مقدمه
هنگامی که مشروطه به بیراهه رفته، کشور در تب و تاب مشکلات داخلی از یک سو و نفوذ و دخالت خارجی از سوی دیگر میسوخت جوانی تقریباً گمنام در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور به نام میرزا کوچک خان جنگی از دیار گیلان نمایان شد که با اقدامات و فعالیتهایش برای همیشه نام خویش را جاودان کرد. میرزا کوچک خان در زادگاهش در زمره مشروطه خواهان درآمد و به همین خاطر از تحصیل دست کشید و همراه با سایر آزادی خواهان به جرگه مبارزه علیه استبداد و استعمار پیوست.
اما پس از مشروطه با مشاهده برخی وقایع و اقدامات تهران را ترک کرده، به گیلان بازگشت در آنجا نیز آشکارا می دید که مشروطه از راه خود منحرف شده است و علاوه بر آن قوای متجاوز روس در سراسر گیلان پراکنده شده، به ظلم و تعددی مشغولند.
وی از آنجا که یک انقلابی واقعی و معتقد بود، دست از مبارزه نکشید و حتی پس از مشروطه نیز مخالفت خود با عملکرد نادرست حکام محلی و همچنین حضور قوای متجاوز خارجی را ادامه داد.
با این وجود رشادتها و تلاشهای او در جریانهای نهضت مشروطه چیزی نبود که مورد تردید و یا فراموشی واقع شود اما با مشاهده انحرافات مشروطه به تدریج در او قوت گرفت که جهت تحقق اهداف اولیه نهضت مشروطه که به دلیل نفوذ سیاست مداران وابسته و مزدور ناکام مانده بود اقدامی صورت دهد. به همین جهت وی در آغاز با برخی از دوستان، سیاسیون و اشخاصی که آنان را وطن پرست و مدافع حقوق ملت می دانست، به مشورت پرداخت. اما سرانجام تصمیم گرفت به قصد ایجاد یک تشکیلات منسجم نظامی جهت مبارزه با استبداد و استعماره روانه زادگاه خود شود.
میرزا قصد داشت با استفاده از جغرافیای طبیعی منطقه و به ویژه جنگلهای انبوه گیلان، نهضتی انقلابی و مسلح به وجود آورد و لذا به همین منظور به همراه میرزا علی خان سالار ملقب به سردار فاتح، عازم شمال کشور شد.
میرزا از همان آغاز آزادی، استقلال و عدالت خواهی را به عنوان شعارهای نهضت خود اعلام کرد، وی در تحقق این اهداف توجه به مسائل مذهبی و رعایت شئونات اسلامی را مورد توجه قرار داد و به همین دلیل هم بود که حرکت او به سرعت از سوی مردم گیلان به ویژه طبقات محروم و ستمدیده مورد استقبال قرار گرفت علاوه بر مردم عادی، برخی از روشنفکران گیلان همچون حسین کسمائی و اشرف الدین حسینی نیز او را مورد تأیید و همراهی قرار دادند. میرزا از هنگامی که اولین پایگاه را در جنگلهای شمال رشت بنیان نهاد تا هنگام شهادت در یازدهم آذر ١٣٠٠ ش، لحظه ای دست از مبارزه علیه استبداد داخلی و سلطه خارجی بر نداشت.
هر چند نهضتی که میرزا کوچک خان جنگلی آغاز کرده بود در ظاهر با کشته شدن وی به پایان رسید اما بی تردید حرکت او به عنوان یک اقدام منحصر به فرد و ماندگار در تاریخ معاصر کشورمان ثبت شده، اثرات فراوانی بر جای گذاشت.
مروری بر زندگی میرزا کوچک خان جنگلی در عصر مشروطه
یونس فرزند آقا بزرگ از خاندان جنگلی، مشهور به میراز کوچک خان جنگلی، در سال ١٢٨٠ ه. ق در استادسرای رشت به دنیا آمد طلبه ای که تحت تاثیر جریانات روشنفکری مشروطیت تحول یافته بود. (فخرائی، ١٣٦٢: ص ٣٥)
میرزا کوچک خان جنگلی تحصیلات مقدماتی را در مدارس رشت فرا گرفت او تا چهارده، پانزده سالگی به تحصیلات سنتی مکتب خانه ای پرداخت تا سن ٢١ سالگی در مدرسۀ حاجی حسن رشت مشغول تحصیل بود. (شاکری، ١٣٨٦: ص ٨٢)
به دلیل مسائلی چون همت والای وی و روح بلند او مدرسۀ حاجی حسن برای میرزا کوچک بود به تهران آمد و در مدرسه صدر مشغول تحصیل علوم دینی شود در این جا از شاگردان ممتاز این مدرسه به حساب میآمد. (بیگدلی، ١٣٧٧: ص ٣٧٥).
