ایام الله در قرآن

در میان هر ملتی روزهای به یادماندنی  که برخی از آن ها نقطه ی عطف تاریخ آن ملت ها و کشورها شده  وجود دارد

ایام الله در قرآن

در میان هر ملتی روزهای به یادماندنی  که برخی از آن ها نقطه ی عطف تاریخ آن ملت ها و کشورها شده  وجود دارد. برخی از این روزها از چندان اهمیتی برخوردارند که هویت تاریخی، اجتماعی و سیاسی یک ملت بدان ها وابسته است. آن روزها را گرامی می دارند و به یاد آن ها جشن به پا می کنند و آ ن ها را در تقویم های سالانه خود برجسته می سازند و برای آن ها تعطیلات رسمی مقرر می دارند و نام آن ها را بر افراد یا خیابان ها و میادین و مؤسسات می نهند. اما به راستی چرا چنین است؟

یک یا چند تن در گذشته های دور و نزدیک حرکتی بزرگ را در سطح جامعه آغاز کردند که آثارش جامعه را متأثر ساخته است و تاریخ آینده را رقم زده است. یا حادثه ی مهم سیاسی  اجتماعی رخ داده و اثرات ماندگارش هنوز باقی مانده است. یاد آن حادثه و حرکت آن افراد و گروه ها، زنده نگه دارنده ی احساسات مذهبی و ملی و قومی است و تزریق کننده ی روحیه ی فداکاری و ایثار و نوع دوستی و جهت دهنده تفکرات سیاسی و رفتارهای اجتماعی و سازنده ی هویت ملی و قومی در جهان و اعتبار شناسنامه ی تاریخی  فرهنگی  سیاسی یک ملت است. پس یادکرد آن افراد و آن حوادث و بها دادن به آن ها یک ارزش ملی یا مذهبی است.

درمیان آن روزهای به یادماندنی برخی از ویژگی ممتازی برخوردارند. ویژگی آن ها رنگ مذهبی آن ها است. سرنوشت یک دین و مذهب به حوادث و جریان هایی خاص باز می گردد که در گذشته اتفاق افتاده است.

قرآن مجید از روزهای سرنوشت ساز و اثرگذار مهم تاریخی به «ایام الله» تعبیر کرده است. گرچه درمورد مصادیق و موارد آن ها مشخصاً چیزی نگفته و آن را به برداشت از محتویات آیات قرآنی و رهنمودهای رهبران دینی و تحلیل های مبتنی بر ملاک های مذهبی متدینان واگذار کرده است.

این مقاله درپی دست یابی به مفهوم و ملاک یوم الله و تعیین مصداق های آن در قرآن است که در سه بخش کلیات، مفهوم شناسی و مصداق یابی پی گیری می شوند.

الف)  کلیات

واژه شناسی یوم الله

در قرآن کریم دوبار «یوم الله» در ترکیب جمعی: «ایام الله» آمده است یکی در سوره ی ابراهیم آیه ی 5 و دیگری در سوره ی جاثیه آیه ی 14 و به معنای «روزهای خدا» است. ایام جمع یوم به معنای روز است. راغب در مفردات الفاظ القرآن برای یوم دو معنا می شناسد:

الف)  وقت طلوع خورشید تا غروب

ب)  مدتی از زمان  چه کم و چه زیاد

پژوهش گر التحقیق فی کلمات القرآن الکریم می نویسد: یوم یک معنا بیش ندارد و عبارت است از: زمان محدود ولی نامشخص به مقدار کم یا زیاد در ماده و یا در ماورای ماده، شامل روز در برابر شب یا شبانه روز.

درجای دیگر می نویسد: تفاوت بین یوم و نهار در این است که نهار بر روز مصطلح در برابر شب اطلاق می شود که از طلوع تا غروب خورشید ادامه دارد. (مصطفوی، 1371، ج14، ص 280).

کاربرد یوم در قرآن و حدیث

در قرآن «یوم» گاهی به معنای «نهار» و در برابر لیل(شب) به کار رفته است مانند آیه ی: 59 سوره ی بقره. گاه به معنای «شبانه روز» آمده است: مانند آیه ی 249 سوره ی بقره، 163 سوره ی اعراف، 25 سوره ی توبه و 43 سوره ی هود. و گاه به معنای «هنگام» استعمال شده است که عبارت از زمان مبهم است و می تواند کم تر از یک روز و یا بیش تر از یک شبانه روز را شامل شود مانند آیات: 108 سوره ی توبه، 80 سوره ی نحل و 15 سوره ی مریم. و گاه به معنای «دوران» است که می تواند شامل چند روز یا حتی میلیون ها سال شود مانند آیات: 8 سوره ی معراج،4 سوره ی قارعه، 10 سوره ی دخان، 140 سوره ی آل عمران و 47 سوره ی حج. و گاه به معنای دوران غیرقابل محاسبه در محدوده ی منظومه ی شمسی و کهکشان ها است و تنها برای بیان مدت زمان نامشخص اما محدود و قابل فهم برای بشر به کار رفته است که می توان از آن به «دوران مبهم» خارج از محاسبات منظومه شمسی تعبیر کرد زیرا برای شمارش قبل از پیدایش این مجموعه کیهانی استفاده شده است مانند آیات: 3 سوره ی یونس، 12 سوره ی فصلت، 48 سوره ی ابراهیم، 7 سوره ی هود و 104 سوره ی انبیاء.

البته می توان برای موارد سه گانه ی اخیر عبارت «هنگام» یا «گاه» یا «دوران» و مانند آن ها را وضع کرد چنان که مؤلف التحقیق چنین کرده است. (همان).

گاه واژه ی «یوم» بر «دوران غیرمادی یا غیرقابل محاسبه با ابزار مادی موجود» اطلاق شده است مانند استعمالات: الیوم الآخر و یوم القیامه و مانند آن ها، و غرض از بیان آن تفهیم به زبان عرف بوده است.

در احادیث نیز کلمه ی «یوم» را گاه بر روز، گاه بر شبانه روز و گاه بر دوره اطلاق کرده است. تنها به بیان چند نمونه از نهج البلاغه که معنای اخیر را از «یوم» اراده کرده است اکتفا می شود:

- الا و اِن الیوم المِضمارُ و غداً السِباقُ (خطبه ی 28)

- و العربُ الیومَ و ان کانوا قلیلاً فهم کثیرون بالاسلام(خطبه ی 146)

- یومُ العدلِ علی الظالم اشدُّ من یوم الجور علی المظلوم (حکمت 341)

در این گونه موارد مراد از یوم؛ دوره، دوران و روزگار است که گاه تمام مدت عمر یک شخص یا همه ی بشریت را شامل می شود.

