفی به این روایات دست یافته است و آنها را به کتاب خود افزوده است. علاوه براین، این موضوع طولانی بودن زمان تألیف کتاب را که مورد اشاره رجالیان (نجاشی، ١٤٠٧، ص٣٧٧) نیز قرار گرفته است نشان می دهد.
نکته مهم دیگر در باب بندی کافی، ابواب بدون عنوان است. کلینی ٤٢ باب را بدون عنوان رها کرده است و فقط به ذکر لفظ «باب» اکتفا کرده است. شاید دلیل عدم ذکر عنوان برای این ابواب به دلیل این است که این ابواب احادیث زیادی را در بر نمی گیرند و اغلب آنها دربردارنده یک یا دو حدیثند و مباحث و احکام شرعی مذکور در آنها متنوع نیست.
در قسمت فروع برخی از کتب دربردارنده تعدادی از ابواب بدون عنوانند که اگر احادیث آن در باب واحدی قرار می گرفت و عنوانی انتخاب می شد، بهتر از تکرار آنها بدون عنوان بود. به طور مثال این اتفاق دو بار در کتاب وصایا و سه بار در کتاب دیات و شش مرتبه در کتاب مواریث و هشت مرتبه در کتاب جهاد رخ داده است.
٢-٥. طبقه بندی احادیث
برخی از علماء همچون خوانساری (خوانساری، بی تا، ج٦، ص١١٦)و حسن صدر (صدر، بی تا، ص٥٤٥) بر این نظرند که روش کلینی در نقل احادیث کافی مبتنی بر تنظیم احادیث بر اساس ترتیب صحت و وضوح است. بدین معنا که کلینی در هر باب ابتدا احادیث صحیح را نقل کرده و سپس به نقل احادیثی که از صحت و وضوح کمتری برخوردارند، می پردازد.
به همین دلیل اغلب، اواخر ابواب خالی از اجمال و اخفاء نیست. البته برخی از محققان چنین امری را فاقد هر گونه دلیلی دانسته اند و براین نظرند که چنین ادعایی نه مورد تصریح و اشاره کلینی قرار گرفته است و نه دلیلی بر تایید آن وجود دارد. (حسینی جلالی، ١٤٢٥، ص١٦٠) از این رو نمی توان هیچ دلیلی بر این ادعا یافت.
بررسی احادیث کافی نشان می دهد که کلینی به دنبال چنین موضوعی نبوده است. یکی از مسائلی که عدم چنین ترتیبی را تایید می کند پدیده تکرار احادیث است.
احادیث کافی به خصوص در بخش فروع به کرات تکرار شده اند و کلینی در مقابل تکراری که در متون احادیث انجام داده است روش واحدی را در پیش نگرفته است. گاه این احادیث در باب واحدی و گاه در ابواب مختلف مورد تکرار قرار گرفته اند. در جایی که تکرار در باب واحد است، روش وی در این بخش بدین صورت است که متن مکرر را با سند مختصر دیگری با عبارت «مثله» نقل می کند تا تطابق بین سابق و لاحق برقرار شود و صفت این احادیث مکرر این است که به دنبال احادیثی قرار می گیرند که پیش از این نقل کرده است و به این احادیث لاحق شماره ای مانند احادیث مستقل نداده است.
هدف وی در این کار پربار کردن روایات با کثرت طرق و تعدد رجال سند یا رعایت اختصار است. به عنوان نمونه می توان به روایاتی در کتاب های صلاه (کلینی، ١٤٠٧ق، ج٣، ص٤٣٤) اشاره کرد.
گاه حدیث با بیش از یک سند واحد تکرار می شود (کلینی، ١٤٠٧ق، ج٦، ص٢١٥) این دست از تکرار در بسیاری از ابواب فروع کافی رخ می دهد. البته کلینی گاه از این روش عدول کرده و بدون اختصار تمام متن مکرر حدیث را با سندهای مختلف گزارش کرده است. (به عنوان نمونه ر.ک: کلینی، ١٤٠٧ق، ج٦، ص٢١٤) در مواردی تکرارها بدون تسلسل و ترتیب صورت می گیرد که در این موارد ناچار به ذکر متن تکراری است و امکان احاله متن با عبارت مثله و مانند آن وجود ندارد. (به عنوان نمونه ر.ک: کلینی، ١٤٠٧ق، ج٧، ص٢٥٩)
تکرار در بیش از یک باب نیز به سه روش مختلف صورت می پذیرد.گاه تکرار در دو باب از یک جلد صورت گیرد: مانند روایتی که کلینی از سکونی از ابی عبدالله (ع) نقل می کند که این حدیث را در باب دیگری با سندش از مسمع از ابی عبدالله نقل می کند (کلینی، ١٤٠٧ق، ج٢، ص١٤ و ٣٦) گاهی نیز تکرار در دو کتاب در یک جلد رخ داده است. (ر.ک: کلینی، ١٤٠٧ق، ج٦، ص٣٨؛ ج٦، ص٥٩ که تکرار آن در ج٣، ص٢٤ و ج٣، صص ١٠٩-١١٠ اتفاق افتاده است)
در مواردی نیز تکرار در دو جلد از جلدهای کافی صورت گرفته است. به عنوان نمونه در کتاب نکاح از جلد پنجم که روایت با سند و متنش در کتاب مواریث از جلد هفتم تکرار شده است. این نوع منحصر در فروع کافی نیست و در چند موردی حدیثی در فروع وجود دارد که پیش از این در اصول نیز آمده است.
٣. ویژگی های طبقه بندی کافی
٣-١. پیروی از سبک جامع نویسی
سبک جامع نویسی دارای مؤلفه های ویژه ای است که در قرون مختلف در بین شیعه و اهل سنت رواج داشته است. جامع نویسی در شیعه نیز علی رغم تفاوت در اسلوب های نگارشی و عنوان بندی کتاب ها از نظر روش های طبقه بندی نزدیک به اهل سنت است.
تدوین کتب جوامع در شیعه با اندکی تأخیر از اهل سنت صورت پذیرفته است. سیر تالیفات حدیثی در شیعه را باید از اصول آغاز کرد که توسط شاگردان ائمه نگارش شده اند. اصل، مصنف و کتاب جزء مواردی هستند که در راستای چنین تقسیم بندی بکار گرفته شده اند. (ر.ک معارف، ١٣٧٣، صص ١٧١ -١٧٣) البته عنوان اصول جزء اصطلاحات حدیثی شیعه است و زمینه ی ظهوری در اهل سنت ندارد.
در حوزه قالب های شکلی تألیف در شیعه باید از ساختار متمایز کتب شیعی سخن گفت. در پیش از تألیف کتب اربعه شیعه، دو دسته از کتب مطرح است. دسته ای که با نام الجامع مشهورند و دسته دیگری که با عناوین مشیخه، نوادر و دیگر عناوین مورد تألیف قرار گرفته اند. دسته اول : «الجامع» (ر.ک: نجاشی، ١٤٠١، صص ٦٤-٦٥، ص٧٥، ص٤٠٥)، «الجامع فی انواع الشرائع» (نجاشی، ١٤٠١، ص١٣٢)، «الجامع فی ابواب الشریعۀ» (نجاشی، ١٤٠١، ص٤٩)، «الجامع فی الحدیث و الجامع فی الفقه» (آقابزرگ طهرانی، ١٣٩٢، ج٥، صص ٢٨-٣٠)
این دسته از کتب علی رغم عنوان جامع، دارای ساختار جوامع متاخر نیستند و بیشتر متمرکز بر موضوعات حدیثی یا فقهی هستند. در واقع جامعی در یک حوزه است نه در حوزه های مختلف. از جمله این کتب که عنوان جامع را دارا هستند می توان به کتاب «الجامع فی الاحادیث» تألیف احمد بن محمدبن ابی نصر بزنطی؛ «الجامع فی الحدیث» تألیف ابوطاهر وراق حضرمی اشاره کرد. (آقابزرگ طهرانی، ١٣٩٢، ج٥، صص ٢٧-٣٠، ص٦٢)
در بین این کتب فقهی می توان از عنوان کتب «الثلاثین» یاد کرد که افرادی همچون محمد بن ابی عمیر (طوسی، بی تا، ص٤٠٤)، صفوان بن یحیی (طوسی، بی تا، ص١٤٦) و یونس بن عبدالرحمن (طوسی، بی تا، ص٢٦٦) دست به نگارش کتب سی گانه ای زده اند. به نظر می رسد چنین شیوه ای از تألیف در نیمه قرن دوم و قرن سوم رواج داشته است و مورد استفاده دیگر محدثان از جمله محمد بن سنان (طوسی، بی تا، ص٢١٩)، حسین بن سعید اهوازی (طوسی، الرجال، ص٣٨٥)، علی بن مهزیار (نجاشی، ١٤٠١، ص٢٥٣)، محمد بن اورمه (طوسی، بی تا، ص٢٢٠) و محمد بن حسن صفار (طوسی، بی تا، ص٢٢٠) قرار گرفته است.