شخصی بلند قد و چهار شانه و خوش سیما با موهای بور و چشمان زاغ و دهان پرتبسم که بر چهره گردش حلاوت معنوی می بخشید. واقعاً هیکل او رسا بود، قامت بلند و با تناسب داشت سینه وپشت شانه او اندازه دو نفر آدم متوسط پهن بود و کمر باریکی داشت بازوان بلند و دستهای کشیده . (سپهر، ١٣٣٦: ص ٣٨٤)
میراز کوچک خان شخصی سلیم، بردبار، رکگو و پرطاقت بود و به ویژه در شنیدن حرف - های دیگران، حوصله زیادی از خود نشان می داد. در عفت و پاکدامنی ممتاز بود. در عین این ساکت بودن و آرامش و تفکر از لطیفه گویی و شنیدن آن لذت می برد ولی در کنار آن در مواقع کار جدی بود در زندگی خیلی ساده و اغلب مانند کوچکترین افراد زندگی می کرد همیشه نامه های خودرا با کلمه (هوالحق) شروع می کرد و روی امضا خود که کوچک جنگلی بود خط افقی می کشید که اسمش محو بود و خود را محو شده می پنداشت. (شایسته، ١٣٨١: ص ١١)
هرگز نمی گذاشت او را خان صدا کنند و در فرایض دینی کوتاهی نمیکرد و به قضا و قدر اعتقاد فراوانی داشت. (گیلک، ١٣٧١: ص ١٧)
از هیچ گونه مشروبات الکی نیز استفاده نمی کرد و همیشه به فعالیت های ورزشی و مجالس شعر می پرداخت. دنبال انتقام گیری نبود(علی آذری، انقلاب بیرنگ، ص ٢٥) و عقیده او بر این امر استوار بود که با ایجاد فضای سیاسی باز و ارتقاء رشد ملی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی افراد جامعه ایرانی، که در این حال با وسایس خارجی روبرو هستند و نمی توانند به این محیط برسند تلاش کند. (فخرائی، ١٣٦٢، ص ٣٦)
در سال ١٢٧٠ ه ش. ١٣١٠ هق. که وقایع تحریم تنباکو روی داد میرزا سیزده ساله بود در همین سن افکار آزادیخواهان در میرزا شکل گرفت در حدود سن ٢٥ سالگی جزء مشروطه - خواهان شد و در رشت انجمنی به نام انجمن روحانیون تشکیل داد. (رضوی نژاد، ١٣٨٣: ص ٧٢) و در زمان مشروطه اول که مردم در حرم عبدالعظیم تحصن کردند میرزا به یاری آنان پیوست.
پس از این اتفاق ها بود که میرازا دست به فعالیت های بیشتری زد. میرزا کوچک خان در اردوی گیلان برای فتح تهران شرکت کرد و در جنگ با خوانین دولتی رشادت های فراوانی از خود نشان داد ولی بر اثر بیماری از میان راه بازگشت. (دریا گشت، ١٣٨١: ص ٨١)
در فعالیت های دیگر که یکی از آنها در طغیان ترکمن ها صورت گرفته بود میرزا نیز شرکت کرد و در آن جریان که در گمش تّپه رخ داد مجروح شد. میرزا کوچک خان را به دستور محمد علی شاه و با کشتی روانه بادکوبه کردند به این نظر که او را در دریا طعمه ماهی ها کنند اما کاپیتان کشتی از این دستور سرپیچی کرد و به مدارا با میرزا پرداخت، میرزا را برای مداوا به باد کوبه و تفلیس بردند و در آنجا مورد مراقبت قرار گرفت پس از بهبودی میرزا به دیار خود شمال بازگشت و فعالیتهای خود را از سر گرفت. (رضوی نژاد، ١٣٧٧: ص ١١٤)
در این زمان قونسول گری روس که از اقدامات میرزا هراسان و نگران شده بود از دولت مرکزی ایران خواست با آنان به مقابله بپردازد و اقداماتی را در مقابله با آنها انجام دهد لذا دولت مرکزی با کمک دولت روس به سرکوبی و دستگیری آزادیخواهان پرداخت میرزا دستگیر و به دستور قونسول روس به پنج سال تبعید و دور بودن از دیار خود محکوم شد میرزا را به تهران انتقال دادند. (دریا گشت، ١٣٨١: ص ٨٢)
پس از چندی و با میانجیگری حاج میرمحمود روحانی، داماد حاج محمد خمامی آزاد گشت، میرزا مدتی در تهران سرگردان بود و از نزدیک رفتار و عملکرد فاتحان تهران را مشاهده می کرد و میدید که آنان با همه تلاشهایی که در راه استقرار مشروطیت کرده اند هیچ نتیجه مثبتی نگرفته اند و هنوز روس ها در شمال ایران حکومت می کنند و برخی از کابینه ها در تهران به دستورهای آنها گردن می نهادند. (خومحمدی، ١٣٨٣: ص ٣٢٨)
میرزا در این زمان دست به یک سری اقدامات زد که یکی از این کارها آشنا شدن با تشکیلات اّتحاد اسلام بود تشکیلاتی که در تهران شروع به کار کرد و هدفی جز اتحاد جهان اسلام نداشت .
میرزا جزء این تشکیلات شد و با افراد جدیدی آشنا گردید این تشکیلات چنان اثری در میرزا ایجاد کرد که پس از آشنا شدن میرزا با این تشکیلات او تصمیم گرفت در شمال دست به ایجاد این تشکیلات زند. (مکی، ١٣٤٢: ص ٤٩٢)
میرزا مخفیانه وارد شمال شد و پنهانی دست به مقدماتی برای ایجاد تشکیلات اتحاد اسلام زد که در اوایل راه با حاج احمدکسمائی که یکی از مالکان به نام گیلان در کسما بود آشنا شد حاج احمد پابه پای میرزا کوچک خان حرکت کرد و در ادامه با دکتر حشمت نیاز آشنا و این بود که سه قطب این تشکیلات یعنی میرزا کوچک خان جنگلی و دکتر حشمت و حاج احمد کسمایی هرچه بیشتر اساس این نهضت را دنبال کردند. (رائین، ١٣٥٧: ص ٧١)
میرزا کوچک خان پس از اینکه توانست یاران خود را متقاعد کند که اهداف خود را در راستای استقلال و آزادی ایران دنبال کنند به فکر اقدامات فراوانی در راستای آبادانی و عمران گیلان افتاد و برای پیشرفت تدریس و فرهنگ این قطعه از ایران قدم های موثری برداشت، رهبران جنگل و میرزا کوچک خان جنگلی پس از اینکه پایه های انقلابی خود را محکم کرده، در پی انتشار ارگان این نهضت به نام روزنامه جنگل شدند که نقش بسزایی در پیشرفت این اهداف داشت و مرام نامه ای که در ١٩ ماده و ٣٤ مواد تنظیم شده بود و راستایی کار آنان را نشان می داد، همچنین در عمران و پیشبرد اهداف خود قدم به قدم به راه خود ادامه می دادند. (رضوی نژاد، ١٣٧٧، ص ١٥٨) تا اینکه قونسول گری روس اعلام کرد که گروهی راهزن و غارتگر در شمال دست به اقداماتی زده اند که مانع آسایش و آرامش این منطقه بوده است و هر روز به تعداد آنان اضافه می شود، دولت مرکزی نیز در پی این درخواست عازم گیلان شد و با کمک نیروهای روسی به جنگ و سرکوبی جنگلی ها پرداخت میرزا کوچک خان آنقدر در این منطقه قدرت گرفته بود و محبوبیت که نیروهای روس و دولتی قادر به شکست او نبودند و در نبردی که در جمعه بازار صورت گرفت بین نیروهای دولتی و میرزا کوچک خان آنان شکست خوردندنیروهای دولتی که ترکیبی از نیروهای روس و قزاق های ایرانی بودند- همین پیروزی باعث شد که این تشکیلات و آوازۀ آن در ایران گوش به گوش و دهان به دهان بپیچد و حتی خارج از کشور نیز بین دیگر گروه ها برای خود جا و منزلتی پید ا کند و از هر سو به میراز کوچک خان و یارانش پیام تبریک ارسال شود حال میرزا با خاطری جمع انقلاب خود را علنی کرده، اعلام می دارد که قصد دارد استقلال و آزادی ایران را بدست آورد و بیگانه را از کشور خارج کند و با حاکمان مستبد مبارزه، در پی این اهداف میرزا پایگاه خود را در بین جنگلهای شمال مستحکم تر کرد و هر روز به نیروهای خود اضافه و قدرت خود را چندین برابر، به دنبال این ضدوخوردها که بین نیروهای روسی و میرزا رخ میداد و دولت حاضر اقدامات میرزا را از نظر می گذراند بین جنگلی ها اختلافاتی صورت گرفت از یک سو تفرقه ای بود که حاکمان و دولتیان بین میرزا و یارانش می انداختند و از سوی دیگر اختلاف نظری بود که بین نیروهای خودی رخ می داد. در این بین نیروهای حاج احمد کسمایی با نیروهای میرزا کوچک خان اختلاف نظر پیدا کردند منوط به اینکه آنان می گفتند چرا میرزا کوچک خان برای اداره و گذاردن افراد درجه اول بر سر پست های نهضت جنگل از افرادی که دارای کمترین سطح و درجه هستند استفاده می کند و امتیازات ویژه ای برای افراد خود در گوراب زرمخ قائل است تا در کسما و از طرفی نیروهای میرزا کوچک خان آنان را کم لطف و بی فرهنگ می دانستند و همین رفتارها و گفته ها باعث شد میان نیروهای جنگل جدایی و تفرقه ایجاد شود و از طرفی دیگر دولتیان با نفوذ در جنگل توانستند با مذاکراتی با حاج احمد کسمایی او را به بهانه امتیاز امان نامه و امتیاز بیشتر از میرزا جدا کنند و از سوی دیگر دکتر حشمت نیز همین طور به واسطه گرفتن امان نامه از میرزا جدا شد. (نیازمند، ١٣٨١: ص ٨٧٩) این دو حادثه زمانی رخ داد که در روسیه انقلابی روی داد که باعث شد نیروهای روس ایران را ترک کنند و در پی این بر سر راه خود به غارت و چپاول اموال مردم دست بزنند و میرزا با آنان به مقابله پرداخت و زد و خوردهای فراوانی را انجام داد میرزا که از این کار روس ها به تنگ آمده بود وروس ها نیز قادر به مقابله نبودند تصمیم گرفتند بدون درگیری خاک ایران را ترک کنند و همۀ نیروهای خود را از آن منطقه تخلیه کنند، میرزا خود منطقه گیلان را در دست گرفته، با تمام قوا به پیشبرد اهداف خود پرداخت، ولی از طرف دیگر دولت انگلیس که فضا را برای پیشبرد اهداف خود مساعد می دید وارد عمل شد و از طرفی میرزا کوچک خان را برای رسیدن به اهداف خود مانع بزرگی می دید به مقابله با آنان پرداخت. میرزا با آنان نیز درگیر شد و زدوخوردهای آنان بالا گرفت تا آنجایی که موفق نشد به اهداف خود دست پیدا کند و