ماهان شبکه ایرانیان

یادداشت: روایت یک ادغام استارتاپی نافرجام؛ جاده همچنان ادامه دارد

به خاطر دارم زمانی که تصمیم به راه اندازی «زودشور» گرفتیم، دیتاهای زیادی راجع به اسنپ و دیجیکالا و تخفیفان و... را مطالعه کردیم. نحوه شکل گیری، جذب سرمایه‌گذار، ورود به بازار، همگی در یک موضوع مشترک بودند: سرمایه‌گذار خارجی.

یادداشت: روایت یک ادغام استارتاپی نافرجام؛ جاده همچنان ادامه دارد

به خاطر دارم زمانی که تصمیم به راه اندازی «زودشور» گرفتیم، دیتاهای زیادی راجع به اسنپ و دیجیکالا و تخفیفان و... را مطالعه کردیم. نحوه شکل گیری، جذب سرمایه‌گذار، ورود به بازار، همگی در یک موضوع مشترک بودند: سرمایه‌گذار خارجی.

آن زمان صحبت‌های امیدوار کننده‌ای از برجام شنیده می‌شد. ما هم به دنبال جذب سرمایه‌گذار خارجی از کشور عمان بودیم، ساعت‌ها جلسه گذاشتیم و آمارهای بسیار زیادی را از بازار عمان دریافت و تحلیل کردیم، قرارداد را نوشتیم و امضا کردیم، اولین پول را دریافت کردیم و همه را خرج توسعه نرم افزار به زبان انگلیسی و عربی و تعریف سیستم مالیاتی کشور عمان و حتی دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس کردیم.

ولی با پاره شدن برجام، سرمایه گذار عمانی ما که یکی از بندهای فسخ قرارداد تبعیت از قوانین بین المللی برای سرمایه گذاری بود، قرارداد را یک طرفه فسخ کرد و صرفا یک لایسنس از نرم افزار ما را خریداری کردند! این اتفاق برای خیلی از بازیگران ریز و درشت اکوسیستم افتاد و پاره شدن برجام مصادف با یک دنده عقب بی‌رحمانه در میان اتوبانی بود که همه فکر می‌کردند می‌توانند با شتاب در آن حرکت کنند.

بعد از برجام همه به دنبال جذب سرمایه داخلی بودند؛ این که چطور سرمایه‌گذار سنتی ایرانی را قانع به سرمایه‌گذاری روی استارتاپ کنیم. متاسفانه ما موفق به این کار نشدیم و نتوانستیم سرمایه گذارانی که روی ملک، طلا، سکه، دلار یا در مدرن‌ترین حالت بیت‌کوین و صنعت ماینینگ سرمایه‌گذاری می‌کردند را قانع کنیم که بیاید روی چیزی به نام «استارتاپ» سرمایه‌گذاری کنند.

صحبت با شرکت های سرمایه‌گذاری خطر پذیر هم توفیقی نداشت و کم‌کم متوجه شدیم پسوند «خطرپذیر» نقش چندانی در اسامی این شرکت‌ها ندارد و یک عبارت زیبنده است. به ما گفتند «امروز مردم دنبال گوشت سهمیه‌ای هستند و شما دارید راجع به ارتقا سطح کیفیت زندگی مردم صحبت می‌کنید؟»

این شرکت‌ها حق داشتند. هرچه شرایط اقتصادی بدتر می‌شد، اندازه بازار استارتاپ‌های کوچک هم کوچک‌تر می‌شد. اولویت مردمی که حالا هزینه هایشان حداقل 3 برابر شده و درآمدشان تغییری نکرده به سمت نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک و مسکن می‌رفت تا خدماتی نظیر خرید گل یا خشکشویی. باید قبول می‌کردیم که برخی سرویس‌ها که تا دیروز حالت لاکچری نداشت، کم کم به سمت و سوی سرویس‌هایی خاص برای افراد خاص می‌روند.

اما در همین اوضاع هم می‌شد دید که تعدادی استارتاپ یک باره بیلبوردهای سطح شهر را پر می‌کنند. استارتاپ‌هایی که هرگز در گذشته نامی از آن‌ها نشنیده بودیم. خیلی جویای این شدیم که کدام شرکت و چرا سرمایه‌گذاری به این شکل کرده و با مشاهدات خودمان که بررسی می‌کردیم یک جای کار می‌لنگید. در نهایت با پیگیری‌ها متوجه می‌شدیم که گاهی این استارتاپ‌ها وسیله‌ای برای هدف بعضی کمپانی‌های بزرگ‌تر می‌شدند تا از امتیازهای کارآفرینی استفاده‌های خاصی شود. پس از مدتی‌ هم بیلبوردها به حالت قبلی برمی‌گشتند و دیگر خبری هم از آن استارتاپ‌ها شنیده نمی‌شد.