دسته دوم کتب که تعداد اندکی از این کتب بدست ما رسیده است بجز کتاب های المحاسن برقی و نوادر علی بن عیسی بقیه این کتب فاقد ساختار جامعند. به نقل از نجاشی (نجاشی، ١٤٠١، ص٧٦)، ابوجعفر برقی به کتاب المحاسن خود، کتاب هایی افزود یا از آن کاست. نجاشی برخی از کتابهای محاسن را نام برده است. ابن ندیم (ابن ندیم، ١٣٩١، صص ٢٧٦-٢٧٧)
در بین کتب فوق باب بندی امری شایع است که صرفا در کتاب محاسن برقی و کتب الثلاثین حسین بن سعید اهوازی و به احتمال زیاد دیگر ثلاثین دیگری که نوشته شده است، ساختار کل به جزء رعایت شده است. البته ساختار کلی کتاب ها در محاسن پراکنده و غیر مرتبطند که این ساختار غیر منسجم در کتاب کافی از انسجام بالایی برخوردار است
در نیمه دوم قرن سوم و قرن چهارم نیز که مصادف با سال های تألیف کافی است، تألیفاتی با عنوان الجامع دیده می شود که این جوامع نیز دارای مشخصاتی هستند که در مورد جوامع قرن دوم و سوم اشاره شد. یعنی مختص یک حوزه خاصند و مطابق با مشخصات یک جامع نیستند. از جمله مهمترین جوامع این دوره می توان به این موارد اشاره کرد: «الجامع فی ابواب الشریعۀ» تألیف ابومحمد حسن بن علی الحجال؛ «الجامع فی انواع الشرایع» تألیف حمید بن زیاد کوفی؛ «الجامع فی الحدیث» تألیف ابو محمد حسن بن احمد بن محمد عجلی (آقابزرگ تهرانی، ١٣٩٢، ج٥، صص ٢٧-٣١). این جوامع از دست رفته اند و در حال حاضر موجود نیستند.
در بین کتب شیعی کتاب کافی از ساختاری متمایز در طبقه بندی برخوردار است.
این ساختار، با مباحث مقدماتی در حوزه عقل و جهل و فضل العلم آغاز و سپس به مباحث اعتقادی می رسد. در ساختار کلی این جامع حدیثی طبقه بندی بر اساس اصل و فرع یا کل و جزء رعایت شده است. کتب بر مبنای چندین کتاب اصلی در موضوعات مختلف تنظیم شده است. از این رو کافی کلینی در سبک جوامع حدیثی قرار می گیرد که در بین کتب جوامع شیعه دارای نوآوری ویژه ای است و در بقیه کتب جوامع شیعی چنین ساختاری وجود ندارد.
