به گزارش "ورزش سه"، درخششهای بینظیر دو تیم انگلیسی لیورپول و تاتنهام در نیمهنهایی لیگ قهرمانان و بازگشتهای رویایی آنها در شرایطی که غیرممکن به نظر میرسید میلیونها دوستدار فوتبال را بیش از پیش شیفتهی این ورزش کرده اما به نظر میرسد از سوی دیگر، بازگشتهای پیاپی این دو تیم باعث شده کامبکهای عجیب و غریب در بالاترین سطح فوتبال دنیا، دیگر مثل گذشته غافلگیرکننده و حیرتانگیز نباشد.
وقتی در مرحله یکهشتم نهایی چمپیونزلیگ امسال، منچستریونایتد پاری سن ژرمن را 3-1 شکست داد و تیم ثروتمند فرانسوی را از دور رقابتها حذف کرد همه گمان میکردند شاهد بازگشتی بودهاند که تا سالهای سال از آن به عنوان یکی از اتفاقات بزرگ چمپیونزلیگ یاد خواهد شد. از آن بازگشتهایی که هرگز از حافظه فوتبال پاک نخواهد شد.
اما بعد از گذشت چند هفته آنچه شاگردان سولسشر در پاریس انجام دادند مقابل بازگشت استثنایی لیورپول در مقابل بارسلونا و حتی از آن هم دراماتیکتر، بازگشت رویایی شاگردان پوچتینو مقابل آژاکس رنگ باخت.
اما این بازگشتهای رویایی در چمپیونزلیگ دلایل ساختاری دارد. معرفی قانون جدید پاس به عقب در سال 1992، کاهش روزافزون شدت سختگیری در اجرای قانون آفساید و سختگیری بسیار شدید در مورد تکلهای خطرناک باعث شده گرفتن جان بازیها توسط تیمهای فوتبال بیش از هر زمان دیگری دشوار شود. شکی نیست که برنامه فیفا بعد از جام جهانی 1990 برای زیباتر کردن فوتبال بسیار موفق بوده است.
فوتبال این روزها نسبت به نیمقرن پایانی قرن بیستم به مراتب هجومیتر شده. از فصل 2008-2009 چمپیونزلیگ تا امروز در مراحل حذفی لیگ قهرمانان شاهد میانگین گلزنی بیشتر از سه گل در هر بازی بودهایم. این در حالی است که در دوره 14ساله پیش از آن تنها در دو دوره از رقابتها شاهد میانگین سه گل یا بیشتر در هر بازی بودیم.
شکی نیست که هر چه تعداد گل بیشتر باشد، احتمال بازگشتهای بزرگ نیز بیشتر خواهد شد. از سوی دیگر نباید از تاثیری که پپ گواردیولا در فصل 2008-2009 چمپیونزلیگ بر تیمهای بزرگ دنیای فوتبال گذاشت غافل شد. گواردیولا آن سال نشان داد که میتوان فوتبال 11نفره را طوری بازی کرد که انگار دو تیم 5نفره در میدان هستند و پیروز شد. از آن زمان مالکیت توپ به مراتب مهمتر از حفظ موقعیت شده و این باعث میشود وقتی یک تیم دچار اشتباه میشود، این اشتباه گاه به بهای گزافی تمام شود.
در چنین شرایطی است که یورگن کلوپ دست به ریسکهای بسیار بزرگ میزند. رویکرد او، چه از نظر تاکتیکی و چه از نظر احساسی میتواند به موفقیتهای درخشان ختم شود اما از سوی دیگر ممکن است با ناکامیهای بزرگ نیز همراه باشد. به همین خاطر است که تیم او فصل گذشته میتواند سه بار سیتی را شکست دهد ولی در عین حال در همان فصل از آنها 5-0 شکست بخورد.
اما جالب اینجا است که این تغییرات بیشتر در لیگ قهرمانان نمود پیدا کرده و در لیگهای داخلی چندان بروز و ظهور نداشته. در یک دهه گذشته در چهار لیگ بزرگ اروپایی تنها یک فصل بوده که میانگین گل هر بازی بیشتر از سه گل شده است: فصل 2013-2014 بوندسلیگا.
این نشان میدهد که باشگاههای بزرگ یا همان ابرباشگاهها که در لیگهای داخلیشان حاکم بلامنازع هستند به این دلیل در لیگهای داخلی زیاد گل نمیخورند که رقیبان دست و پا بستهای دارند. اما در رقابتی مثل چمپیونزلیگ نشان میدهند که آنقدر به فوتبال تهاجمی خو گرفتهاند که دفاع کردن را فراموش کردهاند. آنقدر وقت خود را به سازماندهی حمله اختصاص دادهاند که در زمان دفاع فاقد سازمان و نظم دفاعی هستند.
به همین علت است که در مراحل بالای چمپیونزلیگ، جایی که ابرباشگاهها در مقابل هم میایستند، فضا اینقدر مساعد بازگشتهای بزرگ و رویایی است.
اما از سوی دیگر از عامل باور نباید غافل شد. عاملی روحی- روانی که در بازگشتهای رویایی نقشی کلیدی دارد. در بازی آژاکس و تاتنهام، شاگردان پوچتینو در شروع نیمه دوم میدانستند که به سه گل نیاز دارند اما بازگشت لیورپول در شب قبل آنها را به این باور رسانده بود که این کار ممکن و شدنی است. باوری که چه بازیکنان و چه هواداران تاتنهام بعد از بازی لیورپول پیدا کرده بودند کلید اصلی بازگشت شاگردان پوچتینو بود. این را نباید فراموش کرد که هر آنچه باور شود، انجامپذیر خواهد شد.
منبع: گاردین
ترجمه: آرش جلال منش