اشاره
در ماه ذی القعدة الحرام، حوادث متعددی رخ داده که برخی از آنها با آیات قرآن کریم مرتبط است؛ از جملۀ آنها «دحو الأرض» است که در روز بیست و پنجم این ماه واقع شده است.[1]
در چند آیة قرآن به موضوع فوق، اشاره شده است؛ از این رو، در این مقاله، ضمن تفسیر اجمالی آن آیات به اعمال استحبابی آن روز نیز اشاره خواهد شد.
مفهوم دحو الارض
«دحو» به معنای گستردن است و بعضی آن را به معنای دادن چیزی از محل اصلی اش تفسیر کرده اند.[2] و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند، به یک ریشه بازمی گردد. منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین، جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلی درآمد.[3]
طبق روایات متعدد که از معصومین(ع) نقل شده است، نخستین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، کعبه و سرزمین مکه بود.[4]
اگر ارتفاع این سرزمین در حال حاضر، بلندترین ارتفاع زمینهای دنیا نیست، هیچ گونه منافاتی با این سخن ندارد؛ زیرا از آن روز، صدها میلیون سال می گذرد و تا کنون وضع نقاط روی زمین به کلی دگرگون شده است؛ بعضی از کوه ها در اعماق اقیانوسها قرار گرفته و از اعماق بعضی اقیانوسها قلّة کوه و این از مسلّمات علم زمین شناسی و جغرافیای طبیعی است.
چون اولین نقطه بیرون آمده از زیر آب، سرزمین مکه بود؛ از این رو گاهی از «مکه» به عنوان «اُم القری یعنی اصل و آغاز آبادیها» یاد می شود؛ زیرا کلمه «اُمّ» به معنای اصل و اساس و ابتدای آغاز هر چیزی است و «مکه» اصل و آغاز پدید آمدن تمام خشکیهای روی زمین است.[5] بنابراین، اطلاق «اُم القری» به «مکه» صحیح است؛ همان گونه که در قرآن نیز آمده است.[6]
آیات مرتبط با «دحوالارض»
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که هر کدام به نوعی با مسئلة «دحوالأرض» ارتباط دارد، در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
1- آغاز گسترش زمین
در سوره نازعات، آیة 30 پس از اشاره به خلقت آسمان می فرماید: «وَ الْأَرْض بعْدَ ذلِک دَحاها»؛ «و زمین را بعد از آن گسترش داد.»
این آیه به همان مطلبی اشاره دارد که در مفهوم «دحوالارض» گفته شد.
2- محل سر بر آوردن زمین
در سوره شمس، آیه 6 پس از چند سوگند به موجودات مختلف می فرماید: «وَ الْأَرْض وَ ما طحاها»؛ «و [سوگند] به زمین و کسی که آن را گسترانیده است.»
راغب اصفهانی می نویسد: «الطهو: کالدحول، و هو بسط الشیء و الذهاب به؛ واژۀ طحو نیز مثل واژۀ دحو، به معنای گسترش دادن چیزی و بردن آن است.»[7]
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر آیه فوق می نویسد: «طَحَاها» از مادة «طحو» (بر وزن سهو) هم به معنای انبساط و گستردگی آمده است، و هم به معنای «راندن، دور کردن و از میان بردن»، و در اینجا به معنای گستردن است؛ زیرا:
اولاً: زمین در آغاز، زیر آب بود، به تدریج آبها در گودالهای زمین قرار گرفت، خشکیها سر برآورد و گسترده شد که از آن به «دحوالارض» نیز تعبیر می شود.
ثانیاً: زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها با شیبهای تند و غیر قابل سکونت بود، بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند، در دره ها گستردند، و به تدریج زمینهای مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد.[8]
3- محل پیدایش خشکی
خداوند متعال در سورة رعد، آیه 3 پس از اشاره به آفرینش آسمانها، خورشید و ماه می فرماید: «وَ هُوَ الَّذی مدَّ الْأَرْض وَ جعَلَ فیها رَواسِی وَ أَنْهارا»؛ «و او (خدا) کسی است که زمین را گسترد؛ و در آن کوهها و نهرهایی قرار داد.»