٣-٢. توجه به مسائل عصری و فضای فکری حاکم بر امامیه
در جامعه امامی عصر کلینی مباحثی همچون برخورد با احادیث مختلف جزء مباحث اصلی بود. همچنین برخورد با جریان های رأی محور و عقل گرای عصر کلینی نیز نکته مهم دیگری است که پرداختن به آن ضرورت داشت. کلینی با نقد این جریان اصل رجوع به کتاب و سنت را تبیین کرده است. در زیر به بررسی دو محور اصلی مباحث کلینی می پردازیم.
٣-٢-١. اختلاف حدیث
بحث اختلاف حدیث و جمع احادیث مختلف در حدیث شیعه از قرن دوم مطرح شده است که دلیل آن عناوین کتبی است که در این موضوع در قرن دوم نگاشته شده است.
از جمله افرادی که در این زمینه در قرن دوم و اوایل قرن سوم کتابی با عنوان «اختلاف الحدیث» تألیف کرده اند می توان از یونس بن عبدالرحمن (طوسی، الفهرست، ص١٨١؛ آقابزرگ تهرانی، ١٣٩٢، ج١، ص٣٦١) و محمد بن ابی عمیر (طوسی، الفهرست، ص٢١٧؛ نجاشی، ١٤٠١، ص٢٣٠) یاد کرد.
این حرکت با تألیف آثار دیگری از سوی دیگر محدثان شیعه پیگیری شد که در این قرن می توان از کتاب «اختلاف الحدیث» احمد بن محمد بن خالد برقی (طوسی، ١٤٢٧ق، صص ٢٠ و ٥٥) و کتاب «کتاب الحدیثین المختلفین» عبدالله بن جعفر حمیری (نجاشی، ١٤٠١ق، ص١٥٢) در این موضوع یاد کرد.
همین حرکت در قرن چهار نیز ادامه یافته و کتاب «کتاب الحدیثین المختلفین» از محمد بن احمد بن داود (نجاشی، ١٤٠١ق، ص٢٧٢) و کتابی با همین عنوان از احمد بن عبدالواحد بن احمد البزاز و کتاب «جواب المسائل فی اختلاف الاخبار» از سید رضی تألیف شده است که تمامی این حرکت ها به استبصار شیخ طوسی ختم می شود.
علاوه بر کتبی که جهت گیری کلی آنها بحث احادیث مختلف است برخی از کتب حدیثی دیگر مانند کافی نیز به این موضوع توجه داشته اند. از جمله کلینی با ذکر موضوع جمع احادیث مختلف به ملاک های جمع پرداخته است.
کلینی در باب اختلاف الحدیث با ذکر ١٠ روایت در این زمینه به بیان ملاکهایی در جمع روایات مختلف پرداخته است. در بین این احادیث دسته ای به بیان زمینه های و علل اختلاف احادیث همچون تقیه (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٦٥-٦٦) عام و خاص بودن (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٦٢-٦٤) ناسخ و منسوخ بودن (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٦٢ و ٦٥)، محکم و متشابه بودن و دسته بندی ناقلان حدیث (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٦٢-٦٤) اختصاص یافته است.
در دسته دیگری نیز به بیان ملاک هایی همچون تسلیم (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٦٦)، ترجیح (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، صص ٦٧-٦٨)، تخییر (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٦٦) و توقف (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٦٨) پرداخته اند.
از روایات نقل شده در کتاب کافی و مقدمه کافی کلینی استنباط می شود که وی معیار تسلیم و رضا در جمع احادیث مختلف را مبنای اصلی خود در داوری بین احادیث مختلف در کافی قرار داده است. وی این معیار را معیاری در شناخت احادیث معتبر در نظر گرفته است. (بهبودی، ١٣٦٢، ص٢٠)
به تعبیر کلینی آخرین ملاکی که مسئولیت کمتری داشته و آسان ترین راه انتخاب است، باب تسلیم و رضاست که مطابق آن در صورت دشوار شدن شناخت حدیث هر حدیثی را که مایلید از باب تسلیم و رضا مورد عمل قرار دهید. (کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٦٨)
هرچند که کافی کلینی به دلیل به کارگیری ملاک تسلیم و رضا در ترجیحاحادیث اختلافی از هر جهت مورد قبل محدثان عصر خویش قرار نگرفت (بهبودی، ١٣٦٢، ص٢٠) اما اهتمام کلینی به احادیث اختلافی و یافتن راه حلی برای آنها ستودنی است.
