نسخه عشق
خداوند می فرماید: قال اللَّه الحکیم. «قل ما یعبوا بکم ربّی لولا دعاؤکم».در بینش اسلامی بشر به تذکر و توجه دائمی احتیاج دارد؛ چون بنا بر این بینش بشر یک مسافر و تلاشگر است که اگر از این حرکت و تلاشی که برعهده اوست غافل بماند و درنگ بکند، از رسیدن به منزل مقصود باز خواهد ماند و اگر دائماً تلاش بکند و خوب تلاش بکند، در پایان وقت که پایان عمر اوست، به مقصود دست خواهد یافت و آن مقصود عبارت است از کمال و تعالی روحی که اثرش را در زندگی بعد از مرگ خواهد داد؛ همه چیز مقدمه این است و زندگی پس از مرگ در بینش اسلامی زندگی حقیقی است. ما البته امروز نمی توانیم آن زندگی و آن دوران را در ذهن خودمان تصور کنیم، ولی جهان بینی اسلامی به ما این طور می آموزد که ما در این دوره که اسمش زندگی دنیاست، در یک زندگی نیم بند قرار داریم؛ «و إنّ الدّار الآخرة لهی الحیوان»؛ زندگی آن جاست؛ وقتی رفتیم، خواهیم دید. در آن زندگی سعادت، خوشی و خوشبختی بسته به تلاشی است که ما این جا خواهیم کرد. پس اگر از این تلاش غفلت کردیم، فراموش کردیم و تنبلی کردیم، ناگهان چشم باز میکنیم و خودمان را در آن نشئه میبینیم؛ در حالی که دستمان خالی است.
یادِ سفر
برای این که انسان این تلاش را به طور دائم انجام بدهد و تکالیفی را که برعهده اوست -که شکل دهنده همان تلاش است- انجام بدهد، تذکر لازم است؛ و دین یادآورهایی را برای او در نظر گرفته و خود پیامبران اساساً یادآورند. «فذکّر إنّما أنت مذکّر». و قرآن یک وسیله ذکر است که در خود کتاب الهی بارها از این خصوصیت و مأموریت قرآن یاد شده است. یکی از وسائل یاد، همین نماز است که در پنج وقت، نماز ما را به یاد میاندازد؛ یکی موعظه است که موعظه موعظه گران ما را به یاد میاندازد؛ یکی دعاست که توجه به دعا ما را به یاد میاندازد؛ یکی تلاوت کلام اللَّه است که خواندن آیات الهی ما را از غفلت خارج میکند و از این قبیل وسایل. پس همه این وسایل در کارند تا ما دچار غفلت نشویم. اگر یادمان رفت و دچار غفلت شدیم، از تلاش میمانیم و اگر از تلاش ماندیم، وضعمان در آن زندگی موعود حتماً وضع بدی خواهد بود. کلاً اول تا آخر ما چنین سرنوشت و سرگذشتی داریم.
این همه تأکیدی که روی تقوا شده، عبارت است از این که انسان متوجه خودش باشد؛ مواظب باشد که لغزشی به او دست ندهد؛ اشتباه نکند و غافل از وضع خودش و از سرنوشت و هدف و راه و تکلیفش نشود؛ مثل رانندگی در یک جاده پرپیچ و خم و لغزنده و خطرناک است که اگر غفلت و فراموش کردید که در چه وضعیتی هستید، ممکن است ساقط بشوید. تقوا یعنی آن مراقبت و توجه دائمی که در افراد بالا به صورت یک ملکه یعنی یک خصلت غیر قابل انفکاکِ از انسان درمی آید؛ دائماً انسان توجه دارد. در ماه رمضان با دعا و نماز و روزه، گرسنگی و بقیه خصوصیاتی که در این ماه است، یکی از آن حالات صفای لازم را به انسان می دهد؛ انسان حالت ذکر و یاد پیدا می کند و حالت غفلت از او گرفته میشود.
جریان تند زندگی...
