هر چند، پس از مسایلى که در شام رخ داد، یزید متوجه شد که آنچه به اهل بیت پیامبر - صلى الله علیه وآله - روا داشته به مصلحت حکومت وى نبوده است . و هر چند به ظاهر یزید از آنچه کرده اظهار ندامت کرد، اما جاى تردید ندارد که نرمش یزید با اسیران اهل بیت ، ناشى از عاطفه انسانى و یا انگیزه دینى نبود، بلکه او صلاح حکومت خود را در ادامه خشونت نسبت به خاندان حسین (ع ) ندید.
وقایعى که از این پس به دست یزید رخ داد خود گوه بر این ادعا است که تنها مهم او، حفظ قدرت و پایگاه حکومت بود و براى این کار از انجام هر عملى بیم نداشت .
توجه به این نکات ، خود مى نمایاند که امام سجاد - علیه السلام - حتى پس از ورود به مدینه در چه شرایطى از نظر سیاسى - اجتماعى قرار داشته است و چه شیوه اى را مى توانسته است در پیش گیرد.
علاوه بر این ، قبلا نیز یاد آور شدیم که رفتار کوفیان با اهل بیت ، چهره اى غیر قابل اعتماد، پیمان شکن و سست عنصر از مردم آن عصر ترسیم کرده بود که امام هرگز پس از آن تاریخ ، شرایط را براى حرکتهاى علنى و نهضتهاى مسلاحانه مساعد نمى دید. نه امام سجاد بلکه هیچ یک از ائمه پس از آن تاریخ ، به طور علنى و آشکار گام در میدان رهبرى عناصر انقلابجو ننهادند. بلکه هر امام به اقتضاى شرایط و نیازهاى زمان شیوه اى دیگر در ایفاى وظیفه امامت و رهبرى امت در پیش گرفتند.
سخنان نقل شده از امام سجاد - علیه السلام - در آستانه ورود به مدینه ، خود گواه بر این است که امام (ع ) بااین که غمهاى وصف ناپذیر خود را با مردم در میان مى گذارد و شهادت مظلومانه حسین - علیه السلام - و اسارت پر مشقت خویش و همراهانش را مطرح مى کند، اما بصراحت نامى از دستگاه حکومت و جنایات یزید به میان نمى آورد. بلکه سخن از بى وفایى و ستمکارى مردمان زمان و مدعیان مسلمانى به میان مى آورد.
هر چند مردم بروشنى دریافتند که حکومت یزید عامل اصلى رخداد فاجعه کربلاست و بر اموایان لعن و نفرین مى فرستاند، اما در سخنان امام بصراحت یادى از این مطلب نشده است .
شیوه اى که امام سجاد - علیه السلام - پس از این در پیش گرفت ، در ادامه همین سیاست بود.
تحلیل زندگى سیاسى - اجتماعى امام زین العابدین - علیه السلام - مى بایست بر پایه دو اصل یاد شده یعنى استبداد حاکمان و نبودن اعتماد لازم به انقلابى نمایان و انگیزه ها و وفادارى آنان صورت گیرد.
امام در آستانه ورود به مدینه ، با احساس و عاطفه سخن گفت .
مقام ، مقام احتجاج و انگیزش انقلابى و دعوت به نهضت مسلحانه نبود . چرا که هم اکنون از شهر کوفیان - طرفدار نهضت و مدعیان وفادارى به ائمه (ع ) - مى آمد!
و مدینه در مقایسه با کوفه ، برگ برنده و ممتازى نداشت تا امام بخواهد از نیروى آنها علیه حاکمیت امویان بهره گیرى کند!
پس از آن نیز امام ، یاد شهیدان کربلا را با احساس ، زنده نگاه داشت .
احساسى که ریشه در اعماق جان و روحش داشت .
امام صادق (ع ) مى فرماید: زین العابدین - علیه السلام - چهل سال بر شهادت مظلومانه پدر گریست در حالى که روزها را روزه بود و شبها را به عبادت زنده مى داشت . هنگامى که خدمتکاران براى افطار، غذا مى آورند و در برابر آن حضرت مى نهادند، مى فرمود: فرزند رسول خدا در حال گرسنگى به شهادت رسید، فرزند رسول خدا با لبهاى تشنه به شهادت رسید.
