مارتین اسکورسیزی یکی از مهمترین و بزرگترین کارگردانان تاریخ سینمای جهان است. مردی که آیندگان از او زیاد حرف خواهند زد و جایگاهی که در گستره تاریخ سینما پیدا خواهد کرد، بیبدیل خواهد بود. فیلمسازی که حتی نیاز به گذر زمان برای کشف اهمیت و درک کار شگرفی که با سینما کرده، نیست و همین حالا و در زمان حیاتش میتوانید اهمیت و تاثیرش بر سینمای روز را بهچشم ببینید. فیلمساز بزرگی که همواره از تاریخ سینما در ساخت آثار خود الهام میگرفته و در هر فیلمش گریزی به تاریخ سینمای پیش از خود داشته.
فیلمسازی که فراتر از ادای دینهای مرسوم به فیلمهای محبوب و مورد علاقهاش، امکانات تاریخ سینما و فیلمهای دیگر را بدل به زبان و سبک شخصی خود کرده است، حالا خودش انگار تاریخ سینمای زنده و ناطق است. فرقی ندارد که فیلمهایش را ببینید یا مثلا پای صحبتهایش در مستند «سفر با اسکورسیزی در میان فیلمهای آمریکایی» بنشینید یا کتابها و مصاحبههایش را بخوانید. او که سینما را از خود سینما و فیلم دیدن آموخته، در هر کدام از این حالتها سینما را به شما یاد میدهد.
همچنین بخوانید:
اسکورسیزی در میان فیلم های آمریکایی
هزاران فیلمساز جوان و باتجربه در اقصی نقاط جهان کار میکنند که هم از اسکورسیزی یاد گرفتهاند و هم صراحتا تحت تاثیر او هستند. راه دور نرویم همین امسال نگاه کنید که سینمای 2019 هالیوود چطور از فضای فکری و بینش اسکورسیزی ملهم شده است: «جوکر»، این فیلم مهم و پرطرفدار محصول نگاه و مواجهه اسکورسیزی با جامعه معاصر آمریکا و سینما در عصر جدید است. «جواهرات تراش نخورده» محصول برادران سفدی که اسکورسیزی به عنوان مجری طرح در آن حضور داشته… همگی به فیلمهای اسکورسیزی ارتباط مییابند.
اما با این وجود جشنوارهها و فستیوالها، اسکار و گلدن گلوب آمریکایی خصوصا همواره به او کممحلی کرده. دلایل البته مشخصی هم دارد که به آنها اشاره خواهیم کرد. نگاهی انداختهایم به بیرحمانهترین و مضحکترین بیتوجهیهای جریان رسمی و جایزهای سینمای آمریکا به مارتین اسکورسیزی.
دوره آغازین فیلمسازی مارتین اسکورسیزی و راننده تاکسی
فیلمهای اول اسکورسیزی مانند «پایین شهر» یا «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» هرچند در میان تماشاگران باب میشود اما موفقیت جشنوارهای ویژهای پیدا نمیکند. بههرحال در اوایل کار مارتین اسکورسیزی جوان است و تازهکار. جریانهای رسمی او را در خوشبینانهترین حالت یک جوان بااستعداد قلمداد میکنند و جشنواره کن یا بفتا یا انجمن نویسندگان آمریکا برای حمایت از این استعداد جوان، این فیلمها را در بخشهایی نامزد میکنند.
تا اینکه سروکله راننده تاکسی Taxi Driver پیدا میشود. یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما و البته خاصترین آثار اسکورسیزی که برای اولین بار نبوغ او را بهرخ میکشد. اینبار دیگر بحث یک استعداد جوان و اینها نیست، فیلمسازی یکه در سینمای هالیوود سربلند کرده که با متد خاص خودش (یک فیلم برای استودیو، یکی فیلم شخصی) اثری بیبدیل خلق کرده است. اثری که آینه تمام نمای جامعه فروپاشیده آمریکا بعد از جنگ ویتنام و برباد رفتن ایده رویای آمریکایی است و از منظر ساختار و شکل سینمایی هم حاوی پیشنهادات ساختاری خاصی برای سینمای بعد از خود. هنوز که هنوز است در رایگیری بهترینهای تاریخ سینما در هرکجای دنیا، بعید است «راننده تاکسی» جز ده فیلم برتر تماشاگران یا منتقدان و سینماگران نباشد. اما بهطرز باورنکردنی «راننده تاکسی» رقابت اسکار را به «راکی» یک فیلم سوپر آمریکایی میبازد.
گاو خشمگین اسرار آمیز و نامکشوف
فیلم مهم دیگر مارتین اسکورسیزی که باز هم در دریافت جوایز ناکام میماند، گاو خشمگین Raging Bull است. یک شاهکار تمام و کمال. البته که باز هم در اسکار، گلدن گلوب و بفتا کاندید میشود اما اقبالی نمییابد. البته «گاو خشمگین» فیلم ثقیلی برای زمانه خود است. از آن فیلمهایی که بعدتر توسط خوره فیلمها کشف میشود و مورد توجه قرار میگیرد. سیاه و سفید بودنش هم عامل دیگری است که در کنار خلق و خوی تند قهرمان فیلم بسیاری از تماشاگران عادی را پس میزند.
اما حالا و پس از گذشت همه این سالها وقتی به عقب برگردیم، میبینیم که «گاو خشمگین» یکی از درخشانترین فیلمهای اسکورسیزی خصوصا در کارگردانی و پرداخت کاراکتر قهرمان است. مرد تنها بدخلق و فیلم مردانه این چنینی، بعدتر بارها در سینمای آمریکا دستمایه آثار مختلفی قرار میگیرد.
دوره میانی و جلب کردن توجه اروپا
جالب است که فیلمهای دوره میانی اسکورسیزی، فیلمهایی که عموما در دهه هشتاد و نود ساخته میشوند هم به شکل مشابهی مورد بیتوجهی جریان رسمی سینمای آمریکا قرار میگیرد و جالبتر اینکه شماری از این فیلمهای دهه هشتادی به مذاق جشنوارههای هنری اروپایی بسیار خوش میآید. در دهه هشتاد توجه اروپا به مارتین اسکورسیزی بهمراتب بیشتر و جدیتر از هالیوود است.
باوجودیکه سینمای آمریکا «سلطان کمدی» را بیرحمانه به گوشهای میاندازد، این فیلم در آمریکا در زمان اکران خود واکنشهای منفی زیادی جمع میکند، درحالیکه بعدتر در تاریخ سینما مورد کشف و شهود و بازیابی دوباره قرار میگیرد، جشواره کن با توجهی نسبی فیلم را کاندید نخل طلا میکند. «بعد از ساعتها» هم که البته رویکرد هنری خاصی دارد و از آن فیلمهای وابهطبع سینمای اروپاست، در آمریکا تحویل گرفته نمیشود اما در جشنواره کن میدرخشد و ضمن کاندیداتوری برای بهترین فیلم، نخل طلای بهترین کارگردانی را برای اسکورسیزی بهارمغان میآورد.
«رفقای خوب» هم هرچند فیلم محبوبی برای تماشاگران میشود اما بیشتر در اروپا مورد توجه قرار میگیرد. شیر نقرهای جشنواره برلین را بهدست میآورد و جوایز را در بخشهای اصلی بفتا بریتانیا درو میکند.
«عصر معصومیت»، «تنگه وحشت» و «کازینو» دیگر فیلمهای این دوره عمو مارتی هستند که جز چند نامزدی چیز بیشتری گیرشان نمیآید.
آغاز شک و بدبینی
اما بدبینی به اسکار برای دست کم گرفتن عمو مارتی با «دار و دسته نیویورکی» به اوج خود میرسد. هرچند پیش از این هم انتقاداتی برای بیتوجهی اسکار و هالیوود به فیلمهای بزرگ مارتین اسکورسیزی مطرح بود، اما ناموفق بودن «دار و دسته نیویورکی» در فصل جوایز، تنها گلدن گلوب بهترین کارگردانی را از آن خود میکند، ظن بسیاری را نسبت به اسکار برمیانگیزد. کاسهای زیر نیمکاسه است که اسکورسیزی بعد از سه دهه فعالیت درخشان سینمایی هنوز اسکار نگرفته؟
بالاخره…اسکار
این سوال آنقدر تکرار میشود که اسکار احتمالا برای پایان دادن به حرف و حدیثها اولین و آخرین جایزه اسکار مارتین اسکورسیزی را برای کارگردانی «رفتگان» به او اعطا میکند. جایزهای که در بطنش البته مسئلهدار است. باز هم این تنها اسکار کارگردانی است نه بهترین فیلم و مهمتر اینکه هرچند «رفتگان» فیلم عالی و درست و درمانی است اما در مقایسه با شاهکارهای استاد، جایزه گرفتنش یک جنبه تحقیرگونه دارد. انگار جریان اصلی هالیوود با بایکوت کردن همه آن شاهکارها و در نهایت اسکار دادن برای یک فیلم سطح پایینتر به کارگردان کارکشته، بخواهد او را دست بیاندازد. چرا؟ خب این برمیگردد به بحثهای پشت پرده و لجبازی هالیوود یهود و منابع مالی صهیونیستی آن با کارگردانی که یک کاتولیک افراطی، معتقد و حسابی است و مذهب و اخلاقیات کاتولیکی در تمام فیلمها و قهرمانانی که ساخته و پرداخته مشهود است. و البته سر این قضیه را بیشتر از این نمیتوان باز کرد
ارزانی خودتان!
در سالهای اخیرمارتین اسکورسیزی باز هم نامزدیهای زیادی را تجربه کرد از هوگو Hugo اولین فیلم سهبعدیاش و البته از اولین فیلمهای سهبعدی تاریخ سینما که نشان از بهروز بودن او و علاقهاش به استفاده از فنون تازهوارد در سینما دارد و یا گرگ وال استریت The Wolf of Wall Street که در حول و حوش هفتاد سالگی عمو مارتی یکی از ساختارشکنترین و صریحترین فیلمهای استاد در نکوهش و مزمت سرمایهداری آمریکایی است. فیلمی که مورد توجه ویژه فیلمبازها قرار گرفت اما کماکان خبری از جایزه برای آن نبود.
مرد ایرلندی The Irishman فیلم آخر اسکورسیزی نمونه جالبی در اینباره است. فیلمی که حالا برخلاف همیشه و باقی آثار عمو مارتی که برآیندی از تاریخ سینما بودهاند، اینبار بدون گریز مستقیم به تاریخ سینما، برآیند سینمای خود فیلمساز و همه این سال ها فیلمسازی اوست. برآیند گشت و گذار او در سینما و آنچه از آن آموخته. کاندیداتوریهای سوپر شاهکار آخر اسکورسیزی و عدم کسب حتی یک جایزه بهخوبی نمایانگر رابطه مخدوش او با جریان اصلی و قدرتها در سینمای هالیوود است. بهراستی که او رامنشدهترین فیلمساز معاصر آمریکایی است.
اینکه «مرد ایرلندی» که برآیند تجربیات و اندوختههای همه این سالیان آقای فیلمساز است در دوازده رشته به شایستگی نامزد میشود و در کمال حیرت حتی یک اسکار هم نمیگیرد، بهوضوح نشاندهنده دهنکجی اسکار به استاد است. البته که «مرد ایرلندی» آنقدر فیلم ثقیل و دیریابی است که نباید انتظار داشت در اسکار یا جشنهای این چنینی تحویل گرفته شود. سطح و کیفیتاش خیلی بالاتر از این حرفهاست. در حد یکههای تاریخ سینمای جهان نه یک جشن یک شبه با لباسهای گرانقیمت و ادا و اطوارای بیمزه.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
120