توجه کلینی به این ملاک حاکی از توجه وی به مسائل مهم عصری خویش یعنی اختلاف حدیث است.
٣-٢-٢. نقد قیاس و جریان عقل محور
در اوایل سده دوم هجری رأی و قیاس مورد توجه و اقبال محافل فقهی اهل سنت قرار گرفت. به طور مشخص دو شخصیت ابوحنیفه و ابن ابی لیلی در کوفه جزء افرادی هستند که جریان رأی را قوت بخشیدند. ابوحنیفه اجتهاد الرأی را در فقه خود مطرح ساخت که بیشتر ناظر به آن دسته از مسائل شریعت بود که مرتبط با مسائل روزمره بود.
(پاکتچی، ١٣٨٠، صص ١١-٢٨) شافعی دیگر فقیه اهل سنت، با حجیت دادن به قیاس، قائل به ترادف اجتهاد و قیاس شد. (شافعی، بی تا، صص ٧٦-٤٧٩)
در این میان اصحاب حدیث نیز با پذیرش اصل اجتهاد الرأی و قیاس بر چگونگی بهره گیری و گستره آن انتقاد داشتند. از این رو در فضای اهل سنت اصل موضوع امری قابل قبول اما در نحوه و گستره آن اختلاف نظرهایی وجود داشته است. البته اقلیتی نیز به کل موضوع رأی را مورد انکار قرار می دهند. (ابن قتیبه، بی تا، ص٥٦)
رأی در فضای امامیه نیز تحت تأثیر فضای اهل سنت مطرح گردید. به طور کلی چند گروه در حوزه کاربرد ادله مختلف فقهی در سده دوم در فقه امامیه قابل شناسایی است. گروه اول کلام گرایان که در دو نسل پیاپی افرادی همچون هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمن را در خود جای داده است. گروه دوم هشام بن سالم، صفوان بن یحیی، و احمد بن ابی نصر بزنطی و گروه سوم فقیهان آل اعین از جمله زراره بن أعین، و سپس عبدالله بن بکیر قرار می گیرند. این گروه ها را با تسامح می توان اهل اجتهاد یا لااقل اهل استنباط محسوب کرد. (پاکتچی، ١٣٨٠، صص ١١-٢٨)
در بین گروه های مذکور کسانی همچون یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان فقیهانی متمایل به اجتهاد و هشام بن حکم متمایل به گونه ای از قیاس است. از این رو در بین امامیه افرادی محدودی به بحث از قیاس توجه داشته اند که مورد نقد اکثریت امامیه قرار گرفته اند. از جمله در مقابل اندیشه هشام بن حکم، مواضع هشام بن سالم قرار می گیرد که این تقابل از تألیف حمیری با نام «کتاب ما بین هشام بن حکم و هشام بن سالم و (فی) القیاس» قابل استنباط است. (پاکتچی، ١٣٨٠، صص ١١-٢٨) چنین تقابلی بین دو طیف از فقیهان امامی قابل مشاهده است که طیف متمایل به اجتهاد در اقلیتند.
با توجه به نهی وارده از سوی ائمه درباره رأی و قیاس و نقد گروه رأی محور، این گروه در حداقل ممکند. از این رو در بین تألیفات حدیثی امامی بابی در رد رأی و قیاس اختصاص یافته است که از جمله می توان به المحاسن برقی اشاره کرد. برقی در باب «البدع» ٩ روایت و در باب «المقائیس و الرأی» ٢٣ روایت را در مذمت بدعت و رأی و قیاس نقل کرده است. (نک: برقی، ١٣٧٠، صص ٢٠٧-٢١٥)
کلینی این دو باب را در یکدیگر ادغام کرده و با عنوان «باب البدع و الرأی و المقائیس» به نقل ٢٢ روایت در نکوهش بدعت، رأی و قیاس پرداخته است که به نظر می رسد بخش قابل توجهی از این روایات از المحاسن برقی نقل شده است.