سال 98 شد و همه این‌ها در کنار آگاهی از این مساله که به زودی بنزین گران خواهد شد (که شد) باعث شد که بیشتر فکر کنیم در این اوضاع باید چه کرد. استراتژی‌های مختلفی را بررسی کردیم، اینکه خودمان یک مغازه خشکشویی بزنیم که حاشیه سود بیشتری را داشته باشیم یا با یک خشکشویی شریک شویم که در این صورت از حالت پلتفرمی و اصل بیزینس که بر اساس استفاده از ظرفیت‌های موجود به جای تاسیس خشکشویی بود خارج می‌شدیم و مقیاس پذیری کسب و کار ما نیز دچار چالش می‌شد.

استراتژی دیگر اما پدیده‌ای به اسم ادغام بود؛ یک پدیده نادر که در اکوسیستم استارتاپی کمرنگ دیده می‌شد ولی با اوضاع اقتصادی کنونی این عبارت دوباره احیا شده بود. ادغام یک روزنه نجات و امید بود که نظر ما را جلب کرد. این ایده را با 5 خشکشویی آنلاین مطرح دیگر در میان گذاشتیم و همگی استقبال کردند و در نهایت برای شروع با یکی از این استارتاپ‌ها به صورت پایلوت آن را انجام دادیم. قرار بر این شد که از ظرفیت های یکدیگر جهت بهبود کیفیت سرویس‌دهی و کاهش هزینه ها استفاده کنیم. در ابتدا قرار نبود مسئله رسانه‌ای شود تا ادغام به صورت حقوقی با ثبت یک شرکت انجام پذیرد ولی در نهایت تصمیم گرفتیم موضوع را رسانه‌ای کنیم و به گوش همه بازیگران برسانیم که ما ادغام شدیم؛ شاید آنها را هم تشویق می‌کردیم.

این استراتژی اما در نهایت به دلایل متعدد از جمله عدم هماهنگی‌ها در کارهای مدیریتی منجر به شکست شد؛ شکستی که تجربه خوبی برای طرفین داشت و می‌توان از آن مانند پیوندی یاد کرد که با وجود طلاق، درس‌های زندگی بزرگی به طرفین داده است.

مسلما نفس ادغام عمل اشتباهی نیست و اگر در شرایط صادقانه صورت پذیرد، منجر به رشد و موفقیت می‌شود و به عنوان یک استراتژی ممکن است باز هم به سمت آن با استارتاپ‌های دیگر این حوزه برویم، ولی این‌بار با تجربه ی بیشتر و محتاط‌تر این مراسم خواستگاری اقتصادی را انجام می‌دهیم. اگر ادغام های دیگر اکوسیستم را بررسی کنیم عموما از نوع «تصاحب» هستند تا «همکاری» و متاسفانه به ندرت خبر ادغام دو استارتاپ که در یک سطح باشند را می‌شنویم. عموماً یک استارتاپ بزرگ‌تر کل استارتاپ کوچک‌تر را تصاحب می‌کند، مثلا دیوار و آی هوم، شیپور و آلونک، علی بابا و زورق که همگی ادغام‌های موفقی بودند به همین صورت عمل شده بود.

ادغام برای استارتاپ‌ها یک استراتژی است. این استراتژی گاهی برای رشد و گاهی برای گذر از بحران‌ها و عدم حذف شدن در بازار اتفاق می‌افتد. ادغامی که به مرحله «به خوبی خوشی زندگی کردند» نرسد کماکان درسنامه‌ای برای طرفین است تا با چم و خم این زنجیره آشنا شوند. ادغام فرایند طولانی‌تر و پیچیده‌تری از آنچه به نظر می‌رسد دارد و تا آن را تجربه نکرد خیلی از مسائل آشکار نمی‌شود. می‌توان ده‌ها کتاب درباره ادغام نوشت و همه را دور انداخت چرا که کشف این مساله یک مساله تجربی است تا آکادمیک.

متاسفانه در شرایطی هستیم که خبر جذب سرمایه استارتاپ‌ها به ندرت به گوش می‌رسد و خیلی از استارتاپ‌های کوچک و متوسطی که جذب سرمایه خارجی هم کرده بودند در حال حذف و شکست خوردن هستند که آخرین آن‌ها «چنگال» بود.

باید بدانیم این طبیعی است که ما برای کسب و کار خود هر اقدامی که می‌توانیم را انجام دهیم، حتی اگر منجر به شکست شود. در شرایط کنونی کشور که اتفاقات بسیار عجیبی رخ می‌دهد و هر روز خبر تحریم قسمتی از اقتصاد را می‌شنویم، و اتفاقاتی مانند قطع شدن 10 روزه اینترنتی از داخل هم گریبان ما را می‌گیرد، ما هم ممکن است اشتباهاتی را داشته باشیم و گاهی شتاب‌زده عمل کنیم، ولی از این اشتباهات درس‌های زیادی را گرفتیم که مسلما آینده‌ی روشن‌تری را برای ما ترسیم می‌کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان