موعظه غیر از علم اخلاق است؛ موعظه علم نیست، یک سفارشات کلّی است؛ آدم باتقوا باشید آدم خوبی باشید منزّه باشید، اینها سفارشات توده مردم است؛ اما اخلاق علم است موضوع دارد محمول دارد دلیل دارد نتیجه دارد و جزء علوم بسیار دشوار و پیچیده است و اگر کسی بخواهد متخلّق بشود باید مظهر «هو الخالق» باشد که خود را بسازد؛ چون افراد در قیامت به دو صورت درمیآیند یا صورت زیبا یا صورت زشت؛ روزی که ﴿تَبْیضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾ انسان چه کاری باید بکند که در قیامت روسفید و سپیدروی باشد؟ و چه کارهایی انسان را روسیاه و سیهروی میکند؟ ما باید طرزی رفتار بکنیم که خود را زیبا بسازیم این دست خود ماست. اینکه در هنگام وضو گفتند هنگام شستن صورت بگویید: «اللَّهُمَّ بَیضْ وَجْهِی یوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یوْمَ تَبْیضُّ فِیهِ الْوُجُوه این دعاهای مخصوص برای آن است که انسان مظهر «هو الخالق» بشود، این درون را طرزی بسازد، وقتی این «درون» بیرون آمد انسان بشود زیبا. اخلاق هم جوهره او با موعظه فرق دارد هم رهآوردش با موعظه فرق دارد. بنابراین این از فقه و اصول اگر مشکلتر و علمیتر نباشد، حداقل در حد همین کفایه و مکاسب و رسائل است روح و تجرّد روح را ثابت کردن، شئون روح را ثابت کردن، سود و زیان روح را ثابت کردن، ابدی بودن روح را ثابت کردن، توانمندی روح را ثابت کردن، مظهر «هو الخالق» بودنِ روح را ثابت کردن، کار آسانی نیست. مطلب دیگر آن است که یکی از چیزهایی که ائمه (علیهم السلام) فرمودند، فرمودند: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکمْ کمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکم »؛ همان طوری که شما با دشمن بیرونی می جنگید، باید با دشمن درونی که هوا و هوس است بجنگید. این جزء روایات اهل بیت(علیهم السلام) است که مرحوم صاحب وسائل در پایان بحث جهاد به عنوان جهاد نفس اینها را ذکر کرد.
مطلب بعدی بیان نورانی از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک»، ما دشمنهای بیرونی فراوانی داریم؛ اما دشمنترین دشمنها همین هوای نفس است، چون دشمن بیرونی چه غربی چه شرقی یا از ما نفت و گاز میخواهند یا آب و خاک میخواهند یا حداقل جان میخواهند که بکشند، از دشمن بیرونی غیر از این ساخته نیست، دشمن بیرونی فقط یا مال میخواهد یا تن، همین! اما این هوا و هوس از ما نه مال می خواهد نه تن، فقط دین می خواهد؛ لذا فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک» شیطان به آدم چه کاری دارد؟ شیطان با نفت و گاز ما کار دارد؟ با آب و خاک ما کار دارد؟ با بدن ما کار دارد؟ شیطان حتی با بدن ما هم کار ندارد که ما را بکشد! شیطان فقط اسیر میخواهد؛ یعنی انسان باید کاملاً تحت ولایت شیطان قرار بگیرد بشود مشرک! لذا حضرت فرمود: بدترین دشمن همین هوای نفس است که انسان را تا به آنجا می رساند. که سلسله جلیله انبیا(علیهم السلام) که آمدند، اگر آمار متنبّیان را بررسی کنید، بیشتر از انبیا نباشند کمتر از اینها نیستند؛ هر وقت پیغمبری، امامی در یک عصری ظهور داشت، یک عده داعیه نبوت داشتند، عدهای داعیه امامت داشتند، آمار متنبّیان کمتر از آمار انبیا نیست. در هیچ عصری سقیفه کمتر از غدیر نبود، این هست. کار سقیفه کار متنّبیان که مسئله آب و خاک نیست! آن باختن دین است بعد امور دیگر به دنبال آن است؛ لذا حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک».