2- جایگاه ادبی «ایام الله» در قرآن

در قرآن «یوم الله» نه به صورت مفرد که به صورت صیغه ی جمع «ایام الله» آمده است. با توجه به قرائنی که در خود آیه و نیز در روایات و هم چنین در کاربردهای واژگان مشابه در فرهنگ اعراب عصر جاهلیت و اسلام وجود دارد(و مثال هایش به زودی ذکر خواهد شد)، جمع انحلالی یا تحلیلی است به معنای یوم الله های متعدد، نه یک حادثه ی مهم که در طی چند روز اتفاق افتاده باشد. زیرا حوادثی که مشمول «ایام الله» می شوند و در قرآن یا در روایات از آن ها یاد شده است متعددند از سوی دیگر فلسفه ی تذکر به «ایام الله» و غرض از طرح آن که هوشیاری و عبرت آموزی بشر است، با توجه به مجموعه ی حوادث مهم تاریخی به دست می آید.

اضافه در «ایام الله»

ایام به الله اضافه شده است. این اضافه از چه نوعی می تواند باشد؟ راغب در مفردات می گوید: این اضافه از نوع «تشریف» است یعنی به جهت تحقق امر مهمی در این روزها خداوند آن ها را به خود نسبت داده است. چون اراده ی الهی در آن ها تحقق یافته است.

مصادیقی چند از اضافه تشریفی به خداوند

با آن که همه ی اشیاء، مکان ها و زمان ها به خداوند تعلق دارد و هیچ کس مالک حقیقی آن ها نیست اما برخی از آن ها در آیات قرآن و روایات معصومین (ع) به طور ویژه ای به باری تعالی منسوب گشته است که به جهت شرافت و اهمیت موارد یاد شده است، مانند: کتاب الله، حبل الله، شهر الله، بیت الله. زیرا اراده ی تشریعی خداوند و اطاعت بشر نسبت به پروردگار و تبیین دین خدا در چنین مواردی تجلی می کند. هم چنین است واژگان: حزب الله، جندالله، اسدالله، سیف الله و …

مراد از «یوم» در «یوم الله»

«یوم» در تعبیر «ایام الله» مدت زمان معینی است که غالباً بر یک شبانه روز منطبق می شود و گاه چند شبانه روز یا بخشی از شبانه روز را در بر می گیرد.

بنابراین «ایام الله» بخشی از زمان است که اراده ی خداوند بدون موانع ظاهری و خیالی ظهور یافته و مورد تصدیق همگان واقع شده است. این روزها و دوران ها به جهت اهمیت فراوان و تأثیرگذاری در سرنوشت فرد و جامعه و اثبات قدرت الهی برای بشر به خدا منتسب شده و بار ارزشی به خود گرفته است.

3- نسبت زمان و ارزش

از اضافه «یوم» به «الله» مفهوم ارزشی بودن «روز» به ذهن می رسد پس مقدمتاً باید بررسی کرد که آیا زمان مقید به ارزش و ضد ارزش می شود؟ و آیا قرآن برای زمان بار ارزشی قائل شده است؟

آیا زمان ارزش پذیر است؟

زمان امری است عینی و خارج از نفس آدمی اما ارزش گذاری کار نفس آدمی است گرچه ممکن است ملاک این حکم به ارزش را از خارج بگیرد اما به هر صورت نفس انسان حکم می کند به خوبی یا بدی چیزی یا فعلی (ر.ک: سبحانی، حسن، قبح عقلی،1377). بنابراین زمان حقیقتی است غیر قائم به نفس چه آن را از حرکت ذاتی موجودات مادی انتزاع کنیم یا از حرکت زمین به دور خود. حال چه نسبتی میان ارزش و زمان وجود دارد؟ زمان مانند همه ی امور طبیعت، در ذات خود نه متصف به ارزش می شود و نه موصوف به ضد ارزش. ولی خواهیم دید که در نگاه دینی برخی از زمان ها ارزش و برخی ضد ارزش شمرده شده اند.

معیار ارزش گذاری زمان

زمان از آن رو که آفریده خداست خوب و ارزشمند است زیرا: «اَلَّذی اَحسن کلَّ شَئ  خَلَقَه»: او همان کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید. (سجده،7). پس اگر مشاهده می کنیم خداوند برخی از زمان ها را ارزشمند و برخی را نحس و بی ارزش می شمارد، به جهت متعلق زمان، یعنی افعال و جریان ها است. در میان زمان ها، تنها فعل ارادی بشر است که قابلیت اتصاف به حسن و قبح اخلاقی را دارد، زیرا امکان حرکت بر خلاف اراده تشریعی خداوند را داراست (ر.ک: مصباح یزدی، ج1، ص 62-61).

اگر یک قطعه ای از زمان ارزشمند شمرده شده است به این دلیل است که بشر در آن موجب کاری ارزشمند شده است یا زمینه ی انجام کار ارزشمند در آن مهیا بوده است. و اگر برهه ای از زمان منحوس دانسته شده از آن رو بوده که انسان در آن کاری ناشایست مرتکب شده است یا زمینه برای انجام کار شر در آن فراهم گشته است. پس اسناد حسن و قبح به زمان به جهت متعلق آن است نه ذات زمان. در روایتی امام هادی (ع) به حسن ابن مسعود این نکته را یادآور می شود که زمان بدون توجه به حوادث واقع شده در آن که معلول رفتار آدمی است نه خوب است و نه بد: یا حَسَن ما ذَنَبَ الایامُ حتی صِرتُم تتشّأمون بها اذا جوزیتم بِاعمالِکم فیها … اما عَلِمَت یا حَسَن اَن الله هو المُثیبُ و المعاقِب و المجازی بالاعمال عاجِلاً و آجلاً، قلتُ: بلی یا مولای. قال(ع) لا تَعُد و لا تَجعَل لِلایامِ صُنعاً فی حکم الله، قال الحسن: بلی یا مولای.(حرانی، تحف العقول).

زمان های ارزش گذاری شده در قرآن

در قرآن به چهار مقطع زمانی با دید ارزشی نگریسته شده است، سه مورد با نگاه مثبت و یک مورد با نگاه منفی که عبارتند از:

1- یوم الله 2- لیلة القدر3- یوم عید 3- یوم نحس

به «یوم الله» به تفصیل خواهیم پرداخت اما اجمالاً نگاهی به سه زمان دیگر بیفکنیم:

لیلةالقدر

از شب قدر در دو جای قرآن یاد شده است: 1- در سوره دخان آیه ی 2 با عبارت «لیلة مبارکه» (شب مبارک و خجسته) 2- در سوره ی قدر با عنوان «لیلةالقدر».

با توجه به آیات مربوط به این شب، ویژگی هایی برای آن شب می یابیم که مجموع آن ها این شب را خجسته و ارزشمند و سرنوشت ساز ساخته است در سوره ی دخان می گوید: «سوگند به این کتاب روشن گر. که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بوده ایم. در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می شود.(آری، نزول قرآن) فرمانی بود از سوی ما، ما (محمد (ص) را) فرستادیم. این ها همه به خاطر رحمتی است از سوی پروردگارت که شنونده و دانا است».(دخان، 6-2).

پربرکت بودن شب قدر به بیان سوره ی دخان از این روست که 1- فرو فرستادن قرآن کریم 2- کارهای سنجیده و متقن در عالم ربوبی که به صورت جزئی مشخص می شوند و در نتیجه مقدمات، شرایط، مراحل سعادت و شقاوت و پیروزی و شکست، تبیین و قطعی می شود. در میان همه کارهایی که صورت می گیرد نزول قرآن معلول رحمت خداوند شمرده شده است.

اما در سوره ی قدر می فرماید:

«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند. شبی است سرشار از سلامت(و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده».

از شب یاد شده به «قدر» تعبیر شده است که سه معنا را برمی تابد و جمع هر سه نیز ممکن است:

الف- دارای قدر و برابری و ارزش و اندازه

ب- تعیین کننده ی مقدرات و سرنوشت اهل زمین

ج- قدرت و توانایی

حادثه ی مهم شب قدر

به گفته ی قرآن شب قدر مقطع زمانی مهم است؛ زیرا حوادث مهمی در آن صورت گرفته یا خواهد گرفت. پس این قطعه از زمان به اعتبار مظروف خود مهم ارزیابی می شود. آن زمان های مهم و سرنوشت ساز عبارتند از:

الف)  نزول قرآن

ب)  رفت و آمد ملائکه و روح به زمین

ج)  رقم خوردن سرنوشت اهل زمین در عالم قضا و قدر و معلوم گشتن اتفاقات دنیایی

محدوده ی شب قدر

فلسفه ی این که از روزهای سرنوشت ساز و ارزشمند به شب قدر تعبیر می شود آن است که در فرهنگ دینی،آغاز شبانه روز از سر شب قبل محاسبه می شود، روز بعد «روز قدر» به حساب می آید، و پایان شبانه روز، اول مغرب است. بنابراین حکم هر شب از نظر ارزش و عدم ارزش در فردای آن شب جاری است، هم چنان که ارزش روز به شب قبل منتقل می شود. گرچه در شب قدر حقیقی، برخی از اتفاقات یا حکم به سلامت آن، محدود به طلوع فجر شده است و این تقیید به جهت دلیل خاص است.

روز عید

یکی از روزهای ارزشی که در احادیث از آن فراوان یاد شده است «روز عید» است و بنیان گذار آن را حضرت آدم (ع) دانسته اند. (نمازی شاهرودی، ج 7). واژه ی عید یک بار در قرآن آمده است (مائده، 114) و در احادیث ذیل دو آیه به اعیاد ملی قوم فرعون (مجلسی، ج 13، ص 94 و 148)، (یوم الزینة طه،59) و اصحاب الرس(همان، ج 14، ص 148)، (ق،12و فرقان،38) اشاره شده است.

دلیل تصریح نکردن قرآن به کلمه ی عید نزد قوم فرعون و رس، گرفتن موضع منفی در برابر آن هاست؛ چون آن ها در روزهای به اصطلاح عید مرتکب گناه می شدند، و پایه گذاری آن از سوی طاغوت بوده است.

برخی از «ایام الله» توسط پیامبر و ائمه ی معصومین(ع) مصداق «عید» شمرده شده است هم چون «یوم الغدیر» (مفید، ص 37-39) و روز مبعث، نیمه شعبان، عید فطر، عید قربان، و….

علامه طباطبایی شاخصه و ویژگی «یوم الله» را بر «عید» این گونه منطبق می داند که: اِن العیدَ من شَأنهِ اَن یجمُعُ الکلمهُ و یجّدِدَ الحیاتَ الملة و ینشِّطَ نفوسَ العائدینُ و یعلِنُ کلّما عادَ عظمة الدینِ (طباطبایی،1362، ج6، ص 252). هم چنان که می توان مصادیق یوم الله را نیز نشان کرد و مثلاً گفت «22 بهمن ماه یوم الله» و آن روز را عید دانست. سرّ آن که در روایات از آن روزها به یوم عید تعبیر شده است. سرّش آن است که هر سال عود می کند و گرامی داشته می شود.

یوم نحس

راغب در مفردات، نحس را ضد سعادت و خوشبختی، به معنای بدبختی معنا کرده است و عده ای آن را به معنای شوم و بدیمنی نیز دانسته اند و چون هرگاه آسمان در اثر وزش باد و غبار هم چون مس سرخ می شد؛ گاه موجب دردسر و گرفتاری می شد مردم چنین روزی را نحس و بدشگون یا عامل بدبختی می شمردند.

یوم نحس از منظر قرآن: واژه ی روز نحس در قرآن دو بار به کار رفته است. یکی در هیأت مفرد «یوم نحس» (قمر، 19) و دیگری در صیغه ی جمع «ایام نحسات» (فصلت، 16) و هر دو ناظر به سرنوشت شوم «قوم ثمود» است.

روز نحس به روزی گفته می شود که قهر و غضب الهی در آن، به جهت افعال زشت انسان، تجلی کرده و فرد یا قوم و جامعه ای را به هلاکت دنیوی و بدبختی اخروی گرفتار سازد. می توان گفت که امکان تحقق روزهای نحس برای هر جامعه ای وجود دارد و مثلاً نابودی قوم عاد و قوم نوح و قوم لوط در روز نحس اتفاق افتاده است گرچه به این عنوان در قرآن تصریح نشده است.

«یوم نحس» در برابر «یوم الله» مطرح می شود. اگر به روز نحس از جنبه ی باطل نگریسته شود، روز بدبختی و شوم است. و اگر از جنبه ی حق نگریسته شود روز غلبه ی اراده ی قهریه ی خدا برای تحقق نصرت حق است و روز خدایی به حساب می آید. پس «یوم الله» و «یوم نحس» هر کدام یک روی سکه اند و هر دو عنوان مصداق آیات شریفه ذیلند:

و قل جاء الحق و زهق الباطل (اسراء، 81)

و یرید الله ان یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین (انفال،7)

لیحق الحق و یبطل الباطل (انفال، 8)

فانتقمنا من الذین اجرموا و کان حقا علینا نصر المومنین(روم،47)

بنابراین تذکر به «ایام نحس» از باب «تشابه ضد» تذکر به «ایام الله» است لذا قرآن مصادیق ایام نحس را مکرراً یادآوری کرده است. در سوره ی اعراف به ویژه آیات 59 الی 178 نمایشگاه زیبایی از پدیده ی «ایام الله» و «ایام نحس»، در میان جوامع گوناگون بشری، در طول تاریخ به تصویر کشیده شده است.

فیض کاشانی در تفسیر صافی به همین مطلب نظر داشته و گفته است:لأنّ النِعمه علی المؤمنِ نِقمه علی الکافرِ و کذا الایامُ المذکوره نِعمُ لقِومَ نقِمُ لآخرین(فیض کاشانی، ج 3، ص 80).

روز نحس از دیدگاه روایات

در روایات از روزهای ویژه ای به روز نحس تعبیر شده است که در اثر پیش آمد مشکلات و ناگواری های شخصی در چنین روزهایی نسبت به او نحس شمرده می شود.

از این ایام به «روز نحس حکمی» تعبیر می کنیم به اعتبار این که حکم روز نحس حقیقی بر آن بار می شود یا «روز نحس نسبی» به اعتبار این که برای آن شخص نحوست و گرفتاری دارد نه مطلقاً و برای همه اشاره ای به چنین روزهایی ما را کفایت می کند:

در بحارالانوار، بابی تحت عنوان «سُعادهُ الایام و نُحوستُها» (مجلسی، ج 56، ص 18 و 93) و بابی تحت عنوان «الاوقاتُ المحموده و المذمومه"(همان، ج 73، ص 225) وجود دارد. هم چنین علامه مجلسی احادیث فراوانی را درباره ی روزهای مبارک و مشؤوم در ابواب دیگر آورده است.(همان، ج 94).

مؤلف وسائل الشیعه احادیث فراوانی را در ابواب گوناگون، در کتاب الحج درباره ی سعد و نحس ایام گردآوری کرده است.(حر عاملی، ج 8، باب های 3 الی 11 و 27).

ب) بررسی مفهوم «یوم الله» در قرآن

دیدگاه مفسران: غالب مفسران درباره ی «یوم الله» دیدگاه مشابهی دارند. طبرسی در مجمع البیان سه نظریه در این باره آورده است، که دقت در آن ها هم آهنگی آنان را ثابت می کند، و بیش تر به اختلاف در تعبیر می ماند تا اختلاف در برداشت و تفسیر. این سه نظر عبارتند از:

الف-  وقایعُ الله فی الامم الخالیه و اِهلاِک من اَهلک منهم. حوادث سهمگین و نابودکننده و براندازنده جامعه ها و ملت های پیشین است. یادآوری این واقعه ها خاصیت بازدارندگی دارد تا شنوندگان تاریخ عبرت بگیرند.

ب-  از قول امام صادق (ع) و ابی بن کعب و ابن عباس نقل می کند که: «ذکرهم بأیام الله» به معنای یادآوری نعمت های خداوند در طول روزگار گذشته است.

ج-  انهُ یرید بأیام الله سُنَنَه و اَفعالَه فی عبادِه مِن اِنعامٍ و انتقامٍ: مراد از آیه «و ذکرهم به ایام الله» سنت های الهی و حوادثی است که در میان جوامع بشری رخ می دهد از خوش بیاری و نعمت بخشی یا بدبیاری و عذاب آنان. خداوند به جای به کاربردن قوانین و سنت ها از باب کنایه، واژه ی ایام را به کاربرده است یعنی ظرف را استعمال کرده و مظروف (حوادث) را اراده کرده است. این نظریه ی ابومسلم اصفهانی است و درحقیقت دو نظریه ی پیشین را هم آهنگ ساخته است. (طبرسی، 1972،ج6، ص 66-65). و به این ترتیب هر سه نظریه به یک دیدگاه باز می گردد.

فیض کاشانی در الصافی می گوید: منظور از «ایام الله» حوادث سهمگین رخ داده بر پیشینیان است، چنان که مقصود از «ایام العرب» جنگ هایی است که در میان اعراب پیش آمده است. (فیض کاشانی، بی تا، ج3، ص 80).

علامه مجلسی در تفسیر آیه: لا یرجون ایام الله می نویسد: لا یتَوقَعّون وقائَعُهُ بِأعدائة مِن قولهم«ایام العرب» لوقائعهم اولا یأملون الأوقات التی وَقتها لنصر المومنین و ثوابهم و وعدهم بها(مجلسی، ج 9، ص153). این دیگاه نظیر دیدگاه ابومسلم اصفهانی است. بالاخره علامه طباطبایی می گوید:

«شکی نیست در این که ایام الله روزهای ویژه ای است و با این که همه ی روزها و اشیاء از آن خداست انتساب برخی از آن ها به خدا به جهت حوادثی است که در آن روزهای خاص پیش آمده است و قدرت خداوند در آن ها آشکار شده است و باقی عوامل تحت الشعاع قدرت خدا واقع شده است. هم چون روز مرگ که در آن روز، سلطنت آخرتی خدا اشکار می شود و اسباب دنیوی از تأثیر می افتد. و نیز هم چون روز قیامت که از هیچ کس در آن روز کاری ساخته نیست. و نیز مانند روزهایی که قوم نوح، عاد و ثمود در آن ها به هلاکت رسیدند. چه این که در این روزهای خاص، قهر و غلبه و عزت خدایی خودنمایی کرده است.

ممکن است روزهای ظهور رحمت و نعمت الهی نیز از ایام الله باشد، البته آن گونه ظهوری که دخالت دیگر اسباب کم رنگ دیده شود هم چون روزی که حضرت نوح و یارانش به سلامت و به مبارکی از کشتی بر زمین گام نهادند. یا روزی که حضرت ابراهیم از آتش نمرودیان نجات یافت چنان که برخی روزها با حوادث ویژه اقوام ملت ها ارتباط وثیق دارد که بدان اقوام نسبت داده می شود مانند «ایام العرب» همچون: یوم ذی قار و یوم فجار و یوم بغاث و غیره». (طباطبایی، ج 12، ص 18).

با دانستن نظرات مفسران بنام لازم است به محتوای دو سوره ای که دربردارنده ی اصطلاح«یوم الله» است به صورت یک پارچه بنگریم و مقصود از این واژه را در متن قرآن به درستی بفهمیم آن گاه توضیح احادیث رابدان بی افزاییم.

2- نگاهی یک پارچه به سوره های ابراهیم و جاثیه

بهترین شیوه ی تفسیر آیات ملاحظه ی آن ها در همان جایگاهی است که قرار دارند و نه جدا و گسسته از پیکره ی سوره.

اگر به سوره ی ابراهیم به عنوان یک مجموعه ی منسجم از مفاهیم و مطالب نظر افکنیم می بینیم که درصدد بیان «سنت های الهی» است. سنت ها و قوانین و روش ثابتی که خداوند درباره ی جریان های واقع در نظام هستی مقرر کرده است. سنت هایی که هیچ گاه مغلوب نمی شوند، و دایره ی آن ها دنیا و آخرت را پوشش داده است.

توجه به سنت های الهی به ویژه، سنت های اجتماعی، موجب بیداری و هوشیاری دل می شود و انسان ها را از غلتیدن در پرتگاه های مرگبار باز می دارد، و از سوی دیگر اراده ی او را در استفاده ی بیش تر و بهتر از موفقیت ها و کامیابی ها راسخ تر می سازد. و در این صورت از تاریکی های نادانی، لجاجت، غفلت، سهل انگاری، خودخواهی، هوس بازی و … رهایی می بخشد و به سوی روشنایی دانش و تجربه و حق پذیری و دقت و هوشیاری و هم گرایی و هم کاری و یاری و … سوق می دهد.

برای رسیدن به چنین هدف و آرمانی، خداوند به پیامبرش می فرماید که قرآن را برای مردمان تبیین نما و آنان را از تاریکی ها به روشنایی رهنمون شو.

از آن جا که برای متوجه ساختن مردمان به گذشته ی تاریخی و سرنوشت آینده ی آن ها لازم است از شواهد عینی قابل درک عامه بهره گرفت، به پیامبران دستور داده شده است که با زبان عامه ی مردم و بیانی روزآمد، فراز و نشیب های حساس و سرنوشت ساز گذشته را برای آنان بازگویند. (ابراهیم،4). مثلاً حضرت موسی مأمور شد تا از چنین شیوه ی تربیتی در هدایت پیروان خود بهره گیرد.

حضرت موسی حوادث خطیر و سهمگین گذشته را به یاد پیروان خود آورد. از جمله، کشتارها و ذلتی که در نظام طاغوتی فرعون دامن گیرشان شده بود و چگونگی رهایی از چنگ فرعونیان و دست یابی به قدرت و حکومت را برای ایشان تبیین کرد و از دل مثال ها و نمونه ها، قانونی از قوانین الهی را بیرون کشید که در قرآن از آن به «سنت الهی» تعبیر شده است. آن قانون الهی ثابت این است که: «لَئِن شَکرتُم لا زَیدَنَّکم و لئِن کفرتم ان عذابی لَشَدیدٌ»: هرگاه در مسیر اراده ی الهی قرار گیرید و از نعمت های او بهره ببرید و حقوق دیگران را ادا کنید و هر چیز را در جای خود بنهید و از تندی و کندی بپرهیزید، نعمت ها بیش از پیش به شما روی خواهد آورد. اما اگر قدر آن ها را نشناسید و از آن ها استفاده ی نابجا کنید و عنایت لازم را به حقوق و تکالیف خود نداشته باشید، در همین جهان تازیانه ی عذاب خداوند بر پیکرتان فرود می آید و آتشش دامنتان را می گیرد. گاه چنان کیفر کند که ریشه ناسپاسان را بخشکاند و از صفحه ی روزگار براندازد، گویی افسانه ای بیش نیستند، اگر باور ندارید، به سرنوشت اقوام نوح، عاد، ثمود و جوامع بدبخت و نگون سار پس از آن ها نظر افکنید.

کیفر کفران نعمت ها به سرای دنیا محدود نمی شود بلکه تداوم حرکت خیر و شر در قدرشناسی و ناسپاسی نعمت ها در جهان آخرت نیز نمودار می شود و هرکس و هر جامعه ای پاداش و کیفر رفتار دنیوی خود را دریافت می کند. در آخرین آیه ی این سوره نگاهی دوباره به ابتدای سوره داشته و می گوید:

هذا بَلاغ للناسِ و لِینذروا به: این قرآن پیامی نافذ و آشکار برای عموم مردم است تا همگان به وسیله ی آن دست از خطا و گناه بردارند و بدانند همه کاره، خدای یکتاست تا صاحبان خرد از سرنوشت گذشتگان پند گیرند.

در سوره ی «جاثیه» نیز اگر نقطه ی محوری را «ایام الله» بدانیم و نگاهی یک پارچه به سرتاسر آن بیاندازیم می بینیم که هم چون سوره ی ابراهیم به قوانین حاکم بر جهان طبیعت و جوامع بشری و جهان آخرت اشاره می کند و به عنوان نمونه به رفتار و سرنوشت قوم بنی اسرائیل استشهاد می کند.

چون محتوای دو سوره ی جاثیه و ابراهیم از تشابه تام برخوردار است و به سوره ی ابراهیم توجه کردیم سزاوار است که تنها به ترجمه ی آیات ابتدایی، میانی و پایانی سوره ی جاثیه بسنده کنیم.

«این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است (2) …این ها آیات خداوند است که ما آن را به حق بر تو تلاوت می کنیم اگر آن ها به این آیات ایمان نیاورند به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می آورند(6)… به مؤمنان بگو: کسانی را که امید به «ایام الله» (روز رستاخیز) ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومی را به اعمالی که انجام می دادند جزا دهد (14) هرکس کار شایسته ای انجام دهد برای خود به جا آورده است و کسی که به کار بد می کند به زیان خود اوست سپس همه ی شما به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید (15) ما بنی اسرائیل را کتاب(آسمانی) و حکومت و نبوت بخشیدیم و از روزی های پاکیزه به آن ها عطا کردیم و آنان را بر جهانیان (و مردم عصر خویش) برتری بخشیدیم (16) … و بدی های اعمالشان بر آن ها آشکار می شود و سرانجام آن چه را استهزاء می کردند آن ها را فرا می گیرد (33) … پس حمد و سپاس مخصوص خداست، پروردگار آسمان و زمین و پروردگار همه ی جهانیان (36) و برای اوست کبریا و عظمت در آسمان ها و زمین و اوست عزیز و حکیم».

