روزنامه خراسان - نسیم سهیلی: تاکنون به این فکر کردهاید که چه میشد اگر خانه متحرکی داشتید و این امکان برایتان مقدور بود تا با کمترین هزینه و دردسر به شهر یا دیار دیگری سفر کنید؟! مثلا این هفته در یکی از شهرهای شمال ایران اقامت کنید، هفته بعد در شهر دیگری، بعدش سری به چین و مالزی بزنید، ماه بعد آلمان، هلند، سوئیس و .... شاید برای هفتههای بعد هم بخواهید که صبحانه را در کنار اهرام ثلاثه مصر یا در دل جنگلهای آفریقا بخورید و بعد از چند ماه هم به خانه و کاشانه تان برگردید! این روزها افرادی هستند که دست از سفر با هواپیما، قطار و ... کشیدهاند و قبل از رفتن به سفر، هتل و محل اقامتشان را رزرو نمیکنند تا هیجان بیشتری را چاشنی سفرهای شان کنند.
«ون لایف» سبکی از زندگی این افراد ماجراجوست، کسانی که سفر در خودروی وَن و جهانگردی را انتخاب کردهاند. یک زندگی سرشار از هیجان و به دور از روزمرگی که در آن میتوانند چایشان را روبه روی یک دشت بی انتها بنوشند، ناهار را در اعماق یک جنگل سرسبز بخورند و شام را مهمان دریا باشند! در پرونده امروز با زوج جهانگرد بلژیکی آشنا خواهید شد که این روزها در ایران هستند و به قول خودشان همراه با خانهشان به ایران سفر کردهاند.
32 سالهایم و اهل بلژیک
اهل بلژیک هستند و از چهار سال پیش در فکر تدارک برای چنین سفر هیجانانگیزی، نقشهها میریختند و اینگونه نبوده است که یک شبه چنین تصمیمی بگیرند. «لِنارت» 32 ساله است، قبلا مهندس آی تی بوده، او دست از حقوق دوهزار یوروییاش کشیده و راندن در دل جادهها را به عنوان سرگرمی جدید برای خودش انتخاب کرده است. خانمش «خیرا» 31 سال دارد و او هم پیش از این شغل و درآمد خوبی داشته است. او برای یک شرکت بینالمللی با همان حقوق دوهزار یورویی در ماه کار میکرده است. این زوج سه ماه پیش سفر هیجانانگیز خود را به دور دنیا آغاز کردند، از کشورهای آلبانی، هلند، آلمان، اتریش، اسلواکی، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مونته نگرو، یونان، ترکیه، گرجستان و ارمنستان گذشتند و اکنون در ایران هستند. «لنارت» و «خیرا» که پیش از این نیز به ایران آمده بودند، در اولین سفر خود به شهرهای تهران، مشهد، شیراز، یزد و اصفهان رفتند و دومین بار از مرز نودوز وارد کشورمان شده و از شهرهای تبریز، اردبیل، سرعین، فومن، چالوس، رامسر، گرگان و ... دیدن کردهاند.
به دنبال سفرهایی کم هزینه بودیم
«لنارت» با آرامش در کنار همسرش نشسته است و گویا دیگر تشویشهای گذشته برای شروع سفری بزرگ، او را نگران نمیکند، میگوید: «برنامه اول ما سفر کولهگردی به جنوب آسیا بود، اما این برنامه برایمان هزینه زیادی داشت بنابراین آن را تغییر دادیم. از آن جایی که شنیده بودم تعداد کمی از مردم عادی سبک زندگی ون لایف را انتخاب کردهاند، ما هم گفتیم چرا که نه! و دل را زدیم به جاده. این زندگی در کشور ما معمول و رایج نیست، اما بالاخره اشخاصی را پیدا کردیم و از آنها اطلاعات کافی درباره این نوع سفر گرفتیم و به نظرمان کم هزینه و جالب بود.»
بچهدار شدن مانع سفرهایمان نیست!
لنارت در پاسخ به این سوال که آیا در فکر بچه دار شدن با این سبک زندگی خاصتان هستید، کمی جا میخورد و میگوید: «از بچه که شیرینتر نداریم و با وجود بچه، باز هم این نوع سفر را انتخاب خواهیم کرد. اتفاقا ما درباره آن فکر کردهایم و در صورت بچهدار شدن به فکر اضافه کردن چند آپشن به خودروی مان خواهیم بود. سفر با بچه، جذابتر خواهد بود. اتفاقا ون لایف به این قضیه کمک میکند، چون هر زمان که بچه گرسنه باشد یا خوابش بیاید، همه چیز آماده است!»
عاشق ایران شدیم
«خیرا» درباره اینکه چرا این زوج جهانگرد که یک بار تجربه سفر به ایران را داشتهاند، تصمیم گرفتند تا دوباره به کشور ما سفر کنند، میگوید: «ما قبل از آمدن به ایران درباره این کشور تحقیق کردیم سپس برنامه سفرمان برای جنوب آسیا را تغییر دادیم، چون کشورهایی مثل تایلند، گردشگری اند. ما دنبال کشورهای بکرتری بودیم. چند سال پیش برای اولین بار به ایران سفر کردیم و عاشق این جا شدیم.
ایران کشوری بسیار زیبا با مردم مهماننواز و فرهنگی جذاب است، در حالی که قبلا چیزی در این باره نمیدانستیم و به کشوری مانند ایران سفر نکرده بودیم.» «لنارت» هم در تایید صحبت همسرش میگوید: «البته این بار اطلاعات زیادی درباره ایران از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی به دست آوردیم و بیگدار به آب نزدیم تا دیدنیهای بیشتری را در این کشور با فرهنگ و ریشهدار ببینیم.»
میتوانستیم تا آخر عمر کار کنیم و دنیا را نبینیم!
خیرا که صورت آفتاب سوختهاش به خوبی نشان میدهد سفری طولانی را پشت سر گذاشته است، درباره انگیزهاش از سفر به سبک «ون لایف» میگوید: «به این دلیل که سن بازنشستگی در کشور ما هر سال در حال افزایش بود، فکر کردیم باید سالهای طولانی کار کنیم و اگر بخواهیم منتظر بازنشستگی باشیم، پیر میشویم در صورتی که هیچ جای دنیا را ندیدهایم. ما دوست داریم قبل از اینکه پیر شویم، دنیا را ببینیم و از زندگیمان لذت ببریم. طی چهار سال گذشته با کم کردن خرجهای اضافی مثل کافیشاپ، رستوران و ... و حتی یک سری نیازهای ضروریتر، توانستیم پول خوبی پسانداز کنیم و برای سفر آماده شدیم.»
میزان اختلافات زوجها در ون!
زن و شوهرهایی که در یک خانه زندگی میکنند، هرچند از صبح تا شب در کنار یکدیگر نیستند، اما کم و بیش دچار اختلاف نظر میشوند. بعضیها هم میگویند که هرچه زن و شوهر بیشتر در کنار هم باشند، مشکلاتشان بیشتر خواهد شد. این ماجرا شکل جالبی درباره «لنارت» و «خیرا» که همیشه و هر لحظه با هم هستند، به خودش میگیرد و اینکه چطور مشکلات و اختلافنظرهای شان را حل میکنند؟ «لنارت» میگوید: «اوایل بسیار سخت بود به دلیل اینکه ون ما بسیار بزرگ نیست و ما به زندگی این چنینی عادت نداشتیم، ولی توانستیم مدیریت اش کنیم و الان دیگر برایمان عادی شده است». «خیرا» نیز نظر همسرش را کامل میکند.
«این طور نیست که ما 24 ساعت روز با هم باشیم. این امری طبیعی است اگر تمام مدت با هم باشیم که مشکل پیش میآید. اما ما در طول سفر کارهای شخصیمان را هم انجام میدهیم. مثلا همسرم رانندگی میکند و من پشت میز مطالعه کارهایم را انجام میدهم. زمان ناهار، شام و صبحانه را با هم هستیم و گاهی هم هر کدام مشغول به کارها و علاقهمندیهای خودمان میشویم.»
