مقدّمه
مفهوم پایداری و مقاومت ناظر بر ایمان، اعتقاد و ارزش ها و بخشی از حیات مادّی و معنویّ است که از ایمان راسخ و اعتقاد سرچشمه می گیرد. ادبیّات مقاومت و پایداری یکی از شاخه های مهم ادبیّات متعهّد است، چرا که برخوردار از اصل تعهّد یعنی مشارکت آگاهانۀ ادیب در جریان های سیاسی و اجتماعی جامعه و موضع گیری در قبال آن است. (شیخ، 1994: 13) صرف نظر از ویژگی های کلّی این نوع ادبیّات، وجه ممیّزۀ آن از سایر مقوله های ادبی در پیام و مضمون آن نهفته است. به این معنا که آثاری از این دست اغلب آیینۀ دردها و مظلومیّت های مردمی هستند که قربانی نظام های استبدادی شده اند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن به پیروزی موعود، دعوت به مبارزه، ایستادگی در برابر ظلم و ستم و ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جان باختگان وطن در بطن خود دارند. (کاکایی، 1380: 55 -56)
در این میان سخنان و گفتارهای پیشوایان معصوم (ع) از جمله امام رضا (ع) مرکز ثقلی برای ادبیّات مقاومت و پایداری به شمار می آیند؛ زیرا از اهداف مهمّ آن امام همام ریشه کن ساختن ظلم و جور بوده است. «این نوع ادبیّات، ادبیّات عشق و ایثار است، ادبیّات توفنده و پرتلاطمی که آلودگی به یأس و سکون را نمی پذیرد و بسان روح پیوسته در کالبد خمود ادبیّات هر عصر دمیده می شود. در واقع، این گونۀ ادبی در طول تاریخ و در کشاکش تهاجم قدرت ها و تدافع جوامع سلطه ناپذیر، همواره به مثابه سلاحی بازدارنده رخ نموده و موجبات احیا، تداوم و بقای فرهنگی جوامع مورد تهاجم یا تحت سلطه را فراهم آورده است. » (کنفانی، 1361: 17) و بسیاری از شاعران شیعی از این ادبیّات تأثیر پذیرفته و در اشعارشان از گفتمان رضوی بهره جسته اند.
1- بیان مسأله
ادبیّات پایداری یکی از شاخه های مهمّ ادبیّات متعهّد است که به واسطۀ رویکرد فکری و اعتقادی اش، مفاهیمی بزرگ و باورمند را در خود پرورانده و در عصر نوین به صورت یک گونۀ ادبی جهان شمول بروز و ظهور نموده است، ریشه در منابع دینی اصیل دارد و با الهام گرفتن از قرآن و سخنان معصومین (ع) در طول تاریخ به عنوان یک جریان اثرگذار ایفای نقش نموده است. جلوه های ادبیّات مقاومت و پایداری با وجود اهمیّت والا و اساسی آن در تحقیقاتی که تاکنون دربارۀ سخنان و کردار و رفتار سنّت معصومین (ع) و تأثیر آن در شعر شاعران شیعی صورت گرفته، مغفول مانده است؛
لذا پرداختن به مهمّ ترین بن مایه های ادب مقاومت و پایداری در گفتمان رضوی و تأثیر آن بر شاعران شیعی مسأله ای است که پژوهش حاضر درپی کشف آن است.
1-1: پرسش های پژوهش
پژوهش پیش رو در جستجوی پاسخ به این پرسش ها است:
1- آیا در اشعار شاعران شیعی بن مایه های ادبیّات پایداری متأثّر از گفتمان رضوی وجود دارد؟
2-جلوه های مقاومت و پایداری در شعر شاعران شیعه با توجّه به گفتمان رضوی چیست؟
1-2: فرضیّه های پژوهش
پرسش های ذکر شده فرضیّه هایی را به وجود آورده است که به این شرح می باشد:
1- به نظر می رسد که در اشعار شیعی بن مایه های ادبیّات پایداری متأثّر از گفتمان رضوی وجود دارد؛
2- احتمال می رود جلوه های مقاومت و پایداری در گفتمان رضوی؛ از جمله هجرت، شهادت طلبی، دعوت به جهاد و مقاومت و پایداری، انتظار منجی، مرگ و جانبازی، رنج تبعید و غربت، مقاومت و پایداری در شعر شاعران شیعی نمود و بروز داشته است.
1-3: پیشینۀ پژوهش
در خصوص بررسی جلوه های ادبیّات پایداری در اشعار شاعران، مقالات و پایان نامه هایی نگاشته شده است که از جمله آن ها می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- مقالۀ سهم ادبیّات پایداری در کتاب های درسی (حسام پور، حاجبی: 1387). در این مقاله به اهمیّت ادبیّات پایداری و نقش و جایگاه آن پرداخته شده است؛
2- جلوه های مقاومت در آثار محمد الماغوط (قادری، 1389) نگارنده در اثر مذکور به جلوه های مقاومت در آثار ماغوط پرداخته و نقش اشعار و کلمات وی را در بیدارسازی ملّت نشان داده است؛
3- پایان نامۀ بررسی جلوه های ادبیّات پایداری در شعر محمود صالح هواری (باوان پوری، 1391). نگارنده در این پایان نامه به جلوه ها و نمود ادبیّات پایداری در شعر هواری پرداخته و مهمّ ترین جلوه های ادبیّات را در اشعار وی نشان داده است؛
4- پایان نامۀ بازتاب مفاهیم مقاومت در اشعار یحیی سماوی (جباری گیلانده، 1390).
با بررسی های انجام شده، تا کنون پژوهش مستقلی درباره « جلوه های ادبیّات مقاومت و پایداری در شعر شاعران شیعه با رویکرد به گفتمان رضوی» نگاشته نشده است. در این تحقیق، به بیان جلوه های پایداری و مقاومت در شعر شاعران شیعی در پرتو گفتمان رضوی با ذکر نمونه ها خواهیم پرداخت. بنابراین مقاله حاضر از این جهت دارای رویکردی جدید است.
1-4: ضرورت و اهمیّت پژوهش
با توجّه به جایگاه ادبیّات پایداری و مقاومت در بیدارگری مردمی و نقش تعیین کنندۀ این گونۀ ادبی در شکل گیری افکار و اندیشه های مردم در ظلم ستیزی و رشد و بالندگی جوامع انسانی، ضروری می نمود که پژوهشی مستقلّ در ارتباط با این نوع ادبی با توجّه به گفتمان رضوی انجام پذیرد تا بیان شود عوامل بنیادی که سبب شده ادب مقاومت تا امروز اصالت و ماندگاری داشته باشد، برآیند تلاش ها و مجاهدت های حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بوده است.
1-5: روش پژوهش
اجرای این پژوهش، با مطالعه منابع کتابخانه ای و اسناد دست اوّل انجام شده که اغلب با رویکرد تحقیق ادبی و تاریخی جمع آوری گردیده، و با بازخوانی، بررسی اسناد و پژوهش های موجود، داده های کیفی به صورت توصیفی و تحلیلی طبقه بندی و ارایه گشته اند.
