آمریکا همزمان با جنگ جهانی دوم به این استراتژی رسید که به هیچ عنوان اجازه درگیری در سرزمینش را به کسی ندهد. بنا بر این استراتژی آمریکا در جنگ دوم جهانی تنها زمانی وارد شد که ژاپنیها به پایگاه دریایی پرل هاربر آمریکا در محدوده سرزمینی این کشور در اقیانوس آرام حمله کردند. پس از این حمله آمریکا به سرعت وارد جنگ در هزاران کیلومتر دورتر از خاک خود در اروپا و آسیا شد تا اجازه ندهد جنگ به خاک آمریکا برسد؛ به همین دلیل بود که بعد از جنگ تنها کشوری که در جنگ آسیبی ندید، آمریکا بود و از همین زمان نیز برتری مطلق خود بر اروپا و آسیا را تحمیل کرد. این استراتژی توسط ژنرال جورج پاتن اجرا شد و در اروپا تا فروپاشی و سقوط آلمان نازی ادامه یافت. امروز پاتن بزرگترین قهرمان ملی نظامی آمریکا است. این کشور با همین استراتژی در 75 سال گذشته، به هر نقطه جهان که در آن احساس خطر کرده دستاندازی کرده است. تمام این اقدامات یک هدف داشته: جنگ و خطرات ناشی از آن به داخل مرزهای آمریکا نرسد، ویتنام، کره، افغانستان و عراق نمونههای آشکار این استراتژی بوده؛ البته نمونههای بسیار زیاد دیگری هم بوده که تبعاتشان مانند نمونههای مورد اشاره نبوده است.
دوم: ایران بعد از اتفاقات افغانستان و عراق، با تحلیل دقیق استراتژی آمریکا دو راه پیشرو داشت؛ تاکید بر دفاع در مرزهای جغرافیایی و استراتژی دفاع در خارج از مرزها. ایران به روشنی میدانست که آمریکا دشمنی اصولی با هرآنچه انقلاب اسلامی ایران بهدنبال آن بود، دارد و با مرور روش آمریکا واقف بود سیاست دفاع در مرزها نهایتا امنیت کشور را تامین نخواهد کرد. پس ایران همان استراتژی را در پیش گرفت که خود آمریکاییها از سالها قبل دنبال کرده بودند. ایران دفاع در خارج از مرزهای خود را اولویت اصلی سیاست دفاعی خود قرار داد. این همان جایی بود که آمریکاییها تصور آن را هم نمیکردند. حاج قاسم سلیمانی، فرمانده این استراتژی بود. در تاریخ ایران به نظر نمیرسد هیچگاه ما این سبک دفاع را تجربه کرده باشیم و اینگونه رهبر نظامی هم نداشتهایم. حاجقاسم سلیمانی کسی است که استراتژی دفاع از کشور در بیرون مرزها را هوشمندانه مدیریت و هدایت کرد. از نگاه یک آمریکایی که این مقوله را کاملا میفهمد، او نمونه یک نظامی برجسته بود (چنانکه این روزها همه ژنرالهای آمریکایی بر تسلط و نبوغ نظامی او تاکید میکنند)، چون به راحتی میتوانست ارتباط بین او و بزرگترین فرماندهان نظامی آمریکا مانند ژنرال پاتن را برقرار کند و هیچکس دیگری چه در کشورهای پیشرفته و حتی روسیه نبود تا با او برابری کند؛ ولی برای آمریکاییها سخت بود باور کنند که یک ایرانی تحت شدیدترین تحریمها، چگونه به چنین جایگاهی دست پیدا میکند. البته سردار شهید ایرانی یک تفاوت مهم با ژنرال آمریکایی داشت؛ تفاوتی که نقطه افتراق بین استراتژی آمریکا و ایران بود. سردار دفاع در خارج از مرزها را برای کشورگشایی و سلطه بر کشورها انجام نمیداد، سردار، دفاع در خارج مرزهای ایران را برای رفع دستاندازی آمریکا در آن کشورها میکرد، هرجا آمریکا بود، او هم بود؛ اما نه برای حمله بلکه برای دفاع. همین تفاوت هم موجب شده است او محبوبیت غیرقابل انکاری داشته باشد. محبوبیت و شخصیت او حتی با پاتن نیز غیر قابل مقایسه است؛ اما می توان با استناد به بدرقه مردمی سردار شهید، جمله پاتن را با اطمینان در مورد او تکرار کرد: یکی از معدود سردارانی که نامش پس از جنگ در تاریخ وخاطرهها می ماند حاج قاسم است.