به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، حسین راغفر، اقتصاددان در مورد چرایی نبود اهتمام لازم در مورد جمعآوری اطلاعات در کشور و همچنین راهکارهایی در این زمینه گفتوگو میکند:
آیا در همه جای دنیا نظامهای اطلاعاتی در مورد خانوادههای محروم کامل و بینقص است؟
خیر. حتی کشورهایی که آمارهای مفصل و تاریخی و نظامهای حمایتی جا افتادهای دارند نمیتوانند مدعی باشند که برنامههایی که اجرا میکنند دقیق است؛ چرا که همواره این فرصت وجود دارد که عدهای بخواهند سوءاستفاده کنند و یا دادههای غلطی ارائه دهند. در کشوری مانند انگلستان که یکی از پیشرفتهترین نظامهای اطلاعاتی را در مورد خانوارهای محروم جامعه خود دارد سالانه چندین میلیارد پوند تقلب میشود. بسیاری ادعا میکند بیکارند درحالیکه شغل دارند تا از یارانه برخوردار شوند. بنابراین در هیچ کجای دنیا بهطور کامل و قطعی مسئله تخصیص صددرصد یارانهها صورت نمیگیرد.
علت اینکه اهتمام لازم برای جمعآوری اطلاعات در ایران وجود ندارد، چیست؟
این یکی از معضلات نظام حمایتی در ایران است. به این علت که نگاه نئولیبرالیستی بر اقتصاد کشور حاکم بوده و هست که کاملا مخالف برنامههای حمایتی است. همچنین در طول این سالها برنامههایی را به بدترین شکل ممکن در قالب پرداخت یارانه نقدی در دولت یازدهم و پیش از آن اجرا کردهاند.
چرا اجرای چنین برنامه حمایتی مطلوب بهنظر نمیرسد؟
پرداخت یارانههای نقدی اخیر توسط دولت یک فاجعه برای اقتصاد کشور است که عملا فاجعه قبلی دولت قبلی را عمیق و گستردهتر میکند و فرصتهای سرمایهگذاری را از مردم میگیرد. ضمن اینکه این کار، سمی است به گلوی فقرا چون درنهایت آنها هستند که بازندگان اصلی خواهند بود. این موضوع را خیلی از کارشناسان در دولت قبلی هم متذکر شدند اما چون گوش نکردند امروز کاملا مشخص شده که هزینههای اصلی آن را کسانی میپردازند که ظاهرا برنامهها برای آنها طراحی شده.
کمکهای پرداختی باید به چه صورت باشد؟
عمدتا بهصورت حمایتهای خدماتی و کالایی.
در تعهدات حاکمیتی در قانون اساسی، کار بهعنوان یک حق همگانی تلقی میشود. بنابراین دولتها باید برای ارائه یارانه نقدی به مردم تلاش کنند از منابع موجود برای ایجاد شغل و تولید استفاده کنند. در آن صورت مردم نیازی به دریافت یارانه نقدی مستقیم نخواهند داشت. دولتها باید تلاششان را معطوف به خلق شغل و اشتغال کامل کنند. روش پرداخت یارانههای نقدی به شکل موجود زمان طولانی است که شکست خورده و همواره هم خطاهای مختلفی را میتواند در بر داشته باشد. امکان بررسی آن هم برای دولتها بسیار پرهزینه است درحالیکه ارائه خدمات عمومی مانند آموزش و پرورش رایگان و خدمات سلامت رایگان و... فرصتهای بهتری را هم برای مردم و جامعه فراهم میکند و هر کدام از این خدمات منجر به تولید شغل در جامعه میشود. همچنین میتواند موجب رونق اقتصادی کشور باشد، درحالیکه پرداخت نقدی یارانه مشکلات گستردهای با خود به همراه دارد.
چگونه میتوان به اطلاعات کامل و کمنقصی برای راهاندازی نظام یارانهای منسجم و مشخص رسید تا پراکندگیها مدیریت شود؟
شناسایی فقرا باید براساس ویژگی خانوارها، محل سکونت آنها (اینکه صاحب مسکن یا اجارهنشین هستند و در کدام منطقه زندگی میکنند)، تعدادشان، اینکه معلول و بیمار دارند یا خیر صورت گیرد. براساس آمارهای عینی، نه اینکه صرفا کسی ادعا کند و نتواند ثابت کند. کسانی که ادعا میکنند باید شواهد را نشان دهند بنابراین نیازی به هزینههای راستیآزمایی این دادهها وجود ندارد. در این نوع پرداخت، یارانهای که به هر کس تعلق میگیرد متناسب با نیاز اوست. از سوی دیگر دریافت چنین اطلاعاتی باید محدود به یک دوره زمانی کوتاه یکساله باشد.