آدم متذکر این طور نیست که هرگز گناه و اشتباه نکند؛ چرا، ممکن است اشتباه و گناه هم بکند؛ آدم با تقوا این طور نیست که دستش به هیچ گناهی آلوده نشود؛ چرا می شود؛ اما فرق است بین گناهِ آدم با تقوا و آدمِ بی تقوا. گناه آدم بی تقوا مثل این است که پا بگذارد در یک سراشیب لغزنده؛ تا آخر می لغزد. یک گناه، گناه دیگر را به دنبال خودش می آورد. گناه در دهان او مزه میکند؛ به گناه مجذوب میشود و قبح گناه از نظر او میرود؛ آدم بیتقوا این طوری است. اما آدم باتقوا وقتی گناه می کند، فوراً متوجه می شود؛ می فهمد اشتباه کرده و سعی می کند جبران کند: «إنّ الّذین اتقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا فإذا هم مبصرون». متقی این طور است؛ به مجرد این که به تعبیر قرآن شیطان او را «مَس» کرد یعنی آلوده به وسوسه شیطانی شد، فوراً متوجه می شود که اشتباه کرد؛ در جاده لغزنده سراشیب نمی افتد که برود تا اسفل سافلین، بلکه خودش را نگه می دارد، کنترل می کند. آدم با تقوا و متذکر، مثل کسی است که جریان تندی او را به طرفی می کشاند و او باید در خلاف جهت آن جریان شنا کند تا به ساحل نجات برسد. یک لحظه غافل شدن، دست بازداشتن، تنبلی کردن، مشغول شدن به تماشای این ور و آن ور، او را مبالغ زیادی به عقب خواهد برد. آن جریان تند در زندگی ما، غرایض، هوی ها، شهوات و تمایلات بشری ضد تکاملی ماست که ما را به سمت عقب می کشانند. اگر ما متوجه و متذکر باشیم، تا یک خُرده عقب رفتیم، فوراً می فهمیم که اشتباه کرده ایم؛ بنا می کنیم باز شنا کردن و دست و پا زدن و به جلو رفتن؛ اما اگر با تقوا و متذکر نباشیم، وقتی عقب رفتیم، غافل می شویم و نمی فهمیم که جریانی دارد ما را با خود می برد؛ بلکه چون تکان نمی خوریم و دست و پا نمی زنیم، احساس راحتی هم می کنیم؛ خودمان را ول می کنیم در دست جریان و یک وقت متوجه می شویم که میبینیم نزدیک گرداب یا در درون گردابیم و دیگر کاری از ما ساخته نیست.
فصل تذکر
دعا در ماه رمضان و همه خصوصیات این ماه مبارک این است که ما را متذکر می کند؛ از غفلت بیرون می آورد؛ آلودگی های ما را به ما نشان می دهد و در بین دعا و نماز و توجه، فرصتی به ما دست می دهد که اشتباهاتی را که با آن ها انس و خو گرفتیم، بازنگری کنیم و آن ها را بشناسیم؛ چون گاهی انسان گناهی را عادت کرده که انجام بدهد و توجه ندارد که این گناه است. البته تنبلی، سستی و بقیه نواقصی را هم که داریم، می توانیم بازنگری کنیم.
این فصل یک ماهه، فصل بسیار باارزش و قیمتی است. در این سی روز یا بیست ونه روز، خدا لیلة القدر را قرار داده و لیلة القدر یک فرصت استثنایی در طول سال برای انسان است که اگر انسان توانسته باشد آن شب را درک بکند، خیر زیادی گیرش آمده. در دعای وداع ماه رمضان -نه این دعای وداعی که در صحیفه سجادیه است، بلکه دعایی که در مفاتیح الجنان است- می گوید: «و أن تجعلنی برحمتک ممّن خرت له لیلة القدر و جعلتها له خیراً من ألف شهر»؛ خدایا! من را از کسانی قرار بده که توفیق درک لیلة القدر را به دست آوردند و لیلة القدر برای آن ها از هزار ماه بهتر و با ارزش تر شده. لیلة القدر برای همه این گونه نیست. آن کسی که برای او شب بیست و سوم یا شب بیست و یکم ماه رمضان با شب بیست و سوم هر ماه دیگری فرق ندارد -نه ذکری، نه توجهی، نه حالی، نه گریه ای، نه تضرّعی؛ با غفلت می گیرد می خوابد یا اصلاً یادش نمیآید که لیلة القدر است یا خدای نکرده آلوده به گناه و هوای نفس هم میشود- برای چنین انسانی لیلة القدر بهتر از هزار شب نیست؛ یک شب است، آن هم یک شب خسران بار که برای او خیری ندارد. لیلة القدر برای آن کسی از هزار ماه بهتر است که ساعات و دقایق آن شب را قدر بداند؛ از دقایق آن شب استفاده بکند. در آن دعا می خوانیم که خدایا ما را از آن کسانی قرار بده که شب قدرشان پوچ نمی شود؛ از دست نمی رود.
