مقدمه
جنگ ایران و عراق از دیدگاه امام خمینی(س)، نبرد حق و باطل بوده و این نبرد تا شکست کامل باطل باید ادامه پیدا می کرد. حال شکست باطل ممکن است از طریق نظامی حاصل شود یا از طریق صلحی که شرایط ایران در آن لحاظ می شد. در راستای همین مسأله بود که امام خمینی(س) و دیگر مسئولین نظام، همواره بر تداوم جنگ تا شکست عراق تأکید کرده و صلحی را پذیرا بودند که حاوی یک سری پیش شرطها بود؛ اما همان گونه که می دانیم، امام خمینی(س) در تیرماه 1367 با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، جنگ را به اتمام رساندند بدون اینکه جمهوری اسلامی به خواسته های اولیه و مطلوب خود (شکست کامل دشمن) دست یابد. دلایل این کار و اینکه امام خمینی(س) در چه شرایطی حاضر به چنین اقدامی شدند، سؤالی است که در ادامه به آن پاسخ داده می شود. به عبارت دیگر، در این بخش به بررسی رفتارشناسی امام خمینی(س) در باب قطعنامه 598 پرداخته و دیدگاه ها، نظرات و برخوردها و عکس العملهای ایشان را در این مورد، از همان زمان تصویب تا مرحله پذیرش قطعنامه و حتی مرحله بعد از آن، مورد مداقّه و بررسی قرار خواهیم داد. البته برای این کار، آگاهی کامل نسبت به خود قطعنامه، مفاد، عناصر آن و… ضروری است که به آنها هم پرداخته می شود.
کلیاتی درباره قطعنامه 598
1. پیشینه شورای امنیت در برخورد با جنگ ایران و عراق
شورای امنیت سازمان ملل متحد، در طول هشت سال جنگ ایران و عراق، قطعنامه های مختلفی را به تصویب رساند که به غیر از قطعنامه 598، بقیه آنها مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران واقع نشدند. نخستین قطعنامه شورای امنیت به شماره 479، درست شش روز پس از آغاز تجاوز سراسری عراق، در 28 سپتامبر (6 مهر 1359) یعنی زمانی که قسمت وسیعی از خاک ایران به اشغال نیروهای متجاوز عراق درآمده بود، به تصویب رسید که تجاوز عراق به ایران را بدون آنکه تهدیدی علیه صلح، نقض صلح و یا عملاً تجاوز تلقی کند، تحت عنوان «وضعیت میان عراق و ایران» مورد بررسی قرار داده و سخنی از نقض تمامیت ارضی ایران در آن به میان نیامده بود.[1] شورای امنیت در این قطعنامه، در توصیه خود، نه تنها از نیروهای متجاوز نمی خواهد که به مرزهای بین المللی بازگردند، بلکه از پیشنهاد آتش بس نیز دریغ کرده و صرفاً از ایران و عراق می خواهد تا از توسل به زور خودداری کنند. شورای امنیت پس از نخستین قطعنامه خود، در حالی که عراق درصدد تحکیم مواضع به دست آمده بود، یک مرحله طولانی به مدت 21 ماه و 15 روز را به سکوت گذراند. اما در پی عملیات های موفق ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، و بیت المقدس که منجر به شکست حصر آبادان و آزادسازی مناطق وسیعی از خاک ایران شد،[2] شورای امنیت سکوت خود را شکسته و بر اساس پیشنهاد اردن، قطعنامه 514 را به تصویب رساند که در آن، خواستار آتش بس و خاتمه فوری کلیه عملیات نظامی و عقب نشینی به مرزهای بین المللی شده بود.[3] این قطعنامه نیز با وجود برخی موارد جدّی تر و نگرش واقع بینانه تر، توصیه ای بیش نبود و صدور آن، دلیلی جز نمایش توانمندی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در جبهه های نبرد، نداشت. به طور کلی پس از افزایش توانمندی نیروهای ایران و عبور از خاک عراق، طی عملیات هایی چون رمضان و…، عراق و برخی کشورهای عربی بر تلاشهای دیپلماتیک خود در سازمان ملل افزودند. در نتیجه، شورای امنیت قطعنامه 522 را در تاریخ 4 اکتبر 1982 (12 مهر1361) تصویب نمود،[4] که همانند قطعنامه های قبلی حالت توصیه داشت و مانند قطعنامه 514، به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی را احراز کرده ولی سخنی از مسبب آن نگفته بود؛ این قطعنامه تفاوت ماهوی با قطعنامه 514 نداشت و بیشتر در اثر فشار عراق و حامیانش از تصویب گذشته بود. اگر در میان قطعنامه های شورای امنیت، قطعنامه 479 را ظالمانه ترین و غیرمنصفانه ترین بدانیم، قطعنامه 522 را نیز باید کم ارزش ترین و کم اهمیت ترین قطعنامه ها تلقی نماییم.[5] به دنبال پیروزیهای ایران در عملیات والفجر 4 و عملیات های دیگر، شورای امنیت باز هم درصدد تصویب قطعنامه جدیدی برآمد و در 31 اکتبر 1983 (9 آبان 1362) قطعنامه 540 را صادر کرد.[6] در این قطعنامه، که درصدد جلب توجه جمهوری اسلامی ایران برآمده بود، برای نخستین بار بر لزوم بررسی واقع بینانه علل جنگ ـ که پیوسته جمهوری اسلامی بر آن تأکید داشت ـ اشاره شده بود. عناصر مثبت قطعنامه و بخصوص مسأله بررسی علل جنگ، با اینکه در آن زمان بی نظیر بود، ولی شیوه اجرایی و الفاظ به کار رفته در آن بسیار مبهم بودند و شاید شورا می خواست با این کار، هم نظر جمهوری اسلامی ایران را برآورده سازد و هم از هرگونه اقدامی در جهت شناسایی، اعلام و تنبیه متجاوز خودداری کند.
در پی حملات گسترده نیروهای ایرانی و کسب پیروزیهای متعدد و بخصوص پس از عملیات والفجر 8 و تصرف شبه جزیره استراتژیک فاو، شورای امنیت به درخواست عراق و سایر اعضای گروه هفت نفری اتحادیه عرب، تشکیل جلسه داد. در این جلسه، طرح قطعنامه 582 توسط گروه اتحادیه عرب پیشنهاد شد و با تغییراتی در عبارات و کلمات در تاریخ 24 فوریه 1986 از سوی شورای امنیت تصویب گردید.[7] شورا برای نخستین بار، به جای شناسایی و اعلام متجاوز، از طولانی شدن جنگ ابراز نگرانی نموده، و علل آغاز آن را به فراموشی سپرد؛ همچنین اصل غیرقابل قبول بودن کسب سرزمین از راه زور را مورد تأکید قرار داد که در قطعنامه های قبلی اساساً مورد بحث قرار نمی گرفت. اساسی ترین موضوع، یعنی علل جنگ که در قطعنامه 540 نیز به آن اشاره شده بود، در قطعنامه 582 به صورت مبهم مطرح شد؛ و بار دیگر شورا از برخورد ریشه ای و اساسی با مسأله امتناع ورزید. شورای امنیت، قطعنامه بعدی خود را با توجه به افزایش حملات به کشتیهای تجاری کشورهای ثالث در خلیج فارس، و توسعه حوزه جنگ نفتکش ها، در تاریخ 8 اکتبر 1986 به شماره 588 صادر کرد.[8]این قطعنامه با احساس خطر عمیق، نسبت به طولانی شدن و تشدید منازعه، و با یادآوری تعهدات دول در خودداری از کاربرد زور و حل صلح آمیز اختلافات، ایران و عراق را به اجرای کامل و بدون درنگ قطعنامه فرامی خواند. در این قطعنامه، همچنان عنوان وضعیت مابین دو کشور، ذکر شده و این قطعنامه همچنان حالت توصیه ای داشت. این قطعنامه از نظر حجم و تعداد کلمات، کوتاهترین قطعنامه بوده و محتوای آن تفاوت اساسی ای با قطعنامه 582 نداشت.[9]به طور کلی، تمام این قطعنامه ها از سوی ایران رد شدند و از آنجایی که خواسته های برحقّ ایران در آنها لحاظ نمی شد و تحت نفوذ برخی اعضای دائم شورای امنیت، بخصوص امریکا، یکجانبه و به نفع عراق صادر می شدند، ایران از پذیرش آنها خودداری می کرد. تنها قطعنامه ای که ایران آن را رد نکرد، بلکه سعی نمود تا از طریق دیپلماسی بر آن تأثیر گذاشته و مسیر آن را به نفع خود عوض کند، قطعنامه 598 شورای امنیت بود. این قطعنامه نسبت به دیگر قطعنامه های شورای امنیت، کاملتر بوده و نه تنها حالت توصیه ای نداشت، بلکه نشانگر قصد شورا برای دخالت عملی و انجام نقش فعالتر، برای حل و فصل مسأله بود.[10] این قطعنامه همچنین با احراز نقض صلح، به ریشه های آن ـ که همیشه مورد تأکید جمهوری اسلامی ایران بود ـ اشاره کرده و با قرار دادن دیدگاه های ایران در بندهای مختلف، درصدد جلب رضایت و اعتماد آن برآمده بود. به طور کلی در مورد قطعنامه 598 باید گفت که این قطعنامه، با توجه به ویژگی های مثبتی که نسبت به قطعنامه های پیشین داشت، هرگز از طرف ایران رد نشد. جمهوری اسلامی ایران، اگرچه ایراداتی به آن داشت و جابه جایی هایی را در بندهای آن پیشنهاد کرده بود، اما هرگز به شکل رسمی آن را رد نکرد. یکی از مهم ترین دلایل پذیرش قطعنامه 598، علاوه بر وجود عناصر مثبت در آن، فقدان عناصری در آن بود که در قطعنامه های قبلی شورای امنیت وجود داشته و منجر به رد آنها می شد. به هر حال قطعنامه 598 برخلاف قطعنامه های پیشین، برخورد نسبتاً صحیحی با مسأله کرده و به عبارت دیگر، صورت مسأله را تا حدودی درست مطرح کرده بود. به عبارتی، شورا به وظایف خود توجه داشته و در آن نقض صلح احراز شده بود. همچنین این قطعنامه برخلاف اسلاف خود، راه حلی عملی و نسبتاً جامع و عادلانه برای حل مسأله پیشنهاد کرده و تضمین هایی برای آینده و جلوگیری از تکرار تجاوز (هرچند ناحق و ناکافی) ارائه داده بود.[11] از دیگر عناصر مثبت این قطعنامه، می توان به مواردی چون: درخواست آتش بس فوری، بازگشت به مرزهای تعیین شده بین المللی، استرداد اسرا، کمک به بازسازی مناطق جنگی و… اشاره نمود.[12] در مجموع، شورای امنیت با پذیرش خواسته های ایران و عقب نشینی در برابر آنها، ایران را به پذیرش قطعنامه 598 ترغیب کرده و در نهایت توانست رضایت کامل ایران را به دست آورد، به گونه ای که این قطعنامه به طور رسمی در تیرماه 1367 توسط ایران پذیرفته شد.
2. شرایط ملی و بین المللی از زمان طرح و تصویب قطعنامه 598 تا پذیرش آن توسط ایران
بررسی شرایط زمانی قطعنامه 598، در روشن شدن ماهیت این قطعنامه بسیار مؤثر می باشد. به طور کلی، قطعنامه 598 شورای امنیت، در زمانی مطرح شد که فضای حاکم بر ایران و جهان بین الملل با فضای آغاز جنگ فرق داشت. یعنی هم از نظر داخلی و هم از نظر بین المللی شرایط تغییر کرده بود و این قطعنامه در زمانی مطرح گردید که از یک طرف، ابتکار نظامی در دست ایران بوده، و از طرف دیگر فشارهای بین المللی از هر جهت ایران را در تنگنا قرار داده بود؛ علاوه بر آن، پذیرش این قطعنامه توسط ایران و اجرای آن، زمانی اتفاق افتاد که شرایط نسبت به زمان طرح و تصویب آن، فرق کرده و همه چیز به نفع عراق عوض شده بود. به هر حال، آشنایی با شرایط داخلی ایران و وضعیت بین المللی در زمان طرح قطعنامه توسط سازمان ملل و زمان پذیرش آن توسط ایران بسیار ضروری است که در ادامه به آن اشاره می شود:
الف) وضعیت داخلی ایران
وضعیت داخلی ایران در زمان مطرح شدن قطعنامه 598 تا زمان پذیرش آن، به گونه ای بود که کشور در تمام زمینه ها با مشکل مواجه بود. از نظر اقتصادی، اوضاع کشور بسیار وخیم بود. در این زمینه بخش صنعت و کشاورزی با رکود عظیمی مواجه بوده و در مقابل، بخش خدمات که سبب افزایش واسطه ها، دلالان و به طور کلی شغل های کاذب می شد، افزایش یافته بود؛ لذا در این شرایط با توجه به افزایش بیکاری، تورم، گرانی و… چاره ای جز تکیه بر نفت وجود نداشت؛ اما بر اثر تحریمهای بین المللی و فشارهای خارجی، درآمدهای ناشی از نفت نیز کاهش یافته و اقتصاد کشور با معضلی جدی مواجه شده بود.[13] علاوه بر وضعیت بد اقتصادی، در این زمان وضعیت نظامی ایران نیز نامناسب بود. هرچند در زمان طرح و تصویب قطعنامه 598، ایران ابتکار عمل را در دست داشت، ولی ناامیدی در جنگ، کاهش نیرو، تجهیزات و… وضعیت نظامی را با مشکل مواجه کرده بود. به عبارت دیگر در آن زمان، در اثر حملات گسترده عراق، بسیاری از تجهیزات نظامی ایران از بین رفته و به علت فقدان جایگزین نیروهای ایرانی با مشکل مواجه بودند. همچنین امیدواری نسبت به تحقق سیاست جنگ، جنگ تا پیروزی که همواره شعار ایران در جنگ بود، کم کم به یأس تبدیل شده بود؛ زیرا با توجه به عدم موفقیت ایران در عملیات های مختلف، این احساس در کشور به وجود آمده بود که دستیابی به پیروزی مطلق امکان پذیر نیست. مجموعه این عوامل و کاهش اعزامها در اثر کاهش مشارکت مردم و عدم حضور آنها در جبهه ها و در نتیجه، به دست گرفتن ابتکار عمل توسط عراق در مقاطع پایانی جنگ، سبب شد تا مسئولین ایران ستادی به نام ستاد فرماندهی کل قوا به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل دهند،[14] تا شاید بتوانند به گونه ای با وضعیت دشوار جنگ در این مقطع کنار بیایند. در این زمان، با توجه به مشکلات اقتصادی و نظامی مطرح شده، وضعیت سیاسی کشور نیز به گونه ای بود که تا حدودی حالت چنددستگی نسبت به چگونگی تعیین سرنوشت جنگ، کشور را فراگرفته بود. علاوه بر آن، وجود انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی و اوج گرفتن درگیری های گروهی، کشور را با مشکل جدی مواجه کرده و سبب شده بود تا نظرات و توجه ها، نه به جنگ بلکه به جنجالهای داخلی معطوف شود.[15] لذا، وضعیت سیاسی جامعه برخلاف زمان اول جنگ، متوجه درگیری های جناحی و گروهی بوده و توجه ها نسبت به جنگ تا حدود زیادی کاهش یافته بود. به طور کلی در مورد وضعیت داخلی ایران در زمان طرح و اجرای قطعنامه 598، باید گفت که در این مقطع، اوضاع کشور از نظر اقتصادی، نظامی و سیاسی طبیعی نبوده و چنین وضعی، تداوم جنگ را برای ایران مشکل می ساخت؛ بنابراین، مسئولان را به فکر تعیین سرنوشت جنگ انداخت که نهایتاً منجر به پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران شد.
ب) شرایط بین المللی
اوضاع و شرایط بین المللی زمان طرح و تصویب قطعنامه 598 را باید بیشتر متأثر از سیاست های دو کشور امریکا و شوروی و وضعیت حاکم بر آنها، و به طور کلی برخورد آنها با مسأله جنگ ایران و عراق دانست. دو ابرقدرت شوروی و امریکا که در آن زمان، جنگ سرد بین آنها حاکم بود، در پی طولانی شدن جنگ ایران و عراق بیم آن را داشتند که عدم کنترل و مدیریت این بحران به مناطق دیگر جهان سوم بخصوص خاورمیانه سرایت کند؛ لذا آنها را به فکر انداخت تا هرچه سریعتر و با رفع اختلافات خود، طرفین جنگ را به خاتمه آن مجبور سازند. از طرف دیگر، مسائل و مشکلات داخلی شوروی و امریکا عامل دیگری بود که دو ابرقدرت را به اتخاذ سیاستی جدید و پایان دادن به جنگ سرد و آغاز تنش زدایی، و به طور کلی همسویی در حل مسائل و مشکلات جهانی وامی داشت.[16]یعنی دو کشور از نظر داخلی وضعیت مساعدی نداشتند، به گونه ای که مشکلات داخلی میرفت تا موقعیت و پایگاه جهانی آنها را تضعیف کند. از طرفی شرایط حاکم بر کشور افغانستان و موج اسلامخواهی، و ترس کمونیستهای حاکم بر شوروی از روی کار آمدن حکومت اسلامی، آنها را وادار کرد تا علی رغم اختلاف با امریکا، در زمینه اتمام جنگ ایران و عراق به توافق برسند.[17] از طرف دیگر، صرف هزینه های هنگفت نظامی و تسلیحاتی برای مقابله با رجزخوانیهای امریکا، اقتصاد این کشور را با بحران روبه رو ساخت. همچنین کاهش سهم امریکا در تولیدات جهانی و اختصاص بودجه برای مبارزه با کشورهای استقلالطلب و. .. اقتصاد این کشور را با سیر نزولی مواجه ساخته بود.[18]بنابراین دو کشور برای خروج از بنبستهای ایجاد شده، به دنبال توافق هایی بودند، که توقف جنگ ایران و عراق، از جمله آنها بود؛ لذا، آنها از این زمان به بعد تمام تلاش خود را برای این امر به کار برده و از هر طریق سعی می کردند تا ایران را وادار به پذیرش پایان جنگ نمایند. اولین اقدام آنها در این زمینه، افزایش فشار و تحریم اقتصادی ایران بود. آنها در این مورد، شروع به تحریم نفت ایران از یک سو، و تعطیل دفاتر خرید تسلیحات ایران، از سوی دیگر نمودند. همچنین با حمله به تأسیسات نفتی و نفتکش های ایران، این فشار را افزایش داده و اقتصاد ایران را با معضلی جدی مواجه کردند. علاوه بر این، آنها در زمینه سیاسی نیز تبلیغات وسیعی علیه ایران به راه انداخته و سعی کردند تا با همراه کردن کشورهای دیگر با خود، جو بینالمللی را علیه ایران بسیج کنند. در این زمینه، آنها ضمن کسب توافق و همراهی کشورهای بزرگی چون انگلیس، فرانسه، آلمان و...، کشورهای منطقه، حتی کشورهایی چون سوریه و لیبی، که حامی ایران بودند را علیه ایران برانگیختند؛ به گونه ای که سران دو کشور مذکور به طور آشکار ایران را نسبت به خاتمه جنگ تحت فشار قرار دادند.[19]اجلاس سران عرب در آبان 1366، ایران را محکوم به تداوم جنگ نموده و سیاست خصمانهای را علیه او اتخاذ کرد.[20] علاوه بر آن کشورهایی چون عربستان، کویت و مصر تمام تلاش خود را علیه ایران به کار برده و از هیچ گونه حمایتی از عراق دریغ نکردند. بنابراین، با متشنج شدن جو بینالمللی علیه ایران، کشورهای خارجی اقدام به حمایت وسیع نظامی از عراق کرده و با این کار، تأثیر زیادی بر سرنوشت جنگ گذاشتند؛ به گونه ای که علاوه بر عربستان و کویت که تمام هزینه های نظامی عراق را تقبل کرده بودند، آلمان غربی با ارسال تجهیزات الکترونیکی و راداری، ایتالیا با دادن ناوچه های خود به عراق و...[21] در تقویت نیروی نظامی عراق و در نتیجه، سرنوشت جنگ، بسیار مؤثر واقع شدند. در این زمینه، شوروی هم با کمک های بیدریغ خود از عراق اعلام کرد که: مسکو هیچ گونه تردیدی برای تأمین اسلحه عراق به خود راه نمی دهد.[22] البته اقدامات امریکا در این مورد مهمتر بود؛ به گونه ای که با ارسال ناوهای خود به خلیج فارس در نیمه اول 1366، برای حمایت از نفتکش های کویتی، رویارویی مستقیم خود را با ایران آغاز نمود؛ و طی دفعات متعدد، نفتکش ها و پایانه های نفتی ایران را مورد حمله قرار داده و خسارات زیادی را به ایران وارد کرد. به عنوان نمونه، پایانه هایی چون رشادت، رسالت، سلمان، نصر و... توسط حملات امریکا آسیب جدی دیدند. این سیاست های خصمانه امریکا علیه ایران همچنان ادامه داشت تا اینکه با مورد هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران، در تیر ماه 1367، وارد مرحله جدیتری شد.
لذا میتوان گفت در این زمان، حمایتهای گسترده امریکا از عراق و رودررو شدن این کشور با ایران، وضعیت جنگ را برای ایران مشکل کرده و سبب شد تا ایران همزمان در دو جبهه (یکی علیه امریکا و دیگری علیه عراق) مشغول جنگ شود، که این با توجه به وضعیت وخیم داخلی و فشارهای گسترده بینالمللی امری مشکل بود. به هر حال، در چنین اوضاع و شرایطی بود که طی توافق های بینالمللی، قطعنامه 598 توسط شورای امنیت به تصویب رسیده و در نهایت، توسط ایران پذیرفته شد.
