شناسه : ۱۹۳۹۹۱۶ - چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۴
تلاشهای زنان برای دستیابی به حقوق درخور
به گزارش اقتصادآنلاین، اعظم هوشنگی در شرق نوشت: در ایران شرایط به مراتب سختتر بوده است. مصائب زنان؛ از رانندگی در خیابانها گرفته تا نمایندگی مجلس نشان از فرهنگ توسعهنیافته عدالت جنسیتی است. هرچند روند سیاستگذاری و قانونگذاری در حوزه زنان در ایران دستاوردهایی داشته که از آن جمله میتوان به بهبود سلامت و بهداشت، تحصیلات، امید به زندگی و کاهش مرگومیر مادر و نوزادان، حق رأی، درآمد و... اشاره کرد، اما در همین حوزه نیز همچنان محرومیتهای عمیقی از قبیل موارد مرتبط با ورزش بانوان، حقوق مربوط به خانواده، دسترسی به مناصب مهم مدیریتی، عدم بهرهمندی از برخی از امکانات یا استعدادهای فردی و... وجود دارد. آنچه مشخص است در فرایندهای برنامهریزی توسعه ایران آنچه بهعنوان دستاورد در حوزه زنان تلقی میشود، بهرهمندی بیشتر از منابع رفاه در جامعه بوده و زنان بیشتر بهعنوان گروه برخوردار مورد توجه قرار گرفتهاند. این در حالی است که این روند در کشورهای توسعهیافته تکمیل شده و زنان از نرخ بالای مشارکت و فعالیت در مدیریت سیاسی و اجتماعی جامعه برخوردار هستند. بنابراین با وجود تحولات و البته بروز اتفاقات مثبت در مسائل مربوط به زنان در کشور، هنوز تا رسیدن به شرایط ایدئال و وضعیتی قابل مقایسه با کشورهای پیشرفته راهی طولانی در پیش است.
با ورود کلمه فمینیست به فرهنگ لغات از سال 1872 در اروپا (و در سال 1910 در آمریکا) و پس از آن انقلاب صنعتی که با فشار گروههای فمینیستی اشتغال زنان در فعالیتهای صنعتی افزایش یافت، تاکنون تغییرات چشمگیری در وضعیت زنان رخ داده است که از آن جمله ارتقای میزان تحصیلات، افزایش مشارکتهای مدنی و ... و نهایتا تصدی پستهای مهم سیاسی و مدیریتی است. اسامی رؤسایجمهور، رؤسای مجلس و نمایندگان مختلف در عرصههای بینالمللی حاکی از توانمندی زنان در عهدهداری مسئولیتهای خطیر است. در ایران با مشروطه و پس از آن در سال 1322 با تشکیل انجمن زنان ایران، فعالیت اجتماعی زنان دنبال شد و پس از انقلاب نیز فعالیتهایی از این سنخ صورت گرفته و البته هنوز در کشاکش مغایرتهای زنان در اندرونی (با نام فاخر رسالت زن در خانواده) و زنان در اجتماع اینسو و آنسو میشود. نباید از دستاوردهای امیدبخش این جنبشها غافل بود و از تأسیس مدارس دخترانه (حتی اگر بیش از نیمقرن بعد از تأسیس مدرسه پسرانه اتفاق افتاده باشد)، تصاحب صندلیهای دانشگاهها توسط زنان و دختران که منتج به ظهور زنان هنرمند، زنان مجلسنشین، زنان سفیر و زنان فرماندار هرچند معدود شده است، نام نبرد. با توجه به اینکه سالها از اعتراضات غرب به نابرابری زنان و مردان میگذرد و در پی آن حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی آغاز شده است، اما در ایران به دلیل نبود تجربه مدرنیته، عدم باور به توانمندی زنان، گوشهنشینی و کنارهگیری زنان، تلقی مرد بهعنوان تنها نانآور خانواده و حتی همسوشدن برخی زنان با نگرشها و باورهای مخالف با جریان رشد زنان، دگرگونی و تغییر وضعیت زنان در مشارکتهای سیاسی، اجتماعی ایشان را کند یا اساسا متوقف کرده است.
اما منظور از مشارکت چیست؟ مشارکت را میتوان ایجاد فرصتهایی برای قادرکردن همه اعضای جامعه برای همکاری فعالانه، نفوذ بر فرایند توسعه و سهیمشدن در منافع حاصل از توسعه تعریف کرد. (Midgely & etal,1989). مشارکت بیشتر زنان در روند توسعه کشورها امری ضروری است. زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و طی سالهای گذشته با توجه به افزایش تحصیلات عالی، بهعنوان یکی از سرمایههای انسانی جدی و مهم برای مشارکت در کار، سیاست و اقتصاد کشور محسوب میشوند به دلیل وجود موانعی که ناشی از مناسبات فرهنگی و اجتماعی و همچنین طرز تلقی و نگرش منفی نسبت به ایشان است، برای حضور در اجتماع و عرصههای مهم کاری و مدیریتی نسبت به مردان دچار عدم مزیت میشوند.
هماکنون زنان ایرانی با افزایش سطح سواد و ارتقای سطح توانمندی خود طالب سهم بیشتری از مدیریت جامعه و همچنین ایجاد فرصتهای برابر با مردان برای مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند.
اما تبعیض جنسیتی، مانع از تحقق این مهم به شمار میرود. جدای از محدودیتهای قانونی دراینباره که نیاز به اصلاح و بازنگری دارد، سقف شیشهای موجود بر بالای سر زنان، یک بار به دلیل مردسالاری، یک بار به دلیل زنستیزی، یک بار به دلیل زن ناباوری و یک بار به دلیل قراردادن جایگاه زن صرفا در خانواده، امکان رشد و ترقی را از تقریبا نیمی از جمعیت کشور سلب کرده است. این موضوع از دو بُعد قابل بررسی است: نخست هنجارهای اجتماعی با تأکید بر مسئله «جنس زن» و در واقع نگرشهـا و باورهـای مـرتبط بـا آن است که در بروز مشکلات و تبعیضهای «جنسیتی» و نهایتا پایینبودن مشارکت سیاسی، اجتماعی زنان نقش مهمی ایفا میکند. دوم سهمدهی ناعادلانه به زنان و نبود فرصتهای برابر است.
یکی از دلایل توفیقنداشتن زنان در ایران، نگاه جنسی به زن و نه نگاه جنسیتی است؛ بنابر تعریف لیس تورس «جنس (sex) عبارت است از هویت زیستی یا فیزیکی و ژنتیک یک فرد که به موجب آن انسان نر یا ماده به دنیا میآید و «جنسیت (gender)» به رفتار آموخته اجتماعی و انتظاراتی که جامعه از زن و مرد دارد، برمیگردد. علاوهبراین نقش و جایگاه متفاوت اجتماعی که در هر فرهنگ برعهده زنان و مردان قرار میگیرد، نیز در مقوله جنسیت قرار میگیرد». این موضوع و نحوه نگرش، حضور زنان در جامعه را با احتیاط و محدودیتهای خاصی مواجه کرده است. نقطه آسیبپذیر و پاشنهآشیل منزلت خانواده، اغلب تهدید خوبی برای مشارکتنکردن زنان و تلختر از آن فرصت خوبی برای حذف ایشان به شمار میرود.
فراگیری این نگاه، مصادیق عینی زیادی در جامعه ما دارد. سلب حضور زنان در ورزشگاهها و استفاده از حضور نمایشی و گزینشی ایشان در چند بازی برای محرومنشدن از میزبانی مسابقات باشگاهی یا ملی، مقابل دوربین قراردادن برخی زنان در راهپیماییها و انتخابات و... هنگامی که حضور مدنی گسترده اقشار مختلف جامعه لازم باشد؛ درحالیکه در شرایط عادی با ایشان برخوردهای متفاوتی انجام میشود؛ حذف یا در معرض حذف قراردادن زنان معدودی که برای سمتهای مختلف مدیریتی انتخاب میشوند، به بهانههای مختلف و از طرف دیگر سهمدهی به زنان پیش از حقدهی یکی از دلایل آسیبپذیربودن زنان در مشارکت سیاسی، اجتماعی است. بهعنوان مثال در برنامه ششم توسعه مقرر شده است 30 درصد پستهای مدیریتی کشور تا پایان برنامه به بانوان اختصاص یابد. این قانون هرچند یک گام مهم برای رفع تبعیضهای جنسیتی به شمار میرود؛ اما تعداد کم صندلیهای اختصاصی به بانوان آن هم در فرایند تسهیم براساس ژن؛ نه براساس شایستهسالاری بیش از آنکه به حضور مؤثر زنان کمکی کرده باشد، هیزمی به آتش تبعیضها افزوده است. ایجادنشدن فرصتهای برابر برای تصدی پستهای مدیریتی، وجود زنانی که نام مردانی را به عاریت گرفتهاند، رقابت نابرابر و ناسالم، نبود شایستهسالاری، جای زنها را در اجتماع، دستگاهها و نهادها به حدی کم کرده است تا اینکه حتی خود زنها هم به جنبش علیه زنان کشانده شدهاند؛ جنبشی که شاید بتوان اسم آن را تنگنظری اجتماعی زنانه نامید. اسمی که اتحادنداشتن زنان را در پی داشته و مسیر رسیدن ایشان به جایگاه واقعی را سختتر کرده است و از سوی دیگر مردان تصمیمگیر را برای تصمیمگیری در این زمینه و احقاق حقوق حقه زنان با تردید بیشتری مواجه کرده است.
موازنه برابر قدرت بین زنان و مردان در ایران، با وجود محدودیت حقوقی و قانونی در زمینه مشارکت در مدیریت و سیاست و همچنین نقش سنتی زنان بهسرعت امکانپذیر نیست؛ اما میتوان با تغییر نگرش از جنس به جنسیت زنان، تأمین امنیت اجتماعی ایشان، ایجاد فرصت و حق بهرهبرداری برای بروز استعدادهای زنان و دختران، از سختی مسیر ارتقای زنان کاست و با غلبه بر شکافهای پایدار جنسیتی و تبعیضهای موجود، به افزایش مشارکت زنان که از نکات کلیدی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است، نزدیک شد و زنان ایرانی را که بیشتر در حاشیه مناسبات اجتماعی و سیاسی قرار دارند، به متن و میدان آورد. در این فرایند ضمن ایجاد تصویر درستی از روابط بین دو جنس، باید برای ایجاد روابط مکمل یا مساوی در خانه و جامعه اقدام کرد. مشارکت زنان در سرنوشت خویش و جامعه باید بهعنوان یک هدف قرار گیرد و زنان در تصمیمات و اقدامات سرنوشتساز خویش شرکت مؤثر و فعال داشته باشند. مشارکت زنان در همه مراحل برنامهریزی، تصمیمسازی و تصمیمگیری، نهفقط در اصلاح روابط زنان و مردان مؤثر بوده؛ بلکه به رفع بسیاری از محدودیتها و قوانین مرتبط به حوزه زنان نیز کمک شایانی خواهد کرد.
هستند مادران و همسران و دختران و زنانی که در مقابل مصائب و مشکلات موجود در مسیر اعتلای حقوق زنان میایستند و برای تحقق جایگاه واقعی خود و دیگر زنان، فعالیت میکنند.