چرا؟
اینطور نیست که در هیچ کجای دنیا یارانه را تا ابد پرداخت کنند و کسی هم نظارت نکند. خیلی از افرادی که یارانه میگیرند در طول زمان تغییر وضعیت میدهند. موقعیت برخی بهبود پیدا میکند و از آن سیستم بهطور خودکار خارج میشوند و وضعیت برخی هم بدتر میشود و احتمالا نیازمند دریافت یارانه بیشتری خواهندشد.
کارشناسان دولت و تصمیمگیرندگان، چنین اشرافی درخصوص پرداخت یارانه نقدی ندارند؟
اگر هم داشته باشند در محدودههای سیاستی رفتار و عمل میکنند و به همین دلیل است که پرداخت یارانه در ایران همواره یک اقدام سیاسی بوده تا اینکه بخواهد حمایتی باشد.
هدفمندی یارانهها یعنی منابع به گروههای هدف که فقرا باشند اختصاص یابد و جهتگیری بایستی کاملا معطوف به خانوارهای فقیر باشد اما میبینیم که این اتفاق نمیافتد و به تعبیر خود دولت به 75میلیون جمعیت در کشور پرداخت میشود و این یعنی یک اقدام سیاسی. بنابراین وقتی در چارچوبهای سیاسی قرار میگیرد دولتهای بعدی هم بهدلیل دید کوتاهمدت خود آن را ادامه میدهند چون میگویند چرا این دولت باید این سیاستها را نقد و لغو کند و برای خود هزینه سیاسی بتراشد. بنابراین جرأت نمیکنند این کار را انجام دهند که تبعاتش برای نسل بعد و دولتهای بعدی خواهد بود و بهصورت یک سیاست غلط منتقل میشود. طبیعی است که در این چارچوب کارشناسان قرار نیست کار کارشناسی کنند. قرار است در این چارچوب راههای اجرایی این سیاستهای تعریفشده سیاسی را عملی کنند، نه اینکه به راهحل درست بپردازند.
آیا با شناسایی فقرا از طریق ثروتمندان موافقید؟
شناسایی فقرا از طریق ثروتمندان یک روش غلط است. البته به هر صورت شاید شناسایی ثروتمندان کار سادهتری باشد. اما بحث این است که چه کسانی استحقاق دارند و گروه هدف هستند نه اینکه چه کسانی استحقاق ندارند. در این رابطه در شرایط کنونی ایران 50درصد مردم به درجات مختلف نیازمند انواع حمایتها هستند. البته در زمانی که دولت دهم این کار را شروع کرد شاید این نسبت 40درصد مردم را شامل میشد اما همان سیاستها موجب فقیرترشدن مردم شد و گروههای بیشتری به جرگه فقرا افزوده شدند. از اینرو، بهترین روش این است آنهایی که واجد شرایط هستند شناسایی شوند. از جهاتی هم عملیتر است تا اینکه بخواهیم خانوارهای متوسط که آنها هم صلاحیت و استحقاق دریافت را ندارند شناسایی کنیم که دامنه پرمناقشهای میشود. بهطور منطقی باید یک برنامه جمعآوری اطلاعات درباره خانوارهای کمدرآمد را ساماندهی و آن را هر چند وقت یکبار بهروز کرد. ضمن اینکه طبقات متوسط چون دستشان به تبلیغات و فرصتهای حضور در سیاستگذاریها میرسد صدایشان بلندتر شنیده میشود تا گروههای فقیر در جامعه. از اینرو دولتها همواره احتراز دارند از اینکه این برنامهها را بهطور منطقی واقعی کنند.
این برنامهها چگونه در کشورهای پیشرفته اجرا میشود؟
در خیلی از کشورهای صنعتی، کسانی که استحقاق دارند فرمی در اختیارشان قرار میگیرد. براساس مشخصات، آنها به درجات مختلف استحقاق پیدا میکنند و دولت به این افراد اعلام میکند که چه میزان استحقاق دریافت خواهند داشت. البته پرداخت به یک دوره کوتاه معطوف میشود و بعد از آن مجددا باید فرمها را پر کنند. در برخی موارد هم باید ادله لازم را ارائه کنند تا مشمول دریافت شوند.
یارانه سیاسی
هدفمندی یارانهها یعنی منابع به گروههای هدف که فقرا باشند اختصاص یابد و جهتگیری بایستی کاملا معطوف به خانوارهای فقیر باشد اما میبینیم که این اتفاق نمیافتد و به تعبیر خود دولت به 75میلیون جمعیت در کشور پرداخت میشود و این یعنی یک اقدام سیاسی