2- جلوه های مقاومت و پایداری در شعر شاعران شیعی با رویکرد به گفتمان رضوی
2-1: هجرت
یکی از رویدادهای مهمّ در تاریخ ایران و هم چنین یکی از فراز های حسّاس تاریخ تشیّع؛ هجرت امام رضا (ع) به ایران و استقرار ایشان در خراسان و مرکز خلافت آن دوران، یعنی مرو می باشد. البتّه باید در این جا اشاره شود که هجرت امام رضا (ع) که در واقع یک مهاجرت سیاسی اجباری بود و در اواخر سال 200ه.ق. به اصرار و دستور مأمون، خلیفۀ وقت بنی عباس انجام یافت و این سفر حدود چهار ماه طول کشید و امام (ع) در نیمۀ اوّل سال 201 ه.ق. به مرو رسیدند. و بعد از 3 سال به دست مأمون عباسی به شهادت رسیدند. امّا این هجرت منشأ و خاستگاه بروز آثار و پیامدهایی مهمّ و درخشان در زمینه های قوام اسلام و مکتب اهل البیت (ع)، گسترش فرهنگ تشیّع در ایران و افشای چهرۀ سیاسی مأمون گشت، به گونه ای که می توان به جرأت گفت: ما ایرانیان حیات معنویّ و فکری خود را وامدار این هجرت و پیامدهای آن هستیم. (صالحی، 1384: 54-55) به هنگام هجرت از مدینه به مرو، حضرت در هر کجا زمینه را مساعد می یافتند از فرصت استفاده می کردند و پیام امامت خود را به گوش مردم می رساندند. به عنوان نمونه در اجتماع عظیم مردم نیشابور در یک عبارت کوتاه، مفاهیم بسیاری را به شنوندگان دانشمندان، نویسندگان، اهل حدیث و مردم عادی منتقل کردند. در حدیث قدسی معروف و پرآوازه نقل کردند: «کَلِمَةُ لَا الِهَ الَّا اللَّهُ حِصْنِی، فمَنْ قالَهَا دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»، آن گاه پس از مکثی کوتاه ادامه دادند: «بِشَرْطِهَا وَ شُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.» (ابن بابویه، 1388: 2/463، مجلسی، 1403: 49 /123)
«کلمۀ لا اله الا الله دژ محکم من است که هر کس آن را بگوید وارد دژ من شود و هر کس وارد دژ من شود از عذاب من در امان است. امّا این شرط هایی دارد و من از شرط های آن هستم.»
تمام جهت گیری ها و تلاش های امام (ع) این بود که توطئه های مامون و درباریان او را نقش بر آب سازد.
«نحوۀ خروج امام (ع) از مدینه به مرو، خداحافظی ایشان با قبر پیامبر (ص) و خانواده اش در مدینه، آغاز مبارزه با دستگاه خلافت طاغوتی مأمون بود. برخورد امام (ع) با این دستگاه در زمان اقامتشان در مرو حکایت از تحریم حاکمیّت عبّاسی از سوی ایشان داشت. چنان که دخالت نکردن حضرت در امور سیاسی و حکومتی- با آن که ولیعهد بود – بزرگ ترین فریاد اعتراض در برابر حکومت نامشروع مأمون به شمار می رفت. این نوع مبارزه سیاسی با حاکمیّت طاغوت در زندگی ائمّۀ دیگر (ع) دیده نمی شود. » (امینی، 1383: 84)
و دعبل خراعی شاعر پرآوازۀ شیعی در این باره سروده است:
مُشَرَدُّونَ نُفُوا عَنْ عُقْرِ دَارِهِمْ
کَأَنَّهُمْ قَدْ جَنَوْا مَا لَیْسَ یغْتَفَرُ
(ابن بابویه، همان: 2/628)
«(آل احمد) همگی از خانه هایشان آواره و در به در شدند، گویی به جرمی دست زده اند که هرگز بخشوده نیاید.»
دعبل در این بیت تصریح می نماید که ائمّه (ع) پیوسته در حال هجرت و مجاهدت بودند و دلیل هجرتشان این که پرچمدار مبارزه در برابر حکومت های نامشروع و طاغوت به شمار می رفتند. شاعر با استفاده از تشبیه این حقیقت را به مخاطب یادآوری می نماید که آل احمد (ع) دست به جرمی نزده اند که این چنین تبعید و آواره شده اند.
و نیز با تأثیر از سخنان امام رضا (ع) این گونه سروده است:
أَلَا أَیهَا الْقبْرُ الْغَرِیبُ مَحلُّهُ
بطُوسَ علَیْکَ السارِیَاتُ هَتُونُ
شَکَکْتُ فَمَا أَدْرِی أَمْ سَقَی شَرْبَةً
فَأَبْکِیکَ أَمْ رَیْبَ الرَّدَی فَیَهُونُ
وَ أّیُّهُمَا مَا قُلْتَ اِنْ قُلْتَ شَرْبَةً
وَ اِنْ قُلْتَ مَوْتَ إِنَّهُ لَقَمِینُ
(ابن شهرآشوب، بی تا، 4/377)
«ای قبری که جایگاهش در طوس غریب است، اشک های غم پیوسته بر تو ریزان است؟ در شبهه ام که آیا تو را زهر خوراندند تا بر تو گریه کنم یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته ای تا داغ تو بر من آسان تر گردد. و هر کدام را بگویی چه بگویی به زهر و چه بگویی به مرگ طبیعی هر دو سزاوار گریستن است.»
شاعر در این ابیات حزن و اندوه خود را بیان می کند و به هجرت و غربت امام (ع) اشاره می نماید، و اشک غم می ریزد. دعبل در این ابیات از اسلوب تنبیه (ألا) که باعث توجّه و تمرکز مخاطب نسبت به سخن شاعر می شود، نیز بهره مند گشته است. در اسلوب تنبیه نوعی ایجاز و اختصار وجود دارد که به زیبایی و جذابیّت کلام کمکی شایان می نماید.
2-2: شهادت طلبی
«واژۀ شهادت به معنی حضور، علم به امور ظاهری، شهادت دادن، خبر قاطع دادن، مشاهده نمودن است. شهید که جمع آن شهدا می باشد بر وزن فعیل به معنی فاعل است و گاه در تأویل به معنای مفعول نیز به کار می رود.» (ابن منظور، بی تا، 7/225) شهید کسی است که در راه خدا کشته می شود و یا مجاهدی است که در طریق حقّ جان می سپارد. «در قرآن کریم ماده شهد 160 بار به صورت مشتقّات مختلف ذکر شده که واژه شهید 35 بار و جمع آن شهداء 20 بار و مثنّای آن شهیدین 1 بار به کار رفته است.» (عبدالباقی، 1391: 515-516)
علاوه برآیات قرآن، سخنان ائمّۀ معصومین (ع) از جمله امام رضا (ع) درباره شهید و شهادت از غنای بالایی برخوردار است. امام رضا (ع) به هنگامی که دعبل خزاعی در محضرش قصیده ای را سرود و به این بیت رسید:
وَ قَبْرٌ بِبَغْدَادَ لِنَفْسِ زَکِیَّةٍ
تَضَمَّنَهَا الرَّحْمَنُ فِی الْغُرُفَاتِ
«و قبری در بغداد است که از برای نفس طیّب و طاهر امام موسی کاظم (ع) است که حقّ تعالی آن نفس طیّب را در غرفه های بهشتی جای داده است.»