مطلب بعدی آن است که انسان اگر با دشمن بیرونی بخواهد بجنگد، همان حدیث معروف که جهاد اصغر است و اگر با دشمن درونی می خواهد بجنگد، باز همان حدیث معروف است که جهاد اکبر است؛ اکبر بودن و اصغر بودنِ جهاد، به اکبر بودن و اصغر بودنِ عداوت و مبارزه و کیفیت مبارزه است. چون ضرر دشمن درون سنگینتر از دشمن بیرون است و مبارزه با او هم دشوارتر از مبارزه با بیرون است؛ لذا فرمود از جهاد اصغر آمدید وارد جهاد اکبر می شوید. تهیه سلاح و با آهن جنگیدن کار هر کسی است، چه اینکه شما میبینید الآن چه شرق چه غرب برخی از کارخانههای تولید سلاح آدم کشی، اینها دو سه شیفته شبانه روز دارند کار می کنند. آهن سازی کار آسانی است؛ اما طبق بیان نورانی حضرت امیر که در دعای «کمیل» که در شب جمعه میخوانید ـ إنشاءالله ـ فرمود: در مبارزه با نفس «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء» آه پیدا کردن کار هر کسی نیست، آهنساختن آسان است! آهی می خواهد، یک جگر سوخته ای می خواهد، یک دل مطمئنّی میخواهد که انسان بتواند این آز و این هوا را رام بکند. آن آهن است که فراوان است نه آه «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء»؛ لذا فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک» اگر سرآیندگان فارسی زبان ما گفتند:
گر شود دشمن درونی نیست ٭٭٭ باکی از دشمن برونی نیست
برای اینکه از همین راه استفاده کردند. این دفاع مقدس هشتساله را آن آه پیش برد نه آهن، چون مسلّط بودند بر نفس و در راه دین از هیچ چیز مضایقه نکردند پیروز شدند، با اینکه بیگانه همه چیز را داشت. بنابراین طبق «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکمْ کمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکم که یک اصل است، طبق «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک» که اصلی دیگر است، ما با دشمنی بزرگ و بزرگ تر یا دشمن کوچک و بزرگ درگیر هستیم و اگر دشمن بزرگ یا بزرگ تر را کوبیدیم بر دشمن بیرونی مسلط خواهیم شد، این هم یک اصل.
در جریان جهاد با بیگانه انسان سه حالت دارد: یا پیروز می شود، یا شهید می شود، یا اسیر. در جهاد بیرون، با دشمن کوچک که احکام این روشن است. در جهاد درون هم اینچنین است؛ یعنی کسی بخواهد با نفس، با غرور، با خواسته های نفس که او را به طرف گناه می کشانند، مبارزه کند، در این جهادی که بزرگ تر از جهاد بیرون هست، این سه حالت دارد: یا انسان در جهاد با نفس، جهاد با هوای نفس شهید می شود، یا فاتح می شود، یا اسیر. در جهاد اصغر اگر اسیر شد آن دشمن حداکثر مال و جان را بگیرد کاری با دین ندارد؛ ولی در جهاد اوسط، جهاد درون، جهاد با هوای نفس اگر کسی اسیر شد کلّ دین را باخته است و اگر شهید شد، شهید در جهاد اوسط در جهاد درونی کسی است که چهار تا تیر می زند چهار تا تیر می خورد، اگر چهار تا نگاه حرام کرد که «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس چهار تا توبه هم می کند، چهار تا کار خیر هم می کند، چهار تا اطاعت می کند، دو تا تیر می زند دو تا تیر می خورد تا سرانجام دینش را حفظ می کند و می میرد. اینکه در روایات ما دارد که اگر کسی محبّ اهل بیت (علیهم السلام) بود این ولو در بستر بیماری بمیرد «مَاتَ شَهِیداً»برای همین است. این شهید در جهاد اصغر نیست، این شهید در جهاد اوسط است؛ برای اینکه چندین تیر زد چندین تیر خورد، بالاخره تسلیم نشد، دینش را حفظ کرد، عقیده اش را حفظ کرد، احترام به قرآن را حفظ کرد، احترام به عترت را حفظ کرد، شیعه خاص بود و رحلت کرد. در روایات هست که اگر کسی در بستر بمیرد و او محبّ علی و اولاد علی باشد، اهل دین و تشیع و عترت باشد، «مَاتَ شَهِیداً» برای همین است. اگر توانست هوا را به اسارت بگیرد که وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «إِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی از وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که من شیطان را به اسارت درآوردم تحت منقاد من است. اگر این گونه شد که فاتح است «طوبی له و حُسن مأب»؛ ولی اگر اسیر شد چیزی برای او نمی ماند. در جهاد اوسط انسان یا اسیر است، یا شهید است، یا فاتح. اجر فتح و پیروزی گاهی به مراتب بالاتر از اجر شهادت است، اگر کسی فاتح باشد. این در جهاد اوسط.