کلینی در این باب به ذکر چند روایت محدود در حوزه بدعت ها پرداخته و سپس بر موضوع رأی و قیاس متمرکز شده است. نکته قابل توجه در این روایات نهی ابوحنیفه از قیاس در ملاقات ابوحنیفه با امام صادق (ع) است که حضرت وی را از این امر بر حذر داشته اند.(کلینی، بی تا، ج١، ص٥٨) و در روایتی از امام موسی کاظم (ع) ابوحنیفه به دلیل استناد به رأی خود مورد لعنت قرار گرفته است. (کلینی، بی تا، ج١، ص٥٦)
در این روایت راوی به دنبال گرفتن جواز قیاس از امام موسی کاظم (ع) است که با برخورد شدید درباره ابوحنیفه مواجه می شود و از این امر منصرف می شود. تمایل این راوی به قیاس و طلب چنین چیزی حاکی از وجود جریان قوی رأی محور در این عصر است که مخالفت ائمه سدی در مقابل این حرکت است. کلینی پس از نقل روایاتی در رد رأی و قیاس ملاک اصلی مورد پذیرش خود در استنباط احکام را در باب بعدی یعنی «الرد الی الکتاب و السنه و إنه لیس شی من الحلال و الحرام و جمیع مایحتاج الناس إلیه إلا و قد جاء فیه کتاب أو السنه» بیان می دارد.
از این رو فرد به جای ارجاع مسائل به رأی خود، باید به کتاب خدا و سنت ارجاع دهد. در این باب کلینی در روایات مختلفی از جمله در روایتی از امام صادق (ع) و روایت دیگری از امام کاظم (ع) دیدگاه حداکثری را در بیان تمام مسائل در قرآن و روایات بیان می دارد.(کلینی، ١٤٠٧ق، ج١، ص٥٩ و ٦٢)
برخی از محققان توجه کلینی به عقل و نقل روایاتی در باب اصالت عقل را ناشی از گرایش اعتزالی وی می دانند. (غفار، ١٤١٦، ص٤٢٣) برخلاف این نظر تفکر کلینی در نقطه مقابل تفکر اعتزال است که چنین تفکری از چینش ابواب بعدی وی آشکار می شود. کلینی با تاکید بر کتاب و سنت دو باب با عنوان «الرد الی الکتاب و السنه» (کلینی، بی تا، ص٦٢) و باب «الأخذ بالسنه و شواهد الکتاب» (کلینی، ١٤٠٧ق، ص٦٩) آورده است که تفکر نقل محور وی را آشکار می سازد. دلیل پرداختن کلینی به مبحث عقل توجه دادن به عقل و اهمیت آن و در مقابل نهی از نگاه حداکثری به عقل در قالب رأی و قیاس است.
در نهایت می توان گفت که کلینی با رد پدیده رأی و قیاس به رجوع به کتاب خدا و سنت توصیه می کند به گونه ای که هر آنچه که مورد نیاز است در کتاب خدا و سنت وجود دارد و نیازی به مراجعه به رأی و قیاس نیست. از نگاه کلینی رأی مترادف با قیاس است و فرقی بین این دو وجود ندارد. این در نقطه مقابل محدثان اهل سنت قرار می گیرد که رأی و استنباطات حداقلی را پذیرفته و بحثی در آن ندارند و صرفا جریان رأی محور و قیاس محور افراطی را مورد نقد قرار داده اند.
نتیجه گیری
١- طبقه بندی احادیث از سده اول هجری با ظهور سبک های تبویب و تدوین احادیث آغاز شد که تألیف کتب جامعی همچون کافی کلینی نقطه عطفی در تبویب و طبقه بندی کتب حدیثی شیعه است.