3- یوم الله در احادیث

در احادیث یاد شده از سوی شیعه و سنی، دیدگاه مشابهی درباره ی معنا و مراد واژه ی «ایام الله» در قرآن وجود دارد که عبارت است از روزهای تجلی و ظهور قدرت خداوند که برای مؤمنان نعمت بزرگ و برای سرکشان، گرفتاری ریشه برانداز بود. یادبود آن روزها، بسیار مهم و در شکل گیری رفتار اجتماعی صحیح، بسیار اثرگذار است. به چند نمونه از آن احادیث اشاره می شود:

احمد حنبل از ابی بن کعب از پیامبر (ص) در تفسیر «وذکرهم بایام الله"نقل می کند که فرمود: بنعم الله تبارک و تعالی. (احمد حنبل،ج5، ص122).

علامه مجلسی از امام باقر (ع) و آن حضرت از امام حسین (ع) و جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عباس، از پیامبر (ص) نقل می کند که در تفسیر «و ذکرهم بایام الله» فرمود: «ایامُ الله نَعماؤه و بُلاؤه و مُثُلاتهُ سُبحانَه»: ایام الله نعمت ها، آزمایش ها و کیفرهای خداوند است. آن گاه رو به یاران حاضر در مجلس کرد و فرمود: من شما را اندرز می دهم به جهت نگرانی از کیفر مرگ آور الهی بر شما. (مجلسی، ج 67، ص20).

ابن ابی الحدید در شرح عبارت: «و صَدِّق بما سُلَفُ من الحق» از نهج البلاغه می گوید: «ای صدِّق بِما تَضَمَّنه القرآنُ مِن «ایام الله» و مُثُلاتِه فی الامم السالفه لما عصوا و کذبوا. علامه مجلسی نیز عبارت یاد شده را قریب به همین مضمون شرح داده و گفته است: «ای صَدِّق بما تَضَمّنه القرآنُ مِن «ایام الله» و مثُلاتِه فی الأیامِ السالفه و النبیین و المرسلین و ما جاءوا به».

امیرالمؤمنین (ع) یادآوری ایام الله را به عنوان هشدار می داند و آن را عبارت از حوادث دردناک تاریخ در مورد پیشینیان می داند و برای اندرز مردم و مخالفان به برخی از صحنه های عبرت آموز تاریخی استناد می کند. چنان که در روایت مفصلی می گوید: آن روز که شورای خلافت برای انتخاب خلیفه ی سوم تشکیل شده بود من به یکایک اعضای شورا، «ایام الله» و حوادث مهم تاریخی را یادآور می شدم و نسبت به تکرار تاریخ هشدار می دادم گرچه به گوش آنان فرو نرفت. «… فاذا خلوت بالواحد ذکرتهُ «ایام الله» و حذَّرتُه ما هو قادِمُ علیه و صائِرٌ الیه … ازالوها عنّی الی ابن عفّان».

در برخی از احادیث، مهم ترین مصادیق ایام الله بیان شده است چنان که توصیفش را از تفسیر المیزان بیان داشتیم. به بیان دو نمونه از آن ها بسنده می کنیم. (ر.ک: بحرانی، ج5، ص380-383).

از امام باقر(ع) نقل شده که: «ایام الله عزوجل ثلاثه: یومُ القائِم و یوم الکره و یوم القیامه: مصداق کامل ایام الله سه روز است. روز ظهور حضرت مهدی(ع)، و روز رجعت و روز قیامت». علی ابن ابراهیم قمی در تفسیر خود می گوید: «ایام الله ثلاثه یوم القائم و یوم الموت و یوم القیامه: مصداق کامل ایام الله سه روز است: روز قیام مهدی (ع) و روز مرگ و روز قیامت.

یوم الله تجلی گاه سنت الهی

با دانستن «مفهوم» یوم الله اکنون نوبت آن است که به بررسی کارکرد این مفهوم در قرآن بپردازیم.

یکی از آداب فرهنگی اعراب جاهلی نسبت دادن حوادث بزرگ به روزها است. بزرگ ترین و تاریخی ترین روزها برای آنان ایامی بود که در میان قبایل عرب جنگی رخ داده بود. حوادث تاریخی را «یوم» می خواندند. مانند: یوم بغاث، یوم فجار، … سپس به مجموعه ی آن روزگاران  به اعتبار حوادثی که در آنان واقع شده  «ایام العرب» می گفتند. اعراب به ایام العرب اعتنای کامل داشتند و اشعارشان پر بود از اشاره یا استناد به آن. آنان به بهانه ی آن حوادث به تعریف و تمجید از خود و هجو و تمسخر رقبا و دشمنان می پرداختند. این کار آنان فایده ای نداشت جز شعله ور کردن کینه ها و برافروختن جنگ های بی حاصل دیگر. این نام گذاری بعد از ظهور اسلام نیز معمول بود. مثلاً در قرآن آمده است: «یوم حنین» (توبه،25) در نهج البلاغه نیز این نام گذاری مکررآمده است هم چون «یوم السقیفه» در نامه بیستم و نیز یوم بدر، یوم احد، یوم موته در نامه ی نهم.

یکی از برنامه های اصلاحی پیامبر(ص) و قرآن، جایگزین نمودن آداب و رسوم و فرهنگ سلامی به جای آداب و رسوم و فرهنگ غلط جاهلی است مثلاً در برابر «احزاب»، «حزب الله» را می گذارد.