3. شناخت مفاد قطعنامه 598 شورای امنیت
پس از آگاهی نسبت به عملکرد شورای امنیت در قبال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و نیز مشخص شدن وضعیت و شرایط زمانی تصویب قطعنامه 598، شناختن خود قطعنامه و پی بردن به ماهیت و مفاد آن، امری مهم میباشد که در اینجا به آن می پردازیم:
الف) فرآیند تصویب قطعنامه 598
قطعنامه 598 شورای امنیت، به دنبال گسترش دامنه جنگ و افزایش نگرانیهای شورای امنیت و کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای منطقه و حامیان عراق، در تاریخ 20 ژانویه 1987 (29 تیر 1366) در جلسه شورای امنیت به تصویب رسید.[23] این قطعنامه که طرح آن از سوی امریکا تنظیم شده بود، با حضور وزرای خارجی کشورهای امریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، آرژانتین و امارات متحده عربی و همچنین جانشین وزیر خارجه ژاپن به تصویب رسید.
ب) متن کامل قطعنامه 598[24]
در این قطعنامه، شورای امنیت با تأیید مجدد قطعنامه (1986) 582 خود، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه علی رغم درخواستهایش برای آتشبس، منازعه بین ایران و عراق، بشدت سابق و با تلفات شدید انسانی و تخریب مادی ادامه دارد؛ با ابراز تأسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنین با ابراز تأسف از بمباران مراکز صرفاً مسکونی غیرنظامی، حملات به کشتیرانی بیطرف یا هواپیماهای غیر نظامی، نقض قوانین بینالمللی انساندوستانه و دیگر قوانین ناظر بر درگیری مسلحانه، بویژه کاربرد سلاحهای شیمیایی برخلاف الزامات پروتکل 1925 ژنو، با ابراز نگرانی عمیق نسبت به احتمال تشدید و گسترش بیشتر منازعه، مصمم گردید به تمامی اقدامات نظامی بین ایران و عراق خاتمه بخشد. شورای امنیت معتقد گردید که باید یک راه حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار، بین ایران و عراق به دست آید؛ با یادآوری مفاد منشور ملل متحد، بویژه تعهد همه دوَل عضو به حل اختلافات بینالمللی خود از راههای مسالمتآمیز به نحوی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به مخاطره نیفتد، با حکم به اینکه در منازعه بین ایران و عراق، نقض صلح حادث شده است، با اقدام بر اساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد:
1. خواستار آن است که به عنوان قدم اولیه جهت حل و فصل «مناقشه» از راه مذاکره، ایران و عراق یک آتشبس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمام نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بینالمللی بازگردانند.
2. از دبیر کل درخواست میکند که یک تیم ناظر ملل متحد برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتشبس و عقبنشینی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیر کل درخواست مینماید با مشورت طرفین درگیر، تدابیر لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.
3. مصرّانه میخواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات کنونی، بر اساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.
4. از ایران و عراق میخواهد با دبیر کل در اجرای قطعنامه و در تلاشهای میانجیگرانه برای حصول یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف، در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همکاری نمایند.
5. از تمام کشورهای دیگر میخواهد که حداکثر خویشتنداری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که میتواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، احتراز کنند و بدین ترتیب، اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.
6. از دبیر کل درخواست مینماید که با مشورت با ایران و عراق، مسأله تفویض اختیار به هیأتی بیطرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.
7. ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با کمک های مناسب بینالمللی، پس از خاتمه درگیری تصدیق میگردد و در این خصوص، از دبیر کل درخواست میکند که یک هیأت کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت، تعیین نماید.
8. همچنین از دبیر کل درخواست میکند که با مشورت با ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقّه قرار دهد.
9. از دبیر کل درخواست میکند که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه مطلع نماید.
10. مصمم است برای بررسی اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت، جلسات دیگری مجدداً تشکیل دهد.
ج) عناصر مثبت و نقاط قوت قطعنامه 598 نسبت به قطعنامه های قبل شورای امنیت
قطعنامه 598 شورای امنیت، از عناصر مثبت بسیاری برخوردار و نسبت به سایر قطعنامه های شورای امنیت دارای برجستگیها و نقاط قوت بسیاری بود؛ به گونه ای که شورای امنیت با تأکید زیاد بر این قطعنامه، سعی می کرد تا در مقایسه با قطعنامه های قبلی خود، نقاط ضعف آن را رفع کرده و ایران و عراق را به پذیرش آن مجبور سازد. چون بررسی عناصر مثبت و نقاط قوت این قطعنامه در رفتارشناسی امام نسبت به این موضوع مهم میباشد، در ادامه به آن پرداخته میشود. اولین نقطه مثبت قطعنامه 598 این بود که در آن برای اولین بار با جنگ برخورد جدی و سیاسی شده و این معنا هم در روح و محتوای قطعنامه و هم در موارد مختلف آن آشکار بود؛ به گونه ای که شورای امنیت با صدور این قطعنامه، تصمیم خود را برای خاتمه بخشیدن به جنگ عراق با ایران ابراز داشته و راههایی کلی برای اجرای آن پیشبینی و معیارهایی مقرر کرده بود.[25]نقطه مثبت دیگر این بود که این قطعنامه در قسمت مقدماتی، با ابراز تأسف از نقض قوانین انساندوستانه بینالمللی و تأکید بر تباین کاربرد سلاحهای شیمیایی با الزامات پروتکل 1925 ژنو، بر نگرانیهای جمهوری اسلامی ایران صحه گذاشت.[26] همچنین اشاره قطعنامه به بمباران مناطق مسکونی و حمله به کشتیها، از دیگر نقاط قوت قطعنامه بود، که در خصوص محکوم ساختن حمله به هواپیمای کشوری، این موضوع ناظر به شکایات و اعتراضات ایران بوده است. حل برخورد فیمابین عراق و ایران از طریق راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه، از دیگر مواردی است که ایران بارها و بارها روی آن تأکید کرده و بالاخره در این قطعنامه از آن یاد شده بود. در قسمت مقدماتی همچنین، تشخیص نقض صلح در مورد جنگ ایران و عراق، و حرکت از مرحله «وضعیت» خواندن جنگ به مرحله «برخورد» و «اصطکاک» یا «منازعه» که نقض صلح را باعث شده است، از امتیازات و نقطه مثبت این قطعنامه بود.[27] به گونه ای که این عنوان برای اولین بار توسط شورای امنیت به کار برده شده و تا قبل از آن، برای جنگ عراق با ایران واژه «وضعیت» را به کار میبرد. همچنین بند 6 قسمت اجرایی، (تشخیص مسئول منازعه)، تنها به خاطر جلب نظر جمهوری اسلامی ایران در قطعنامه گنجانده شده بود. تفویض این امر به یک هیأت واگذار شد؛ لیکن نمیتوان این موضوع را انکار کرد که یکی از عمدهترین و شاخصترین امتیازات قطعنامه 598 نسبت به قطعنامه های قبلی و اصولاً نشانه تغییر روش شورا، همین بند 6 است که طی آن اصل مسئولیت مخاصمه پذیرفته شده بود.[28]
بند 7 قسمت اجرایی هم، متضمن ایدهای انسانی و مستحسن بود که میتوانست منتهی به کمک های بینالمللی برای بازسازی هر دو کشور گردد.
به طور کلی، قطعنامه 598 نسبت به قطعنامه های دیگر، جدیتر بوده و مفصلترین قطعنامه در مورد جنگ ایران و عراق از نظر حجم و تعداد کلمات به کار برده شده بود که به اتفاق آرا تصویب شده و در آن سعی شده بود تا با رعایت خواسته های طرفین، بخصوص ایران، این کشور را متقاعد به پذیرش صلح و آتشبس نماید.
4. مواضع و برخورد ایران با قطعنامه 598
چگونگی واکنش ایران نسبت به قطعنامه 598، زمان تصویب تا زمان پذیرش آن، در شناخت رفتارشناسی امام نسبت به این امر کمک زیادی به ما خواهد کرد؛ زیرا برخوردهایی که با قطعنامه 598 میشد و به طور کلی سیاست خارجی ایران در این مورد، از سیاست های کلان مملکت بوده که عموماً پس از مشورت با رهبری اعلام میشد. به نوعی میتوان گفت که برخورد ایران با قطعنامه در تمام مراحل، برخورد امام را هم شامل میشود. در اینجا به بررسی برخوردها و مواضع ایران با این قطعنامه پرداخته میشود. البته قبل از بررسی مواضع ایران در مورد قطعنامه 598، به نظر میرسد که بررسی اجمالی مواضع اولیه عراق نسبت به این قطعنامه امری مفید باشد که ابتدا به آن اشاره میشود. به طور کلی، پس از تصویب قطعنامه 598 و ارسال نامه دبیر کل سازمان ملل به دو کشور ایران و عراق، در 22 ژوئیة 1987، به دستور رئیس جمهور عراق اجلاس مشترک شورای فرماندهی انقلاب و رهبری حزب بعث، به ریاست وی برای بررسی قطعنامه 598 تشکیل شد و طی آن قطعنامه 598، مورد استقبال و پذیرش مسئولین عراقی قرار گرفت.[29] در این جلسه آمادگی عراق برای همکاری با دبیر کل و شورای امنیت در جهت اجرای قطعنامه و نیل به حل جامع، عادلانه، پایدار و شرافتمندانه منازعه اعلام گردید؛ نهایت آنکه، آمادگی ایران برای قبول جدی و با حسن نیت قطعنامه و اجرای آن و اطاعت بدون قید و شرط آن، شرط اساسی التزام عراق به قطعنامه عنوان گردید. سخنگوی دولت عراق در این خصوص اظهار داشت: عراق آماده است قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که در آن دستور آتشبس فوری داده شده است، بپذیرد؛ مشروط به آنکه ایران نیز اقدامات مشابهی انجام دهد. تعهد عراق نسبت به این قطعنامه، به پذیرش صریح و بدون قید و شرط آن توسط ایران بستگی دارد.[30] پس مشخص شد که موضع اولیه عراق در برابر قطعنامه شورای امنیت مثبت بوده و این کشور تنها شرط پذیرش آن را، پذیرفته شدن آن توسط ایران دانسته بود.
در مورد مواضع اولیه جمهوری اسلامی ایران در این مورد باید گفت که یک روز پس از صدور قطعنامه 598، یعنی در 30 تیر 1366، وزارت خارجه ایران با صدور بیانیهای اعلام داشت: در پایان هفتمین سالی که از شروع تجاوز وسیع و همه جانبه عراق به جمهوری اسلامی ایران میگذرد، شورای امنیت سازمان ملل بار دیگر با تصویب قطعنامه ای غیرعادلانه، از ایفای مهم ترین وظیفه خود در حفظ صلح و امنیت بینالمللی عدول نمود. شورای امنیت قطعاً نمیتواند خطای خود را در نادیده گرفتن مواد فصل هفتم منشور ملل متحد، که ناظر بر اقدامات عملی شورا علیه هر نوع تجاوز و نقض صلح در آغاز تجاوز عراق میباشد، انکار نماید. اشاره به مواد 39 و 40 از فصل هفتم منشور که مبنای بندهای اجرای قطعنامه اخیر قرار گرفته، نه تنها خطای گذشته را جبران نکرده، بلکه در واقع مسأله مسئولیت عراق در کاربرد زور و شروع جنگ را نیز لوث کرده است. بعضی از مواد اجرایی قطعنامه، در تناقض آشکار با یکدیگر قرار دارند... قطعنامه در حالی تقاضای تشکیل کمیته بررسی مسئولیت شروع جنگ را نموده که نتایج این بررسی، منشأ کمترین اثری در سایر تصمیمات اجرایی شورا در مورد خاتمه جنگ نخواهد بود... این قطعنامه در شرایطی به تصویب رسیده که امریکا با اعلام تصمیم مبنی بر اعزام ناوهای جنگی خود به منطقه، بند اجرایی پنجم قطعنامه که درخواست عدم دخالت سایر کشورها در جهت تشدید و گسترش آتش جنگ را دارد، از قبل نقض نموده است... دخالت نیروهای امریکایی در خلیج فارس و افزایش حضور تجاوزکارانه کشتیهای جنگی این کشور در خلیج، نقض آشکار این قطعنامه شورای امنیت خواهد بود و بیاعتباری این قطعنامه را مسجّل خواهد ساخت. وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، متعاقباً موضع تفصیلی خود را در قبال کلیه بندهای قطعنامه 598 اعلام خواهد کرد.[31]چند هفته بعد، یعنی در 22 مرداد ماه 1366، پاسخ مبسوط جمهوری اسلامی ایران به قطعنامه 598 منتشر شد. این پاسخ شامل پاسخ وزیر امور خارجه به نامه مورخ 20 ژوییه دبیر کل، منضم به پیوستی بود که در آن مواضع تفصیلی جمهوری اسلامی ایران در مورد قطعنامه 598 ذکر شده بود. در نامه وزیر امور خارجه، به تحریکات امریکا و اعمال نفوذ شورای امنیت و بی اثر ساختن ابتکارات دبیر کل توسط این کشور، و همکاری عراق و امریکا اشاره شده است. در پیوست این نامه، مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال قطعنامه 598، به تفصیل در 18 بند ذکر گردیده است. بند اول حاکی از آن است که هدف امریکا از به تصویب رساندن قطعنامه 598، انحراف افکار عمومی از مسائل داخلی امریکاست. بند دوم مشتمل به آن است که قطعنامه بدون کسب نظر و مشورت با ایران تدوین شده است. در بند سوم به لزوم تحقق نظریات ایران تأکید گردیده است. در بند چهارم این سؤال مطرح شده که چرا جنگی که در 22سپتامبر 1980 شروع شده، ناگهان به صورت تهدید علیه صلح درمی آید. در بند پنجم اشاره شده است که دبیر کل سعی داشت خطاهای گذشته شورا را جبران کند که با این موضعگیری، شورا بار دیگر از متجاوز حمایت کرد.[32] بندهای دیگر شامل این موضوعات است: خروج شورا از حالت بیطرفی، آثار قطعنامه در وخیمتر شدن اوضاع، تخلف امریکا از بند 5 قطعنامه با افزایش حضور نظامی در خلیج فارس، زمینهچینی برای تصویب قطعنامه دیگری علیه ایران توسط امریکا، لزوم تلاش برای اعاده امنیت در خلیج فارس، اشکالاتی که به وسیله حضور نظامی امریکا در خلیج فارس و دعوت کویت از ابرقدرت ها به حضور در منطقه در راه امنیت و ثبات در خلیج فارس ایجاد شده، لزوم تعهد عدم حمله به کشتیها توسط طرفین جنگ و خروج نیروهای بیگانه و بیطرفی کشورهای ساحلی، ضرورت اعلام عراق به عنوان متجاوز، ناکافی بودن محکومیت صرف نقض حقوق انسانی و لزوم پیشگیری از این امر، آمادگی ایران برای مبادله اسرا، مناسب بودن طرح هشت مادهای دبیر کل برای اقدامات بعدی وی و ابراز اعتماد به دبیر کل.[33]بدین ترتیب، جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را نه رد کرد و نه قبول. به عبارتی، قطعنامه 598 را به خاطر عناصر مثبتی که داشت رد نکرد، ولی از طرف دیگر چون تمام خواسته های ایران را مد نظر قرار نداده بود آن را هم نپذیرفت. از جمله استدلالات جمهوری اسلامی ایران برای موضع نه رد و نه قبول این قطعنامه، توسط سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، آقای هاشمی رفسنجانی، چنین بیان شده است: پیش از این، به علت جهتگیریهای ناعادلانه قطعنامه های شورای امنیت، ما این قطعنامه ها را نمیپذیرفتیم؛ اما در این قطعنامه نکات مثبتی دیدیم که حاضر شدیم پیرامون آن مذاکره کنیم. جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه 598 را به طور کلی رد نکرده است، چون در آن جای بحث میبیند. توقع دیگران این است که ما قطعنامه را کلاً رد کنیم یا بپذیریم. نکته منفی آن این است که میگوید به محض شروع مذاکره و پیش از شناسایی متجاوز و محاکمه آن، آتشبس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم. بند مربوط به معرفی متجاوز میتواند به عنوان تنها کلید حل مسائل به شمار آید و این نکته مثبتی است، اما باید پیش از اعلام آتشبس انجام شود. ما به امریکا سوءظن داریم و میدانیم به محض اعلام آتشبس آنان در عمل صادق نخواهند بود. بنابراین ما نمیتوانیم چنین مخاطرهای را بپذیریم. ما میگوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدی هموار خواهد شد. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابجایی در بندها انجام شود، راه هموار خواهد شد.[34] در این زمان آیتالله خامنهای ریاست جمهور وقت ایران نیز در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در 22 سپتامبر 1987، بدون اشاره مستقیم به رد یا قبول قطعنامه 598 اظهار داشتند: سفر دبیر کل به تهران و مذاکرات مفید وی در مورد قطعنامه 598، قدم مفید دیگری در این جهت بود. ما این مذاکرات و گزارش ایشان را مثبت و سازنده ارزیابی میکنیم.[35]وی همچنین در پاسخ به سؤال یک خبرنگار خارجی، که عنوان شد آیا در چهارچوب قطعنامه 598 امکان صلح وجود دارد یا نه، گفتند: یقیناً وجود دارد و ما فرمول استفاده از این قطعنامه را برای رسیدن به آتشبس تهیه کرده و در اختیار دبیر کل قرار دادهایم و نکته اصلی، تنبیه متجاوز است که اگر این مسأله حل شود، تمام مسائل حل خواهد شد.[36] بنابراین اظهارات دولتمردان ایران به روشنی نشان میداد که ایران بر راه حل دیپلماتیک، به موازات سایر راه حلها، و نیز پذیرش قطعنامه 598 به صورت مشروط، تأکید دارد؛ لذا اگر شرط ایران برآورده شود، این کشور هم قطعنامه را خواهد پذیرفت. این موضعگیری ایران نزدیک به یک سال ادامه داشت. مهم ترین منطق و دلیلی که برای اتخاذ این موضع (نه رد و نه قبول) میتوان اقامه کرد، این است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل موقعیت برتر نظامی اش در جبهه ها، در حال مرور قطعنامه بود و به دلیل عدم تحقق کامل نظریاتش، قطعنامه را نپذیرفت؛ اما به خاطر توجهی که به اصول مورد نظر ایران در قطعنامه شده بود و به دلیل اینکه با توجه به شرایط سیاسی و بینالمللی، بیش از این امکان امتیاز گرفتن از شورا وجود نداشت، و اصولاً به خاطر «روز مبادا» قطعنامه را هم رد نکرد بلکه سعی نمود تا از طریق دیپلماتیک، روند و محتوای آن را به نفع خود تغییر دهد؛ لذا ایران با ادامه گفتگو با دبیر کل سازمان ملل، تمهیداتی را برای تغییر ترتیب برخی از بندهای قطعنامه پیگیری نمود تا اینکه فعالیت های ایران مؤثر واقع شد و دبیر کل، طرحی را تهیه کرد که به طرح اجرایی دبیر کل مشهور شد.[37]به عبارت دیگر، پس از سفر دبیر کل به تهران، شورای امنیت سازمان ملل به او مأموریت داد تا طرحی در زمینه اجرای قطعنامه 598 تهیه کند. طرح اجرایی دبیر کل برای قطعنامه 598 با جابه جا کردن بعضی از بندهای مستخرج از خود قطعنامه بود که نظرات ایران را تا حدودی تأمین می کرد، زیرا گام نخست در اجرای این طرح، تشکیل کمیتهای برای تعیین متجاوز بود. در نتیجه، جمهوری اسلامی ایران توانست شماری از اصلاحات مورد نظر خود، نظیر بند 6 و 7 و 8 را در متن قطعنامه بگنجاند که از همه مهمتر بند 6 آن بود. بنابراین موضع «نه رد و نه قبول» قطعنامه از سوی ایران، بر اثر دلایل مختلف، که یکی از آنها گنجاندن خواسته های ایران در قطعنامه بود، کم کم به سوی قبول قطعنامه گرایش پیدا کرد تا اینکه پس از عقبنشینی از برخی مناطق جنگی، همچون عقب نشینی از حلبچه توسط ایران در 22 تیر 1367، سلسله جلساتی در داخل کشور(ایران) با هدف اتخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد.[38] در نشست مشترک رؤسای سه قوه، مجلس خبرگان و شورای نگهبان، شرایط سیاسی ـ نظامی کشور مورد بررسی قرار گرفت. امام راحل نیز در روز پنجشنبه و جمعه، 23 و 24 تیرماه، مشورتهایی را به صورت جداگانه انجام دادند؛ ولی نشست اصلی بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصیتهای مهم کشور، در روز شنبه 25 تیر 1367، تشکیل شد. امام در پیامی به این جلسه که مرحوم حاج سید احمد خمینی آن را قرائت کرد، ضمن بیان نظرات خود، تصمیم گیری در مورد آینده جنگ را به مسئولین حاضر در جلسه واگذار کردند.[39] یعنی امام خمینی(س) در برخورد با این مسأله (قطعنامه) همچون تمام مسائل کلان دیگر مملکتی، با سران کشور مشورت کرده و آنگاه به اتخاذ تصمیم نهایی مبادرت ورزیدند. در مورد این جلسه آقای هاشمی میگوید: طی دو ـ سه روز گذشته، جلسات متعددی با حضور سران کشور تشکیل شده و جمع بندی تمام این جلسات به حضور امام رسیده است. طی بحثهایی که صورت گرفت، مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب، قطعنامه 598 را بپذیرد… ایران تا به حال خواستار آن بود که ابتدا کمیته تعیین متجاوز تعیین شود ولی فعلاً با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده است، از آن شرط خود صرفنظر کردیم… وقتی به ما اطمینان دادند که ترکیب کمیته تعیین متجاوز، به گونه ای خواهد بود که واقعاً به حق رسیدگی میکند، ما از شرط قبلی خود صرفنظر کردیم.[40]در همین رابطه، جلسه ای با حضور سران سه قوه و نخست وزیر وقت در منزل آقای هاشمی رفسنجانی برگزار شد که طی آن، آقای رفسنجانی خطاب به حضار نکاتی را که حاوی حدود بیست بند بود قرائت کرد. محتوای کلی این بندها تصریح بر ضرورت پذیرش قطعنامه و دلایل توجیهی آن بود. قرار بر این می شود که این بندها عیناً در جلسه ای در حضور امام قرائت شود. آقای مهندس میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت کشور، بعدها اظهار داشت که با برخی از این بندها موافق نبوده است اما به دلیل جوّ حاکم بر جلسه، تصمیم می گیرد که در این زمینه سکوت نماید. نهایتاً اینکه نتیجه این جلسه طبق پیش بینی های قبلی در حضور حضرت امام خمینی(س) قرائت شده و ایشان نیز بر اساس مصالح انقلاب و نظام بر این تصمیم صحه گذاشتند.[41]در پی این تصمیم، رئیس جمهور وقت ایران، طی نامهای به دبیر کل سازمان ملل در 27 تیر 67 اعلام کرد: ایران تصمیم گرفته است که رسماً قطعنامه 598 شورای امنیت را به خاطر اهمیتی که برای حفظ جان انسانها، برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه و بینالمللی قائل است، بپذیرد.[42]بنابراین جمهوری اسلامی ایران پس از هشت سال دفاع در مقابل رژیم عراق، بالاخره به قطعنامه 598 شورای امنیت جواب مثبت داده و توافق خود را برای برقراری آتشبس و پایان جنگ اعلام داشت. به عبارت دیگر، مسئولین مملکتی ایران که در تمام طول جنگ با قطعنامه های سازمان ملل مخالفت می کردند، در این شرایط مصلحت نظام را در اتمام جنگ دیده و با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. امام خمینی(س) هم که طبق دیدگاه های فقهی خود، جنگ ایران و عراق را جنگ حق و باطل دانسته و همواره بر تداوم آن تا شکست کامل باطل تأکید می کردند، در این زمان بر اجماع نظر مسئولین مملکتی در مورد پذیرش قطعنامه صحه گذاشته و بر خلاف دیدگاه اولیه شان، آن را پذیرفتند. یعنی از آنجایی که مسئولین مملکتی مورد اعتماد بوده و امام به دلسوزی آنها برای کشور و مملکت اعتماد کامل داشتند، تشخیص سرنوشت جنگ را به آنها واگذار کرده و بر تصمیم نهایی آنها در مورد سرنوشت جنگ در جلسه 25 تیرماه 1367 ـ که منجر به پذیرش قطعنامه شد ـ صحه گذاشتند و فرمودند: با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.[43]حال پس از پذیرش قطعنامه 598 این سؤال به ذهن میرسد که چرا ایران، یا به عبارتی دیگر، امام خمینی(س) و دیگر مسئولین نظام، با پذیرش این قطعنامه و اتمام جنگ موافقت کردند. آنها که همواره بر تداوم جنگ و شعار «جنگ، جنگ، تا پیروزی»[44] تأکید می کردند، پس چرا با وجود اینکه دشمن شکست نخورده بود و ایران به تمامی خواسته های خود نرسیده بود، با قطعنامه 598 موافقت کردند؟ البته هرچند خود قطعنامه 598 و مفاد آن دارای خصوصیاتی است که تا حدودی خواسته های ایران را برآورده کرده و او را به سوی پذیرش قطعنامه سوق میداد، ولی بر روی این امر به عنوان تنها عامل پذیرش قطعنامه توسط ایران نمیتوان انگشت گذاشت، بلکه در پذیرش قطعنامه دلایل و زمینه های دیگری وجود داشتند که میتوان از آنها به عنوان عوامل اصلی و به اصطلاح عمدهترین و اساسیترین دلیل پذیرش قطعنامه یاد کرد؛ لذا در ادامه به بررسی این دلایل و زمینه ها پرداخته میشود.