٢- طبقه بندی کافی مبتنی بر پاسخ گویی به مباحث مطرح در عصر خویش است که این تفکر در قالب طبقه بندی عصری خود یعنی طبقه بندی مفهومی آموزه های حدیثی در قالب قواعدی همچون؛ اصل و فرع، اناطه یا توقف و اشرفیت شکل یافته است.
٣- کلینی راهبرد خود در تنظیم کتب و ابواب را در مقدمه کتاب خویش بیان داشته است. وی محورهای عقل و جهل، فضل علم، ضرورت تمسک به سنت و قرآن، توحید، نبوت و امامت، آداب و فرائض و احکام را در مقدمه بیان می دارد که این محورها در اصل کتاب در ضمن کتب مختلف شکل یافته است. روند طبقه بندی نیز به نحوی است که کلینی مفاهیم عقل و جهل و فضل علم را به عنوان مقدمه بر کتاب خویش و پاسخ تفصیلی به جریان های عصری خویش در نظر گرفته است که در آن مباحث مختلف نقد جریان های عقل گرا و تبیین مفهوم صحیح عقل و جهل، تاکید بر علم و جایگاه عالمان، ضرورت تمسک به کتاب و سنت، نقد قیاس و جریان های قیاس محور و راهکارهای خویش در موضوع اختلاف حدیث پرداخته است.
بیان اصول اعتقادی توحید و امامت به عنوان ادامه نبوت پیامبر(ص) و مفاهیم ایمان و کفر بخش بعدی کتاب کلینی را شکل می دهد. کلینی پس از آن به مباحث اخلاقی و آداب عبادی و زندگی که در ضمن کتب دعا، فضل قرآن و عشره انتظام یافته، پرداخته است و در نهایت بخش احکام نیز در فروع کافی قرار گرفته است. بخش روضه کافی با معیارهای مذکور در مقدمه و ساختار دو بخش قبلی کتاب قابل تبیین نیست و بخش علی حده است که فاقد طبقه بندی مشخصی است.
٤- کافی کلینی جامع حدیثی است که با بهره گیری از روش اصل و فرع کل کتاب به ٣٠ کتاب و هر کتاب نیز به ابواب مختلفی تقسیم بندی شده است. شیوه طبقه بندی کلینی در ابواب بر پایه اولویت است که ابواب در اصول و فروع با رعایت ترتیب منطقی و نظمی نسبی به دنبال یکدیگر قرار گرفته اند و احادیث نیز دارای بالاترین تناسب با ابواب هستند و درصد احادیث غیر مرتبط در حداقل است.
٥- طبقه بندی کافی متأثر از علم طبقه بندی در زمان کلینی و شرایط عصری وی است که وجود مباحث مبتلا به عصری از جمله احادیث اختلافی و قیاس و جریان عقل محور حاکی از تلاش کلینی در پاسخ به مسائل عصر خویش است.
کتابنامه
قرآن کریم.
آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن (١٣٩٢ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، به تصحیح احمد منزوی، تهران : کتابفروشی اسلامیه
ابن ندیم، محمد بن اسحاق (١٣٩١ق)، الفهرست، بی جا: رضا تجدد
برقی، احمد بن محمد (١٣٧٠)، المحاسن، به کوشش سید جلال الدین حسینی، تهران: دارالکتب الاسلامیه
پاکتچی، احمد، (١٣٧٩)، دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ مدخل اصحاب رأی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
همو، (١٣٨٠)، «گرایش های فقه امامیه در سده دوم و سوم هجری قمری»،فصلنامه پژوهشی علم و دین، شماره ٤
همو، (١٣٨٦ش) مایه های فلسفی در میراث ایران باستان، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
جبعی عاملی، زین الدین (١٤٢٣ق)، الرعایه فی علم الدرایه، به تحقیق مرکز مطالعات اسلامی، قم: بوستان کتاب
حجاج، مسلم (بی تا)، صحیح مسلم، بیروت: دارالفکر.