شاعر در این بیت از اسلوب استعارۀ مصرّحه استفاده کرده است و بی آن که نامی از محبوب بیاورد، آن را از طریق جریان وابستگی به ظهور می رساند. به کارگیری این استعاره نقشی به سزا در بیان معانی که شاعر سعی در انتقال آن ها دارد ایفا می نماید.
امام رضا (ع) فرمود: دو بیت دیگر هم من به قصیده ات می افزایم تا این قصیده کامل شود، آن گاه فرمودند:
و قبْرٌ بطُوسٍ یَالَهَا مِنْ مصِیبَةٍ
تَوَقَّدُ بِالْأَحْشَاءِ فِی الْحُرُقَاتِ
إِلَی الْحشْرِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِمًا
یُفَرَّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْکُرُبَاتِ
(ابن بابویه، 1388: 2/625)
«و قبری در شهر طوس است، وامصیبتا از غم و اندوهش که آتش مصیبت فاجعۀ مرگش تا روز حشر در اعضا و رگ و ریشۀ بدن شعله می زند، تا هنگامی که خداوند قائمی را برانگیزد و بر ستم و ستمکاران پیروز شود و درد و رنج ما را تا حدّی آرام بخشد.»
دعبل از امام پرسید: یابن رسول الله! این قبر در طوس از آن کیست؟ امام هشتم فرمود: «قَبْرِی، و لَا تَنْقَضِی ألْایَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّی تَصِیرَ طُوسُ مُختَلَفَ شَیعَتِی وَ زُوَّارِی.» (همان: 2/625). «آن قبر، قبر من است. روزها و شب ها سپری نخواهد شد تا آن که شهر طوس محلّ تردّد شیعیان و زائران من بگردد»، بنابراین امام رضا (ع)، نماد پایداری و مقاومت و افتخار و الگو برای شیعیان محسوب می شود. امام (ع) در این ابیات از غموض و ابهام و ایجاز که از ویژگی های زیبایی شناسی است، استفاده نموده است. عبدالقاهر جرجانی بر این باور است که کلام در غموض، زیبایی و جمالی خاصّ می یابد، زیرا به طور طبیعی هر امری چون بعد از طلب و رنج حاصل شود، دست یافتن به آن شیرین تر و وقوعش در نفس والاتر و لطیف تر خواهد بود (جرجانی، 1397: 166). منظور امام (ع) از قبری در شهر طوس، آرامگاه خودشان است که با چنین ابهام به صورت عمدی از جانب وی به جهت بر انگیختن شنونده یا به شگفتی درآوردن او مطرح می گردد.
2-3: مقاومت و پایداری در پرتو مناظره ها و جلسات علمی
به دلیل فضای نامناسب حاکم بر جامعه در زمان حکومت عبّاسیان، امام رضا (ع) در قالب مناظره ها و جلسات علمی به مبارزه و مقاومت در برابر مأمون پرداخت و پیام خود را در میان شیعیان منتشر ساخت و از این طریق معارف ارزشمند شیعه را اشاعه دادند. « به حقیقت می توان گفت حرکت علمی امام رضا (ع) از نظر تأثیر در بقای اسلام و عقاید مسلمانان، شبیه حرکت و جهاد علمی امام حسین (ع) در عاشورا بود. در واقع پیکار و پایداری و مقاومت فکری و علمی امام رضا (ع) در برابر تهاجمات فرهنگی حکومت هارون و مأمون، نجات بخش اسلام بود.» (زارعی، 1390: 95-96) به همین جهت بود که هرگاه مأمون پیشنهاد مناظره با سران و پیشوایان مذاهب مختلف را مطرح می کرد، امام از شرکت در مناظره استقبال می نمود، و نه تنها آن را به عنوان فرصت؛ بلکه به مثابه جبهه ای مبارزاتی و پایداری در جهت تبلیغ و نشر اسلام تبدیل می کرد. به عنوان نمونه مأمون به سلیمان مروزی دستور داد تا با امام (ع) مناظره کند و به وی گفت: « هدف من چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی؛ چرا که می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی.» (پیشوایی، 1374: 512)
امام رضا (ع) در این باره فرمود: « هنگامی که مأمون استدلال مرا با فرقه های مختلف به زبان هر یک بشنود، و ببیند که زبان همه آنان بند آمده و برهان آن ها دفع شده، و همگی ادّعای خود را رها کرده، و به قول من رجوع کرده اند، در آن هنگام خواهد دانست شایسته نیست که در این راه گام بردارد، و در این زمان است که پشیمانی او را فرا می گیرد. «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» (ابن بابویه، 1408: 1/154) بنابراین امام رضا (ع) از مناظره به عنوان یک اهرم مهمّ در دفاع از عقاید حقّ و ابطال آرا و نظریّات باطل استفاده نمود.
درباره علم و دانشوری امام رضا (ع) علی بن ابی عبدالله خوافی سروده است:
یَا قَبْرَهُ أَنتَ قبْرٌ قَدْ تَضَمَّنَهُ
حِلْمٌ وَ عِلْمٌ وَ تَطْهِیرٌ وَ تَقْدِیسٌ
فَخْرًا فَإنَّکَ مَغْبُوطٌ بِجُثَّتِهِ
وَ بِالْمَلَائِکَةِ الْأَبْرَارِ مَحْرُوسٌ
(ابن بابویه، 1388: 2/151)
«ای آرامگاهش، آن قبری که بردباری و دانشوری و پاکی و پاکیزگی را در بر دارد. پس فخر و مباهات کن زیرا به سبب جسد او مورد رشک و حسدی، و به وسیلۀ فرشتگان مقرّب در حفظ و حراستی.»
شاعر در مصرع اوّل از ضمیر غایب به جای صیغۀ مخاطب استفاده نموده، این سبک در زبان عربی کاملاً رایج است، زیرا نوعی زیبایی و ظرافت در کلام پدید می آورد (معروف، 1380: 127) از جلوه های ادبی زیبایی که در این ابیات به چشم می خورد، «پی آوری» است. پی آوری که نغمه و نوا و مایه و معنای سخن را خوش و دلپذیر می کند، «یعنی از پی هم آوردن چند اسم، صفت، فعل، عبارت یا جمله» (نوروزی کرمانشاهی، 1388: 57) شاعر در بیت اوّل چند صفت را پی درپی ذکر نموده است.
2-4: دعوت به جهاد و مقاومت و پایداری
قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت مسلمانان دستور فرموده است که اگر دیگری به حقّوق شما تجاوز کرد در این صورت متجاوز است، باید از حقّوق خود دفاع نماید و در راه خدا با آن ها بجنگید. توصیۀ اکید قرآن بر این است که مجاهدان در راه خدا در نزد او از قرب و برتری برخوردار هستند. «وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا» (نساء /95)، «خداوند جهادکنندگان را بر وانشستگان به مزدی بزرگ برتری داده است.» هدف نهایی جنگ و جهاد و پایداری و مقاومت از دیدگاه اسلام، برقراری صلح است، بنابراین جهاد و پایداری به منظور مقابله با ظلم و ستمی می باشد که بر مسلمانان روا شده است. مقابله در برابر چنین ظلم و ستمی از دیدگاه قرآن، آمادگی تسلیحاتی و مقابلۀ نظامی است. «وَأَعدُّوا لَهمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ...» (أنفال/60)، «و برای کارزار با آن ها آن چه می توانید نیرو و اسبان بسته و زین کرده آماده سازید...»