در تفسیر نمونه پس از توضیح مختصری دربارۀ گسترش و مسطح شدن زمین، آمده است: این احتمال نیز در این جمله وجود دارد که منظور از «مَدَّ الْأرْضَ» اشاره به همان مطلبی باشد که دانشمندان زمین شناسی می گویند که «تمام زمین در آغاز، زیر آب بود، سپس آبها در گودالها قرار گرفت و خشکیها به تدریج از آب سر برآوردند و روز به روز گسترده شدند، تا به صورت کنونی درآمدند.»[9]
4- گسترش زمین و پیدایش کوه ها
پروردگار متعال در سوره ق، آیه 7 نیز پس از اشاره به آسمان و تزیین آن می فرماید: «وَ الْأَرْض مدَدْناها وَ أَلْقَینا فیها رَواسِی»؛ «و زمین را گسترش دادیم و در آن کوه هایی عظیم و استوار افکندیم.»
این آیات چهارگانه هر کدام به نوعی (با تعبیر دَحْو، طَحْو و مَدّ) به گسترش زمین اشاره دارد؛ ولی هیچ کدام از آنها اشاره ای به «مکه» یا «کعبه» ندارد؛ اما آیات دیگری نیز وجود دارد که از «مکه» با عنوان «اُم القری» و از «کعبه" با عنوان «اول بیت» یاد کرده است که در زیر می خوانیم:
5- سرزمین اُمّ القری
خداوند در سوره انعام، آیة 92 می فرماید: «وَ هذا کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک مُصَدِّقُ الَّذی بَینَ یدَیه وَ لِتنْذِرَ أُم الْقری وَ منْ حوْلَها وَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یحافِظُونَ»؛ «و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابی است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق می کند؛ و (آن را فرستادیم) تا (اهل) امّ القری (مکه) و کسانی را که اطراف آن هستند، بترسانی! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن (قرآن) ایمان می آورند و بر نمازشان مراقبت و محافظت می کنند.»
در سوره شوری، آیه 7 نیز آمده است: «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ لا رَیبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ»؛ «و این گونه قرآنی عربی [فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم، تا امّ القری [= مکه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همة خلایق در آن روز جمع می شوند و شک و تردید در آن نیست بترسانی؛ گروهی در بهشت اند و گروهی در آتش سوزان!»
دلیل امّ القری بودن مکه
با توجه به مطالبی که تحت عنوان «مفهوم دحوالارض» بیان شد،«امّ القری» بودن «مکه» و ارتباط آن با موضوع «دحوالارض» تا حدی روشن می شود، و جهت توضیح بیشتر، مطلبی را از تفسیر نمونه نقل می کنیم.
در تفسیر مذکور پس از توضیح جملات آیه فوق می نویسد: در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه آیا از جملۀ «لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» استفاده نمی شود که هدف از نزول قرآن، انذار مردم «مکه» و اطراف آن است؟ آیا این تعبیر با جهانی بودن اسلام، تضاد ندارد؟!
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه کلمه «امّ القری» که یکی از نام های «مکه» است از دو واژه ترکیب یافته «اُمّ» که در اصل به معنای اساس و ابتدا و آغاز هر چیزی است. مادر را هم به همین علت «اُمّ" می گویند که اساس و اصل فرزندان است. «قُرَی» جمع «قریه»، به معنای هر گونه آبادی و شهر است، اعم از شهرهای بزرگ و کوچک یا روستاها، و شواهد زیادی نیز در قرآن بر این معنا وجود دارد.
اکنون ببینیم چرا «مکه» را «امّ القری» (مادر و اصل همة آبادیها) نامیده اند؟
روایات اسلامی تصریح می کند که همة زمین، نخست زیر آب غرق بود و خشکیها به تدریج سر از آب بیرون آوردند (علم امروز نیز این معنا را پذیرفته است). این روایات می گوید: نخستین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد «کعبه» بود، و سپس خشکیهای زمین از کنار آن گسترش یافت که از آن به عنوان «دحو الارض» (گسترش زمین) یاد شده است.
با توجه به این تاریخچه روشن می شود که «مکه» اصل و اساس و آغاز همة آبادیهای روی زمین است؛ بنابراین هر گاه گفته شود «اُمُّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» تمام مردم روی زمین را شامل می شود.[10]
6- اولین خانه
در سوره آل عمران، آیه 96 می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمینَ»؛ «نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شده، همان است که در سرزمین مکه است، که پربرکت و مایة هدایت جهان است.»
در تفسیر این آیه از امام باقر(ع) روایت شده است:«لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یخْلُقَ الْأَرْضَ أَمَرَ الرِّیاحَ فَضَرَبْنَ وَجْهَ الْماءِ حتَّی صَارَ مَوْجاً ثُمَّ أَزْبَدَ فَصَارَ زَبَداً وَاحِداً فَجَمَعَهُ فِی مَوْضِعِ الْبَیتِ ثُمَّ جَعَلَهُ جَبَلًا مِنْ زَبَدٍ ثُمَّ دَحَا الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضعَ لِلناسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبارَکاً؛[11] هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند، تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کفها یکجا جمع شد، بعد آن را در محل خانة کعبه قرار داد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنة آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً» همان است که گفته شد.»
علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می گوید: پس اولین بقعه ای که از زمین آفریده شد، کعبه بود، پس از آن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت. سپس می افزاید: اخبار دربارۀ «دحو الارض» و گسترش یافتن زمین از زیر خانة کعبه، بسیار زیاد است و این روایات نه مخالف قرآن است و نه برهان عقلی آن را ردّ می کند. تنها شبهه ای که هست، این است که طبیعی دانان قدیم گمان می کردند زمین، یک عنصر بسیط و قدیم است (و این با مضمون آن روایات که زمین را حادث و پدید آمده از کف آب معرفی می کند نمی سازد)؛ ولی بطلان نظریه آنان چنان واضح و آشکار است که به بیان نیاز ندارد.[12]
البته در تفسیر آیة فوق، نظریه ها و احتمالات دیگری نیز وجود دارد که از ذکر آنها برای رعایت اختصار، خودداری می شود.
دحوالارض در روایات
مسأله «دحو الارض» در روایات متعدّد مطرح شده است که دو نمونه از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
1- در روایتی نقل شده است که ابو حمزه ثمالی می گوید: در مسجد الحرام بودیم، به امام باقر(ع) عرض کردم: چرا خدا این خانه را «عتیق = آزاد» نامیده است؟
فرمود: «إِنهُ لَیس مِنْ بَیتٍ وَضَعَهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا لَهُ رَبٌّ وَ سُکانٌ یسْکنُونَهُ غیرَ هذَا الْبیتِ فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خلَقَهُ قبْلَ الْأَرْض ثُمَّ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ؛[13] هیچ خانه ای در زمین وجود ندارد، مگر اینکه صاحب دارد و افرادی در آن سکونت دارند، جز این خانه که صاحبی غیر از خدا ندارد. سپس فرمود: خدا کعبه را قبل از زمین آفرید، بعد از آن زمین را از زیر کعبه گسترش داد.»
2- از امام صادق(ع) روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَحا الْأَرْض منْ تَحْتِ الْکعْبَةِ إِلَی مِنًی ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ منًی إِلَی عرَفَاتٍ ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ عَرَفَاتٍ إِلَی مِنًی فَالْأَرْضُ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ عَرَفَاتٌ مِنْ مِنًی وَ مِنًی منَ الْکعبَةِ؛[14] خدای متعال، زمین را از زیر کعبه تا منی گسترش داد، بعد از آن از منی به سوی عرفات گسترش داد، سپس از عرفات به سوی منی گسترش داد، پس زمین از عرفات و عرفات از منی و منی از کعبه است.»
فضیلت شب و روز دحو الارض
شب و روز دحو الارض (25 ذی القعده) فضیلت فوق العاده دارد و روایات بسیاری دربارۀ آن نقل شده که به چند مورد از آنها اشاره می شود:
1- حسن بن علی وشاء می گوید: شب بیبست و پنجم ذی القعده با پدرم نزد امام رضا(ع) بودم و من نوجوان بودم امام به پدرم فرمود:«لَیلَةُ خَمْسَةٍ وَ عشْرِینَ منْ ذِی الْقَعْدَةِ وُلِدَ فِیهَا إِبْرَاهِیمُ (ع) وَ وُلِدَ فیهَا عیسَی ابْنُ مَرْیمَ (ع) وَ فِیهَا دُحِیتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتِ الْکعْبَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِک الْیوْمَ کانَ کمَنْ صامَ ستِّینَ شَهْراً؛[15] در شب بیست و پنجم ذی القعده، حضرت ابراهیم و حضرت عیسی(ع) متولد شده اند، و زمین از زیر کعبه، گسترش یافته است، پس هر کس در آن روز، روزه بگیرد همانند کسی است که شصت ماه روزة (مستحب) گرفته است.»