امام آن قدر این جملات را تکرار مى کرد تا آب و غذایش با اشک چشمانش مى آمیخت . (280)
امام على بن الحسین (ع ) بدان اندازه مى گریست که اطرافیان بر سلامت چشمان وى بیمناک شدند. از این رو به حضرتش گفتند که گریه زیاد به بینایى چشم شما زیان مى رساند.
امام در پاسخ مى فرمود: چطور ممکن است از گریه خوددارى کنم ؟با این که پدرم را از نوشیدن آب مانع شدند؛ آبى که تمام موجودات حتى درندگان و حیوانات وحشى حق داشتند از آن استفاده کنند... (281)
در روایتى دیگر چنین آمده است :
به امام سجاد (ع ) عرض شد: آیا وقت آن نرسیده است که پس از گذشت سالیان متوالى از واقعه کربلاست دست از غم و اندوه بردارید!
امام در پاسخ فرمود: به خدا سوگند! شکایتها و گریه هاى یعقوب به درگاه خدا براى موضعى بود که در مقایسه با آنچه من براى آن مى گریم کوچک است
یعقوب تاءسفش بر از دست دادن یوسف بود، اویک فرزند را از دست داده بود. در حالى که من خود شاهد بودم که پدرم و گروهى از خاندانم در نزدیکى من چوپان پرندگان سرهاشان بریده شد... (282)
موضع امام سجاد در برابر حکومتها
امام سجاد - علیه السلام - در طول زندگى خویش بیش از هر کس ، ستم و ظلم حکومتهاى استبدادى را چشیده بود.
شخصیتى چون او، حتى بر اساس ملاکها و معیارهاى بشرى ، نمى توانست خوشبین به حکومتهاى فاسد اموى و مروانى باشد و بغض و عدالت عمیق آنان را در دل نداشته باشد.
کسى چون على بن الحسین - علیه السلام - که اگر نبود حکمت الهى و اگر نبود معذوریت او از جهاد در روز عاشورا، بى شک او هم مانند برادرش على اکبر و عمویش ابالفضل العباس - علیه السلام - و اصحاب پدر بزرگوارش گام در میدان جهاد مى گذاشت و از شهادت استقبال مى کرد.
بى شک چنین کسى نمى توانست از قیام علیه ظلم و فساد دستگاه حکومتى امویان هراس داشته باشد و یا از شهادت و شکنجه شدن بیم به دل راه دهد و سکوت اختیار نماید.
کسى که در برابر جرثومه جنایت - عبیدالله - به یاوه گوییهاى او پاسخ مى دهد و از خشم او نمى هراسد.
کسى که در محفل یزید، آن گونه از ارزشهاى دینى حمایت مى کند که محیط شام را دگرگون مى سازد.
کسى که زنجیرها را بر تنش تحمل کرده ، لب به زارى در برابر دشمن نمى گشاید.
و کسى که در برابر تهدیدهاى جدى عبیدالله میگوید:
ابالقتل تهدنى یابن مرجانة ماعلمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا الشهادة . (283)
یعنى ؛ اى فرزند مرجانه ! مرا به کشته شدن تهدید مى کنى ! آیا نمى دانى که کشته شدن در راه دین عادت ما و شهادت در راه خدا ما خاندان است .
چنین کسى را نمى توان متهم به سکوت و عدول از شیوه جهاد کرد. بلکه مى بایست دلیل خط مشى آن حضرت را در جاى دیگرى جست . و آن عبارت است از رعایت شرایط و مقتضیات زمان و توجه به امکانات و آمادگى مردم و نیازهاى آنان .
از این رو قبل از پرداختن به خط مشى امام سجاد - علیه السلام - در برابر خلفا، اشاره اى کوتاه به بینش دینى - سیاسى آن امام در مواجهه با ستمها و کجرویها خواهیم داشت .