امام رضا (ع) به عنوان انسانی پاک، آزادی و شرافت را در مرگ با عزّت می بیند، و آن را بر حیات و زندگی همراه با پستی و خفّت ترجیح می دهد. البتّه ایشان مانند امام حسین (ع) دست به قیام و جهاد در میدان جنگ نزد؛ امّا در جبهۀ فرهنگی و علمی در برابر حاکمان جور عبّاسی مقاومت و پایداری نمود. اصل مقاومت و پایداری در برابر متجاوز در تعالیم رضوی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است و حضرت در این باره تصریح می نمایند: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جلَّ یبْغِضُ رَجلًا یُدْخَلُ عَلَیْهِ فِی بَیْتِهِ وَ لَا یُقَاتِلُ.» (ابن بابویه، 1388: 2/322)، «خداوند متعال کسی را که در خانه اش مورد تجاوز قرار گیرد و به دفاع برنخیزد دشمن می دارد.» سخن امام رضا (ع) با ادات تأکید همراه است و از سبکی قاطع و استوار برخوردار می باشد. در این حکمت رضوی، دفاع از خانه و بیت شامل وطن هم می شود. وطن، در دین اسلام و در همۀ ادیان آسمانی از احترامی ویژه برخوردار است و جنبۀ الهی و مفهومی مقدّس دارد، به همین جهت یکی از نشانه های افراد با خرد و اهل ایمان میهن دوستی است. دفاع از خانه و کاشانه و وطن تا آن جا اهمیّت دارد که انسان بنابر فرمودۀ امام رضا (ع) در حفظ آن باید جان افشانی نماید. شایان یادآوری است که دعوت به جهاد و مبارزه همیشه با امر و دستور مستقیم همراه نیست. گاهی شاعر و نویسنده با توصیفی که از جامعه و شرایط سیاسی و اجتماعی آن ارایه می دهد، گویی فتوای مبارزه علیه دشمن را پنهانی صادر می کند. (مردانی، 1376: 141) امام رضا (ع) علاوه بر این سخنان صریح، در راستای حفظ تعالیم اسلام و سنّت پیامبر (ص)، مقاومت و پایداری همه جانبه در برابر مأمون نمود که در نتیجه نه تنها مأمون به اهداف خود نرسید و موفّق به مشروعیّت بخشیدن به حکومت خود نشد؛ بلکه مسیر برای پیشبرد اهداف امام رضا (ع) هموار شد. یکی از شاعرانی که در پرتو گفتمان رضوی دربارۀ مرگ و جهاد اشعاری زیبا سروده أشجع بن عمرو سلمی است:
حقًّا بأَنَّ الرِّضَا أَوْدَی الزَّمَانَ بِهِ
ما یَطْلُبُ الْمَوْتُ اِلَّا کُلَّ مَنْفُوسِ
(اصفهانی، 1389: 546)
«آری چنین است، زمانه امام رضا (ع) را از میان ما برد، و مرگ جز گرانمایه و نفیس را طلب نمی کند.»
شاعر در این بیت می گوید که امام رضا (ع) از گرانمایه ترین اشخاص بوده و مرگ هم دنبال اشخاص نفیس است. علاوه بر آن برای تأکید معنا از مفعول مطلق تأکیدی «حقّاً» استفاده نموده است که تأکیدی بیش تر را افاده می کند.
و یا در بیت دیگر چنین سروده است:
وَ لَوْ بدَا الْمَوْتُ حَتَّی یَسْتَدِیرَ بِهِ
لَاقَی وُجُوهُ رِجَالٍ دُونَهُ شُوسِ
«و اگر مرگ آشکار شود، و به گرد او درآید، چهرۀ مردانی را خواهد دید که بی اعتنا و خشم آلود به او می نگرند.»
شاعر در این بیت تصریح می نماید که وجود نازنین امام (ع) آن قدر شریف و ارزشمند است که اگر مرگ به سراغ او بیاید مورد تنفّر مردم قرار می گیرد.
و محمّد بن حبیب ضبّیّ دربارۀ جهاد سروده است:
یَا لَیْتَ شِعْرِی هَلْ بِقَائِمِکُمْ غَدًا
یَغْدُو بِکَفِّی لِلْقَرَاعِ حِسَامُ
تُطْفِی یَدَایَ بِهِ غَلِیلًا فِیکُم
بَیْنَ الْحَشَا لَمْ تَرْقَ مِنْهُ أُوَامُ
(ابن بابویه، 1388: 2/615)
«ای کاش می دانستم آیا ممکن است فردا که قائم شما ظهور می کند در دست من –برای کوبیدن دشمن- شمشیر برّان باشد. دست های من با آن شمشیر سوزش درونی خود را برای شما که فرو نمی نشیند و آرام نمی گیرد، خاموش کند. »
شاعر در این ابیات آرزو می کند که در هنگام قیام مهدی (عج) با شمشیر به جهاد و مبارزه علیه دشمنان بپا خیزد و سوزش درونی خود را خاموش نماید. علاوه بر آن از «لیت» استفاده می کند که برای «تمنّی» به کار می رود. «تمنّی یعنی طلب حصول امر محال و یا امری که در آن سختی و دشواری است» (بدیع یعقوب، 1386: 588) شاعر در ابیات یادشده، آکنده از احساسات سرزنده ای است که در آرزوهایش آن را جای می دهد.