5. علل و عوامل پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران
عوامل پذیرش قطعنامه را میتوان در دو بعد داخلی و بینالمللی مورد بررسی قرار داد. یعنی در این دو بعد، علل و عواملی وجود داشته که مجموع آنها ایران را به سوی پذیرش قطعنامه سوق داده و در نهایت سبب پذیرش آن توسط ایران شد.
الف) عوامل داخلی پذیرش قطعنامه 598
اوضاع و احوال داخلی ایران و توجه به ظرفیتهای موجود، همواره به عنوان یک عامل بسیار مهم و دخیل در سیاست تداوم جنگ و بالاخره اتمام آن و پذیرش قطعنامه 598 نقش داشته است؛ به گونه ای که در تمام مراحل جنگ، تصمیم گیری ها، با توجه به وضعیت داخلی کشور در ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی صورت میگرفت. لذا این موارد در زمان پذیرش قطعنامه به عنوان عامل اصلی و تأثیرگذار، قابل بررسی میباشند که به آنها پرداخته میشود:
1. وضعیت اقتصادی
در زمینه اقتصادی باید گفت که در سال های اولیه جنگ، از سال 1359 تا 1365، وضعیت اقتصادی کشور به گونه ای بود که به نظر می رسید امکان تحقق «جنگ، جنگ، تا پیروزی» وجود دارد و مشکل حادی در بعد اقتصادی وجود نداشت؛ به گونه ای که این امر، ایران را به تداوم جنگ تشویق می کرد؛ اما در مقاطع پایانی جنگ، وضعیت بد اقتصادی، ایران را به ناچار به سمت پذیرش قطعنامه 598 سوق داد. به طور کلی در طول جنگ، وجود عامل نفت در اقتصاد ایران، به عنوان مهم ترین و اصلیترین منبع درآمد، سبب شده بود تا تمام بخشهای اقتصادی کشور تابعی از آن به شمار آمده و حتی درآمدهای مالیاتی نیز به نوعی وابسته به میزان فروش نفت باشد. به همین خاطر، روند کاهش سهم نفت در ترکیب درآمدهای بودجه سال های پس از انقلاب، بویژه سال های 65 و 66، مسلماً موجب بروز نارساییها و نوساناتی در مسائل و امور جاری اقتصادی کشور گردید.[45] از طرفی، بخش خدمات نسبت به سایر بخشها بیشترین سهم را در تولید ناخالص داخلی داشت، به گونه ای که فعالیت های بخش خدمات با نیازهای دو بخش کشاورزی و صنعت هماهنگ نبود. در بخش صنعت نیز، اعمال سیاست های نامشخص، تصمیم گیری غیرمتمرکز و توزیع جغرافیایی امکانات به گونه ای نامتعادل، ارائه خدمات را نارسا و نامطلوب کرده بود. از طرف دیگر، نظام غلط توزیع، عامل اصلی و واقعی تورمزایی و مشکلات ناشی از آن بوده است و سهم نامناسبی از فعالیت های بخش خدمات، مربوط به خدمات غیر مولد واسطه است،[46] که اینگونه فعالیت ها همواره در جهت تضعیف اقتصاد کشور و در پی سرمایهگذاریهای زودبازده و کسب سودهای کلان بوده است. به عبارت دیگر، رشد بسیار اندک صنعت، کاهش سهم کشاورزی در مقابل سهم فزاینده بخش خدمات، بویژه فعالیت های بازرگانی، سبب اشاعه عملیات واسطه ها و دلالان، و دست به دست شدن کالا و رشد روزافزون مشاغل غیر مولد و کاذب گردید. سودهای کلانی که از این طریق حاصل میگردید و مقایسه آن با سودهای سایر بخشها، روشنگر یکی از دلایل مهم رکود صنعت و کشاورزی در اقتصاد ایران بوده و مغایر با اهداف و آرمانهای اجتماعی دولت در دفاع از حقوق محرومان و مستضعفان، تأمین عدالت اسلامی، رفع نابرابریهای اقتصادی، کنترل تورم و سالمسازی شد.[47] در چنین شرایطی چارهای جز تکیه بر نفت و صادرات آن نبود؛ اما هنگامی که درآمدهای نفت به واسطه تحریمهای بینالمللی و فشارهای خارجی اقتصادی کاهش یافت، تأثیر مستقیم آن بر بودجه نظامی و جنگی مشهود گشت. این امر موجب تصمیم ناگزیر دیگری مبنی بر چاپ اسکناس بدون پشتوانه شد، که خود نرخ تورم را در درازمدت افزایش داده و مشکلات اقتصادی ناشی از آن را تشدید می کرد.[48] لذا با توجه به مشکلات مطرح شده، میتوان گفت که در مقاطع پایانی جنگ، وضع اقتصاد ملی روند نزولی را طی کرده بود. تولید ناخالص ملی در سال های 64 تا 67 با کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی و تنگناهای ارزی ناشی از آن، که بخشهای مختلف اقتصادی را متأثر میساخت، روند نزولی پیدا نمود. درآمد ملی کشور که بیشتر تابعی از نفت بود و کاهش قیمت آن در سال های 64 تا 67 ـ که حتی به مرز پنج دلار در هر بشکه در سال 65 رسیده بود ـ دچار کاهش شدید شد.[49] همچنین سرمایهگذاری در دوران جنگ، سالانه به طور متوسط 5/13 درصد کاهش یافت.[50] بیکاری به رقم قابل توجهی رسید. از طرف دیگر، افزایش حجم پول و نقدینگی و کسر بودجه شدید و استقراض دولت از بانک مرکزی و در نتیجه، تورم در دوران جنگ، بخصوص در مقاطع پایانی آن و ایجاد حالت دو قطبی در جامعه در سهم درآمد ملی که داراییهای کشور را در دست عدهای خاص محدود کرده بود و. .. از هر جهت بر اقتصاد کشور فشار آورده و آن را فلج کرده بودند. در هر حال به دلیل شرایط بد اقتصادی کشور، در بهار سال 1367 آقای ایروانی، وزیر اقتصاد و دارایی کشور، ضمن ارسال نامه ای به آقای مهندس میرحسین موسوی به طرح مشکلات حاد اقتصادی کشور پرداخته و لزوم تغییر در روشهای جنگی را گوشزد می نماید. رونوشتی از این نامه نیز بدون اطلاع مهندس میرحسین موسوی، خدمت امام ارسال می شود، که بعدها امام در بیان دلایل پذیرش قطعنامه، خطاب به نخبگان و شخصیتهای برجسته کشور، از آن تحت عنوان نامه دولت یاد می کند. مهندس موسوی که شخصاً با برخی از مفاد نامه موافقت نداشت، به دلیل احترام و اعتقاد وافری که به رهبر کبیر انقلاب داشت، از پرداختن به این موضوع در آن مقطع تاریخی خودداری نمود؛ اما آنچه که مسلم است این نکته است که مشخص نگردید که این نامه به ابتکار شخص آقای ایروانی به نگارش درآمد و یا اینکه از سوی شخصیت دیگری توصیه گردیده بود؛ بخصوص اینکه معمول نبود که رونوشت مکاتبات بین وزیران و نخست وزیر، به رهبری انقلاب ارسال شود.[51]
2. وضعیت سیاسی
در وضعیت سیاسی کشور در سال های پایانی جنگ، چند مسأله اساسی اوضاع را بحرانی نمود و تداوم جنگ را مشکل کرد. مهم ترین مسأله سیاسی در داخل کشور در دوره مورد نظر، انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی بود. با نزدیک شدن انتخابات، برچسب زدنها از سوی جریانات درگیر مناقشات انتخاباتی، متأسفانه با انگها و شعارهای گروهی مختلف به صورت دو جناح متخاصم اوج گرفت. هر کسی با ملاکهای خاص خود به قضاوت در مورد خط امام و میزان پیروی و عدول از مواضع انقلاب می پرداخت؛ این حرکت گاه تا جایی پیش میرفت که تنها می شد آن را محلی برای تسویه حسابهای شخصی، طایفهای و گروهی تلقی کرد و کمتر نشانی از واقعیت و حقیقت در آن مشاهده میشد.[52] گروههای سیاسی داخل به جای اینکه جنگ را رأس امور خود قرار دهند، سعی می کردند با دستاویز جنگ، گروه مخالف را از میدان بیرون کنند.[53] حضرت امام در 11 فروردین 67 پیام مهمی می دهند و در آن هشدارهای فراوانی نسبت به خطر دور شدن مردم از صحنه های انقلاب داده و خاطرنشان میسازند که انتخابات آزاد است و مردم نیاز به قیم ندارند و در خاتمه، اتمام حجتی راجع به جنگ کرده، میفرمایند: درنگِ امروز فردای اسارتباری را به دنبال دارد.[54] ایشان مردم را به هوشیاری دعوت کرده میفرمایند: این روزها روز امتحان الهی است.. .. امروز روز عاشورای حسینی است. امروز ایران کربلاست، حسینیان آماده باشید.[55] اما به جای اینکه مسأله اصلی در این پیام، که اتمام حجت درباره جنگ بود، در رسانه ها مورد بررسی قرار گیرد، از این پیام به عنوان «متن پیام تاریخی حضرت امام به مناسبت برگزاری انتخابات سرنوشتساز سومین دوره مجلس شورای اسلامی» یاد میکنند. البته این حرکت نیز در جهت همان وضعیت سیاسی ناگوار یاد شده صورت میگیرد. در مورد انتخابات، در نهایت، این امر به اینجا رسید که گروهها ضمن متهم نمودن همدیگر به دخالت در آن، ادعا میکنند که انتخابات مجلس با تقلب صورت گرفته و بعضی از آنها خواستار ابطال آن بخصوص در تهران میشوند. این درگیری بسیار اوج میگیرد تا سرانجام پس از نامه نگاریهای وزیر کشور و رئیس جمهور، حضرت امام دخالت میکنند و انتخابات تهران مورد تأیید قرار میگیرد، و طبیعتاً گروهی که خواستار ابطال آن بودند ناراضی باقی میمانند. مسأله دیگر، میزان پشتیبانی و دخالت دولت در جنگ بود. متأسفانه همین درگیریهای گروهی باعث شده بود که نظرات نسبت به دولت و حمایتها از آن، به تابعی از این گروهبندیها مبدل شود.[56] طبیعی بود که دولت در چنین موضعی هیچ گاه نمیتوانست با قدرت اعمال نظر کند، بلکه با موافقتها و مخالفت هایی روبه رو بود که او را محدود می کرد. در هر حال و در چنین شرایطی که لزوم ارتباط و دخالت هرچه بیشتر دولت در پشتیبانی از رزمندگان اسلام و جبهه های جنگ احساس می شد، آقای هاشمی رفسنجانی، که از طرف امام به عنوان فرمانده جنگ منصوب شده بود، به مهندس میرحسین موسوی پیشنهاد نمود که ریاست ستاد تازه تشکیل فرماندهی کل قوا را به عهده گیرد که وی پذیرش آن را منوط به شرایطی اعلام می کند که مورد موافقت آقای رفسنجانی قرار نمی گیرد. این موضوع اندکی به تأخیر می افتد تا زمانی که بر اثر هجومهای نظامی عراق در اواخر جنگ و سقوط برخی از مواضع رزمندگان اسلام، با پیشنهاد مجدد آقای هاشمی و پذیرش شرایط مورد نظر آقای موسوی، وی به تشکیل ستاد خویش مبادرت می ورزد. دستور کشاندن سریع نیروهای جنگی ایران از غرب کشور به جبهه های جنوب، و دفاع از خوزستان، از اولین تصمیماتی بود که به دنبال این موضوع اتخاذ شد.[57] واقعیت این است که این تصمیم که هدف اساسی اش تمرکز برنامه ریزی و تعیین استراتژی سیاسی و نظامی کشور، و بهره برداری از امکانات بالقوه و بالفعل کشور در راستای تداوم نبرد با دشمن با هدف دستیابی به خواسته های مشروع و بحق بود، بسیار دیر اتخاذ شد و متأسفانه نتوانست از روندی که در اواخر جنگ به نفع عراق در جبهه ها حاکم گشته بود، جلوگیری نماید. بدیهی است اگر این تصمیم در ماهها و سال های نخست پس از تجاوز عراق به کشور، اتخاذ شده بود، می توانست سرنوشت جنگ را غیر از آنچه در تیرماه سال 1367 شاهدش بودیم رقم زند.
3. وضعیت نظامی
بهار سال 1367 در حالی آغاز شد که تحولات جنگ به گونه ای ناگهانی و غافلگیرانه، به زیان ایران و سود عراق شکل گرفته بود. کارشناسان و تحلیلگران نظامی و استراتژیک ایرانی و خارجی، در توضیح چنین مسال های، عوامل مختلفی نظیر حضور نظامی امریکا در خلیج فارس، اقدام نظامی امریکا علیه ایران، افزایش حمایتهای دیپلماتیک و تسلیحاتی شوروی سابق از عراق و… را مورد اشاره قرار داده اند. به نظر می رسد با بررسی استراتژیک و عملکرد نیروهای نظامی طرفین در ماههای پایانی جنگ، بتوان ضمن ترسیم دقیقی از شرایط نظامی طرفین، علت تغییر موازنه قوای نظامی به سود عراق را تا حدود زیادی روشن ساخت. در ارتباط با ایران نکات ذیل قابل توجه می باشند:
ـ فقدان تسلیحات و امکانات نظامی مورد نیاز رزمندگان اسلام، بخصوص پس از افشای قضیه مک فارلین.[58]
ـ فروکش کردن حضور نیروهای مردمی در جبهه های جنگ، به دلیل عدم دستیابی سریع به اهداف و شعارهایی که به صورت مداوم در روزهای قبل از هر عملیات، مبنی بر نهایی بودن این عملیات، سرداده می شد.[59]
ـ اتخاذ استراتژی عملیاتی غلط گسیل نیروها از جبهه های جنوب به غرب کشور، که منجر به آماده سازی زمینه برای موفقیت تهاجم ارتش عراق در منطقه جنوب گردید.
ـ تداوم شکاف و اختلاف بین ارتش و سپاه و دامن زدن به این مسأله از سوی برخی افراد و گروهها. آنچه که تحت عنوان دور جدید تهاجمات موفقیت آمیز ارتش عراق علیه نیروهای ایرانی در بهار سال 1367 صورت پذیرفت، حاصل تغییری بود که در استراتژی نظامی عراق از سال 1366 انجام شد. مبتنی بر استراتژی نظامی جدید عراق، ارتش این کشور نیز ضمن فراهم ساختن آمادگیهای لازم در خود برای مقابله با تهاجم قوای ایرانی، تمهیداتی را با پشتیبانی قدرت های بزرگ اندیشید که نتیجه طبیعی آن، کسب توانایی لازم برای بازپس گیری مناطق از دست رفته در منطقه جنوب بود.[60] برخی از مهم ترین اقدامات و سیاست های نظامی عراق در این تاریخ، که منجر به برتری آن نسبت به قوای ایرانی گردید عبارت بودند از:[61]
ـ موفقیت در ایجاد زیرساختهای لازم برای فن آوری تولید موشکهای دوربرد؛ به گونه ای که عراق را قادر ساخت تا مراکز سیاسی و اقتصادی عمده ایران را مورد حمله قرار دهد.
ـ بازسازی و تحول عمیق خطوط پدافندی خویش با هدف جلوگیری از تحرک موفقیت آمیز نیروهای ایرانی، بخصوص در مناطق جنوبی.
ـ افزایش کمّی و کیفی یگانهای نظامی و سازمان رزم ارتش عراق.
ـ اجرای عملیات محدود در منطقه جنوب با اهداف ممانعت از تهاجم نیروهای ایرانی، تقویت روحیه نیروهای عراقی و به دست گرفتن ابتکار عمل نظامی.
ـ فعال کردن منافقین در انجام عملیات های نظامی با هدف گرفتن اسیر، و بهره گیری از آنها در تخلیه اطلاعاتی اسرای ایرانی. در مجموع، عدم افزایش و به عبارت بهتر، کاهش توان نظامی ایران از یک طرف، و جهش ارتش عراق در افزایش توان نظامی خویش از طرف دیگر در سال پایانی جنگ، باعث شد تا موازنه نظامی بین دو کشور کاملاً به نفع عراق تغییر یابد و این مسأله بخصوص با ورود جدی تر دو ابرقدرت وقت، یعنی امریکا و شوروی، در حمایتهای علنی و گسترده از عراق تشدید شد؛ به گونه ای که ادامه وضع جاری در آن سال برای ایران بسیار خطرناک تلقی می شد. گرچه بعضی ها، یکی از دلایل پذیرش قطعنامه از سوی امام را نامه فرمانده کل سپاه به ایشان دانسته و معتقدند که اشاره سردار محسن رضایی به لزوم تأمین تسلیحات گسترده، از دیدگاه حضرت امام به معنای عدم تمایل رزمندگان اسلام و فرماندهان آنها به ادامه جنگ تعبیر شده است؛ ولی فارغ از دلایل نگارش چنین نامه ای و اینکه آن نامه با توصیه چه کسی و با چه منظوری تهیه شد و در اختیار امام خمینی(س) قرار گرفت، واقعیت این است که فرآیند حاکم بر قوای نظامی دو کشور به گونه ای بود که نتیجه ای جز آنچه مشاهده شد، قابل تصور نبود.