حجت، هادی، (١٣٨٨ش)، جوامع حدیثی شیعه، تهران: سمت.
حسینی جلالی، محمد حسین (١٤٢٥)، درایۀ الحدیث، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات.
حقیقی، محمود (١٣٦٦)، «مروری بر رده بندی نظری و رده بندی عملی»،مجله روانشناسی و علوم تربیتی،شماره ٣٩.
حمادی، عبدالرضا؛ طباطبایی، سید محمد کاظم (١٣٩١ش)، «الکافی و گفتمان قم»، مجله علوم حدیث، شماره ٦٦.
خاکساری، محمد علی (١٣٦٩)، مقدمه مراتب العلوم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
خوانساری، محمد باقر (١٣٦٠)، روضات الجنات، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
دارقطنی، علی بن عمر (بی تا)، سنن دارقطنی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
داودی، مهدی (١٣٧٠)، «مقدمه ای بر جنبه های نظری رده بندی»،فصلنامه کتاب، دوره دوم، شماره ١.
سجادی، سید محمد صادق (١٣٦٠)، طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی، تهران: کتابفروشی طهوری.
شافعی، محمد بن ادریس (بی تا)، الرسالۀ، به تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت: المکتبه العلمیه.
صدر، سید حسن (بی تا)، نهایۀ الدرایه، تحقیق ماجد الغرباوی، قم: مشعر.
طاش زاده کبری؛ احمد بن مصطفی (١٤٠٥)، مفتاح السعادة و مصباح السعادة فی موضوعات العلوم، بیروت: دارالکتب العلمیۀ.
طاهری عراقی، احمد (١٣٥٨)، رده بندی BP اسلام، تهران: مرکز خدمات کتابداری.
طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، الرجال، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین.
همو، (١٤١٢ق)، الفهرست، نجف: مکتبه المرتضویه.
عمیدی، ثامر هاشم حبیب (١٣٧٢ش)،الشیخ الکلینی البغدادی و کتابه الکافی، قم: مکتب الإعلام الاسلامی.
غاریاغدی، محمد حسین (١٣٨٧ش)، البضاعۀ المزجاة فی شرح کتاب الروضه من الکافی، به کوشش حمیداحمدی جلفایی، قم: دارالحدیث.
غفار، عبدالرسول عبدالحسن (١٤١٦ق)، الکلینی و الکافی، قم: دارالعلم.
کلینی، محمد بن یعقوب (١٤٠٧ق)، الکافی، تهران : دارالکتب الاسلامیه
همو، (١٣٩٢ش)، الکافی، شرح و ترجمه محمد باقر کمرئی، تهران: منشورات المکتبه الاسلامیه.
مارسلا، ریتا؛ ارتور، مالت بای، (١٣٨٦ش)، رده بندی، ترجمه زهرا اباذری و فهمیمه باب الحوائجی، تهران: نشر چاپار.
مامقانی، عبدالله (١٤١١ق) مقباس الهدایه فی علم الدرایه، به کوشش محمد رضا مامقانی، قم: موسسه آل البیت لإحیاء التراث.
معارف، مجید (١٣٨٣ش)، جوامع حدیثی اهل سنت، تهران : سمت.
نجاشی، احمد بن علی (١٤٠٧ق)، رجال النجاشی، قم : مؤسسه انتشارات اسلامی.
نصر، سید حسین (١٣٥٠)، علم و تمدن در اسلام، تهران: نشر اندیشه.
یادداشت ها
[1] طبقه در کاربرد حدیثی خود به گروهی اطلاق می شود که در سن و ملاقات مشایخ یکسان هستند. (شهید ثانی، ١٤٢٣، ص١٧٤؛ مامقانی، ١٤١١، ج٣، ص٤٨)
[4] بر اساس نظر برخی از محققان در کل، کتاب کافی نمادی از مکتب قم است نه بغداد. تحلیل روایات کافی نیز مؤید چنین نظری است. (ر.ک: حمادی و طباطبایی، ١٣٩٢ش، صص ٩٨-١١٣)