2-5: انتظار منجی
یکی دیگر از مؤلّفه های پایداری و مقاومت در گفتمان رضوی انتظار منجی و امید به پیروزی درخشان است. انتظار منجی، انگیزۀ مبارزه و پایداری و جهاد و حفظ ارزش ها را در مردم تقویت خواهد نمود. امید به آینده در تعالیم رضوی وابسته به تحقّق ظهور منجی عالم بشریت مهدیّ موعود (ع) است که چون بهار به جمود فکری و جهان مادّی، روح و لطافتی تازه و آن جهانی می بخشد. «بزرگترین خطری که هر جامعه را تهدید می کند و سقوط و انحطاط آن را قطعی می سازد، یأس و نا امیدی از رسیدن به کمال و سعادت است؛ امّا نقطۀ مقابل این ناامیدی، انتظار و باور عمیق و قلبی به فرا رسیدن و ظهور موعود و سامان یافتن اوضاع پریشان بشر است.» (محدّثی خراسانی، 1388: 287) امید به منجی، نقطۀ قوّتی برای تحمّل مصایب و سختی ها و تلاش برای پیروزی در راه هدف است. امید داشتن، یعنی هر لحظه آمادگی داشتن برای چیزی که تولّد نیافته است. «امیدوار بودن حالت و کیفیّتی از بودن است؛ زیرا بودن نوعی هستی است، شاید هم مطمئن ترین شکل آن» (فرانکل، 1371: 121)
انتظار سازنده، روحیّۀ ظلم ستیزی را تقویت می کند و انسان ها را وا می دارد که برای اصلاح جامعه تلاش نمایند و انتظار عاملی اساسی در جنبش و پویایی بوده است. انتظار برای رسیدن به روزهایی بهتر. «اسلام که تعلیمات و هدایت هایش براساس فلسفه های عمیق، و صحیح اجتماعی و واقعی قرار دارد، اصل انتظار و نگاه به سوی آینده را پشتوانۀ بقای جامعۀ مسلمان، و محرّک احساسات و مهیّج روح فعالیّت و اقدام قرار داده و انتظار آیندۀ بهتر و عصر فتح و گشایش و فرج را فاضل ترین اعمال بر شمرده است. » (صافی، 1365: 52)، بنابراین آینده نگری و طرحی برای آینده داشتن برای جوامع و انسان ها ضرورتی انکار ناپذیر است. امام بزرگ حضرت رضا (ع) نیز با دادن امید به آمدن منجی و فرج در کار انسان ها، و برپایی عدالت جهانی و ظهور مصلح نهایی، بارقه های امید را در دل شیعیانش روشن نمودند و در این باره فرمودند: «... أَللَّهُمَّ اشْعَبْ بِهِ الصَّدْعَ، وَارْتُقْ بِهِ الْفَتْقَ، وَ أَمِتْ بِهِ الْجَوْرَ، وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ، وَ زَیِّنْ بِطُولِ بَقَائِهِ الْأَرْضَ. أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الْقَائِمَ الْمُنْتَظَرَ وَ الْإِمَامَ الَّذِی بهِ تنْتَصِرُ، وَ أَیدْهُ بِنَصْرٍ عَزِیزٍ، وَ فَتْحٍ قَرِیبٍ، وَ وَرِّثهُ مشَارِقَ الْأَرْض وَ مَغَارِبِهَا. .. وَ أَحْیِ بِهِ. .. سُنَّةَ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، حَتَّی لَا یَسْتَخْفِی بَشَیْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ الْخَلْقِ. .. وَ جَدِّد بِهِ مَا محِیَ منْ دِینِکَ. .. حَتَّی تُنِیرَ بِعَدْلِهِ ظُلْمَ الْجَوْرِ، وَ تُطْفِیءَ بِهِ نیرَانَ الْکفْرِ، وَ تُظْهِرُ بِهِ مَعَاقِدَ الْحَقِّ، وَ مَجْهُولُ الْعَدلِ... » (ابطحی، 1390: 204-205)، «... پروردگارا شکستگی ها (و رخنه ها) را به دست او پیوسته دار و شکاف ها را به وسیلۀ او به هم آر، و بیداد را به دست او بمیران و عدالت را با او آشکار ساز و با عمر طولانی او زمین را بیارای. خداوندا! او (منجی آخر الزمان) را قائم منتظر قرار ده، آن پیشوایی که به دست او (مظلومان را) یاری خواهی رساند و او را با یاری رسانی استوار، و پیروزی نزدیک مدد رسان، و شرق و غرب جهان را در اختیار او قرار ده، و راه روشن پیامبرت را به دست او زنده کن تا ذرّه ای از حقّ از بیم احدی از مردمان، پوشیده نماند . .. و به آن چه از دینت محو شده دیگرباره زندگی بخش. .. تا در پرتو عدالت او، تاریکی های بیداد روشن گردد، و زبانه های آتش کفر و بی دینی خاموش شود، و پایگاه های حقّ و عدالت ناشناخته، به دست (با کفایت) او آشکار گردد...» بنابراین موضوع امید به آمدن منجی به عنوان یکی از مؤلّفه های پایداری در تعالیم رضوی به مثابه پایان بخش تمام سختی ها و بی عدالتی ها مورد توجّه بوده است. از شاعرانی که در پرتو گفتمان رضوی درباره منجی شعر سروده اند، دعبل است:
خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خارِجٌ
یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللهِ وَ الْبَرَکَاتِ
یُمَیِّزُ فینَا کُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ
وَ یُجْزِی عَلَی النَعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ
(ابن شهرآشوب، بی تا، 4/339)
«ظهور امامی که بی تردید ظهور خواهد نمود به نام خدا و برکات او قیام می کند، در میان ما حقّ و باطل را جدا می سازد و بر نعمت ها و ناهنجاری ها پاداش و کیفر درخور خواهد داد.»
شاعر در این ابیات ظهور امام مهدی (عج) را مطرح می کند و بیان می دارد که برای اصلاح زمین و زمان امام راستین از خاندان رسالت ظهور خواهد نمود و به دادگری در روی زمین و برقراری عدالت اقدام خواهد کرد. افزون بر آن در بیت دوم از آرایه «تضادّ» استفاده نموده است. «تضادّ، یعنی واژه هایی را که در معنا ناسازگار هستند و در جهان واقع با هم گرد نمی آیند، در سخن گرد کردن و با هم آوردن» (نوروزی کرمانشاهی، 1388: 53) که از محسّنات معنویّ است.
و از شاعران دیگر محمد بن حبیب ضبّیّ است که دربارۀ قائم (عج) سروده است:
وَ عَلَی خَلِیفتِهِ الَّذِی لَکُمْ بهِ
تَمَّ النظَامُ فکَانَ فِیهِ تمَامُ
فَهُوَ الْمؤَمَّلُ أَنْ یَعُودَ بِهِ الْهُدَی
غَضًّا وَ أَن تسْتَوْسِقَ الْأَحْکَامُ
لَوْلَا الْأَئِمَّةُ وَاحِدٌ عَنْ وَاحِدٍ
دَرَسَ الهُدَی وَ اسْتَسْلَمَ الْإِسْلَامُ
کُلٌّ یَقُومُ مَقَامَ صَاحِبِهِ إِلِی
أَنْ یَنْبَرِیَ بالْقَائِمِ الْأَعلَامُ
یَا ابنَ النبِیِّ وَ حُجَّةَ اللَّهِ الَّتِی
هِیَ لِلصَّلَاةِ وَ لِلصِّیَامِ قِیَامُ
(ابن بابویه، 1388: 2/614)
«و بر جانشینان او، آن کسی که با او نظام کامل می شود و همه چیز تمام می گردد. او همان کسی است که مایۀ آرزو است تا رهنمونی و هدایت به وجودش شاداب و احکام استوار گردد. اگر این پیشوایان یکی پس از دیگری نبودند همانا هدایت و آیین اسلام کهنه می شد. هر یک بر مقام سالار پیش از خود قیام می کند تا هنگامی که روزگار به ظهور قائم پایان پذیرد. ای پسر پیامبر و ای حجّت پرورگار که مایۀ برپایی نماز و روزه است.»
شاعر در این ابیات بر اساس نویدهایی که داده شده، به ظهور امام دوازدهم اشاره می کند. او به احیای دین اسلام قیام و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود و آخرین حجّت الهی که اصل امامت به وجود او تکمیل خواهد شد. شاعر در این ابیات از اسلوب بلاغی کنایه از موصوف جهت تأثیرگذاری بر مخاطب استفاده نموده است. شاخص این کنایه، تصریح به صفت و عدم اشاره به موصوف می باشد. در این ابیات به نام مبارک امام مهدی (عج) تصریح نشده است و تنها با ذکر صفت «قائم » و «ابن النبیّ» جلال و شوکت امام (ع) را ثابت می کند.
2-6: مرگ و جانبازی
«مرگ و جانبازی از محور های اساسی در ادب پایداری است، زیرا مرگ درست مانند زندگی یک حقیقت عادی بشر است ولی این حقیقت، پرتگاهی نیست که قهرمان را به کام نابودی در صحنۀ پایداری بیفکند؛ بلکه راه پایداری را مقاوم تر می کند و با انتخاب آگاهانۀ مرگ است که شخص، اسوۀ حماسه سازی برای جویندگان این راه می گردد.» (مهدی زاده و تنگستانی، 1394: 75) اندیشۀ مرگ و زندگی، یکی از مهمّ ترین دغدغه های تاریخ بشر بوده و هست. این که مرگ پایان زندگی است و یا آغاز زندگی دوباره، سؤالی است که ذهن انسان را همیشه به خود مشغول داشته و او را به اندیشه و تأمّل وا داشته است. گروهی از مردم از آن هراس دارند، ولی گروهی دیگر به ویژه معتقدان به قیامت، نه تنها از مرگ نمی ترسند؛ بلکه به آن عشق نیز می ورزند. از نظر قرآن، مرگ دروازۀ انتقال از جهان ناپایدار به جهانی پایدار و از سعادتی شکننده به سعادتی جاودانه است. (محسنی، 1390: 52) مرگ در تعالیم رضوی برگرفته از تعالیم ناب اسلامی و قرآن کریم است، آن جا که قرآن می فرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (آل عمران /169)، «کسانی را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید، بلکه آنان زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. » هم چنین از دیدگاه عرفای اسلامی، مرگ مایۀ فنا و نیستی انسان نیست؛ بلکه انتقال از مرحله ای به مرحلۀ دیگر است، به همین جهت، دنیا برای بندگان مخلص مانند زندان است. پیامبر (ص) دراین باره می فرمایند: «الدُّنْیَا سجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ» (نهج الفصاحه، 1360: 334)، «دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر و ناسپاس است.»
امام رضا (ع) هم در سخنان و گفتارهای خویش پیرو آموزه ها و معارف قرآنی و نبویّ مرگ را پلی برای رسیدن به سعادت و حقیقت و برترین عبادت می داند. آن حضرت طیّ اقامت خویش در خراسان از این که می دید مأمون از وجود آن حضرت در جهت اغراض و مصالح حکومتی خویش بهره می گیرد، بسیار ناخشنود بوده است. آن حضرت درباره مرگ و اهمیّت آن می فرمایند: «همانا یاد مرگ، برترین عبادت است.» (مجلسی، 1403: 75/347)
بنابراین امام رضا (ع) یکی از اسوه های مقاومت و پایداری است که تأثیری فراوان بر سیر صعودی جریان مقاومت و پایداری گذاشته و شعرا از ایشان تأثیر پذیرفته اند. یکی از شاعرانی که در پرتو گفتمان رضوی بن مایه های مقاومت و پایداری، یعنی مرگ و جانبازی در اشعارشان وجود دارد، اشجع بن عمرو سلمی است:
إِنَّ الْمَنَایَا أنَالَتْهُ مَخَالِبُهَا
وَ دُونَهُ عَسْکَرٌ جَمُّ الْکَرَادِیسِ
أَوْفَی عَلَیْهِ الرَّدَی فِی خِیسِ أَشْبَلِهِ
وَ الْمَوْتُ یَلْقَی أَبا الْأَشْبَالِ فِی الْخِیسِ
(اصفهانی، 1389: 546)
«مرگ چنگال تیز خود را بر سر او فرود آورد و در کنارش لشکری عظیم قرار داشت. مرگ او را در میان شیران بیشه فرا گرفت و مرگ چنان است که شیر را در بیشه دیدار می کند (واهمه ای ندارد).»
شاعر در این بخش از سرودۀ خود به مسأله مرگ به عنوان یک امر بدیهی اشاره می کند و بیان می دارد که امام رضا (ع) شیری شجاع است که در هنگام مبارزه با مأمون مرگ او را در می یابد. شاعر در این ابیات از اسلوب استعارۀ مکنیّه در انتقال احساسات به مخاطب استفاده نموده است. در بیت اوّل مرگ را به حیوانی تشبیه نموده که دارای چنگال است. و مشبّه به «السبع» را حذف و از طریق یکی از لوازم آن «مخالب » به مشبّه به محذوف اشاره نموده است.
2-7: رنج تبعید و غربت
امام رضا (ع) در میان ائمّۀ معصومین (ع) از جمله امامانی است که از وطن و موطن خود دور گشت و رنج تبعید و غربت را به جان خرید و البتّه این عمل یکی از مؤلّفه های پایداری و مقاومت است چون از این راه با ظلم و ستم مأمون عبّاسی مقابله نمود و سیاست های پلید او را افشا کرد. پس از آن که مأمون در درگیری امین موفّق به کسب قدرت و فرمانروایی گردید، برای این که حکومت خویش را از خطری جدّی، یعنی برخورد فیزیکی و مسلّحانه که احتمال آن از سوی شخصیّت بزرگ و با نفوذ امام هشتم (ع) می رفت، در امان نگاه دارد، نامه های پی در پی به امام رضا (ع) نوشت و او را از مدینه به خراسان فرا خواند، سفری اجباری که بیش تر به تبعید می نمود تا سفر! پس از آمدن، پیشنهاد پذیرش خلافت را به امام (ع) داد؛ امّا امام در جوابش می فرماید: «إِنْ کانَتْ هذِه الْخلَافَةُ لَکَ وَ جَعَلَهَا اللَّهُ لَکَ فَلَا یَجُوزُ لَکَ أَنْ تَخْلَعَ لِبَاسًا أَلْبسَکَ اللَّه وَ تَجْعَلَهُ لِغَیْرِکَ، وَ إِنْ کَانَتِ الْخَلَافَةُ لَیْسَتْ لَکَ، فَلَا یَجُوزُ لَکَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مَا لَیْسَ لَکَ.» (ابن بابویه، 1388: 2/470)، «اگر این خلافت از آن تو است، پس تو حقّ نداری این جامۀ خدایی را از تن خود بیرون آوری و بر قامت شخصی دیگر بپوشانی، و اگر خلافت مال تو نیست، چگونه چیزی را که حقّ تو نیست به من می بخشی؟» امام رضا (ع) با این جواب، خلافت را نپذیرفت. مأمون پس از آن، ولایتعهدی را مطرح کرد و برای انجام این کار آن قدر بر امام (ع) سخت گرفت، از جمله تهدید به قتل در صورت نپذیرفتن این امر و در واقع به این وسیله ولایتعهدی را به امام (ع) تحمیل نمود. خود حضرت می فرماید: «قدْ علِمَ اللَّهُ کَرَاهَتِی لِذَلِکَ، فَلَمَّا خُیِّرْتُ بَیْنَ قَبُولِ ذَلِکَ وَ بَیْنَ الْقَتْلِ اخْتَرْتُ الْقَبُولَ علَی الْقتْلِ.» (همان: 1/151)، «خدا می داند من به این امر راضی نبودم. وقتی خودم را میان قبول ولایتعهدی و کشته شدن مخیّر دیدم، آن را پذیرفتم.» امام (ع) ولایتعهدی را پذیرفت و نقشه شوم مأمون را برای رسیدن به اهداف خود نقش بر آب کرد. «چون با پذیرش ولایتعهدی و با نفوذ در ارکان حکومت و اتّخاذ مواضع سنجیده علاوه بر نشر معارف اسلامی و دفع شبهات دینی، در سست کردن پایه های حکومت مأمون گام بر می داشت و این راه به طور قطع بهتر از راه قبلی بود.» (زارعی، 1390: 128) همان طور که امام (ع) از دعوت مأمون برای سفر اجباری به خراسان استقبال نمی کند، در پذیرش ولایتعهدی هم نقشۀ مأمون را با سخنان یاد شده خنثی نمود. ابوفراس حمدانی با توجّه به گفتمان رضوی، حقیقت تلخ نمایش غم انگیز ولایتعهدی امام رضا (ع) را این گونه ترسیم می نماید:
بَاءُوا بِقَتْلِ الرِّضَا مِنْ بَعْدِ بَیْعَتِهِ
وَ أَبْصَرُوا بغْضَهُ منْ رُشْدِهِمْ وَ عمُوا
عِصَابَةٌ شقِیَتْ منْ بَعْدِ مَا سَعَدَتْ
وَ معْشَرًا هلَکُوا مِنْ بَعْدِ مَا سَلِمُوا
(حمدانی، 2003: 133؛ ابن شهرآشوب، بی تا، 4/376)
«پس از بیعت با امام رضا (ع) به کشتن او اقدام کردند، و کینه و دشمنی او را مصلحت نامیدند و کوردل شدند. آن ها دسته ای هستند که بدبخت شدند پس از آن که نیک بختی یافتند، و گروهی می باشند که پس از آن که ایمنی یافتند، نابود شدند.»