ب) عوامل بینالمللی پذیرش قطعنامه 598
علاوه بر عوامل داخلی که ایران را به پذیرش قطعنامه واداشت، اوضاع و احوال و عوامل بینالمللی نیز در اتخاذ این تصمیم توسط جمهوری اسلامی، نقش و تأثیر قاطعی داشت. این عوامل را میتوان در سه بعد اقتصادی، سیاسی و نظامی بررسی کرد؛ یعنی فشارهای بینالمللی بر ایران در سه زمینه اقتصادی، سیاسی و نظامی، از عوامل مهم تأثیرگذار در اتخاذ تصمیم پذیرش قطعنامه و راضی شدن ایران به اتمام جنگ میباشند، که در زیر به بررسی دقیق آنها می پردازیم:
1. فشارهای اقتصادی
هدف غرب و شرق پس از مشاهده قدرت رزمی جمهوری اسلامی در تهاجمات خود به عراق تا عملیات کربلای پنج، بر این امر قرار گرفت که به هر صورت از پیروزی قطعی ایران جلوگیری کنند. در این راستا با توجه به وابستگی تقریباً کامل ایران به صادرات نفت، اولین اقدامی که آنها انجام دادند فشارهای اقتصادی در قالب کاهش قیمت نفت و عدم خرید نفت این کشور و نیز جلوگیری از صادرات نفتی از طریق تهاجمات عراق بود.[62] شروع این حرکت از سال 1365 آغاز گردید اما تداوم آن، موجب وارد شدن ضررهای سنگین به ایران در سال های بعدی شد. البته ابتدا به نظر می رسید که ژاپن و کشورهای اروپایی، به خاطر بعضی رقابتهای دیرینه اقتصادی با امریکا، احتمالاً حاضر به خرید نفت ولو به قیمت ارزان باشند، اما ژاپنی ها و آلمانی ها در ملاقات هایشان اظهار داشتند که تا ایران مسألهاش را با امریکا ـ یعنی پذیرش صلح ـ حل نکند، نفت نخواهند خرید. اولین تأثیر کاهش صادرات نفت بر جنگ این بود که موجب شد در خرید تسلیحات، که معمولاً از بازار سیاه و با قیمتهای کلان تهیه میشد، ایران در فشار جدی قرار گیرد. حرکت دیگری که از نظر بینالمللی در این راستا انجام شد، تعطیل دفاتر خرید تسلیحات ایران در خارج بود. به عنوان مثال، انگلستان در اول مهرماه، دفتر خرید وسایل صنعت ایران را در لندن که یکی از دفاتر مذکور بود، تعطیل میکند،[63] و تهیه اسلحه را نیز مشکل می سازد. در ادامه فشارهای اقتصادی بینالمللی، میتوان به این نکته اشاره کرد که در جنگ نفتکش ها، ایران با جبهه دیگری در خلیج فارس درگیر شد و هزینه های جنگی زیادی را متحمل گشت؛ به گونه ای که با توجه به خسارات وارده به تأسیسات نفتی ایران، دشواریهای جدیدی در راه فروش نفت و درآمدهای ایران به وجود آمد. به طور کلی مجموعه این شرایط از نظر اقتصادی فشار زیادی بر جمهوری اسلامی ایران وارد آورده و مدیریت جنگ را با مشکلات جدیدی روبه رو ساخت؛ تا اینکه در نهایت، ایران را مجبور به پذیرش قطعنامه نمود.
2. فشارهای سیاسی
از مدتها پیش امریکا درصدد تصویب قطعنامهای در سازمان ملل بود که ایران را وادار به پذیرش صلح نماید. در این ارتباط، سیزدهمین اجلاس سران هفت کشور صنعتی غرب، در ونیز در 20 خرداد 1366، طی یک بیانیه سیاسی رسمی در مورد جنگ ایران و عراق، از سازمان ملل میخواهد که با فشار به ایران و عراق برای قبول مذاکره، هر چه سریعتر اقداماتی برای پایان جنگ به عمل آورد.[64] این از مهم ترین نشانه های حرکت غرب برای فشار سیاسی به ایران محسوب میشد. شوروی نیز که تأمین کننده اصلی تسلیحات عراق ـ بخصوص موشکهایش ـ به شمار می آمد، سعی می کرد به واسطه ایران، بتواند امتیازاتی در رابطه با افغانستان از غرب بگیرد. به عبارت دیگر، منتظر بود تا ایران بیش از پیش به او وابسته شود، تا این کشور بدین وسیله با وجهالمصالحه قرار دادن ایران، از غرب امتیاز بگیرد. یکی از حرکت های مهمی که در این راستا انجام می دهد، پیگیری روند آشتی ملی در جهان عرب، به موازات غرب بود؛[65] لذا در ملاقات هایی که گورباچف با رهبران سوریه و لیبی انجام می دهد، موفق میشود تا نظر آنها را برای مخالفت با ایران جلب نماید؛ به گونه ای که قذافی در اجلاس بیستمین سالگرد انقلاب دانشجویان در طرابلس، با اشاره به ارتش عراق یادآور میشود که عراق، به عنوان یکی از دشمنان استراتژیک اسرائیل به شمار میرود.[66]در این اوضاع و احوال، سرانجام سازمان ملل با تصویب قطعنامه 598 و مجبور کردن ایران به پذیرش آن با توجه به تهدیدات ذکر شده در آن، حلقه فشارها را بر ایران تنگتر نمود. در این میان، پیام امام خمینی(س) به حجاج بیتالله الحرام در مورد تداوم جنگ و رد صلح، کشتار فجیع حجاج ایرانی توسط عمال عربستان را به دنبال داشت و بدین وسیله کشورهای منطقه، بخصوص عربستان، عزم جزم خود را علیه ایران نشان دادند. در اجلاس فوقالعاده سران عرب در عمّان نیز که در 18/8/1366 تشکیل میشود، مواضع خصمانهای علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب میگردد. در بیانیه پایانی آمده است که: سران شرکت کننده در اجلاس، نگرانی خود را از ادامه جنگ و اصرار جمهوری اسلامی ایران بر ادامه اعمال تجاوزکارانه خود و تهدید علیه منطقه خلیج فارس ابراز میدارند. سران، ضمن همبستگی با عراق در مقابل ایران، ایران را به خاطر اشغال بخشی از سرزمینهای عراق و اتلاف وقت در مورد پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت محکوم مینمایند. سران، خواستار اجرای کامل و با همان ترتیب صدور قطعنامه 598 شورای امنیت توسط ایران و فشار بینالمللی به منظور وادار کردن ایران به پذیرش سریع آن میشوند.[67] پس از این اجلاس، ایران بار دیگر بر موضع خود برای تداوم جنگ تأکید نمود. امریکا که شاهد این وضع بود، تلاش خود را برای تحریم تسلیحاتی ایران به عنوان قدم دوم افزایش داد. والترز، نماینده امریکا در سازمان ملل، که ریاست شورای امنیت را در اواخر سال 1987 بر عهده داشت، طی مصاحبهای با واشنگتن پست اظهار امیدواری میکند که بتواند در اوایل سال 1988 تحریم تسلیحاتی علیه ایران را با برخورداری از حمایت چین و شوروی، که تا به حال مخالفت می کردند، به تصویب برساند؛[68] اما با توجه به اینکه شوروی همچنان به مخالفت ادامه میداد، امریکا به تنهایی وارد درگیری محدود نظامی شد و وقایع بعدی، از جمله حمله به مسافران هواپیمای مسافربری ایران، مسیر تحرکات سیاسی را به سمت پذیرش قطعنامه سوق داد.
3. فشارهای نظامی
امریکا که در دوران جنگ ایران و عراق صدمات سیاسی زیادی خورده بود و تحمل یک ضربه دیگر در قالب شکست عراق را به هیچ عنوان نداشت، تمام تلاش خود را در عقب راندن ایران به کار برد؛ لذا زمانی که از طریق تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی به نتیجه مطلوبی نرسید، از طریق نظامی دست به کار شد؛ به گونه ای که از ابتدای اردیبهشت 1366 زمزمه حضور ناوگانهای کشورهای خارجی و بخصوص امریکا در خلیج فارس، به بهانه ایجاد امنیت در کشتیرانی منطقه و به قصد تأمین منافع خود، آغاز گردید.[69]در این زمینه، پس از رفت و آمدهای بیشمار مقامات سیاسی شرق و غرب به کشورهای حوزه خلیج فارس، در جهت دعوت این کشورها از آنها برای اسکورت نفتکش هایشان، ابتدا کویت به شوروی اجازه داد که با ورود ناوگانهای خود به خلیج فارس و زدن پرچم شوروی بر فراز نفتکش های کویتی، از آنها در مقابل تعرضات جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کند؛ اما برخوردهای اندک نظامی که در این آبراه کوچک اتفاق افتاد شرایط را بحرانیتر کرد؛ به گونه ای که در 26 اردیبهشت 66، یک نفتکش شوروی در حالی که در حال حمل نفت کویت با پرچم شوروی بود، با مین برخورد کرد.[70] در فردای آن روز (27 اردیبهشت) ناو «استارک»، هدف دو فروند موشک «اگزوسه» میراژ اف ـ 1 عراقی قرار میگیرد، که 37 ملوان امریکایی به هلاکت میرسند.[71] در 2 مرداد، نفتکش چهارصدهزار تنی «بریجستون»، که با پرچم امریکا برای بارگیری نفت کویت عازم بندر «الاحمدی» بود، در فاصله 12 مایلی دریای غرب جزیره فارس در اثر اصابت با مین آسیب دید.[72] در 16 مهرماه، هلیکوپترهای نظامی امریکا بر فراز قایقهای تندروی ایران به پرواز درآمدند و آنها با «استینگر» حمله کرده و یکی از هلیکوپترها را سرنگون کردند.[73]در 23 مهرماه، کشتی امریکایی «سانگاری» هدف موشک «کرم ابریشم» قرار گرفت.[74] در 27 مهر ماه، امریکا به سکوی «رشادت» و «رسالت» ایران حمله کرد و بالغ بر نیم میلیارد دلار خسارت وارد نمود.[75]
در نیمه شب 30 مهرماه، هلیکوپترهای امریکایی در پنجاه مایلی شمال شرقی بحرین، کشتی باری ایران موسوم به «ایران اجر» را با راکت و مسلسلهای سنگین، به بهانه مینگذاری، مورد حمله قرار دادند.[76]پس از حوادث اولیه، حضور نظامی امریکا و متحدانش در خلیج فارس به طور بیسابقهای افزایش یافت. کشورهای منطقه نیز به تقویت ناوگانهای خارجی، بویژه امریکا، رضایت دادند. ورود این نیروهای عظیم به خلیج فارس، که به بهانه حمایت از صدور نفت کویت، آغاز شده بود، از جانب ایران به منزله اعلام عملی جنگ علیه ایران تلقی میشد و بسیاری معتقدند که امریکا با چنین اقداماتی، آگاهانه به استقبال درگیری مستقیم و محدود با ایران رفته است. به طوری که روزنامه دیلیتلگراف مینویسد: امریکا طرح یک حمله هوایی به ایران را در سر می پروراند. یک منبع نظامی موثق گفت که اگر امریکا دست به یک حمله هوایی علیه ایران بزند، از پایگاه نیروی دریایی در بندرعباس شروع خواهد کرد.[77]علاوه بر حضور امریکا و درگیری آن با ایران، در تداوم این فشارهای نظامی، تجهیز عراق که به طور بیسابقهای از اوایل سال 66 شروع شده بود، در سطح وسیعی تداوم یافت. در این زمینه حجم وسیع کمک های اطلاعاتی امریکا به عراق، ایران را در جنگ با مشکل مواجه کرده بود. همچنین امریکا با عملیات «طرح استانچ» به تحریم ایران پرداخته و سعی کرد تا از رسیدن هرگونه سلاح به ایران خودداری نماید.[78] شوروی هم هماهنگ با امریکا، از یک سو به حمایت وسیع تسلیحاتی از عراق پرداخته و از سوی دیگر، با تحریم تسلیحاتی ایران خواهان پذیرش صلح توسط آن گردید میشود. سفیر شوروی در امارات در این زمینه میگوید:
ایران مسئول شکست تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن جنگ است و باید سرزنش شود.[79]کشورهای اروپایی نیز به کمک تسلیحاتی عراق و تحریم ایران پرداختند، در این زمینه کشورهایی چون فرانسه، انگلستان، آلمان غربی و… نقش مهمتر و اساسیتری داشتند. کشورهای منطقه هم با حمایت وسیع تسلیحاتی از عراق، سعی کردند تا با تمام قوا از او پشتیبانی کنند به گونه ای که در این زمینه، کشور مصر به ارسال نیروهای مجرب خود به این کشور، جهت آموزش نیروهای عراقی اقدام نمود.[80] عربستان و کویت نیز با حمایتهای مالی از عراق، تضمین مالی برای خرید تسلیحات به غرب دادند. دیگر کشورهای منطقه نیز به هر نوعی از عراق حمایت می کردند. به طور کلی، اینگونه حمایتهای وسیع از عراق و تجهیز تسلیحاتی آن، باعث شد که عراق بتواند به دنبال طرح فشار اقتصادی، تأسیسات صنعتی نفتی ایران را نیز مرتب بمباران کند. به دنبال این تهاجمات، عراق برای اولین بار در اسفندماه سال 66، تهران را هدف موشکهای خود قرار داد و حجم حملات موشکی را بر همه شهرهای ایران افزایش داد. از طرف دیگر، عراق با حملات شیمیایی خود، نیروهای ایران را با مشکل مواجه ساخته بود؛ به گونه ای که اوج این جنایتها در بمباران شیمیایی شهر حلبچه، که عراق در این جنایت علاوه بر گازهای سمی خردل و اعصاب، از بمبهای سیانور و سارین نیز استفاده کرد، رخ نمود. این فشارهای نظامی بینالمللی، هر روز بر ایران بیشتر میشد و امریکا هر روز با دستاویزی تازه، اقداماتی را علیه ایران انجام میداد تا اینکه بتواند او را وادار به پذیرش قطعنامه کند. این فشارها با حمله به سکوهای نفتی «سلمان» و «نصر» در خلیج فارس بیشتر شده و با ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران به اوج خود رسید، که این اقدام امریکا را میتوان اصرار بیش از پیش این کشور برای وادار کردن ایران به پذیرش صلح دانست؛ به گونه ای که با این عمل در 12 تیرماه 67 با شلیک دو فروند موشک توسط رزمناو «وینسنس» به سوی هواپیمای مسافربری «ایرباس» ایران، 290 انسان بیگناه را قتل عام نمود.[81]امریکا با این کار، هم عزم خود را برای جلوگیری از پیروزی ایران، و هم اینکه برای رسیدن به این هدف، از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد کرد، نشان داد. بنابراین، از نظر نظامی اوضاع بینالمللی کاملاً به ضرر ایران بوده و از هر جهت، جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار داده بودند؛ که از همه اینها مهمتر، امریکا و مشکلات ناشی از آن بود که در نهایت، مجموعه آنها ایران را وادار به پذیرش قطعنامه نمودند. در جمع بندی علل و عوامل پذیرش قطعنامه 598 میتوان گفت که به پایان رسیدن ظرفیتها و وخیم شدن اوضاع سیاسی، اقتصادی و نظامی در مقاطع پایانی جنگ از یک طرف، و مجموعه فشارهای بینالمللی در سه بعد اقتصادی، سیاسی و نظامی از سویی دیگر، سبب شد تا ایران قطعنامه 598 را بپذیرد. به عبارت دیگر، علاوه بر مسائل و مشکلات داخلی، فشار ناشی از کاهش و تنزل شدید قیمت نفت که بر درآمدهای کشور تأثیر بسیار نامطلوبی گذاشت، فشار شدید برای قطع صادرات نفت، تکاپوی قدرت های غربی در تسلیح دولت عراق و حضور مستقیم آنها در خلیج فارس، و در نهایت، درگیری نظامیان امریکا با نیروهای کشورمان در آبهای خلیج فارس، و نقطه اوج این فشارها ـ که حکایت از وقایع پرمخاطرة در حال شکلگیری میداد ـ یعنی سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران، همگی نشان از سازماندهی و افزایش فشارها بر ایران جهت به زانو درآوردن آن بود. لذا با وجود چنین اوضاع و شرایط نامناسب داخلی و بینالمللی بود که ایران مصلحت را در تعقیب خواسته های اولیهاش، بلکه در اتمام جنگ دانسته، و با قطعنامه 598 موافقت نمود.
6. بازتابهای پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران
اتخاذ موضع جدید جمهوری اسلامی ایران در قبال جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، بازتابهای وسیعی در داخل و خارج به همراه داشت. به طور کلی، از آنجا که جمهوری اسلامی تا آن زمان، به تمام قطعنامه های سازمان ملل و پیشنهادات صلح جواب رد میداد، هیچ کس انتظار شنیدن جواب مثبت جمهوری اسلامی به قطعنامه 598 را نداشت، و انتظار میرفت که مثل همیشه ایران به آن جواب منفی بدهد؛ اما عکسالعمل مثبت ایران در برابر این قطعنامه و پذیرش آن، موجب حیرت و کنجکاوی در سطح جهانی گردید، و در داخل کشور نیز ضمن آنکه نیروهای هوادار و وفادار به انقلاب، یعنی حزبالله را به تفکر و تأمل واداشت، عناصر شایعهساز و ضدانقلاب را نیز تا حدودی به فعالیت وسیع و تلاش برای بهرهجوییهای شیطنتآمیز تشویق نمود.
بازتابهای پذیرش قطعنامه را میتوان در دو بعد وسیع داخلی و بینالمللی بررسی نمود که در زیر به آنها پرداخته و عکسالعمل امام را در برابر این بازتابها نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
الف) بازتاب های داخلی پذیرش قطعنامه 598
بازتابهای داخلی پذیرش قطعنامه را میتوان در میان دو طیف مختلف و متفاوت از هم، بررسی نمود؛ که یکی از آنها نیروهای هوادار و وفادار به انقلاب، یا به اصطلاح حزبالله هستند و دیگری گروههای ضدانقلاب و لیبرالها.
1. عکسالعمل نیروهای حزبالله
پس از اعلام خبر پذیرش قطعنامه توسط ایران، از رادیو در ساعت 2 بعد از ظهر 27 تیر 1367، مردم بویژه افراد حزباللهی و متدین و تمام کسانی که در داخل و خارج نسبت به نظام جمهوری اسلامی و انقلاب تعلق خاطر داشتند، شگفتزده و کاملاً غافلگیر شدند و موجی از نگرانی در میان مردم پدید آمد.[82
]برابر گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، در نخستین ساعات، برای بسیاری از مردم این اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشک و چهره های برافروختة آنها حکایت از همین مسأله داشت. همچنین بیشتر کسانی که خبر نیمروزی رادیو را نشنیده بودند، بیانیه جمهوری اسلامی را شایعهای بیاساس و دور از سیاست مسئولان خواندند. حتی شایعه شده بود که به دلیل فوت امام قطعنامه پذیرفته شده است.[83]به طور کلی، واکنش اولیه مردم در داخل کشور، حکایت از اهمیت موضوع و نشان دهنده احساس ناباوری درباره آن بود. در آن زمان، فضای حاکم بر کشورمان فضایی توأم با نگرانی و ابهام، و آمیخته با ناخشنودی بود و قلوب امت حزبالله از این بابت که، نکند خدای ناکرده مسأله جنگ با ناکامی جمهوری اسلامی خاتمه یابد، در تشویش و اضطراب بود. بسیاری از بچه های جبهه که قبول قطعنامه مثل یک شوک عمیق آنها را منقلب ساخته بود، چیزهایی میگفتند که شاید بعداً به خاطر بر زبان آوردن آن کلمات، هزار بار از خود عذرخواهی کردند؛ حرفهایی که بیشتر از سر عقدهگشایی بود.[84]در این زمان که پذیرش قطعنامه برای مردم قابل قبول نبود. عکسالعمل امام خمینی(س) در برابر آنها بسیار سنجیده و مدبرانه بود. ایشان در «پیام استقامت» که به مناسبت فرارسیدن ایام حج تنظیم شده بود، توضیحاتی فرمودند که بیشک موجب توجیه و التیام مردم، بویژه رزمندگان اسلام شد. در غیر این صورت، امکان مهار اوضاع داخل کشور و جبهه های جنگ بسیار دشوار میشد. ایشان در این پیام، در وهله اول، دلیل پذیرش قطعنامه را تغییر شرایط بیان کردند، ولی به دلیل مصالحی از ذکر آن خودداری و اظهار امیدواری کردند که در آینده روشن شود. امام در مورد چون و چراهای پذیرش قطعنامه فرمودند: در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.[85] در وهله دوم، ایشان در توضیح برای مردم، علت پذیرش قطعنامه را مصلحت نظام و انقلاب و عمل به تکلیف الهی دانسته و با اعلام نارضایتی خود از این تصمیم، اعلام میدارند: در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود.. .. اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود.[86] لذا، امام خمینی(س) با درک نارضایتی مردم و با ابراز همدردی با آنها، آنان را به صبر و استقامت دعوت کرده و با دادن نوید پیروزی سعی میکنند تا درد و ناراحتی آنها را التیام بخشند: فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست.[87] ایشان در ادامه، از یک طرف پذیرفتن قطعنامه را بر اساس نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور دانسته و از طرف دیگر، با اعلام اعتماد خود نسبت به این مسئولین، از مردم میخواهند تا از سرزنش آنها خودداری کنند: گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.[88]البته در آن زمان علاوه بر امام خمینی(س)، اظهارات برخی از مسئولین کشور برای ایجاد اطمینان راجع به پیامدهای قطعنامه نیز قابل توجه میباشد. در این زمینه حجت الاسلام و المسلمین خامنهای، رئیس جمهور وقت، اظهار داشت:پذیرش قطعنامه به معنای برگشت از شعارهای اصولی انقلاب اسلامی نیست.[89]آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا، نیز این اقدام را به مصلحت انقلاب اسلامی و نظام دانسته و گفت: در صورتی که عراق پس از این از قبول قطعنامه 598 خودداری کند، این به نفع ما خواهد بود؛ زیرا حربه عوام فریبانهای از عراق گرفته خواهد شد و دنیا نیز دیگر نمیتواند بگوید ایران قطعنامه را قبول نکرده است.[90]به هر حال، سخنان امام و دیگر مسئولان در آرام کردن جو متشنج کشور، بسیار مؤثر بوده و بخصوص امام خمینی(س) در پیام به موقع خود، توانستند درد مردم را التیام بخشند و آتش غضب آنها را خاموش کنند؛ که این کار ایشان به کار پیامبر در صلح حدیبیه شبیه بود؛ زیرا به هنگام صلح حدیبیه، نگرانی، فکر و ذهن امت رسولالله را به خود مشغول داشته بود، اما خدای متعال با نزول سوره فتح و بشارت پیروزی نزدیک، این نگرانی را به سکینه و آرامش بدل کرد و پس از آن، پیروزیهای متعددی نصیب مسلمین شد.[91]لذا، امام خمینی(س) هم با دادن آرامش به مردم و دعوت آنها به صبر، و دادن نوید پیروزی نهایی، از آنها میخواهند که در این مسأله احساس نگرانی به خود راه ندهند، بلکه با سعه صدر مترصد اوضاع دشمنان بوده و همیشه در صحنه حضور داشته باشند. به طور کلی می توان گفت پیام امام، سکینه قلب را برای نیروهای انقلابی و رزمندگان فراهم آورده و سبب شد تا نگرانیها، اضطرابها و نارضایتی های ناشی از پذیرش قطعنامه التیام یابند.