دفتر معرفت
دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه یک نمونه از دعاهایی است که ائمه به ما یاد داده اند که مضمون قابل توجهی درباره اهمیت ماه رمضان دارد. من فکر کردم که مقداری از این دعا را برایتان فقط ترجمه بکنم تا با زبان این دعا آشنا بشویم. این یکی از نقیصه های ماست که دعاها را بدون توجه می خوانیم و معنایش را نمی فهمیم؛ از بعضی که قادریم معنایش را بفهمیم، تأمل و تدبر نمیکنیم؛ دعا میخوانیم، حواسمان هم جای دیگری است! در حالی که این دعاها همه دفترهای ارزشمند معرفت و نسخه های عشق و محبت است و خیلی چیزها در این دعاهاست که اگر ما به آن ها توجه کنیم، می توانیم آن ها را بیاموزیم. بعضی ها دعا را تفسیر می کنند که البته خوب است، لکن وقتی بنده یک کلمه دعا را با بیست کلمه تفسیر می کنم، این دیگر کلام امام نیست؛ اگر بشود کلام امام را در یک کلمه زیبا، شکیل و خلاصه، بازگرداند، آن وقت یک مقداری از لطف کلام امام را به ما خواهد داد. آن تفسیرهای مفصل برای این که انسان معارف را یاد بگیرد خوب است؛ اما برای این که لذت سخن امام را که خیلی هم زیباست درک کند، نه؛ آن ها خوب نیست. بعضی ها که بدون توجه دعا می خوانند، نمی فهمند که این دعای کمیل که راحت آن را می خوانند و از آن عبور می کنند، چه سوز و گدازی دارد؛ چه قطعه زیبایی از لحاظ هنری و ادبی است و چه مضامینی در آن وجود دارد. حالا برای این که مقداری از مضامین این دعاها معلوم بشود، من به قدری که البته وقت داشته باشیم، ترجمه ساده ای میکنم. خیلی طول نمی دهم و همه اش را هم ترجمه نمی کنم.
«أللّهم یا من لا یرغب فی الجزاء و یا من لا یندم علی العطاء»؛ ای خدایی که از ما پاداش نمی خواهی و ای کسی که از بخشش خود به ما پشیمان نمی شوی -من دیگر عبارت های عربیاش را نمی خوانم، فقط فارسی ترجمه می کنم- و ای کسی که با بندگان به طور برابر رفتار نمی کنی؛ مثل رفتار خود آن ها با آن ها رفتار نمیکنی. نعمت تو همواره شروع کننده است؛ یعنی بدون این که قبلاً استحقاقی وجود داشته باشد. عفو و بخشش تو یک نوع تفضل از سوی توست. عقوبت و سزا دادن تو عدالت توست. و قضاء و تقدیر و حکم تو یک خیر برای بنده توست. اگر به کسی چیزی عطا کنی، آن را با منّت آمیخته نمیکنی و اگر از کسی چیزی را منع کنی و به او ندهی، این از روی ظلم و تعدّی به آن کس نیست. آن کسانی که شکر تو را می گویند، از آن ها سپاس گزاری می کنی؛ در حالی که این خودِ تو هستی که شکر را در دهان آن ها گذاشتی. آن کسانی که سپاس تو و ستایش تو را می کنند، تو به آن ها پاداش می دهی؛ در حالی که این تو هستی که ستایش خودت را به آن ها یاد دادی. گناهانی را می پوشانی؛ در حالی که میت وانی آن ها را برملا کنی. به کسانی میب خشی که میتوانی از آن ها نعمتت را باز بداری. آن کسی که گناه او را پوشاندی، گاهی شایسته برملا کردن است. آن کسی که به او نعمت دادی، گاهی شایسته منع کردن است؛ اما تو همه کارت را بر تفضل و گذشت قرار دادی. با کسی که تو را معصیت میکند، با بردباری و حلم برخورد می کنی و به کسی که با گناه به خودش ظلم می کند، مهلت می دهی. بندگانت را مهلت و فرصت میدهی تا بتوانند به تو انابه کنند و برگردند. به آن ها سزای عملشان را زود نشان نمی دهی، شاید بتوانند توبه کنند؛ این لطفی است از تو که نگذاری بندگانت با کار زشت، خودشان را به مهلکه بیاندازند؛ این محبت توست که نگذاری آدم های شقی با شقاوت خودشان، بدبختی را زود برای خودشان تدارک ببینند. تو فقط کسانی را ساقط می کنی که شقاوت آن ها در مقابل گذشت و اغماض تو تکرار شده؛ و این کرم و لطف و محبت و حلم توست.