2- از امیر مؤمنان علی(ع) روایت شده است: «أَوَّلُ رَحْمَةٍ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِک الْیوْمَ وَ قَامَ تلْک اللَّیلَةَ فلَهُ عِبَادَةُ مِائَةِ سَنَةٍ صَامَ نَهَارَهَا وَ قَامَ لَیلَهَا؛[16] نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده بوده، پس کسی که در آن روز، روزه بگیرد و شبش را به عبادت برخیزد، برای اوست ثواب عبادت صد سالی که روزهایش را با روزه و شبهایش را با عبادت سپری کرده باشد.»
3- عبد الله بن مسعود، از رسول خدا(ص) روایت کرده است که ضمن حدیثی فرمود: «وَ أَنزَلَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ لِخَمْسِ لَیالٍ بَقِینَ منْ ذِی الْقعْدَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِک الْیوْمَ کانَ کصَوْمِ سَبْعِینَ سَنَةً؛[17] پنج شب مانده از ماه ذی القعده، خداوند، رحمت را نازل فرمود، پس هر کس آن روز را روزه بگیرد، [ثوابش] مثل روزة (مستحب) هفتاد سال است.»
4- محمد بن عبد الله صیقل می گوید: در بیست و پنجم ذی القعده امام رضا(ع) نزد ما آمد و فرمود: امروز روزه بگیرید و من هم روزه گرفته ام. عرض کردیم: فدایت شویم! امروز چه روزی است؟ فرمود: «یوْمٌ نُشِرَتْ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ دُحِیتْ فِیهِ الْأَرْض وَ نصِبَتْ فِیهِ الْکعْبَةُ وَ هَبَطَ فِیهِ آدَمُ(ع)؛[18] روزی است که در آن رحمت [خدا] منتشر شده، و زمین گسترش یافته، و کعبه منصوب شده و آدم(ع) هبوط کرده است.»
5- از امام کاظم(ع) روایت شده است: «فِی خَمْسٍ وَ عِشْرِینَ منْ ذِی الْقعْدَةِ أَنْزَلَ اللَّه الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرَامَ فَمَنْ صَامَ ذَلِک الْیوْمَ کانَ کفَّارَةَ سَبْعِینَ سَنَةً وَ هُوَ أَوَّلُ یوْمٍ أُنْزِلَ فِیهِ الرَّحْمَةُ مِنَ السمَاءِ عَلَی آدَمَ(ع)؛[19] در بیست و پنجم ذی القعده، خدا «کعبه» را نازل فرموده است، هر کس آن روز را روزه باشد کفّاره گناهان هفتاد سال خواهد بود، و آن نخستین روزی است که از آسمان بر آدم(ع) رحمت نازل شده است.»
رخدادهای روز دحو الارض
طبق روایات در بیست و پنجم ذی القعده علاوه بر گسترش زمین از زیر خانه کعبه، قضایای دیگری نیز واقع شده است که برخی از آنها عبارت است از: نزول رحمت خدا به زمین، نصب کعبه، هبوط حضرت آدم(ع)، ولادت حضرت ابراهیم(ع) و ولادت حضرت عیسی(ع).
اعمال استحبابی دحو الارض
در شب و روز دحو الارض به شکرانة نعمت بزرگ گسترش زمین و آماده شدن آن برای زندگی انسان و حیوان، به انجام چند عمل مستحب سفارش و تأکید شده است که برخی از آنها عبارت است از:
1- قیام به عبادت در شب: همان گونه که در حدیث دوم گذشت ثواب آن به ضمیمة روزه معادل صد سال عبادت مستحب است.
2- روزه: همچنان که در همة پنج روایت مذکور تصریح شده است، و آن یکی از چهار روز بزرگ است که بر روزة آنها تأکید شده و ثواب بیشتری دارد؛ همان گونه که در روایت زیر آمده است.
اسحاق بن عبد الله علوی عُریضی می گوید: پدرم با عموهایم دربارۀ روزهایی که بر روزة آنها تأکید شده است، مذاکره و در تعیین آنها اختلاف داشتند، تا اینکه به خدمت امام هادی(ع) رفتند، قبل از اینکه سؤال خود را مطرح کنند امام فرمود: آمده اید دربارۀ روزهایی که روزه اش مورد تأکید است، سؤال کنید؟ عرض کردند: آری برای همین آمده ایم.
فرمود: «آنها عبارت اند از: هفدهم ربیع الاول ولادت رسول خدا(ص)، بیست و هفتم رجب مبعث رسول خدا(ص)، بیست و پنجم ذی القعده روزی که زمین از زیر کعبه گسترش یافت و هیجدهم ذی الحجه که آن روز غدیر است.»[20]
3- خواندن دعای توسل: شیخ طوسی در مصباح پس از اشاره به استحباب روزة بیست و پنجم ذی القعده، گفته: خواندن این دعا، در این روز مستحب است.
