مردی که بعد از جدایی از همسرش او را به دلیل سوءظن به قتل رسانده و سپس خودکشی ناموفق انجام داده بود به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
به گزارش شرق، مردی آذر سال 91 با مأموران اورژانس تماس گرفت و درخواست کمک کرد. او گفت: همسرش را مجروح و سپس اقدام به خودکشی کرده است. امدادگران به محل رفتند و مرد زخمی را که احسان نام دارد، نجات دادند، اما زن جوان به نام زیبا جانش را از دست داد. براساس گزارش مأموران اورژانس ضرباتی که بر بدن این زن وارد شده، با یک چاقوی سلاخی بود و اعضا و جوارح داخلی شکمش را بیرون ریخته و زمانی که آنها به محل رسیدند، زن جوان جان داده بود.
با انتقال مرد مجروح به بیمارستان و آغاز تحقیقات مشخص شد احسان شوهر سابق زیبا بود. این مرد در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من و همسرم چندسالی بود با هم ازدواج کرده و صاحب یک فرزند بودیم، اما به خاطر مشکلاتی که داشتیم، از هم جدا شدیم. همسرم با افراد غریبه رابطه داشت. اوایل که من این موضوع را مطرح میکردم، به من میگفت: اشتباه میکنی، اما بعد گفت: اگر ناراحتی مرا طلاق بده. من هم این کار را کردم. بعد از جدایی همسرم و دخترم در همان خانهای که من بودم، ماندند و من از آنجا رفتم. چون دخترم مدرسه میرفت و نمیشد خانه را تغییر دهند. من هم به خاطر اینکه دخترم را ببینم، گاهی به آن خانه میرفتم. از دو هفته بعد از جدایی دوباره ما همدیگر را میدیدیم و رابطه ما عادی بود، اما من شب در خانه نمیماندم.
بیشتر کارهای دخترم را میکردم و خودم او را به مدرسه میبردم تا اینکه دوباره متوجه شدم زیبا با افرادی رابطه دارد. روز حادثه بعد از اینکه دخترم را به مدرسه رساندم، به خانه برگشتم و به زنم گفتم باید به من توضیح دهد این کارها را به چه دلیلی انجام میدهد. به من فحش داد و فحاشیهایش مرا عصبانی کرد؛ البته من از قبل تصمیم گرفته بودم او را بکشم و به همین دلیل در راه برگشت از مدرسه دخترم از مولوی چاقو خریده بودم. به محض اینکه زیبا فحش داد او را با چاقو زدم. چند بار چاقو را داخل شکمش فرو کردم و بعد هم رگ دست خودم را زدم و دو ضربه هم به شکمم وارد کردم، اما بلافاصله پشیمان شدم و به اورژانس خبر دادم. پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند. دختر و مادر مقتول اعلام گذشت کردند.
مادر مقتول گفت: من دخترم را از دست دادم، اما نوهام از او برایم به یادگار مانده است. نوهام مادرش را از دست داده و اگر من هم با درخواست قصاص پدرش را از او بگیرم، آن وقت تا پایان عمر خودم را به خاطر اینکه نوهام را بیپدر کردم، نمیبخشم.
در ادامه پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت؛ او گفت: من خواهان قصاص هستم و گذشت هم نمیکنم.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت؛ او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و همسرم همیشه با هم درگیری داشتیم. من به او اعتماد نداشتم. از کارهایی که میکرد و رفتوآمدهایش اصلا خوشم نمیآمد. چند بار به او گفتم این کار را نکن، اما قبول نمیکرد. آخر سر پیشنهاد داد جدا شویم. دعواهای ما خیلی شدید شده بود و دیگر نمیتوانستیم ادامه دهیم. بعد از جدایی من و همسرم همچنان با هم ارتباط داشتیم و من به خانه او رفتوآمد میکردم؛ در آخر هم متوجه شدم او رابطههایش را شدیدتر کرده است. به او گفتم این کار را نکن قبول نکرد. گفت: تو شوهر من نیستی و کارهای من به تو هیچ ربطی ندارد. حین درگیری من به او چاقو زدم؛ چون مطمئن شده بودم رابطه نامشروع دارد. میخواستم خودکشی کنم که پشیمان شدم.
با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات وارد شور شدند و با توجه به اینکه پدر مقتول درخواست قصاص کرده بود متهم به مرگ محکوم شد. با گذشت هفت سال از این ماجرا پدر مقتول نتوانست تفاضل دیه را بپردازد. سپس متهم با ارسال نامهای به دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرد؛ دادگاه نیز طبق قانون به پدر مقتول فرصت داد تا تفاضل دیه را پرداخت کند، اما این مرد باز هم نتوانست این مبلغ را تهیه کند و البته اعلام گذشت هم نکرد.
به این ترتیب متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت او به لحاظ جنبه عمومی جرم نیز محاکمه شد و دادگاه مقرر کرد تا مشخصشدن تکلیف متهم و اعلام گذشت یا پرداخت تفاضل دیه از سوی پدر مقتول متهم با سند آزاد شود. در صورت تودیع وثیقه این مرد به زودی آزاد میشود.