راهی به تو
تو آن پروردگاری هستی که بر روی بندگانت راهی باز کردی که آن راه، به عفو و گذشت تو منتهی می شود؛ آن راه را توبه نامیدی. آن راه را از طریق وحی خودت به ما نشان دادی تا هرگز در آن راه گمراه نشویم. در قرآنت به ما گفتی: «تُوبوا إلی اللَّه توبة نصوحاً»؛ توبه کنید و به سوی خدا برگردید؛ توبه ای از روی راستی و درستی؛ شاید خدا بدی های شما را بپوشاند و جبران کند -این ها آیه قرآن است- و شما را به بهشتی که در زیر آن نهرها و جویبارها جاری است وارد کند؛ در آن روز که خدا پیغمبرش و کسانی را که به پیغمبر ایمان آورده اند، سرافکنده نخواهد کرد. و نور پیغمبر و مؤمنان در پیش روی او و در سمت راست اوست و آن ها پیش میروند. و آن ها به تو می گویند: پروردگارا نورت را به ما کامل کن و مغفرتت را بر ما نازل کن؛ تو بر همه چیز توانایی.
این راهی است که خدا در قرآنش برای توبه به ما نشان داده و نشان داده که ما می توانیم توبه کنیم: «فما عذر من أغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب»؛ عذر کسی که پس از گشودن در، وارد آن نمی شود چیست؟ تو آن کسی هستی که هر روز برای نفع بندگانت معامله را به سمت آن ها گرداندی و به سود آن ها تغییر دادی و در قرآن گفتی: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها»؛ هر کس یک کار نیک بکند، ده برابر پاداش می گیرد و اگر کسی یک کار بد بکند، فقط یک برابر سزای آن کار را خواهد چشید. امام در این جا آیات مربوط به پاداش مؤمنین را ذکر میکند، بعد درباره ذکر الهی مطالبی را بیان می کند؛ آیات گوناگونی را میآورد و سپس میرسد به این جا و می گوید: اگر هر یک از مخلوقات تو این طور دیگران را به راه سود و بهره آن ها راهنمایی میکرد، به احسان و امتنان موصوف می شد... «فلک الحمد ما وجد فی حمدک مذهب»؛ ای خدای بزرگ سپاس و ستایش مخصوص توست و برای توست و تو را باید به هر اندازه و از هر راهی و با هر لفظی که ممکن است، حمد کرد. به همین ترتیب یاد نعمت های الهی را می کند.
دلگیر فراغ
بعد امام سجاد علیه الصّلاة والسّلام می رسد به ماه رمضان و می گوید: پروردگارا! از جمله بهترین و برگزیده ترین نعمت های تو ماه رمضان بود که آن را از بین سایر ماه ها امتیاز بخشیدی و قرآن و نور را در این روزها نازل کردی و ایمان ما را در این روزها مضاعف ساختی و روزه را بر ما واجب کردی که این خود وسیله اوج ماست. و ما را در عبادت در این ایام ترغیب کردی و لیلة القدر را که بهتر از هزار ماه است در ماه رمضان قرار دادی و ما را با این ماه بر دیگران امتیاز بخشیدی. و ماه رمضان به مدت یک ماه با ما بود و این مصاحبت، مصاحبت بسیار نیکویی بود و ما از این مصاحبت هیچ دلگیر نیستیم؛ بلکه از مفارغت این ماه دلگیریم. و با این ماه وداع می کنیم؛ مانند وداع با کسی که دوری او برای ما سخت و دشوار است. و منتظر هستیم که این ماه کِی بار دیگر به ما برگردد و با این زبان با ماه برگزیده تو حرف می زنیم. از این جا به بعد، امام سجاد شروع می کند در عبارات بسیار شورانگیز و عاشقانه ای با ماه رمضان سخن گفتن.
سخنرانی در روز 29 ماه مبارک رمضان؛ 7/3/1366