«اللَّهمَّ دَاحی الْکعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللِّزْبَةِ وَ کاشِفَ کلِّ کرْبَةٍ أسْألُک فِی هذَا الْیوْمِ مِنْ أیامِک الَّتِی أعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عنْدَ الْمؤْمِنِینَ وَدِیعةً وَ إلَیک ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِک الْوَسِیعَةً أنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِک الْمُجِیبِ فی الْمیثَاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلَاقِ فَاتِقِ کلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إلَی کلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أهْلِ بَیتِهِ الْأطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلَاةِ الْجنَّةِ وَ النارِ وَ أعطِنَا فِی یوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِک الْمَخْزُونِ غَیرِ مَقْطُوعٍ وَ لَا مَمْنُونٍ تَجْمَعْ لَنَا بهِ التوبَةَ وَ حسْنَ الْأوْبَةَ یا خَیرَ مَدْعُوٍّ وَ أکرَمَ مَرْجُوٍّ یا کفَی یا وَفَی یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی الْطُفْ لِی بِلُطْفِک وَ أسْعِدْنِی بعَفْوِک وَ أیدْنی بنَصْرِک وَ لَا تُنْسِنِی کرِیمَ ذِکرِک بِوُلَاةِ أمْرِک وَ حِفْظَةِ سِرِّک احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أشهِدْنِی أوْلِیاءِک عنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکرْنِی عَلَی طُولِ الْبلَی إِذَا حلَلْتُ بینَ أطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلِ الْکرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أوْلِیائِک وَ أهلِ اجتِبَائِک وَ أصْفِیائِک وَ بَارِک لِی فِی لِقَائِک وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأجَلِ بَرِیئاً مِنْ الزَّلَلِ وَ سوءِ الْخطَلِ اللَّهمَّ وَ أوْرِدْنِی حَوضَ نَبِیک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ أهْلِ بَیتِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیاً سَائِغاً هَنِیئاً لَا أظمَأ بعْدَهُ وَ لَا أحَلَاُ وِرْدَهُ وَ لَا عَنْهُ أذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیرَ زَادٍ وَ أوْفَی مِیعَادٍ یوْمَ یقُومُ الْأشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعنْ جبَابِرَةَ الْأوَّلِین وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ أوْلِیائِک الْمُسْتَأثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أهْلِک أشْیاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکهُمْ وَ ضَیقْ علَیهِمْ مسَالِکهُمْ وَ الْعنْ مُساهِمَهُمْ وَ مُشَارِکهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أوْلِیائِک وَ ارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظَالِمَهُمُ وَ أظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمُهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینک منْتَصِراً وَ بِأمْرِک فِی أعْدَائِک مُؤْتَمِراً اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلَائِکةِ النَّصْرِ وَ بِمَا ألْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأمْرِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ منْتَقِماً لَک حتَّی تَرْضَی وَ یعُودَ دِینِک بِهِ وَ عَلَی یدَیهِ جَدِیداً غَضَاً وَ یمَحَّضَ الْحَقَّ مَحْضاً وَ یرْفضَ الْباطِلَ رَفْضاً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبائِهِ وَ اجعَلْنَا منْ صَحْبِهِ وَ أسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کرَّتِهِ حَتَّی نکونَ فی زَمَانِهِ مِنْ أعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أدْرِک بِنَا قِیامَهُ وَ أشْهِدْنَا أیامَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ، وَ عَلَیهِ السَّلَامُ، وَ ارْدُدْ إِلَینا سلَامَهُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ»؛[21]
4- خواندن دو رکعت نماز به دستور زیر:
سید بن طاوس، تحت عنوان «فصل فی صلاة غریبة فی هذا الیوم» می گوید: در کتب شیعه قمیین دیدم گفته: رویات شده است که در بیست و پنجم ذی القعده وقت «ضحَی» (اوایل روز آن موقعی که خورشید در آسمان بالا بیاید و نور آن بر همه جا مسلط شود) دو رکعت نماز خوانده شود، در هر رکعت یک بار حمد و پنج بار سورة «والشمس» بخواند و بعد از سلام بگوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعلِی الْعَظِیمِ» و بعد از آن، این دعا را بخواند: «یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یا سامِعَ الْأَصوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سیئَاتِی وَ ما عنْدِی یا ذَا الْجلَالِ وَ الْإِکرَام.»[22]
آداب مربوط به پایان روز
سید بن طاووس در پایان مطالب مربوط به «دحو الارض» مؤمنان را توصیه کرده است که در پایان روز دحو الارض و در پایان هر روز سعید و با فضیلت، به یاد نعمت خدا باشند و شکر آن را به جای آورند و قدر نعمتهای الهی را بدانند و در مقابل جلالت و عظمت پروردگار خود، با خضوع و خشوع و بهترین حالت عبودیت باشند و ادب بندگی را رعایت کنند.