از آن جا که ایام الله روزهای تبلور قدرت خداوند است، یادآوری آن ها یادآوری قدرت مغلوب ناشدنی خداوند و حاکمیت اراده ی الهی در تاریخ بشر است. اراده ی باری تعالی در جهان  اعم از طبیعت و جوامع بشری  از مجرای قوانین مشخصی تحقق می پذیرد که در قرآن از آن ها به «سنة الله» تعبیر شده است. یادآوری ایام الله، موجب توجه به سنت های الهی در جهان و تأمل در آن ها است. پیامبران لازم می دانند فلسفه ی تاریخ و قوانین جامعه شناسی حاکم بر حوادث تاریخی را به پیروان خود یادآور شوند تا در مسیر حرکت اجتماعی خود آن ها را چراغ راه قرار دهند. لازمه ی ایمان به خدا و انبیا و مکاتب آسمانی، توجه به این قوانین و امید داشتن به تحقق آن ها است. چنان که در سوره ی جاثیه از دین گریزان و پیامبرستیزان به «ناامیدان به ایام الله» تعبیر کرده و همین ناامیدی را شاهد بدبختی آن ها می داند. علامه طباطبایی از آیه ی یاد شده، یکی از سنت های الهی حاکم بر جوامع را استنباط می کند که عبارت است از «عذاب استیصال»و در مورد جوامع سرکش و گمراه پیشین اتفاق افتاده است. (طباطبایی، 1362، ج 18، ص164 -163).

نسبت «یوم الله» با «سنة الله»

واژه ی «سنت» 16 بار در قرآن  به صورت جمع و مفرد  آمده است و در 8 مورد به «سنة الله» و یک بار «سنتنا» به خداوند داده شده است. سنت در لغت به معنای طریقه و روش است و «سنة الله» یعنی روش حکمت الهی  در تکوین  و روش اطاعت از خدا  در تشریع.

به عبارت دیگر سنت الله عبارت از روشی است که خداوند متعال براساس حکمت خویش در جوامع بشری مناسب تعامل بشر با شریعت آسمانی به کارمی گیرد. گرچه سنت الله درباره ی طبیعت و یا در روز قیامت نیز جاری است اما تأکید خداوند  با توجه به موارد کاربردی واژه در قرآن  بر آن قوانین اجتماعی است که در سیر تاریخی خود را می نمایاند و فلاسفه ی تاریخ و جامعه شناسان تاریخ آن را از راه بررسی حوادث گذشته کشف می کنند. (مطهری، 1372 و مصباح یزدی، 1368 و محمد هیشور، 1996).

خداوند برای هدایت بشر، آشنا ساختن او به آن قوانین به وسیله ی پیامبران، مهم ترین موارد را یادآوری کرده است، لذا یکی از مأموریت های انبیا بیان قوانین برگرفته از جریانات تاریخی برای مردم است (ابراهیم،5) و عدم توجه و اعتقاد به آن قوانین موجب بدبختی و هلاکت دنیوی و عذاب اخروی خواهد شد. (جاثیه، 14).

به جهت اهمیت مسأله برای آن که هیچ ملتی نادانسته گرفتار سنت های براندازنده ی الهی نشود، خداوند به سبب لطف و رحمت گسترده اش ابتدا پیام خود را توسط پیامبران به گوش همه ی جهانیان می رساند، آن گاه سنت های خود را به کار می اندازد. و به عبارت بهتر ارسال رسل و آگاهی بخشی همگانی یکی از «سنت های مقدم» الهی است (اسراء،15 و قصص،59 و نحل،36).

دست آورد یادآوری ایام الله

با توجه به کاربرد تعبیر «ایام الله» در قرآن تنها در دو مورد برای تشخیص ویژگی آن لازم است به آیات پیش و پس از آن بنگریم. با تحلیل آیات یاد شده که در تفسیر دو سوره ی ابراهیم و جاثیه شرح آن گذشت دست آورد شاخصی برای «یوم الله» می یابیم که در سوره ی ابراهیم با یک بیان و در سوره ی جاثیه با بیان دیگری بر آن تأکید شده است. البته نتیجه ی نهایی یگانه خواهد بود.

بیان اول: توجه به ایام الله، رهایی بخش بشر از تاریکی ها

در سوره ی ابراهیم پس از بیان فلسفه ی نزول قرآن که عبارت از نجات بخشی انسان ها از تاریکی های نادانی و ستم و تبهکاری و هدایت آنان به سوی نور و دانش و دادگری و نیکی است، قدرت خداوند را فرمان روای آسمان ها و زمین دانسته و کسانی را که به زندگی حقیر و محدود دنیا دل بسته و از زندگی فراخ فراروی آدمی چشم می پوشند، توبیخ و تهدید کرده است. اینان سعی در جلوگیری از استقرار حاکمیت اراده تشریعی خداوند بر جامعه بشری دارند تا مانعی بر سر راه خواسته هایشان احساس نکنند. مأموریتی که پیامبران دارند تبیین اراده ی تشریعی و توضیح اراده ی تکوینی خداوند برای مردمان است تا راه را از چاه بازشناسند و خود را با قوانین حاکم بر طبیعت و جوامع وفق دهند تا زندگی ایده آل و سرنوشتی نیک فرجام داشته باشند.

ازجمله ی لوازم کار انبیاء در راستای اهداف کلان آن ها  که عبارت از نجات بشر از تاریکی ها و راهنمایی به سوی نور است  یادآوری «ایام الله» به آنان است. این یادکرد در موفقیت انبیاء بسیار تأثیرگذار است. یادآوری حوادث مهم گذشته چه در سرزمین خود یا در سرزمین ها و ملت های دیگر ابزار کمک آموزشی مهمی است که موجبات هوشیاری و دقت نظر و اقدام به موقع مردم فراهم می سازد. زیرا «مؤمن خردمند هرگز از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود».(ناصف، 1962). اگر ملتی چشم بر هم نهد و به وسوسه ی «تکرارناپذیری تاریخ» و «توهم توطئه» دل گرم شود و فقط پیش پای خود را ببیند، عوامل و راه های عزت و ذلت و موفقیت و شکست پیشینیان را بررسی نکند و نتایج حاصله را درباره ی خود به کار نگیرد، به ورطه ی ذلت و شکست و دریوزگی و بردگی و آوارگی و گرسنگی، و در یک کلمه بدبختی و هلاکت افتد. البته این جامعه جز خود را نباید ملامت کند که خود کرده را تدبیر نیست و هرکه ناموخت از گذشت روزگار، بازناموزد ز هیچ آموزگار.

بیان دوم: امید به ایام الله عامل بهره گیری از قوانین الهی

در سوره ی جاثیه برخی از قوانین و مقررات حاکم بر جریان طبیعت و رابطه ی آن ها را با انسان بیان می دارد. با ذکر قوانین طبیعی، اجتماعی و ماوراء طبیعی و بیان لزوم بهره گیری از آن ها به همان نتایج مشابه سوره ی ابراهیم می رسد و می فرماید: تنها از دین حق پیروی کن نه از آراء و اندیشه های دیگران و بدان خداوند یاور پرهیزکاران است و دشمنان دین موفق نخواهند بود. قوانین یاد شده روشن گر راه بشریت و هدایت گر حق باوران است و تبهکاران حق ستیز به گرفتاری نهایی و ناکامیابی خویش پی خواهند برد.

