روزنامه همشهری - یکتا فراهانی: معلمی را درنظر بگیرید که بین شاگردانش استثناء قائل میشود. ممکن است به راحتی از خطای دانشآموز محبوبش بگذرد؛ درحالیکه اگر همان خطا از دانشآموز دیگری سر بزند واکنش تندی نشان دهد یا برعکس؛ همچنین پیشرفت دانشآموزی را که به او علاقه ندارد نادیده بگیرد، درصورتی که برای کوچکترین پیشرفت دانشآموز محبوبش پاداش درنظر بگیرد.
تأثیر ادراکهای گزینشی در موقعیتهای مختلفی در زندگی نمود پیدا میکند. اغلب ما از قبل دانستههایی در ذهنمان داریم که تحتتأثیر آنها تصمیم میگیریم؛ مثلا اگر عقیده خاصی داشته باشیم همیشه تحتتأثیر آن باقی میمانیم، اگر میوه یا غذای خاصی را دوست داریم همیشه همانها را انتخاب میکنیم و کمتر بهخودمان اجازه میدهیم به استقبال چیزهای جدید برویم و دنیا را از زاویه دیگری نگاه کنیم، غافل از اینکه اینگونه ادراکهای گزینشی میتواند باعث از بینرفتن فرصتهای زیادی شود و در روند تصمیمگیریهای ما اخلال وارد کند.
بنابراین باید مراقب باشیم تحتتأثیر عقاید از پیش تعیینشده خود نباشیم و بتوانیم بهموقع از آنها رها شویم، در این باره با دکتر محمد مهدی لبیبی- جامعهشناس و استاد دانشگاه- گفتگو کردهایم.
فراگیری نقشها
اگر بخواهیم از دیدگاه جامعهشناسی به سوگیریهای ذهن نگاه کنیم باید توجه داشته باشیم هر کودکی با توجه به محیطی که متولد میشود، در آن رشد میکند و تربیت میشود. از همان لحظه تولد، فرایندی در او شکل میگیرد که اصطلاحا به آن «اجتماعی شدن socialization» گفته میشود؛ یعنی کودک بهتدریج یاد میگیرد چه چیزهایی خوب و چه چیزهایی بد است؛ در واقع با هنجارهای اجتماعی آشنا میشود.
کودکان خیلی زود یاد میگیرند در مقابل پدر و مادرشان، هنگام بازی یا با همسن و سالانشان چطور رفتار کنند. به مرور متوجه مسائل مهمتر میشوند و یاد میگیرند چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کرده و در هر مکان و زمانی چطور باید رفتار کنند. این بخش شامل فراگیری نقشهاست؛ آدمها میآموزند چطور نقشهای مختلف را بازی کنند و رفتارهای هنجار را از ناهنجار تشخیص دهند.
اگر کسی بخواهد خلاف این هنجارها رفتار کند از جامعه طرد میشود و نرمال بهنظر نمیرسد، چون نتوانسته چنین چیزهایی را بپذیرد و فرق رفتارهای جمعی و شخصی را تشخیص دهد. دیدهشدن توسط دیگران باعث تغییر رفتار بسیاری از ما خواهد شد و اغلب آزادی عمل زمان تنهایی را نخواهیم داشت. مثلا شاید ما در تنهایی رفتارهای بسیار متفاوتی با اوقاتی داشته باشیم که در میان جمع قرار داریم. این فرایند از ابتدای کودکی در وجود ما شکل میگیرد و در بعضی افراد کاملا نهادینه میشود، اما بعضیها نمیتوانند کاملا آن را بپذیرند یعنی قبول نمیکنند و نمیتوانند بعضی چیزها را بپذیرند.
فرهنگپذیری
در ادامه جامعهپذیری فرایندی به نام فرهنگپذیری داریم که در واقع باورها و عقاید و ارزشهایی را که در جامعه وجود دارد درون فرد نهادینه میکند تا او یاد بگیرد توجه به ارزشهای اجتماعی مهم است؛ مثلا احترام گذاشتن به پدر و مادر و بزرگترها که موضوع بسیار مهمی است. البته کسی برای رعایتنکردن بعضی قوانین و اصول اخلاقی جریمه نمیشود، ولی احترام به دیگران و حفظ روابط مسالمتآمیز باعث میشود افراد خودشان زندگی اجتماعی بهتری داشته باشند.