دست به دسایسی که در بالا گفته شد از طریق دولتیان و حاکمان ایران زد و آن جدا کردن دو قطب نهضت جنگل از میرزا کوچک خان بود. میرزا زمانی که دید یارانش یکی پس از دیگری از او جدا می شوند و حتی دکتر حشمت که پس از جدایی از او به فریب تیمور تاش به اعدام محکوم شد، باعث آزردگی خاطر او گردید و با همه درگیری ها با دولت انگلیس به پیشبرد اهداف خود پرداخت تا در زمانی که انگلیس و دولتیان ایران توانستند با نیروهای جنگل به دور از چشم میرزا قراردادی بر اساس متارکه جنگ و تأمل با یکدیگر ببندند در این راستا میرزا کاملاً ناراحت شد و تشکیلات اتحاد اسلام را که از شروع به این نام نامیده بود، منتفی اعلام کرد و حکومت انقلابی را اعلام و خود نیز به فومنات عقب نشینی کرد. (کاتوزیان، ١٣٧٢: ص ١١٩)
در این راستا بود که افرادی چون احسان الله و خالو قربان به او پیوستند و خواستار هرچه بالا آمدن سطح انقلاب شدند اما میرزا با لطمه ای که از نیروهای خود خورده بود، حاضر نشد که تا زمانی مناسب دست به اقدامی زند در همین زمان بود که انقلابی که در روسیه رخ داده بود شعله های آن تا ایران هم کشیده شد انقلابی که با آمدن نیروهای سفید به داخل ایران و تعقیب آنان توسط نیروهای انقلابی در پی بازگرداندن و دستگیری آنان وارد بندر انزلی شدند. نیروهای انقلابی که این تعقیب و گریز را بهترین بهانه برای دوباره رابطه برقرار کردن با ایران و برقرار کردن ارتباط با میرزا کوچک خان میدانستند- از طرفی نیروهای انگلیسی مستقر در انزلی و رشت کاملاً غافلگیر شدند- به دلیل مشکلات تدارکاتی و دلایل سیاسی بی درنگ به تخلیه و عقب نشینی پرداختند و پس از آن روس ها با اینکه کشتی های خود را پس گرفتند با میراز رابطه برقرار کردند با این هدف که از طریق اسم و جایگاه او بتوانند روابط خود را در ایران توسعه دهند میرزا از اینکه بیگانه را بیگانه می دانست از در مخالفت با آنان درآمد ولی با اسرار نیروهایی چون احسان الله خان و خالو قربان که از باد کوبه به میرزا پیوسته بودند روبرو شد و در عین اینکه روس ها عقاید کمونیستی داشتند و میرزا مذهبی سرسخت، میرازدر کمال تحّیر و بلا تکلیفی بود و خواستار نظر از دولتمردان و آزادیخواهان تهران ، ولی جوابی از آنان دریافت نکرد و همین باعث شد تا میرزا کوچک خان از ضعف دولت استفاده کند و با روس های انقلابی متحد شود و در راستای اهداف خود که قبلاً آن را دنبال می کرد قدم بردارد. (دولت آبادی، ١٣٧١: ص ١٤٣)
میرزا در انزلی با روس ها ملاقات کرد و خواستار مفادی شد که یکی از مهمترین آنهاپذیرفتن شرایط میرزا برای برقراری رابطه با آنان بود رابطه ای که خواستار عقاید و نیات میرزا کوچک خان منوط بر این بود که هیچ تبلیغاتی در زمینه کمونیست در ایران و بین مردم – مردمی که مذهبی هستند و دین و مذهب خود را بالاترین مقام می دانند- صورت نگیرد. رهبران انقلابی روس متقاعد شدند و در همین راستا با میرزا کوچک خان وارد رشت شدند، و مردم از اینکه میرزا توانسته بود بار دیگر به رشت بازگردد و با روس ها همکاری کند و انگلیس ها را از این منطقه بیرون خوشحال بودند در همین شرایط و زمان بود که میرزا اعلام جمهوری کرد و به حق مردم گیلان وستم دیده از استبداد حاکمان بار دیگر جنبش جنگل را جان تازه بخشید. (گرگانی، ١٣٢٦: ص ٧٤)
میرزا با تعیین سرکمیسرهای انقلاب خود و اعلام بیانیه بر سرمزار دکتر حشمت – یکی از یاران قدیمی خود- بار دیگر جنبش را به مسیر خود بازگرداند در همین راستا میرزا اقدامات فراوانی را انجام داد، اداره ادارات و رسیدگی به کار افراد و دیگر شرایط محیطی که در آن و مکان توسط حاکمان محلی و دولتمردان مرکزی به مردم وارد شده بود. (شمیم، ١٣٤٢: ص ٥٩٨)
میرزا کوچک خان از همان اوایل هم خطر این اشتراکیون که همان روس های انقلابی بودند را درک می کرد تا آنجایی که روس ها بر خلاف تعهدهای اولیه خود دست به کارهایی بر خلاف قرار داد خود زدند میرزا با آنان به مخالفت برخواست ولی احسان الله خان و خالو قربان نیز با میرزا مخالفت کردند اختلاف میان میرزا ویارانش در گرفت میرزا از آنان جدا شد و احسان الله – خان و خالو قربان حکومت جدا برای خود برقرار کردند (رواسانی، ١٣٨١: ص ١١٢) و حیدر عمواوغلی نیز با میرزا کوچک خان ماند، همان طور که در بالا گفته شد یاران میرزا از او جدا شدند در همین اوصاف بود که انگلیس ها برای پیش بردن اهداف خود دست به اقدامات فراوانی زدند. انگلیسی هایی که به مقاصد خود چون قرار داد ١٩١٩ نرسیده بودند و راه را برای خود هموار نمی دیدند به همین لحاظ دنبال شخصی در ایران می گشتند که توسط او بتوانند اوضاع را در دست بگیرند و در مقابل میرزا کوچک خان ایستادگی کنند. انگلیسی ها که تسلط فراوانی به نیروهای قزاق داشتند با مامور کردن افراد خود به ایران در پی یافتن این فرد شدند و کسی را بهتر از رضا خان - که در آن زمان در قزوین بود- پیدا نکردند آنان توانستند با تسلط بر او و پیشبرد کارهای خود توسط دولتمردان مرکز ایران رضا خان را که در آن زمان به سرداری سپه رسیده بود، توسط یک کودتا به سلطنت برسانند و با روس ها بر سر ایران به توافق رسیده، کنار بیایند و حال فقط میرزا را در جلوی خود می دیدند. (نیازمند، ١٣٨١: ص ٨٧٩)
احسان الله خان و یاران دیگر میرزا که از او جدا شده بودند با تحمّل شکست هایی بار دیگر به میرزا ملحق شدند ولی کارشکنی دولت مرکزی و دسیسه های روس و انگلیس تمام شدنی نبود بین خالوقربان و میرزا بر سر مسائل مالیاتی اختلاف افتاد و آنان از هم جدا شدند احسان الله خان نیز از میرزا جدا شد و به گروه دولت پیوست و حیدر عمواغلی که در پی خیانت بر میرزا کوچک خان بود در واقعه یی که به واقعه ملاسرا معروف است کشته شد (ملاسرا مکانی بود که رهبران جنگل در آنجا جمع می شدند و نظرات و اقدامات خود را هماهنگ می کردند) در آن زمان یاران میرزا تصمیم گرفتند که میرزا را ترور کنند در پی این اقدام میرزا از هدف آنان با خبر شد و با تدبیری روشن تصمیم به کشتن آنان گرفت که در میان درگیری، احسان الله خان و خالو قربان فرار کردند و حیدر عمواغلی به دست خواهر زاده میرزا کشته شد، البته باید ذکر کرد که گائوک آلمانی که از اوایل شیفته میرزا کوچک خان جنگلی شده بود و به این تشکیلات پیوسته بود نقش موثری در این جریان داشت ، در ادامه کار میرزا کاملاً تنها ماند و یارانی چون گائوک فقط در کنار او ماندند در همین اوایل سال ١٣٠٠ خورشیدی بود که پس از فرار خالو قربان و دیگر یاران میرزا کوچک خان و پیوست به اردوی دولتی، شهر رشت به تصرف قوای دولتی درآمد و وزیر جنگ (رضا خان) خود شخصاً وارد شهر رشت شد، و با چند اعلامیه خواستار متارکه با میرزا کوچک خان گردید. ولی میرزا که قصد نداشت از یک سو تسلیم شود، و اعتماد به دولت مرکزی نداشت و از طرف دیگر مخالف حضور بیگانه بود عقب نشینی کرد. (باستانی پاریزی، ١٣٧٩ : ص ٣٣٣) تا به سوی خلخال رود و در آنجا نیروهای خود را قوت بخشد، و بعد به مقابله با نیروهای دولتی بپردازد، ولی در میان راه در کوهستان های پر پیچ و خم خلخال دچار طوفان و برف شد، و در پی همین مسئله بر اثر سرمازدگی جان خود را از دست داد، و تنها کسی که در آن زمان دوشادوش میرزا کوچک خان بود گائوک یار باوفای او بود. (مکی، ١٣٤٢: ص ٤٩١)
در پی این خبر که میرزا دچار این مسئله شد و جان خود را از دست داده است به دستور حاکم گیلان سر او را از بدن جدا کردند و برای سرسلسله پهلوی بردند و این اقدام پلید را رضا سکستانی که از توابع همان منطقه بود انجام داد و چون اولین کسی بود که بر سر تن بیجان میرزا رسیده بود، و چون حاکم گیلان دستور به پاداش برای گرفتن و تحویل دادن میرزا داده بود مرتکب این عمل پلید شد. با این حال نهضت میرزا که در سال ١٢٩٤ ه ش آغاز شد و با جان دادن میرزا در یازدهم آذر ١٣٠٠ ه ش به پایان رسید، یکی از نهضت های انقلابی مردمی ایران بود که برای استقلال و آزادی ایران و خروج بیگانه از ایران و جواب دادن به حاکمان ظالم و مستبد و برکناری آنان روی داد، روحانی که از اوایل با لباس روحانیت (عبا) خود شروع کرد و با لباس مجاهد خود (جوفا و کلاه نمدی) به پایان رساند. گیله مردی که فقط فقط چه در کلام و چه در کردار خدا را ستایش می کرد و مولای خود را سرلوحه کارها و اقدامات خود قرار داده بود، و به دور از هر مقام و منصبی به پیشبرد اهداف خود فکر میکرد و تا پایان جان نیز دست از تلاش و کوشش برنداشت.
منابع و مراجع
1- آذری، سید علی. (١٣٢٨). انقلاب بیرنگ ، تهران: صفی علی شاه .
٢- بیگدلی، علی. (١٣٧٧). ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، ج ١، تهران، سروش.
٣- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم . (١٣٧٩). تلاش آزادی، قم: خرم.
٤- سپهر، مورخ الدوله. (١٣٣٦). ایران در جنگ بزرگ ، تهران : ادیب.
٥- شمیم، علی اصغر. (١٣٤٢). ایران دردوره سلطنت قاجار، تهران: علمی.
٦- شاکری، خسرو. (١٣٨٦). جنبش جنگل وجمهوری شوروی سوسیالیستی ایران، ترجمۀ شهریارخواجویان، تهران، اختران.
٧- خومحمدی، سعید. (١٣٨٣). (سیری در نهضت جنگل)، نشریه حوزه.
٨- دریاگشت، محمد رسول. (١٣٨١). (کوچک خان جنگلی)، نشریه ماه و تاریخ و جغرافیا، ش ١و٢.
٩- دریاگشت، محمد علی. (١٣٨١). (کوچک خان جنگلی) نشریه تاریخ و جغرافیا.
١٠ - دولت آبادی، یحیی. (١٣٧١). حیات یحیی، ج ٤، تهران: عطار.
١١- رضوی نژاد، میر ابو طالب. (١٣٨٣). (اقدامات فرهنگی، رفاهی در نهضت جنگل)، نشریه گیلان ما، شماره ٤
١٢- رواسانی، شاپور. (١٣٨١). نهضت جنگل ، تهران: پژوهش های فرهنگی.
١٣- رضوی نژاد، میر ابوطالب. (١٣٧٧). چهار سیاستمدار ملی و مّتقی نام آور ایران، تهران، گوتنبرگ.
١٤- رائین، اسماعیل. (١٣٥٧). ، قیام جنگل ، تهران: جاویدان.
١٥- فخرائی، ابراهیم. (١٣٦٢). سردار جنگل، تهران: جاویدان.
١٦- کاتوزیان، همایون. (١٣٧٢). اقتصاد سیاسی ایران، تهران: مرکز.
١٧- گیلک، محمد علی. (١٣٧١). تاریخ انقلاب جنگل، گیلان، گیلک.
١٨- نیازمند، رضا. (١٣٨١). رضا شاه از تولد تا سلطنت، تهران: دنیای کتاب.
١٩- مکی، حسین. (١٣٤٢). تاریخ بیست سال ایران، ج ١، تهران: علمی.
٢٠- منشور گرگانی، م. ع. (١٣٢٦). سیاست شوری در ایران، ج ١، تهران: معاصری.