ج) شناسایی مصادیق یوم الله در قرآن

دستور خداوند به موسی (ع) بر این که ایام الله را به پیروانت یادآور شو، دلیل بر تعدد ایام الله در تاریخ است، به برخی از دوران ها در قرآن اشاره شده است. گرچه هیچ کدام، این عنوان را به صراحت به کار نبرده است، اما مفسران بزرگ آن موارد را از مصادیق ایام الله دانسته اند. (طباطبایی،1362، ج 12، ص 18). به مهم ترین آن حوادث اشاره می کنیم:

1- روز پیروزی و نجات حضرت نوح(ع) و یارانش (هود،44).

2- روز نجات حضرت ابراهیم از دل آتش (انبیاء، 71-68).

3- روزنجات خانه ی کعبه و شکست لشکر فیل سوار(فیل،5-1).

4- روز هجرت حضرت محمد (ص) به مدینه و تأسیس حکومت اسلامی: هجرت پیامبر گرامی از مکه سرمنشأ همه خیرات و برکات اسلام برای جهانیان تا قیامت شد. عظمت این روز به اندازه ای بود که امیرمؤمنان آن را به عنوان ابتدای تاریخ اسلام پیشنهاد کرد و خلیفه ی دوم و دیگران تسلیم پیشنهاد و استدلال آن حضرت شدند پس از هجرت پیامبر به مدینه ایام الله برای مسلمانان مکرر آشکار می شد هم چون صحنه های جنگ بدر، احد، خندق، خیبر، حنین، فتح مکه و غیره که خداوند به طور سربسته می فرماید: و لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره و یوم حنین (توبه، 26 -25): خداوند، شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز «حنین» نیز یاری نمود. در آن هنگام که فزونی جمعیتتان شما را مغرور ساخت ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به کارتان نیاید و زمین با همه ی وسعتش بر شما تنگ شد. سپس پشت (به دشمن) کرده فرار کردید. سپس خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر پیامبر و مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمی دیدید و کافران را مجازات کرد و این است جزای کافران.

5- روز غدیر

شعرای اسلام از روز غدیر خم به «یوم الغدیر» یاد می کنند حُسان بن ثابت: به دستور پیامبر (ص) می سراید:

 

ینادیهم «یوم الغدیر» نبیهّم

بخم فاسمع بالرسول منادیا

 

(امینی،1967، ج 2، ص34)

5-1- گزارش کوتاه از جریان غدیر خم

بر طبق روایات در سال دهم هجری خداوند به پیامبر دستور داد که علی بن ابی طالب(ع) را در ملاء عام به جانشینی خود معرفی کند: ای پیامبر، آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است. کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد. و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند (مائده،67).

پیامبر نیز با تمهیداتی، منطقه ی غدیر خم را برای اجرای فرمان الهی مناسب می بیند و درحضور چندین هزار نفر (حدود 124000 نفر) علی بن ابی طالب را به وصایت و خلافت و امامت و امارت پس از خود منصوب می کند و از مردم می خواهد که با علی (ع) بیعت کنند و بر آن، پیمان مؤکد می گیرد.

5-2- دلیل بر یوم الله بودن روز غدیر

تمامی ویژگی های یوم الله بر روز غدیر تطبیق می کند، هم چون پیروزی حق، عقب نشینی باطل، نمایان شدن اراده ی خداوند، آثار و برکات فراوان و ماندگار، نعمت خدایی برای مؤمنان و عذاب و گرفتاری برای کافران و منافقان، تضمین بقای دین، کامل شدن دین و ….

قرآن درباره ی روز غدیر خم می فرماید: امروز کافران از (زوال) آیین شما مأیوس شدند. بنابراین، از آن ها نترسید و از (مخالفت) من بترسید. امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم. (مائده، 4)(ر.ک: هلالی، ص294، 428،511). در روایات نیز این روز بزرگ ترین عید اسلام شمرده شده است و بر تکریم چنین روزی تأکید شده است. پیامبر فرمود: یومُ غدیرِ خم اَفضلُ اَعیادِ اُمتّی. (مجلسی، ج 37، ص 109). می توان گفت: این روز نقطه ی عطف تاریخ اسلام شد و حوادث فراوان بعدی از پیامدهای آن بوده است.

نتیجه گیری

قرآن برای راهنمایی بشر از روش های گوناگونی بهره می گیرد یکی از آن ها یادآوری ایام الله است. پدیده ی یوم الله سنت جاری خداوند در جوامع است و همیشه قابلیت تحقق دارد پس می توان روزهای سرنوشت ساز تاریخی ملت ها را که تجلی گاه قدرت مطلق خداوند و شکست قدرت های شیطانی است «یوم الله» نامید و برای همیشه یاد آن را زنده نگه داشت.

منابع

1- ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح النهج البلاغه، قاهره، دار الاحیاء الکتب العربیه، 1383.

2- امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1967م.

3- بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، البعثه، 1999م.

4- حرانی حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، به کوشش علی اکبر غفاری، چ2، قم، 1363.

5- حر عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، تحقیق ربانی شیرازی، 1376ق.

6- سبحانی، جعفر، حسن و قبح عقلی، پژوهشگاه علوم انسانی تهران، چ3، 1377.

7- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، 1362.

8- طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، قاهره، 1972م.

9- علی ناصف، منصور، التاج الجامع فی احادیث الرسول، استانبول، بی تا.

10 - فیض کاشانی، محمد محسن، الصافی، بیروت، مؤسسه اعلمی، بی تا.

11- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1403ق.

12- مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات، 1368.

13- ، اخلاق در قرآن، امیرکبیر، 1373.

14- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، وزارت ارشاد،1371.

15- مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، صدرا، 1372.

16- مفید، محمد بن نعمان، مسار الشیعه، کتاب خانه ی آیه الله مرعشی نجفی، بی تا.

17- هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ترجمه ی اسماعیل زنجانی، قم، الهادی، 1375.

18- هیشور، محمد، سنن القرآن فی قیام الحضارات، قاهره، المعهد العالمی،1996م.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان