«باید بشقاب را تمام می کردیم. بعد باید یک ساعت صبر می کردیم. هر بار دلهره داشتیم که این بار مسموم خواهیم شد. ولی وقتی اوضاع به خیر می گذشت مانند ابر بهار اشک می ریختیم.»
این ها سخنان «مارگو ولک» (Margot Wölk) است. او در کنار چهارده زن دیگر در سال های پایانی جنگ جهانی دوم وظیفه چشیدن غذای آدولف هیتلر را داشتند. او در مصاحبه با روزنامه اشپیگل آلمان، داستان زندگی خود را تعریف کرده است. در ادامه آنچه بر سر این زن آمده را می خوانید.
سال 1941 مارگو ولک بیست و چهار سال داشت که به خانه مادر شوهر خود در منطقه پروس شرقی (East Prussia) رفت. این روستا کمتر از سه کیلومتر با مقر فوق سری پیشوای نازی ها در جبهه شرقی جنگ جهانی دوم معروف به «آشیانه گرگ» (Wolfsschanze) فاصله داشت.
شایعات دهان به دهان می چرخیدند که نیروهای متفقین می خواهند هیتلر را مسموم کنند. خانم ولک مدت کوتاهی پس از رسیدنش به روستا از شغل جدیدش باخبر شد: او توسط گردان حفاظتی رایش سوم به عنوان چشنده غذای پیشوای نازی ها (بخوانید پیشمرگ) به آشیانه گرگ برده شد.
سال 1944 و با پیشروی نیروهای شوروی به مقر هیتلر، ولک توسط یکی از افسران آلمانی به برلین فرستاده می شود. او سال ها بعد در مصاحبه ای گفت پس از جنگ همان افسر دوباره او را پیدا می کند و به او می گوید تمامی چهارده پیشمرگ توسط نیروهای ارتش سرخ اعدام شده اند و فقط اوست که زنده مانده.
داستان زندگی پر فراز و نشیب مارگو ولک سال 2014 نویسنده ای ایتالیایی به نام «روسلا پوستورینو» (Rosella Postorino) را به فکر نوشتن رمانی در مورد زندگی این زن انداخت. او خانم ولک را یک قربانی و در عین حال به نوعی شریک جرم هیتلر دانسته و می گوید: «او [مارگو ولک] نازی نبود؛ ولی روزی سه مرتبه جان هیتلر را نجات می داد.»
او موفق به صحبت کردن با خانم ولک نشد و به همین دلیل مجبور شد داستان زندگی خانم ولک را با کمی تغییرات به رشته تحریر درآورد. او کاراکتر اصلی را دختری پر جنب و جوش و در عین حال با درگیری های درونی خلق کرد و نام خودش یعنی «Rosa» را برای او انتخاب کرد. او با این کار قصد داشت خود را جای خانم ولک گذاشته و انتخاب های سرنوشت ساز او را از دید خود تصور کند.
رمان پوستورینو به نام «At the Wolf's Table» یکی از پرفروش ترین رمان های اروپا لقب گرفته و اولین رمان این نویسنده بوده که به زبان انگلیسی ترجمه شده است. او دلیل موفقیت رمان خود را تعریف کردن داستان زندگی «یک انسان عادی» و انتخاب های اخلاقی تأثیرگذار او عنوان کرده است.
مارگو ولک سال 2014 در سن نود و پنج سالگی چشم از جهان فرو بست. وقتی نظر او را در مورد هیتلر پرسیدند گفت: «هیتلر فردی تهوع آور بود. او یک خوک بود.»