2. عکس العمل گروههای ضد انقلاب و لیبرال
علاوه بر نگرانی اولیه نیروهای انقلابی و حزب الله، عناصر لیبرال و ضد انقلاب ـ که همیشه در پی تضعیف نظام بوده اند ـ نیز در برابر این تصمیم امام عکس العمل نشان داده و سعی کردند تا با محکوم کردن این تصمیم، نظام و انقلاب را زیر سؤال برند. به طور کلی، از آنجا که ماهیت ضداستکباری و مستقل انقلاب اسلامی، عامل مهمی در جهت دشمن تراشیها و مخالفت های داخل و خارج علیه آن بوده و همواره جریانات مخالف می کوشیدند تا به وسیله نشر اکاذیب و القای شبهه، مهم ترین و اساسیترین پایگاه انقلاب، یعنی مردم را دچار نوعی توهم و بدگمانی نمایند، و به این ترتیب جمهوری اسلامی را آسیبپذیر سازند، در زمان پذیرش قطعنامه، آنها با زیر سؤال بردن این کار سعی در ایجاد شبهه در میان مردم نمودند.این افراد و گروهها که همان کسانی بودند که در زمان جنگ سعی می کردند تا جمهوری اسلامی را به خاطر دفاع مقدس و تداوم نبرد و به طور کلی عدم پذیرش صلح زیرسؤال ببرند،[92] در آن زمان هم در برابر پذیرش قطعنامه ندای مخالفت سر داده و این بار، جمهوری اسلامی را به خاطر اتخاذ این تصمیم سرزنش کردند. در مورد مخالفت آنها با تداوم جنگ (در زمان جنگ) باید گفت که بیشترین مخالفت و موضعگیری آنها، در مقابل سیاست تداوم جنگ توسط ایران پس از فتح خرمشهر بود، که آنها بعد از اینکه ایران حاضر به پذیرش آتشبس و اتمام جنگ نشد، نوک پیکان حملات خود را به سوی آن نشانه گرفتند. آنها در انتقاد خود نسبت به تداوم جنگ، به نظام اسلامی خرده میگرفتند که با چه پشتوانهای به تداوم جنگ خواهد پرداخت؛ در صورتی که همین افراد اگر وضعیت به گونه ای دیگر بود و ایران به اهدافش رسیده بود، خود را شریک این پیروزی قلمداد می کردند.[93] در زمان پذیرش قطعنامه نیز جمهوری اسلامی ایران با حجم عظیم اعتراضات و انتقادات همین افراد مواجه شد، که چرا در آستانه شکست صدام، دست از جنگ کشیده و با پذیرش صلح، به کشور خیانت کرده است. این افراد که قصدشان تخریب نظام بوده و انتقادهایی که در مقاطع مختلف بخصوص زمان پذیرش قطعنامه عنوان می کردند، نه از روی منطق و حساب بلکه از روی مخالفت با نظام بود، با عکسالعمل قاطعانه امام مواجه شدند؛ به گونه ای که ایشان با درایت کامل و با شناختی که از این افراد و گروهها داشتند، عملکرد آنها را چه در زمان جنگ و چه در زمان پذیرش قطعنامه زیر سؤال برده و مردم را به هوشیاری در برابر اعمال آنها فراخوانده و فرمودند: آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض می کنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بی هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنه ها برگردند.[94] لذا امام خمینی(س) با فاش کردن ماهیت واقعی این افراد و معرفی نیات آنها نسبت به نظام اسلامی، آنها را عامل استعمار و استکبار دانسته و فرمودند: چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند؛ و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهای بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند.[95] امام خمینی(س) در جواب کسانی که از جمهوری اسلامی به خاطر ناکامی در دستیابی اهداف اولیه در جنگ، و پذیرش قطعنامه خرده میگرفتند، مصلحت نظام و حفظ اصول را مطرح کرده و بیان کردند که آنچه برای ما اهمیت دارد اصول است نه نتیجه؛ لذا به نظر ایشان ما نباید اصول را فدای نتیجه کنیم بلکه در وهله اول باید اصول را مد نظر داشته باشیم. ایشان در این زمینه فرمودند: نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم.[96] امام خمینی(س) از طرف دیگر در جواب منتقدان کوردلی که پذیرش قطعنامه را مساوی با هدر رفتن زحمات رزمندگان و خون شهدا میدانند و با این دستاویز که پذیرش قطعنامه خیانت به این موارد است، آن را زیر سؤال میبرند، اظهار داشتند: اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای وارد نمی سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.[97] بنابراین امام خمینی(س) با اشاره به فلسفه شهادت و ارزش والای شهیدان، نه تنها پذیرش قطعنامه را به معنای به هدر رفتن خون شهدا نمیدانستند، بلکه خون شهدا را الگو و اسوه مقاومت و ایثار دانسته و معتقد بودند که رمز جاودانگی و بقای انقلاب و اسلام، همین خون شهیدان بوده است. به طور کلی میتوان گفت اشخاص و جریانهایی که پس از پذیرش قطعنامه، در پی ایجاد شبهه نسبت به حقانیت هشت سال دفاع مقدس بوده و از سال های حماسه و ایثار و شهادت، با عناوینی چون تندروی، خشونتگرایی و تعصبزدگی یاد می کردند، و شرایط زمان پذیرش قطعنامه و آتشبس را آغاز دوران فردگرایی لقب میدادند، با برخورد صریح و منطقی امام خمینی(س) مواجه شدند. در این مورد امام اذعان داشتند که: اینها همانهایی هستند که در قافله دلاورمردان و مدافعان انقلاب اسلامی نبودند و از کنار معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی ساکت و بیتفاوت و یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند و اکنون همچون مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز خیال برگشتن به صحنه را دارند،[98] در حالی که امام امت هشدار دادهاند که: من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.[99]در مجموع، برخورد امام با اینگونه افراد و گروهها، برخوردی قاطعانه بوده و ایشان همان گونه که بعد از انقلاب و در طول جنگ با هوشیاری و درایت کامل، نقشه ها و توطئه های آنها را خنثی می کردند، این بار نیز با آگاهی از اهداف و نیات شوم این قشر از افراد، در برابر آنها موضعگیری کرده و از مردم خواستند تا با هوشیاری مانع از ورود مجدد آنها به صحنه سیاسی کشور شوند، تا انقلاب بتواند سیر طبیعی خود را طی نماید.
ب) بازتاب های بین المللی پذیرش قطعنامه 598
پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر داخل، در سطح بین المللی نیز بازتابهای وسیعی داشته و جهان و جهانیان را به حیرت و اظهار نظر واداشت. به طور کلی خبر پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، موج سیاسی سهمگینی در جهان به راه انداخت و کلیه دول ذینفع در مسأله جنگ و حتی بغداد را با یک آشفتگی روانی، سیاسی و نظامی رو به رو ساخت. آنها به دلایل زیر توقع پذیرش قطعنامه را از سوی ایران نداشتند، زیرا معتقد بودند که:
1. سرنوشت جنگ به سرنوشت انقلاب و نظام گره خورده است و حذف یکی از این دو، منجر به نابودی و حذف طرف دیگر معادله خواهد شد. آنان فکر می کردند که پایان جنگ به معنای پایان انقلاب است.
2. تضادهای داخلی سیاسی در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی، تنها در صورت ادامه جنگ، مسکوت مانده و منجر به تعارض نمی گردد، و اگر عامل جنگ حذف شود، این تضادها ادامه حیات نظام را با مشکل جدی و بزرگی رو به رو خواهد ساخت.
3. بحرانهای فزاینده اقتصادی، تمام تار و پود انقلاب را در برگرفته و تنها در صورت ادامه جنگ است که مسئولین جمهوری اسلامی می توانند بر روی این بحرانها سرپوش گذاشته و نقایص را توجیه کنند.
4. با مطرح شدن شعارهای کلیدی در رابطه با جنگ در گذشته، امکان اتخاذ تاکتیک استراتژی انعطاف پذیر در رابطه با تحلیل شرایط برای جمهوری اسلامی ایران نیست.[100] این ملاحظات، رژیم عراق و دیگر کشورهای بین المللی را به این فکر راهبری کرد که ایران هرگز حاضر به پذیرش قطعنامه نخواهد شد؛ لذا پذیرش قطعنامه توسط ایران، شوک بزرگی به همه آنها وارد آورده و هر کدام به نوعی در برابر این عمل، عکس العمل نشان دادند که در زیر به بررسی آنها می پردازیم:
1. عکس العمل رژیم عراق
رژیم عراق به دلیل برخورداری از برتری نظامی در ماههای پایان جنگ، خودداری ایران از پذیرش قطعنامه 598 را به سود خود ارزیابی می کرد، زیرا به آن کشور امکان می داد تا حملات خود را به داخل خاک ایران ادامه دهد. بنابراین عراق از تصمیم ایران ناخشنود بود، چنانکه تا چهار ساعت پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 به وسیله ایران، رادیو عراق سکوت اختیار کرده و خبرگزاری عراق نیز هیچ گزارشی در این باره منتشر نکرد. لطیف نظیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات وقت عراق، در نخستین واکنش رسمی عراق گفت: ما و جهانیان خبری را که از رادیو تهران به زبان فارسی پخش شد، دایر بر اینکه ایران به دبیر کل سازمان ملل رسماً موافقت خود را با قطعنامه 598 اعلام داشته است، شنیدیم.[101]وی در ادامه سخنان خود، تمایل به صلح عادلانه و شرافتمندانه را، طبق اصولی که در سخنان صدام حسین به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب ژوییه آمده بود، مورد تأکید قرار داد. این موضعگیری با تأکید بر پیشنهاد صدام برای تحقق صلح به جای قطعنامه 598، نخستین نشانه آشکار و احتیاط آمیز در مخالفت عراق با برقراری آتش بس بود.به طور کلی، تحلیل رژیم عراق از پذیرش قطعنامه 598 به وسیله ایران، آن بود که این اقدام ناشی از ضعف شدید در جبهه های نظامی نیروهای ایران است؛ لذا با بهانه های واهی همواره سعی می کرد تا از زیر بار پذیرش قطعنامه 598 شانه خالی کند و به حملات خود ادامه دهد؛ به گونه ای که در همین راستا تا 24 ساعت پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، همچنان بر برتری نظامی عراق و شکست و ضعف ایران و شرایط عراق برای پایان جنگ تأکید می کرد.[102] به طور کلی در این زمان، عراقی ها ضمن حفظ روحیه جنگی و تأکید بر هوشیاری نظامی، هدف صلح جویانه ایران را در پذیرش قطعنامه 598 مورد تردید قرار دادند، به گونه ای که طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق، گفت: احتمال می رود، تصمیم اخیر ایران یک تصمیم تاکتیکی باشد که به منظور کسب وقت و فریب دادن برای آماده شدن جهت تجاوز بیشتر باشد.[103] وی در ادامه تأکید کرد: منطق حکم می کند که جنگ را کماکان ادامه دهیم.[104] لذا آنها که تحت فشار بین المللی برای پذیرش قطعنامه 598 بودند، سعی کردند تا با فشارهای دیپلماتیک، اوضاع را به نفع خود عوض کنند. به عنوان نمونه، عراق یک فرستاده ویژه را به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، که از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران استقبال کرده بودند، فرستاد تا نظر موافق آنها را برای تداوم عملیات نظامی عراق علیه ایران کسب کنند. همچنین طارق عزیز در نامه ای به دبیر کل سازمان ملل، پیشنهادها و شرایطی را در مورد قطعنامه 598 به عنوان گام عملی ارائه می دهد که از جمله آنها عبارتند از: مذاکره مستقیم میان نمایندگان صلاحیت دار عراق و ایران زیر نظر دبیر کل، تضمین حقوق کامل عراق برای کشتیرانی در اروندرود، خلیج فارس و تنگه هرمز، و.... [105] به هر حال، بهانه جوییهای عراق همچنان ادامه داشت تا اینکه در طی برگزاری جلسه مشترک شورای فرماندهی انقلاب عراق، به ریاست صدام، در تاریخ 30 تیر 67، تصمیم حمله به ایران گرفته شد و در سحرگاه روز جمعه 31 تیر 67، تنها سه روز پس از پاسخ مثبت ایران به قطعنامه 598، عراق حمله سراسری خود را به ایران آغاز کرد، و بخش گسترده ای از شمال تا جنوب جبهه، از جمله مناطقی از خوزستان، قصرشیرین، گیلانغرب، سرپل ذهاب و…، را به اشغال نظامی خود درآورد.[106]بهانه صدام در این تجاوز نوین، ادعای ایجاد توازن در تعداد اسرا، غنیمت گرفتن بیشتر و انهدام نیروهای جمهوری اسلامی بوده و این اهداف را به منظور تسریع در رسیدن به توافق در مذاکره با ایران، اعلام کرد. همچنین شرط مذاکره مستقیم بین ایران و عراق و برگزاری جلسات مذاکره به تناوب در بغداد و تهران را، به صورت مانعی جدی در اجرای قطعنامه 598 قرار داد. در مورد برخورد امام با این عمل عراق باید گفت ایشان که بارها هشدار داده بودند که ادعاهای صلح طلبی صدام، فریبی برای افکار عمومی است، بار دیگر بر جدیت ایران برای پذیرش قطعنامه تأکید کرده و با اشاره به کارشکنی های عراق و حمله مجدد آن به ایران می فرمایند: من باز تأکید می کنم که ما در سیاست خود برای رسیدن به صلح در چهارچوب قطعنامه شورای امنیت جدی هستیم، و هرگز پیشقدم در تضعیف آن نخواهیم بود؛ ولی آثار کارشکنی را در سیاست و رفتار نظامی عراق مشاهده می کنیم، که بعید به نظر نمی رسد که دست بعضی از قدرت ها و ابرقدرت ها در این قضایا پنهان باشد و چه بسا صدامیان بخواهند بخت سیاه و تیره گون خود را مجدداً آزمایش کنند.[107] ایشان در ادامه، در چنین وضعیت دشواری که خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار گرفتند، مثل همیشه با قاطعیت تمام بر لزوم حفظ تمامیت ارضی کشور و مقابله با کفر و باطل تأکید کرده و مردم را به مقابله در برابر نیروهای متجاوز عراق فراخواندند. امام در پیام خود به سپاه پاسداران، که توسط حاج سید احمد خمینی برای فرمانده وقت سپاه قرائت شد، به این مطلب اشاره کردند که این نقطه حیاتی کفر و اسلام است. یعنی شکست یا پیروزی، یا اسلام یا کفر است و باید متربه متر جنگید و هیچ چیز از هیچ کس پذیرفته نیست و اینجا نقطه ای است که یا موجب می شود سپاه حیات پیدا کند دوباره در کشور و یا برای همیشه یک سپاه ذلیل و مرده ای بشود.[108] امام در شرایطی دشوار و سرنوشت ساز، برای مقابله با استراتژی جدید دشمن، در این پیام، سپاه را مورد خطاب قرار داده و به یک معنا سرنوشت حاکمیت اسلام یا حاکمیت کفر را با نتیجه استراتژی جدید دشمن، و نیز سرنوشت سپاه را با تلاشهای دشمن پیوند داده اند. پیام امام بلافاصله در میان فرماندهان سپاه قرارگاهها و رزمندگان بسیجی و سپاهی منتشر شد و روح مقاومت و حماسه را در آنها احیا کرد. چنانکه به تعبیر جانشین فرماندهی کل قوا، بوی نشاط و جهاد در همه جا به مشام می رسید.[109]به طور کلی، انتشار پیام شورانگیز و عاطفی امام خمینی(س)، بار دیگر موجب بسیج عمومی در سراسر کشور شد و انقلابیون و رزمندگان از اقصی نقاط کشور سراسیمه به سوی جبهه های جنگ شتافتند و عوامل بعثی را با تحمیل شکست، وادار به عقب نشینی و در نهایت، پذیرش آتش بس و قطعنامه نمودند؛ لذا باید گفت رفتار امام در تمام مقاطع جنگ و حتی در این مرحله پایانی، رفتاری کاملاً قاطعانه و سنجیده بوده و هر بار، با درک صحیح شرایط، با رهنمودهای خود، مردم را به جنگ یا پذیرش صلح دعوت می کردند.
به عبارت دیگر، همان گونه که در طول هشت سال دفاع مقدس، حضور مردم در جبهه ها و تبعیت آنان از رهنمودها و فرامین امام بود که آمال ابرقدرت ها را برهم زد، در جریان تجاوز مجدد عراق به درون مرزهای کشورمان نیز، دیدیم که تنها برخورد به موقع امام و لبیک امت به آن و عشق الهی آنان به رهبری انقلاب بود که توطئه جدید صدام و اربابانش را درهم شکست و حماسه پیروزی بزرگ مقاومت فردی در مقابل اشغالگران بعثی را خلق نمود.
2. عکس العمل سایر کشورها
بازتاب پذیرش قطعنامه 598 آنقدر وسیع بود که تمام رسانه های خبری جهان به آن پرداختند و در مورد آن اظهار نظر کردند. به مجرد پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، بنگاههای خبری جهان یکصدا بر آن شدند تا آن را شکست نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی در برابر عراق قلمداد کنند و با جریحه دار کردن غرور ملی، موجبات ضعف هرچه بیشتر نظام اسلامی را فراهم آورده و آمال و امید نهضتهای رهایی بخش را به یأس ممتد مبدل سازند. از طرف دیگر، امپریالیزم خبری در اندک زمانی به چیرگی دیپلماسی غرب بر سیاست ایران اسلامی اشاره کرد؛ به گونه ای که وزیر دفاع وقت امریکا، رویارویی امریکا با ایران را از عوامل مؤثر در پذیرش قطعنامه از سوی ایران عنوان نمود.[110] رابین رایت، کارشناس مسائل منطقه ای امریکا، نیز علت این تصمیم را ناامیدی ایران از راه حل نظامی ذکر کرد و وضعیت اقتصادی و تحولات اخیر جبهه های جنگ را مؤثر در این تصمیم گیری دانست.[111]به طور کلی، دولتمردان امریکایی بیشتر از دیگران سعی نمودند تا این اقدام ایران را ناشی از ضعف آن دانسته و در این زمینه به نقش مؤثر کشور خود هم اشاره نمایند.ولی امام خمینی(س) در برخورد با چنین افراد و کشورهایی ـ که سعی می کردند این اقدام ایران را ناشی از ضعف نظامی ـ سیاسی او بدانند و نقش کشورهای دیگر را مؤثر قلمداد کنند ـ از یک طرف، پس از حمله مجدد عراق به ایران، با صدور فرمان مقاومت و در نتیجه، حضور مردم در جبهه ها و اخراج نیروهای عراق از خاک ایران، ثابت کردند که ایران هنوز از نظر نظامی قوی بوده و پذیرش قطعنامه به خاطر ضعف ایران در این زمینه نبوده است. به عبارت دیگر هجوم گسترده مردم مسلمان به جبهه های نبرد و مقابله قاطع با نیروهای متجاوز عراق، پس از صدور فرمان مقاومت توسط امام خمینی(س)، و در نتیجه اخراج قدرتمندانه ارتش متجاوز عراق از مرزهای میهن اسلامی، یک بار دیگر توانمندی نظامی و قدرت سیاسی ایران اسلامی را ثابت کرد و این نکته آشکار شد که برخلاف تحلیلهای صدام و ابرقدرت ها، پذیرش قطعنامه از سوی ایران از موضع ضعف نبوده است و مردم ایران در هر شرایطی با متجاوز برخوردی سهمگین داشته و پوزه تجاوزگران به خاک مقدس ایران و دستاوردهای انقلاب اسلامی را به خاک مذلت می مالند.[112]از طرف دیگر، امام خمینی(س) با تأکید بر استقلال ایران در تمام زمینه ها، و عدم وابستگی آن به استکبار جهانی، ایران را نه تنها در گرفتن تصمیم پذیرش قطعنامه، بلکه در تمام زمینه ها، کشوری مختار و مستقل دانسته و نقش و نفوذ کشورهای دیگر در اتخاذ تصمیمات این کشور را منفی می دانند؛ به گونه ای که ایشان در این زمینه فرمودند: در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفته اند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است.[113]ایشان در ادامه با بیان این نکته که ایران در راستای این قطعنامه به صلحی دائم می اندیشد و نه تنها جنگ طلب نیست بلکه خواهان صلح واقعی است، این حقیقت تلخ را به جهانیان ثابت نمودند؛ و عاملین استعمار، بالاخره مجبور به پذیرش چیزی بودند که سال ها بر سر انکار آن سرمایه گذاری کرده بودند. بعد دیگر بازتاب پذیرش قطعنامه توسط امام، در سایر کشورها را، باید استقبال و ابراز خرسندی آنها از این تصمیم دانست. به عبارت دیگر، کشورهای جهان و بخصوص ابرقدرت های امریکا و شوروی، که دیگر تداوم جنگ ایران و عراق را به نفع خود نمی دیدند، از پذیرش قطعنامه شورای امنیت توسط ایران به گرمی استقبال کرده و در رسانه های خبری خود به تمجید از آن پرداختند. در این زمینه، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران را از طرف کشورش تبریک گفته و بیان می دارد که: این اولین گام در راه صلح است… تأکید ما بر اجرای کامل قطعنامه 598 است و ایالات متحده در این راه تلاش خواهد کرد.[114] لذا آنها که این تصمیم ایران را به منزله پیروزی مهم برای سیاست خارجی ریگان ارزیابی می کردند، کارشکنی در اجرای قطعنامه را به معنای مقابله با دستاوردهای سیاست خارجی امریکا دانسته و در اندیشه تلاش برای سازمان دهی فشار بین المللی بر طرف خاطی و متمرد بودند.به طور کلی، این اقدام ایران، بر امریکا بخصوص سیاست خارجی آن تأثیر بسیار داشته و آنها از این عمل بسیار خشنود بودند؛ به گونه ای که پس از آن، چراغ سبزهای آنها برای برقراری رابطه با ایران نمایان شد.