ابوفراس حمدانی در این اشعار به مسأله ولایتعهدی امام رضا (ع) اشاره می کند و اظهار می دارد گروهی شقاوت پیشه پس از بیعت با امام (ع) بر اساس مصلحت اندیشی با او دشمنی کردند و غربت و تبعید را بر ایشان تحمیل نمودند و این امر باعث نابودی آنان شد. شاعر در این ابیات با هنرمندی واژه هایی را که در معنا ناسازگار هستند و در جهان واقع با هم گرد نمی آیند، با هم سازگار می نماید. در واژه های «شقیت » و «سعدت» و واژه های «هلکوا» و «سلموا» آرایۀ تضادّ وجود دارد که در بیداری مخاطب اثرگذار است.
«بنابراین امام رضا (ع) از ترس حفظ جان، تسلیم خواستۀ مأمون در سفر اجباری به خراسان و پذیرش ولایتعهدی نشد؛ بلکه می دانست با کشته شدنش، نابسامانی هایی به وجود می آید، از جمله جنبش الهی و انقلابی با خسارتی جبران ناپذیر رو برو خواهد شد و آشوب و آشفتگی تمام پایگاه های مردمی امام رضا (ع) را فرا خواهد گرفت و سرآغازی برای کشتار گستردۀ خاندان و یاران آن حضرت می گردید و در پی خود، قیام های مسلّحانه ای که بی تأمّل و روال منطقی بروز می کرد و قیام امت را به جنبش خون خواهانۀ عاطفی و فاقد هر نظم و نسقی تبدیل می کرد و تنها نتیجه ای که به دست می داد فروپاشی توان نظامی بود و هیچ تغییر و تأثیری در رویدادها نداشت.» (حکیم و حسینی، 1385: 10/178). تأثیر این گفتمان رضوی در شعر شاعران شیعی از جمله دعبل مشاهده می شود که از روزگار می خواهد تا پس از این همه ستم و رنج و حقّ کشی و مظلومیّت، دیگر نیش به خنده باز نکند:
لَا أَضْحَکَ اللَّهُ سنَّ الدَّهرِ إِنْ ضَحِکَتْ
یَوْمًا وَ آلُ أَحْمَدَ مَظْلُومُونَ قَدْ قُهِرُوا
مُشَرَّدُونَ نُفُوا عَنْ عُقْرِ دَارِهِمْ
کَأَنَّهُمْ قَدْ جَنَوْا مَا لَیْسَ یُغْتَفَرُ
(ابن بابویه، 1388: 2/628)
«روزگار اگر بخواهد نیش به خنده باز کند خدا نیشش را نگشاید که آل محمّد (ص) همگی قربانی ستم های تاریخ شدند و از میان رفتند. همگی از خانه هایشان آواره و در به در شدند، گویی به جرمی دست زده اند که هرگز بخشوده نیاید.»
شاعر در بیت اوّل از اسلوب بیانی استعارۀ مکنیّه در انتقال احساسات بهره برده است. در استعارۀ مکنیّه، مشبّه به حذف و با یکی از لوازم، به آن اشاره می شود. (زاهدی، بی تا: 261) شاعر به علت همدردی با مصایبی که برای ائمّه (ع) پیش آمده بسان مؤمنی از هنر خویش استفاده نموده تا رنج و اندوه خاندان آل احمد (ع) را به تصویر بکشد. دهر را به انسان تشبیه نموده سپس مشبّه به «انسان» را حذف و به یکی از لوازم آن «ضحکت» اشاره کرده و تصویری زیبا آفریده است.
با یک نگاه کلّی به مواضع امام رضا (ع) روشن خواهد شد که امام (ع) این دورۀ تاریخی را به یک فرصت طلایی تبدیل کرد و در نهایت تدبیر و اندیشه سیاسی مسیر را برای پیشبرد اهداف خود هموار نمود و از این رهگذر دستاوردهایی فراوان فراهم آمد، از جمله: 1- اعتراف مأمون به حقّانیّت اهل بیت (ع)؛ 2- به کارگیری ابزار تبلیغاتی به نفع امام رضا (ع)؛ 3- مناظرۀ آزادانه حضرت با پیروان دیگر ادیان؛ 4- نشر آموزه ها و فضایل اهل بیت (ع)؛ 5- حفظ جان اهل بیت (ع).» (همان، 189-199)، بنابراین عنصر مبارزه با ظلم و ستم و مخالفت با حاکمان ستمگر، یک حقیقت پایدار در سیرۀ معصومان (ع) بوده است، گر چه شیوه ها و روش های مبارزه و پایداری در هر عصری از دورۀ امامان (ع) تفاوت داشته و هر کدام مناسب با زمان و مکانی که داشتند سیاستی ویژه را در مبارزه و مقاومت با حاکمان غاصب دنبال می کردند. امام هشتم (ع) نیز تاکتیک و روشی مخصوص را مناسب با اوضاع سیاسی حاکم بر آن زمان برگزید و مبارزه و مقاومت و پایداری در مقابل حاکمیّت هارون و مأمون را دنبال نمود.
نتیجه گیری
پس از بررسی جلوه های ادبیّات مقاومت و پایداری در شعر شاعران شیعه با رویکرد به گفتمان رضوی نتایج و رهیافت های ذیل حاصل شد:
1- دعوت به جهاد و پایداری و مقاومت و مقابله با بیدادگری، جایگاهی خاصّ در تعالیم و حکمت رضوی دارد؛
2- سرچشمه و خاستگاه ادبیّات پایداری و مقاومت که بن مایه های آن در اشعار شاعران شیعی نمود یافته است، ریشه در گفتمان رضوی دارد و ماندگاری این گونۀ ادبی مرهون مضامین بلند و اصیل انسانی امام رضا (ع) است؛
3- امام رضا (ع) به عنوان نمونه الگوی ماندگار در دفاع از اعتقادات، و تبلیغ ارزش های مکتبی و مبارزه و پایداری در مقابل نقشه های مأمون است که شاعران شیعی در اشعار خود به خوبی آن را ترسیم نموده اند؛
4- حضرت، آیینۀ تمام نمای پایداری و مقاومت قهرمانانه شیعه در برابر ظلم و ستم هارون و مأمون عبّاسی است و شاعران شیعی بن مایه های ادبیّات پایداری را از گفتمان رضوی دریافت نموده اند؛
5- امام هشتم (ع) پایداری و مقاومت در برابر حاکمان ستمگر عبّاسی را در سخنان فخیم خود به عنوان آزموده های پایداری برای شاعران شیعی به تصویر کشیده اند؛
6- مهمّ ترین بن مایه ها و مؤلّفه های ادبیّات پایداری که در شعر شاعران شیعی با توجّه به گفتمان رضوی مورد تحلیل قرار گرفته اند، عبارتند از: هجرت، شهادت طلبی، مقاومت و پایداری در پرتو مناظرات علمی، دعوت به جهاد و مقاومت و پایداری، انتظار منجی، مرگ و جانبازی، رنج تبعید و غربت؛
7- ادب مقاومت و پایداری تجلّی ستیز با بدی و بیداد و ظلم و فساد، با سلاح کلمه و عمل خردمندانه است که در سیرۀ امام رضا (ع) و شعر شاعران شیعی مشهود است.
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- ابطحی، محمّد باقر (1390)، الصحیفة الرضویة الجامعة، چاپ چهارم، قم: مؤسسۀ امام مهدی (ع).
3- ابن بابویه، محمّد بن علی (1388)، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمۀ آقا نجفی اصفهانی، چاپ دوم، تهران: پیام علمدار.
4- ابن شهرآشوب، ابو جعفر محمّد (بی تا)، مناقب آلُ أبی طالب، با تصحیح سیّد هاشم رسولی محلّاتی، قم: انتشارات علّامه.
5- ابن منظور، جمال الدین بن مکرّم (بی تا)، لسان العرب، تصحیح امین محمّد عبدالوهاب، محمّد صادق العبیدی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
6- اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین (1389)، مقاتل الطالبیین، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
7- امینی، محمّد علی (1383)، نگاهی به زندگانی و ولایتعهدی امام رضا (ع)، چاپ اوّل، مشهد: به نشر.
8- باوان پوری، مسعود (1391)، بررسی جلوه های ادبیّات پایداری در شعر صالح محمود هواری، پایان نامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه کردستان.
9- بدیع یعقوب، امیل (1386)، موسوعة النحو و الصرف و الاعراب، چاپ پنجم، تهران: استقلال.
10- پاینده، ابوالقاسم (1360)، ترجمۀ نهج الفصاحه، چاپ شانزدهم، تهران: جاویدان.
11- پیشوایی، مهدی (1374)، سیره پیشوایان، چاپ دوم، قم: مؤسسۀ تحقیقاتی امام صادق (ع).
12- جباری گیلانده، لیلا (1390)، بازتاب مفاهیم مقاومت در اشعار یحیی سماوی، پایان نامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیّات عربی، دانشگاه تربیت معلّم آذربایجان.
13- جرجانی، عبداقاهر (1397)، اسرار البلاغة فی علم البیان، تحقیق محمّد عبدالعزیز نجّار، قاهرة: مکتبة محمّد علی صبیح.
14 - حسام پور، سعید و احمد حاجبی (1387)، سهم ادبیّات پایداری در کتاب های درسی، اوّلین کنگرۀ ادبیّات پایداری، کرمان، 19-20 اسفند.
15- حکیم، منذر و سیّد شهاب الدین حسینی (1385)، پیشوایان هدایت (ثامن الائمه حضرت امام رضا (ع))، ترجمۀ حسین اسلامی اردکانی، چاپ اوّل، قم: مجمع جهانی اهل البیت (ع).
16 - حمدانی، ابوفراس (2003)، دیوان شعر، به تصحیح علی بو ملحم، بیروت: دارو مکتبة هلال.
17- زارعی، عبّاسعلی (1390)، سیرۀ علمی و عملی امام رضا (ع)، چاپ پنجم، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
18- زاهدی، زین الدین (بی تا)، روش گفتار، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
19- شیخ، غرید (1994)، فدوی طوقان شعر و التزام، الطبعة الاولی، بیروت: دار الکتب العلمیة للنشر و التوزیع
20- صافی گلپایگانی، لطف الله (1365)، انتظار عامل مقاومت و حرکت، تهران: بنیاد بعثت.
21- صالحی، محمّد (1384)، سیرۀ امام رضا (ع)، چاپ اوّل، قم: انتشارات دار الهدی.
22 - عبدالباقی، محمّد فؤاد (1391)، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، چاپ دهم، قم: اوج علم.
23- فرانکل، ویکتور (1371)؛ انسان در جستجوی معنا، ترجمۀ مهین میلانی و نهضت صالحیان: تهران: نشر مترجم.
24 - قادری، فاطمه (1389)، «جلوه های مقاومت در آثار محمّد الماغوط»، نشریۀ ادبیّات پایداری، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دوره 2، شماره های 3 و 4، صص 429-453.
25 - کاکایی، عبدالجبّار (1380)، بررسی تطبیقی موضوعات پایداری در شعر ایران و جهان، چاپ اوّل، تهران: پاییزان.
26- کنفانی، غسّان (1361)، ادبیّات مقاومت در فلسطین اشغالی، چاپ اوّل، ترجمۀ موسی اسوار، تهران: سروش.
27- مجلسی، محمّد باقر (1403)، بحار الانوار، چاپ دوم، بیروت: دار الوفاء.
28- محدّثی خراسانی، زهرا (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، چاپ اوّل، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا.
29- محسنی، علی اکبر و طیّبه امیریان (1390)، «بررسی اندیشۀ مرگ و زندگی در شعر محمود درویش»، فصلنامه نقد و ادبیّات تطبیقی، ج 1، شمارۀ 1، صص 45-74.
30- مردانی، نصر الله (1376)، منظومۀ شهادت، چاپ اوّل، تهران: بنیاد انقلاب اسلامی، مرکز نشر شاهد.
31 - معروف، یحیی (1380)، فن ترجمه، چاپ اوّل، تهران: سمت
32- مهدی زاده، محمود آبدانان و معصومۀ تنگستانی (1394)، درون مایه های مقاومت در شعر علی احمد باکثیر، همایش ملّی ادب مقاومت و هنر، دانشگاه آزاد اسلامی قم، 15 بهمن.
33- نوروزی کرمانشاهی، محمّد جواد (1388)، نهج الاعجاز، قم: نشر.