هزینه سفرهای مان از پساندازمان است
احتمالا شما هم مشتاقانه منتظر شنیدن پاسخ این زوج به این سوال هستید که برای هزینه کردن در سفرهای تان از کجا پول در میآورید؟ لنارت با شنیدن این سوال، لبخندی زد و گفت: «این سوال مشترک همه مردم دنیا از ماست! من از پساندازم خرج میکنم و فعلا برنامهای برای کسب درآمد در سفر ندارم، چون فقط رانندگی و آشپزی میکنم». با وجود این، «خیرا» زمانی که همسرش مشغول رانندگی است در اتاق متحرک مشغول مطالعه میشود و به جز پس اندازش، کار ترجمه نیز انجام میدهد و همین شغل پاره وقت، منبع درآمد برای خیرا محسوب میشود.
تعریف سفر در یک جمله از نظر «لنارت» و «خیرا»!
شاید جالب باشد تعریف دوباره سفر را از زبان کسانی بشنویم که لحظه لحظهاش را به شکلی متفاوت تجربه کردهاند. پس به دور از تعاریف رایج و کلیشهای، از آنها میخواهم که سفر را در یک جمله تعریف کنند، لنارت میگوید: «سورپرایز شدن! و اقامت کردن در مکانها و جغرافیای مختلفی که قبلا فکرش را هم نمیکردیم.» خیرا نیز عقیده دارد سفر یادگیری انواع فرهنگهای مختلف و تجربه چیزهای جدیدی است که شاید اگر امروز آن را انجام ندهید و درکش نکنید، دیگر فرصتش را نیابید.
مردم، طبیعت و گوناگونی اقوام، جذابیتهای ایران هستند
«لنارت» با در نظر گرفتن مبنای معماری و تاریخ، شهرهای اصفهان و شیراز را به عنوان زیباترین جاذبههای ایران انتخاب میکند و ادامه میدهد: «اما در بحث مردمشناسی، مردم تمام شهرهای ایران جزو جاذبههای جالب این کشور هستند. آنها درتمام شهرها، خوب و مهماننوازند و این میتواند یکی از زیباییهای ایران باشد. همچنین بد نیست به این نکته اشاره کنم؛ زمانی که به دنبال پلاک کردن خودروی مان بودیم در یک ایستگاه پلیس، با دو افسر پلیس ملاقات کردیم که یکی به ترکی و دیگری فارسی صحبت میکرد.
آنجا متوجه شدم، زبانهای دیگری به جز فارسی در ایران وجود دارد و افراد بدون هیچ مشکلی در کنار هم زندگی میکنند». «خیرا» نیز با «لنارت» هم عقیده است و میگوید: «از نظر جاذبههای گردشگری، اصفهان و شیراز با فاصله در صدر جذابترین شهرهای دنیا هستند، ولی ما قبل از این نمیدانستیم ایران طبیعتی به این زیبایی دارد. طبیعت و آب و هوای ایران متنوع است. همچنین درباره اقوام مختلف ایران، چیزهایی یاد گرفتیم که برایمان جذاب بود. در کشور ما این همه تنوع قومی وجود ندارد!»
سرکی در خانه لنارت و خیرا!
قسمتهای اصلی خانه و خودروی آنها که شامل آشپزخانه، حمام، سرویس بهداشتی، میز مطالعه و تختخواب است به صورت فشرده در یک ون طراحی شده است. از سیستم برق خورشیدی نیز برای گرفتن انرژی خورشید و تبدیل آن به برق استفاده میکنند. 450 میلیون تومان، قیمت فعلی خودروی شان به پول ایران است که با نصب تجهیزات و آمادهسازی آن در مجموع 33 هزار یورو برایشان خرج تراشیده است! آنها میگویند: «شما الان ظاهر خودرو را میبینید، اما حدود چهار ماه مداوم، برای درست کردن و تجهیز ون، زمان گذاشتیم تا ریزترین پیچهای خودرو را باز و تجهیزش کردیم، کارهایی از جمله عایق کاری، گذاشتن پمپ آب، تجهیزات و .... همه این کارها را خودمان انجام دادیم تا سفر کم خرجتری در انتظارمان باشد.»
بنزین در دنیا گران و در ایران ارزان است!
آنها از زمان شروع سفر در هر ماه، دو هزار یورو خرج کردهاند و بیشتر خرجشان هزینه بنزین بوده که البته به قول «لنارت» به جز ایران که بنزین در آن ارزان است. او در همین باره میگوید: «هزینههای ورودی به کشورها بیشتر از هزینههایی است که در داخل آنها صرف میشود. مثلا ورود خودروی مان به ایران 600 یورو هزینه داشت، اما به جای آن هزینههای دیگر در ایران ارزان است.»
بهترین خاطره از سفر با ون؟
«لنارت» با کمی تامل پاسخ میدهد: «سوال سختی است به دلیل اینکه من روزها در جاده میرانم و مکانهای زیبایی را انتخاب میکنم و در آن جا توقف میکنیم، با هم نوشیدنی مینوشیم و ناگهان از خودمان میپرسیم که ما الان کجا هستیم!
بیشتر خاطراتمان مربوط به همان لحظههاست. به همین دلیل تمامش زیباست، اما اگر بخواهید به طور خاص به قسمتی از سفرم اشاره کنم، دیدار با والدین ام در ارمنستان را میتوانم یکی از بهترینها بنمامم، چون مدت زیادی آنها راندیده بودم.» «خیرا» نیز به دیدارش پس از مدتها با مرتضی، میزبان ایرانیشان اشاره میکند و میگوید: «پس از سالها که با مرتضی به صورت اینترنتی در ارتباط بودیم، او را دوباره ملاقات کردیم. دیدن یک ایرانی خونگرم پس از سالها، یک خاطره خوب برای من بود.»
این نوع زندگی نکات منفی هم دارد!
اما آیا آنها دلشان برای خانه و زندگی ثابت تنگ نشده است؟ لنارت به فکر فرو میرود و میگوید: «نه. اما قطعا این زندگی نکات منفی هم دارد مثل زمانی که میخواهید از مرز کشوری رد شوید و باید یک سری قرانین را در آنجا رعایت کنید و دردسرهایی را پشت سر بگذارید که مطابق میلتان نیست. کشورهای آلبانی و ارمنستان جزو این کشورها بودند. در ایران هم برای ارتباط با مردمی که انگلیسی نمیدانند به مشکل میخوریم البته آنها اینقدر تمایل به کمک کردن دارند که این ضعف را جبران میکند. به هر حال این نوع سفر سختیهای خودش را دارد، اما در مجموع و به نظرم نکات مثبت اش بیشتر از منفیهاست»
توصیهای به علاقهمندان به ون لایف!
جالب به نظر میرسد اگر صحبت این زوج جهانگرد را خطاب به افرادی که میخواهند ون لایف را تجربه کنند، بشنویم. لنارت میگوید: «من دوستی داشتم که همیشه به من میگفت، نمیتوانی این کار را انجام دهی، اما انجام این کار بستگی به میزان علاقه و پشت کارت دارد. اگر واقعا برایت مهم است و دوست داری آن را انجام بده و به ترسهایت فکر نکن. من و همسرم قبلا نگرانیهایی در این باره داشتیم، اما با همفکری هم حل اش کردیم».
خیرا نیز ادامه میدهد: «همیشه باید ترس ات را خاموش کنی. گام اول را که برداشتی گذراندن پلههای بعدی آسان خواهد شد. باید برای ترسهایت فهرستی تهیه کنی و دلیل آن را شناسایی کنی. وقتی آنها را شناختی، میتوانی یکی یکی روی ترسهایت خط بطلان بکشی. خیلی وقتها راحت حل میشوند و تو فقط آنها را برای خودت بزرگ کردهای. ضربالمثلی در بلژیک داریم که میگوید: «ترسِ از ترسها، خودش ترسناکتر است!»