سخنگوی وزارت خارجه امریکا در ادامه استقبال کشورش از این عمل گفت: حال که ایران قطعنامه آتش بس را پذیرفته است، کوشش های امریکا برای تحمیل بر ایران به کنار گذارده خواهد شد.[115]همچنین شولتز، وزیر خارجه امریکا، اعلام کرد: امریکا مایل به تجدید مناسبات مستقیم با نمایندگان معتبر دولت تهران است.[116]در مورد برخورد شوروی با پذیرش قطعنامه توسط ایران باید گفت که آنها هم مانند امریکا اعلام رضایت عمیق خود را از این عمل ایران اعلام کرده و بیان کردند که رهبران شوروی بارها در سطوح مختلف، مسئولان ایران را به قبول قطعنامه دعوت کرده بودند. معاون وزیر خارجه انگلیس هم با توجه به واکنش عراق بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، تأکید کرد: باید مواظب باشیم و قبل از اتمام بازی، توپ را رها نکنیم… اکنون باید دید که عراق نیز آماده پذیرفتن طرح اجرایی دبیر کل سازمان ملل هست یا نه؟[117]گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان، نیز تصمیم ایران را سرنوشت ساز و گامی برای پایان جنگ خواند و در سخنانی گفت که شخصاً در مذاکرات مقدماتی برای قبول قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل توسط ایران شرکت داشته است.[118]کشورهای منطقه هم با توجه به روند رو به گسترش جنگ در منطقه خلیج فارس، تصمیم ایران را به منزله یک گام اساسی و جدی برای پایان دادن به جنگ، ارزیابی و از آن استقبال کردند و در این میان، بیش از همه، دولتهای کویت و سعودی از اقدام ایران تسکین یافتند. بنابراین کشورهای خارجی از تصمیم ایران مبنی بر پذیرش قطعنامه به گرمی استقبال کرده و همگی با ابراز رضایت از این کار، حمایت خود را از آن اعلام داشتند. حتی بعضی از کشورها مثل امریکا که بعد از انقلاب و در طول جنگ ایران و عراق، هیچ گونه رابطه ای با ایران نداشته و سعی در انزوای همه جانبه آن داشتند، پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، در سیاست خارجی خود چرخش نشان داده و خواهان برقراری رابطه مجدد با ایران شدند. اما در این مقطع، رفتار امام خمینی(س) در برابر عکس العمل دیگر کشورها نسبت به این اقدام ایران و بخصوص در برابر امریکا، رفتاری قاطعانه، مدبرانه و آگاهانه بوده و ایشان با آگاهی کامل از نیات شوم کشورهایی چون امریکا که خواهان از سرگیری رابطه با ایران بودند، تمام نقشه ها و آرزوهای آنان را بر باد داده و رؤیای شیرین برقراری رابطه مجدد با ایران را برای آنها به یأس مبدل کرد. به طور کلی، امام خمینی(س) این درخواست امریکا برای برقراری رابطه با ایران را نقشه ای برای ایجاد استعمار مجدد ایران دانسته و تمام هم و غمّ آنها را در این می دانند که ایران را از دست داده و فرمودند:امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که... ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است.[119]لذا ایشان دشمنی امریکا و جهان استکبار با اسلام را اساسی دانسته و معتقدند تا زمانی که ایران اسلامی از اصول و برنامه های انقلابی و اسلامی حمایت می کند، این کشورها دست از دشمنی با آن برنداشته و همواره درصدد مبارزه با آنند. ایشان فرمودند: به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیِ مان را لکه دار نمایند.. ..آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها.[120]بنابراین، امام خمینی(س) در مقابل ابراز خرسندی ابرقدرت ها و دنیای غرب از تصمیم پذیرش قطعنامه توسط ایران، عکس العمل مثبتی نداشته و خرسندی آنها را، به خاطر ابراز دوستی و مودت آنها، هیچ وقت واقعی ندانسته و به همین خاطر ایشان ابراز خرسندی آنها برای برقراری رابطه با ایران را نقشه برای رخنه و نفوذ در داخل کشور و ملت و در نتیجه، از بین بردن اصول اسلامی و انقلابی آن دانسته و همواره ملت را به آمادگی و هوشیاری در این مقطع مهم دعوت می کند: دشمن ما ـ چه دشمنهای بزرگ از قبیل امریکا و شوروی... ـ اینها چون با اسلام مخالف هستند و دیدند که اسلام امروز در دنیا یک قدرت بزرگی شده است در مقابل آنها، از این جهت، آنها دائماً مشغول نقشه کشی هستند، و ما نباید از این مسئله غفلت کنیم. هم باید مردم مهیا باشند. قوای مسلح مهیا باشند. مردمی که باید به جبهه بروند و جبهه ها را پر کنند. تعقیب کنند این مطلب را و سستی نکنند. دشمن ما دشمنی است که با نقشه کار می کند. الآن ممکن است که در ایران منتشر کنند که خوب، دیگر مسئله تمام شد و چه شد و مردم را سست کنند و حال اینکه مسئله تمام نشده است، اینها همیشه دنبال این هستند که کارهای خودشان را انجام بدهند و لو به دست ملتها یا دولتها. در ایران چون نمی توانند این کار را بکنند، نه ملت با آنهاست نه دولت، از این جهت، یک راههای دیگری که دارند دنبال می کنند. از این جهت، ما باید بیدار باشیم.... [121]
7. پیامدهای پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و اقدام مدبرانه امام خمینی(س) در این زمینه، آثار و پیامدهای مثبت زیادی برای ایران داشت و به طور کلی در بسیاری از زمینه ها به نفع ایران تمام شد؛ به گونه ای که ذهنیت جهانیان را نسبت به ایران عوض نمود. مهم ترین پیامد پذیرش قطعنامه 598 را باید در حفظ نظام و انقلاب، و تداوم آن دانست؛ زیرا امام خمینی(س) که در آن زمان، پذیرش قطعنامه را به صلاح نظام نمی دانستند و تداوم انقلاب و ترویج اندیشه های اسلامی را در گرو آن می دانستند، با ترجیح دادن مصلحت نظام بر سایر موارد، اسلام و انقلاب را به نوعی بیمه نمودند. در این زمینه آیت الله خامنه ای معتقد است:
یک فایده این بود که ما در این برهه از زمان، آتش بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم… و این برای ما به مصلحت بود و مطلوب هم بود.[122]علاوه بر مصلحت و حفظ نظام و انقلاب، پیامد مثبت دیگر قطعنامه را باید در بعد تبلیغاتی آن ملاحظه نمود که در واقع در پس این پیامد، بهانه های ساختگی قدرت های بزرگ برای اعمال فشار بیشتر به ایران از بین رفت. به طور کلی، اثرات و پیامدهایی که پذیرش قطعنامه در بعد تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی داشت، بیشتر از سایر ابعاد بود؛ چون در این زمینه، در طول هشت سال جنگ، کشورهای جهان و امپریالیزم خبری همواره از جنگ طلب بودن ایران صحبت می کردند به گونه ای که تبلیغات جهانی، ایران را جنگ افروز و جنگ طلب معرفی کرده و تبلیغات مسمومی علیه آن به راه انداخته بود. حتی ملل مسلمان و اعراب هم تحت تأثیر این تبلیغات سوء قرار گرفته بودند که پذیرش قطعنامه تا حدی این تبلیغات مسموم را خنثی نمود.[123] در همین راستا، آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین وقت فرماندهی کل قوا، در مورد تبلیغات مسموم جهان علیه ایران و نقش پذیرش قطعنامه 598 در خنثی سازی آنها می گوید: امپریالیزم خبری به گونه ای تبلیغ کرده که ایران از خاک اعراب دنبال فتح سرزمین است و نتیجه می گیرد که ما جنگ افروزیم و عراق صلح طلب؛ لذا ما حتماً می باید در برنامه های خود به گونه ای حرکت کنیم که توان چنین تبلیغات مسموم کننده ای را از دشمن بگیریم.[124]در یک عبارت باید گفت که پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی، شرایط جدیدی را به وجود آورد که دنیا را از نظر تبلیغاتی خلع سلاح کرد و آنها را در موضع انفعالی قرار داد. در سطح منطقه هم می توان گفت که این عمل ایران، حاصل تبلیغات یکساله آل سعود و رسانه های استکباری درباره حج را خنثی کرده و به دنیای معاصر و ملل مسلمان، فهماند که واقعیت چیست!
به طور کلی، نفس پذیرش قطعنامه 598 برای ایران یک پیروزی سیاسی مهم بود، چون اتهام جنگ طلبی را از آن زدود؛ اما آنچه مهمتر است موضع ایران در جهان و در بین جهانیان و محافل بین المللی بود، و اثبات آشکار اینکه صدام، بالفطره، تجاوزکار است. صدام حسین که یک سال تمام مدعی پذیرش قطعنامه 598 بود و سروصدای تبلیغاتی گسترده ای علیه ایران اسلامی به راه انداخته بود و ادعا می کرد که ایران، جنگ طلب است و این قطعنامه را نمی پذیرد، پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران درمانده و متحیر شد که چه بکند. اگر می خواست چهره جنگ طلب او افشا نشود باید آتش بس را بلافاصله قبول می کرد که این همان چیزی بود که برای ایران مطلوب بود. اگر می خواست آتش بس را ـ که ایران آن را به صلاح خود می دانست و خاتمه جنگ را می خواست ـ رد کند، چهره منافقانه او افشا می شد. یعنی رژیم عراق هر کاری می کرد یک فایده عاید ایران می شد؛ اگر قبول می کرد به نفع ایران بود و اگر رد می کرد که آن هم باز برای ایران مفید بود.[125]به عبارت دیگر، با پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، دشمن در دوراهی شکست قرار گرفت؛ زیرا اگر می پذیرفت و قطعنامه اجرا می شد، این به مصلحت ایران بود و این کشور به خواسته های خود می رسید، و اگر نمی پذیرفت و قطعنامه اجرا نمی شد، داعیه همیشگی جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم قطع ریشه تجاوز و رابطه میان تجاوز عراق و حاکمیت سلطه در جهان و اینکه رژیم عراق در ادعاهای صلح طلبی صداقت نداشته است به اثبات می رسید و بی اعتمادی به قرارهای ساخته ابرقدرت ها ـ که جمهوری اسلامی مدعی آن بود ـ در میان ملتها رایج می شد.
لذا در این محاسبه، رژیم عراق بدترین کار ممکن را انجام داد؛ یعنی غیرسیاسی ترین و نابخردانه ترین کاری را که ممکن بود انجام دهد، انجام داد؛ یعنی کاری کرد که هر دو فایده نصیب ایران شد؛ اول اینکه با اعلام مخالفت با قطعنامه و آوردن شرطهای واهی و بی اساس، ماهیت خود را در دنیا نشان داد؛ و با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهای خود در قبول قطعنامه، بی اعتباری سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کرد، و دنیا اذعان نمود که رژیم عراق جنگ طلب است. دوم اینکه رژیم عراق زیر فشار افکار عمومی عالم و نیز زیر فشار دیپلماسی قوی، منظم و برنامه ریزی شده ایران، که مأمورین و وزیر خارجه با اقامت طولانی در سازمان ملل آن را تأمین کرده بودند، مجبور به پذیرش آتش بس شد بدون اینکه هیچ یک از شرطهای مطرح شده اش را به دست آورد.[126]در راستای همین اعمال عراق بود که دبیر کل سازمان ملل پس از بررسی مستندات و مدارک ارسال شده دو کشور، بر تجاوز عراق بر ایران صحه گذاشت، که شاید بتوان گفت این موضوع، مهم ترین پیروزی سیاسی جمهوری اسلامی ایران بود که به روشن شدن ماهیت جنگ تحمیلی نزد افکار عمومی جهان کمک بسیار کرد.[127]بنابراین دنیا به خوبی به این واقعیت پی برد و برایش محرز شد که آنچه تبلیغات جهانی به نفع صدام شعار می داد، خالی از حقیقت بوده است؛ لذا حقانیت ایران و تجاوزگری صدام برای همه به اثبات رسید.به طور کلی، ابتکار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر چهره مزورانه حکام بغداد را برملا ساخت و این واقعیت را به اثبات رساند که «توسعه طلبی»، «ماجراجویی»، «انحصارطلبی» و «فتنه گری» جزء جدایی ناپذیر تفکر حزب بعث عراق است؛ و صدام که در گذشته می گفت تا قبول قطعنامه از سوی ایران به جنگ علیه ایران و مراکز اقتصادی و شهرها ادامه می دهد، در این مقطع، کذب بودن ادعاهای حزب بعث را همانند گذشته اثبات کرد و ماهیت حق طلبانه و مقاومت عادلانه و مشروع ایران اسلامی آشکار گردید. از دیگر دستاوردهای پذیرش قطعنامه را می توان در این دانست که این ابتکار جمهوری اسلامی، با توجه به تغییر محتوایی شرایط سیاسی ـ نظامی منطقه، انرژی انقلاب را برای مبارزه با علت، یعنی مبارزه با امپریالیزم امریکا و خطر سلطه جهانی، آزاد کرد.[128]به عبارت دیگر، ابتکار سیاسی پذیرش قطعنامه، به ایران اسلامی این امکان و فرصت را داد که در راستای ادامه مبارزه قهرآمیز علیه استکبار و ارتجاع، در مجامع بین المللی، حضوری قاطع، مستحکم و همه جانبه داشته و در صحنه سیاست جهانی به طور مستمر و قدرتمندانه حاضر شود و در این محور از فعالیت های جهانی، از حریم انقلاب اسلامی دفاع نماید. پیامد دیگر پذیرش قطعنامه را می توان در بیعت مجدد مردم با امام امت دانست. حمایت گسترده مردم از تصمیم امام و حضور آنها در راهپیمایی عظیم «بیعت با امام» در روز عید غدیر، ثابت کرد که پیوند الهی امت با امام در اوج صلابت و پایداری است و مردم برای صیانت از دستاوردهای انقلاب و حفظ ساختار نظام، علی رغم ناهنجاریها و کاستیهای موجود، مصمم و استوار هستند.[129]این بیعت در حالی انجام گردید که تبلیغات جهانی، نسبت به رویگردانی مردم از انقلاب و رهبری و دلسردی آنها نسبت به ادامه جنگ و خستگی آنها از مشکلات موجود، به صورت وسیعی کار می کردند و از همه مهمتر، این برداشت، مبنای محاسبات و عملکرد آنها نیز شده بود؛ به گونه ای که حمله مجدد عراق به ایران و تحرکات منافقین در این زمان، در راستای این محاسبات بود. در هر حال، پذیرش قطعنامه از هر جهت برای ایران مثبت بوده و به طور کلی، مصالح جمهوری اسلامی را تأمین می کرد. در هر صورت، تشخیص مصلحت برای حفظ نظام و اسلام و تداوم انقلاب و اصول آن، و به طور کلی آزاد شدن انرژی انقلاب از یک جنگ نظامی محدود برای مبارزه با امپریالیزم جهانی در سطح وسیع، یا به عبارت دیگر رشد قدرت سیاسی ـ نظامی انقلاب، خنثی کردن تبلیغات مسموم دنیا علیه ایران، آشکار شدن موضع برحق ایران در این جنگ و در نتیجه، متجاوز بودن عراق ـ چیزی که ایران در تمام طول جنگ به دنبال آن بود ـ تحکیم پیوند میان مردم و رهبری و اثبات حمایت گسترده مردم از انقلاب و نظام، از دیگر دستاوردها و پیامدهای پذیرش قطعنامه 598 توسط امام بود.
اصول حاکم بر سیره امام خمینی(س) نسبت به پذیرش قطعنامه 598
جمهوری اسلامی ایران پس از هشت سال دفاع و مبارزه، بالاخره با پذیرش قطعنامه 598 موافقت نمود. دولتمردان ایران و در رأس آنها امام خمینی(س)، رهبر کبیر انقلاب، که از موضع نبرد حق و باطل به این جنگ می نگریستند و معتقد به تداوم آن تا نابودی کفر بودند، به خاطر دلایل و عوامل ذکر شده، از یک سری خواسته های خود عدول کرده و قطعنامه را پذیرفتند. پرسش این است که امام خمینی(س) چرا با این مسأله موافقت نمودند؟ ایشان که معتقد بودند مبارزه با کفر از وظایف مسلمانان است، آیا با پذیرش قطعنامه 598 به اتمام این مبارزه صحه گذاشتند؟ اینها سؤالاتی است که ممکن است ذهن هر ناظر بی طرفی را به سوی خود جلب کند.
واقعیت این است که امام خمینی(س) با درایت کامل، از تمام آثار و عواقب پذیرش قطعنامه آگاه بوده و با وجود این، صلاح را در پذیرش آن دانستند؛ لذا در این تصمیم امام، یک سری ویژگیها و خصوصیات نهفته است که نباید آنها را نادیده گرفت. در این قسمت می کوشیم تا اصول حاکم بر سیره امام نسبت به این موضوع را استنتاج کرده و در معرض قضاوت قرار دهیم.
1. پذیرش قطعنامه در راستای مصلحت اسلام و نظام اسلامی
امام خمینی(س) که هرگونه سازش با کفر را غیرممکن می دانستند و بر اساس آن در طول جنگ از پذیرش صلح غیرعادلانه با عراق خودداری می کردند، در روزهای پایانی جنگ، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه دانسته و با آن موافقت نمودند. به عبارت دیگر، امام خمینی(س) برخلاف نظر شخصی شان که قائل به مبارزه تا شکست نیروهای متجاوز عراق (کفر) بودند، مصلحت نظام و انقلاب را در پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ دانستند، لذا با ایثار و از خودگذشتگی، آن را بر نظر شخصی خود ترجیح داده و با جان و دل پذیرفتند. پس ایشان از یک طرف، پذیرش قطعنامه را در راستای مصلحت نظام و انقلاب دانسته و از طرف دیگر، چون برخلاف نظر شخصی شان می باشد، آن را امری تلخ و رنج آور می دانند و می فرمایند: و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد. .. با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.[130] امام خمینی(س) از یک طرف، با تلخ دانستن عمل پذیرش قطعنامه، نارضایتی خود و همه مردم انقلابی ایران را از این عمل اعلام داشته و از طرف دیگر، با اقدام به این عمل نشان می دهند که مصلحت نظام بر همه چیز ارجح است؛ لذا تمام تصمیم ها و عملها باید در راستای آن و با توجه به آن باشند. به این ترتیب، اشخاص نباید مصلحت کلی نظام را فدای ایده و نظر شخصی خود بکنند، بلکه از خودگذشتگی و حتی فدا کردن خویش در راستای این مصلحت، اصلی است که همان گونه که در رفتار امام موج می زند، همه باید به آن توجه داشته باشند. امام خمینی(س) در این زمینه می فرمایند: خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.[131]البته امام خمینی(س) پذیرش قطعنامه را ناشی از یک سری علل و عوامل می دانند که از ذکر آنها خودداری می کنند و مسلماً خودداری ایشان از بیان این عوامل نیز به خاطر مصلحت نظام بوده است؛ زیرا با توجه به اوضاع داخلی آن زمان، امام در آن وضعیت ملتهب و دشوار، برای جلوگیری از تشدید چنددستگی و بحران در کشور، بهترین روش را اتخاذ کرده و از بیان مسائلی که ریشه در گذشته داشتند، خودداری نمودند تا جمهوری اسلامی بتواند استراتژی جدید خود را که ناشی از وضعیت سیاسی، نظامی جدید بود، به خوبی پیگیری کرده و به موفقیت برساند و این هدف جز با وحدت و انسجام داخلی دست یافتنی نبود؛ که امام خمینی(س) یکی از راه حلهای حفظ این وحدت را بیان نکردن دلایل پذیرش قطعنامه در آن مقطع زمانی می دانستند. به طور کلی، صراحت و صمیمیت امام، در آن وضعیت آنقدر مؤثر بود که ایشان با ذکر نظر شخصی خویش در مورد قطعنامه و ترجیح دادن مصلحت نظام بر آن، توانستند در عمق جانهای مردم نفوذ کنند و آنها را در پذیرش این تصمیم تلخ، اما مهم، یاری رسانند. اصولاً رمز موفقیت امام در تمام مراحل نهضت همین بود که همواره با صراحت و صمیمیت با مردم سخن گفته و آنها را با خود همدل و همراز می دانستند. لذا، ایشان در ادامه با همین صراحت و صمیمیت است که می فرمایند: شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله کرده ام.[132]همه ما می دانیم که اصل تصمیم شجاعانه ای که امام در آن مقطع حساس در مورد پذیرش قطعنامه شورای امنیت گرفتند، با فطرت و روحیه عظیم و قوی و نظرات قاطع ایشان که در گذشته آن را نفی می کردند، منافات داشت، و ایشان وقتی مصلحت اسلام و نظام را اینگونه تشخیص دادند، شجاعانه و بدون یک ذره پرده پوشی بیان کردند که من تا چند روز پیش نظرم غیر از این بود و امروز نظرم این است و آبروی خود را اگر داشته باشم با خدا معامله کردم.[133]لذا امام پیامبروارانه و صادقانه با مردم صحبت کرده و بدون هیچ گونه خدعه ای با ذکر حقایق، مصلحت اسلام و نظام اسلامی را تنها دلیل اتخاذ این تصمیم تلخ عنوان می کنند. در واقع، این کار امام شبیه کار پیامبر در صلح حدیبیه بود. زمانی که آن حضرت به دستور خداوند و پیام جبرئیل، صلح حدیبیه را منعقد کردند، اطرافیان ایشان اشک می ریختند و به حضرت می گفتند که در امضای این پیمان نامه ذلیل شدیم؛ در مقابل، قرآن فرمود: انا فتحنا لک فتحاً مبینا[134]؛[135] یعنی همان را که ساده اندیشان، خفت تلقی می کردند، قرآن کریم فتح المبین معرفی نمود و بعد هم تاریخ نشان داد که پیمان مزبور چه فتح المبینی بوده است. پس می توان گفت همان طور که پیامبر در آن زمان مصلحت را در صلح دیدند، امام خمینی(س) هم در اینجا طبق مصلحت با پذیرش صلح موافقت نمودند. به طور کلی، مسئولین مملکتی به این تصمیم امام و اینکه ایشان برخلاف علاقه شان و فقط به خاطر مصلحت، اقدام به این امر نمودند، واقف بوده و می دانستند که امام بزرگوار به خاطر نظرات کارشناسان و مسئولین کشور و در نتیجه مصلحت نظام، اقدام به این عمل نمودند. در این زمینه آقای موسوی، نخست وزیر وقت، می گوید: امام امت با توجه به گزارشات متعددی که به ایشان داده شد با گذشت بی نظیری، راه جدیدی را به دلیل مصالح اسلام و مسلمین انتخاب کردند که با طبیعت سازش ناپذیر ایشان منافات داشت.[136] قائم مقام وقت رهبری، نیز در این زمینه اظهار داشت: اگر دیروز حضرت امام، ملت را به شرکت همه جانبه در دفاع مقدس دعوت می کردند، برای خدا و حفظ انقلاب و کشور و نظام بود و اگر امروز، به دلایلی دعوت به آتش بس می نمایند، آن هم برای مصلحت اسلام و انقلاب و کشور است.[137]پس باید پذیرفت و باور داشت که قطعنامه 598 بر اساس مصلحت اندیشی خیرخواهانه و دلسوزانه امام خمینی(س) پذیرفته شد و این مصلحت سنجی هرگز با آرمانهای انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی نمی توانست تعارضی داشته باشد. به عبارت دیگر، این تصمیم چون توسط رهبر انقلاب پذیرفته شده و در راستای مصالح انقلاب و نظام بوده است، می تواند تضمینی در جهت خط مشی ها و استراتژی و شعارهای اصلی انقلاب نیز واقع شود. به هر حال، این تصمیم مهم و تاریخی امام خمینی(س) با توجه به شرایط و مقتضیات وقت جامعه، و اولویت دادن مصالح اسلام و مسلمین بر دیگر مسائل، نشان دهنده «منطق موقعیت سنجی» در تصمیم گیریهای سیاسی امام بوده است. واقعیت آن است که در سیاست، هر واقعه ای باید ویژه تلقی شود. به این معنا که در عین آنکه می توان در سیاست اقدام به طبقه بندی پدیده ها کرد و برای هر نوع از آنها حکم یکسانی صادر نمود، اما به هنگام عمل، هر واقعه آنقدر ویژگیهای خاص خود را دارد که ما را ناگزیر می کند برخورد خاص و متناسبی با آن شرایط خاص داشته باشیم.[138] پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س) که تا مدت کوتاهی قبل از آن مخالف با مصالح و منافع ایران انقلابی تلقی می شد، ناگهان به صورت ضرورت در آمد و پذیرش آن به مصلحت تشخیص داده شد. به عبارت دیگر، چون سیاست تغییر کرده بود و از طرف دیگر، چون عمل سیاسی مستلزم پویایی دائم است، نمی توان سیاست را با مجموعه ای از داوریها و رهنمودهای کلی و جزئی اداره کرد و پیش برد. تحول شرایط می تواند ضرورت تحول در مواضع را به وجود آورد. لذا، سیاستمدار و اندیشمندی که به پرسشهای تازه پاسخهای کهنه می دهد، محکوم به خروج تدریجی از عرصه سیاست و اندیشه است. امام خمینی(س) نیز با توجه به همین موارد و با درک صحیح شرایط زمان، در هماهنگی با شرایط پیش آمده، اقدام به پذیرش قطعنامه نمودند و با دادن پاسخی تازه به شرایط جدید پیش آمده، مصلحت وقت جامعه را بر همه چیز ترجیح دادند. پس می توان اینگونه گفت که توانایی و ظرفیتهای یک سیاستمدار، بیش از هر چیز در مواقعی تجلی می یابد که او ناگزیر از اتخاذ تصمیم های دشوار و تلخ باشد. اوج کمال سیاستمدار هنگامی تحقق می یابد که تصمیمی را اتخاذ میکند که ممکن است با علایق فردی اش ناسازگار باشد، اما در جهت منافع و مصالح جامعه قرار گیرد. هر سیاستمدار می باید آماده باشد تا هر جا عرف اهل نظر به این نتیجه رسید که لازم است تصمیمی را بگیرد که اگرچه به کاهش قدرت یا نفوذ او منجر می شود اما جامعه را از بحرانی نابود کننده نجات می دهد، بر وسوسه ها غلبه کرده و آن تصمیم را اتخاذ نماید؛ لذا امام خمینی(س) که نمونه ایده ال یک اندیشمند و سیاستمدار مسلمان بودند، با نادیده گرفتن این علایق فردی و نیز با رعایت عرف اهل نظر، مصالح جامعه اسلام را با پذیرش قطعنامه در نظر گرفته و مصالح شخصی خود را قربانی نمودند. به گونه ای که در اوج شهامت و ایثار، جام زهر را سر می کشند و اسلام و نظام اسلامی را از بحرانی مهلک نجات می دهند.