اگر بنده در پایان هر روز سعید و با اهمیت و فضیلت، برای رعایت ادب بندگی سعی و کوشش کند، امید است که خدای مهربان، او را برای درک فضیلتهای بیشتر موفق فرماید. «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ وَ لَئِنْ کفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید[23]».[24]
خدای ما را برای درک فضیلت روزها و شبهای بافضیلت موفق فرما.
پی نوشت ها
[1] مسار الشیعه، شیخ مفید، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبة بصیرتی، قم، 1396 ق، ص 16 (52)؛ توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ضمن مجموعه نفیسه، ص 28 (540)؛ اقبال الأعمال، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 310 - 312.
[2] ر. ک: مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی با تحقیق صفوان عدنان داودی، دار العلم، دمشق، چاپ اول، 1412 ق، ص 308 واژه «دحا» و ص 517 واژه «طحا».
[3] تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سی و هشتم، 1387 ش، ج 26، ص 110 و 111.
[4] در این مقاله به نمونه هایی از این قبیل روایات اشاره خواهد شد.
[5] ر. ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 5، ص 429 و 430.
[7] مفردات الفاظ القرآن، ص 517، واژه «طحا».
[8] تفسیر نمونه، ج 27، ص 58.
[9] همان، ج 10، ص 137 و 138.
[10] تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 20، ص 379 و 380، شبیه مطلب فوق در ج 5، ص 428 430 (ذیل آیه 92 سوره انعام) نیز آمده است.
[11] البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق، ج 1، ص 655، ح 1؛ وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، آل البیت، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 13، ص 241؛ ابواب مقدمات طواف، باب 18، ح 11.
[12] المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 3، ص 356.
[13] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 4، ص 189، قسمت آخر حدیث در تفسیر نور الثقلین، عبد علی حویزی، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق، ج 5، ص 502؛ کنز الدقائق، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368 ش، ج 14، ص 121 و 122 نیز آمده است.
[14] الکافی، کلینی، ج 4، ص 189، ح 3؛ نور الثقلین، حویزی، ج 5، ص 502، ح 29؛ کنز الدقائق، قمی مشهدی، ج 14، ص 122.
[15] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، با تصحیح غفاری، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 89، ح 1814؛ وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 10، ص 449، باب 16، ح 1.
[16] اقبال، سید بن طاوس، ج 1، ص 312؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 451، باب 16، ح 7.
[17] اقبال، ج 1، ص 312؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 451، باب 16، ح 8.
[18] الکافی، کلینی، ج 4، ص 149 و 150، باب صیام الترغیب، ح 4؛ اقبال، سید بن طاوس، ج 1، ص 310؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 450 و 451، باب 16، ح 5.
[19] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2، ص 241 و 242، ح 2299؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 450، باب 16، ح 2.
[20] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 10، ص 455، باب 19، ح 3.
[21] اقبال الاعمال، سید علی بن طاوس، ج 1، ص 314، لازم است یادرآوری شود که در چاپ جدید «اقبال» به تحقیق جواد قیّومی اصفهانی که چاپ اول آن در تاریخ 1415 ق از سوی دفتر تبلیغات اسلامی قم منتشر شده، اشاره ای به نماز فوق نشده است؛ در حالی مطالب قبل و بعد آن در ج 2، ص 29 و 30 ذکر شده، و در مفاتیح الجنان و مفاتیح نوین نیز نماز فوق به استناد از «اقبال» نقل شده است.
[22] مصباح المتهجد، شیخ طوسی، مؤسسة فقه شیعه، بیروت، چاپ اول، 1411ق، ج 2، ص 669 - 6671؛ اقبال، سید بن طاوس، ج 1، ص 312 و 313، دعای فوق در مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی، و مفاتیح نوین، مکارم شیرازی و همکاران، اعمال روز دحو الارض نیز ذکر شده است.
[24] ر. ک: اقبال، ج 1، ص 314.