جهاد اکبر که معمولاً مطرح نیست، چون خیلی محلّ ابتلا نیست، برابر آن حدیث، این جهاد اوسط را جهاد اکبر گفتند؛ در جهاد اوسط که مصطلح جهاد اکبر است، جنگ بین عقل است و نفس، بین علم است و جهل؛ عقل می خواهد اطاعت کند نفس می خواهد معصیت کند، بین هوا و تقوا، بین نفس و عقل این درگیری هست، این در حقیقت جهاد اوسط است نه جهاد اکبر، چون جهاد اکبر مطرح نیست در دسترس نیست برای اوحدی اهل سیر و سلوک است این وسطی را می گویند جهاد اکبر برابر آن حدیث معروف. جهاد اکبر آن است که بین قلب و عقل است، سخن از نفس نیست، سخن از معصیت و ترک اطاعت و اینها نیست؛ عقل می گوید من می خواهم بفهمم، قلب می گوید فهمیدن کافی نیست باید دید. شما دلیل اقامه می کنید دلیل قرآنی، روایی و عقلی که بهشت هست جهنم هست قیامت هست اینها هنر نیست، هنر این است که بله جهنّم هست بهشت هست آدم بهشت را ببیند جهنّم را ببیند. این بیان نورانی حضرت امیر در آن خطبه معروف که متّقیان را معرفی کرد فرمود: «فَهُم وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا»؛ اینها گویا بهشت را می بینند اینها گویا جهنّم را می بینند که نمونه بارزش خود حضرت (سلام الله علیه) است که فرمود: «لَوْ کشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِیناً»اینها مقام «کأنّ» است برای حضرت مقام «أنّ» است، بهشت را می بیند. قلب در جهاد اکبر به عقل میگوید همراه من بیا تا بهشت را ببینی! بهشت الآن موجود است جهنّم موجود است، این را باید دید، این است که دیدن سخت است باید فهمید. اگر سرآیندگان معرفت پرورِ ما گفتند:
خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان
همین است؛ یعنی قلب به عقل می گوید تو داری گَپ می زنی نه استدلال کنی! تو می گویی چون خدا عادل است چون خدا حکیم است و در جهان ظلم هست باید روزی محکمه ای باشد یک قاضی عادلی باشد یک پاداشی باشد یک کیفری باشد، من همه اینها را قبول دارم؛ ولی اینها حرف زدن است اینها گَپ است؛ مثل کسی که دود را می بیند از دود پی به آتش می برد، این حرف، حرف حقی است؛ ولی این هنر نیست، هنر این است که خود آتش را ببیند.
خود هنر دان دیدنِ آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار دخان شما از دود می خواهی پی به آتش ببری این کار عقل است؛ اما کار قلب این است که آتش را ببین. بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) این است که فرمود: از ما نیست کسی که بگوید بهشت و جهنّم الآن خلق نشده، بهشت الآن خلق شده جهنّم الآن خلق شده است. برخی ها عوای کلابِ نار را میشنوند، حضرت در آن خطبه که دارد: «فَهُم وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا» همین است. قلب می گوید هنر در این است که آدم آتش را ببیند نه اینکه دلیل اقامه کند که جهنّمی هست و بهشتی هست، بله آن برای ما هم ثابت است؛ ولی «خود هنر دان دیدن آتش عیان». پس یک جهاد اصغر داریم که جنگ با بیرون است که بیگانه بر مرز و بوم این کشور دخالت نکند، نفوذ پیدا نکند و مانند آن. یکی اینکه نفس و هوای نفس نفوذ پیدا نکند. یکی اینکه به مفهوم بسنده نکنیم به مشهود برسیم، به برهان حصولی بسنده نکنیم به برهان شهودی راه بیابیم که آن اثر فراوانی دارد.
حالا اگر کسی در میدان جهاد اصغر شهید شد، آن همه برکات را قرآن کریم برای او مشخص کرد؛ هم فرمود: ﴿لاَ تَقُولُوا﴾ هم فرمود: ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ﴾که ﴿الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ﴾؛ درباره شهید نگویید مرده اند! اینها زنده اند برکات فراوانی دارند، ﴿یسْتَبْشِرُونَ﴾ از ذات اقدس الهی ﴿بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم﴾ از خدای سبحان بشارت می خواهند که به ما بشارت بدهید اینها که راهیان راه ما بودند و هنوز به ما نرسیدند در کجا و در کدام منطقه هستند؟ برکات فراوانی برای این شهادت دارد که اینها ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾، ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ﴾ روزی دارند نزد خدا روزی دارند و خوشحالاند، اینها برای شهدای جبهه جهاد اصغر است. اما اگر شهید جبهه جهاد اوسط بود، او چه نشاطی دارد؟ او چه رزقی دارد؟ او چگونه از مقام «عنداللّهی» برخوردار است؟ اگر شهید در جهاد اصغر ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾ شد ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ﴾ شد، شهید در جهاد اوسط چه خواهد بود؟ چه رسد به شهید در جهاد اکبر. آن کسی که تلاش و کوشش او این است که آن قدر چشم و گوش او پاک است که در صدد این است که بهشت را ببیند جهنّم را ببیند این چقدر چشم پاک می خواهد؟! این چقدر گوش پاک می خواهد!؟ این چقدر زبان پاک می خواهد!؟ یک بیان نورانی از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکمْ ؛دهنتان را پاک کنید، نه دندان خود را مسواک کنید؛ مسواک کردنِ دندان یک سنّت فقهی است ثواب هم دارد آثار پزشکی و بهداشتی هم دارد؛ اما حضرت در این حدیث نورانی فرمود: دهن را پاک کنید، نه أسنان و دندان را! «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکمْ؛ این دهن را پاک کنید، چرا؟ «فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن؛ قرآن میخواهد از این دهن عبور کند. فرمود قرآن بخوانید، بخواهید نماز بخوانید که حمد و سورهاش قرآن است. مگر نباید از این دهن بیرون بیاید؟! این دهن و این فضا را پاک کنید، حرف بد از این دهن بیرون نیاید، غذای شبهه ناک به این دهن وارد نشود، دهن را پاک کنید نه دندان را: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن کلام خدا باید از اینجا عبور بکند، این جان کندن می خواهد. اگر کسی در فضای جهاد اکبر، نه جهاد اوسط، شربت شهادت نوشید این چه فرح و نشاطی دارد؟ این چه روزی ای دارد؟ این چه استبشاری دارد؟ هم روزی او، هم فرح او، هم استبشار او اکبر از شهید در جهاد اوسط است که آنچه برای جهاد اوسط است، اوسع و بالاتر از شهید در جهاد اصغر هست. این وظیفه ماست که اخلاق اینها را نشان می دهد.
حالا روشن شد که این علم به مراتب از فقه دشوارتر است به مراتب از اصول دشوارتر است، چون از سنخ بنای عقلا و فهم و لغت نیست که انسان با اینها مشکل خود را حلّ کند! مگر اثبات وجود روح، تجرّد روح، آشنایی به ابدیت روح، آشنایی به خلود روح، آشنایی به شئون گوناگون روح، این به بنای عقلا و فهم عرف حلّ می شود!؟ لذا مسئله اخلاق اوّلین مسئله و پیچیدهترین مسئله ماست، مائیم و ابدیت ما، میخواهیم او را ببینیم و اگر خواستیم برهان اقامه کنیم دلیل خوب هست؛ ولی با برهان هرگز کام کسی شیرین نمیشود. ببینید ممکن است استادی در کلاسی زنبور عسل را کندوی عسل را گل های عسلی را خود عسل را برای دانشجویان تشریح کند آنها کاملاً بفهمند که چیست؛ اما کام آنها شیرین نمیشود. با تدریس کندوداری کام کسی شیرین نمی شود، با تدریس فقه و اصول و فلسفه و کلام و اخلاق کسی متخلّق بشود که بتواند هنرمندانه خود را زیبا بیاورد، روزی که با چهره یوسفی می خواهد محشور بشود، آن حاصل نمیشود. چه عیب دارد که انسان مثل یوسف محشور بشود!؟ این را ما باید بسازیم، ساختن آن هم آسان است؛ یعنی در دنیا ممکن است، اصلاً اخلاق برای همین است که انسان خَلق کند، این خُلق همان خلقت خاص است. ما با این بدنی که میسازیم محشور میشویم، این ﴿یوْمَ تَبْیضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾ همین است. در بعضی از روایات درباره این یهودی ها آمده است که اینها محشور می شوند به صورتی که «تَحْسُنُ عِنْدها الْقِرَدَةُ»؛بوزینه ها از اینها زیباتر هستند که ـ معاذ الله ـ این طور هم می شود. عده ای مشغول ساخت و ساز یک چنین بدنی اند، یک عده مشغول ساخت و ساز بدن یوسفی اند، آن گونه زیبا و بلکه بالاتر که فرشته منش هم خواهند بود. این راه باز است. فتحصّل که جهاد دو قسم است: جهاد درون و بیرون؛ جهاد درون هم دو قسم است: جهاد اوسط هست و جهاد اکبر؛ جهاد اکبر مقدور خیلی از ماها نیست، حداکثر تلاش و کوشش ما این است که در جهاد اوسط پیروز بشویم.