2. پذیرش قطعنامه 598 و ادای تکلیف
امام خمینی(س) به عنوان رهبر و زعیم انقلاب اسلامی، بر خود واجب می دانستند تا با هر طریق ممکن، از کیان نظام اسلامی در مقابل کفر صیانت نمایند؛ حال این صیانت ممکن است زمانی از طریق مبارزه مستقیم با کفر باشد و زمانی دیگر از طریق مبارزه غیرمستقیم. به هر حال ایشان به عنوان رهبر جامعه اسلامی، مسئول حفاظت از اسلام بوده و مکلف بودند تا مصالح اسلام و جامعه اسلامی را به هر طریق ممکن تأمین نمایند. ایشان در راستای همین تکلیف به پذیرش قطعنامه 598 تن داده و خطاب به مردم می فرمایند: مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم. و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم؛ و شما را می شناسم؛ شما هم مرا می شناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود.[139]وی تکلیف الهی و رضای حق تعالی را سرلوحه تمام کارهای خود قرار داده و در گرفتن این تصمیم عنوان می کنند که هرگز راضی به آن نبوده اند، بلکه تنها تکلیف الهی، ایشان را به گرفتن چنین تصمیمی وادار کرده است. هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.[140]در جای دیگر می فرمایند: من باز می گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.[141]بنابراین، خواست و رضایت خدا در تمام مراحل زندگی امام خمینی(س) سایه افکنده و ایشان در تمام کارها، حتی جزئی ترین آنها، همیشه خدا و رضایت او را مد نظر دارند و سعی می کنند تا طبق تکلیف الهی عمل نمایند. به عبارت دیگر، تمام کارهای خود را در راستای رضایت و تکلیف الهی دانسته و در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند: امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی رویم. البته برای ادای تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم.[142]به طور کلی، رضای حق تعالی و عمل به تکلیف الهی، سرلوحه تمام کارهای امام خمینی(س) بوده و ایشان نه تنها قطعنامه 598 را در راستای این امر می پذیرند، بلکه انجام تمام کارهای قبلی (تداوم جنگ) را نیز طبق همین امر می دانستند. بنابراین پذیرش قطعنامه توسط امام بزرگوار، هرگز به معنای ندامت و پشیمانی از تداوم جنگ نبود که الآن بخواهند با پذیرش قطعنامه آن را جبران نمایند؛ بلکه این دو، هر کدام در زمان خاص خود، بر اساس مصلحت جامعه اسلامی و رضایت الهی، درست بوده و رضای خدا بر این اساس قرار داشته که هر کدام در جای خود انجام پذیرند. امام خمینی(س) در مورد عدم ندامت از جنگ می فرمایند: ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود.. .. آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ [143]بنابراین اینگونه برمی آید که امام خمینی(س) تمام کارها و تصمیمات خود را بر اساس رضایت الهی دانسته و اینگونه نشان می دهند که در برابر اراده خداوند، فقط یک ابزار بوده اند و هیچگونه کاری را بر اساس اراده و خواست شخصی خود، که برخلاف رضایت و اراده الهی باشد، انجام نداده اند. لذا ایشان زمانی که جنگ بین ایران و عراق را جنگ حق و باطل دانسته و بر تداوم آن تا پیروزی نهایی تأکید می کردند، به وظیفه الهی شان عمل می نمودند؛ و زمانی هم که قطعنامه 598 و اتمام جنگ را می پذیرند، باز به وظیفه و تکلیف الهی شان عمل کرده اند؛ یعنی هر چند آرمان اولیه جنگ، یعنی پیروزی نهایی بر نیروهای کفر برآورده نشد و جنگ به نتایج مطلوب اولیه خود نرسید، اما مصلحت جامعه اسلامی بر تمامی این موارد سایه افکنده و بر آنها رجحان می یابد؛ و همین امر سبب می شود تا امام از میان مصلحت حفظ نظام و کسب نتیجه، مجبور به انتخاب مصلحت گردیده و آن را در اولویت قرار دهند. ایشان در این زمینه می فرمایند: ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است.. .. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه.[144]به طور کلی می توان گفت از آنجایی که کسب رضای الهی و تسلیم شدن در برابر خواست و اراده ایشان، به عنوان یک تکلیف بر همه واجب می باشد، لذا انسانها همیشه مورد آزمایش و امتحان الهی قرار گرفته و مسلمان واقعی زمانی مشخص می گردد که در همه حال، مطیع امر الهی باشد و از این امتحانات سرافراز بیرون آید. پس عملکرد امام خمینی(س) در زمان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را باید گونه ای از امتحان الهی دانست که ایشان با درایت کامل از این امتحانات موفق و سرافراز بیرون آمدند و در همین زمینه، خود ایشان، هم جنگ و تداوم آن و همچنین پذیرش قطعنامه را امتحان الهی معرفی کرده و می فرمایند: آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید.[145] امام خمینی(س) با خضوع و تسلیم در برابر اراده حق تعالی و با ایثار کامل، در پذیرش قطعنامه 598 رضایت حق و راحتی خلق را بر راحتی خود ترجیح داده و با تن دادن به این کار، تکلیف بزرگ الهی خود را به خوبی انجام می دهند و می فرمایند:تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدّم ندارم.[146]
3. پذیرش قطعنامه و تداوم مبارزه
نبرد حق و باطل در اندیشه امام خمینی(س) نبردی دائمی بوده و تا نابودی کامل کفر و پیروزی جنود حق بر جنود باطل، همیشه ادامه دارد. به عبارت دیگر، امام خمینی(س) با توجه به دیدگاه های فقهی خود، قائل به جنگ بین حق و باطل بوده و معتقدند تا کفر و شرک وجود دارد، باید با آن مبارزه نمود:
ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم.[147]بنابراین اظهارات و موضعگیری صریح امام خمینی(س) در مورد مداومت نزاع حق و باطل، و اسلام با کفر و استکبار، جای هیچگونه شک و ابهامی را باقی نمی گذارد که مبارزه با کفر و حامیان آن تمام شدنی نیست و این موضع، نه یک تاکتیک ـ که با مرور زمان تغییرپذیر باشد ـ بلکه یک استراتژی درازمدت بوده و به عنوان منشور انقلاب و جمهوری اسلامی تلقی می گردد. پس پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س)، به معنای سازش اسلام با کفر نبوده و خدشه ای در منشور انقلاب وارد نمی کند؛ لذا امام خمینی(س) همان گونه که عنوان می کنند: خداوندا، تو می دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم.[148] می فرمایند: قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولی دورنمای حوادث را نمی توان به طور قطع و جدی پیش بینی نمود.[149]
در راستای همین تداوم همیشگی نبرد حق و باطل است که امام خمینی(س)، پذیرش قطعنامه 598 را به معنای تمام شدن همه چیز ندانسته و به آمادگی همیشگی مردم و حضور آنها در صحنه تأکید می کنند و می فرمایند: ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم.[150]به طور کلی، هرچند امام خمینی(س) قطعنامه 598 را می پذیرند و به دنبال آن اعلام می دارند که: ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فکر می کنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست.[151]ولی منظور امام در اینجا سازش اسلام با کفر نمی باشد؛ بلکه منظور ایشان این است که جمهوری اسلامی ایران، خواهان آتش بس کامل و پایان جنگ بین دو کشور ایران و عراق است؛ زیرا در آن زمان شایعه بود که پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران امری تاکتیکی، و فقط به خاطر تجدید قوا برای حمله مجدد به عراق می باشد. ولی امام خمینی(س) با بیان این مطلب، که قصد ما تاکتیک نمی باشد، نیت ایران را برای اتمام جنگ اعلام کرده و از طرف دیگر، به خاطر بی اعتمادی نسبت به صدام و حامیان او، می خواهند بهانه آنها را برای حمله مجدد به ایران خنثی نمایند؛ زیرا این امکان وجود داشت که آنها به بهانه تاکتیکی بودن عمل ایران، به آن حمله کنند. ایشان در این زمینه می فرمایند: چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ها حملات خود را دنبال کنند.[152]به هر حال، با توجه به دیدگاه امام خمینی(س) در مورد مداومت نبرد حق و باطل، و نیز با توجه به حس بی اعتمادی ایشان نسبت به صدام و حامیان او، ایشان معتقد بودند که پس از قطعنامه نباید همه چیز را خاتمه یافته تلقی کرد؛ زیرا صدام تنها برگی از توطئه های جهان علیه انقلاب بوده و تا جمهوری اسلامی ایران پابرجاست و تا زمانی که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ماهیت ضداستکباری خود را حفظ می کند، ابرقدرت های جهان و غارتگران حیات ملتها، دست از خصومت و دشمنی خود با آن برنخواهند داشت. به خاطر همین است که امام خمینی(س) جنگ با کفر را جنگی دائمی دانسته و می فرمایند که «جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد»[153] و اینطور نیست که با حل مشکل عراق همه چیز خاتمه یابد.[154] بنابراین نگاه امام خمینی(س) به جنگ، یک نگاه مقطعی و تاکتیکی نبود بلکه آن را تداوم یک جریان مستمر تاریخی می دیدند؛ یک نزاع و نبرد تاریخی که همواره بین حق و باطل در جریان بوده است و آن روز در قالب جنگ ایران و عراق نمایان شده بود؛ ایران به عنوان مدافع آزادی و آزادگی و کرامت انسانی و پرچمدار عزت و تعالی انسان، و عراق به عنوان نماینده استکبار برای سرکوبی این جریان حق. طبیعی است که این نبرد تاریخی با پایان یافتن جنگ ایران و عراق و پذیرفتن قطعنامه، خاتمه نمی یابد و ما شاهد آن هستیم که پس از آن، صحنه های گسترده تری از نبرد و تنازع، هرچند نه در چهره نظامی محض، بلکه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی علیه ایران تداوم پیدا کرد. در هر حال، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام به معنای پایان منازعه بین اسلام و کفر نبود؛ و نظام جمهوری اسلامی هر آن ممکن است به طریق نظامی یا غیرنظامی مورد حمله استکبار جهانی قرار گیرد. لذا امام خمینی(س) با بیان این مطلب که جنگ پایان نیافته و جنگ جدیدی در راه است[155] مردم و نیروهای انقلابی را به آمادگی هرچه بیشتر فراخوانده و می فرمایند: در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سال های جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کرده اند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوه ها و شکلهای مختلف را جدیتر بدانند.[156]
4. پذیرش قطعنامه و تداوم انقلاب
یکی دیگر از اصول استنتاجی از سیره امام خمینی(س) در مورد پذیرش قطعنامه 598، این است که پذیرفتن آتش بس در جنگ، هرگز به معنای توقف و روی گرداندن از اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی و اهداف آن نیست. در اندیشه امام خمینی(س)، مبارزه با کفر و شرک و نفاق، تلاش در جهت بسط نفوذ ارزشهای اسلامی در میان ملل جهان، وجود قهر و کینه انقلابی نسبت به استکبار و جنایتکاران و سلطه گران جهان، حمایت از محرومان و مستضعفان در مقابل دنیاپرستان و سرمایه داران، مجاهدت برای کسب استقلال در تمامی زمینه ها و تقویت بنیانهای سیاسی، نظامی، فرهنگی، و اقتصادی جمهوری اسلامی و… هرگز پایان نیافته است.[157]بنابراین، تداوم انقلاب و پایبندی به اصول و ارزشهای آن، با وجود آتش بس در جنگ تحمیلی، همچنان باید حضور و بروز داشته باشد و همان گونه که امام خمینی(س) می فرمایند: کمربندهایتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است.[158]وضعیت نسبت به اوایل انقلاب که ترویج اندیشه های انقلابی در رأس امور بود، هیچگونه تغییری نکرده و در آن مقطع هم، باید انقلاب و ایده های انقلابی سرلوحه تمام امور باشند. همان گونه که گفته شد از جمله اصول انقلابی ما، استقلال در تمام زمینه ها از جمله در زمینه علمی و فرهنگی می باشد. امام خمینی(س) در راستای این اصل در پیام تاریخی خود در باب قطعنامه، به جوانان و اعتلای سطح علمی ـ فرهنگی آنان تأکید کرده و می فرمایند: من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه ها و ذخیره های عظیم الهی. .. سفارش می کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.[159] ایشان در ادامه می فرمایند: و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش می کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید.[160]لذا، توجه به جوانان و پرورش آنان برای ارتقای سطح کشور در تمام زمینه ها و دستیابی به خودکفایی، از جمله اصول مهم انقلاب بوده که امام خمینی(س) بعد از پذیرش قطعنامه باز بر آنها تأکید جدی دارند. به طور کلی، اگر این واقعیت را بپذیریم که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در روند صحیح و منطقی انقلاب و نیل به هدفهای بعد از پیروزی انقلاب، وقفه و درنگی ایجاد کرده، این سخن ناب امام، دستور صریح ادامه راه ناتمامی است که با پایان جنگ، انقلاب اسلامی ایران در فصلی تازه، جانی تازه می گیرد تا راه را بر مطامع و چشمهای از طمع دریدة قدرت های استکباری ببندد. در اهمیت حرکت ناتمامی که بایستی به انجام برسد و در ناتمام بودن راهی که در پیش است، امام تصریح می کنند: امروز روز هدایت نسلهای آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است.[161]ایشان همچنین راه صحیح پرداختن به نسل جوان را نشان داده و راه هرگونه لیت و لعلّ را می بندند:
وقتی ما می توانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه ها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان می شود احاطه داشته باشیم.[162]به طور کلی، سخنان و رهنمودهای امام در باب قطعنامه آنچنان فصیح و رهگشاست که مسیر تداوم انقلاب را از هرگونه انحراف و التقاط و درجا زدن مصون می دارد. در اینجاست که رسالت دلسوختگان انقلاب و اسلام در این مقطع، بسیار حساس می نماید، همان گونه که امام می فرمایند: من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.[163]لذا باید با جان و دل این انقلاب را صیانت کرده و راه تداوم آن را هموار ساخت؛ چرا که با پذیرش قطعنامه، نه تنها انقلاب از اصول خود عدول نکرده، بلکه فرصت لازم را برای پیاده کردن کامل آنها به دست آورده است. بنابراین، امام خمینی(س) با درایت کامل، بر تداوم انقلاب و اصول انقلابی و جلوگیری از هرگونه تحریف این اصول تأکید کرده و با توجه به شایعاتی که توسط دشمنان اسلام و انقلاب ممکن است بعد از قطعنامه ایجاد شود، به حامیان واقعی انقلاب توصیه می کنند که: خود را از معرکه ها و معرکه آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشه های تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.[164]پس هوشیاری و حساسیت در مقابل جریانها و حرکت هایی که به هر شکل ممکن، سعی در زیر سؤال بردن روند انقلاب اسلامی دارند و با به کارگیری شرایط جدید، برآنند تا پایبندی به اصول و شعارهای بنیانی انقلاب را زیر سؤال برند، از اموری است که امام امت بر آن تأکید داشته و هیچگاه از آن فروگذار ننموده اند. ایشان می فرمایند: در هر حال، ما باید آماده و مهیا باشیم. روزهای حساس و تعیین کننده ای در پیش داریم؛ و انقلاب اسلامی هنوز سال ها و ماههای تعیین کننده دیگر در پیش خواهد داشت؛ که واجب است پیش کسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه ها حاضر و آماده باشند.[165]بنابراین، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س) منافاتی با تداوم انقلاب و اصول آن نداشته، بلکه در راستای آن انجام گرفته است؛ به گونه ای که پیام تاریخی امام ثابت کرد انقلاب برای تبیین منطقی شرایط جدید سیاسی از توانمندی و قدرت کافی برخوردار است و سرنوشت جنگ با سرنوشت انقلاب و نظام پیوندخورده نمی باشد، و مردم نیز با رشد کافی و آگاهی از شرایط جدید برای مقابله با پیامدهای احتمالی و ورود به فاز نوینی از صبر و استقامت انقلابی، آمادگی کامل را دارند.[166]
5. احترام به نقطه نظرات کارشناسان نظام
رویداد پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر ثابت کرد که یکی از ویژگیها و مختصات سیره عملی امام خمینی(س) در اداره جامعه اسلامی، اعتقاد و التزام عملی به دیدگاه ها و نقطه نظرات کارشناسان در زمینه های مختلف برای پیشبرد امور است. واقعیت این است که جهت اصلی دیدگاه ها و نظرات امام حتی تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه نسبت به جنگ، کاملاً مغایر با تصمیم جدید بود. ایشان در نامه ای که خطاب به خبرگان و مسئولین درجه اول نظام نوشتند، یکی از دلایل اصلی پذیرش قطعنامه و بازگشت از نقطه نظرات قبلی خویش را، گزارشات فرماندهان نظامی از اوضاع جبهه ها و نیازمندیهای تسلیحاتی غیرقابل امکان تهیه آنها برای ادامه جنگ و نیز گزارشات وزرای اقتصادی کشور از وضعیت بودجه و ذخایر مالی، و همچنین بیان شرایط سیاسی داخلی و بین المللی از سوی مسئولین سیاسی کشور ذکر می کنند. البته گذشت از مواضع قبلی و پذیرش نظرات مشورتی کارشناسان، هرگز به معنای شانه خالی کردن امام از زیر بار مسئولیت نبود، لذا در پیام خویش بر این نکات تأکید می کنند که اولاً مسئولیت اصلی کل جنگ، چه تداوم و چه پایان آن را می پذیرند و ثانیاً از مردم می خواهند که مسئولین کشور را مورد حمایت و تأیید قرار داده و از شماتت آنها بپرهیزند؛ چرا که اصولاً اتخاذ این تصمیم با رضایت قبلی خود ایشان صورت پذیرفته است.
6. احترام به قوانین و معاهدات پذیرفته شده
یکی دیگر از اصول قابل استخراج از سیره امام خمینی(س) در ارتباط با موضوع پذیرش قطعنامه 598، جدی بودن ایشان در اتخاذ این تصمیم و تن دادن به پیامدهای آن بوده است. در توضیح بیشتر این اصل باید گفت، پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، برخی محافل چه در داخل و چه در خارج، اظهار می داشتند که اتخاذ این تصمیم، تاکتیکی است و احتمالاً با تغییر شرایط سیاسی و نظامی حاکم بر جبهه ها، ایران مجدداً بر سیاست تداوم جنگ خویش اصرار می ورزد، و یا حتی شنیده شد که در آن زمان، برخی از فرماندهان نظامی پس از هجوم مجدد نیروهای عراق به سمت خرمشهر و متوقف ساختن آنها، اعلام آمادگی کردند که با توجه به گسیل نیروهای مردمی به جبهه ها، عملیاتی را علیه نیروهای عراقی انجام دهند. امام چه در پاسخ به محافل خارجی که این اقدام ایران را ناشی از ضعف و زبونی دانسته و چه در پاسخ به برخی محافل داخلی که آن را قابل نقض می دانستند، با صراحت یادآور شدند که پذیرش قطعنامه 598 سیاست رسمی و نه تاکتیکی کشور می باشد. این نکته، گویای این اصل اساسی است که اصولاً امام خمینی(س) در اتخاذ سیاست ها و تصمیم های خویش، از دغل بازیها و دورویی های رایج در بین سیاستمداران، به دور بوده و هر زمان که به تصمیمی می رسیدند، خود را مقید و ملتزم به لوازم و پیامدهای آن می دانستند؛ به گونه ای که حتی با تغییر شرایط، حاضر نمی شدند تا تعهد و پیمانی را که پذیرفته بودند، ملغا نمایند و اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 از جمله این تعهدات بود.
7. کنترل و مدیریت بحران ناشی از پذیرش قطعنامه 598
فرآیند و ماحصل تصمیم ها و اقداماتی که از سوی امام در مورد پذیرش قطعنامه 598 صورت گرفت، کشور را از یک وضعیت بحرانی در صحنه سیاسی، نظامی کشور به یک وضعیت جدید و باثبات منتقل ساخت. به عبارت دیگر، امام بار دیگر توانستند موجودیت نظام را از یک گردنه هولناک به سلامت عبور دهند. اهمیت و پیامد این موضوع نه تنها در همان شرایط آشکار شد، بلکه تاکنون و تا سال های بعد، همچنان با تداوم موجودیت نظام جمهوری اسلامی، آثار خود را بر جای خواهد گذاشت.واقعیت این است که تصمیمی راهبردی، همچون پذیرش قطعنامه 598، می توانست تزلزل و بی ثباتی جدی ای برای جمهوری اسلامی فراهم سازد و تنها مدیریت صحیح و همه جانبه آن توسط امام و رابطه عاطفی و عمیق بین ایشان با مردم و توده ها بود که نظام جمهوری اسلامی را از خطرات یادشده مصون ساخت. امام با درک عمیق از پیامدهای احتمالی این تصمیم، با برقراری رابطه ای عاطفی بین خود و مردم و پرهیز از اتخاذ سیاست تحکمی، توانستند پیامدهای منفی این تصمیم را به حداقل برسانند. در حقیقت، امام خمینی(س) در توجیه این تصمیم که با سیاست ها و دیدگاه های چند روز قبل ایشان مغایرت داشت، بر جایگاه دلایلی خویش استناد نکرده و اینگونه بیان نکردند که من چون ولی فقیه هستم اینگونه می گویم و شما مردم هم، همه شرعاً و قانوناً موظف به اطاعت هستید؛ بلکه با ایجاد رابطه عاطفی با مردم و اظهار همدردی و شریک دانستن خود در مصائب و مشکلات پیش آمده برای مردم، آن را به عنوان جام زهری تلقی کردند که به دلیل مصلحت نظام و اسلام نوشیده شده و ایشان شخصاً آبروی خویش را در این قضیه معامله کرده اند. بر همین اساس بود که مردم نیز امام را نه به عنوان کسی که آنها یا کشور را هشت سال به بازی گرفته و منابع مادی و انسانی کشور را بر باد داده، بلکه به عنوان همرزمی تلقی کردند که به دلیل تغییر شرایط و مصالح نظام، به اتخاذ این تصمیم مبادرت ورزیده است؛ و لذا با جان و دل از این تصمیم حمایت کرده و ایشان را در پیمودن طریق جدید یاری رساندند.
8. احترام به سؤالات و ابهامات مردم
اتخاذ تصمیم به پذیرش قطعنامه 598، شاید سخت ترین تصمیمی بود که از سوی امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته شد. به همین دلیل، ابهامات و سؤالات مختلفی نسبت به علل این تصمیم گیری در اذهان مردم و علاقه مندان ایشان به وجود آمده بود. امام با وجود برخورداری از جایگاه رفیع خویش و اعتمادی که مردم به وی داشتند، هرگز بر آن نشدند تا این سؤالات و ابهامات را تخطئه کنند، بلکه با گوشزد کردن شرایط حساس کشور و به کار بردن تعبیر «ارزش بسیار زیبا» از «چرا ها و بایدها» از مردم خواستند که پرداختن به آنها را به وقت مناسب دیگری موکول سازند. اصلی که از این سیره امام قابل استنتاج است این است که مسئولین کشور نمی توانند و نباید در اتخاذ تصمیمات مهم، به دیدگاه ها و ابهامات مردم بی اعتنا باشند؛ زیرا اصولاً جلب مشارکت مردمی تنها از طریق اقناع ذهنی و فکری آنان امکان پذیر خواهد بود.
9. احترام به آرای مردم در تداوم و پایان جنگ
گرچه امام همواره از جنگ ایران و عراق به عنوان جنگ بین اسلام و کفر یاد می کردند و بارها گوشزد می کردند که، خمینی حتی اگر یکه و تنها هم بماند به مبارزه خود با کفر و شرک ادامه خواهد داد،[167] اما باید توجه داشت که این دیدگاه ها و مواضع، متکی به مفروضاتی بود که بی توجهی به آنها ممکن است موجبات برخی ابهامات را فراهم سازد. از طرفی امام به عنوان رهبر انقلاب می کوشیدند تا با ارائه برخی نمادها و ایده ها، افق حرکت امت را برای آینده روشن سازند تا آنان با امیدواری و ایمان بیشتری به حرکات خویش ادامه دهند و از طرف دیگر، در مرحله تصمیم گیری، که به منافع مردم و مصالح نظام بازمی گشت، امام همواره به نظر و دیدگاه های مردم توجه خاص داشتند به گونه ای که در هنگام تصمیم به تداوم جنگ و نفی صلح تحمیلی به این نکته، یعنی تمایل و رأی مردم، استناد می کردند: نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی. ما باید خودمان به حسب رأی خودمان، به حسب رأی ملتمان، آن طوری که الآن همه ملت دارند می گویند، ما باید این جنگ را ادامه بدهیم.[168]درباره پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 نیز این عامل بشدت مشهود است؛ چه آنجا که امام در نامه به نمایندگان مجلس جهت توجیه آنها، یکی از علل پذیرش شرایط جدید را اعلام فرماندهان نظامی مبنی بر کاهش روزافزون نیروهای داوطلب جنگ عنوان کردند، و چه پس از پایان جنگ و انتشار نامه موسوم به مرحوم سید احمد خمینی، که در آن قید شده بود که امام پس از مشاهده سیل عظیم نیروهای داوطلب به جبهه های غرب و جنوب کشور، اظهار داشتند که اگر می دانستم که مردم چنین ذهنیت و دیدگاهی نسبت به جنگ داشتند، هرگز قطعنامه را نمی پذیرفتم. پس آنچه که مسلم است این نکته است که چگونگی نگرش و عمل توده های مردم (اکثریت جامعه) نسبت به پدیده جنگ (از ابتدا تا انتها) به عنوان متغیری بی بدیل در نحوه اتخاذ تصمیمات و سیاست های امام نسبت به جنگ ایران و عراق، تأثیرگذار بوده است. البته از آنجا که رابطه قلبی و عاطفی امام و امت آنچنان عاشقانه و عارفانه بود که همواره اینگونه تلقی می شد که هر چه امام می گویند مردم تبعیت می کنند، اما در واقع، بهتر آن است که بگوییم امام چیزی نمی گفتند و تصمیمی نمی گرفتند، مگر اینکه بستر و آمادگی و اراده کلی آن را در توده ها و اکثریت ملت مشاهده می کردند.
نتیجه گیری
عراق در 31 شهریور 1359 با هماهنگی قدرت های بزرگ، با توسل به دلایل واهی به ایران حمله نمود. این حمله زمانی صورت گرفت که جمهوری اسلامی در مقطع آشفتگی بعد از انقلاب بوده و آمادگی لازم برای وارد شدن در چنین جنگی را نداشت. به هر حال رژیم متجاوز عراق با حمله به خاک ایران و پیشروی در حریم آن، مناطق وسیعی از آن را به اشغال خود درآورد و جنگی هشت ساله را به راه انداخت؛ جنگی که در مرحله اول آن ـ که تا نیمه اول سال 60 به طول انجامید ـ برتری نظامی با عراق بود، اما پس از آن، جمهوری اسلامی با توصیه ها و تأکیدهای رهبر بزرگ انقلاب، امام خمینی(س)، که با توجه به دیدگاه های فقهی شان این نبرد را نبرد حق و باطل می دانستند و شرکت در آن و دفاع از مملکت اسلامی را وظیفه عمومی اعلام می کردند، توانست ابتکار عمل را در دست بگیرد، و از هر جهت برتری لازم را در جنگ به دست آورد. به طور کلی، در این مرحله که تا سال 1366 به طول انجامید، رژیم عراق که شکست ایران و دستیابی به اهداف خود را غیرممکن می دانست، تمام سعی خود را برای اتمام جنگ به کار برد؛ به گونه ای که برای این کار از دریافت همه گونه کمک های مجامع بین المللی و کشورهای حامی خود دریغ نکرد؛ ولی امام خمینی(س)، از آنجا که رژیم عراق را متجاوز و آغازگر جنگ دانسته و موضع ایران را تدافعی می دانستند، و از طرف دیگر، هرگونه سازش با باطل (عراق) را غیرممکن دانسته و معتقد به ادامه نبرد تا شکست او بودند، با تمام پیشنهادهای مطرح شده صلح تحمیلی مخالفت نموده و تنها صلحی را می پذیرفتند که تنبیه و شکست رژیم عراق در آن موجود باشد؛ لذا ایشان برای پذیرش صلح، شرایطی چون اعلام متجاوز بودن عراق، پرداخت خسارت (مادی و معنوی) به ایران و… را مطرح می کردند؛ که این شرایط نه تنها توسط عراق، بلکه توسط کشورهای حامی او و مجامع بین المللی نیز پذیرفته نمی شد؛ چون آنها پذیرفتن این شرایط را دال بر شکست خود دانسته، لذا زیر بار آنها نمی رفتند. با توجه به این شرایط، امام خمینی(س) همواره بر تداوم جنگ و رد صلح تأکید کرده و بر آن اصرار می ورزیدند؛ اما در مرحله سوم جنگ ـ نیمه دوم سال 66 به بعد ـ اتفاقاتی رخ داد که امام خمینی(س) و جمهوری اسلامی را به سوی پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ سوق داد. در این مقطع، از یک طرف فشارهای بین المللی در ابعاد مختلف، جهت وادار کردن ایران به اتمام جنگ افزایش یافت، به گونه ای که کشورهای حامی عراق و بخصوص امریکا در این زمینه از هیچ اقدامی فروگذار ننموده و حتی به طور مستقیم وارد درگیری نظامی با ایران شدند. علاوه بر فشارهای بین المللی، در سطح داخلی نیز مشکلات اقتصادی، سیاسی و نظامی، که به نوعی برگرفته از فشارهای بین المللی و تغییر توازن به نفع عراق بود، ادامه جنگ را برای ایران مشکل کرد. از طرف دیگر، در این اثنا قطعنامه 598 توسط شورای امنیت و کشورهای حامی اتمام جنگ به تصویب رسید که این قطعنامه نسبت به قطعنامه های قبلی سازمان ملل دارای نقاط مثبتی بوده و تا حدودی خواسته های برحق ایران را لحاظ کرده بود، لذا در چنین شرایطی بود که امام خمینی(س) و دیگر مسئولین مملکتی برای تعیین سرنوشت جنگ به چاره اندیشی نشستند و سرانجام در تیرماه 1367 به قطعنامه 598 شورای امنیت جواب مثبت داده و آتش بس را قبول کردند. به طور کلی، رفتارشناسی امام خمینی(س) در این مورد و برخوردهای مناسب او با مسائل، چه در زمان جنگ و چه در زمان پذیرش قطعنامه، بر اساس مصالح نظام بوده است؛ به گونه ای که ایشان در این مقطع، پذیرفتن صلح را به مصلحت انقلاب و نظام دانسته و برخلاف علاقه و نظر شخصی شان با آن موافقت کردند. امام خمینی(س) به عنوان زعیم جامعه اسلامی، که مسئولیت هدایت و حفاظت آن را در دنیای پرتلاطم وقت برعهده داشته و در همه حال به فکر حفظ آن بودند، هم تداوم جنگ و هم پذیرش قطعنامه را با توجه به مصلحت نظام و کسب رضای الهی توجیه کرده و به عنوان یک مسلمان با فداکردن رضایت خود، درصدد کسب رضایت الهی در راستای ادای تکلیف برمی آیند. به طور کلی می توان گفت پذیرش قطعنامه توسط امام به معنای اتمام جنگ نبوده بلکه ایشان با این کار، تاکتیک نبرد حق و باطل را عوض کرده و توانستند با آزاد کردن انرژی انقلابی، راه را برای اشاعه اصول آن هموار سازند؛ یعنی پذیرش قطعنامه، نه تنها به معنای اتمام جنگ و پایان راه انقلاب نیست بلکه این دو مسأله را در فاز نوینی قرار داده و به نحو بهتری راه تداوم آنها را هموار می سازد. بنابراین برخورد مناسب امام با مسأله جنگ و قطعنامه، و اثرات ناشی از آن، به گونه ای بود که ایشان با درایت کامل، در هر زمان با توجه به مقتضیات موجود، اقدام به برخورد مناسب نموده و به بهترین وجه مسائل را به نفع اسلام و انقلاب حل نمودند؛ به گونه ای که حتی پس از پذیرش قطعنامه، برخورد مناسب و به موقع ایشان، از یک طرف موجب التیام درد مردم انقلابی، و از طرف دیگر موجب خنثی سازی تبلیغات مسموم عوامل لیبرال و ضد انقلاب داخلی و استکبار جهانی علیه ایران و بخصوص شکست مجدد عراق در جبهه های جنگ شد و در نهایت، با اثبات موضع بر حق جمهوری اسلامی، دیدگاه جهان و جهانیان را نسبت به آن عوض نمود.
پی نوشت ها
[1]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 219.
[2]. ر.ک. به: گذری بر دو سال جنگ؛ ص 109 ـ 158.
[3]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 220.
[4]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 157.
[5]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 92.
[6]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 158.
[7]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 222.
[8]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 162.
[9]. همان جا.
[10]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 224.
[11]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 175.
[12]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 253 ـ 258.
[13]. غلامی، محسن؛ فشارهای داخلی و بینالمللی اقتصادی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران؛ ص 167.
[14]. پیام انقلاب؛ سال نهم، ش 219، ص 14.
[15]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 148.
[16]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 193.
[17]. سیاست روز؛ 30 تیر 1380.
[18]. همان جا.
[19]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 31 (22 اردیبهشت 66).
[20]. پیک سیاسی؛ آذر 1366.
[21]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ شماره های 21، 25 و 27.
[22]. درودیان، محمد؛ از آغاز تا پایان؛ ص 189.
[23]. پارسا دوست، منوچهر؛ نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران؛ ص 676.
[24]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat-matn.htm.
[25]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 253.
[26]. همان؛ ص 254.
[27]. همان جا.
[28]. همان؛ ص 257.
[29]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 162.
[30]. اطلاعات؛ 1 مرداد 1366.
[31]. کیهان؛ 30 تیر 1366.
[32]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 160.
[33]. همان جا.
[34]. کیهان؛ 21 شهریور 1366.
[35]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 261 ـ 262.
[36]. پیام انقلاب؛ سال نهم، ش 219، ص 2.
[37]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat- tasvib.htm.
[38]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat- pasokh.
[39]. همان جا.
[40]. همان جا.
[41]. مصاحبه محقق با مهندس میرحسین موسوی در بهار 1382.
[42]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 163.
[43]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.
[44]. درودیان، محمد؛ از آغاز تا پایان؛ ص 141 و 143.
[45]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 145.
[46]. همان؛ ص 146.
[47]. غلامی، محسن؛ فشارهای داخلی و بینالمللی اقتصادی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران؛ ص 164.
[48]. همان؛ ص 169.
[49]. همان؛ ص 164.
[50]. همان جا.
[51]. مصاحبه محقق با مهندس میرحسین موسوی، در بهار 1382.
[52]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 148.
[53]. هدف؛ س 3، ش 152، ص 24.
[54]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 12.
[55]. همان؛ ص 11.
[56]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 149 ـ 150.
[57]. مصاحبه محقق با مهندس میرحسین موسوی، در بهار 1382.
[58]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص150.
[59]. ر.ک. به: درودیان، محمد؛ «پایان آژیر سرخ»، روزنامه ایران، (مصاحبه)؛ 16 مهر 1381.
[60]. واحد اطلاعات قرارگاه کربلا در جنوب؛ بررسی و تحلیل دشمن در دو ماه اخیر؛ ص5.
[61]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 168.
[62]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص152.
[63]. همان؛ ص 153.
[64]. همان؛ ص 154.
[65]. همان جا.
[66]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 31 (22 اردیبهشت 66).
[67]. پیک سیاسی؛ آذر 1366.
[68]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص157.
[69]. همان جا.
[70]. کیهان؛ 27 اردیبهشت 66.
[71]. همان؛ 28 اردیبهشت 66.
[72]. همان؛ 3 مرداد 66.
[73]. همان؛ 17 مهر 66.
[74]. همان؛ 24 مهر 66.
[75]. همان؛ 28 مهر 66.
[76]. همان؛ 1 آبان 1366.
[77]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 35 (4 مهر 66).
[78]. نبرد در خلیج فارس: فصلی از کتاب خاطرات واینبرگر؛ ص 48.
[79]. مصاحبه با روزنامه الاتحاد، به نقل از دفتر سیاسی سپاه؛ ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛
ش 26 (22 آذر 65).
[80]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 21 (24 تیر 65).
[81]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص160.
[82]. رسالت؛ 27 تیر 67.
83]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat- baztab.htm.
[84]. جمهوری اسلامی؛ 28 تیر 77.
[85]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 94.
[86]. همان؛ ص 95.
[87]. همان؛ ص 95 ـ 96.
[88]. همان؛ ص 96.
[89]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 166.
[90]. همان جا.
[91]. سروش؛ س 10، ش 439 (مرداد 67)، ص 4.
[92]. امید انقلاب؛ س 8، ش 185 (29 مرداد 67)، ص 5.
[93]. روزنامه ارزشها؛ 27 شهریور 67.
[94]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 93.
[95]. همان؛ ص 94 ـ 95.
[96]. همان؛ ص 284.
[97]. همان؛ ص 92.
[98]. همان؛ ص 93.
[99]. همان جا.
[100]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[101]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 170.
102]. همان؛ ص 171.
[103]. همان جا.
[104]. همان جا.
[105]. همان؛ ص 173.
[106]. سروش؛ س 10، ش 438 (8 مرداد 67)، ص 6.
[107]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 134.
[108]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 177 ـ 178.
[109]. کیهان؛ 5 مرداد 1367.
[110]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 207.
[111]. همان جا.
[112]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[113]. صحیفه امام؛ ج 21، ص95.
[114]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 166 ـ 167.
[115]. همان؛ ص 167.
[116]. همان؛ ص 207.
[117]. همان؛ ص 167.
[118]. همان؛ ص 168.
[119]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 91.
[120]. همان؛ ص 90 ـ 91.
[121]. همان؛ ص 115 ـ 116.
[122]. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 56 ـ 57.
[123]. مرزداران؛ س 6، ش 71 (فروردین 67)، ص 4.
[124]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 162.
[125]. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 57.
[126]. همان؛ ص 59.
[127]. سلام؛ 25 تیر 1377.
[128]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[129]. همان جا.
[130]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.
[131]. همان جا.
[132]. همان؛ ص 95.
[133]. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 55.
[134]. فتح / 1.
[135]. جمهوری اسلامی؛ 1 مرداد 1367.
[136]. همان جا.
[137]. همان؛ 2 مرداد 1367.
[138]. دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بخش نمایه، شماره نمایه 101، موضوع عبرتهای پذیرش قطعنامه 598.
[139]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 95.
[140]. همان؛ ص 92.
[141]. همان؛ ص 95.
[142]. همان؛ ص 88 ـ 89.
[143]. همان؛ ص 284.
144]. همان جا.
[145]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 93.
[146]. همان؛ ص 95.
[147]. همان؛ ص 88.
[148]. همان؛ ص 95.
[149]. همان؛ ص 93 ـ 94.
[150]. همان؛ ج 21، ص 94.
[151]. همان؛ ص 101.
[152]. همان؛ ص 94.
[153]. همان؛ ص 87.
[154]. سروش؛ س 10؛ ش 438 (8 مرداد 1367)، ص 7.
[155]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 115.
[156]. همان؛ ص 94.
[157]. همان؛ ص 88.
[158]. همان جا.
[159]. همان؛ ص 96.
[160]. همان جا.
[161]. همان؛ ص 88.
[162]. همان؛ ص 99.
[163]. همان؛ ص 93.
[164]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 94.
[165]. همان؛ ص 134.
[166]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[167]. صحیفه امام؛ ج 20، ص 318.
[168]. همان؛ ص 119.