حفظ اینگونه ارزشها بر رفتار فرد کاملا تأثیر میگذارد. وقتی هنجارها و ارزشهای اجتماعی درونی شوند ویژگیهای مثبت هم بیشتر میشوند. در این میان توجه به این نکته ظریف بسیار مهم است که فرایند فرهنگپذیری هر جامعهای با جوامع دیگر متفاوت است؛ بنابراین فردی که در ایران بزرگ میشود با ارزشهای منطبق با جامعه ایرانی بزرگ میشود، اما فردی که مثلا در کشورهای اروپایی بزرگ میشود با توجه به همان ارزشها رشد میکند و طبیعی است که این افراد رفتارهای متفاوتی هم داشته باشند.
البته فرهنگپذیری و جامعهپذیری، امری جهانی است؛ یعنی یک اتفاق در همه جوامع میافتد و افراد در هر جامعهای متناسب با شرایط جامعه خود بارمیآیند. همین موضوعات روی همه رفتارها، برخوردها و حتی نوع پوشش افراد هم تأثیر میگذارد؛ بنابراین هنگام بزرگسالی تفاوتهای فرهنگی باعث اختلافات زیادی میشود.
خردهفرهنگها
هر فردی در یک جامعه واحد تحتتأثیر خردهفرهنگها هم قرار دارد؛ مثلا در ایران، فرهنگ شهرهای مختلف با هم تفاوتهای زیادی دارد؛ در واقع با وجود اشتراکات کلی، اختلافاتی هم وجود دارد. آداب و رسوم متفاوت باعث بروز اختلافاتی هم خواهند شد.
بسیاری از نظریات جامعهشناسی بر این امر واقفند که فرایندی به نام جهانیشدن در دنیا وجود دارد و باعث میشود ارزشها و هنجارها به مرور زمان و در سطح دنیا به هم نزدیک شوند؛ یعنی کم و بیش بعضی فرهنگها را بیشتر به هم نزدیک میکند، حال آنکه بعضیها به چنین نزدیکیای عقیده ندارند، چون فکر میکنند در این صورت تفاوت قومیتی برای افراد باقی نمیماند.
قوم مداری
Ethnocentrism یا قوممداری به این معناست که همه ما ارزشهای خودمان را بالاتر و بهتر از دیگران میدانیم، چون کشور و تمدن خودمان را دوست داریم. این موضوع حتی شامل شهرهای مختلف هم میشود؛ یعنی مردم هر شهر تعلقخاطر خاصی به شهر خود دارند و حتی بیشتر به آن علاقهمندند. در واقع هر کس در مورد شهر و کشور خود همین گونه فکر میکند و این برتری در ذهن همه ما وجود دارد و نمیتوانیم هم این فکر را از خود دور کنیم.
البته میتوانیم به دیگران احترام بگذاریم، ولی حس درونی خودمان این است که ارزشهای ما فراتر از آنهاست و سوگیری نیز از همین جا شکل میگیرد. سوگیری برتردانستن هویت خودمان است؛ هویتی که از جامعه گرفتهایم که طبیعی هم هست، ولی اگر در حد افراطی باشد تبدیل به تعصب و تبعیض میشود که بسیار خطرناک است و نباید بگذاریم به چنین مرحلهای برسیم.
ادراک گزینشی
ادراک گزینشی نوعی سوگیری شناختی است که ذهن، هر آنچه را درست میپندارد دریافت میکند و هر چه را مخالف بداند نادیده میگیرد. در این فرایند فرد اطلاعات را گزینشی دریافت میکند و در واقع هر چه را آنطور که دوست دارد میبیند؛ نه آنگونه که واقعا هست. ادراک گزینشی میتواند باعث از دسترفتن فرصتهای زیادی شود و حتی در روند تصمیمگیریهای ما اخلال ایجادکند؛ بنابراین باید در مسائل مهم مراقب بود تحتتأثیر ادراکگزینشی قرار نگیریم.
در طول تاریخ هم شاهد برتردانستن گروه، نژاد یا قومی بر دیگری بودهایم که گاهی مشکلات بسیار زیادی به همراه داشته است. البته از منظر روانشناسی به جای توجه به جامعه میتوان بهخود فرد توجه کرد تا ببینیم چه ویژگیهایی در اشخاص باعث میشود دچار سوگیریهای خاصی شوند.
تأثیر وراثت
طبیعی است فردی که دچار سوگیریهای خاصی است با واردشدن در اجتماع هم بهصورت گزینشی عمل کند، چون یادگرفته بعضی چیزها خوب هستند و بعضی چیزها بد. همین آموزهها مبنای قضاوت فرد قرار میگیرد و دیگران را هم براساس آنچه در ذهنش میگذرد قضاوت و رابطهاش را با آنها تنظیم میکند. به این ترتیب فرد شناختی که از اطراف و اشخاص پیدا میکند برهمین مبنا شکل میگیرد.
البته این یک طرف ماجراست و طرف دیگر به ژنها و طبیعت شخص مربوط میشود. میتوان گفت بعضی خصلتها در افراد به ژن آنها بر میگردد؛ یعنی صرفنظر از اینکه فرد در کجا به دنیا آمده و کجا زندگی کرده ویژگیهای ژنتیک بر او تأثیرگذار است که نمیتوان هم آنها را تغییر داد؛ مثلا کسی که از کودکی خوشاخلاق یا بر عکس بداخلاق است همیشه همانگونه باقی میماند.
در واقع افراد با توجه بهخصوصیات ژنتیکی که دارند رفتارهای متفاوتی هم خواهند داشت؛ هر چند تأثیرات جامعهپذیری یکسانی هم داشته باشند و حتی در یک خانواده بزرگ شده باشند. چون ما همانگونه که بسیاری از خصوصیات جسمانیمان را از والدینمان دریافت میکنیم، خصلتهای رفتاریمان را هم از پدر و مادرمان به ارث میبریم. البته شناخت ما هم از محیط اطرافمان براساس علایقمان صورت میگیرد.
تأثیر خواستهها و علایق
سوگیریهای شناختی تا حدود زیادی به عشق و محبت و علاقه افراد مربوط میشود؛ در واقع اینکه ما چه چیزهایی را دوست داریم یا به چه چیزهای علاقه نداریم بر رفتارها و تصمیمات ما تأثیرگذار خواهد بود. گاهی حتی بهطور ناخودآگاه و بدون هیچ پیشینه ذهنی از کسی خوشمان میآید یا برعکس نمیتوانیم تحملش کنیم. گاهی هم اقرار میکنیم که بهاصطلاح فردی به دلمان نچسبیده؛ درصورتی که دلیل خاصی هم برای آن سراغ نداریم.
برعکس در ابتدای آشنایی با فردی بهنظرمان میآید سالهاست او را میشناسیم. در این میان پارامترهای مختلفی دخالت دارند؛ حتی اگر خودمان هم متوجه دلیل واقعی آن نشویم دچار سوگیریهای شناختی میشویم و براساس آموزههای درونی خودمان دست به انتخاب میزنیم. سوگیریهای ما بسیاری اوقات براساس عشق و علاقه و محبتی است که به دیگران داریم. حاصل تمام این رفتارها باعث میشود رفتارهای ما براساس گزینشهایمان صورت بگیرد.
بر این اساس شاید نتوان آدمها را بهخاطر رفتارهایشان مقصر دانست، چون هر یک تحتتأثیر عوامل گوناگونی دست به رفتارهای خاص خودشان میزنند، ولی بهتدریج ما باید با آگاهی و با استفاده از مهارتهای اجتماعی کمتر تحتتأثیر رفتارهای گزینشی و از پیشتعیین شده ذهن خود واقع شویم.
توجه به ارزشهای اجتماعی
در ادامه جامعهپذیری فرایندی به نام فرهنگپذیری داریم که در واقع باورها و عقاید و ارزشهایی را که در جامعه وجود دارد درون فرد نهادینه میکند تا او یاد بگیرد توجه به ارزشهای اجتماعی مهم است؛ مثلا احترام گذاشتن به پدر و مادر و بزرگترها که موضوع بسیار مهمی است. البته کسی برای رعایتنکردن بعضی قوانین و اصول اخلاقی جریمه نمیشود، ولی احترام به دیگران و حفظ روابط مسالمتآمیز باعث میشود افراد خودشان زندگی اجتماعی بهتری داشته باشند