ماهان شبکه ایرانیان

نقدی بر کتاب نقل گیتی؛

تغییر کروموزم‌های سهیل و گیتی

نویسنده ما را در توجه به نمادها و نشانه‌ها هم بی‌نصیب نمی‌گذارد. سهیل نماد مردم عراق و گیتی نماد مردم ایران است.

به گزارش مشرق، سید علیرضا مهرداد، نقدی را بر داستان «نقل گیتی» نوشته و در اختیار مشرق قرار داده است که متن کامل آن چنین است:

سال‌هاست که داستان‌نویسی تدریس می‌کنم و هروقت به مبحث زاویۀ دید می‌رسم، برای مصداق زاویۀ دید نامه‌نگاری نمونۀ بارز قابل دسترسی نمی‌یابم و البته اشاره‌ای به انیمیشن بابالنگ‌دراز می‌کنم و نامه‌هایی که از او به سوی جودی ابوت فرستاده می‌شود و ارکان داستان را تشکیل می‌دهد؛ ولی همیشه دلم می‌خواست یک رمان قابل توجه و درخور مطالعه به نویسندگان و فراگیران پیشنهاد کنم تا بتوانند با مطالعۀ آن، خم‌وچم تألیف یک رمان با زاویۀ دید نامه‌نگاری را یاد بگیرند. همین روزها این آرزوی دور و درازم برآورده شد و رمان نویسندۀ عزیز و گرامی آقای محمد خسروی‌راد را که در زمستان سال گذشته به چاپ رسیده، در تابستان امسال از در درآمد و بر چشمان منتظرم نشست.

نقل گیتی که در انتشارات شهرستان ادب به زیورطبع آراسته شده، حکایت نامه‌هایی است که بین یک زن و شوهر رد و بدل می‌شوند. در هرنامه قسمتی از پی‌رنگ داستان شکل می‌گیرد و شخصیت‌هایی وارد می‌شوند و حوادثی به وقوع می‌پیوند. از محمد خسروی‌راد کتاب‌های زیادی خوانده‌ام؛ از جمله خاطرات شهید کامیاب، کتاب دکتر شیخ، خاطرات شهید آستانه‌پرست و کتاب خاطرات خلبان شهید ابراهیم فخرایی. اما در لابلای صفحات هیچ‌کدام محمد خسروی را ندیدم. اندیشه‌اش، باورهایش، هنرمندی‌هایش و ظرافت‌های نویسندگی‌اش را. این البته روشن است؛ چرا که همۀ آنها خاطره بودند و در خاطره، نویسنده حرف دیگران را می‌زند، ولی در رمان دیگران حرف او را می‌زنند.

در رمان موفق و جذاب نقل گیتی همه از محمد خسروی حرف می‌زنند. گیتی، سهیل، سرهنگ احسان، جعفر و حتی پیرمرد و پیرزن محاصره شده در جنگ از محمد خسروی می‌گویند. محمد خسروی چنان به زیبایی به خلق این آدم‌ها همت گماشته که خواننده حق می‌دهد آنها هم از خالق و نویسندۀ خود حرف بزنند. البته بر اهل فن پوشیده نیست که هیچ‌کدام از شخصیت‌های رمان نقل گیتی اسمی از محمد خسروی نمی‌برند، اما به قول مولانا «این همه آوازها از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود». شخصیت‌های رمان، مهارت محمد خسروی را در انتخاب هوشمندانه زاویه دید و به‌روزآوری زاویۀ دید نامه‌نگاری و حذف مقدمه‌ها و مؤخره‌های زاید و حشو نامه و نامه‌نگاری را برای رسیدن به یک روایت روان و جذاب و در عین حال تحلیلی و تفکربرانگیز فریاد می‌زنند. وقتی رشید جاسم با جمال احسان مقابله و مقایسه می‌شوند، با زبان بی‌زبانی به مخاطب می‌گوید من چرا این‌جایم و مأموریتم چیست.

بافت پرتراکم و چند هزار شانه‌ای و تصویرگری‌های جادویی، صحفات نقل گیتی را به قالیچۀ سلیمان تبدیل کرده که هرچه بیشتر نگاه می‌کنی، بیشتر محسور سحر حلال داستان می‌شوید. محمد خسروی دوربینی را 18 سال بعد از جنگ کاشته است و از لنز آن به سال‌های گذشته و عملکرد جامعه، اشخاص و سیاست‌مداران نگاه می‌کند. در این منظر سهیل و گیتی خودشان را مرور، بررسی، نقد و به‌روزآوری می‌کنند و ما حتی تغییر سلول‌ها و کروموزم‌های آنها را می‌بینیم. نگاهشان به زندگی، سیاست، دین و روابط انسان‌ها بررسی می‌شود. برخی را می‌پسندند، برخی را نقد می‌کنند و در این مسیر ما تغییرات در وجود خودمان را هم مرور می‌کنیم.

رویۀ تحسین‌برانگیز نویسنده در تألیف یک رمان تحلیلی و تفکربرانگیز باعث شده بدون حادثۀ شگفت و تعجب‌برانگیزی و درست از جلوی یک آبمیوه‌فروشی در میدان توحید قصه آغاز شود. تمامی زیبایی‌های جذابیت، یعنی همذات‌پنداری، درگیری، تعلیق، هول و ولا و نهایتاً نقطۀ اوج رمان با گره‌های ملایم و غیرپلیسی و مبتی بر تضاد درون آدم‌ها و درگیری‌های شخصیت با خود شکل بگیرد. آنگاه هرچه جلوتر می‌رویم، وابستگی ما به دانستن سرنوشت آدم‌ها بیشتر می‌شود. نقل گیتی، نقل همۀ آن چیزی است که در این سال‌ها بین ایران و عراق اتفاق افتاده و نمونه‌های سهیل و گیتی حداقل در مشهدِ ما فراوانند که برخی از آنها را من می‌شناسم.

 نویسنده ما را در توجه به نمادها و نشانه‌ها هم بی‌نصیب نمی‌گذارد. سهیل نماد مردم عراق و گیتی نماد مردم ایران است. تکنیک استفاده از شخصیت‌های حقیقی مانند برونسی و دوست شهیدش، اگر چه قبلاً توسط حسن بنی‌عامری در رمان «گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» استفاده شده، ولی در میان نویسندگان مشهدی بدیع و تازه است.

 اعتراف می‌کنم که نمی‌توانم قلمم را زمان نوشتن دربارۀ نقل گیتی مدیریت کنم و به قدری حرف برای گفتن وجود دارد که تصمیم را برای کوتاه‌نویسی و مختصرنویسی بر هم می‌زند. بیشتر از تعداد صحفات کتاب می‌توان برای آن مطلب نوشت و اینکه یک رمان این‌قدر جای بحث و حرف و حدیث داشته باشد، عالی است. محمد خسروی‌راد از دور به جنگ و دفاع مقدس نگریسته است. از ورای 18 سال فاصله و از نگاه یک عراقی که مدتی را در حزب بعث خدمت کرده و حتی اقدام به قتل پیرزن و پیرمرد ایرانی کرده است. از این رو وقتی جعفری ایرانی و ام آدم عراقی را توصیف می‌کند، باورپذیرند. نقل گیتی شعار نمی‌دهد،  قضاوت نمی‌کند، طرفداری نمی‌کند؛ بلکه هنرمندانه با چینش درست عناصر داستان در کنار یکدیگر ما را به دریافتی جدید و قریب به واقعیت از دفاع مقدس رهنمون می‌کند. هنگام خواندن کتاب در سر صفحه و بعضاً در زیر سطرها مسایل مختلفی را یادداشت  کرده‌ام که اگر به آنها اشاره کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود و مهارتِ نداشته‌ام در مختصرنویسی زیر سؤال خواهد رفت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان